عروسی در کوچه شیمیستها و مهندسی شیمیستها و اهالی کمیکار!

با کمال مسرت مطلع شدیم آقای دکتر بیدقی و سرکار خانم دکتر کاشفی به سلامتی و میمنت به زودی ان شاا... با یکدیگر ازدواج می کنند. 

۱-از صمیم قلب خوشحالیم. 

۲-از صمیم قلب آرزوی خوشبختی شان را داریم. 

۳-بقیه یاد بگیرند. 

 

استاد

نظرات 26 + ارسال نظر
سلمان رحمانی دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ب.ظ

مبارکه
دستی هم به سر ما بکش حسین بیدقی

امین سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ

سلام تبریک و صد تبریک انشال..ه همیشه لبت خندون باشه و به پاش پیر شی عزیز

امین سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ

سخنان یک مشاور ازدواج به پسران مجرد:
پسران عزیز تر از جان! قبل از دست زدن به هر گونه ازدواج، حتما این مقاله را بخوانید. اینها مهمترین دلایل ازدواج پسران جوان است. امیدوارم با آشنا شدن با این دلایل، از هر گونه ازدواج ناخواسته و نامناسب جلوگیری شود:

۱- خسته شدن از زندگی یکنواخت.
هر پسر مجردی معمولا بعد از مدتی، از زندگی خود خسته می شود و در پی تغییر و تحول می گردد. هر روز یک نوع تفریح، هر روز فیلم های تکراری. مگر فقط سینما رفتن و موسیقی گوش دادن و باشگاه رفتن و اینترنت و در بازار و خیابان ها دور دور کردن(!) می تواند پاسخگوی نیاز های تفریحاتی پسران جوان باشند؟
روزمرگی انسان را بیچاره می کند تا جایی که گاهی انسان برای رهایی از آن به کارهای خطرناکی مانند زن گرفتن هم دست می زند که بسیار «جیز» است !!

۲- به هم خوردن حال از خوردن املت،نیمرو و غذاهای کنسروی و آماده.
البته این بند فقط شامل کسانی می شود که به اصطلاح مجردی زندگی می کنند وگرنه کسانی که در خانه ی پدرجان هستند و دستپخت بی نظیر مادر جان را تجربه می کنند مگر گوششان دراز است که بخواهند غذاهای شور و یا احیانا کم نمک عیال را بخورند؟!

۳- رفتن به بعضی از جاها مانند شهربازی و امثالهم که افراد مجرد را راه نمی دهند!
بارها به شخصه دیده ام که سردر بعضی از شهر بازی ها ، پارک ها ، کافی شاپ ها و یا حتی سینماها نوشته اند «از پذیرفتن افراد مجرد معذوریم!». خب مجردان در اینجور موارد سرخورده می شوند و می روند معتاد می شوند. معتاد شدن بهتر است یا زن گرفتن؟!

۴- خراب شدن پوست دست بخاطر شستن لباس.
البته این بند شامل کسانی می شود که ماشین لباسشویی ندارند و یا هنوز تفکرات سنتی دارند و فکر می کنند زن فقط می شوید،می ساید، می روبد و غذا می پزد. نمی دانند اگر بخواهند دختر امروزی بگیرند باید لباس دو نفر را بشویند!

۵- تمام شدن پول به خاطر خریدن ظروف چینی.
اشاره: از بس هنگام شستن آنها را می شکنند! باز هم می گویم فقط کسانی این بند شاملشان می شود که مجردی زندگی می کنند. در این صورت دو راه دارند: ۱- اینکه زن بگیرند. ۲- از ظروف ملامینی استفاده کنند!

۶- سر رفتن حوصله.
خب هر کسی از تنهایی خسته می شود و دوست دارد دوستی بسیار صمیمی داشته باشد تا سر به سرش بگذارد و یا سر به سر خودش گذاشته شود! این یک چیز عادی است. البته رفیق های فاب و ناباب و غیرناباب(همان باب!) هم می توانند تا حدودی از این نیاز ها را بر آورده کنند.

۷- به تنگ آمدن از فرمایشات دیگران.
مادر: پسرم، مادر بیا امشب بریم خواستگاری. چرا مخالفت می کنی مادر قربونت بره. دختر خاله ات خوبه؟ دختر زری خانم چطور؟! نکنه کسی رو زیر سر داری بلا! بگو مادر من طاقت شنیدنشو دارم!
پدر: دِ بچه برو زن بگیر دیگه! من همسن تو بودم سه تا بچه داشتم. دختر عمت چطوره؟ چی؟ نه؟ برو گمشو پسره ی الدنگ علاف الپر الاغ!!

۸- شنیدن جمله ی (این پسره دیگه آدم شده!) از گوشه و کنار!
خود زنی تا چه حد؟! به هر حال هر کس نیاز به مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن و تعریف شنیدن دارد دیگر!

۹- میل به بالندگی و شکوفایی!
بدون شرح!

و اما مهم ترین دلیل:
۱۰- فرار کردن از رفتن به سربازی در شهر غریب و ناشناس.
زن گرفتن باعث می شود در شهر خودت خدمت مقدس سربازی را انجام بدهی! بعضی ها برای اینکه از خانواده خود دور نباشند به این راهکار هم دست می زنند.

و در آخر پسر عزیز، اگر شما هیچ کدام از شرایط بالا را ندارید، به هیچ عنوان اقدام به زن گرفتن ننمایید. همین زندگیتان چه عیبی دارد؟ خوش باشید و لذت ببرید.

البته با پوزش این مطلب مربوط به کلبه قاصدک است اما چون خیلی مطالب امین سانسور می شود با اجازه حسین و خانم کاشفی این طنز را تایید می کنم.
ممنون

بوی فیروزه چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک دانه را هم من ندارم
آزانس ملکی امشب گفت به من:
مجرد, بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم
خداوندا تو ستارالعیوبی
وبر این نکته سوءظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو میدانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا”عیب بزرگی است
من عیب دیگری اصلا”ندارم
خودم میدانم این”اصلا” غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم

ویتامین M! چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:19 ب.ظ http://marjanir.blogfa.com

مبارکه
ایشالا به پای هم پیرشن. . .

مادر بچه‌ها پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ق.ظ

سلام
من هم تبریک و یک دنیا آرزوی خوشبختی.

امید طاهری پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ

سلام من هم از طرف خودم و ورودهای ۸۴ بهتون تبریک میگم امیدوارم در کنار هم تک تک لحظات زندگیتون سر شار از شادی باشه.

آشنا سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.gooyait.com/1389/02/30/40-surreal-photos-of-a-sweet-a

سلام
خوشحالم و تبریک می گم..........

عکس های لینک زیر رو ببینید خالی از لطف نیست......
در نوع خود جالبند

محمد باسوتی چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.mohammad_basouti@yahoo.com

به به. مبارکه انشالله. به سلامتی.

Hello to all

محمد منسوبی فرد شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ

با سلام
منم به نوبه یخودم بهشون تبریک میگم- وآرزوی خوشبختی... انشاالله روزی تک تک بچه های گروه شیمی و دانشگاه سمنان باشه!!!

به به

رحیمی نژاد دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ

سلام
مبارک باشه تبریک میگم:-)

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ق.ظ

تبریک

استاد یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ

به نام خدا
سلام حسین

حضور موفقت را در برنامه قبل از افطار سیمای سمنان تبریک می گم.
ان شاا... موفقیتهای بیشتر

حسین دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام استاد
ممنون
همونطور که در برنامه هم گفتم شما و حاج آقا ادب نقش بزرگی در موفقیتم داشته و دارید.تا آخر عمرم این محبت شما که همون علاقه مند کردن من به پژوهش بود رو فراموش نمی کنم.شاید اگه روزی من ماشین نداشتم!!!!!!! هیچوقت موفق نمی شدم.تا آخر عمرم خودم رو شاگرد شما می دونم.
از دوستان دیگه هم که تبریک گفتند صمیمانه سپاسگزارم.

به نام خدا
سلام
ممنون حسین
ممنون
هر چند فقط آخرای برنامه رو دیدم اما بزرگواری تو را شنیدم.
بی هنران لافزن متهمم می کنند که من مرید می جویم این یادآوری تو -که از یاد من رفته بود- به یاد من می آورد که در حرفها نیز مراد شکنی می کنم که مرید نپرورم انسان بپرورم.

باز هم ممنون

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ

کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله.............................
بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا.

مرتضی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام حسین
حسن خورسی بهم گفت تو برنامه ی تلویزیونی هستی
و بهم گفت بزنم شبکه ی ۵ نگات کنم
اما آی کیو حواسش نبود از تهران شبکه ی سمنان رو نمی شه دید
حیف شد ندیدم
در هر حال اول بهت تبریک می گم و دوستانه یه نصیحت می کنم:
اینها باعث نشه به خودت مغرور بشی بلکه مسئولیتت نسبت به مردم و جامعه و ایران سنگین تر شده
و با شناختی که ازت دارم مطمئنم خاکی تر هم شدی

انشالله دوتایی با همسرت به اوج عزت و افتخار برسی
تا به همه فخر بفروشم حسین سال بالایی ام بوده و خانم هم تیمی کمیکارم !!!

تبریک هم می گم
یا علی

حسین سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ

سلام مرتضی
خوشم میاد استاد شلوغ بازی هستی
چه خبره مسلمون؟چه مسئولیتی؟ میترسم دو بار دیگه از این تعریف ها بکنی دیگه جواب سلام کسی رو هم ندم.
ممنون از این که بهم لطف داری

حسین دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام استاد
دلم حسابی براتون تنگ شده.خوب هستید؟انشاا... تو این چند روز یه سری بهتون می زنم.البته وظیفم بود به همراه خانمم زودتر بیام خدمتتون ولی وقت نشد.ببخشید
یا علی

سلام حسین
قدمتان روی چشم

حسین بیدقی چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام استاد
خوب هستید؟
اومدم که به صندوقچه سر بزنم خواستم سلامی هم به شما عرض کرده باشم.
موفق باشید

سلام
ممنون حسین

سبحان و سینا یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ

آقای سلمان رحمانی شما تازه از ارشدتون دفاع کردیدصبرکنید یه ذره بگذره ...
راستی منون از مطالب خوب این بخش انقدر نظر اول تعجب اور بود از اقای رحمانی که یادم رفت تشکر کنم. بازم ممنون

سلمان رحمانی سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ

به نام خدا
سلام سبحان و سینا
من نظرتون رو کامل نمی بینم اینجا ولی با توجه به مقدمه معلومه که در مورد چیه
در کلبه ی درویشان به طور کامل توضیح داده ام اگر ان شا الله کامل تایید شود شاید پاسخ سوالاتتون رو بگیرید
یه ضرب المثل قدیمی است که استفاده کردم چرا اینقدر تعجب کردید؟
از حسین بیدقی عزیز هم عذرخواهی می کنم که مجبور شدم توی این بخش مطلبی نامربوط بدم.
سربلند و پاینده در پناه یزدان پاک
یا علی

سبحان وسینا شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام آقای رحمانی
من اصلا متوجه نشدم که منظورتون استفاده از ضرب المثل بوده.فکر کردم هدف چیز دیگه ای بوده. ممنون از توضیحتون.
شرمنده اگه جسارتی به شما یا آقای حسین بیدقی شد.
فقط قصدم کنجکاوی بود ازمطلبتون که اول اورده بودید که چرا....

حسین بیدقی شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام استاد
دیشب خواب دیدم که حسابی از دستم ناراحتید و در به در دنبال من می گردید تا پوستمو بکنید.دلیلشو نمی دونم چی بود.
گفتم خودمو معرفی کنم که اگه واقعا اینجوریه یه تخفیفی بدید.

سلام حسین
نه!
اما به یادت بودم
دل به دل راه داره

حسین چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام استاد.
خوب هستید؟
امروز شنیدم که از تحصیلات تکمیلی استعفا دادید.اخه برای چی؟
در هر صورت امیدوارم هر جایی که هستید به همراه خانواده سالم و موفق باشید

به نام خدا
سلام حسین عزیز ۲ ماه است
و یک ماه است دکتر فضلی جانشین شده است.
حضورا انشاالله توضیح می دم.
مختصر این که مشکلاتی خارج از اختیار و قدرت بنده حادث شده بود که مصلحت در نماندن بود و خدا را شکر.
جدا خدا را شکر که قدرت نه گفتن را به من داده!
دعا کن حسین دعا که این قدرت را از من نگیرد!

ممنون
استاد

استاد پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

از عروسی حسین می آییم.
در هتل مهدی شهر
جای شما خالی خیلی خوش گذشت.
داوود شاهوردی و جواد رجبی و پیام سهیلی و مهدی لطفی هم بودند.

ان شاالله خوشبخت باشند.

سلمان رحمانی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ

به نام خدا
درود بر حسین بیدقی عزیز
منم به نوبه ی خودم تبریک میگم
به یاری خدا زندگی خوب و خوشی داشته باشید
در پناه خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد