کلبه خانم رحیمی نژاد و بوی فیروزه (شماره ۴)

سلام به همه 

   

امروز اول بهمن است 

و این کلبه خانم رحیمی نژاد وبوی فیروزه است 

بر طبق درخواست خانم رحیمی نژاد

و لطفی که به صندوقچه دارند 

ممنون از همه

نظرات 110 + ارسال نظر
معماری پناه جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:50 ب.ظ

سلام خانوم رحیمی نژاد

من به عنوان کوچیکترین فردی که حضور دارم کلبه جدید رو

بهتون تبریک میگم وامیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق

وپیروز باشید.

***
یاحق

مرتضی جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ

به نام خدا
سلام به خانم رحیمی نژاد
انقدر بویی از فیروزه نیومد که خانم رحیمی نژاد ثل اولین بار تکی کلبه دار شد
راستی تو کلبه های قبلیمون من بردم. این یکی هم که خیلی جلوام
تحریک شئ یه عالمه مطالب جالب واسمون بیار

یه سوال دارم:
می شه گفت همه ی اتفاق هایی که واسمون میوفته حکمتی در اون بوده؟
حتی اگه اون اتفاق دزدیده شدن گوشی موبایل باشه؟

امروز وقتی داشتم فوتبال بازی می کردم ساعت و موبایلم رو از تو ساکم دزدیدن، اسم اینو بذارم حکمت الهی یا شانس و اقبال بدم؟

اما توکل به خدا، اون هیچ وقت بد بنده هاشو نمی خواد، این خود ما هستیم که به همدیگه بدی می کنیم
یا علی

سلام
۱-نه ایشان هستند قدمشان هم روی چشم. این کلبه به درخواست یک ماه قبل ایشان (که شاید خودشان هم یادشان نباشد) ساحته شده است.
۲-مرتضی حتما خیری بوده اما با توکل زانوی اشتر ببند.

استاد شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ق.ظ

شعری منسوب به شیخ علاءالدوله سمنانی:
صد خانه اگر به طاعت آبادکنی
به زان نبود که حاطری شاد کنی
گر بنده کنی به لطف آزادی را
بهتر که هزار بنده آزاد کنی

و شعری از ابن سینا وقتی که ظاهربینان زاهد نما و متظاهر به او نسبت کفر داده بودند:
کفر چومنی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود

؛آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگری نخورده است؛
روحت شاد امام

استاد شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:09 ق.ظ

واپس گرایان مقدس نما
حضرت علی (ع) در راه احیای حق و به اهتزاز درآوردن لوای فضیلت رنجهای فراوانی دید و سختیهای طاقت فرسایی تحمل کرد . رفتار اهل زمانش آنگاه که ناجوانمردانه از تسلیم به حق و فضیلت سر بر می تافتند و در اجرای فرمانش سستی نشان می دادند، قلب آن حضرت را مشحون از درد و الم می ساخت و در واقع، در محیط خود غریب و تنها بود . بیش از همه، گروهی مقدس نما با ظواهر فریبنده خویش آن وجود بزرگوار را آزرده ساختند . آنان در شهرهای اسلامی به آشوبگری پرداختند و هر جا حامیان حضرت علی (ع) را می دیدند می کشتند . اگرچه آن حضرت این متحجران دور از خرد و فرورفته در خمود و جمود را در نبرد نهروان سرکوب نمود، ولی در مسجد کوفه به هنگام نماز، برخی از آنان امام را به شهادت رسانیدند . امام خمینی به مبارزه حضرت علی (ع) با این فرقه منحط اشاره ای آشکار دارند: «. . . امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - با آن همه عطوفت، با آن همه رحمت، وقتی که ملاحظه فرمود خوارج مردمی هستند که فاسد و مفسد هستند، شمشیر کشید و تمام آنها را الا بعضی که فرار کردند از دم شمشیر گذراند . » (15) و در سخنان دیگر یادآور شدند: «. . . یوم خوارج، روزی که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - شمشیر کشید و این فاسدها را، این غده های سرطانی را درو کرد این هم یوم الله بود . این مقدسهایی که پینه بسته بودند پیشانیشان، لکن خدا را نمی شناختند . همین ها بودند که کشتند امیرالمؤمنین (ع) را، قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین . . . و امام (ع) دید که اگر اینها باقی باشند فاسد می کنند ملت را، تمامشان را کشت، الا بعضی که فرار کردند . . .» و این نکته را متذکر گردیدند که: «. . آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگری نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین (ع)، که در تاریخ روشن است . . . .»

رحیمی نژاد شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام استاد
ممنون از لطف های همیشگی شما
استاد اسم شریکم پس چی شد من دوست دارم بوی فیروزه باشه اگه امکانش هست اسم بوی فیروزه رو اضافه کنید من با بوی فیروزه چون خیلی راحتم یه جایی گفتم یه کلبه ی نو می خوام چون قبلی خاطرات تلخ رو برام زنده می کرد وگرنه منظورم داشتن یه کلبه ی جدا نبود
خانم یا آقای معماری پناه ممنون از تبریکتون و دعاهای قشنگتون شما سرورید خوشحال میشم تا آخر همراه این کلبه باشید انشاالله کلبه ی خوبی بشه و شرمنده ی محبت دوستان نشیم
سلام آقا مرتضی
شما همیشه برنده هستید نیاز به مسابقه نداره
این مدت یاد گرفتم به احساسم بگم نه کاری که عقلم میگه و البته ارزش هام انجام بدم و درگیر احساس نشم بنابراین باید بگم تحریک نشدم که مطالب جالب بذارم !!!
موبایل و یا ساعت ارزش مادی داره و نه معنوی انشاالله همیشه مادیات از ما دزدیده بشه نه معنویات
بله حکمت خدا بوده شک نکنید همون خدایی که کمک کرد تا بتونید تآخیر پروژتونو تحمل کنید و با قدرت روش کار کنید همون خدایی که کسب روزی حلال رو سر راه شما قرار داد
همون خدایی که آبرو و احترام به شما داد همون خدا هم صلاح دید موبایل و ساعت از دستتون بره برای تمام داده ها و نداده هاش شکر.

استاد افتخار دادید مطلب گذاشتید خیلی خوشحال شدم
چقدر مطالبتون برام جالب بود خیلی متناسب با شرایط روحیم بود استفاده کردم .
بازم از این کارا بکنید کلی ذوق کردم:-)
ممنون
(بازم تولدتون مبارک)

سلام
ممنونم
خواهش می کنم

ببخشید اضافه کردم.

شما چون لطف دارین تمام حرفهای من را خوب و دلنشین برداشت می کنید. این خصلت اصحاب صندوقچه است. خدا را شکر که همه اصحاب صندوقچه مثبت اندیشند و راست.
دروغگویان لافزن متکبر ریاکار را راهی به اصحاب صندوقچه نیست و برای همین عصبانی اند.
چشم باز هم مطلب می نویسم اگر خدا بخواهد.
باز هم ممنون
استاد

معماری پناه شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ

داســـتـــان مــــداد ! ...

-------------------------------------------------

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت.
بالاخره پرسید:
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی.
در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی.

صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .

صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

***
یاحق

صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .

صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی

معماری پناه شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:21 ب.ظ

داســـتـــان مــــداد ! ...

-------------------------------------------------

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت.
بالاخره پرسید:
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی.
در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی.

صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .

صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .

صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی

***
یاحق

ممنون از حکایات زیبایتان
اگرافتخار بدهید کلبه ای را بچرخانید؟
اگرهم این گونه راحت ترید اجباری نیست.
ممنون
استاد

مرتضی یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه

خانم رحیمی نژاد سپاس از فرازهای زیبایی که گفتین
کلماتتون آرامش عیبی در من ایجاد کرد

شاید باورتون نشه اما همینکه فهمیدم وسایلم رو دزذدین طبیعتا با کمک بچه ها کلی دنبالشون گشتیم (یعنی خودشون ساک هاشون رو زیر و رو کردن که خدای ناکرده کسی شوخی نکرده باشه) و وقتی پیدا نشد ادامه بازی رو پیش گرفتم
بچه ها هنگ کرده بودن و در جوابشون می گفتم که هیچ کار خدا بی حکمت نیست. این بارها به من ثابت شده و چون الان از حمت این دزدی آگاهی ندارم جسم و روحم رو عذاب نمی دم

ولی عادت هم چیز بدی است
نداشتن ساعت یعنی گم کردن زمان و نداشتن موبایل یعنی گم کردن همه چیز

یه سوال عمومی:
کسی می تونه بدون وسایلی که بهشون خو گرفته روز و شبشو بگذرونه؟

راستی استاد گفته بودم قراره با کمک دانش سرای رازی شهر ری یه مسابقه کمیکار واسه بچه دبیرستانی ها راه بندازیم و منو کردن همه کاره؟
فعلا قوانینی که در حد دانش آموز باشه رو تدوین کردیم و منتظریم ببینیم مابقیشو خدا چی می خواد!

حرفی نیست جز اینکه اون دزد نامرد جزء معدود کسانی است که حلالش نخواهم کرد و روز قیامت چنان پوستی از کله اش بکنم که همه بهب حالش گریه کنند.

راستی یه چیز دیگه هم بگم؟ واسه خودم خیلی جالب بود:
پارسال 2بهمن گوشیمو خریدم و امسال دقیقا دوم بهمن دزدینش
این هم به نظر من بی حکمت نبوده

چقدر حرف زدم، خودم هم خسته شدم

برم بخوابم که فردا کلی کار دارم
یا علی

رحیمی نژاد یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ

به نام خدا
سلام
از امروز می خوام با اجازه ی شما بزرگواران مطالبی از قرآن توی این کلبه بذارم
اگر خدا بخواهد انشاالله با هم دیگر به مطالعه ی تفسیر قرآن بپردازیم از سوره ی اول قرآن یعنی سوره ی حمد شروع میکنیم و تا جایی که خدا بخواهد جلو می رویم
در ایام محرم نوشته ای به دستم رسید ، نوشته بود بعضی از انسانها برای دنیا تلاش میکنند و آخرت را فقط بر زبان دارند و یک چیز دست دوم است برایشان، آخرت را برای دنیا می خواهند ،و خدا شرایطی را فراهم خواهد کرد تا انسانها بین دنیا و آخرت یکی را انتخاب کنند حال به زندگی خودمان بنگریم به خودمان دروغ نگوییم برای آخرت بیشتر تلاش میکنیم یا دنیا ؟؟؟اگر روزی امام زمانمان ما را برای جنگ و جهاد فرا بخواند آیا خواهیم پذیرفت ؟؟
توی این چند ماه اتفاقاتی برای من افتاد که به من نشون داد هنوز به ایمانی که جلوی خواهش های نفسم بایستم و طرف حق رو بگیرم نرسیدم یه نگاهی به زندگیم کردم دیدم سالها درس خوندم ولی هنوز یک بار قشنگ قرآنی رو که میگم کتاب آسمانی و دینی منه و از جانب پروردگارمه نخوندم بعد مدام سر دعوا با خدا دارم که چرا و چرا .
از تفسیر نمونه ی آیت ا...العظمی مکارم شیرازی استفاده میکنم . مطالبی رو که برای خودم جالب تر باشه و پندآموز تر می آرم گاهی جملات رو خلاصه خواهم کرد یعنی عینآ از کتاب نخواهد بود .
به نام خدا
پیامبر میفرمایند: شگفتی های قرآن هرگز تمام نمی شود و نوآوری های آن به کهنگی نمی گراید.
سوره ی حمد:
- این سوره از زبان بندگان است اما سوره های دیگر همه به عنوان سخن خدا است .
خداوند در سوره ی حمد طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است.
- آغاز این سوره با حمد و ستایش پروردگار شروع میشود و با ابراز ایمان به مبدآ و معاد ادامه می یابد و با تقاضا و نیاز های بندگان پایان می گیرد.
- اسلام بر خلاف بسیاری از مذاهب ساختگی یا تحریف شده که میان خدا و خلق واسطه ها قائل می شوند به مردم دستور می دهد بدون هیچ واسطه ای با خدایشان ارتباط برقرار کنند ، این سوره تبلوری از همین ارتباط نزدیک و بی واسطه ی خدا با انسان است، حتی هیچ پیامبر مرسل و فرشته ی مقربی در این میان واسطه نیست ،و عجب این که این پیوند و ارتباط مستقیم خلق با خالق آغازگر قران مجید است.
- پیامبر فرموده اند: سوره ی حمد که ام الکتاب است شفای هر دردی است مگر مرگ.
و نیز فرموده اند: قسم به کسی که جان من به دست اواست خداوند نه در تورات ونه در انجیل و نه در زبور ونه حتی در قرآن مثل این سوره را نازل نکرده است و این ام الکتاب است.
دلیل این سخن با تآمل در محتوای این سوره روشن می شود زیرا فهرستی است از مجموع محتوای قرآن :(توحید،شناخت صفات خدا،معاد،رستاخیز، هدایت،ضلالت، حاکمیت مطلق خدا، رحمانیت و رحیمیت پروردگار،عبادت و بندگی)در حقیقت هم بیانگر توحید ذات است هم توحید صفات ،هم توحید افعال و هم توحید عبادت.
و به تعبیر دیگراین سوره مراحل سه گانه ی ایمان :اعتقاد به قلب ،اقرار به زبان و عمل به ارکان را در بر دارد
- در فضیلت این سوره از پیامبر (ص) نقل شده : هر مسلمانی سوره ی حمد را بخواند پاداش او به اندازه ی کسی است که دو سوم قرآن را خوانده است (و طبق نقل دیگر پاداش کسی است که تمام قرآن را خوانده باشد) و گویی برای هر فردی از مردان و زنان مومن هدیه ای فرستاده است.
- جالب این که در آیات قرآن سوره ی حمد به عنوان یک موهبت بزرگ به پیامبر (ص) معرفی شد و در برابر کل قرآن قرار گرفته است آنجا که می فرماید: ما به تو سوره ی حمد که هفت آیه است و دوبار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم.
قرآن با تمام عظمتش در اینجا در برابر سوره ی حمد قرار گرفته است ، نزول دوباره ی آن نیز به خاطر اهمیت فوق العاده ی آن است.

سلام
چه چیزی از قرآن بهتر
ممنون پیشنهاد خوب و مطلب بسار عالی ای بود.

پیامبر فرموده اند: سوره ی حمد که ام الکتاب است شفای هر دردی است مگر مرگ.

امین یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ب.ظ

سلام باز هم دور و دیر آمدم می دانم شرمنده
۱۳۴۴/۱۱/۳
یادم میاد استاد یه بار گفت یه شعری درباره این روز اما هر چی اول و آخر جزومو زیر و رو کردم پیداش نکردم اگه اشتباه نکنم پدرتون سروده بودن استاد تولدتون مبااااارک

جشن تو جشن تولد تموم خوبی هاست
جشن تو شروع زیبای تموم شادی هاست
جشن تو طلوع یک روز مقدسه برام
وقت شکر گزاریه به سوی درگاه خداست
عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثل بهشته
تو خونه سبد سبد گل های سرخ و میخک
عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبارک

سلام امین عزیز
از لطفت ممنونم
نبودن تو واقعا حس می شود
آن شعر را دایی مرحومم گفته بود.
ممنون از این که هستی

استاد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:53 ق.ظ

به نام خدا
سلام امین عزیز
نبودی از دستت راحت بودیم ها!
چه اشعار نغزی ولی باور کن باید پالایش شود!
ممنون

امین دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:17 ق.ظ

سلام خانم رحیمی نژاد وقت بخیر امتحانها خوب هست؟ اوضاع بر وفق مراده؟ انشائ ا.. که همیشه کیفتون کوک و لبتون خندون باشه با پیشنهاد قرآنیتون کاملا موافقم با مطالب قرآنی وروشن تر شدن این صندقچه در مصرف برق نیز صرفه جویی میشه
راستی میگن
1- صندوق بین المللی پول: ایران جزو کشورهایی است که بیشترین فرار مغزها را به خود اختصاص داده است


ای مغز چرا فرار کردی؟
برگرد بیا که کار داریم
بر روی دوچشم ما دو پایت
بگذار که افتخار داریم
ماییم که قدر دان مغزیم
بر مغز کجا فشار داریم؟
از دست تو ای فرنگ نامرد
ما نیت انتحار داریم
چون سارق مغزهای مایی
...
چوب از تنۀ چنار داریم
دیپورت بکن هر آن چه بردی
این را زتو انتظار داریم
از بابت جذب کله و مغز
یک عالمه ابتکار داریم
چون در هنر و علوم، الحق
فولیم و اضافه بار داریم
در باره این همه فیوضات
صد جور سمینهار! داریم
یک بار همایش چغندر
یک بار تب خیار داریم
روزی سخن از سفیدی ماست
روزی سخن از تغار داریم
در مدح جناب ابن شلغم
منظومۀ بی شمار داریم
یا این که مدام میزگردی
در باب درخت و سار داریم
صد جور مقاله و نوشتار
در بارۀ اشک مار داریم
البته که در دل سمینار
پرخرج ترین ناهار داریم
در ضمن برای مجریانش
صدها چمدان دلار داریم
القصه برای مغزهامان
در کشور خویش کار داریم
البته که مغز های آنتیک
همیشه در اختیار داریم
ما طالب مغزهای خوبیم
از مغز خراب عار داریم
شعر از جاوید

امین دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ق.ظ

دارد چشمی که نیست تر می گردد

یک شب که نیامده سحر می گردد

این نامه ی ننوشته اگر پُست شود

مردی که نرفته است برمی گردد
************
...
**************
با وعده و با وعید باید چه کنیم

با مردم نا امید باید چه کنیم

گیرم که خدا یزید را هم بکشد

با اینهمه بایزید باید چه کنیم
***************
ما چوب حماقت شما را خوردیم

محصول دیانت شما را خوردیم

ای مردم کوفه از شما ممنونیم

ما نان خیانت شما را خوردیم
***************
هرچه به حساب بوفه خوردیم ...حلال

از قسمت هم علوفه خوردیم ...حلال

خوردیم غذای ظهر عاشورا را

نانی که به نرخ کوفه خوردیم ...
******************
از هر طرفی به بوفه خواهیم رسید

بی دغدغه به علوفه خواهیم رسید

شش گوشه کربلا به ما می گوید :

از چار جهت به کوفه خواهیم رسید
******************
با شور و نوا و سوز خود گریه کنیم

با دشمن کینه توز خود گریه کنیم

چون گریه فقط به حال مظلوم رواست

باید که به حال و روز خود گریه کنیم
******************
با عقل و درایت خودت برگردی

بهتر به رضایت خودت برگردی

پس اینهمه همولایتی ساده نباش

باید به ولایت خودت برگردی
***************
انجیل نخوانده اند و قرآن بلدند

صد مرتبه بهتر از مسلمان بلدند

با این همه بارشی که دارد لندن

انگار فقط نماز باران بلدند
**************
با ترس صدای تازه ای خلق کنیم

هر روز بلای تازه ای خلق کنیم

سر کرده صنف بت فروشان می گفت:

باید که خدای تازه ای خلق کنیم
**************
...
****************
...

سلمان رحمانی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ

به نام خدا
درود بر دوست قدیمی سرکار خانم رحیمی نژاد
به یاری خدا که همچون گذشته در این کلبه ی جدید هم کامیاب و ژیروز باشی و ما از نوشته های زیبایتان استفاده کنیم.
سالم و پاینده در پناه خدا

استاد سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ق.ظ


واپس گرایان مقدس نما


در هنگام تدریس حکمت و فلسفه نیز، امام از سوی کژاندیشان تحت فشار بود; حاج سید احمد خمینی می گوید: «مقدس مآبها در زمینه دروس عرفان و فلسفه تحمل بینش امام را نداشتند و شرایط را به گونه ای مهیا ساختند که وقتی می خواستند کتاب منظومه را از جایی بلند کنند، از انبر استفاده می کردند، یا اگر کسی درس حکمت می خواند او را بی دین می دانستند . امام خمینی این جو متحجر را در نخستین قدم مبارزه تشخیص داد و امداد خداوند به همراه توان علمی و روحیه مبارزاتی ایشان، موجب گردید تا آن روح قدسی در مقابل جمود فکری این طایفه پیروز شود (19) و بر گروهی که می خواستند با درک ناقص خود، یافته های غلط و باورهای موهوم خویش را به جای زلال حقیقت و مطلق دیانت بنشانند فائق آید و فریاد زد: «ای حوزه های علمیه، دانشگاههای اهل تحقیق! به پاخیزید و قرآن کریم را از شر جاهلان متنسک و عالمان متهتک که از سوی علم و عمد به سوی قرآن تاخته و می تازند نجات دهید .» (20)



19 . امام حوزه و سیاست، سید احمد خمینی، مجله حضور، ش 1، خرداد 1370، ص 9 .

20 . مجله آینه پژوهش، سال دهم، ش 58، ص 3 .

استاد سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ب.ظ

از ایمیل وارده از طرف آقای دکتر یغمایی:


مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده
در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست

1
مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید...

2
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
مشتری : نه ... صبر کن ... من هنوز نذاشتمش تو درایو ... هنوز روی میزمه .. ببخشید ...

3
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟

4
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام ... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و ...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

5
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...

6
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.

7
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوست پسرم از سوپرمارکت برام خریده.

8
مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...

9
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه ... اون یکی کار می کنه!

10
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟

11
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.

12
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer

13
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!

14
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟

15
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم


رحیمی نژاد چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ

سلام
استاد ممنون از لطفتون
مطالبتونو خوندم جالب بودن ممنون(خیلی خوش قولیدا یاد بگیرم :-))
خانم معماری پناه ممنون از مطالبتون خوشحالمون میکنید
آقا مرتضی نه باور میکنم شما آدم خاصی هستید
نه نمیشه سخته منم یه جورایی می فهمم چی کشیدید(گوشیه نو مبارک)
همیشه فعال بودنتون برام قابل ستایشه خودم آدم تنبلی هستم از آدمای تنبل خوشم نمی آد
آقا امین خوبم ممنون امتحان ها بد یا خوبش مهم نیست مهم اینه که تموم شد هنوز برای خوب بودن و شاد بودن و خوب زندگی کردن باید راه درازی رو برم اما مهم اینه که شروع کردم به خود سازی . ممنون منم فکر میکنم بد نباشه از قرآن هم تو وبلاگ بیاریم تا توشه ی آخرتمون باشه انشاالله
آقای رحمانی ممنون که تشریف آوردید ممنون خوشحال شدم از حضورتون بازم سر بزنید راستی دکترا چه جوریه سخته ؟پرزحمته؟ برا ارشد که یکی از دوستان تا میتونست منو از پروژه و پایان نامه ترسونده :-)

امین چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ

لطیفه قرانی

دوستی از من پولی قرض کرد. روزی،به او گفتم: آیا به یاد قرضت هستی؟

همسایه گفت: بله! آیا تو به من اطمینان نداری؟

گفتم: چرا. مطمئنم؛ اما مگر نشنیده‌ای که حضرت ابراهیم(ع)، به پروردگارش ایمان داشت و خداوند از او پرسید: (اولم تومن) (مگر ایمان نیاورده ای؟).

ابراهیم پاسخ داد: (بلی ولکن لیطمئن قلبی). چرا. ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد.»
**********
پیشنمازی در نماز، پس از حمد، سوره نوح را می‌خواند. در همان آیه اول (انا ارسلنا نوحا) (ما نوح را فرستادیم) بازماند و بیش از آن، به یاد نیاورد.

مامومی- که حوصله‌اش سر رفته بود- گفت: اگر نوح نمی‌رود، دیگری را بفرست و ما را باز رهان!
*************

امین پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

در یکی از خیابان های اصلی شهری چاله ای بود که باعث بروز حوادث متعدد برای شهروندان می‌شد.
مدیران شهر طی جلسه های بر آن شدند که مشکل را حل کنند.
مدیر اول گفت: باید آمبولانسی همیشه در کنار چاله آماده باشد تا مصدومین را به بیمارستان برساند.
مدیر بالاتر گفت: نه، وقت تلف می‌شود. بهتر است بیمارستانی در کنار چاله احداث کنیم.
مدیر ارشد گفت: نه، بهترین کار آن است که این چاله را پر کنیم و چاله مشابهی در نزدیکی بیمارستان احداث کنیم.
**************
لغت نامه اداری

1- این بستگی دارد به . . . یعنی: جواب سئوال شما را نمی‌دانم!
2- این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسی فهمیده شد. یعنی: این موضوع را به طور تصادفی فهمیدم!
3- نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است. یعنی: دستگاه کار می‌کند و این برای ما تعجب‌برانگیز است!
4- ما تصحیحاتی روی سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقاء دهیم. یعنی: تمام طراحی ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده‌ایم!
5- ما پیشگویی می‌کنیم . . . یعنی: 90 درصد احتمال خطا می‌رود!
6- کل کوشش ما برای این است که مشتری راضی شود. یعنی: آنقدر از زمانبندی عقبیم که هر چه به مشتری بدهیم راضی می‌شود!
7- به علت اهمیت تئوری و عملی این موضوع . . . یعنی: به علت علاقه من به این موضوع.
8- بقیه نتایج در گزارش بعدی ارائه می‌شود. یعنی: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید نخواهیم داد!
9- ثابت شده که . . . یعنی: من فکر می‌کنم که . . .!
10- این صحبت شما تا اندازه‌ای صحیح است. یعنی: از نظر من صحبت شما مطلقاً غلط است!

11- در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد. یعنی: از جزئیات کار اصلاً اطلاع ندارید!

مرتضی پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

به نام خدا
سلام
خانم رحیمی نژاد بعضی اوقات از دست خودم تعجب می کنم
که مثلا تو مورد دزدیده شدن اموال مردم دق می خورن اما من هر و هر می خندم
راست می گین آدم عجیب و خاصی هستم
و بارها با دیدن کارهام گفتم:
فتبارک الله احسن الخالقین

راستی این گوشی نو چی بود که گفتین؟
تا حالا چند نفر بهم تبریک گفتن!
والا فعلا یه نوکیا مدل قدیمی (اهل دقیانوس) از خواهرم قرض گرفتم
گوشی خریدن پول می خواد، پولم کجا بود!!!

درضمن از آدم های تنبل بدتون میاد یا از خودتون که اینقدر تنبلید؟

ها ها

بوی فیروزه هم انگار به خواب زمستونی رفته!

معماری پناه جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ

داستان خدا فرشته های امید را فرستاد


قلب دختر از عشق بود ، پاهایش از استواری و دست هایش از دعا

اما شیطان از عشق و استواری و دعا متنفر بود

پس کیسه ی شرارتش را گشود و محکم ترین ریسمانش را به در کشید . ریسمان

نا امیدی را دور زندگی دختر پیچید، دور قلب و استواری و دعاهایش

نا امیدی پیله ای شد و دختر ، کرم کوچک ناتوانی

خدا فرشته های امید را فرستاد تا کلاف نا امیدی را باز کنند، اما دختر به فرشته ها کمک نمی کرد.

دختر پیله ی گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت: نه باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود

:شیطان می خندید ودور کلاف نا امیدی می چرخید. شیطان بود که می گفت

نه باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود

خدا پروانه ای را فرستاد تا پیامی را به دختر برساند

پروانه بر شاخه های رنجور دختر نشست و دختر به یاد آورد که این پروانه نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای.

اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید ، پس انسان نیز می تواند

خدا گفت : نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را

......دختر نخستین گره را باز کرد

و دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی

هنگامی که دختر از پیله ی نا امیدی به در آمد ، شیطان مدت ها بود که گریخته بود

***
یاحق

بوی فیروزه شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام

گاهی انگار اینقدر دیر اومدی که روت نمیشه بیای.....
ولی آدم دوس داره بعضی موقعها واقعا به خواب بره. اما من ظاهرا الان بیدارم.
بابا مبارک اعظم جون .
انقد تو دلم واست حرف دارم(بد و بیراه) .....
راستی خیلی شرمنده شدم که بازم تولد چند تا از دوستامو فراموش کردم.

استاد سلام خوبی انشالا.
تولدتون مبارک ایشالا همیشه سالمو خندون باشین و کنار خانواده.

داش مر تضی سلام
سوال داشتم:
بقیه ی هم تو ساکشون موبایل داشتن.
قبلا جایی از کیفت در نیووردیش؟

خب انقدر هم بی عار نباش آدم یاد اون قصه ی سکه می ندازی.


سلام
ممنون که هستید.

استاد یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ق.ظ

امام علی (ع):
تندرستى مولود کمى حسادت است

مرتضی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ب.ظ

به نام خدا
سلام ه همه
اینجا از چند نفر صحت "بوی فیروزه" رو پرسیدم
چون نتونستم بهچشم هام اعتماد کنم که خود بوی فیروزه است یا ...

عینک و موبایل یکی دیگه هم برده بودن

منظورتو از جمله آخر نگرفتم٬ میشه چند قرن بعد که دوباره اومدی واسم توضیح بدی؟
چیه؟ چرا می خندی؟

راستی زودتر بد و بیراه هاتو به دوستت بده که شدیدا مشتاق دیدن جنگ و جدلتون هستم
به قول دایی اقبال "جیگرم حال میاد"

رحیمی نژاد یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام
استاد برام معنی کنید نفهمیدم این جا گویا امام فرمودند حسادت اندکی خوبه و تو یه کلبه ی دیگه گفتید امام فرمودند حسادت بد است ؟
سلام بوی فیروزه
حالا گفتم می خوام بیام سمنان این حرفارو ردیف کردی؟؟؟؟؟
نه جان من فعلآ همون مامان باش بد جور به آغوش گرمت و حرفای مهربونت نیاز دارم دعوارو بذار برای بعد :-) وای پایه ای اومدم شیطنتای دو سه سال پیشو بکنیم مثلآ بریم داخل شهر تاب بازی کنیم یا بریم آب طالبی بخوریم ؟:-)
دوستت دارم راستی دلم برای امام زاده های سمنان هم خیلی تنگ شده فکر کنم یک هفته رو سرت خراب شم خوبه ؟ اگه کمه می خوای زیادش کنم :-) خوب جیغ نزن ۳ روز

خانم معماری پناه خیلی خوشحالم به اینجا هم سر می زنی

آقا مرتضی کاری نکن منو بوی فیروزه دست به دسته هم بدیم میهن خویش را کنیم آباد اون وقت حریف ما نمی شیدا :-)

به نام خدا
سلام
باید مطلب را پیدا کنم اما غبطه که باعث پیشرفت ما بشود پسندیده است این غبطه را اگر کنترل نکنیم ممکن است به حسادت منتهی شود که ناپسند است.
------------------------------------------------------
سلام
فرصتی شد مطلب را دیدم در جمله:
؛تندرستى مولود کمى حسادت است؛
باید کمی را با کسره ی یا بخوانید.
یعنی هرچه حسادت کمتر تندرستی بیشتر.

ببخشید برخی نظرات دیر می شوند.

رحیمی نژاد یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ

به نام خدا
تلاوت سوره ی حمد به انسان، روح و ایمان می بخشد، او را به خدا نزدیک می کند، صفای دل و روحانیت می آفریند، اراده ی انسان را نیرومند و تلاش او را در راه خدا و خلق افزون می سازد و میان او و گناه و انحراف فاصله می افکند.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم : شیطان چهار بار فریاد کشید و ناله سر داد نخستین بار روزی بود که از درگاه خدا رانده شد سپس هنگامی بود که از بهشت به زمین تنزل یافت سومین بار هنگام بعثت محمد(ص) بعد از فترت پیامبران بود و آخرین بار زمانی بود که سوره ی حمد نازل شد.
در حدیثی از پیامبر (ص) می خوانیم: خداوند متعال چنین فرموده : من سوره ی حمد را میان خود و بنده ام تقسیم کردم نیمی از آن برای من و نیمی از آن برای بنده ی من است ، و بنده ی من حق دارد هر چه را می خواهد از من بخواهد : هنگامی که بنده می گوید بسم الله الرحمن الرحیم ،خداوند بزرگ می فرماید : بنده ام به نام من آغاز کرد و بر من است که کارهای او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر برکت کنم .
و هنگامی که می گوید :الحمدلله رب العالمین خداوند می فرماید: بنده ام مرا حمد و ستایش کرد و دانست نعمت هایی را که دارد از ناحیه ی من است ، و بلا ها را نیز من از او دور کردم، گواه باشید که من نعمت های سرای آخرت را بر نعمت های دنیای او می افزایم ، و بلاهای آن جهان را نیز از او دفع می کنم ، همان گونه که بلاهای دنیا را دفع کردم
هنگامی که می گوید : الرحمن الرحیم خداوند می گوید: بنده ام گواهی داد که من رحمان و رحیمم ، گواه باشید بهره ی اورا از رحمتم فراوان می کنم ، و سهم او را از عطایم افزون می سازم.
هنگاهی که می گوید مالک یوم الدین او می فرماید: گواه باشید همان گونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از آن من دانست ، من در روز حساب ،حسابش را آسان می کنم ، حسناتش را می پذیرم و از سیئاتش صرف نظر می کنم ،
هنگامی که می گوید: ایاک نعبد خداوند بزرگ می فرماید: بنده ام راست می گوید تنها مرا پرستش می کند ، من شما را گواه می گیرم بر این عبادت خالص ، ثوابی به او می دهم که همه ی کسانی که مخالف این بودند به حال او غبطه خورند ،
هنگامی که می گوید و ایاک نستعین خدا می گوید: بنده ام از من یاری جسته ، و تنها به من پناه آورده ، گواه باشید من او را در کارهایش کمک می کنم در سختی ها به فریادش می رسم و در روز پریشانی دستش را می گیرم،
و هنگامی می گوید اهدناالصراط المستقیم...(تا آخر سوره) خداوند می گوید: این خواسته ی بنده ی من برآورده است و او هر چه می خواهد از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد ، آنچه امید دارد به او می بخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش می سازم.

قرآن به صورت مجموعه ای که در دست ما است در عصر پیامبر (ص) و به فرمان او جمع آوری شده است.

تفسیر
آیه ی اول:ترجمه: به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر:
استمداد نمودن از خدا نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد ، که باید نظر واقعیت و معنی با او پیوند داشته باشد ، چرا که این ارتباط آن را در مسیر صحیح قرار می دهد و از هر گونه انحراف باز می دارد و به همین دلیل چنین کاری حتمآ به پایان می رسد و پربرکت است.
در حدیث معروفی از پیامبر (ص) می خوانیم :هر کار مهمی که بدون نام خدا شروع شود بی فرجام است.
پایداری و بقای عمل ، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد.
به همین مناسبت خداوند بزرگ در نخستین آیات که به پیامبر وحی شد دستور می دهد در آغاز شروع تبلیغ اسلامی این وظیفه ی خطیر را با نام خدا شروع کند ، اقرأباسم ربک
حضرت نوح در آن طوفان سخت برای پیروزی بر مشکلات به یاران خود دستور می دهد هنگاه حرکت و در موقع توقف کشتی بسم الله بگویند.
سلیمان در نامه ای که به ملکه ی سبأ می نویسد سرآغاز آن را بسم الله قرار می دهد.
تمام سوره ها با بسم الله آغاز می شوند تا هدف اصلی که همان هدایت است از آغاز تا انجام با موفقیت انجام شود. تنها سوره ی توبه است که بسم الله را در آغاز آن نمی بینیم، چرا که سوره ی توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمان شکنان آغاز شد، و اعلان جنگ با توصیف خداوند به رحمان و رحیم سازگار نیست.

چرا بسم الله:
چون الله جامع ترین نام های خدا است و همه ی صفات او را یک جا باز گو می کند ، اما نام های دیگر اشاره به بخشی از کمالات او دارد.
پس گفتن بسم الله در آغاز هم به معنی استعانت جستن به نام خدا است و هم شروع کردن به نام او، یعنی هم با نام او شروع می کنم و هم از ذات پاکش استمداد می طلبم.
هنگامی که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز می کنیم خداوندی که قدرتش مافوق همه ی قدرتها است سبب می شود از نظر روانی نیرو و توان بیشتری در خود احساس کنیم ، مطمئن تر باشیم، بیشتر کوشش کنیم و از عظمت مشکلات نهراسیم و مأیوس نشویم ، ضمنآ نیت و عملمان را پاک تر و خالص تر کنیم .
معروف است علی (ع) از سر شب تا به صبح برای ابن عباس تفسیر بسم الله می گفت صبح شد در حالی که از تفسیر باء بسم الله فراتر نرفته بود .
عبدالله بن یحیی از دوستان امیر مومنان علی (ع) به خدمتش رسید و بدون گفتن بسم الله بر تختی که در آنجا بود نشست ، ناگهان بدنش منحرف شد بر زمین افتاد و سرش شکست علی (ع) دست بر سر او کشید ، زخم او التیام یافت بعد فرمود آیا نمی دانی پیامبر از سوی خدا برای من این حدیث را نقل کرد :هر کاری که بدون نام خدا شروع شود بی سرانجام خواهد بود، گفتم : پدر و مادرم به فدایت باد می دانم، و بعد از این ترک نمی گویم، فرمود در این صورت بهره مند و سعادت مند خواهی شد.
امام صادق (ع) هنگام نقل این حدیث فرمود: بسیار می شود بعضی از شیعیان ما بسم الله را در آغاز کارشان ترک می گویند و خداوند آنها را با ناراحتی مواجه می سازد تا بیدار شوند و ضمنآ این خطا از نامه ی اعمالشان شسته شود.
بسم الله هم در سوره ی حمد و هم در دیگر سوره ها جزء سوره است.
(بعضی می گویند فقط برای بیان آغاز سوره ها و فاصله ی میان آنها نازل شده اما اکثریت معتقد به این هستند که بسم الله جزء سوره ها است)
بیهقی محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از طریق ابن جبیر از ابن عباس چنین نقل می کند: مردم شیطان صفت بزرگترین آیه ی قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" را سرقت کردند(اشاره به این که در آغاز سوره ها آن را نمی خوانند ).
چرا جز سوره ی حمد در سوره های دیگر در شمارش آیات بسم الله را یک آیه حساب نمی کنند بلکه آیه ی نخست بعد از آن قرار می دهند؟
هیچ مانعی ندارد که بسم الله در سوره ی حمد به تنهایی یک آیه باشد ولی در سوره های دیگر جزئی از آیه ی اول باشد مثلآ بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر همه یک آیه محسوب می شوند.
صفت رحمان اشاره به رحمت عام خدا است ،که شامل دوست و دشمن ، مومن و کافر، نیکوکار و بدکار می باشد.
رحیم اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه ی بندگان مطیع ،صالح و فرمان بردار است، زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح ، شایستگی این را یافته اند که از رحمت ،بخشش و احسان خاص که آلودگان و تبهکاران از آن سهمی ندارند بهره مند گردند.
پیامبر فرمود : خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد که یکی از آن را به زمین نازل کرده است و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عواطف و محبتی که در میان مردم است از پرتو همان است ولی نود و نه قسمت را برای خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن می سازد.
چرا صفات دیگر خدا در بسم الله نیامده؟
در آغاز هر کاری لازم است از صفتی استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جهان پرتو افکن است.
همه ی موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانی نجات بخشیده است.
بهتر است این حقیقت را از زبان قرآن بشنویم آنجا که می فرماید: رحمت من همه چیز را فرا گرفته.
پیامبران برای نجات از حوادث سخت دست به دامن رحمت خدا می شدند:
قوم موسی برای نجات از فرعونیان می گویند خدایا ما را به رحمت خود رهایی بخش.
در مورد هود می خوانیم ،هود و پیروانش را به وسیله ی رحمت خویش (از چنگال دشمنان) رهایی بخشیدیم.
اصولآ هنگامی که حاجتی از خدا می طلبیم مناسب است او را با صفاتی که پیوند با آن حاجت دارد توصیف کنیم:
عیسی مسیح(ع) هنگام در خواست مائده ی آسمانی چنین می گوید :بار الها مائده ای از آسمان بر ما نازل گردان... و ما را روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی .
نوح برای پیاده شدن از کشتی در یک جایگاه مناسب دعا می کند : پروردگارا مرا به طرز مبارکی فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانی.
زکریا به هنگام درخواست فرزند از خدا می گوید: خداوندا مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثانی.
اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات ،جنبه ای استثنایی دارد که تا عوامل قاطعی برای آن پیدا نشود تحقق نخواهد یافت ، چنان که در دعا می خوانیم ای خدایی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است.
انسان ها نیز باید در برنامه ی زندگی چنین باشند ، اساس و پایه ی کار را بر رحمت و محبت قرار دهند ، و توسل به خشونت را برای مواقع ضروری بگذارند قرآن 114 سوره دارد 113 سوره با رحمت آغاز می شود و تنها سوره ی توبه که با اعلان جنگ و خشونت آغاز می شود و بدون بسم الله است.

مرتضی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه
یه سوال مهم دارم٬ امیدوارم جوابم رو بدین

اگر از توی شیعه بپرسند علی (ع) کیست چه برای گفتن داری؟

واقعا چه حرفی برای گفتن دارم. فقط می توانم بگویم آقا جان دست کم دست کم در زبان دوستت داشتم حتی اگر جزو شیعیان واقعی ات نبودم.

بوی فیروزه یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

سلام
اعظم جان دوست خوبم خیلی دلم برات تنگیده اون روز تو بانک بودم نتونستم خوب باهات حرف بزنم.
تولد سحر و وقتی یادم اومد که دی تموم شده بود...
تولد داداشمو چند روز بعد یادم اومد. این روزا خیلی اذیت میشم
اما بازم عقبم.واسم دعا کن شاید یکم مثل قبلا قوی باشم.

داش مرتضی فک کنم جیگرت آتیش گرفت نه....
همون کارتونه...
یه پسره بود که بابا اونو فرستاد کار کنه اما کاری انجام ندادو مادرش بهش سکه داد تا به پدرش بگه سر کار رفته و مزدش.
شب باباش اون سکه ها رو تو آتیش انداخت پسر بی تفاوت نگاه کرد.
و...

رحیمی نژاد دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام
سلام بوی فیروزه ی عزیزم
حالا تولد سحر یادت رفت ایرادی نداره اون خودش ازدواج کرده الان شرایط تو رو درک می کنه اما ببین تولد داداش یادت بره میگه خواهرم تا ازدواج کرد منو یادش رفتا!!!:-)
نه شوخی می کنم آقایون از ما خانم ها خیلی منطقی ترند و البته عاقلتر این به من ثابت شده (به خانم ها بر نخوره این نظر منه البته شاید کلمه ی اکثریت رو می آوردم بهتر بود ) تو عقب نیستی قوی هم هستی یک لحظه شاید گاهی ایستادن و مکث کوتاهی کردن بد نباشه یه نفس عمیق بکش و بگو توکل بر خدا خدارو شکر کن که ترم آخرته تموم میشه خلاصه بعد از این همه دوری از خانواده برمی گردی چشم دعا می کنم .

رحیمی نژاد دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ

سلام آقا مرتضی
آقا مرتضی خیلی خوشحال میشم وقتی می بینم جوانی که ۲۵ سالش بیشتر نیست به جای دقدقه های روزمره و گرفتار شدن توی دنیا به فکر آخرت و شناختن امامانش هست .
آقا مرتضی من اگه امام علی رو می شناختم که ...
چند تا نکته شاید بدونم:
برای خدا زندگی کرد نه برای دل خودش و یا مردم و همین باعث شد مردم طاقت نیارن و امام رو به شهادت برسونن.(پس اگه کاری می کنیم که می دونیم خدا دوست داره کاری به خوشایند مردم نداشته باشیم حتی اگه نتیجش طرد شدن باشه چون تنها کسیست که خدا ندارد و خدا میگه حتی باز خواست می شویم اگه بهانمون محیط گناه آلودمان باشد و خدا می گوید بنده ام چرا هجرت نکردی ببینید خدا میگه از شهرت مالت و آسایشت بزن اما برا آخرتت و حفظ دینت و ایمانت و پاک بودن و ماندنت هجرت کن)
برای خدا صبر کرد حتی وقتی نه تنها حقش برای اداره ی جامعه رو ازش گرفتن بلکه همسرش خانم فاطمه ی زهرا رو هم شهید کردن صبر کرد.(مولا علی اوج غیرت و مردانگی بودند و شجاع با شمشیر بیگانه هم نبودند در بسیاری از جنگ ها حضور داشتند پس آیا تنها دلیل برای سکوت رضای خداوند نبود و این یعنی ایمان . برای خدا خشمگین شدن و برای خدا صبوری کردن و خشم را فرو خوردن)
برای خدا گذشت کرد و برای خدا کمک به خلق کرد مغرور جا و مقام نشد به خدا و حق مردم که در دستش بود خیانت نکرد پی ثروت دنیا نبود لحظه به لحظه به یاد خدا بود هیچ لحظه ای توی زندگی برای دلش و یا دنیاش کار نکرد و همیشه خدارو می دید ایمانش یقین بود و دانا ترین فردی که تا حالا روی این کره ی خاکی اومده جوری که الان که میگن انسان ها به بلوغ فکری رسیدن هنوز قادر به درک درست بعضی از سخنان امام نیستیم
من مدتها پیش کسی رو می شناختم که کاری می کرد که گناه بود اما عشق عجیبی به مولا علی (ع) داشت پایان بیشتر حرفاش نام علی رو می آورد شاید باورتون نشه اما از اون کار دوری کرد و دیگه سراغش نرفت همیشه با خودم می گفتم عشق به علی و نام علی نجاتش داد وگرنه معلوم نبود کی از خواب غفلت بیدار بشه.
آقا مرتضی گاهی به قلبی که دارید غبطه می خورم عشق امامان توی قلب شما خیلی زیباتون کرده مواظب قلبتون باشید قلبی که جای یاد خدا و اولیاء خدا هست جای یاد غیر خدا نباید باشه انشالله در این جستجو درست پاتونو جا پای الگوی زندگیتون مولا علی(ع) بذارید. تو دعاهاتون من و بوی فیروزه رو هم فراموش نکنید .

معماری پناه دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ


من فقط میتونم بگم که امیدوارم آن دنیا شرمنده ائمه نشیم
چون دوست داریم به حرفاشون گوش بدیم ولی یه موقعهایی نمیشه یعنی به زبون ساده شیطون گولمون میزنه...چیزی برای گفتن ندارم فقط میدونم که امام علی (َع) آقای خوبیست ومن شرمندشم

امین دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ

سلام خانم رحیمی نژاد و سلام بوی فیروزه خانم
اوقات بخیر و شادی

پروانه امشب پر مزن اندر برای یار من ترسم صدای شهپرت از خواب بیدارش کند ای آفتاب آهسته تر از بام قصرش کن نظر ترسم صدای پای تو از خواب بیدارش کند ای بلبل امشب لال شو چهچه مزن اندر چمن ترسم صدای دلکشت از خواب بیدارش کند باد صبا بهر خدا امشب نیا در باغ ما ترسم صدای شاخه ها از خواب بیدارش کند

مرتضی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ

به نام خدا
سلام خانم رحیمی نژاد

اگه شما و بوی فیروزه دست به دسته هم بدیم چند نفر دیگه هم بعنوان یار کمکی بیارین باز حریف من نمی شید.
خیلی از ظرفیت های من هنوز نمایان نشده
اینو می تونید از سلمان دارابی (کشتی گیر معروف ۸۳ای ها) بپرسید که چجوری مغلوب من می شد!!!

راستی آب طالبی و تاب سواری کردن شیطنت های شما بود؟
شانس آوردم پسر زائیده شدم. والا شیطنت هاتون هم دخترانه است.
ما چله زمستون یه گوله برف گنده می کوبیدیم تو صورت همدیگه اما باز هم ارضا نمی شدیم.

درضمن کی میرین سمنان٬ آخه من هم می خوام برم سمنان. شاید فرجی شد و از نزدیک همدیگه رو دیدیم و مثل بوی فیروزه مغزتون رو کار گرفتم!!!

اما بریم سر موضوع دیگه
فکر کنم دغدغه درست باشه!
وظیفه ی ما فراهم کردن ظهور آقا امام زمان و پذیرش حکومت پس از ظهوره
لازمه ی این کار شناخت سیره ی ائمه است
روزمرگی باعث شده تا فراموش کنیم برای چه آفریده شدیم. اینقدر که در تعلق دنیا هستیم به فکر آخرت خودمون نیستیم. نیت هامون همگی شده دنیوی شده و ...

استاد ازتون یه خواهش دارم٬ امیدوارم که نه نیارید.
می خوام دو تا کلبه داشته باشم
کلبه ی مرتضی که الان دارم و از حال و هوای خودم می گم
و کلبه ی "اهل بیت" که رسالتم رو به انجام برسونم. سمت و سوق کارم رو مشخص کردم. هدفم معلومه و می خوام با لطف خدا و کمک دوستان بچرخونمش
امیدوارم واسم بسازید و نه نگید و حواله ام به کلبه ی مرتضی ندید

یا علی

چشم چی از این بهتر.

امین سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام استاد و دوستان
خانم رحیمی نژاد چون دیدم کامنتهات و در کل کلبت نورانی و مزین به تفسیر قرآن کریم شده دعوتت می کنم به کلبم که می خوام کلبمو قرآنی کنم یا علی
راستی دوستان
استاد و من در کلبه ام هوس کمی بحث و کل کل کردیم که نتیجه آموزشی داشته باشد و نهایتا باعث شه با استفاده از نتیجه گیریهای بحث راه رو از چاه و سره رو از ناسره بهتر تشخیص بدهیم انشائ... شما هم دعوتید

هرکه را میل کل کلیدن بید

روی آرد به کل کلستانا

خویشتن را معرفی بکند

لا اقل با دیار و عنوانا

بیایید سمت کل کلستانا
و ببینید هزار دستانا

من که شاعر نیم و گهگاهی
طعنه ای میزنم به رندانا

بنده از یک دیار سر سبزم
همجوار و قریب تهرانا

وقت من اندک است و حرف زیاد
ای دی اس ال ندارم ای جانا

تا نگشته شلوغ این وادی

تاخت باید دراین بیابانا

فعلا" هستیم توی این میدان

استاد و من من و استاد جانا

دوستان تا یواشکی برسند

دکتر و من دهیم جولانا

بعد میدان به دوستان بدهیم

دوستان عزیز مهمانا

هر که پا بر دودیده مان بنهد

جان خود را کنیم قربانا

امین از گل جمال شما

در زمستان شود غزل خوانا


اوستاد سخن مرتضای عزیز

گام هایت به روی چشمانا

دوست سر به زیر محجوبم (باور نکن از تنگی قافیه گفتم)

سربلند همیشه پنهانا !

باد نقد وزین و لحن صدات

جاودان در تمام دورانا

مهربان مرد اهل تهرانی (تضاد داره تهرانی و مهربان !!!)

گرم چون مردم قهستانا

تا حضور دوباره ات بدرود

می سپارم تو را به یزدانا

خواهر ای رحیمی نژادانا

ای نثار قدوم تان جانا
(به خدا منظوری ندارما قافیه شعر ایجاب میکرد)

از پس امتحان ارشد خویش

رو کنی گر به این شبستانا

یا که از لطف خویشتن گردی

گل خوشبوی این گلستانا

عندلیب قدوم تان گردیم

و به دیدار تان غزل خوانا

پر کنیم از افاضه های شما

جیب و دامان و کیف و انبانا

تا سر آغاز کل کلی دیگر

حافظ تو خدای رحمانا

امتحان گفتم و کباب شدی
رفته ای اندرون زندانا

گفته ای توبه عمه ها و عمو
همچنین خاله ها ، دایی جان نا

همگی تان دعای ویژه کنید
از برای من پریشانا

که نیاید در این دو سه هفته
سوی ما خدا نکرده مهمانا


بشکنی شاخ غول امتحاناتت
به دعای ما و یزدانا

بر سر سفره گاه می گویم
السلام علیک یا نانا


خوب شد که گران شدی ای نان
آه از اسراف ! های انسانا


آه ، تقوا ،نماز ، کم گشته !
آه بالوالدین احسانا !

آخرین حرف شعر من اینست
آخرین حرف هرچه دیوانا


السلام علیک یا حافظ
السلام علیک مولانا


السلام علیک ایمانا! (به قولی ضرورت شعری است منظور امین است!)
شاعر محفل و دبستانا
نکته ای گویمت که تا بکنی
پند گوشت تو ای امین جانا
الحق احسنت طبع پاکت را
که سبب خیر شد فراوانا
گر خوری نان به نرخ امروزی
ظاهرا برده ای فراوانا
هیدروژن وار گر شوی شاید
یک دوروزی روی به سر جانا
هم تقلب دورویی و تزویر
شده ابزار دسته نادانا
در خیالات خود که بیهوده است
هی مکرر کنند عنوانا
که -ریا و تقلب و تزویر
هم خیانت به خویش و خویشانا
چیز خوبی بود که انصافا
مد روز است و هم فراوانا-
زین سبب می کنند هی تمرین
این رذایل به شهر و بستانا
بعد از آن می روند سوی ...
با دو صد شوق و ذوق و عنوانا
سر بلند و ستبر سینه جلو
می کنند باز تازه دکانا
به خدا پس پناه باید برد
از وساوس و جن و شیطانا
در عوض نکته ای به تو گویم
گوش کن از صمیم دل جانا
کل کل و کل کلیدن بیخود
شده منفور خاص و عامانا
لیک بحثی ز لطف و مهر و صفا
با خلوص و به نیتی مانا
این روش تا هماره می ماند
همچو یک حکم خوش خط خوانا

امین پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ب.ظ

السلام و علیک جانانا
ای که هستی شدید رندانا
سرمه کردیم به روی چشمانا
تاج سر کردیم حکم خوانا را
در عوض به دوستان گوییم
با صدایی وزین و جاودانا
من شاعر نیم و گهگاهی
طعنه ای میزنم به رندانا
من امین هستم و بلف زن ، هم
عاشقی نه ادیب و نه دانا
گرچه طناز و شوخ طبع ام ، لیک
من کجا و عبید زاکانا
آه ای ریتم خسته ام کردی
نان نانان نان نانان نانان نانا
رند و محتسب مست تزورند
ما همینیم نقطه ای مانا


و علیک السلام مولانا
عاقله مرد کامل دانا

وه چه حال خوشی به ما دادی
نان ...

رحیمی نژاد شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
ممنون
همین که توجه دارید خیلی خوبه تازه دیرم نشده بازم ممنون
سلام آقا مرتضی
اول این که می دونم خیلی توانایی دارید اینو از ته قلبم میگم و خوشحالم داداش کوچکم کسیست برای خودش نه آفرین :-)
گفتید کشتی یاد کلی خاطرات بچگی افتادم (یادشون بخیر)
اگر دختر هم زاییده می شدید مشکلی پیش نمی اومد چون اون وقت روحیه ی دخترانه داشتید و مثل ما از تاب بازی کلی لذت می بردید (بماند که ما هم شیطنت های خاص خودمون رو داشتیم اما تو وبلاگ نمی شه بیان کرد یعنی بهتر می دونم که بیان نشه ) از وقتی که بزرگ شدم دیگه برف بازی نکردم شاید از اول راهنمایی دلم برای برف بازی تنگ شده .
بله احتمالآ بیام سمنان اول این هفته باید برم ابهر ببینم تکلیفم چیه من برنامم دست خودم نیست چون یک سالی هست سمنان نیومدم احتمالآ بابام منو تا تهران بیاره و سوار اتوبوس های سمنان بکنه بعد خودش برگرده باید روزشو بابام تعیین کنه که مدرسه نداشته باشه .ولی قبل از عید خواهد بود در ضمن شما خودتو بکشی مغز منو نمی تونی کار بگیری من بر خلاف بوی فیروزه خیلی ساکت و گوشه گیرم (البته بر خلاف وبلاگ)خلاصه ۲ تا جمله که بگی ببینی من حرف نمی زنم خسته می شی :-)(وای ببینمتون از خجالت آب می شم تازه اینم بگم که قول نمی دم جلوی خندمو بگیرم این احتمال وجود داره که تا دیدمتون بزنم زیر خنده:-) )
تازه به نفع شماست که نبینمتون چون مجبور می شید شیرنی بدید نگید نگفتما :-)
بی شوخی برنامتون رو بهم نزنید برید کاراتونو انجام بدید من هنوز برنامم مشخص نیست .
دقدقه !!!!می گم چقدر طفلک غریبه نگو دغدغه باید می بود.ممنون
ممنون که به کلبه سر میزنید .
سلام برادر امین:-)
شاعر گرامی :-) آفرین کلی کیف کردم هم شما هم استاد فوق العاده اید هیچ کدوم کم نمی آرید:-)
دعوتتون رو می پذیرم:-) حتمآ می آم قضیه جالب شده هیجان انگیز شده یعنی :-)
ممنون که سر می زنید خیلی خوشحال می شم ممنون

معماری پناه شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ

دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی
پشت تبریزی ها
غفلت پاکی بود که صدایم می زد
پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم
چه کسی با من حرف می زد ؟
سوسماری لغزید
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی ‚ سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است ؟
هیچ می چرد گاوی در کرد
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند

***شاید آن روز که سهراب نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینجور نوشت ، هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی اجباریست***


(سهراب سپهری)

رحیمی نژاد یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام
خانم معماری پناه خیلی زیبا بود ممنون که به ما هم سر می زنید.

معماری پناه یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ

آیه ۱۵۴ سوره بقره

نکته ها:در جنگ بدر ۱۴نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند که ۶نفر آنها از مهاجران و۸نفراز انصار بودند.برخی از مردم میگفتند:فلانی مرد.این آیه نازل شد وآنان را از این تفکر نهی کرد.*شهدا نه تنها نامشان یا آثار کارهایشان زنده وباقی است بلکه یک زندگی واقعی برزخی دارند.زندگی ای که در آن رزق وشادی وبشارت است،زندگی در جوار رحمت خدا که در آن حزن ئترس وجود ندارد.(مشخصات این زندگی در تفسیر سوره آل عمران،آیات 168-170 آمده است).

*تفسیرمجمع البیان: شهادت در راه خدا،شامل کشته شدن در میدان نبرد،تورو سوء قصددشمنان،کشته شدن مومنان در راه دفاع از جان ومال وناموس،درهرمکان وزمان میشود.

پیامها:
نگرشهای محدود مادی را باید با ایمان به خدا وگفته های اوتکمیل وتصحیح کرد.
تکالیف سخت،نیاز به پشتوانه قوی وجبران خسارتها دارد.آری،کسی که بداند زنده است،به شهادت رومیکند.
شهادت زمانی ارزش داردکه در راه خدا باشد.
پیکاردرراه دین،از ارزشهای والادر راه خداوند است.
روح،بعداز مرگ باقی است،هرچندجسم وبدن متلاشی شود.
سرچشمه بسیاری از تحلیلها ،نا آگاهی از واقعیات است.

(تفسیر نور/جلداول)تألیف حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محسن قرایتی)

امین یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

لایحه پیشنهادی آنی جهت حمایت از خانواده
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند

انواع ازدواج های پیشنهادی:
* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.
* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.
* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.
* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.
* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.
* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

سلام جای بوی فیروزه خانم خیلی خالیه
یه لحظه یاد کامنتهای کلکل (ببخشید هم صحبتی) افتادم که با هم در زمینه مزایای خانم و آقا بودن داشتیم هر جا هستن سلامت باشن.

[ بدون نام ] دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ

سلامعلک
خیلی خب......
امین خان خیلی کلت باد داره.
اگه متاهلی که هیچی با خبرش میکنم که خودش حالتو جا بیاره آقای امین خان..
اگه نه با بچه ها بیایم لیستو اصلاح کنیم کم نوشتی حقتون بیشتر از این حرفاست.(گوشمالی اساسی)

به نام خدا
سلام
ببخشید به خاطر دیرکرد!
دوروزی برای داوری طرحهای نخبگان کشوری در تهران بودم
راستی امین
این کامنت از بوی فیروزه است
و
شوخی

بوی فیروزه دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ



انسان‌ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مى‌روند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو, صفات نیک خود را مى‌گذاریم. در سبد پشتی, عیب‌هاى خود را نگه مى‌داریم. به همین دلیل در طول زندگى، چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مى‌بیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مى‌اندیشد!

بوی فیروزه دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ

ویژگی های ایرانی اصیل


در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکسعصبانی نیست

هیچکس سوار بر اسب نیست

هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید

در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنهوجود ندارد.

“این ادب اصیلمان است:نجابت- قدرت- احترام- مهربانی-خوشرویی

بوی فیروزه دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ

ساده‌ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی
باشی که دیگران می‌خواهند.

رحیمی نژاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام
به نام خدا
الحمدلله رب العالمین
ترجمه: ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
تفسیر:
بعد از بسم الله نخستین وظیفه ی بندگان آن است که به یاد مبدأ بزرگ عالم هستی و نعمت های بی پایانش بیفتند ، همان نعمت های فراوانی که سراسر وجود ما را احاطه کرده و راهنمای ما در شناخت پروردگار و هم انگیزه ی ما در راه عبودیت است.
این که می گوییم : انگیزه ، به خاطر آن است که هر انسانی به هنگامی که نعمتی به او می رسد فورآ می خواهد ، بخشنده ی نعمت را بشناسد و طبق فرمان فطرت به سپاسگزاری بر خیزد و حق شکر او را ادا کند ، به همین جهت علمای علم کلام (عقائد) در نخستین بحث این علم ، که سخن از انگیزه های خداشناسی به میان می آید "وجوب شکر منعم" را که یک فرمان فطری و عقلی است به عنوان انگیزه ی خداشناسی ، یاد آور می شوند.
و این که می گوییم : راهنمای ما در شناخت پروردگار نعمت های او است ، به خاطر آن است که بهترین و جامع ترین راه برای شناخت مبدأ ، مطالعه در اسرار آفرینش ، رازهای خلقت و مخصوصآ وجود نعمت ها در رابطه با زندگی انسان ها است .
1. حمد: به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیاری است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی را انجام دهد، و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه ی اعمال اختیاری است ، ما او را حمد و ستایش می کنیم .
مدح: به معنی هر گونه ستایش است ، خواه در برابر یک امر اختیاری باشد یا غیر اختیاری ، مثل تعریف از یک گوهر گران بها ، مفهوم مدح عام است در حالی که مفهوم حمد خاص است.
شکر: از همه ی اینها محدود تر است ، تنها در برابر نعمتهایی شکر و سپاس می گوییم که از دیگری با میل و اراده ی او به ما رسیده است.
الف و لام در الحمد معنی عمومیت را به آن می بخشد ، یعنی هر گونه حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است .
ستایش هر انسانی که سرچشمه ی خیر و برکتی است و هر پیامبری و هر معلمی و هر طبیبی از ستایش خدا سرچشمه می گیرد ، چرا که همه ی این مواهب در اصل از ناحیه ی ذات پاک او است ، و یا به تعبیر دیگر حمد اینها حمد خدا، و ستایش اینها ستایشی برای اوست.
2. چرا همه ی حمدها مخصوص خدا است ؟ برای این که او پروردگار جهانیان است.
قرآن می گوید خداوند کسی است که آفرینش هر چیزی را به بهترین صورت انجام داد.
و نیز می گوید هر جنبنده ای در زمین است روزیش بر خدا است .
3. از کلمه ی حمد این نکته نیز به خوبی استفاده می شود که خداوند همه ی این مواهب و نیکی ها را با اراده و اختیار خود ایجاد کرده است بر ضد گفته ی آنان که خدا را همانند خورشید یک مبدأ مجبور فیض بخش می دانند .
4. حمد تنها در آغاز کار نیست بلکه پایان کارها نیز با حمد خدا خواهد بود.
5. رب به معنی مالک و صاحب چیزی است که به تربیت و اصلاح آن می پردازد.
در تفسیر مجمع البیان معنی دیگری آمده : شخص و بزرگی که فرمان او مطاع میباشد .
6. عالمین جمع عالم است . عالم به معنی مجموعه ای است از موجودات مختلف که دارای صفات مشترک و یا زمان و مکان مشترک هستند مثلآ عالم انسان، عالم حیوان، عالم گیاه، عالم شرق و عالم غرب. بنابراین عالم خود به تنهایی معنی جمعی دارد و هنگامی که به صورت عالمین جمع بسته می شود اشاره به تمام مجموعه های ای جهان دارد .
جمع با "ین" معمولآ برای جمع عاقل است در حالی که همه ی عالم های این جهان صاحبان عقل نیستند به همین دلیل بعضی از مفسران کلمه ی عالمین را در اینجا اشاره به گروه ها و مجموعه هایی از صاحبان عقل می دانند مانند فرشتگان ، انسان و جن.
این احتمال هم هست که این جمع به خاطر تغلیب باشد (منظور از تغلیب این است که مجموعه ای از صاحبان صفات مختلف را با وصف صنف برتر توصیف کنیم)
7. نویسنده ی تفسیر المنار می گوید از جد ما امام صادق(ع) نقل شده که مراد از عالمین تنها انسان ها هستند سپس اضافه می کند ، در قرآن نیز عالمین به همین معنا آمده . مانند:
لیکون للعالمین نذیرآ ، خداوند قرآن را بر بنده اش فرستاد تا جهانیان را انذار کند.
اما اگر دقت کنیم در پاره ای از موارد معنی وسیع تری دارد که انسان ها و موجودات دیگر جهان را در بر می گیرد .مانند:
فلله الحمد رب السماوات و رب الارض رب العالمین ، ستایش مخصوص خدا است که مالک و پروردگار آسمان ها و زمین ، مالک و پروردگار جهانیان است.
قال فرعون وما رب العالمین ، قال رب السماوات و الارض و ما بینهما ،فرعون گفت پروردگار عالمیان چیست؟ موسی در پاسخ گفت پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان این دو است.
امام علی (ع) فرمودند: رب العالمین اشاره به مجموع همه ی مخلوقات است اعم از موجودات بی جان و جاندار .
در میان این روایات تضادی وجود ندارد زیرا گر چه کلمه ی عالمین مفهومش گسترده است ولی چون گل سر سبد مجموعه ی موجودات جهان انسان است گاهی انگشت مخصوصآ روی او گذارده می شود.و بقیه را تابع و در سایه ی او می بیند ، بنابراین اگر در روایت امام (ع) تفسیر به انسان ها شده به خاطر آن است که هدف اصلی در این مجموعه بزرگ انسان ها هستند.
8. بعضی عالم را به دو گونه تقسیم کرده اند عالم کبیر ، عالم صغیر. و منظورشان از عالم صغیر وجود یک انسان است، چرا که وجود یک انسان خود به تنهایی مجموعه ای است از نیروهای مختلفی که حاکم بر این عالم بزرگ می باشد ، و حقیقت انسان، نمونه برداری از همه ی جهان است.
نکته ها:
1. خط سرخ بر همه ی "رب النوع ها"
مطالعه ی تاریخ ادیان و مذاهب نشان می دهد : منحرفان از خط توحید راستین همواره برای این جهان رب النوع هایی قائل بودند ، سرچشمه ی این تفکر غلط این بود که گمان می کردند هر یک از انواع موجودات نیاز به رب النوع مستقلی دارد که آن را تربیت و رهبری کند ، گویا خدا را کافی برای تربیت این انواع نمی دانستند!
حتی برای اموری همانند عشق ، عقل ، تجارت ، جنگ و شکار رب النوعی قائل بودند .
یونانیان 12 خدای بزرگ (رب النوع) را پرستش می کردند ، که به پندار آنها بر فراز قله ی المپ بزم خدایی دایر ساخته و هر یک مظهر یکی از صفات آدمی بودند.
در کلده پایتخت آشور به رب النوع آب، رب النوع ماه ، رب النوع خورشید ، و رب النوع زهره قائل بودند و هر کدام را به نامی می نامیدند و مافوق همه ی اینها "ماردوک" را رب الارباب می شمردند.
روم خدایان زیادی داشت ، آنها مجموع خدایان را به دو دسته تقسیم می کردند خدایان خانوادگی و خدایان حکومت ، که مردم زیاد به خدایان حکومت علاقه نشان نمی دادند!
در آنجا در خانه دارای خدای مخصوص بود پاشنه و آستانه ی خانه هر یک رب النوعی داشتند .
یکی از بزرگان رومی به شوخی گفته : تعداد خدایان کشور ما به حدی است که در معابر و محافل فراوان تر از افراد ملت می باشند .
در عصر نزول قرآن نیز بت های متعددی پرستش می شدند ، و گاهی بشر را نیز عملآ رب خود قرار می دادند ، خدا ایشان را نکوهش کرده : آنها احبار و رهبان هایشان را ارباب به جای خدا می دانستند .
خدا با آوردن الحمدلله رب العالمین همه ی ستایش ها را مخصوص خداوندی دانسته که رب همه ی جهانیان است و به این ترتیب خط سرخی بر تمام رب النوع ها کشیده است.
2. پرورش الهی راه خداشناسی
رب در فارسی به پروردگار ترجمه شده چون رب به معنای مالک وصاحب است صاحبی که عهده دار تربیت و پرورش می باشد.
دقت در سیر تکاملی موجودات زندهیکی از بهترین طرق خداشناسی است، هماهنگی هایی که در میان اعضای بدن ما است یکی از این نمونه ها است.
مثلآ هنگامی که حادثه ی مهمی در زندگی ما رخ می دهد و باید با تمام توان در برابر آن به پا خیزیم در یک لحظه ی کوتاه ضربان قلب بالا می رود تنفس شدید می شود ، تمام نیروهای بدن بسیج می شوند مواد غذایی و اکسیژن به همهی سلول ها می رسد ، اعصاب آماده ی کار می شوند ،نیروی تحمل انسان بالا می رود ، احساس درد کمتر می شود ، خواب از چشم می پرد ، خستگی فرار می کند و....
چه کسی این هماهنگی را با این سرعت ایجاد می کند؟ آیا این پرورش جز از ناحیه ی خداوند عالم و قادر ممکن است؟.

به نام خدا
سلام
ببخشید به خاطر دیرکرد!
دوروزی برای داوری طرحهای نخبگان کشوری در تهران بودم

رحیمی نژاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
سلام خانم معماری پناه
سلام آقا امین
سلام بوی فیروزه
ممنون

به نام خدا
سلام
ببخشید به خاطر دیرکرد!
دوروزی برای داوری طرحهای نخبگان کشوری در تهران بودم

امین پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

سلام استاد سلام خانم رحیمی وبوی فیروزه خانم

مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به آن حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم.

سلام
زیبا بود.

رحیمی نژاد شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام استاد
سلام آقا امین
ممنون از لطفتون

سلام




به نام خدا
سلام به همه
۱۳ در کلبه خود مطلب جالبی را نقل کرده واز همه دعوت کزده آن را بخوانند.
ممنون

امین شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام استاد و سلام دوستان
ممنون خانم رحیمی به کلبه ام خوش تشریف آوردید

مورچه و بلبل

در زمستانى سیاه و سخت سر

بلبلى آشفته حال و در به در

رفت تا بر خانه‏ى مورى رسید

در زد و نالید از سوز جگر

گفت: این سرما امانم را برید

جسم بى‏جان نحیفم را نگر

بى‏غذا و قوت و دانه مانده‏ام

رحمتى کن ، صدقه‏اى ده مختصر

از زن و بچه خجالت مى‏کشم

جان مولا آبرویم را بخر



مورچه بادى به غبغب کرد و گفت:

بلبل یک لا قباى بى‏هنر

تو به تابستان و در فصل بهار

در کجا بودى ؟ چه مى‏کردى مگر

من نمى‏دیدم تو را در کسب و کار

در سر بازار یا زیر گذر



* * *



بلبل آشفته گفتا: از چه رو

مى‏زنى بر قلب ریشم نیشتر

آن زمان غوغاى دیگر داشتم

در سر من بود صد شور و شرر

من به کار نغمه خوانى بوده‏ام

نغمه آزادى نوع بشر

آرزو مى‏کردم آیا کى شود

خانه‏ى صیادها زیر و زبر

مى‏سرودم نغمه‏ى آزادگى

بر علیه جور استبدادگر

در میان شعله‏ها و دود جنگ

من ز صلح و داد مى‏جستم اثر

در دل مظلوم شور افکن بدم

بر بساط ظلمه‏ى ظالم شرر

چهچه آواز من در گوششان

نفخ اسرافیل و آژیر خطر

گاه بر کشتى هستى ناخدا

گاه در گرداب و طوفان غوطه‏ور

گاه در کنج قفس جنگیده‏ام

لحظه لحظه با قضا و با قدر

با چراغى در دل خود ، ساختم

شام تاریک اسیران را سحر

سینه مالامال از داغ عزیز

سرخ از خون شهیدان بال و پر

یکه و تنها به میدان نبرد

سینه بر تیر عدو کرده سپر

تخم آزادى به دل‏ها کاشتم

آبیارى کرده با اشک بصر



تا ورق برگشت و باغ آرزو

غنچه کرد و سبز گشت و بارور

لیک این سکه دو رویه بود و من

بودم از آن روى سکه بى‏خبر

من ندانستم پس از آن هاى و هوى‏

مى‏نشیند بر دُم عقرب ، قمر

برگ ریزان آید و فصل خزان

مى‏شود تشت مراد ما دَمَر

جنگ و قحطى و گرانى مى‏شود

دم به دم نرخ تورم بیشتر

سفره‏ام بى‏نان و بى‏برگ و نوا

جامه‏ام بى‏آستین و آستر



* * *



مورچه انداخت بالا ابروان

کرد با نخوت به سوى او نظر

بعد گفت: اى نوجوان ساده لوح

اى دو صد رحمت به هر چه کره‏خر

آن زمانى که تو شیدا بوده‏اى

هم‏نشین بلبلان رنجبر

ما به کنج عافیت محشور با

کاسب و دلال و رند مال خر

وعده و اسکوند و ربح و احتکار

پوند و دینار و دلار و سیم و زر

یک تومن را مى‏نمودم صد تومن

صبح و شب مشغول کسب بى‏ضرر

گشته مالامال انبارم کنون

از برنج و روغن و قند و شکر

پنکه و یخچال و ضبط و رادیو

رینگ و پیستون ، بلبرینگ و شافنر

اینک آیا حق بود مابین ما

تا نباشد هیچ فرق از هر نظر

من که رنج کار! را بردم مدام

یا تو که کردى شعارى را ز بر

دیدى آخر در تراز زندگى

من نمودم سود و تو کردى ضرر

چون که در پایان "بازى" هر چه بود

تو گرسنه‏تر شدى من سیرتر

تو به خشتى مى‏نهى سر را به شب‏

من به زیر سر نهم بالشت پر


رحیمی نژاد سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ق.ظ

سلام
به نام خدا
" الرحمن الرحیم "
ترجمه: بخشنده و بخشایشگر است.
ما در نمازهای روزانه 60 مرتبه خدا را به صفت رحمتش می ستاییم. این در حقیقت درسی است برای همه ی انسان ها که خود را در زندگی بیش از هر چیز به این اخلاق الهی متخلق کنند به علاوه اشاره ای است به این واقعیت که اگر ما خود را عبد و بنده ی خدا می دانیم مبادا رفتار مالکان بی رحم نسبت به بردگانشان در نظر ما تداعی شود.
در تاریخ بردگی ، اگر بردگان در انجام خدمات کوچکترین قصوری می ورزیدند مجازات های سخت می دیدند . مثل: شلاق خوردن ، حبس شدن و در قفس حیوانات درنده افتادن.
اما خداوند جهان در قرآن کرارآ تذکر می دهد اگر بندگانم برخلاف دستورم عمل کردند و پشیمان شدند می بخشم ، می آمرزم ، رحیم و مهربانم.
قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لاتقنطوا من رحمه الله إن الله یغفرالذنوب جمیعآ
ای کسانی که از حریم بندگی سرباز زده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید ، خداوند همه ی گناهان را می آمرزد.
بنابراین آوردن رحمانو رحیم بعد از رب العالمین اشاره به این نکته است که : ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش با مهربانی و لطف رفتار می کنیم .
این بنده نوازی و لطف خدا ، بندگان را شیفته ی او می سازد که با یک دنیا علاقه بگویند الرحمن الرحیم.

" مالک یوم الدین "
ترجمه: (خداوندی که ) مالک روز جزا است.
تفسیر :در اینجا به دومین اصل مهم اسلام یعنی قیامت توجه می کند ، و به این ترتیب محور مبدأ و معاد که پایه ی هر گونه اصلاح اخلاقی و اجتماعی است در وجود انسان تکمیل می گردد .
در اینجا تعبیر به مالکیت خدا شده که نهایت سیطره و نفوذ او را بر همه چیز و همه کس در آن روز ، مشخص می کند ، روزی که انسان باید بار همه ی مسئولیت های اعمال خود را بر دوش کشد ! حتی در آنجا که خود فاعل نبوده ، بلکه بنیان گذار نیت و برنامه ای بوده است باز باید سهم خویش را از مسئولیت بپذیرد .
مالکیت انسان مالکیت قراردادی است با تشریفات و اسنادی می آید و با تشریفات و اسناد دیگری از میان می رود .
ولی مالکیت خدا نسبت به جهان هستی مالکیت حقیقی است ، و آن پیوند و ارتباط خاص موجودات با خدا است که اگر یک لحظه بریده شوند نابود می شوند، همان گونه که اگر رابطه ی لامپ های برق با کارخانه ی اصلی بریده شود روشنایی در همان لحظه محو و نابود خواهد شد.
به تعبیر دیگر این مالکیت نتیجه ی خالقیت و ربوبیت است ، آن کس که موجودات را آفریده و تحت حمایت خود پرورش می دهد، و لحظه به لحظه فیض وجود و هستی به آنها می بخشد ، مالک حقیقی موجودات است.
نمونه ی ضعیفی از مالکیت حقیقی را در خودمان نسبت به اعضای پیکرمان می توانیم پیدا کنیم ، ما مالک چشم خود هستیم نه به معنی مالکیت اعتباری بلکه یک نوع مالکیت حقیقی که از ارتباط و پیوند و احاطه سرچشمه می گیرد .

مگر خداوند مالک تمام این جهان نیست که ما از او تعبیر به مالک روز جزا می کنیم ؟
مالکیت خداوند گرچه شامل هردو جهان می باشد اما بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است چرا که در آن روز، همه ی پیوند های مادی و مالکیت های اعتباری بریده می شود، و هیچ کس در آنجا چیزی از خود ندارد حتی اگر شفاعتی صورت گیرد باز به فرمان خدا است.
یوم لاتملک نفس لنفس شیئآ والامر یومئذ لله روزی که هیچ کس مالک هیچ چیز برای کمک به دیگری نیست ، و همه ی کارها به دست خدا است.
اعتقاد به روز رستاخیز و ایمان به آن دادگاه بزرگ، که همه چیز در آن به طور دقیق مورد محاسبه قرار می گیرد اثر فوق العاده نیرومندی در کنترل انسان در برابر اعمال نادرست و نا شایست دارد، و یکی از علل جلوگیری کردن نماز از فحشاء و منکرات همین است که نماز انسان را هم به یاد مبدئی می اندازد که از همه کار او با خبر است و هم به یاد دادگاه بزرگ عدل خدا.
تکیه بر مالکیت خداوند نسبت به روز جزا این اثر را نیز دارد که : با اعتقاد مشرکان و منکران رستاخیز به مبارزه برمی خیزد زیرا از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود : ایمان به الله یک عقیده ی عمومی حتی برای مشرکان عصر جاهلی بوده ، لذا هنگامی که از آنها می پرسند : آفریدگار آسمان ها و زمین کیست ؟می گفتند : خدا!
ولئن سألتهم من خلق السماوات و الأرض لیقولن الله
در حالی که آنها با گفتار پیامبر (ص) در زمینه ی معاد با ناباوری عجیبی روبه رو می شوند.
و قال الذین کفروا اهل ندلکم علی رجل ینبئکم إذا امزقتم کل ممزق إنکم لفی خلق جدید* افتری علی الله کذبآ أم به جنه : کافران گفتند آیا مردی را به شما معرفی بکنیم که می گوید هنگاهی که خاک شدیدو پراکنده گشتید ، بار دیگر آفرینش جدیدی خواهید داشت * آیا او بر خدا دروغ بسته یا دیوانه است؟!
در حدیثی از امام سجاد (ع) می خوانیم : هنگامی که به آیه ی مالک یوم الدین می رسید آن قدر آن را تکرار می کرد که نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند.
یوم الدین در تمام مواردی که در قرآن استعمال شده به معنی قیامت آمده است، چنان که در قرآن در آیات 17-18-19 سوره ی انفطار با صراحت به این معنی اشاره شده است .

چرا قیامت به روز دین معرفی شده است ؟
به خاطر این است که آن روز روز جزا است و دین در لغت به معنی جزا می باشد ، و روشن ترین برنامه ای که در قیامت اجرا می شود همین برنامه ی جزا و کیفر و پاداش است.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم فرمود: یوم الدین روز حساب است
اما این که دین به معنی حساب است ، شاید این تعبیر از قبیل ذکر علت و اراده ی معلول باشد، زیرا همیشه حساب مقدمه ای برای جزا است.
بعضی از مفسران نیز عقیده دارند : علت نامگذاری رستاخیز به یوم الدین این است که در آن روز ، هر کسی در برابر دین و آیین خود جزا می بیند.
ولی معنی اول(حساب و جزا) صحیح تر به نظر می رسد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد