کلبه منتظر شماره ۳

به نام خدا 

منتظر بعد از مدتها با کلبه جدید می آید. 

ممنونیم.

نظرات 51 + ارسال نظر
استاد سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام منتظر
سلام همه!
امیدوارم بقیه کلبه دارهای قدیمی نیز مثل برون و آسمون و خانم اسماعیل پور و ... افتخار حضور مجدد با کلبه های جدید بدهند.
ممنون

منتظر سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ

هیچ خدایی چون خدای کربلا دوست داشتنی نیست...

مائیم و یک خدا..
مائیم و یک کربلا..

منتظر سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز
خوبید؟

ممنون بابت کلبه جدید

انشاا... خدا کمک کنه خوب از پس اداره اش بر بیام.

سلام
خدا را شکر
ممنون
هیچ وقت این قدر خوب نبودم
همه چی آرومه!
بی دغدغه
بی تشتت
بی فکر...
زندگی می کنیم.
حالا شما بگید خوبم؟

منتظر سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

زندگی زیباست اما شهادت از ان زیباتر است.
خانه تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه انکه گردن هارا باریک افریدند تا در مقتل کربلای عشق
اسانتر بریده شوند؟
و مگر نه انکه از پسر ادم عهدی ازلی ستاندن که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
و مگر نه انکه خانه تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح اباد شود؟
و مگر ااین عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان اسمانی که کره زمین باشد برای ماندن در اصطبل خواب و خور افریدند؟
و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به اسمان نباشد جز کرمهایی فربه و تن پرور بر می اید؟
ای شهید!
ای انکه بر کرانه ازلی وابدی وجود بر نشسته ای !
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش!

رحیمی نژاد چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام
کلبه ی نو مبارک
موفق باشید

منتظر چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ

هوالحی

سلام خانم رحیمی نژاد
خوبی؟

ممنون اومدی بهم سر زدی

درسته حق با توست زمان لازم داری تا به خودت بیای
اما زود برگرد!
منتظرتم

یاعلی

سلمان رحمانی شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:52 ب.ظ

به نام خدا
سلام منتظر
کلبه ی جدید مبارک
دلمان برای خودت و مطالبت تنگ شده بود
خیلی خوش آمدی
به یاری خدا پیروز باشی
پایدار و سرافراز در پناه خدا

مرتضی یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ

به نام خدا
سلام به منتظر عزیز
اول کلبه نو رو بریک میگم٬ از قدیم گفته بودن تا سه نشه بازی نشه!!!
دوم اینکه تو این شبهای عزیز از دعای فرج غافل نشید. شاید آقا تو هیئت کنار دست ما نشسته باشه و صدامون رو بشنوه و دلشون کمی خوشنود بشن

منتظر دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز
خوب هستید؟
عزاداری هاتون قبول.

سلام اقای رحمانی
خوب هستید؟
از وقتی دکتر شدین سرتون شلوغ شده نمی بینمتون.
سلامت و موفق باشید.
عزاداری هاتون قبول.

سلام اقای صفردوست.
خوبید؟
ممنون.
انشاا... عزاداریهامون مورد قبول ایشان واقع بشه.
موفق باشید.

تو این شبها یادمون نره برای ظهور،برای عاقبت بخیری، برای سلامتی جانبازان،بیماران دعا کنیم و از امام حسین خواهش کنیم دست مارو بگیرن و کمکمون کنن تو راهی قدم بذاریم که وقت ظهور اقا شرمند شون نباشیم.
در اخراگر لایق دونستین برای من هم دعا کنید که خیلی محتاج دعام.

یا علی

به نام خدا
سلام منتظر
ممنونم
ظریفی در جواب شخصی که چرا سیاه نپوشیده ای گفت:
ای آقا آدم باید دلش سیاه باشه که مال ما هست!

و مال ما هست

منتظر دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

من هم مثل پدرم
دعا می کنم دعای فرزندم اجابت شود..
و دعای فرزندش..
و..
انگاه که می گویند:
بابی انت و امی یا حسین..

استاد چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ

اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد ، رنج بیشتری می کشند . این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می کنند . این افراد،محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می کنند ، ولی در واقع بسیار رنج می کشند .

حسادت یک احساس مطلق نیست ، بلکه مخلوطی است از خشونتو شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود .

اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج می کشد . چنین شخصی متوجه می شود که اگر او تمام قدرتش را هم بهکار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی کند که به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است

مرتضی چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:01 ب.ظ

حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

ستار گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، یکماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ماه هم سرشان شیره!



حسین (ع) هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری ...!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن ...!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد "من سگ کوی حسینم" ولی هیچ وقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

جباری رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!



حسین هنوز مظلوم است چون وقتی محرم می‌آید...

هیت امنای مسجد ...علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !



کل یوم عاشورا

یعنی...۱۰روز و شب ...غم گریه


کل ارض کربلا

یعنی...چند مسجد و چند تکیه !



حسین (ع) هنوز مظلوم است
چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد
او هم می‌رود
تا سال بعد !
تا یاد بعد

دنبال این قطعه می گشتم
البته با این توضیح که مسلما عده قلیلی این گونه اند ان شاالله
و ان شاالله که آنها نیز این گونه نباشند.

منتظر یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز خوبید؟
مطلبتون در مورد حسادت خیلی ذهنم رو مشغول کرد. فکر میکردم ایا من هم حسودم یا نه؟دیدم اره حسودم اما نه به اون شکلی که شما فرمودین. من با دیدن فرد موفق به او حسادت می کنم اما هیچ وقت به دنبال تخریب او نیستم معمولا سعی میکنم اگر ممکنه خودم رو به او برسونم از اونجایی که از نظر من کار نشد نداره و همه چیز امکان داره اگر به او نرسم خودم رو مقصر می بینم.به نظر من حسادتی که به دنبال خودش رقابت داشته باشه سازنده است.


سلام اقای صفردوست.
خوبید؟
1.مطلبتون جای تامل داره اما به نظر من تمام کسانی که نام برید شرف دارن به افرادی که از امام حسین خرج میکنن،نون اسم امام حسین رو میخورن اما تو ماهی مثل محرم یا صفر حتی در حد یک لیوان اب هم برای امام حسین خرج نمیکنن. اینها نه تنها مردم رو فریب میدن بلکه خیلی هارو از دین پیغمبر خدا هم می رانن.
2. به نظر من حق با استاد دانشمنده که میگفتن از امام حسین (ع) مظلومتر، امام زمانه.
امام حسین (ع) ابوالفضل،علی اکبرو... داشتن،عباس و علی اکبر امام زمان کیه؟
13 معصوم مظلومیتشون 260 سال طول کشید اما امام زمان به تنهایی بیشتر از 1170سال مظلومه!


اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی

سلام
خدا را شکر
این که شما گفتید به نظر حسادت نیست و غبطه است وبسیار خوب است.

منتظر یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ


صدای علی
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها اسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر زینب،‌صبر خسته
صدایش رنگ و بویی اشنا داشت
طنین موج ایات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، ایینه صوت علی بود
چه گوشی می کند باور شنیدن
خروشی این چنین مردانه از زن؟
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه اهل تناسخ
حلول روح او، در جسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر قران ناطق
زنی،خون خدایی را پیامبر
زن و پیغمبری؟الله اکبر!

مرتضی پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:54 ب.ظ

به نام خدا
سلام منتظر

چرا فلانی تو کارش موفق شد و من نشدم؟ باید یه کاری کنم که از چشم رئیس بیوفته - به این می گن حسادت
چرا فلانی تو کارش موفق شد و من نشدم؟ برم ببینم چیکار می کنه و ازش یاد بگیرم تا بتونم منم مثل اون موفق بشم - به این میگن غبطه
غبطه خوردن باعث پیشرفت آدمی می شه اما حسادت نه!
معمولا اون کسی که بهش غبطه می خوریم، الگومون می شه و خواسته یا ناخواسته موجبات پیشرفت و ترقی مون رو فراهم می کنه!

اینکه یه عده نون امام حسین رو می خورن به لطف و کرم ارباب برمی گرده. ینجوری هم نیست که نون بخورن، بهشون نون می دن. حال اینکه چرا نمک می خورن و نمکدون می شکونن رو نمی دونم ولی همینقدر میدونن که هردو گروه مردم رو فریب می دن.
اون آدمهایی که من نام بردم تاثیرشون بیشتره!!!

شما هم سخنرانی های استاد دانشمند رو گوش می دین؟
چه وجه اشتراک جالبی!

این مطلب رو به نقل از حاج آقا طیب (روحانی هیئتمون) می گم:
که تا قبل از انقلاب، شیعیان مولا در تقیه بودن و درصورت علنی شدن کشته می شدن اما به امروز برکت انقلاب اسلامی، ایران رسما شیعه بودن خودشو علنی کرده و کل دنیا می دونن که ایران پر از سرباز فدایی آقا امام زمان (ع) هست و جرئت هیچگونه رجز خوندنی ندارن.

منتظر اینا بحث یکم ظریف می شه
میگفت بعد از شهادت حضرت زهرا (س)، شیعیان مولا به حالت اختفا در اومدن تا اینکه 25 سال بعد امام علی به خلافت رسیدن و شیعیان علنی شدن. مثلا چون عمار فرماندار بصره بوده (مثال میگم) مردم بصره هم به مولا رو آوردن
اما الان ما هیچکدوم بی واسطه به آقا امام زمان رو آوردیم

حاج آقا طیب می گفت:
ما رهبر رو قبول داریم چون به امام زمان اعتقاد داره
دقیقا عکس زمان امام علی که مردم امام رو قبول داشتن چون عمار و مالک و ... به امام اعتقاد داشتن
اون زمان اگه عمار می گفت "علی" مردم هم می گفتن "علی" و اگه می گفت "معاویه" مردم هم می گفتن "معاویه"
ولی این زمان چون امام (ره) گفت "علی" مردم حمایتش کردن وگرنه ...

تا همینجا کافیه
زیاد حرف زدم
یه مدت نبود همه از دستم راحت بودین!

یا علی

استاد جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ق.ظ

سلام
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح - ظهر - نه غروب شد نیامدی

خدا کند که منتظر باشیم منتظر!

استاد یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام
هی می گفتم یه چیزی کم دارد!
کاملش یادم آمد:


چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح - ظهر - نه غروب شد نیامدی

منتظر سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز
خوبید؟

ممنونم استاد بابت همه چیز. وقتی فکر میکنم به گذشته تا امروز میبینم خیلی چیزهارو ازتون یاد گرفتم و مدیونتونم.


امروز با دایی ام که ایشون هم استادن صحبت میکردم (ذکر خیر شما بود)مینالیدن از دانشجوهای این زمانهُ میگفتن بعد از پدر و مادر اولین کسی که به گردن ادم حق داره استاده. اگر استادت در حقت دعایی بکنه حتما اجابت میشه.
استاد شما که شکر خدا شاگردان نمونه ای مثل اقای رحمانی صفردوست ابراهیمیان دهقان و ... داریدو یقینا یکی از دلایل موفقیتشون دعای شماست.

استاد دعاتون مستجاب میشه پس دعام کنید.

یا علی

به نام خدا
سلام منتظر
تو لطف داری
سلام مرا به دایی و ایضا پدر عزیزت برسان
نه هنوز قاطبه دانشجویان خوبند یعنی از بقیه آدمها سالمترند
و خدا را شکر که در بهترین مکان دنیا هستیم.

اما راجع به دعا:
بیچاره (یعنی بنده) اگر مسجد آدینه بسازد
یا طاق فرو ریزد و یا قبله کج آید

اما این اولین پیغام پس از بستری کردن حسین است.
به فال نیک می گیرمش منتظر.
پسرکم روی تخت بیمارستان مثل مردها بود.

ممنون
استاد

مرتضی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ق.ظ

به نام خدا
سلام منتظر
مادر من هم همیشه اینو می گه واسه همینه که زیاد به استاد می گم دعایم کند (و همینطور به استادهای دیگرم مخصوصا استاد راهنمایم که مکه رفته بود)
من که به دعای اساتیدم ایمان دارم
چه طاق نداشته باشه و چه قبله اش کج باشه

سلام استاد
چی شده؟ دلم هوری ریخت!!!
حسین رو تخت بیمارستان چه می کنه؟
زبونم لال اتفاقی افتاده؟
امشب بعد از نماز مغرب و عشایم برای سلامتی پسرکتان زیارت عاشورا می خونم
انشالله که هرچه زودتر سلامتی اش رو بدست بیاره
همینطور برای سلامتی خودتون و خانمتون و پارسای عزیزتون

خدایا سلامتی نعمتی بس بزرگ و ارزشمند است
این نعمت رو از بندگان نیک ات دریغ نکن و آنها رو در فراوانی نعمت هایت غرق بفرما
به حق مولا علی و به حق این روزهای عزیز
آمین

به نام خدا
سلام مرتضی
ممنون
خدا را شکر از دعای عزیزان چیزی نیست
در بازی با پارسا زمین خورد و دوروز باید تحت نظر باشد.
سرش مختصری شکسته.
ممنون از دعاهایت

سلمان رحمانی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ

به نام خدا
درود بر منتظر
شما لطف دارید
تمام اساتید ما به گردن ما بسیار حق دارند
بسیار ناراحت شدم استاد. به یاری خدا که زودتر حال فرزندت خوب می شود.
برای بهبودی حسین عزیز دعا می کنیم. باشد که خدا اجابت نماید و حسین دوست داشتنی را هرچه زودتر به آغوش گرم خانواده اش بازگرداند.
پیروز و سربلند در پناه خدا

به نام خدا
سلام سلمان ممنون
خدا را شکر از دعای عزیزان چیزی نیست
در بازی با پارسا زمین خورد و دوروز باید تحت نظر باشد.
سرش مختصری شکسته.
ممنون از دعاهایتان

استاد

منتظر چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز
خوبید؟
حال اقا پسرتون چطوره؟
الحمد لله که مشکلی نیست. ایشاا... زودتر خوب میشه و بر میگرده خونه.
هرچند درکتون نمیکنم اخه جای شما نیستم اما میدونم هیچ چیز برای مادر و پدر بدتر از این نیست که شاهد ناراحتی فرزندش باشه.
این جمله رو گاها از زبان مادرم میشنوم و با هر بار گفتن این جمله دنیا رو سر من خراب میشه .

استاد اول برای سلامتی پدر مادرم بعد هم برای خودم خیلی دعا کنید چون میدونم دعاتون مستجاب میشه.




سلام اقای صفردوست
سلام اقای رحمانی

امیدوارم حالتون خوب باشه.

اقای رحمانی یک حرفی رو می خواستم چند وقت پیش بهتون بگم اما از بس کم پیدا شدین فراموش کردم.
تا قبل از این همیشه از حرفاتون در مورد اسلام و مسلمان واقعی و مسلمان ظاهری و ... خیلی دلگیر میشدم چون سرم رو هنوز از لاکم بیرون نیاورده بودم فکر می کردم همه مثل شما مثل استاد مثل اقای صفردوست مثل خانواده ام و... هستن الان که فکر میکنم میبینم خیلی ساده لوحانه فکر میکردم اخه تا اون موقع با چنین افرادی مواجه نشده بودم اما حالا معنای حرفاتون رو میفهمم حالا میتونم منظور خیلی از صحبتهاتون رو متوجه بشم.
به همین خاطر خواستم ازتون معذرت بخوام اگر باعث دلخوریتون شدم.
اصلا دلم نمی خواد باعث دلخوری دوستانم بشم چون به اندازه کافی برای اون دنیام بار گناه دارم.
راستی شماهم استاد من بودین پس دعای خیر شما هم میتونه مشکل گشای من باشه. من رو از دعای خیرتون محروم نکنید.

موفق باشید

یا علی

به نام خدا
سلام منتظر
تو با این روحیه تو این دنیا خیلی اذیت می شی!
(اما ارزشش رو داره! نگران نباش)

خدایا هرچند در صبر بر بلایایی که بر ما می رسند حسنات زیادی برایمان درج می کنی اما به تحمل ما نیز بنگر. خدایا ما را با امتحاناتی که از عهده اش بر نمی آییم میازمای.
یا توان ما را بالا ببر یا سوالات ما را آسانتر گردان.
آمین


راستی خدا را شکر ان شاالله امروز مرخصش می کنند.

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

به نام خدا
درود بر همگی
خدا را شکر که حالش خوب است. من که حسین عزیز را دیده‌ام خیلی دلگیر شدم. چهره‌ای بسیار دوست داشتنی دارد.
سپاس بیکران از برای خداوند بزرگ

سپاس پروردگار
خوبم با خوبی دوستان
شما خوبید؟
من در خدمت دوستان هستم.
بایستی به بزرگواری ببخشید.
خوب خیلی چیزا رو می بینم از خیلی از افراد که سبب شده که دیگه به کسی اعتمادی نکنم.
خواهش می کنم. این حرفا چیه. من که از کسی دلخور نشدم و یادم نمیاد که از کسی کینه ای به دل گرفته باشم.
آری دوستی با خیلی با ارزش‌تر از ایناست که روی مسایل جزیی از همدیگه دلخور بشیم.
توی بحث هر کسی نظر خودش رو بیان میکنه و لزومی نداره که همه با هم هم‌عقیده باشند و نظر هر کسی برای خودش محترمه.
شما خیلی بزرگوارید که منو استاد خطاب می کنید. من اینهمه نیستم. استاد بودن فقط این نیست که درسی رو تدریس کنی. بایستی در خیلی از زمینه های اخلاقی و معنوی الگو باشی و بتوانی برای دیگران مفید باشی تا استاد خطاب بشی. البته نظر من توی این زمینه این است که فقط علم یه استاد مهم نیست بلکه بایستی از نظر اخلاقی نیز سرآمد باشد.
خیلی حرف زدم.
پیروز و پاینده در پناه خدا

ممنونم سلمان

آری چهره حسین این قدر مظلوم است که دل من هم گاهی برایش می سوزد!
خدا را شکر به خیر گذشته است.
وقتی به مامان ها گفتم مرتضی زیارت عاشورا می خواند اشک در چشمانشان حلقه زد.
باز هم ممنون

۱۳ جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ

به نام خدا

ترک گناه رمز ارتباط معنوی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

همه ما کم و بیش با مفهوم گناه و اثرهای آن تا حدودی آشنا هستیم. گناه ـ که همان تخلف از دستورهای الهی است ـ اثرات ویرانگری بر دنیا و آخرت انسان داشته و موجودیت و هویت معنوی او را به شدت متزلزل می‌کند. این اثرات در کتاب‌های اخلاقی نوشته شده که مطالعه آن پر سود است؛ اما در این مقاله از دو جهت به گناه و اثر آن پرداخته می‌شود: اول؛ اثر گناه بر قلب و بنیان اعتقادی انسان و دوم؛ اثر گناه بر رابطه معنوی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف .


اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان


از میان تمام آثار معاصی، مخرب‌ترین و خطرناک‌ترین اثر گناهان، اثری است که بر قلب یعنی مرکز ادراکی و اعتقادی انسان و جایگاه محبت الهی گذاشته می‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب می‌گردد. استمرار بر گناه باعث ایجاد حالاتی در انسان می‌شود که منشأ این حالات، تحول و دگرگونی قلب است.


پیشاپیش بر این مطلب اصرار داریم که چون اثرات گناه، مانند اثرات تقوا و اعمال صالح، کم‌کم و به آرامی صورت می‌پذیرد، شاید سال‌ها طول بکشد تا چنین حالاتی در انسان در اثر گناه ایجاد شود؛ از این‌رو شخص گناه‌کار متوجه نمی‌شود که با خود چه می‌کند؟[1]


استمرار گناه باعث ایجاد حالاتی در آدمی می‌شود که هر چند نمی‌توان به‌طور دقیق‌تر مراحل و ترتیب آنها را بیان و بر همه افراد تطبیق نمود، امّا این حالات مشابه و در غالب گناه‌کاران کم و زیاد مشهود است. از خطرناک‌ترین این حالات در اثر تکرار گناه، به‌وجود آمدن حالت «شک» در مسائل اعتقادی و دینی، همچون توحید، معاد، نبوت و قرآن است که البته در ابتدا چون شخص هنوز با ایمان است او را آزار می‌دهد. آزار دهنده‌تر از آن این که این شک با استدلال و مطالعه کتاب برطرف نمی‌شود؛ از این‌رو شخص آلوده به گناه، به این در و آن در می‌زند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، اما نمی‌تواند. تنها راه اصلاح از این نوع شک آزار دهنده، ترک معصیت است و الاّ کم‌کم این شک به گونه‌ای در قلب تثبیت می‌شود که نتیجه آن، انکار اعتقادات خواهد بود.


از دیگر آثار ویران‌گرانه گناه، پذیرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالی به آن می‌باشد. البته نه این‌که نمی‌پذیرد، بلکه قلبش نمی‌تواند بپذیرد. به عنوان نمونه وقتی بر شخصی درباره یکی از مسائل مهدویت شبهه‌ای وارد می‌شود، سریعاً تشویشی در قلب او به‌وجود می‌آید که نکند راست باشد. اما هنگامی که به این شبهات، پاسخ‌های مستدل داده می‌شود بر دلش نمی‌نشیند، زیرا درمانش فقط ترک گناه است.


از اثرات دیگر مخرّب گناه در گناه‌کار، جبهه‌گیری در مقابل حق و اهل حقیقت و دفاع از باطل و اهل باطل است؛ گرچه نمی‌توان در همه افراد این حکم را جاری کرد، ولی گاهی دیده می‌شود که شخص گناه‌کار به امام معصوم و افعال وی اشکال دارد، اما از دشمنان وی دفاع می‌کند. و بدتر از آن این که در قلبش، نسبت به دشمنان اهل‌بیت، محبت دارد! گاهی هم می‌فهمد و از این نوع محبت‌ها در قلبش به ترس می‌افتد، ولی نمی‌داند ریشه آن از کجاست و چه باید بکند، نمی‌داند که باید گناه را کنار بگذارد تا قلبش درمان شود. به بهانه فهم دین به کارهای پیامبر اکرم6 و امیرالمؤمنینعلیه اسلام و سایر معصومینt چون و چرا می‌کند، امّا نسبت به نویسندگان منحرفی مثل صادق هدایت، اشکالی ندارد و بلکه دفاع می‌کند.


از دیگر آثار خانمان سوز گناه، بی‌علاقگی و بی‌حوصلگی نسبت به عبادات و مساجد و اماکن مذهبی است که در بعضی مواقع با پیدا شدن سئوال‌هایی مثل این‌که فلسفه نماز خواندن چیست؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ روزه گرفتن ما چه فایده‌ای برای خدا دارد و نظایر آن بروز می‌کند. البته گاهی هم این سؤال‌ها برای فهم حکمت و پایبندی بیشتر به فرایض الهی پرسیده می‌شود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازی و افراط در شوخی و خنده در آنها زیاد می‌شود. انکار و مسخره کردن معاد و نبوت و مؤمنین و حرف‌هایی از این قبیل که: از کجا معلوم که بعد از مرگ خبری باشد و این خرافات آخوندهاست نیز از آثار دیگر گناه است.


آیاتی نظیر آیه «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛[2] سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نیز آیه «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛[3] چنین نیست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دل‌هایشان نشسته است!» و یا آیه «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛[4] چرا که چشم‌هاى ظاهر نابینا نمى‏شود، بلکه دل‌هایى که در سینه‏هاست کور مى‏شود.» که در قرآن کریم آمده، بیان‌گر همین نکته مهم است.


در بسیاری از روایات نیز به موضوع مورد بحث تصریح شده است، به گونه‌ای که در یکی از سخنان امام صادقعلیه اسلام آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نیافریده است. آنان دلالت‌های آشکار و نشانه‌های روشن را در آفرینش خود می‌بینند و ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفرینش شگفت آوری را که در کمال نظم است و بر وجود آفریدگار دلالت دارد، مشاهده می‌کنند، اما مردمانی هستند که درهای گناهان را بر خود گشوده و راه شهوت‌ها را بر خویش هموار کردند و در نتیجه هوا‌های نفس به دل‌هایشان چیره گشت و به سبب ستمی که بر خویش روا داشتند شیطان بر ایشان مسلط گشت و خدا این چنین به دل‌های متجاوزان مهر می‌نهد».[5]


اثر گناه بر ارتباط معنوی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف


در حدیث شریفی از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است: «آنچه باعث تأخیر افتادن دیدار ما با شیعیان ما می‌شود، اعمال ناشایست آنهاست. پس باید هر یک از شیعیان از اعمالی که باعث ناراحتی ما می‌شود دوری کنند».


علاوه بر آن توصیه بزرگان اخلاق، برای تحصیل رضایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، دایر مدار ترک گناه است. حضرت آیت‌الله بهجت رحمه الله علیه می‌فرمود: «ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است»[6] و در جواب این‌که چگونه می‌توان رابطه خویش را با اهل‌بیتb و محضر صاحب العصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقویت کنیم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداری از خدا بعد از شناخت او».[7] همچنین مرحوم آیت‌الله حسن صافی اصفهانیw می‌فرمود: «کسی که واقعاً در مسیر تقوا [ترک گناه] قرار بگیرد، محال است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، [این امر] حتمی و قطعی است».[8] شکی نیست که رابطه با امام عصرf و رضایت حضرتش و حتی تشریف به محضر ملکوتی ایشان را فقط باید در ترک گناه جست‌وجو کرد.


راهی برای ترک گناه


حال که این‌قدر گناه اثرات بسیار بدی بر روح و جسم آدمی می‌گذارد، باید به سراغ راه‌های ترک گناه رفت. از مهم‌ترین راه‌های ترک گناه ـ مطابق با روایات و توصیه‌ های علمای اخلاق‌‌ ـ یاد مرگ است، اما این امر باید مرتّب و مداوم باشد، زیرا ائمه اطهارb فرمودند: «اَحَبُّ الاْعْمال الی الله عزّوجلّ ما داوم العبد علیه و ان قل»[9] این عمل مؤثر باید هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پیدا کند. یاد مرگ، داوری بسیار قوی برای اصلاح قلب و رفع اثرات گناه است.


عاشق دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، اگر حقیقتاً به دنبال مطلوب خود هست، باید به دنبال این مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند و ابزار انجام گناه مثل فیلم‌ها، عکس‌ها و آلات موسیقی مبتذل و قمار، رفیق بد و دعوت کننده به گناه را از خود دور نماید. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را یاد کرده و جهت سهولت در کار، کتاب‌هایی درباره مرگ و معاد و عواقب گناهان را مطالعه نماید و از خدا و اهل بیتعلیهم السلام با گریه و تضرع بخواهد تا کم‌کم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و میل به گناه در وی آن‌قدر ضعیف شود که شخص بر هوای نفسش غالب گردد، چرا که این امر، همان رضایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نقطه اتصال به آن حضرت است.


حجت سنایی


--------------------------------------------------------------------------------

[1] . از آن سو، ‌چون اثرات تقوا و مستحبات تدریجی است، لذا غالباً انسان استقامت خود را از دست می‌دهد. به همین جهت قرآن و روایات بر استقامت تأکید ویژه دارند.


[2] . سوره روم/10.


[3] . سوره مطففین/14.


[4] . سوره حج/46.


[5] . بحارالانوار، ج3.


[6] . در محضر بهجت، ج1.


[7] . به سوی محبوب.


[8] . شوق وصال.


[9] . اصول کافی، ج2، ص82.


[مجله شماره 26 : - مقالات]
منبع:http://aman.ir

مرتضی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ

به نام خدای بزرگ و مهربان
سلام به همه

منتظر عزیز
این تحول فکری و جهش عرفانی رو بهت تبریک می گم.
حالا که از این نقطه ی عطف زندگی به سلامت عبور کردی برای خودت شخصیت سازی کن. تصمیم بگیر و اراده کن و با توکل به خدای بزرگ به پیش برو...
تو این راه عذاب های زیادی می کشی و خون دلها می خوری اما آخرش به چیزی دست می یابی که هیچ بنی بشری دست پیدا نکرده!!!
شیعه مولا واسه رسیدن به هدفش باید خون دل بخوره!!!
تو نظر کرده ای و مطمئن باش که خودشون هواتو خواهند داشت

راستی فکر کن ببین من استادت نبودم؟ شاید بوده باشمآآآآ
آخه می خوام بدونم دعام مستجاب می شه یا ...؟

استاد استاد استاد
اشکمو درآوردین البته لبخندی از روی شوق زدم
""وقتی به مامان ها گفتم مرتضی زیارت عاشورا می خواند اشک در چشمانشان حلقه زد""
خوشحالم از اینکه می بینم کسانی هستم که ارزش کارهامو درک می کنند، نیت عمل ام رو می فهمند و با تمام وجود حس می کنند طوری که روح و جسمشون واکنش می دن
اما کاش اینجا هم کمی از این روحیه بود. دروغ و دغل و نیرنگ. وقتی مثل (نگم بهتره) از صبح تا شب تو آزمیشگاه زحمت می کشی و به جواب نمی رسی بجای اینکه زحمتت رو ببین و دلداریت بدن انواع برچسب های تنبلی و بی عرضگی و ... بهت می چسبونن!!!
و خدارو شکر که شمارو دارم. جایی رو دارم که درد و دل کنم. جایی که با تمام وجود ایمان دارم همه ی حرفم خونده میشه و در حد توان کمکم می کنن
بعضی اوقات میگم اگه سمنان نبودم و این آدم های خوب رو نمی دیدم چجور می تونستم این آدم های بد رو حمل کنم
استاد دعام کنید. امتحان سختی پیش رو دارم.
بچه ها دعام کنید. واقعا از قدیم راست می گفتن که آدمی زاد هرچی بزرگتر میشه امتحانش هم بزرگتر و سختتر می شه و مشکلاتش بزرگ و بزرگتر!!!

یا علی

صبر کن مرتضی هنوز مونده دغلبازان و ریاکاران را ببینی
بعضی معدودی که از سن شماها (یعنی سن سلامت) شروع به دغلبازی و ریاکاری می کنند و ...
که وصفشان را گفته ام.
مثلا ساده ترینشان که همین الان در کامنت بعدی (البته در یک پست دیگر) جلوی رویم است.

مرتضی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ

به نام خدا
میگن حرف حساب رو باید با طلا نوشت و قابش کرد
رو جفت چشام. صبر می کنم و به یاری خدا و راهنمایی شما و دعای خیر پدر و مادر و دوستان خوبم از زیر بار حیله گری های دغل بازان دروغگو جون سالم به در ببرم

مرتضی یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه
این شعر در مدح مولا علی توسط کربلایی حسین سیب سرخی شب سوم محرم امسلا خونده شده
و چون خیلی شعر و سبکش به دلم نشسته واستون نوشتم
فایل سوتی اش رو میتونید از سایت ذاکرین (تو گوگل سرچ کنید ذاکرین) دانلود کنید

ای امیر آسمان ها یا علی یا علی یاعلی
نام تو در کهکشان ها یا علی یا علی یاعلی

کاشو امشب زائر ایوون طلایت می شدم
کاشو مولا بین روضه من فذایت می شدم

روی قلبم من نوشتم یا علی یا علی یاعلی
ای تمام سرنوشتم یا علی یا علی یاعلی

صد هزاران دل اسیر عشق مولایم علی
جلوه حق ذات حق در وجودش منجلی

ای عزیز قلب زینب یا علی یا علی یاعلی
ای مه تابان هر شب یا علی یا علی یاعلی

کاشو امشب یک نظر بر قلب و جان ما کنی
با نگاهی در دل ما آتشی برپا کنی

منتظر یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ب.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز.
خوبید؟
اقا پسرتون خوبند؟

سلام اقای رحمانی
خوبید؟
خدارو شکر
من استادهای زیادی داشتم که فقط شخصیت علمیشان قابل احترام بوده، اما دکتر عموزاده و شاگردانش با همه ی اونها فرق دارن.
باز هم خدا رو شکر میکنم که چنین انسانهایی رو در مسیر زندگی ام قرار داد.

سلام 13 محترم
خوش اومدین
ممنون که به کلبه خودتون سر زدین
خدا کنه حالا که نمی تونم از یاران امامم باشم لا اقل باعث خجالتش نباشم.
خدا کنه کاری نکنم که باعث ابروریزی امامم بشه چون هر کاری که میکنیم خیلی ها به پای مولا و مقتدامون می نویسن.
موفق باشید.

سلام اقای صفردوست
خوب هستین؟
تحول فکری و جهش عرفانی!درسته تحول عظیمی بود اما یکم دیر ایجاد شد.
گاهی فکر میکنم خوش به حال کسانی که این تحول در انها ایجاد نشده.
اما ناشکری نمیکنم و انشاا... خدا فرصت بده که بتونم شخصیت سازی کنم.
دعا کنید بعد از این نقطه عطف زندگیم سیر صعودی داشته باشه.

شما هم استادم بودین، باور کنید تمام اهالی صندوقچه استاد من بودن و هستن،دکتر عموزاده، اقای رحمانی، شما،اقای دهقان،ابراهیمیان،خواهر عزیزم خانم رحیمی ن‍ژاد و... هم در درس و مهمتر از ان در زندگی.
شما دعا کنید تا صحت صحبتم بهتون ثابت بشه.

موفق باشید

یا علی

سلام
ممنون خدا را شکر
شما من را شرمنده می کنید
اما از این فرصت استفاده می کنم و یکبار دیگر عرض می کنم که شاید برخی روش مرا دوست نداشته باشند. این حق آنهاست و برای من محترم.
حتی می توانند از مطالب بسیار زیبا و عمیقی که عزیزان می نویسند استفاده ببرند اما
اما اصحاب صندوقچه باید خصوصیاتی داشته باشند که سیاستگزار صندوقچه تعیین می کند. این بدیهی ترین حق هر انسانی است. (خدا گل آقا را رحمت کند این حرف او را باید با آب طلا نوشت)
منتظر عزیز اگر تو این خصلت را در اصحاب صندوقچه دیده ای ممنونم و به خود می بالم (ضمن این که تاکید مجدد می کنم به مخالفین-ونه معاندین-هم نهایت احترام را دارم)
بله منتظر عزیز اگرتو این خصلتها را در اصحاب صندوقچه دیده ای و پسندیده ای یعنی از اصحاب صندوقچه ای! این دفتر و دستک و سند و لیست و ... ندارد. یک احساس است. احساسی که با پیگیری مستمر مطالب و بحث ها به آن می رسی و خواستی می مانی و نخواستی می روی.
ممکن است عموزاده فردا نباشد یا عوض شود و سیاست صندوقچه را عوض کند در آن روز هم افراد آزادند که باشند یا بروند. در مقیاس کلانترش این جمله مولا می شود که افراد را با حق بسنجید نه حق را با افراد.
در هر حال این نکات را از باب تاکید موکد برای عزیزان سالمی که عبوری رد می شوند یا تازه آمده اند گفتم که ممکن است بگویند چه نوشابه ای برای خود باز می کنند وگرنه معاندان که تکلیفشان رو شن است و خدا را شکر می کنم که ایمان دارم: وقتی برخی با من مخالفت می کنند اعتقادم به درستی کارم بیشتر می شود.

ببخشید که سخنوری کردم
زمینه مناسب یافتم تکرار مکررات کردم.

ممنون که هستی

استاد دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:23 ق.ظ

سلام
دانشجوی عزیزی که طی یک کامنت خصوصی شماره تلفن یک پزشک را خواسته بود تماس بگیرد.
ممنون
استاد

نیما سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ

سلام استاد
خویید ؟ حسین کوچولوی عزیز حالش چطوره؟ خوبه انشاالله ؟ سلامتی کاملشو آرزومندم . شرمنده ام از اینکه دیر جویای حالش شدم . ببخشید .
یه عذرخواهی هم بابت تغییر ip .

سلام
خدا را شکر
ممنونم سلام برسان

سلمان رحمانی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ

به نام خدا
درود بر منتظر
سپاسگذارم
خوبم شکر خدا
شما لطف دارید. از طرف خودم می گم که من اینهمه نیستم که شما می فرمایی.
در مورد بخش دوم نیز من باهات موافقم. ما بایستی همیشه سپاسگذار پروردگارمان باشیم که انسان های نیک سرشت را بر سر راه زندگیمان قرار دهد و مهم‌تر از آن این است که با ما بینشی دهد تا بتوانیم این افراد را بشناسیم و گفتار-کردار و پندار آنها را الگوی خود قرار دهیم.
این بینش به راحتی به دست نمیاد. به نظر من بایستی خیلی پاک باشی و بی ریا که این انسان‌ها را بشناسی و در واقع ارزش این را داشته باشی که آنها الگویت باشند. مثل این می‌ماند که ما بزرگانی چون مولا علی (ع) و سرور آزادگان را داریم ولی اگر لیاقت دوستی با آنها را نداشته باشیم چه سودی دارد. این دوستی از شناخت و بینش به دست می‌آید.
شعار دادم. ببخشید
در پناه خدا

سلمان رحمانی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ب.ظ


آفــتــابــــگـردان !!!! ...

گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه‌ آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست.
آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.
اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌کردم‌ که‌ خورشید کوچکی‌ بود در زمین‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت.
آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛ اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد.
آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و کارش‌ را می‌داند. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ ندارد.
او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد. نور می‌خورد و نور می‌زاید.
دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است.
آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا.
بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان.
آفتابگردان‌ گفت: روزی‌ که‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد، دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و روزی‌ که‌ تو به‌ خدا برسی، دیگر «تویی» نمی‌ماند.
و گفت‌ من‌ فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌کنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌کنی؟ آفتابگردان‌ این‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد.
گفت‌وگوی‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند.
زیرا که‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود.
جلو رفتم‌ بوییدمش، بوی‌ خورشید می‌داد.
تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود.
خداحافظی‌ کردم، داشتم‌ می‌رفتم‌ که‌ نسیمی‌ رد شد و گفت: نام‌ آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد، نام‌ انسان‌ آیا کسی‌ را به‌ یاد خدا خواهد انداخت؟
آن‌ وقت‌ بود که‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گریستم

سلمان رحمانی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است .


قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته ،‌یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟


قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...


قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند . خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم

البته نشانه های عشق به قرآن اگر با درک و فهم متعالی باشند که نور علی نور است.

مرتضی شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

سنگینی باری که خدا بر دوش ما می گذارد آنقدر نیست که کمر ما را خم کند ولی آنقدر هست که ا را برای دعا به زانو درآورد

امین جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام منتظر کجایی ؟ هستی یا اینکه اکثرا مث من خاموشی

قـصّــه از غصّـه درام انگـــیزتــر
زردی رخـــسار من پـــاییـــزتــــر

چــــشم تو خـــون دلـــم را ریـخته
لشـــــگر مژگـــان تو چنــگـیزتر!

از خم ابروی تو خـــون می چــکد
نازت از ابــروت هم خون ریـزتر

مولوی وار از پی ات دف می زنم
با خـــدا و شمـــس من تبــریزتــر

دلــــربا بســـیار بود اینــجا – ولی
از هـــمه رخســـاره ات سـاویزتـر

گرچه می روید گیـاه از بطن خاک
وســـعت دستــــان تـــو پــالـــیزتر

این غــزل هم قصه و افسانه ایست
از خیـــال و خاطــرت لبــریزتـــر

منتظر یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز خوبید؟

سلام اقای رحمانی
خوبید؟
مطالبتون بسیار بسیار زیبا بود و بسیار هم تکان دهنده
واقعا جای تاسف داره که من که خلیفه خدا روی زمین هستم بوی خدا رو نمیدم اسم من کسی رو به یاد خدا نمی اندازد
چرا اسم انسان یاد خدا رو زنده میکنه اما مشکل اینجاست که امروزه هر کسی رو نمیشه به این نام خواند.خودم رو میگم که از اصلم خیلی فاصله گرفتم.
من فکر میکنم اسامی ما برای ما انتخاب میشن نه از طرف خانواده بلکه از جای دیگه. من حتی با اسمم کسی رو به یاد صاحب این نام نمی اندازم چه برسد به خدا!
با مطلبتون در مورد قران به سرم زد تفسیر حداقل چندتا از سوره های قران رو کامل بخونم. انشاا... بتونم.

باز هم ممنون بابت حضورتون و مطالب بسیار زیباتون.
موفق باشید.

سلام اقای صفر دوست
خوبید؟
خیلی صحنه قشنگیه زمانی که انسان در پیشگاه خدا به سجده میافته و با تمام وجود اشک میریزه و از خدایش می خواد که کمکش کنه. جایی که انسان از خداییت دست میکشه و به فقر و حقارتش در برابر خدا یقین پیدا میکنه.

ممنون که با تمام مشغلتون به ما هم سر میزنید.
موفق باشید.

سلام اقای ابراهیمیان.
خوبید؟
من هستم اما از وقتی امتحانات شروع شده سعی کردم یکم یشتر و جدی تر درسامو بخونم چون احتمال نتیجه گرفتنم از کنکور کمه گفتم اگه بشه با معدلم کاری کنم.
ممنون بابت شعر زیباتون.
موفق باشید

یاعلی

به نام خدا
سلام
عالی!
خدا را شکر

راستی حال بیمارتون چطوره؟
بچه ها دعا کنید.

رحیمی نژاد شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام منتظر عزیز
خوبید ؟
منتظر جان انشاالله موفق بشی هم تو زندگی هم تو درس
یادته گفتم پیام نورم شد برو اما الان میگم چون سال اول یک سال بمونی بد نیست پیام نور خیلی سخته حجم کتابهاش خیلی زیاده البته چون کتاب خونده میشه شاید برای آزمون دکترا بدرد بخوره واقعآ نمیتونم سبک سنگین کنم بگم پیام نور خوبی هاش بیشتر یا بدیهاش بهتره با افراد داناتر هم مشورت کنی
موفق باشی

پیام نور سخت است و واقعا انسان را مجبور به خواندن می کند. با سواد می شوید.

منتظر شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ

هوالحی

سلام استادعزیز
خوبید؟

یه هفته ای که سمنان بود خیلی بهتر شده بود اما وقتی برگشت مشهد باز به حالت قبلیش برگشت.
بدی شهر های بزرگ اینه که با اون همه جمعیتشون ادم هاش تنهان.بدجور درگیر دنیا شدن از حال هم خبر ندارن.دنبال چی میگردن؟ هدفشون چیه؟
من فکر می کنم دلیل بیماری او قبل از هر چیزی تنهاییشه و اینکه یه عمر برای همه زحمت کشید اما حالا تنهاست.البته این عمری که میگم ۴۰ساله. ۲۰سال نگهداری مادر و پدر بقیه هم مراقبت و حل مشکل فک و فامیل و رفع گرفتاریهای بقیه.
ادم خاصیه. از همون ادمهای ساده ای که حرفش رو زده بودید.
به همین خاطره که انگار عمرش...
بهتره نگم چون اصلا هم نمی خوام اون روز بیاد حداقل تا وقتی من هستم.
خدا بزرگه و حکیم و این تنها دلخوشی و تنها امیدواری منه.

استاد و دوستان عزیزم دعاکنید نه برای او برای من.




سلام خواهر گلم
خدارو شکر خوبم.
ممنون .
با کنکور اگه پیام نور هم قبول بشم کلاهم رو میندازم هوا
اما شاید بتونم با معدلم کاری کنم چون نامه دانشگاه به دستم رسیده اما خوب باز هم باید ببینیم خدا چه سرنوشتی برام رقم زده.خدا بزرگه.
ایشاا... شماهم همیشه موفق باشی.

به نام خدا
منتظر عزیز
سلام

۱-خدا عادل است.
۲-برخی را خدا در این دنیا پاک می کند و می برد. شک نکن.
۳-برخی که حسناتشان اندک است را در این دنیا خوشی می دهد و می برد.
۴-انسانهای ساده در زمین شناخته شده نیستند اما در آسمانها کاملا شناحته شده اند.
۵-از قول آیت الله بهجت در رویای صادقه ای نقل می کنند که گفتند اگر می دانستم که به ازای بلاها خدا چه حسناتی برای ما می نویسد هرگز با دعا جلوی برخی بلاها را نمی گرفتم.
۶-اما ما دعا می کنیم دعا می کنیم که بیمارت بهبود یابد.
۷-این خصلتهایی که تو از او منتقل کرده ای زندگی در این روزگار و در این دنیا برای او سخت است.
۸-به پدر سلام برسان. یک بار تلفنی به نظر با ایشان صحبت کرده ام. بخواه دعا کند. مانند او کمیابند.
۹-ومن می اندیشم چرا پند نمی گیریم. اول از همه خودم را می گویم.
۱۰-دانشجویان عزیزم لطفا برای این بیمار دعا کنید.

ممنون
استاد

سلمان رحمانی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ

به نام خدا
درود بر منتظر گرامی
ما همه محتاجیم به دعا و امید به رحمت بیکران پروردگار مهربان.
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

برای سلامتی و بهبودی بیمارتان دعا می کنیم.
راستی کنکور نزدیکه، خوب درس بخونید که ما رو هم خوشحال کنید.
تا بار دیگر به دانشجویان گروه شیمی افتخار کنیم
پاینده و پیروز در پناه خدا

مرتضی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 ب.ظ

ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:
>> امیلی عزیز، عصر امروز به خانه ی تو می آیم تا تو را ملاقات کنم. "با عشق، خدا"
امیلی همان طور که با دستهای لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین فکر ها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: «من، که چیزی برای پذیرایی ندارم
پس نگاهی به کیف پولش انداخت. او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید. وقتی از فروشگاه بیرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند.
مرد فقیر به امیلی گفت: "خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟"
امیلی جواب داد: "متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام"
مرد گفت: «بسیار خوب خانم، متشکرم» و بعد دستش را روی شانه های همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.
همانطور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد. به سرعت دنبال آنها دوید: " آقا، خانم، خواهش می کنم صبر کنید"
وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را در آورد و روی شانه های زن انداخت. مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد.
وقتی امیلی به خانه رسید، یک لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت. همانطور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را روی زمین دید. نامه را برداشت و باز کرد:
امیلی عزیز، از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم ،
" با عشق ، خدا"

رحیمی نژاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام منتظر
خوبی خوشی؟
چه خبر از امتحانها؟
من که خوب خوبم بهتر و شاد تر از پنج شش ماه پیش با کلی انرژی :-)
زود بیا دلم تنگ شده برات:-)

به نام خدا
سلام
ببخشید به خاطر دیرکرد!
دوروزی برای داوری طرحهای نخبگان کشوری در تهران بودم

استاد دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امروز کلبه ات را دوباره خواندم. اجازه می خواهماین مطلب زا باز بنویسم:

اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد ، رنج بیشتری می کشند . این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می کنند . این افراد،محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می کنند ، ولی در واقع بسیار رنج می کشند .

حسادت یک احساس مطلق نیست ، بلکه مخلوطی است از خشونتو شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود .

اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج می کشد . چنین شخصی متوجه می شود که اگر او تمام قدرتش را هم بهکار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی کند که به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است

سلمان رحمانی سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ

به نام خدا
درود بر منتظر گرامی
چند وقتی است که کم پیدا شده ای
کنکور هم که به پایان رسیده است
ما منتظر نگارش نوشته های پندآموزت هستیم
علی علی

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ

به نام خدا
درود بر منتظر گرامی
چرا اینقدر کم پیدا شده ای منتظر
نوشت هایت زیبا و دلنشین است
ما را محروم نگردان از این نوشته ها.
منتظریم
البته نه مشابه انتظار شما
انتظار ما موقتی است و دنیوی
ولی برای شما پایدار است
در پناه خدا

منتظر یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ

آفریدگار..!
صاحب و مالک من
حق تملک و تصاحب من آنچنان در دست توست که خود را هیچ محق حقی نمی دانم که آخر بنده را به سرور و مولای خویش کدام حق است جز، طاعت و پذیرش
و از آنجا که خداوند..!
بنده داری تو نیک و خالی از عیب است خوب می دانم اگر به امتحان و آزمونم ، ضرری برایم بخواهی دفع آن نمی توانم و چه ناسپاسم اگر تلاش در دفع آن کنم که هر چه از تو و جانب تو باشد همه نفع و همه سود و همه خیر است و اگر به خیر و رحمت بیازمایی مرا سر مست و سر شار می شوم و احدی از بندگان و خلایق مانع آن نتوانند.
و ای کاش گمان نبرم خداوند..!
که از میان بندگان فضل و رحمت خود را تنها برای من خواسته ای
ای کاش از امتحان رحمت و خیرت به خیر بگذرم
و شرمساری من باز هم از آن است که رحمت فضلت به من می رسد و سپاسم به تو نمی رسد
و خداوند!
بر این ناسپاسی من ، بنده، خرده مگیر که همیشه خطا کار بوده ام و هنوز آمرزنده ای.
خداوند !
نزدیکتر از ...

منتظر یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ

هوالحی
سلام استاد عزیز
خوب هستید؟
ممنونم استاد عزیزم بابت همه چیز از اول تا حالا.


سلام خواهر گلم خانم رحیمی ن‍‍ژاد
خوبی؟
خواهر گلم من هم خوب خوبم بهتر و شاد تر از چند ماه پیش با کلی انرژی !
کنکورم هم تعریف چندانی نداشت اما ببینیم تا خدا چی بخواد. من که بیشتر امیدم به استعداد درخشانه.


سلام آقای دکتر رحمانی
خوبید؟
ممنون که در نبودم هم به اینجا سر زدید.
من هم مثل شما یک منتظرم اما خدااجری بیشتر از اجر انتظارم بهم داده من حضور خدا رو تو زندگیم دارم لمس
می کنم.

سلام آقای صفردوست
خوبید؟
ممنون که به کلبه خودتون سر زدین.

سلام به همه
شرمنده ام که این قدر دیر اومدم
دلم برای صندوقچه خیلی تنگ شده بود
14 روز مونده به عید، سال 89خیلی زود گذشت، خیلی زود.
وقتی تو ذهنم مرورش می کنم می بینم چه اتفاقاتی تو این سال افتاد! چه سال پر ماجرایی!
اتفاقات خوب وبد،اما تو این سال بزرگترین درسی که گرفتم این بود که به حکمت خدا شک نکنم هرگز.
با تمام وجود دارم بزرگی خدارو حس میکنم.
راستی استاد به برکت دعای خیر شما و دوستان حال بیمارمون بهتر شده و درمان میشه . یادم میاد اون روزهایی رو که از زمین وآسمان مشکلات بر سرم میبارید اما حالا ...
خدایا شکرت
خدایا شکرت
ایشاا... قراره 18 ام برم جنوب، البته اگر بطلبندو دعوتم کنن. هر چی دارم از اونها دارم
ایمان دارم بهشون.
اگه لایق باشم اونجا برای همه اهالی صندوقچه دعا میکنم.
استاد ، صندوقچه آرامش عجیبی بهم میده. خوشحالم که دوباره برگشتم.

یا علی

سلام منتظر عزیز
الحمدللله
من که کاری نکرده ام. من وظیفه ام را انجام داده ام (و باز هم به یاری خدا همین گونه و با قدرت انجام خواهم داد-دعا کنید-هر چند برخی لافزنان متکبر هیدروژن صفت را خوش نیاید).
منتظر اگر فکر می کنی معلم خوبی برایت بوده ام برای مرحوم جوادیان یک حمد و سه سوره بخوان.
ممنون

خدا را شکر می کنیم. واقعا خدا را شکر می کنیم.

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی

راستی منتظر یک جمله به پدر عزیزت گفته بودم. اگر گفتی چه بوده؟!!!

منتظر دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ

هوالحی

سلام استاد عزیز

در مدت تحصیلم بهترین معلم من بودین و افتخار می کنم که شاگرد شما بودم (هرچند شاگرد خوبی نبودم) و هستم.

پدرم جملات زیادی از شما گفتن
نمی دونم منظورتون کدوم جمله است؟

سلام لطف دارید. ممنونم.
ان شاالله بعدا به شما می گویم.

منتظر جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

هوالحی

بیشتر بندهای این شعر از زیارت ناحیه مقدسه که در آن امام زمان(ع) در خطاب به امام حسین(ع) درد دل میکند و روایات دیگر که امام زمان(ع) فرموده اند گرفته شده است!

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



حسین جان

مهدی ام مهدی خسته

دلم از بی وفایی ها شکسته



حسین جان

مانده ام تنهای تنها

شده کرب و بلایم کوه و صحرا



حسین جان

کاش من جای تو بودم

چو یارانت بُدم گِرد وجودت



شما گفتی ولی آنها نرفتند

مرا یاران همه ، یک یک برفتند



حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



حسین جان

سال ها در انتظارم

هنوز حسرت به یاران تو دارم



حسین جان

انتقام نگرفته ام من

به جای امّتم شرمنده ام من



حسین جان

قطعه قطعه جسم اکبر(ع)

سر افتاده ی علی اصغر(ع)



دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)

کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)



صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)

فرار کودکان در دشت وصحرا



همه منزل به منزل در اسارت

چنان که شد به آل تو جسارت ...



حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده

بود هر صبح و شام در پیش دیده



ز قلبم میزند بیرون شراره

چه کاری سخت تر از انتظاره



حسین جان

از شما شرمنده هستم

گناه امّتم بسته دو دستم



چه قدر دیگر بگویم من به امّت

دعا باشد کلید قفل غیبت ...



حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند



هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

چه کم آنکس که پرسیده زمن حال



هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

چه میداند کسی دارم چه احوال



هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

به دست و پای من زنجیر اعمال



هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

برای عمّه ام زینب میزنم پروبال



هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

به دل مانده هزار امید و آمال



حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



توی کرب و بلای این زمونه

آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه



توی کرب و بلای این زمونه

کسی وقت عمل باقی نمی مونه



توی کرب و بلای این زمونه

چه قدر تیر گنه سویم روونه



توی کرب و بلای این زمونه

ندارم زینبی حرفم رسونه





حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته



شما با آن مصیبت ها که دیدی

به امید ظهورم پر کشیدی



خدا داند چه قدر در انتظاری

ز خون باری چشمم بی قراری



حسین جان

کاش بودند عاشقانی

زبانی نه حقیقی یاورانی ...



گناهان را به اشک خود بشویند

ظهورم را بخواهند از خداوند



خدا اذن فرج میده به دعوت

برای انبیا اینگونه سنت



اگر شیعه وفا میکرد به بیعت

نبود تاخیر به روی عصرغیبت



حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...

مرتضی چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ

به نام خدا
دلم برای این کلبه تنگ شده بود
سری زدم اما صاحب خانه نبود

تق تق
منتظر هستی؟

هست

منتظر دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 ب.ظ

هوالحی

سلام اقای صفردوست
خوبید؟

بفرمایید!
این کلبه متعلق به همه ی اهالی صندوقچه است.
درش همیشه و به روی همه باز است

سلمان رحمانی چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ب.ظ

به نام خدا
خوبه که منتظر هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد