قهزمانی تیم کمیکار دانشگاه سمنان

به نام خدا 

سلام به همه 

تیم پرشین کم گروه شیمی کاربردی دانشگاه سمنان در سومین دوره مسابقات ملی رباتیک خوارزمی و دومین دوره مسابقات بین المللی جام دانشگاه امیرکبیر به مقام اول دست یافت. 

 

ضمن تبریک اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام می شود. 

نظرات 75 + ارسال نظر
مرتضی جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام به همه
طی دو روز آینده همینجا دو تا خبر خواهم داد:
1- پاورپوینتی از عکس های این دوره که به محض اینکه به دستم برسن .استون آپلود می کنم
2- از شبکه 4 سیما، برنامه ی طلوع دانش با تیم Pershian Chem مصاحبه ی مفصلی انجام شده که به قراره دوستان صدا و سیما از زمان پخشش منو باخبر کنم. به محض خبر، بهتون اطلاع می دهم.

یا علی

سلام مرتضی
این درختی است که ۵ یا شش سال پیش کاشته شد و اکنون ثمر داد
خدا را شکر
از زحمات تمام قبلی ها خصوصا سرگروهها مثل سعید عبدالشاه-حسین بیدقی و مرتضی صفر دوست و ... تشکر می کنم.
مرتضای عزیز لطفا یک شرح کلی از ابتدا تا انتها -با همراهی سعید عبداشاه-بنویس تا ان شاا... به یکی از روزنامه های استان بفرستیم
اسم تک تک نفرات ذکز شود از ابتدا تا انتها

از سجاد تشرفی و امید طاهری-از این اکیپ- سپاس ویژه دازم.

ممنون
استاد

حسین بیدقی شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام
از شنیدن این خبر بسیار خوشحالم. خوشحال از اینکه بچه هایی بهتر و قویتر از ما اومدند و بالاخره اول کشوری رو به دانشگاه سمنان آوردند. این موفقیت رو به دکتر عمو زاده و بچه های قهرمان این تیم مخصوصا سجاد عزیز صمیمانه تبریک می گم.

سلام
ممنون حسین عزیز
در غرس و آبیاری این نهال برومند دانشجویان عزیزی چون تو و همه قبلی ها نقشی بی بدیل دارند.
این موفقیت مال همه شماها هم هست.

ممنونم

محمد منسوبی فرد شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام
با تبریک خدمت دکتر عموزاده وکل بچه های دانشگاه خصوصا گروه شیمی---خوشحالم که بعد از ۵ سال و اون همه سختی بالاخره یُسری اومد سراغ تیم سمنان....
واقعا تبریک میگم

ممنونم محمد عزیز
از طرف خودم و بچه ها

مرتضی شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد
به محض اینکه عکس ها دستم برسه یه گزارش مفصلی می نویسم
در راس همه حسین بیدقی و سعید عبدالشاه که انگیزه ی اولیه رو به ما دادن. حاج آقا ادب رو هم هرگز فراموش نمی کنم. پیرمردی از شور و اشتیاق یه جوون 18 ساله رو داشت و به ما هم منتقل کرد.
ما هی شکست خوردیم و هی پوست کلفت تر شدیم
همت و پشتکار فوق العاده بالای سجاد تشرفی
پیگیری های مداوم امید طاهری
سیریش بودن های بیش از حد خودم
تلاش و کمک های بی شائبه ی آقایون داوود رسایی٬ حسن خورسی٬ محسن محقق، مرتضی شهاب، هادی جلالی، نیما بنی جمالی، مرتضی بدیعی، محمد منسوبی فرد، سلمان دارابی، فرشاد بوربور و خانم ها فاطمه احسانی، فاطمه صادقی و مینا اکبری،سمانه حمیدی، عصمت عامری، ساناز گلیان، عاطفه زیاری، فاطمه شهبازی، مینا قانع، طاهره اسلامی و ...
و از همه ی مهمتر تجربه های تلخ و شیرینی که طی این چند سال بدست آوردیم بعلاوه ی دعاهای پدر و مادرهامون دست به دست هم دادن تا این موفقیت رو بدست بیاریم

این مقام مطعلق به تیم این دوره نبود
مطعلق به ادوار گذشته و تمام تیم ها بود
به همه شون تبریک می گم
بالاخره غرور و افتخار جاشو به اشک و آهمون داد

من با اینکه اسمم تو تیم نبود و خیلی ها به خاطر حضور داشتنم تمسخرم کردم اما لذت این پیروزی به تمام اون حرفها می ارزید

با اقتدار بردیم
با اقتدار کامل
با وجود تمام فوکوس ها و فشارهایی که به تیممون وارد کرده بودن بالاخره تسلیم برد ما شدن

انشالله در فرصتی مناسب کامل تر ماجرا رو نقل خواهم کرد

به همه تبریک و خسته نباشی می گم
این برد تقدیم به همه کسانی که تو وادی کمیکار بسیار زحمت کشیدن

یا علی

البته خانم کاشفی و خانم کرم الدین و دوسه نفر بچه های مهندسی شیمی دوره اول را از قلم انداختی
مهرام یا مهیار دانشگر را هم. البته دوره قبل از شما بودند.
البته مرا هم که لابد عمدا از قلم انداخته ای؟!!!

رحیمی نژاد شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام
همگی خسته نباشید
تبریک میگم
امیدوارم این عنوان رو سالها دانشگاه سمنان و دانشجوهاش بتونن حفظ کنن. انشا الله

سلام
ممنون
کاری عظیم بوده است
خدا مزد زحماتشان را داد
خدا را شکر

حسین دهقان شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام
خیلی خوشحال شدم
واقعا مایه مباهات همه ماست
در این چند سال ثابت شده بچه های سمنان هیچ چیز از دیگران کم ندارند بلکه میتوانند بهترین باشند.با خودباوری هر چیزی امکانپذیره

به نام خدا
سلام موجود رتبه ۴
بله شماها نشان دادید که ما می توانیم

و خدا را شکر که نهالی که ما (مهندس دانایی-دکتر فضلی و من) نشاندیم (گروه) چنین میوه های شیرینی داده است.
از خدا سپاسگزاریم که در ادامه دکتر موسوی-دکتر اصغری-خانم دکتر رجبی-دکتر سعادتجو-خانم دکتر نعمتی-دکتر بهزاد-دکتر کلوری و دکتر صالحی را به ما افزود.
به امید روزهای بهتر آینده
ممنون

مرتضی شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد

اون لحظه ای که اسامی رو می نوشتم همش از خدا خواستم که مبادا اسمی رو از قلم بندازم و بعدا جای خسته نباشی مواخذه ام کنن ولی گویا اصل کاری رو فراموش کردم

استاد شما که تاج سرید. اگه نبودین سایپا ای هم نبود که سه میلیون ساپورد مالی مون کنه، همین پول بود که انگیزه ی مارو بیشتر و بیشتر کرد.
شنیدم پول ثبت نام همین دوره رو هم از جیب خودتون دادین

در تعریف استاد همین جمله کفایت می کنه که:
اگه دکتر عموزاده نبود، کمیکاری هم نبود

حسین بیدقی اینا رو نمی دونم از کجا با کمیکار آشنا شدن اما آشنائیت ما هم بر می گرده به شما، به اون شب خاطره انگیز. شب افطاری. اونجا بود که حسین واسه کمیکار کوکمون کرد و اونجا بود که با سجاد قرار گذاشتیم که تا آخر کار بایستیم.

امیدوارم بچه های بعد از ما ارزش این پیروزی رو بدونن و برای تثبیت اون و اثباتش به کل ایران تلاش کنن

یا علی

چکنم که انسانم و از تملق(!!!) خوشم می آد.

ولی خارج از شوخی اسامی دوره اول را از حسین وسعید بگیر و تکمیل کن.

ممنون

بهنام جعفرطاری شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ

باعرض سلام وخسته نباشی وتبریک فراوان به همه زحمت کشان این عرصه که بالاخره نتیجه زحماتشان به بارنشست.امیدوارم در مسابقات بعدی هم درخشان ظاهر شوند ولی ابهامی که برایم پیش آمده این است که عنوان مسابقه کمیکار است یا رباتیک ویااینکه آیا ماشین شیمیایی با عنوان ربات شرکت کرده است ویا اینکه دو مسابقه با هم برگزار شده است،لطفاًتوضیح دهید ممنون می شوم،تبریک خداحافظ.

سلام بهنام
یکی از زیرگروهها مسابقه ماشینهای شیمیایی بوده است.
استاد

نیما یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ق.ظ

درود وتبریک میگم به دکتر عموزاده بخاطر اینکه بالاخره مزد زحماتشون رو گرفتند وبقیه بچه ها . خیلی خیلی خوشحال شدم .فکر می کنم الان دیگه زمان خوبیه که برای میزبانی کمیکار اقدام کنید . تصورم میکنم امکانات و توانایش رو داریم . اگر گاری هم از دست من بر بیاد درخدمتم اگه قابل بدونید

به نام خدا
سلام نیمای عزیز
ممنون
بله بالاخره دانشجویان عزیزم مزد زحمات خود را گرفتند و سجاد به عنوان سرگروه این تیم کولاک کرد
وامید
و مربضی
و سایرین

میزبانی را سالها پیش به ما می دادند همان سال که حسین بیدقی ماشین انفجاری را روی خط ایستاند و چشم همه دانشگاه بزرگا گرد شد!
اما میزبانی عده می خواد و عده (به ضم ع)
عده را دارم: شما عزیزان خوب بی ادعا که کوه را باهاتون می شه جابجا کرد
اما عده را؟!

ممنون نیما
در هر حال امیدوارم بهانه ای پیش بیاد دوباره دور هم جمع شیم.

ممنون
استاد

مرتضی یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ق.ظ

به نام خدا
سلام مجدد
اگه درست بگم تلمق یه نوع خالی بندی هم محسوب می شه
من که چیزی جز حقیقت رو نگفتم
استاد اگه امسال افطاری می دادین خدا عالمه پایه گذار چه افتخارات دیگری می شد

حسین بیدقی و سعید عبدالشاه عزیز
برای تکمیل اطلاعاتم از دوره ی اول و دوم و همینطور مسابقه جهانی مالزی کمکم کنید تا خدای نکرده شرمنده ی کسی نشوم.

محمد و نیمای عزیز
این برد متعلق به شما هم هست. شما هم خیلی زحمت کشید. ما همگی ثابت کردیم که می شه کار گروهی کرد

حسین دهقان٬ بهنام عزیزم٬ خانم رحیمی نژاد
به شما هم تبریک می گم
این افتخار برای شما هم هست
راستی بهنام این مسابقه زیر نظر خوارزمی برگزار شده و ماشین های شیمیایی رو جز یکی از دسته بنده هایی علم رباتیک طبقه بندی کرده بودن (که بالاخره تو عمرشون یه بار کار درستی رو انجام دادن)

باورتان نمی شود موقع مسابقه ی قلق گیری همینکه اعلام کردن تیم پرشین کم از دانشگاه سمنان آماده مسابقه بشه تعدادی از جمعیت فریاد زدن:
هه هه سمنان هم اومده واسه ما شاخ بشه
اما چنان شاخشون رو شکوندیم که جرئت هیچ رجز خوانی ای پیدا نکردن
هم قلق گیری و هم مسابقه ی نهایی با اختلاف یک سانت با اقتدار اول شدیم

بچه ها نمی دونم می تونید این افتخار رو درک کنید یا نه
این اولین باره که طی مسابقات یه تیم هم قلق گیری و هم مسابقه عملکرد اول می شه

یا علی

به نام خدا
سلام مرتضی وقایع نگار توانا
من درک می کنم کسی که که با شماها بوده
کسی که شاهد بی خوابیها و تلاش شماها بوده
کسی که با هر لبخند شما لبخند زده و با هر غم شما غمناک شده
کسی که فراوان سر شما داد هم زده
کسی که بارها و بارها به شما گفته شماها یکید
کسی که بارها و بارها به شما گفته قدر خود را بدانید
اما مغرور نشوید
مغرورها شاخشان می شکند شاخ شکستنی!
باشد تا سربلند باشیم بی غرور
سرافراز باشیم بی خودپسندی
راست قامت باشیم بی ادعا
و بزرگ باشیم با کوچکی
پر مدعایان لافزن دروغگو شاخشان می شکند
چقدر دوست دارم لحظه ای را که خدا به دست بندگان بی ادعای خود غرور بندگان مغرور را خرد می کند
اگر پند گیر باشیم.

باز هم تبریگ می گویم هر چند کاری بود کارستان اما مغرور نشوید
سعی کنید خاکی بمانید
بزرگی واقعی این جاست
ممنون
استاد

حسین دهقان یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام استاد
کتابها رو به دکتر شعبانی و دکتر صالحی دادم
دکتر شعبانی سلام رسوندند
راستی شیرینی این موفقیتتون رو کی بخورم؟
از مرتضی میگیرم ولی شما جای خود دارید....

به نام خدا
سلام حسین عزیز
موجود رتبه ۴
ممنون
آیا به دفتر دکتر رفتی (به عنوان ریاست دانشگاه)
در هر حال ممنونم
از قول من هم حتما سلام رسانده ای
اگر نزد دکتر جدیدی رفتی یک سی دی و چند سولفید باید برایم بیاوری
ضمنا بگو کتاب دوست دانشجویمان را هم می فرستم (ان شاا...)
و اما شیرینی
به نظر باید به بچه ها بابت موفقیتشان شیرینی بدهی؟!

ممنون

مرتضی یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ

به نام خدا
استاد سلام
اشکمو دراوردین. این دومین بار بود.
اولین بار تو مسابقات اسفند 87 دانشگاه شریف بود. وقتی که از بد شانسی فوق العاده زیادمون مقام دومی مون رو با حذف شدن عوض کردیم.
بچه ها ماجرا این بود که ماشین چند سانتی خط ایستاد و وقتی که پایکوبان خوشحالی می کردیم ناگهان دیدیم که شیلنگ ترمز کنده می شه و ماشین می ره و می ره و می ره و ... تا از محدوده ی مسابقه خارج می شه

بچه های انجمن کجایید؟
این پیروزی رو باید جشن گرفت
کاش هنوز دبیر انجمن بودم
باید دست جنباند
این نهال امروز ثمر داده و نباید بذاریم که خشک بشه
باید هر سال ثمره اش بیشتر باشد
ما کوله باری از تجربه هستیم
تا هستیم استفاده کنید
ما اشک ها برای رسیدن به این شادی ریخته ایم

در ضمن اومدم از دو خبری که وعده داده بودم بگم:
1- عکسها دستم رسیده و امشب پاورپوینتی در خور این پیروزی درست می کنم
2-امروز با صدا و سیما تماس گرفتم که گفتن هنوز زمان دقیق پخش مصاحبه مون مشخص نشده ولی گفت که برنامه ی طلوع دانش هر روز ساعت 7-9 صبح از شبکه ی 4 پخش خواهد شد و احتمالش هست که جدای اون برنامه ی اصلی ووله هایی از ما پخش کنن

راستی حسین عزیز دو دوره ی اخیر (مخصوصا این دوره) تماشاچی بودم. یکی باید به خودم شیرینی بده.

آهان هنوز نگفتم جایزه مسابقات چی بوده
1.000.000 میلیون پول نقد
و ادامه تحصیل در مقطع بعدی بدون کنکور در دانشگاه امیر کبیر فقط برای اعضای تیم های اول که اگه سر حرفشون باشن و وعده توخالی نباشه در آینده باید سجاد و امید رو آقای دکتر صدا بزنیم.

یا علی

سلام
هر چی نخواستیم قضیه یک تومان را رو کنیم نشد!
حسین حالا که رو شد یک شیرینی حسابی ازشان بگیر
گفتم تمام یک ملیون را تقسیمش کنند.
برای دکترا هم گفتم برن دست نوشته بگیرن حتما.
ممنون
استاد

حسین یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام
به دفتر دکتر شعبانی به عنوان ریاست دانشگاه رفتم
سلام شما هم رساندم
در اولین فرصت سراغ دکتر جدیدی هم میروم اما متوجه کتاب دوست دانشجویتان نشدم
و اما شیرینی نمیخواید ندید ندید چرا پای منو میکشید وسط؟!دکتر خسیس نباش!!!!
مرتضی 3تا شام بدهکاری ورشکست نشی؟

کتاب را دفعه بعد باید زحمت بکشی
هنوز هم می گم شما باید به اونها شیرینی بدید!

حسین بیدقی دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام
در مورد ادامه تحصیل باید بگم که اگه بچه ها همین حالا قبولی شون رو قطعی نکنند با توجه به شناختی که من از این دانشگاه دارم بعدا هیچ کاری از دستشون بر نمیاد.
در مورد جشن هم اگه قرار شد برگزار بشه ما رو خبردار کنید تا از طرف بچه های قدیم از این عزیزان تقدیر کنیم.
راستی استاد فکر کنم دیگه باید لقب پدر کمیکار رو از ما بگیرید و به بچه های بهتر از ما که الان هستند بدید.
یه پیشنهاد دیگه هم دارم که اگه ممکنه شرایطی فراهم بشه که بچه ها به مسابقات جهانی اعزام بشند. ما که تو اون مسابقات شرمنده استاد شدیم شاید این تیم بتونه جبران کنه
یا علی

به نام خدا
سلام حسین
ان شاا...
نه پدر کمیکار شمایید
اونها پسر خلف هستند.

Mahoor دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ب.ظ http://chemistry881semnan.blogfa.com

سلام استاد.خیلی خوشحال شدم از شنیدن این خبر.
افتخار آفرینی تیم پرشین کم رو به همه تبریک میگم.

سلام
ممنونم از شما و سایر دانشجویان عزیزم

حسین دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

مرتضی پوستتو میکنم .....

مرتضی دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

حسین (دهقان) عزیز هی واسه خودت کنتور بنداز
توجه نکردی استاد چی گفتن، تو باید شیرینی بدی نه من!
حرف گوش کن باش پسر خوب!
در گنجه بازه حیای گربه کجاست؟
یکیش رو قبول دارم و باید شرایط محیا بشه تا شام ات رو بدم (هنوز کله پاچه رو ندادی، فکر نکن یادم می ره)
دومیش هم که بدقولی کس دیگه ای بود و من جور بدقولی اش رو نمی کشم. به من چه!
سومیش هم برو از شاگردت بگیر که یک میلیون جایزه برده. این هم به من چه!

ببینم تکی می خوای پوستمو بکنی جوجه؟
ها ها ها ها
حیف که امروز کارم رو راه انداختی وگرنه جواب کت و کلفتی بهت می دادم، موجود رتبه 4
راستی دیکته چند می گرفتی؟
جدیدا کامنت هاتو می خونم فقط به عشق املاءات
والا

حسین سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام
شلوغش نکن
چرا کولی بازی در میاری!
چون دکتر اجازشو داد میخوام پوستتو بکنم عزیزم

"هر چی نخواستیم قضیه یک تومان را رو کنیم نشد!
حسین حالا که رو شد یک شیرینی حسابی ازشان بگیر"

ببین چقدر دل رحمم که کارتو راه انداختم و به روت نیاوردم
پس اینقدر شاخ و شونه نکش جوجو
از سجاد که میگیرم چون کارش پیشم گیره

سلام حسین
اسم مخاطبتو بیار معلوم باشه
ممنون

منتظر پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

سلام استاد عزیز
سلام به همه

خوبید استاد؟

تبریک میگم به همه ی بچه های کمیکار(البته بعد از یک هفته) اما حیف که اصلا تو دانشگاه بازتابی تداشت حتی بچه های شیمی هم نمیدونن.
انشاا... باز هم از این افتخارات برای دانشگاهمون بتونیم کسب کنیم.

یا علی

به نام خدا
سلام منتظر
دیروز فکر می کردم چرا منتظر پیداش نیست؟!

ممنون
ان شاا... فکر کنم به زودی باز تابد!!

ممنون
استاد

علیرضا جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ب.ظ

سلام استاد
منه ترم اولی بایدازکجاشروع کنم؟

مجتبی بمانادی جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ب.ظ http://bemanadi.blogfa.com

با عرض سلام و تبریک به همه ی بچه های کمیکار و استاد عزیزم
به امید اولین و بهترین بودن در زندگیتان

سلام
ممنون مجتبی

مرتضی سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه
بالاخره امروز کمی سرم خلوت شد تا به قولم عمل کنم
این هم پاورپوینتی از عکسای روز مسابقه:

http://www.4shared.com/document/pUEVULTv/AUT_CUP_2010.html

در ضمن هنوز از صدا و سیما بابت پخش مصاحبه تماسی گرفته نشده. البته مشغله ی کاری خودم هم باعث شد فراموش کنم تماس بگیرم.

ممنون مرتضی

حمیدی پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

با عرض سلام خدمت استادگرامی ام
و تمام بروبچه های دانشگاه سمنان.این پیروزی قاطعانه رو به همه تبریک می گم.مخصوصا به شما استادُُ.ما این برد مدیون حمایت های شما هستیم.
از آقای صفردوستم بسیار تشکر میکنم که تو شرایط سخت مسابقه کنار ما بودند.باید بگم اون ۲ساعتی که طول کشید تا تیم داوری نتیجه قطعی رو اعلام کنه جزءسخت ترین لحظات عمرم بود.خوشحالم که این افتخار نصیب دانشگاه سمنان شد.به آقای تشرفی وآقای طاهری هم از همین جا خسته نباشید میگم.الحق که شایسته این مقام اند..

سلام
ممنون

مرتضی پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه دوستان و استاد گرامی

به به خانم حمیدی
فکر کنم این اولین کامنت شما تو صندوقچه بود. باعث افتخاره که قهرمانی تون مسبب این شد.

منو سجاد روز اولی که شروع به کار کردیم با هم قرار گذاشتیم که تا آخر با هم باشیم (آخه خیلی ها همون روز اول کنار کشیدن و سنگ انداختن)
چه روزایی داشتیم
سخت و آسون، تلخ و شیرین، بی خوابی ها و در به دری ها
یاد خاطره ای افتادم از دوره ی اولمون که هر روز یه جا کار می کردیم
یه روز علوم فنون، روز دیگه دانشگاه، شب ها هم یا خونه ی سجاد سجاد بودیم یا خونه ی بچه ها. شب مسابقه تا سه نصف شب وسط میدون امام علی از ماشین تست می گرفتیم
عجب روزایی بود
امیدوارم بچه ها قدر این پیروزی رو که خیلی خیلی سخت بدست اومده رو بدونن!

مرتضی جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ

به نام خدا
تلویزیون هم که همه چیزو نشون داد، تمام مصاحبه ها و لیگ های رباتیک رو نشون داد به جز کمیکار و مصاحبه ی ما!

همیشه در سطح کشوری در حق کمیکار ظلم شده و خواهد شد
متاسفم واسه مسئولین مملکتمون

نیما کجایی تا منظورمو بفهمی وقتی که می گم ما دچار افراط و تفریط هستیم

کمیکار افتخار امروزمون بود که ازش غافل شدیم و به جاش خیلی چیزهای دیروز رو تو بوق می کنیم و گوش فلک رو کر می کنیم

باز هم تاریخ رو اونجوری که خودشون دوست داشتن نوشتن

یاعلی

به نام خدا
سلام
من فکر کنم برنامه دنباله دار باشه!؟
شاید هفته بعد؟

علیرضا جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام
گرچه ازکبرسخن بامن درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد

سحر شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام
من ترم سه ای باید از کجا شروع کنم برای مسابقات کمیکار؟
دفعه پیش قسمت نبود با اون بچه های خوب همراه بشم.
حالا برای دفعه بعد عضوجدید می پذیرید؟

سلام
الان امید سزگروه است
با او مشورت کنید.

رهگذر جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ


آقای صفردوست!اولا خونسردی خودت رو حفظ کن.دوما پخش نشدن مصاحبه شما چه ربطی به مسئولین مملکت داره؟سوما کمیکار هنوز درسطح کشوری مثل رباتیک جای خودش رو پیدانکرده.چهارما شاید چیزدندونگیری توی مصاحبه شما نبوده که پخش نشده.

به نام خدا
مرتضی سلام
همان گونه که پیش بینی کرده بودم برنامه دنباله دار بوده یعنی هفته بعد از اون برنامه برنامه دیگری داده(پنجشنبه ۲۰ آبان) که مصاحبه شما را هم به نظر نشون ذاذه (هرچند من ندیدم). در هر حال من هم همیشه می گفتم آدم نباید با احساسات تصمیم بگیره (برای خودش اشکالی نداره اما برای دیگران نه)
اما دوست دارم الان به صحبتهایی که بات کرده بودم بیشتربرسی! این که سرمون را تو برف کنیم و شعار بدیم و رنگ عوض کنیم و منم منم بزنیم و ... ادعای زرنگی کنیم و خودمون را عقل کل بدونیم و غرور در تک تک حرکاتمون و کلماتمون موج بزنه اما شعار عکسشو بدیم... مرتضی باید بدونیم ...
باقیش را تلفنی بهت می گم!

مرتضی نظر به رابطه معلمی شاگردی یک بار دیگه گوشتو می پیچونم که زود تصمیم نگیر اما دوستت دارم و دوست دارم همیشه استادت بمونم (چون با حیایی) و بات چایی بخورم (البته اگه تو بخوای؟ و تا موقعی که تو یا من عوض نشدیم) اما یکبار دیگه این موفقیت بزرگ را تبریک می گم همین بس که خیلی ها آرزوی کمتر از اینها را دارن! از بزرگی کار همین بس که شمای بی ادعا اول شدید و تهران و شریف دوم و سوم.
عزت زیاد
استاد

راستی اون روز پدرت تونسته سمنان تا شاهرودو رانندگی کنه؟
بهش سلام برسون.
ممنون

مرتضی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ

به نام خدا

سلام رهگذر عزیز
اولا خیالت راحت باشه٬ خونسرده خونسردم

دوما گلگی من از مسئولین زیربنایی بود.
شش دوره مسابقات کمیکار برگزار شده که تو ۴دوره اش بودم. دریغ از یک بار فیلم برداری. مثلا این مسابقات در سطح ملی و جهانی برگذار میشه.
صدا و سیما مسابقات رباتیک رو احاطه کرده بود اما تا به حال در سطح ملی اثری از صدا و سیما ندیدم (در سطح جهانیش رو استاد باید بگه که مالزی رفتن).
می تونی منظورم رو بفهمی؟
روباتیک همه خبر دار میشن پل ماکارونی هم همینطور اما کمیکار و دیگر مسابقات اگه ۲۰:۳۰ حال کنه در حد چند ثانیه پخش می کنه و اینها یعنی یه معضل بزرگ واسه پیشرفت علم و تشویق جوونای مملکتون
که جز مسئولین کس دیگه ای مقصر نیست
من حرص چیو می خوری و شما چی برداشت می کنید

سوما اینکه کمیکار در سطح کشور مطرح نشده به خاطر این بوده که هیچ مسئولی اراده نکرده مطرحش کنه
استاد سه شنبه به خانم ارغان مثال منو می زد که: این تهرانه و این چیزها رو از نزدیک دیده و می فهمه که من چی میگم.
من مملکتم رو دوست دارم و آبادانیش آرزوی منه و عزمم رو جزم کردم که آباد کنم ولی کسانی مسئول شدن که صلاحیتش رو نداشتن و مانع هستن

چهارما پنج شنبه پخش شد و خودم هم دیدم (البته آخراش رسیدم) دوستی که بهم خبر داده کف کرده بود.
مصاحبه گر سجاد بود نه من که بخوام از خودم تعریف کنم و خداییش سجاد مسلط و پر و کامل و جامع توضیح داد.
شاید واسه شما چیز مسخره و پیش پا افتاده ای باشه ولی واسه ما (مخصوصا سجاد) ثمره ی چهارسال تلاش و سختی و شب بیدار بودن و گشنگی های بسیار کشیدن و غیره بوده

عصبانی بودم٬ ناراحت بودم ولی وقتی اون کامنت رو گذاشتم که خشمم فروکش کرده بود.
فکر کردین همیشه سکوت نشانه ی رضایته؟
بعضی مواقع محرک هایی باعث می شن که آدم مجبور بشه سکوت بشکنه
مثل این کامنت شما و بدقولی کسی که زنگ و گفت جمعه فلان ساعت مصاحبه تن رو نشون می دیم

کمیکار تا دوره ی چهارم (دانشگاه شریف) نقطه ی پرواز من بود که همزمان تو سه تا تیم بودم
با سجاد٬ با نیما٬ با محسن
واسه من کار گروهی مهم بود نه اولی و دومی و ...
الان هم افتخار من واسه سجاد و دیگر بچه هاست وگرنه از این مقام هیچی نصیب من نشده که بخوام گندش کنم

رهگذر ازت ممنونم که با این کامنتت باعث شدی روزه سکوتم رو بشکونم و خیلی چیزهارو بگم (گرچه خیلی چیزها نگفته باقی موند)

بدون به در گفتم تا خودم بشنوم که اگه فردا کاره ای شدم همه چیز رو در حد اعتدال نگه دارم البته اگه سیستم همراهی کنه و آخر کار مجبور به استعفا نشم

مرتضی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
بابام سلام رسوند. وقتی گفتم که دعوتمون کردین شب خونتون بیایم خیلی خوشحال شد و کلی تشکر کرد.
مادرم هم همینطور
بابام دیگه توانایی یه مرد ۵۰ساله رو نداره . زود خسته می شه واسه همین تیکه تیکه می رونه اما واسه خودش راننده ایه
شاهرود یکم اذیتش کردن و گفتن برو فردا بیا نامه تو بگیر که امید عزیزم (که انشالله خدا خیرش بده و خودم مجلس عروسیشو برپا کنم) مابقیه کاراشو به عهده گرفت (البته دو روز بعد نامه رو آماده کردن)

استاد دروغ می گم که بعضی ها چایی خوردنشون از راه انداختن کار خلق الناس واجب تره؟

مصاحبه رو دیر با خبر شدم و فقط تونستم از اهدا جوایز فیلم بگیرم (سجاد و وزیر صنایع) که واستون ایمیل می کنم

استاد متوجه نشدم دارین بهم درس اخلاقی میدین یا رفتارهامو برشمردین؟
اگه اونهایی که گفتین در من دیده می شه بگید چیکار کنم تا عوض بشم!
اصلا یه دفعه به نیت همین موضوع میام سمنان تا رودر رو گپ بزنیم

گوش پیچوندن که سهله کتک هم بزنید دعاتون می کنم چون می دونم این پیچوندن ها و زندن ها از روی دوست داشتنه نه دشمنی
و اینگونه مواقع خوشحال می شم که شخصی هست که نگرانمه و خوب شدنم رو می خواد نه نابود شدنم رو!!!

استاد حالا می شه جای چایی٬ نسکافه بخوریم؟
من با چایی میونه خوبی ندارم اما اگه استادم واسه چایی بریزه با جون و دل می خورم

خدا به شما و خانوادتون سلامتی عطا کند
یا علی

سلام
تلفنی بهت می گم!
نسکافه هم چشم.
ممنون

رحیمی نژاد شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام
چرا این قدر آقا مرتضی رو زیر سوال می برید !!!
خوب منم از این که همه چی رو نشون دادن (حتی حرفای تکراری مسئولین مسابقه رو)اما از برنده ی امسال و این مسابقه چیزی نگفتن ناراحت شدم
تازه مشخص هم نکرده بودن که ادامه داره برنامه.
من که سر تماشا کردن برنامه جلو بابام واستادم آخرش که دیدم بیخودی این کارو کردم کلی عصبانی شدم(تازه از دانشگاه هم اومده بودم شب هم نخوابیده بودم به زور بیدار موندم تا این افتخارو ببینم)
تازه رهگذر عزیز اگه به صحبت ها در مورد ورود به دانشگاه بدون کنکور هم خوب گوش داده بودید می دیدید که سر همین موضوع باید منتظر داد بچه ها از بی عدالتی ها باشیم
جایی که قانون مشخصی وجود نداشته باشه و نظر افراد نقش داشته باشه فکر میکنم چند مورد حق کشی هم پیش بیاد.
بچه ها زحمت کشیدن دوست دارن نتیجه ی زحمتشونو ببینن دوست ندارم با حرف تلخ ناراحتشون کنیم
هر کدوم از ما هم بودیم شاید مثل آقا مرتضی فکر می کردیم اینقدر از این چیزا دیدیم که چشممون ترسیده . منی که خیلی تو جامعه نیستم کم از این چیزا بهم نرسیده فکر کنید یکی مثل آقا مرتضی که کلآ آدم فعالی هستن چه چیزای تلخی رو ممکنه دیده باشن . درسته نباید بدبین بود ولی وقتی کسانی دروغ بگن می شن چوپان دروغ گو راستشونم نمی شه باور کرد.
این صحبت های من فقط مربوط به همین کمیکاره . بیشتر هم در جواب رهگذره
از همه عذر خواهی می کنم کمی عصبانی شدم
باز هم تبریک میگم

بانوی ایرانی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

چه مسرت بخش.
ماهم تبریک میگیم
هوس دوران دانشجویی به سرمان زد

سلام
ممنون از حضورتون
قبلا هم آمده بودید ممنونم.
به وبتان هم سر زدم
موفق باشید

استاد شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ

علی رضای عزیز
سلام
امروز کامنتها را دوباره می خواندم متوجه شدم به سوالت جواب نداده ام عذر می خوام (من چون به یک سوال مشابه جواب داده بودم شاید از زیر دستم در رفته که حتما همین طوره) و حالا متوجه شعرت می شم. در هر حال باز هم ببخشید.
می شود که من جواب بعضی را ندهم اما آنها که مغرورند و پرمدعا و لافزن که مرا با آنها کاری نیست اما شما را که نمی شناسم پس جزو خوبانی مگر خدای ناکرده خلافش ثابت شود.
در هر حال جواب شما فعلا مراجعه به کاپتان فعلی آقای امید طاهری است.

سعید یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ق.ظ

سلام به همه بچه ها و دکتر
خیلی وقته که سری به این وبلاگ نزده بودم و خیلی اتفاقی امشب(۳ نصفه شب) دوباره به وبلاگ برخوردم و پیغامهایتان را خواندم. بازم تبریک میگم به همه بچه ها. امشب همه خاطرات اون چند سال واسم تداعی شد از اون روزی که برای اولین بار پیش دکتر رفتیم، تا روزای آخر. راستشو بخواید من خیلی چیزا از کمیکار یاد گرفتم. نه شیمی و نه مکانیک، بلکه کار گروهی، مدیریت، کل کل کردن با سیستم های اداری، برخوردهای اجتماعی، قاطعیت در کار... و خوشحالم که بالاخره با زحمت های بچه ها کار به نتیجه مورد دلخواه رسید. و دکتر، این موفقیت را به شما تبریک ویژه میگم، چون ما همه اومدیم و رفتیم اما شما تنها کسی بودید که همیشه پای ثابت کار بودید. بچه ها، حتما تو دانشگاه هم خیلی شلوغش کنید چون باعث میشه اعتماد به نفس بقیه بچه ها و حتی اساتید برای حرکت های بعدی بیشتر بشه و به امید موفقیت های روزافزون.

سلام سعید
رسیدن به خیر

سعید یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:52 ق.ظ

سلام مجدد
فایل عکس های مسابقاتم دیدم. جالب بود. فقط در مورد اسلاید آخر میخواستم به مدیریت دانشگاه سمنان که زحمت می کشند بگم که فکر کنم گروه سرپرست-استاد راهنما- هم داشته.

سلام سعید
بعدا یک آگهی تکی برای من هم زدند که از قضا تا دیروز بود. ازت متشکرم.

مرتضی یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

استاد عزیزم
ترجیح می دم حضورا ازت بپرسم چون معتقدم پشت تلفن هم بعضی حرفها سانسووووور می شن!

رهگذر عزیز
یه چیزی فلبداهه به ذهنم رسید
شش دوره کمیکار در سطح ملی برگزار شد و سه دوره رباتیک!!!
به این فکر کردی چرا بعد از شش دوره کمیکار هنوز بچه یتیم مونده و رباتیک بعد از سه دوره شده بچه پولدار؟
گرفتی رانت بازی ای که می خوام بگم؟
باز هم بگم یا کفایت می کنه؟
امیدوارم بیای و نظرتو بگی!

خانم رحیمی نژاد
تشکر می کنم از دفاعیه تون
اولا حرفاتون مکمل نظرم بود. چیزهایی رو گفتین که سانسووور کرده بودم.
دوما کسی زیر سوال میره که خبطی یا گناهی کرده باشه. من که کاری نکردم که بخوان زیر سوالم ببرن؟
رهگذر گفت چه ربطی به مسئولین داره و من هم جوابشو سربسته دادم. یا قانع شده یا در آینده مجبور می شه که قانع بشه
مهم اینه که سه هفته از اون روز پرافتخار گذشته و ما امروز و فردا رو در پیش داریم
از گذشته درس می گیریم تا به فرداها برسیم
از تعاریفتون هم ممنون
خیلی خوشم اومد و نتونستم جلوی خودمو بگیرم که اقرار نکنم

سعید عزیز
ابتدا فکر کردم سعید نارکند هستی اما کمی که جلوتر رفتم فهمیدم آقای دکتر سعید عبدالشاه اید.
خوبید؟
ممنون که درباره ی عکسا نظر دادی!

کمیکار رو فقط کمیکاری ها درک می کنن
مثل حاج آقا ادب یا مثل مرام و معرفت استاد
دانشگاه تهران قبل از مسابقه وقتی من و سجاد کارمون نزدیک بود به کتک کاری برسه٬ بودی که حسین بیدقی جدامون کرد؟
کمیکار رو فقط کمیکاری ها درک می کنن

خاطرات کمیکار برای ما همیشه زنده است و تا عمر داریم با افتخار ازش یاد می کنیم مخصوصا الان که مقامی هم کسب کردیم و یادمون می مونه که غرور چیز بدیه و مارو به زمین می زنه!

قابل توجه بچه های جدید:
غرور شما رو برنداره
شما باید از صفر شروع کنید تا بتونید حاصل دست رنج خودتون رو بخورید
اکتفا به این عنوان دردی رو دوا نمی کنه
باید تلاش و کوشش کنید

بانوی ایرانی یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

حاجیان شروع واپسین لحظات را می گذرانند یا در مکه ان و یا روانه ی حرم امن الهی.امشب اما باز غصه غربت است و مدینه....مدینه تو را چه شده است کاین چنین از خجلت سر در گریبان خویش فرو برده ای.پنجمین خورشید هم.... . باز مهمانی خورشید در آغوش خاک!!!!

:::استاد گرامی با عکس های بقیع قبل از.....و ح ش ی گری و ه ا ب ی و ن و هم چنین اشاره ای ژزشکی از دعای عالی عرفه آژم

سلمان رحمانی یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ

به نام خدا
دل خوش از آنیم که حج می رویم
غافل از آنیم که کج می رویم
کعبه به دیدار خدا می رویم
او که همین جاست کجا می رویم
حج به خدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست
هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب ناله و امن یجیب
پینه بر پیشانی ما گر ببست
مهر ریاست که بر چهره است

پینه بر پیشانی ما گر ببست
مهر ریاست که بر چهره است

رهگذر دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

سلام به دکتر ومرتضی وهمه
این همه بیانیه رو فقط برای همون دو خط کامنت من نوشتید؟
هیچ باخودتون فکر کردید چرا کمیکار تا حالا به اندازه رباتیک مشهور نشده؟ با اینکه به قول شما ۶دوره ملی برگزارشده!فکر نمی کنید مشکل از بچه های شیمی (کل کشور ونه فقط سمنان) باشه ؟
من چهار سال توی سمنان بودم اما دریغ از یه کلاس آموزشی از طرف بچه های انجمن یا گروه شیمی.دریغ از اطلاع رسانی به موقع برای تشکیل تیم.دریغ از دوصفحه توی نشریه انجمن(غیر ازیکبارتوی ۴سال).
البته ازبعضی حرکات بعضی از افراد تیمهای دانشگاه یه جورایی بوی انحصار طلبی هم می اومد- خواهشا بیانیه ندید-هر وقت ما ازبعضی بچه های کمیکار سوال پرسیدیم با غرور جواب سربالا به ما دادند.
نکته:ترم قبل یه کاغذ A4 به یکی از دیوارها چسبونده بودند که فلان ساعت بیاین دفتر انجمن برای کمیکار اما همیشه در بسته پاسخ گوی بچه ها بود!!!

سلام
شما نظرت را گفتی
بقیه هم نظرشون را گفتن
حالا شما اسمشو هر چه می خوای بگذار بیانیه یا جوابیه یا پاسخنامه یا هر چیز دیگر
انحصار طلبی هم اگه به من می گفتید جلوش را می گرفتم (هر چند من برای کسانی که با من کارمی کنند اصولی دارم و بارها هم گفته ام البته اگر همین را انحصار طلبی نام نگذارید-خواستید هم بگذارید) و گرنه بنده هم می تونم ادعا کنم با غرور مخفی موجود در فرمایشاتتان مخالفم و در حقیقت شاید دلیل آن همه به قول شما بیانیه ها از طرف نظر دهندگان همین بوده باشدیعنی آنها هم این غرور مخفی را دیده باشند (اگر برخی آنها را متهم به هماهنگی از قبل نکنند!) شما اگر مایل می بودید خودتان انحصار را می شکستید (دانشجویان عزیزم دقت کنند هر چند مخاطب مستقیمامن نیستم اما باید از حق دانشجویانم دفاع کنم) بله راه باز بوده است می رفتید و کار را شروع می کردید و ... اما این صحیح نیست حالا که نتوانسته اید کار دیگران را زیر سوال ببرید.
نکته آخر:
حال که معلوم شد دانشجوی این جا بوده اید و متقاضی احتمالی کار در گروه کمیکار بوده اید از این پس با نام مستعار از شما پیغامی قبول نمی شود.

دانشجویان عزیزی که به هر دلیلی پاسخ ایشان را داده اند ظاهرا حق داشته اند که به قول ایشان بیانیه داده اند. این آزادی از طرف من نهادینه است که اوقات بیکاری خودمان را با هر کس که دوست داریم چای بخوریم و این حق را برای همه قائلم.

۱۱۰ دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ

ترجمه ی دعای عرفه توسط دکتر علی شریعتی"

اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین (ع) نباشد ,بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند, می شود به "حسین" ایمان نیاورد؟نشناسدش؟عاشقش نشود؟دیوانه اش نشود؟آیا چنین چیزی امکان دارد؟



حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.
............ . حهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.

پس
هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!

............ . من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟
............ . خدایا!الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.
............ . خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.

خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

............ .. پروردگار من!
............ .. من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.

............ .. خدایا!
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
............ .. من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
............ .. ای توشه و توان سختی هایم!

ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمت هایم!

............ .. ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
............ .. تو پناهگاه منی!

تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........
............ ... اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.
............ ... ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
............ ... ای آنکه :
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
............ .. . ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
.......... من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم .....
و ....... اکنون باز گشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.
............ ... معبود من!

اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!

انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
............ .. خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
............ .... ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
............ .... خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.




یا رب! یا رب! یا رب!
............ .... خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن ............ ...
........." چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."

......... خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.

.......... خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
...... تو که اینقدر دلسوز منی! .....

...... خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

...... کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.

...... خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.

...... خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.

یا رب! یا رب! یا رب!



استاد سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:08 ق.ظ

به نام خدا
دانشجویان و مخاطبین عزیز سلام
دو سه روزی نیستم
اگر عمری بود پس از مسافرت در خدمتم.
اعیاد مبارک
ارادتمند
استاد

مرتضی سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

خانم رحیمی نژاد گویا حق با شما بود
هممون زیر سوال رفتیم
نه من بلکه تمام بچه های کمیکار
یه سوال یه خطی می پرسن که جواب بسیار طولانی ای داره و وقتی پاسخ می دی متهمت می کنن به بیانیه دادن

رهگذر عزیز این جواب (نه بیانیه) نظرت:
اولا انجمن علمی سال ۸۵ به دبیری سلمان رحمانی جلسه ی توجیهی کمیکار تو کلاس ۷ دانشکده علوم برگزار کرد و حسین بیدقی و سعید عبدالشاه و استاد مفصلا درباره این مسابقات و ماشین خودشون و چگونگی برگزاری مسابقه تو مالزی توضیح دادن
این اولین اطلاع رسانی گسترده از کمیکار بود
حالا اشخاصی مثل شما نبودن یا نیومدن که ما گنه کار نیستیم

دوما بعد از مسابقات دانشگاه تهران و کسب مقام های ۷ و ۸ و ۱۳ زمانی که خودم دبیر انجمن بودم جشنی به عنوان روز دانشجو برگزار کردیم که مدیر امور فرهنگی وقت مجبورم کرد (تاکید می کنم با تمام مخالفت هایم مجبورم شدم چون خودم یکی از اونها بودم) که از کمیکاران تو اون جشن تقدیر بشه
یه سوال: مدیر امور فرهنگی ازکجا می دونست؟غیر از اینکه من به عنوان دبیر انجمن گزارش فعالیت های دانشجویان شیمی رو بهشون داده بودم؟
نصف جشن اختصاص به کمیکار داشت که نشون از تبلیغات گسترده از این مسابقات داره و خودم شخصا به همرا استاد توضیحات بسیار مفصلی رو از کمیکار دادیم
فیلم هایش هست اگه خواستین آدرس بدین برایتان پست کنم
اگه رهگذر تو این جشن نبودی گناه ما چیست؟
این دومین اطلاع رسانی بسیار بسیار گسترده از کمیکار بود

سوما اعلامیه ای که پارسال زده شد شماره تلفن امید طاهری تهش ذکر شده بود که تنها یک نفر (خانم حمیدی) زنگ زد و اومد
و تیم اومدنش رو پذیرفت
حال که رهگذرانه اون اطلاعیه رو خوندی و از کنارش گذشتی چرا مارو گنهکار خطاب می کنی؟

چهارما دوره اول فقط من و سجاد بودیم. خانم احسانی و صادقی اومدم یا علی گفتن و ما هم پذیرفتم (سجاد مخالف سرسخت همکاری با خانم ها بود اما راضی شد چون انحصار طلب نبودیم)
دوره بعد امید طاهری و داوود رسایی اومدن
خانم اکبری هم اواخر به ما اضافه شد

خانم ها گلیان و زیاری و عباسی و سهمی هم می خواستن تیم تشکیل بدن و ما کمکشان کردین. حتی محسن محقق بعنوان یه باتجربه از بین ما هم تیمی شان شد

و دوره ی آخر آیا ما به فرشاد بوربور و خانم ها شهبازی و اسلامی و قانع گفتیم بیاین کمیکار یا خودشون اومدن؟

رهگذر کمیکار دفتر داشت. دفتر فعلی دکتر عموزاده

و تشکر می کنم از استاد عزیز بابت دفاع از ما
هیچ انحصاری نبوده
همه می دونن که تستهارو وسط راهروهای علوم پایه می گرفتیم و این خود تبلیغی واسه کمیکار بود
حال بعضی ندیدند یا نخواستند ببینند ما گناهکار نیستیم
نمی دونم چرا بعضی ها گناه کم کاری یا تنبلی یا ... خودشون رو به پای صداقت ما می نویسن؟
و چرا انقدر راحت صداقت کمیکار رو زیر سوال می برین؟
هرکس خواست اومد و هرکس هم که خواست رفت
حتی بین تیم خودمون بارها بچه ها گفتن اگه مخالف حضورمون هستید خواهیم رفت. نمونه اش خود من!

استاد خواهش می کنم نظرات رهگذر رو با همین نام مستعار تایید کنید.
چون حرف خیلی هاست.

یا علی
موفق باشید

به نام خدا
سلام مرتضی
۱-دوباره به جوابهای قبلی من نگاهی بینداز و این بار آنها را در نقش یک بازرس بخوان
۲-مسایلی را که برایت سربسته گفته بودم در کنار آن بگذار و تجزیه تحلیل کن. بیشتر توضیح خواستی زنگ بزن.
۳-تو مو می بینی... شرمنده چون پیچش مو می بینم راجع به ایشان همان است که گفتم. بروند جای دیگر چایشان را نوش جان بفرمایند. دوباره به جوابهای قبلی من نگاهی بینداز و این بار آنها را در نقش یک بازرس بخوان!

و اما یک نکته به برخی:
همه این مسایل را که دوستان گفتند یک نکته را در آخر اضافه می کنم و آن حق مسلم من برای کار کردن با افراد است (همان گونه که این حق برای شما محفوظ است) و من از حقوق خود به خوبی استفاده
می کنم.
من مخلص همه هستم اما با چند تیپ آدم کار نمی کنم که بارها گفته ام (خدا گل آقا را زحمت کند).
ممنون

سحر سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام
استاد عزیز ا میدوارم سفر گرگان بهتون خوش بگذره .

عیدتون مبارک.

به نام خدا
سلام
ممنونم خدا را شکر
اعیاد بر شما نیز مبارک
باز هم ممنونم

امید طاهری سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://mehr1384.blogfa.com

سلام استاد سلام همه دوستان
در درجه اول ازهمه دوستانی که این موفقیت رو تبریک گفتن ممنون در واقعه این موفقیت مدیون حمایت های همه جانبه استاد عزیزم و همکاری دوستان و اساتید گروه و... بوده است. باز هم ممنون.
دوم اینکه جا داره یه تبریک به سلمان رحمانی عزیز بگم از طرف خودم و تمامی دوستان که موفق به قبولی توی آزمون دکترا شده استاد جا داره مثل حسین برای سلمان هم خبر قبولیش رو توی وبلاگ بزارید . البته اگه صلاح می دونید. باز هم تبریک سلمان عزیز.
سوم در جواب رهگز عزیز باید بگم من به شخصه این حرف رو به هیچ عنوان در مورد خودم و دوست خوبم سجاد قبول ندارم. چون ما برای مسابقات کرمانشاه اطلاعیه زدیم و شماره خودم رو دادم که در صورت تمایل برای شرکت توی مسابقات با من تماس بگیرند و تنها خانم حمیدی با من تماس گرفتن. پس ببینید یه طرفه به قاضی نرید عزیز اما در مورد اطلاع رسانی تا حدودی حق با شماست اما نه کامل چون توی زمان دانشجویی ما دو سه بار جلسه توجیهی کمیکار برگزار شد و من خودم توی یکی از همین جلسات وارد وادی کمیکار شدم.
در پایان هم قبولی دوست خوبم سجاد عزیزم رو در دانشگاه تهران بهش تبریک می گم و امیدوارم که موفق باشه.

به نام خدا
۱-امید عزیز طبیعی است برخی با تو تماس نگیرند! برخی می دانند که عموزاده از حق خود به خوبی استفاده می کند. زیاد خودت را اذیت نکن. کسی را که خودش را به خواب زده نمی توان بیدار کرد. آه که چقدر ادبیات برخی پر مدعایان آشناست! اما ما همانیم که هستیم (با شرمندگی از دانشجویان عزیزی که نمی دانند موضوع چیست-پستهای دیگر و بازخوانی کامنتها شاید موضوع را برایتان آشکار کند.))
۲-نه امید اوکلبه دارد در کلبه اش پیام بدهید.
ممنون
استاد

سعید عبدالشاه پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام به بچه ها
هر چند که فکر می کنم این بحث ها در مورد کم یا زیاد مطرح شدن مسابقات، اینقدرها مهم نیست اما در رابطه با نظرات بچه ها در مورد کمیکار و کمتر مطرح شدنش چند نکته را می خواهم بگم، فقط اولش بگم که اصلا نمی خواهم درباره بهتر بودن رباتیک یا کمیکار صحبت کنم چون ماهیت این دو تا فرق داره و دو چیز از جنس مختلف را نمی شه مقایسه کرد.
هر ساله مسابقات متعدد دانشجویی در سطح دانشگاه های کشور برگزار میشه، کمیکار، رباتیک، پل ماکارونی، ACM و... با اینکه بچه ها هم گفتند که کمیکار شش دوره برگزار شده اما اگه بخوایم منصف باشیم، باید بگیم کمیکار خیلی نوپاست! هر ساله مسابقات رباتیک مختلفی در سطح دانشگاه های کشور برگزار میشه که از سالها پیش وجود داشته، دقت کنید که کمیکار یک مسابقه در سال است، اما مسابقات رباتیک زیادی در دانشگاه های مختلف برگزار می شه، مثال خیلی ساده اش مسابقات رباتیک دانشگاه بابل است که تا حالا هشت دوره برگزار شده و امسال نهمین دوره اش برگزار می شود! یا مسابقات بین المللی رباتیک قزوین که تیم های خارجی هم شرکت می کنند. یک دوره مسابقات رباتیک حدود 5 سال پیش در دانشگاه سمنان هم برگزار شد که قرار شد سالانه باشه که..... البته شنیدم امسال هم برگزار کردند. بنابراین تاکنون صدها دوره مسابقه رباتیک در ایران برگزار شده است. همچنین تنوع رشته های مختلف مسابقات رباتیک زیاده. پس این قضایا هیچ ربطی به بچه های شیمی نداره.
برخلاف نظر بعضی دوستان که ممکنه از اینکه کمیکار هم جز مسابقات رباتیک خوارزمی شده و اعتبارش بالا رفته خوشحال باشند به نظر من این بزرگترین اجحاف در حق کمیکار بود. کمیکار شخصیت مستقل خودش را داره و اصلا با روباتیک هیچ تناسبی نداره، یکی از دلایل پوشش ضعیف خبری اش هم شاید همین بوده که گزارشگران اومده بودند تا مسابقات رباتیک را انعکاس بدهند نه کمیکار. مسابقات رباتیک خوارزمی هر ساله برگزار میشه، متولیان کشوری کمیکار اگر به فکر افزایش اعتبار هستند باید سعی کنند یک آیتم جدید به نام مسابقات کمیکار خوارزمی تعریف کنند که هر ساله در یک زمان خاص دیگری برگزار بشه نه اینکه به رباتیک بچسبانند و از سر خودشون باز کنند.
خدمت رهگذر گرامی هم عرض کنم که شرح دادن مشکلات بسیار آسونه، همه هم این کار را بلدند و می توانند ساعت ها واست از مشکلات بگن، اما ارائه راه حل مهمه، پیشنهادی دارم، دانشگاه سمنان، به عنوان اولین دانشگاه کشور مستقلا اقدام به برگزاری اولین دوره مسابقات کشوری کمیکار کند که یک گام مثبت در رشد و ترویج کمیکار و خروج از انحصار موجود خواهد بود، حتی سال اول می تونه منطقه ای باشه.
دکتر خبرهایی شنیدم، استعفا؟!

سلام بله.

دوست پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام خدمت استاد خوبمون و بچه های فعال
این موفقیت بزرگ را به همه شما تبریک می گم.

سلام ممنون

علیرضا شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ

یا نور...
باسلام وآرزوی طول عمر
قصدجسارت نداشتم استاد:
علیرضابه ادب باش که واخواست نباشد گرشاه پیامی به غلامی نفرستاد
استاد یه راهنمایی ازخودتون میخواستم
کسی مسیرخدارابه من نشان بدهد ........
تواین زمان که همه گویندسیمان نیست
وهیچکس نمیگوید که چراایمان نیست
وزمانی شده است که هیچ چیز به اندازه ی انسان ارزان نیست.....
دراین دنیای وانفسا که مردانش عصاازکور میدزدند
بهترین کاری که من میتونم انجام بدم چیه؟خوندن شیمی آیا؟
توبامن بگو شرط آغاز چیست ؟صمیمی ترین شکل پرواز چیست؟

با یک متخصص مشورت کنید.

مرتضی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:54 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
متوجه منظورتون شدم
حق با شماست
سعید عزیز هم خوب مسایل رو تشریح کرد
واقعا ما حرص می خوردیم که کمیکار رو چسبوندن به رباتیک
چون اولا خیلی ضعیف برگذار شد و دوما حکم بچه یتیم رو داشت
اگه سمنان خواست مسابقه ای برگذار کنه من از همین الان اعلام آمادگی می کنم. بعد از چهار دوره بودن تو این مسابقات٬ تجربه هایی رو کسب کردم که می تونه به درد بخوره

و امید عزیز حرف سر تو و من و سجاد نبود
حرف سر کل بچه های کمیکار و در راسش استاد بود
ما با هم جلسات کمیکار رو راه انداختیم و حال بعضی ها خواب بودن ما گنهکار نیستیم
با این رهگذر دوستانه صحبت کردم وگرنه من و تو و سجاد و ... چطور وارد وادی کمیکار شدیم؟ چطور ماها هیچ انحصاری رو حس نکردیم؟ چطور افتخار چایی خوردن با استاد رو داشتیم؟ و ...
ما (منظورم استاد و بچه هاست) نقاط مثبت زیادی داشتیم و داریم که خیلی ها به این نقاط حسادت کردند و می کنند.

سلمان رحمانی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ

به نام خدا
درود به همه ی عزیزان
از اینکه توی این پست که در مورد موفقیت بزرگ دانشجویان دانشگاه سمنان است این مسائل پیش اومده واقعاْ متاسفم
لازم دونستم که چند نکته ای رو بیان کنم
۱- بچه های کمیکار (از ابتدا تا کنون چون همه ی دوستان رو می شناسم و با همه ی اونا حداقل یه چای رو خوردم) خدا قوتتان دهد. از اینکه پس از چند سال تلاش فراوان بالاخره مزد زحمات فراوان را کشیدید بسیاز شادمانم و از صمیم قلب برایتان آرزون کامیابی دارم.
۲- خدمت آن دسته از عزیزانی که قصد خراب کردن این موفقیت رو دارند عرض کنم که ما بایستی واقع بین باشیم نه اینکه همچون داستان کبک سر خود را در برف فرو کنیم. شما که بچه ها رو زیر سوال می بری آیا از همه چیز اطلاع داری؟ از اینکه اطلاع رسانی شده یا نه؟ از اینکه کسی را به گروه راه دادند یا نه؟ و خیلی از موارد دیگر که شما مقرضانه قضاوت می کنید؟ چرا زحمت دیگران را خیلی راحت زیر سوال می برید؟ چرا کوتاهی های خودتان را گردن دیگران می اندازید؟ چرا طلب کارانه و از موضع بالا به پایین صحبت می کنید؟ نوع نوشتار شما حکایت از اخلاق شما دارد. شما که خیلی راحت اخلاق را زیر پا می گذارید چطور انتظار دارید که در تیم افراد بی ریا جای بگیرید؟ می بینی که همه ی افراد تیم این موفقیت رو به تمام عزیزانی که برای این تیم زحمت کشیدند تقدیم کردند می دانی یعنی چه؟ یعنی گذشته ی خود را فراموش نکردند. یعنی متواضع و فروتنی نشان دادند. شما سعید عبدالشاه حسین بیدقی مرتضی صفردوست و سجاد تشرفی و ... رو می شناسی که اینگونه براحتی زیر سوال می بری؟ می دونی اولین جرقه ی کمیکار در سجاد تشرفی از کی زده شد؟ یادم نمی رود بعدازظهر روزی که جلسه ی کمیکار رو برگزار کردیم و سجاد با چه شور و اشتیاقی همراهم تا خوابگاه آمد و در مورد کم و کیف کمیکار سوال ها پرسید. می بینی که در حد توان بچه های شیمی برای آیندگان کم نمی گذارند.
۳- مرتضی عزیز خیلی اوقات بایستی تمام سخنان را گفت همانطور که کامل گفتی ولی گاهی از حد که بگذرد و هدف شخص آشکار شود دیگر نبایستی به او محل گذاشت چرا که در مقام دشمنی معرفی شده است.
۴- بازم می خوام بگم کسانی که ریگی به کفش دارند و قصد آنها همراهی نیست با نام مستعار وارد می شوند. چقدر خوب است که انسان شهامت داشته باشد.
۵- بازم این موفقیت رو به استاد عزیز و تمام اعضای تیم کمیکار تبریک میگم.
به امید موفقیت های روز افزون
در پناه یزدان پاک

به به سلمان
حرفهای پخته ات به دلم نشست
اگر متهم به هماهنگی از قبل نشویم!
مهم این است که ما (این ما تفسیر دارد) لااقل یکدیگر را می شناسیم
ممنون

استاد شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه دانشجویان عزیزم
فردا (یک شنبه ۳۰/۸/۸۹) نیستم
ان شاالله به پتروشیمی ماهشهر می رویم
اگر عمری بود ان شاالله پس از مسافرت در خدمتم.
ممنون
استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد