کلبه ۱۳ شماره ۴

به نام خدا 

سلام به همه خصوصا ۱۳ عزیز 

 

لطفا ۱۳ ما را از مطالب زیبایش کماکان بهره مند کند. 

و سایر دوستان از نظرات پربارشان ما را محروم نکنند.  

ممنون 

استاد

نظرات 142 + ارسال نظر
معماری پناه پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

سلام به ۱۳
کلبه جدید رو به شما تبریک میگم.تا امروز نشد که بیام به کلبه شما و از مطالبتون استفاده کنم.
انشالله از این به بعد هستم.
یاحق

استاد پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ

نقل از سایت خبر

چند نمونه از شوخ‌طبعی‌های پیامبر با اصحاب و یارانش
اندیشه - پیامبر اکرم همواره به مقدار ضرورت با یاران خود شوخی می‌کرد و سیره وی به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می‌داد تا در حضور مبارکش، گفته‌های طنز آمیز ادا کنند.


در ادامه مطلب چند نمونه از شوخی های پیامبر با یارانش را می خوانید.

سیاهان به بهشت نمی‌روند
پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله باز گفت. پیامبر فرمود: سیاه هم به بهشت نمی‌رود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمی‌رود. همه غمگین شده بودند. پیامبر که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: "خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر می‌انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می‌روند".

عسل و پیامبر
نعیمان، از اصحاب پیامبر مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه ! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی ؟ گفت : دیدم رسول خدا عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد.

کاش آن اعرابی می‌آمد
شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم و امیرمؤمنان علی درباره خوردن خرما نیز معروف است. گفته‌اند روزی آن دو گرامی با هم خرما می‌خوردند که پیامبر، هسته‌ها را جلوی علی می‌گذاشت و در پایان فرمود: هر که هسته‌اش بیشتر باشد، پر خور بوده است ! امیر مؤمنان در پاسخ گفت: هر که با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.


غذا بخورم یا از گشنگی بمیرم؟
روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین می‌نمود وارد شد. وی می‌خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت : مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمی‌کنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آن گاه به پیامبر گفت : ای رسول خدا! شنیده‌ام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه می‌آید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم ؟ پیامبر اکرم آنقدر خندید که دندان‌های مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بی‌نیاز می‌کند، بی‌نیاز می‌سازد.

خرما را با طرف دیگر می‌خورم!
نقل است روزی حضرت محمد (ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج می‌بری، خرما می‌خوری ؟ صهیب گفت : این چشم من درد می‌کند و من خرما را با طرف دیگر می‌خورم .

/62

۱۳ پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ

به نام خدا


درودر بر همه عزیزان



دوست دارم که یک شب جمعه صبح گردد به رسم خوش عهدی

ناگهان بشنوم زسمت حجاز نغمه ی دلخوش انا المهدی


بیانی از مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت ایت الله وحید خراسانی:

تکیه مى‌دهد به دیوار خانه‌ى کعبه، خودش را معرفى مى‌کند، چهار کلمه معرفى است، من به اختصار مى‌گویم، اما شما یک ماه باید فکر کنید: اول کلمه‌اى که مى‌گوید این است منم بقیة الله از آدم، این یکى؛ منم ذخیره از نوح، این هم دوم؛ منم مصطفى از ابراهیم؛ کلمه‌ى چهارم این است أنا صفوة من محمد. ما کلمه‌ى آخر را بگوییم: مصطفى از تمام عالم وجود، فقط پیغمبر خاتم است، عالم و آدم غربال شده از این غربال یک گوهر در آمده و آن گوهر مصطفى است؛ یگانه کسى که در عالم این حرف را مى‌زند اوست، اوست که مى‌گوید مصطفى از تمام عالمِ وجود، احمد است و من باز مصطفى از محمدم.

منبع:وب سایت معظم له

۱۳ پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ

به نام خدا

درورد بر همه اهالی صندوقچه

خب نظرات در کلبه ۱۳ شاره ۳ به صد تا رسید و استاد لطف کردن ومنت گذاشتند که باز هم این حقیر در محضر شما خوبان درس پس بدهم .امیدوارم که همیشه موفق و موید باشید.در پایان از استاد عزیز و یاوران قدیمی صندوقچه بسیار تشکر میکنم

۱۳ پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:12 ب.ظ

به نام خدا

سلام بر خانم معماری پناه

شما از من هم زودتر به این کلبه جدید سر زدید.از حضور شما بسیار خوشحالم.در خدمتتان هستم

سلمان رحمانی جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی
شاد باش از برای کلبه ی نو
به یاری خدا همانند همیشه از نوشته های سودمند و پندآموزت استفاده کنیم.
پیروز و سربلند در پناه خدا

استاد جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ


عنوان مقاله: «اجتهاد»، شهید نبرد «تحجر» و «التقاط»
(بحثی‌ در تساهل‌ نظری‌ و عملی)


نام نویسنده: حسن رحیم پور ازغدی
سال انتشار: بهار و تابستان ۱۳۷۹
منبع: کتاب نقد ۱۴-۱۵ - خشونت و تساهل


‌اشاره:
آنچه‌ در پی‌ می‌آید، متن‌ پیاده‌ شدة‌ سخنرانی‌ حسن‌ رحیم‌پورازغدی‌ است‌ که‌ در اردیبهشت‌ ماه‌ سال‌ جاری‌ در دانشکدة‌ مهندسی‌ دانشگاه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ تهران‌ و در سالگرد شهادت‌ استاد مطهری‌ صورت‌ پذیرفته‌ و موضوع‌ آن‌ «تساهل‌ نظری‌ و عملی‌ در منظر مطهری» بوده‌ است.
این‌ جلسه‌ قرار بود بصورت‌ گفت‌وگو و مباحثه‌ میان‌ وی‌ و دکتر عطأا... مهاجرانی‌ درخصوص‌ بحث‌ «تساهل»برگزار گردد که‌ به‌ علت‌ عدم‌ حضور وزیر ارشاد - علیرغم‌ وعدة‌ قبلی‌ - تبدیل‌ به‌ سخنرانی‌ سردبیر کتاب‌ نقد شد:


عنوان‌ بحث، «تساهل‌ در حوزه‌ نظر و عمل» از دیدگاه‌ استاد مطهری‌ است. تا برادر محترم‌ آقای‌ مهاجرانی‌ تشریف‌ بیاورند و از نظرات‌ ایشان‌ هم‌ بهره‌ ببریم، بنده‌ جهت‌ پرهیز از اتلاف‌ وقت‌ دوستان، بحث‌ را سر می‌گیرم. قاعدتاً‌ این‌ بحث، صبغه‌ نظری‌ خواهد داشت‌ و ما اینجا به‌ دنبال‌ پروژه‌های‌ افشاگری‌ عالیجنابی‌ و این‌ قبیل‌ مسائل‌ نیستیم. فقط‌ در پی‌ آنیم‌ که‌ گفت‌وگو در حوزه‌ تساهل‌ مقداری‌ شفاف‌تر شود و تکلیفمان‌ را با کلمات‌ دوپهلو تا حدودی‌ روشن‌ کنیم.
«از اسلام‌ فقط‌ با یک‌ نیرو می‌شود پاسداری‌ کرد و آن‌ علم‌ است‌ و آزادی‌ دادن‌ به‌ افکار مخالف‌ به‌ شرط‌ مواجهه‌ صریح‌ و روشن‌ با آنها».
با این‌ سخن‌ استاد مطهری، دو گروه‌ موافق‌ نیستند: یکی‌ آنها که‌ گمان‌ می‌کنند با تحکیم‌ سکوت؛ تعداد موافقین‌ ما زیاد می‌شوند و ساکت‌ کردن‌ را با قانع‌ کردن، اشتباه‌ می‌گیرند و گروه‌ دوم، کسانی‌ که‌ از تبدیل‌ «معاند» و «مخالف» به‌ «موافق»، بحث‌ می‌کنند اما بدون‌ انتظار تغییر مواضع‌ از ناحیه‌ مخالفان‌ و معاندان.
یعنی‌ از آزادی‌ دادن‌ به‌ افکار مخالف، بحث‌ می‌شود اما بدون‌ آن‌ قیدی‌ که‌ استاد مطهری‌ آورده‌ که‌ عبارت‌ بود از «مواجهه‌ صریح‌ و شفاف‌ با آنها».

...

علاقمندان به نشانی زیر مراجعه فرمایند:

http://www.aviny.com/Article/Azghadi/Ejtehad.aspx

استاد جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ

همان:

...
علت‌ حمله‌ به‌ آل‌ احمد و شریعتی، همین‌ است. شریعتی‌ البته‌ با خیلی‌ از کسانی‌ که‌ امروز خودشان‌ را میراث‌دار او می‌دانند متفاوت‌ بود. او قصد تقویت‌ دین‌ را داشت‌ گرچه‌ شتابزده، و من‌ به‌ یاد می‌آورم‌ بخشی‌ از جلسات‌ او را که‌ در مشهد و در منزل‌ پدری‌ من‌ برگزار می‌شد و عمق‌ نگرانی‌ و سوزدل‌ را در نگاه‌ و صدای‌ او می‌دیدم‌ که‌ گاه‌ به‌ دست‌پاچگی‌ هم‌ منجر می‌شد. اما مطهری، کاری‌ کرد که‌ قابل‌ مقایسه‌ با هیچ‌کس، نه‌ شریعتی‌ نه‌ آل‌ احمد و نه‌ هیچ‌ کس‌ دیگر، نیست. مطهری‌ که‌ من‌ بعدها او و افکار او را شناختم‌ تمام‌ مطالعات‌ و محاسبات‌ قبلی‌ را در ذهن‌ ما به‌ هم‌ ریخت. ما کم‌ کم‌ دانستیم‌ که‌ مطهری‌ بار دو غم‌ را بر دوش‌ دارد. از طرفی‌ غم‌ دفاع‌ از اسلام‌ در برابر مارکسیستها و لیبرالهای‌ آرتدوکس‌ که‌ در محافل‌ روشنفکری‌ آن‌ دوران، شلتاق‌ می‌کردند و امروز بعضی‌ از پیرمردهای‌ آنها هنوز هستند و جزء منادیان‌ اصلاح‌طلبی‌ ویژه‌ای‌ در ایران‌ هستند و کسی‌ هم‌ آن‌ موقع‌ جلوگیرشان‌ نبود، از طرفی‌ هم‌ غم‌ سنگین‌تر و غریبانه‌تر مطهری‌ در دفاع‌ از اسلام‌ و توجیه‌ و تبیین‌ اسلام‌ نزد بچه‌ مذهبی‌هایی‌ که‌ مذهبی‌ حرف‌ می‌زدند اما مارکسیستی‌ فکر می‌کردند و همین‌ طور پیرمردهایی‌ که‌ ادبیات‌ مذهبی، مصرف‌ می‌کردند و نماز هم‌ می‌خواندند ولی‌ ذهنشان‌ با گاوآهن‌ لیبرالیزم، شخم‌ و شیار خورده‌ بود و هر آیه‌ و روایتی‌ که‌ می‌خواندند یا می‌شنیدند، فوری‌ باید وارد پارادایم‌ لیبرالی‌ می‌شد با محتوای‌ لیبرالی، ویراستاری‌ می‌شد سپس‌ یا تأیید می‌شد یا رد می‌شد و یا تفسیر به‌ رأی‌ و تأویل‌ و دچار تحریف‌ می‌شد چون‌ محکماتشان‌ در لیبرالیزم‌ بود نه‌ اسلام.
مطهری‌ می‌دانست‌ که‌ چون‌ حوزه‌ به‌ قدر کافی‌ اجتهاد نمی‌کند عملاً‌ روشنفکری‌ دینی‌ به‌ تلة‌ التقاط‌ می‌افتد. تحجر و التقاط‌ در یک‌ سیکل‌ مشدد، یکدیگر را تقویت‌ می‌کنند. وقتی‌ اجتهاد نشد و تحجر، دامنه‌ پیدا کرد. زمینه‌ برای‌ التقاط‌ ایجاد می‌شود وقتی‌ در التقاطها، افراط‌ شد، زمینه‌ برای‌ تحجر بعدی‌ آماده‌ می‌شود. تنها یک‌ کلید، این‌ دو قفل‌ را، قفل‌ التقاط‌ و تحجر را تواماً‌ باز می‌کند و آن‌ کلید «اجتهاد درست‌ دینی» است. مطهری‌ را به‌ این‌ مناسبت‌ است‌ که‌ می‌شود شهید «نبرد تأویل» دانست. روایتی‌ است‌ از قول‌ نبی‌ اکرم(ص) خطاب‌ به‌ حضرت‌ امیر(ع) که‌ فرمودند: امروز (یعنی‌ روز جنگ‌ بدر و احد) ما برای‌ «تنزیل» می‌جنگیم‌ و وقتی‌ من‌ نیستم، تو باید با بعضی‌ از همین‌هایی‌ که‌ امروز با هم‌ در یک‌ جبهه‌اید یعنی‌ اصحاب‌ من، بر سر «تأویل» بجنگی. مطهری‌ شهید «نبرد تأویل‌ دین» است. کسانی، هنگام‌ تنزیل‌ دین‌ یا تأسیس‌ یک‌ انقلاب، برای‌ دفاع‌ از موجودیت‌ انقلاب‌ شهید می‌شوند. کسانی‌ هم‌ لازم‌ است‌ هنگام‌ تأویل‌ و تفسیر به‌ رأی‌ و تحریف‌ یک‌ دین‌ یا یک‌ نهضت، برای‌ دفاع‌ از اصالت‌اش‌ - نه‌ موجودیتش‌ - شهید شوند و فحش‌ بشنوند چون‌ به‌ محض‌ اینکه‌ موجودیت‌ یک‌ نهضت، تثبیت‌ شد تحریفش‌ شروع‌ می‌شود. کار مطهری‌ به‌ این‌ دلایل، از شریعتی‌ و آل‌ احمد به‌ نظر من‌ پیچیده‌تر و سخت‌تر بود و به‌ همین‌ دلیل‌ هم‌ مطهری‌ بیشتر تنها ماند. من‌ به‌ یاد می‌آورم‌ محافل‌ روشنفکری‌ دینی‌ آن‌ دوره‌ در مشهد را که‌ نام‌ مطهری‌ را واقعاً‌ با عصبانیت‌ به‌ زبان‌ می‌آوردند. مطهری‌ را سمبل‌ یک‌ آدم‌ متحجر و امل‌ که‌ تاب‌ قرائت‌های‌ جدید از دین‌ ندارد، می‌شمردند عیناً‌ در جلسات‌ امل‌ها، مطهری‌ متهم‌ و به‌ وهابی‌گری‌ و گرایش‌های‌ روشنفکری‌ می‌شد. برای‌ اینکه‌ می‌خواست‌ یک‌ خط‌ سومی‌ بین‌ التقاط‌ و تحجر باز کند و این‌ کار را به‌ قیمت‌ خون‌ خودش‌ کرد و از هر دو طرف‌ هم‌ خورد. از مطهری، عصبانی‌ بودند چون‌ مطهری‌ در فکر کردن‌ و حرف‌ زدن، دقیق‌ بود. برای‌ دین، یک‌ هویت‌ فکری‌ مستقل، قائل‌ بوده‌ صریحاً‌ می‌گفت‌ خط‌ مرزی‌ اسلام‌ و مارکسیسم‌ را معلوم‌ کنید. خط‌ مرزی‌ اسلام‌ و لیبرالیزم‌ را معلوم‌ کنید. متشابهات‌ کدام‌هاست؟ محکمات‌ کدامهاست؟ تا کجا می‌شود پا داد و در عالم‌ نظر، با دکترین‌های‌ لیبرالی‌ یا مارکسیستی‌ و فاشیستی، تسامح‌ کرد و از کجا به‌ بعد، دیگر نمی‌شود؟ تا کجا شما اگر حرف‌ بزنید، دارید تفسیر دین‌ و قرائت‌ دین‌ می‌کنید واز آنجا به‌ بعد دیگر تکذیب‌ و تحریف‌ دین‌ است‌ و قرائت‌ دین‌ نیست؟ مطهری‌ تحمل‌ نمی‌کرد که‌ دین، تبدیل‌ بشود به‌ مضمون‌ تأویل‌ یا ریشخند کسانی‌ که‌ از نقطه‌ عزیمت‌ غیردینی، به‌ دین‌ نگاه‌ می‌کنند منتهی‌ ادبیات‌ دین‌ را نیز مصرف‌ می‌کنند برای‌ این‌ که‌ مخاطبانشان‌ بچه‌ مسلمان‌ هستند.
...

بانوی ایرانی جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام استاد
تفکر عمیق آقای رحیم پور قابل احترام است....
البته متنای بالا ریز بود کامل نخوندم
چرا سنگال و ایرا ن سیاست قطع رابطه؟

سلام
ممنون از حضورتون

گلچین جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ

این کوزه چو من عاشق زاری بودست
در بند سره زلف نگاری بودست
این دسته که در گردن او می بینی
دستیست که در گردن یاری بودست

لطفا در هر کلبه متناسب آن پیام بگذارید خصوصا اگر ناشناسید!

گلچین جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ

دگر زخم دلم را
مرهمی نیست
دگر این زخم را
پوشیدنم چیست
گذارید تا که دل
در خاک گردد
که شاید
بی گناه و پاک گردد
تنم را از کفن
هموار سازید
که از غصه کفن هم
چاک گردد
زنید برسینه ام
یک زخم شمیشیر
که خون از آن بریزد
... پاک گردد

گلچین جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:09 ب.ظ

سعی کنید چیزی رو که دوست دارین بدست بیارین ، وگرنه مجبور میشین چیزی رو که بدست میارین دوست داشته باشین.

-------------------------------------------------
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم

آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم .

آسمانا ز ره مهر مرا زود بکش .

که اگر دیر کشی پیر و زمین گیر شوم.

در شعر و در شوخی یا شبیه آن بد نیست
اما در عمل باید به رضای خدا راضی بود.


لطفا به توضیح قبل دقت بفرمایید.

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

به نام خدا

اوصاف شیعیان در حریث اهل البیت(ع)

۱:حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
کسی که با زبان مدعی پیروی از ماست و درعمل و نحوه ی زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ی ما نیست. شیعه ی ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند در عمل از ما پیروی می نماید.
بحارالانوار، ج6، ص 164.

۲:حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند:
ان کنت تعمل بما امرناک و تنهی عما زجرناک عنه فأنت شیعتنا و الا فلا؛
اگر به آنچه به شما امر می کنیم عمل کنی و از آنچه شما را باز می داریم دوری کنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز.
بحارالانوار، ج68، ص 155.


۳:زیاد بن مطرف مى گوید: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: «من احبّ ان یحیى حیاتى ویموت میتتى ویدخل الجنة الّتى وعدنى ربّى وهى جنة الخلد فلیتول علیاً وذریّته من بعده؛ فانّهم لن یخرجوکم باب هدى ولن یدخلوکم باب ضلالة»؛

«هر کس دوست دارد که حیاتى همانند حیات من داشته باشد و به مانند مردن من از دنیا برود و داخل بهشتى شود که پروردگارم به من وعده داده که همان جنة الخلد است، باید ولایت على و ذریّه بعد از او را بپذیرد؛ زیرا آنان شما را از باب هدایت خارج نکرده و در باب ضلالت داخل نخواهند کرد».
مناقب خوارزمی

۴:حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
شیعه ما نیست، جز آن کسی که از خدا پروا کند و مطیع او باشد.
اصول کافی، ج2، ص 74.


۵:امام حسین علیه السلام :
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ؛
بى گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت، کینه،وفریبکارى پاک است.
بحارالانوار، ج68، ص156، ح11

۶:جابر جعفی گفته است، امام باقر(ع) به من فرمودند: به خدا سوگند، شیعه ی ما نیست جز کسی که از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه کند، و گوش به فرمان های الهی بدهد و از خداوند اطاعت نماید، و شیعیان جز به تواضع و خشوع و افتادگی، ادای امانت و امانت داری، ذکر فراوان و زیادی یاد خداوند، روزه و نماز، نیکی به پدر و مادر، تعهد و رسیدگی به همسایگان فقیر و مسکین و بدهکار و یتیمان، صداقت و راستگویی، تلاوت قرآن و خواندن کتاب خدا و بازداشتن زبان از مردم جز در امور خیر، شناخته نمی شوند. آنان امینان خویشاوندان و ملت خود هستند
شیخ صدوق، صفات الشیعه، حدیث 22، ص53 و ص54


۷:عن الامام الصادق علیه السلام: « انما شیعة علی من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده و عمل لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر»

و فرمودند: همانا شیعه علی کسی است که شکم و فرج او عفیف بوده و در جهاد ثابت قدم باشد. تنها برای خالقش کار کند و امید ثواب او را داشته باشد و از عقاب او خائف باشد . هرگاه چنین اشخاصی را دیدی آنها شیعیان جعفرند


۸:یکى از دوستان امام صادق(ع) خدمت ایشان آمده بود و از منطقه خودش تعریف مى‏کرد که در آنجا شیعه زیاد است.

حضرت فرمود: آیا شیعه‏ها طورى هستند که ثروتمندانشان به خانه فقرا بروند؟

گفت: نه، یک حالت عمومى نیست!

فرمودند: آیا طورى هست که اگر کسى قرضى داشت از مال خودشان قرض او را بپردازند؟

گفت: نه، به این عمومیت نیست.

حضرت فرمودند: آیا اگر کسى لباس، خانه و یا غذا نداشت طورى هست که ثروتمندان داوطلبانه آنها را تأمین کنند؟

گفت: نه.

با گفتن این پاسخ امام به زانوهایشان زدند و فرمودند: شما اسمتان را شیعه نگذارید.

تقى‏زاده شکیبا، اصغر، خوشه‏هاى زرین

۹:عبدالله بن زیاد می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام در سرزمین منی رسیدم بعد از سلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! ما جماعتی هستیم که همیشه توفیق شرفیابی خدمت شما را نداریم ، ما را سفارش و وصیت نما. حضرت فرمود: « علیکم بالتقوی الله و صدق الحدیث و اداء الامانة و حسن الصحبة لمن صحبکم و افشاء السلام و اطعام الطعام ، صلوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اتبعوا جنائزهم ، فان ابی حدثنی: ان شیعتنا اهل البیت کانوا خیار من کانوا منهم، ان کان فقیه کان منهم و ان کان امام کان منهم و کذلک ( کونوا ) احبّونا الی الناس و لاتبغّضونا الیهم»

بر شما باد به تقوای الهی و راستی در گفتار و ادای امانت و با کسانی که هم صحبت می شوید معاشرت خوب داشته باشید . بلند به یکدیگر سلام کرده و اطعام دهید . در مساجد آنها – اهل سنت- نماز به جای آورده و مریضان آنها را عیادت کرده و در تشییع جنازه آنها شرکت نمایید ؛ زیرا پدرم مرا حدیث فرمود: که همانا شیعیان ما اهل بیت ، بهترین مردم اند. اگر در میان آنها فقیهی وجود دارد از آنهاست و اگر امامی وجود دارد از میان آنهاست، شما نیز چنین باشید . کاری کنید که محبت مردم را به ما جلب نمایید نه آن که کاری کنید که مردم به ما بدبین شوند و بغض ما را در دل بگیرند.»

مستدرک الوسائل / ج 8 / ص 313 / ح 9530


۱۰:امام صادق علیه السلام خطاب به شاگردان و شیعه های خود فرموده اند:

ایاکم ان تعملوا عملا یعیرونا به، فان ولد السوء یعیر والده بعمله ، کونوا لمن انقطعتم الیه زینا و لاتکونا علیه شینا صلوا فی عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم و لایسبقونکم الی شیء من الخیر فانتم اولی به منهم

مبادا کاری کنید که ما را بدان سرزنش کنند، همانا به خاطر کردار فرزند بد، پدرش سرزنش می گردد، برای کسی که به او دل سپرده اید ( امام بر حق) زینت باشید و بر او مایه ی ننگ و عار نباشید. در جماعت های آنان ( عامه ی مسلمانان با مذهب های دیگر) نماز بخوانید و بیمارانشان را عیادت کنید و در مراسم امواتشان حضور یابید و در هیچ کار خیری بر شما سبقت نگیرند که شما به آن (خیر) سزاوارترید.

کافی / ج2 / 219



منابع:راسخون
تبیان
پایگاه اهل البیت
و ahadis-o-revayat.blogfa.com

بى گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت، کینه،وفریبکارى پاک است.


ممنون ۱۳

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ

به نام خدا

درود بر همگی

استاد عزیز من هم از شما به خاطر خدماتتون تشکر میکنم.

اقای رحمانی عزیز باعث افتخار این حقیر است که پذیرای محبین حضرت علی (ع)باشم.امیدوارم که همیشه پیروز و سربلند باشید

از همه عزیزان دیگری هم که به این کلبه تشریف میاورند هم سپاسگذارم.

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ

به نام خدا

عابدان بی وضو!


وهابیت دیدگاه جدیدی در مذهب سنی حنبلی است که بنیان‌گذار آن محمد بن عبد الوهاب (۱۷۰۳-۱۷۹۱ میلادی) از علمای سنی عربستان سعودیاست. وی پیرو ابن تیمیه بود و با ایدئولوژی‌های شیعه وتصوف آن زمان به مخالفت برخاست. وی تنها به حدیث و قرآن اعتقاد داشت و واسطه کردن شخص و بندگان خدا را کفر به خدا وشرک مطلق می‌دانست.مطلبی که خواهید خواند به کوشش یکی از دوستانم که حافظ قرآن ونهج البلاغه است تنظیم شده است ایشان با خود قرآن جواب وهابیها را می دهند. البته به خاطر طولانی بودن مطلب این پرسش وپاسخ قرآنی را در چند پست می آوریم.و حال پاسخهای قرآن به اشکالات وهابیون علیه شیعه:

گفتم:سؤالاتی دارم که می خواهم با دلیل محکم و جواب صحیح دیگران را روشن کنم واز نورانیت کلامت بهره ببرم.

گفت: »یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً «
اى مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; و نور آشکارى به سوى شما نازل کردیم.[1]

گفتم: وهابیون می گویند تعمیر قبور اولیای خدا ومؤمنین شرک است.

گفت: »هذا بُهْتانٌ عَظیمٌ «
این بزرگی، است .[2]

گفتم : یعنی کسی که قبور اولیای الهی را آباد کند کار خوبی انجام داده است؟

گفت: »وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ «
هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست.[3]

گفتم:آیا احترام به قبور قبل از اسلام هم مورد پسند بوده؟

گفت: »وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیانا«
و اینچنین مردم را متوجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است; و در پایان جهان و قیام قیامت شکى نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهى مى‏گفتند: بنایى بر آنان بسازید .[4]

گفتم : جایز است کنار قبور افراد با ایمان مسجد بنا شود؟

گفت: »قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً «
ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند (و آن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدى در کنار (مدفن) آنها مى‏سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)[5]

گفتم : آیا با زیارت قبر مطهر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می شود از او طلب آمرزش کرد؟

گفت: »وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ«
و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا مى‏گذاردند)، به نزد تو مى‏آمدند; و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند; و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‏کرد; خدا را توبه پذیر و مهربان مى‏یافتند.[6]

گفتم: وهابیون می گویند مردگان صدای شما را نمی شنوند؟

گفت: » بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ«
بلکه آنان، زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شدند.[7]

گفتم :حضرت آدم(علیه السلام) برای توبه به درگاه الهی چگونه به پیامبر و آل او متوسل شد.

گفت: » فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ«
سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت; (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت.[8]

گفتم : پس حضرت محمد وخاندان پاکش وسیله خوبی برای ارتباط با خدا است.

گفت: » یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَة«
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! [9]
ادامه دارد...


منبع :مجله نسیم وحی/حمید رضا احمد پور





--------------------------------------------------------------------------------

[1] نساء،آیه 174

[2] نور،آیه 16

[3] حج، آیه32

[4] کهف،آیه 21

[5] کهف،آیه 21

[6] نساء ،آیه 64

[7] آل عمران، آیه 169

[8] بقره، آیه 37

[9] مائده، آیه 35

منبع:http://www.dailylink.ir/news.php?link=12213

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ب.ظ

به نام خدا


عابدان بی وضو!( قسمت دوم)


در قسمت قبل برخی از شبهاتی که وهابیت نسبت به ما شیعیان و اعتقاد شیعه مطرح می کنند را جواب دادیم. در این قسمت ادامه آن بحث را پی می گیریم.


گفتم: آیا درخواست شفا از غیر خدا به طور مستقل درست است؟
گفت: و إذا مرِضتُ فهو یشفین شعراء/ 80؛ و هنگامی که بیمار شوم او مرا شفا می دهد.
گفتم: درخواست شفا از غیر خدا، مثل پیامبران و اولیای خدا اما نه مستقلاً، بلکه چون مقرب در نزد خدا هستند چطور است؟ آیا اشکال دارد؟
گفت: و أُبرئ الأکمه و الأبرص و أُحیی الموتی بإذن الله آل عمران / 49؛ و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص[ پیسی] را بهبودی می بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم.
گفتم: اگر کسی بگوید گرفتن جان انسان ها مستقلاً دست حضرت عزرائیل است، درست است؟
گفت: الله یتوفی الأنفس حین موتها زمر/ 42؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند.
هو الذی یحیی و یمیتُ غافر / 68؛ او کسی است که زنده می کند و می میراند.
گفتم: اگر بگوییم عزرائیل به اذن خدا و به دستور او مسئول گرفتن جان ها است اشکال دارد؟
گفت: حتّی إذا جاءَ أحدکم الموت توفّته رُسُلُنا و هم لا یفرطون انعام / 61؛ تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد؛ ( در این موقع)، فرستادگان ما جان او را می گیرند؛ و آن ها ( در نگاه داری حساب عمر و اعمال بندگان)، کوتاهی نمی کنند.
گفتم: آیا ممکن است انسانی به کسی زندگی ببخشد اما نه مستقلاً بلکه چون مقرب درگاه الهی است؟
گفت: و أُحی الموتی بإذن الله آل عمران / 49؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم.
گفتم:اگر کسی بگوید غیر خدا می تواند مستقلاً کسی را شفاعت کند درست است؟
گفت: قُل لله الشفاعةُ جمیعاً زمر/ 44؛ بگو: تمام شفاعت از آن خداست.
گفتم: اگر خدا به کسی اجازه شفاعت بدهد چطور؟
گفت:و لایشفعون الّا لمن ارتَضَی انبیاء/ 28؛ و آن ها جز برای کسی که خدا راضی( به شفاعت برای او) است شفاعت نمی کنند.
گفتم: چرا خداوند بت پرستان حجاز را که از بت ها طلب شفاعت می کردند مذمت کرده؟
گفت: و یعبدون من دون الله ما لا یضُرُهم و لا ینفعهم و یقولون هؤلاءِ شُفَعاؤُنا عند الله یونس/ 18؛ آن ها غیر از خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند، و نه سودی می بخشد و می گویند: این ها شفیعان ما نزد خدا هستند!
گفتم: پس علت این که بت پرستان مشرک هستند به خاطر عبادت غیر خداست، نه آن که شفاعت خواهی از بت ها عبادت باشد.
گفت: و أنِ اعبُدونی هذا صراطٌ مستقیمٌ یس / 61؛ و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است.
گفتم: اگر از غیر خدا به نحو استقلال درخواست چیزی کنیم، آیا حاجتش برآورده شود؟
گفت: و الذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا أنفسهم ینصرون اعراف/ 197؛ و آن هایی را که جز او می خوانید، نمی توانند یاریتان کنند، و نه( حتی) خودشان را یاری دهند.
گفتم: آیا نمونه هایی داری که مردم برای رفع گرفتاری، انبیا و اولیاء را واسطه قرار داده باشند، نه آن که آن ها را مستقل بدانند؟
گفت: قالوا یا أبانا استَغفر لنا ذنوبنا إنا کُنّا خاطئین یوسف/ 97؛ گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!
گفتم: قوم حضرت موسی علیه السلام وقتی گرفتار می شدند چکار می کردند؟
گفت: و لما وقع علیهم الرّجز قالوا یا موسی ادع لنا ربک بما عهد عندک لئن کشفت عنا الرجز لنؤمنَنَّ لک اعراف/ 134؛ هنگامی که بلا بر آن ها مسلط می شد، می گفتند: ای موسی! از خدایت برای ما بخواه به عهدی که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازی، قطعاً به تو ایمان می آوریم.
گفتم: وهابی ها می گویند: نباید از غیر خدا حاجت خواست چون قرآن می گوید: فلا تدعوا مع الله أحداً جن/ 18؛ پس هیچ کس را با خدا نخوانید!
گفت: واعبدوه و اشکروا لَهُ عنکبوت / 17؛ و او را پرستش کنید و شکر او را به جا آورید.
گفتم: پس دعا در آیه فلا تدعوا به معنای عبادت است، نه حاجت خواستن. آیا آیه ای هست که مؤید این مطلب باشد؟
گفت: ادعونی أستجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین غافر/ 60؛ مرا بخوانید تا ( دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من ( دعا) تکبر می ورزند به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند!
گفتم: وهابی می گوید: کسی که از دنیا رفته کاری از او ساخته نیست و صدای زنده ها را نمی شنود و آن ها را نمی بیند.
گفت: و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتٌ بل احیاءٌ و لکن لا تشعرون بقره/ 154؛ و به آن ها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده اند، ولی شما نمی فهمید!
گفتم: پس حتماً آن ها با ما صحبت می کنند، ولی ما متوجه نمی شویم.
گفت: و یستبشرون بالذین ام یلحقوا بهم مِّن خَلفهم ألّا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون آل عمران/ 170؛ و به خاطر کسانی که هنوز به آن ها ملحق نشده اند[ مجاهدان و شهیدان آینده]، خوش وقتند؛ ( زیرا مقامات برجسته آن ها را در آن جهان می بینند؛ و می دانند) که نه ترسی بر آن هاست، و نه غمی خواهند داشت.
گفتم: آن مردی که از انطاکیه به رسولان ایمان آورد و کافران او را کشتند، بعد از کشته شدن به مردم چه گفت؟
گفت: قال یا لیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین یس / 26و 27؛ ( سرانجام او را شهید کردند و ) به او گفته شد: وارد بهشت شو! گفت: ای کاش قوم من می دانستند... که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است!
گفتم: حضرت صالح پس از آن که قومش از دستور پروردگار سرپیچی کردند و خداوند عذاب بر آن ها فرستاد با ارواح آن ها چه گفت؟
گفت: و قال یا قوم لقد أبلغتکم رسال?َ ربّی و نصحت لکم و لکن لا تحبون الناصحین اعراف/ 79؛ و گفت: ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم. و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی ( چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!
گفتم: خود پیامبر با ارواح پیامبران قبل سخن گفته است.
گفت: واسأَل مَن أرسلنا من قبلک من رُسُلنا أجعلنا من دون الرحمن آله?ً یُِِعبدون زخرف/ 45؛ از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!
گفتم: اگر وهابی ها بخواهند بدون تعصب، صحت و سقم عقاید خود را بدانند، باید چکار کنند؟
گفت: إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم اسرا / 9؛ این قرآن، به راهی که استوارترین راه هاست، هدایت می کند.
گفتم: مسلمانان چگونه می توانند عزت از دست رفته خود را به دست آورند و اسلام حیات تازه ای آغاز کند؟
گفت: و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا آل عمران/ 103؛ و همگی به ریسمان خدا[ قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت] چنگ زنید و پراکنده نشوید!
گفتم: سخن پایانی شما چیست؟
گفت: والسلام علی من اتبع الهدی طه/ 47؛ و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی می کند!
منبع: نسیم وحی، شماره 23.

به نقل از پایگاه راسخون

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

به نام خدا

دردود بر همراهان گرامی


مقالات بسیار خوبی در باره ی شخصیت بی بدیل و ممتاز جمال السالکین ایت الله میرزا جواد اقا ملکی تبریزی پیدا نموده ام.حتما سر بزنید و اسفاده کنید


http://rasekhoon.net/Article/Religion/Special/Show-60891.aspx

گلچین جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ب.ظ

می بخشید
معمولا در اولین کلبه کامنت می ذارم
از این به بعد ان شاالله

۱۳ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

به نام خدا

اوصاف شیعیان در حدیث اهل البت(ع)



شناخت شیعه در کلام حضرت زهراء علیهاالسلام






امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:
شخصی به همسر گفت: نزد حضرت فاطمه، دختر رسول خدا صلوات الله علیهما برو؛ و از آن حضرت سؤال نما، که آیا من از شیعیان امام هستم، یا خیر؟
هنگامی که آن زن به محضر آن بزرگوار شرفیاب شدو سؤال خودرا مطرح نمود، حضرت زهرا علیه السلام فرمود: به شوهرت بگو: چنانچه به دستورات ما عمل نمائی و از آنچه شما را نهی کرده ایم ، دوری کنی، از شیعیان ما (اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام) خواهی بود؛ و در غیر این صورت خیر.
و چون آن زن فرمایش حضرت را برای شوهر خویش بیان نمود، شوهر اظهار داشت: وای برمن! با این همه گناهان و خطاها، چه کسی می تواند مرا از دوزخ نجات دهد؛ و به طور دائم در آتش خواهم بود، چون کسی که از شیعیان نباشد مخلد در دوزخ خواهد بود.
پس آن زن خدمت حضرت زهراء علیه السلام مراجعت نمود و سخنان همسرش را برای آن حضرت بازگو کرد.
حضرت فرمود: به شوهرت بگو: این چنین که تو فکر می کنی، نیست؛ بلکه شیعیان و پیروان ما از بهترین افراد اهل بهشت می باشند؛ و هر کس که از دوستان ما و دشمن دشمنان ما باشد؛ و با زبان ما را قبول داشته؛ ولی نسبت به انجام و رعایت دستورات ما اهمیت ندهد، شیعه ی ما نیست.
اما با این حال، اهل بهشت خواهد بود، و بعد از طی مراحلی که از گناهان - به وسیله ی تحمل بلایا و مصائب و نیز تحمل شداید و سختی های قیامت، و یا بقاء مدت زمانی در آتش جهنم- تطهیر گردید، ما او را نجات می دهیم و وارد بهشت خواهد شد.(1)

پی نوشت :
1. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرس علیه السلام: 308 ح 152، بحارالأنوار: ج 68/ ص155.

منبع:راسخون

بانوی ایرانی شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام

به جهت عرض ارادت آمدم و یک شعر ....(که البته کلیت دنیای امروز اینو نشون نمیده (ان شاالله)ولی قابل درکه )


از دوری تو غمین و نالان هستیم

وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم



اصلیت ما را تو اگر می پرسی

از کوفه ولی مقیم ایران هستیم



هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم

این هفته فقط نیا عروسی داریم



از جور زمانه ما شکایت داریم

اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم



ما مشکلمان گرانی و بیکاریست

آقا به نبودنت که عادت داریم...



ما قیمت روز ارز را می دانیم

معیار بهای بورس در تهرانیم



فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است

هر روز دعای عهد را می خوانیم



صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو

از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو



آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...

از آنچه که ما دوست نداریم نگو

ان شاالله که -همان طور که گفتید- این گونه نباشد.
خداوند جامعه ما را از ریا-دروغ و نفاق مصون بدارد.
آمین

ممنون از حضورتون

۱۳ سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ق.ظ

به نام خدا

درود بر همگی

ببخشید دیر اومدم یک چند روزی سرم شلوغ شده بود.از بانوی ایرانی به خاطر مطلب خوبشون تشکر میکنم .نمیدونم چی بگم ایمدوارم خود امام غریب(عج) برای ما دعا کنند تا ما از شر خودمون رها بشیم.

۱۳ سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ

به نام خدا

متن کامل 2 وصیت‎نامه سردار شهید حسین خرازی



به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، حاج حسین خرازی به سال 1336 در محله «کوی کلم» اصفهان دیده به جهان گشود. وی متعلق به نسلی بود که به هنگام انجام خدمت نظام وظیفه، برای سرکوب شورشیان «ظفار» به کشور «عمان» اعزام شد و در سال 1357 نیز به فرمان حضرت امام خمینی از پادگان محل خدمت خود گریخت و به جمع مردم انقلابی پیوست. حسین خرازی از بدو تشکیل سپاه پاسداران، لباس سبز پاسداری انقلاب را برتن کرد و از بلوای ضدانقلاب تا زمان شهادتش را در خطوط مقدم نبرد با دشمنان انقلاب اسلامی به‎سر برد. خرازی گرچه در هنگام شهادتش (در هشتم اسفند 1365) ردای فرماندهی لشکر 14 امام حسین را بر دوش داشت اما به عنوان بسیجی‎ترین سردار دفاع مقدس شناخته می شد که کرامات درخشانی هم به او نسبت داده می شود.
از شهید حسین خرازی دو وصیت‌نامه برجای مانده است. آنچه خواهید خواند متن کامل دو وصیت‎نامه این بزرگوار است.

متن کامل اولین وصیت‎نامه حاج حسین خرازی

بسم الله الرحمن الرحیم
من عبد عاصی حسین خرازی، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله و اشهد انّ علیّاً و اولاده المعصومین حجج الله.
گواهی می‌دهم که ائمّه معصومین گفتارشان بر ما حجت و امتثال امر و اطاعتشان واجب، محبتشان به حکم حق لازم و پیروی آنها موجب نجات و مخالفت‌شان موجب عذاب و آنها امامان و شفیعان روز جزا هستند.
انّا لله و انا الیه راجعون. این جانب خود را لایق وصیت نمی‌دانم ولی بنابراین که وصیت بعد از رفتن هرکس راهنمای راه او و بیانگر هدف اوست، من هم بر حکم وظیفه چند کلمه می‌نویسم.
شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی ایران و رهبری و ولایت حضرت امام خمینی روحی له الفداء در عصر غیبت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه. از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند. راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه دهنده راه آنها باشیم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما می آموختند.
از خانواده شهدا، اسرا، مفقودین می‌خواهم که صبر پیشه کنند چرا که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم و ان‎شاء‌الله انتقام این مظلومین را با مظلوم کربلا یکجا خواهیم گرفت.
از خانواده معلولین و مجروحین می‌خواهم که با این عزیزان که برای اسلام رفتند و چنین شدند، با صبر و حوصله و خوش اخلاقی برخورد کنند چرا که این عزیزان به خاطر بیماری و اینکه اکنون دستشان از انجام وظایفشان کوتاه شد، احتیاج به مراقبت و محبت بیشتری دارند. ان‏شاءالله خداوند به شما اجر و صبر عنایت فرماید! دیگر اینکه فرزندان شهدا را فراموش نکنید آنها پدرانشان را به خاطر اسلام از دست داده‌اند. در اسلام در مورد یتیمان سفارش زیادی شده است به خصوص یتیمی که فرزند شهید باشد. ناگفته نماند که درست است که در مقابل هرکدام از اینها به شما اجری داده می‌شود ولی فراموش نکنیم که اینها همه به عنوان یک وظیفه است برای ما که مسلمانیم.
از تمام اقشار ملت، اعم از کسبه، اطبا، مهندسین، علما و سپاهیان به عنوان یک فرد از اجتماع که حق بر گردنش هست، تشکر می‌کنم و عرض می‌دارم که هرکدام از شما ممکن است در کار خود کمبودهایی حس کنید و مشکلاتی برای شما باشد. این جانب خواهشمند است که موقعیت اسلام و انقلاب و کشور را در نظر گرفته صبر بیشتری کنید و توجه داشته باشید که در مشکلات است که انسان‌ها آزمایش می‌شوند.
کاری نکنید - که خدا نیاورد آن روزی را که - شما در مقابل شهدا و خانواده محترمشان جوابی نداشته باشید که بدهید! دیگر از مسئولین محترم و مردم حزب الله می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الآن در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشاء و بی حجابی و . . . زدند، در مقابل اینها ایستادگی کنند و با جدّیت هرچه تمام‌تر جلو این فسادها را بگیرید!
و توصیه‌ام به مردم حزب الله و شهیدپرور اصفهان، شهری که در جبهه‌های نبرد با دشمن و اقتصاد و دیگر امور خیر و صالح پشقدم و حضور فعال و چشمگیر داشته است، می‌خواهم که همچنان انقلابی و دوست‌داشتنی بمانند و قدر امام جمعه و نماینده ارزشمند حضرت امام حضرت آیت الله طاهری را بدانند که می‌دانند.
و اما پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید چرا که شما با زحمت زیاد ما را بزرگ کردید. با رنج زیاد وسایل راحتی و تحصیل ما را فراهم کردید. شما کسی هستید که در عظمت شما در قرآن خداوند فرمود: «و بالوالدین احساناً» یعنی به پدر و مادرتان نیکی کنید و یا آمده: «و لاتقولوا لهما اف . . .» به آنها اف نگویید با آنها روی ترش نکنید، حال اگر من در انجام وظایفم در مورد شما کوتاهی کردم شما ببخشید چرا که من فرزند شما و شما بزرگترید و مادرم شما برای من خیلی زحمت کشیدید. در حدیث داریم که «الجنّة تحت اقدام الامّهات» بهشت زیر پای مادران است. به خصوص شما مادری که در تمام احوال و اوقات مراقب اعمال و رفتار ما بودید. مادر، حسینت را حلال کن و از تمام دوستان و آشنایان و اقوام برای من حلالیت بطلب!
اللّهم اجعلنا من التوّابین، اللّهم اجعلنا من الشاکرین، اللّهم اجعلنا من المتّقین، اللّهم اجعلنا من المؤمنین، اللّهم اجعلنا من الشهداء و احشرنا مع الحسین و اصحاب الحسین، الحمد لله ربّ العالمین، اللّهم عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان!
حسین خرازی
17/11/64
*بسمه تعالی
[. . .] در ضمن این حقیر سر تا پا تقصیر نماز و روزه (140 روز) صد و چهل روز بدهکارم. مقدار قابل توجهی مثلا ده یا 15هزار تومان پول رد مظالم بدهید! احیاناً در مقابل کم‎کاری‌ها و یا استفاده بیجا از وسایل بیت‌المال سپاه لازم است. از همگی التماس دعا دارم.


متن کامل دومین وصیت‏نامه حاج حسین خرازی که 50 روز پیش از شهادتش تحریر شده است:

اللّهم انّی اسئلک ان تملأ قلبی حبّا لک و خشیة منک و تصدیقاً بکتابک و ایماناً بک و خوفاً منک و شوقاً الیک یا ذالجلال و الاکرام حبّب الی لقائک و احبب لقائی و اجعل لی فی لقائک الراحة و الفرج و الکرامة!
قبلا چند کلمه‌ای نوشته بودم فکر کنم تکمیلی چند کلمه دیگر باید بنویسم.
خدایا! غلط کردم، استغفر الله، خدایا امان، امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سؤال منکر و نکیر در روز محشر و قیامت. به فریادم برس. خدایا! من دل‎شکسته و مضطرم. صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس؛ بر تو توکل دارم. خدایا! تا زمان عملیات فاصله زیادی نیست. خدایا، به قول امام خمینی: «تو فرمانده کل قوا هستی»، خودت رزمندگانت را پیروز گردان و شرّ صدام و کفّار را از سر مسلمین بکن!
خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت، نصیب و بهره‎مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم.
یا واسع المغفرة، یا سبقت رحمته غضبه!
از همسر خوب و ایثارگرم کمال تشکر و سپاسگزاری را دارم. ان‏شاء‌الله که مرا می‌بخشی. الحمد لله اگر خداوند فرزندی لطف و کرم فرمود، به سلامتی او را مهدی و زهرا اسم بگذار و از خوراک و طعام حلال و طیّب به او بخوران و او را سرباز و طلبه امام زمان بار بیاور و تربیت کن که این خود هدیه‌ای است به پیشگاه خداوند باری تعالی و کاهشی باشد از عذاب قبر و آخرت و قیامت. می‌دانم در امر بیت‌المال امانت‎دار خوبی نبودم و زیاده‎روی کرده باشم. خلاصه برایم رد مظالم بدهید و آمرزش بخواهید!
والسّلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار!
رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان!
حسین خرازی
1/10/1365

منبع:خبر گزاری فارس

خدایا! آنها که بودند؟!

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ

با قلم می‌گویم:

- ای همزاد، ای همراه،

ای هم سرنوشت

هر دومان حیران بازی‌های دوران‌های زشت.

شعرهایم را نوشتی

دست‌خوش؛

اشک‌هایم را کجا خواهی نوشت؟
فریدون مشیری

۱۳ پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

به نام خدا


ارشد شیمی کاربردی


استاد و دانسجویان عزیز


راستش یک عزیز از من سوالاتی کرد که من هم چیز هایی که تونستم به اون گفتم ولی چون به نظرات استاد خوبم و اهالی صنوقچه اطمینان دارم(در این موضوع خاص) از شما خواهشمندم در حد مقدرو راهنمایی بفرمایید
۱:رشته این بنده خدا شیمی کاربردیه میخواست بدونه که اگر بخواد برای سال بعد ارشد امتحان بده چجوری باید برنامه ریزی کنه؟
۲:از روی چه کتاب هایی درس بخونه؟
۳:از جزوات چه موسسه ای کمک بگیره؟
۴:اصلا تحصیل در مقاطع بالاتر برای اون فایده ای داره یا نه؟
۵:راستش از چند نفر شنیده بود که اوضاع شیمی خیلی کساد شده.نظر شما در این مورد چیه؟
۶:اگر به اون انگیزه کافی داده بشه فکر کنم بتونه یک رتبه خیلی خوب بیاره.به شرطی که امیدی برای اینده داشته باشه(که امیدوارم بتونیم کمکش کنیم)

سلام
هر چند قسمتی از جوابها در قبل داده شده اما اونهایی که بلدند لطفا کمک کنند. ۱۳ عزیز به پستهای قبل به نظر پرسش و پاسخ و انتخاب رشته و پستهای مرتبط نگاه کن.
مرتضی و بقیه لطفا راهنمایی کنید.
ممنون

۱۳ پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد عزیز

خیلی ممنون استاد.به پست های مرتبط هم نگاه کردم(البته اونهایی رو که تونستم) ولی هنوز جواب خیلی از سوال ها رو نگرفتم.

یا حق

سلام
ان شاالله دانشجویان عزیز که بلدند به شما پاسخ می دهند
اگر هدف فرد دکترا و استادی است فعلا کاربردی بهتر است ولی قبولی سخت تر
معدنی و فیزیک استخدام سخت تر است (نیاز کمتر است)
آلی و تجزیه فارغ التحصیل زیادتر است ولی نیاز هم بیشتر.
در آخر علاقه را نیز بسته به درجه اهمیتش نزد خود فراموش نکنید.
نکته: عملگرا پاسخ دادم نه ایده آلیستی!
جواب ایده آلیستی علاقه است و علاقه است و علاقه.

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:58 ب.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی
خدا قوتت دهد
مطالبی که در اختیار ما قرار می دهی بسیار مفید اند. بهره مند می گردیم از نوشته هایتان و چه خوب است که از هر قشری در صندوقچه حضور دارند.
شما لطف دارید. من اینهمه نیستم. ادعای بزرگی است که من خود را محب مولا علی (ع) بدانم. آخر بایستی رفتار و گفتار انسان نیز در مسیر حق باشد. با حلوا حلوا گفتن که دهانمان شیرین نمی شود.
کاش باشیم
به هر حال شکا لطف دارید

اما در مورد سوالتان:
من خیلی اطلاعات ندارم ولی مختصری را در اختیارتان قرار می دهم:
اگر کسی قصد ادامه تحصیل داشته باشد خوب است که کارشناسی ارشد بخواند.
در مورد گرایش ویژه ای که بخواهد ادامه دهد کاربردی بازار کار بهتری دارد (با مدرک ارشد). برای دکتری نیز بازار کار کاربردی بهتر است ولی همان طور که استاد گفتند پذیرش نیز سخت تر است.
در گرایش های دیگر آلی و تجزیه بازار کار بهتری دارند (حتی با مدرک ارشد) ولی معدنی و شیمی فیزیک بایستی حتما دکتری داشته باشی و با ارشد کار خوبی به دست نمی آورند.
دکتری این رشته ها نیز همانطور است که استاد گقتند.
ولی با تمام این مسائل اگر کسی به هر رشته ای علاقه داشته باشد می تواند سابقه ی کاری خوبی جمع آوری کند و با این سابقه از نظر علمی و مقاله و کار پژوهشی در هنگام استخدام از امتیازهای ویژه ای برخوردار شود.
این را ینز اضافه کنم که این علم است که علم می آورد و علاقه ی فرد در حین ادامه ی تحصیل بیشتر می شود.

من برای مطالعه دروس خیلی اطلاعات ندارم ولی در ادامه کمی توضیح خواهم داد.

در پناه خدا

۱۳ جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ

به نام خدا

درود بر همه

از استاد عزیز خیلی تشکر میکنم و سپاسگزارم.
استاد یک سوال داشتم در چند تا از کلبه دیگه هم من از عزیزان درخواست کرده بودم که لطف کنند و به سوالات مذکور پاسخ دهند اما نیمدونم چرا اون نظرات به نمایش در نیومدند؟

سلام
هر چه رسیده را تایید کرده ام.
شاید چون سر برخی اصحاب صندوقچه شلوغ است هنوز پاسخی نداده اند؟

۱۳ جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ

به نام خدا

جناب رحمانی عزیز

خیلی ممنون که لطف کردین و به این کلبه سر میزنید. البته قبول دارم که حداقل خود من محب اهل البیت نیستم ولی به هر حال دوست دار انها(البته تا حدی) که هستیم؟
از شما به خاطر پاسخ گویی خوب و عایلتون بسیار سپاسگزارم

التماس دعا

مدرس جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

* پروردگارا! کمکم کن، که بتوانم پنچره دلم را رو به حقیقت بگشایم.
خدایا! یاری ام کن، که مرغ خسته دلم را که دیری است دراین قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم.
معبودا! یاری ام کن که شوق پرواز را همیشه درخود زنده نگهدارم.
الها! توخود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن و رهاشدن درگرداب فراموشی و سردرگمی است، مرا یاری کن تا به حقیقت انسان بودن پی ببرم و بتوانم روز به روز به تو که سرچشمه تمام حقیقت هایی، نزدیک و نزدیکتر گردم.

آشنا جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ب.ظ

سلام...

من حقم است هشت گرفتم چرا که من
یک جمله هم نساخته ام با دوازده!


با چند نمره باشد اگر رد نمی شوی
یک، دو، سه... هفت، هشت، نه آقا دوازده


بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا، دوازده!


ثانیه های کند توسل می آورند
یا صاحب الزمان خدا، یا دوازده!


حالا که ساعت تو چشم خدا یکی است
آقا چقدر مانده زمان تا دوازده؟


حالا اگر نشد ولی یک روز می شود
ساعت به وقت شرعی زهرا(س)، دوازده!


سلام
ممنون

استاد شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ب.ظ

مولای متقیان حضرت علی (ع) می‌فرماید: «فی تقلب الاحوال عرف جواهر الرجال» در زیر و زبرهاست که گوهر افراد مشخص می شود و نه در احوال عادی و روزمره.

بانوی ایرانی یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم

آنجا در پناه خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز

دیروز دنبال گمنامی بودیم امروز مواظبیم ناممان گم نشود

جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد

سلام
ممنون از حضورتون
اما بانوی ایرانی عزیز
ما در این وبلاگ (هر چند بارها گفته ایم نمی خواهیم با برخی چای بخوریم ولی خیلی پر رویند) افاضات بیگاهی داریم که تهدیدمان می کنند و چه و چه...
ما که از مطالب زیبا و عمیقتان لذت می بریم اما اگر کسی شما را (و ایضا ما را) به خاطر این نوشته زیبا و ارزشی تان متهم به سیاه نمایی کند شما چه فکری راجع به او می کنید؟
پر مدعایان لافزن دروغگو را خدا اصلاح کند ان شاالله.

۱۲۰ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ

دنیایی همه دیوار و سقف و نظم و حساب و کسب،مصلحتی،موقتی...وخوبی ها و رنگها و زیبایی ها و...آه!

نمیخواهم،من دیدار شما را،ای همه رنگ ها و تصویرها و چهره هاو عشق ها و ایمانهای زشت،بیگانه،پوچ،نمی نواتم تحمل کنم،

هبوط در کویر

صفحه 177

لطفا حتی الامکان با یک آی پی وارد شوید.

۱۳ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 ب.ظ

به نام خدا

خیلی ممنون از بانوی ایرانی و ۱۲۰ اشنا گرامی

استاد ممنون هستم از شما به خاطر فرصتی که برای شاگردان خود مهیا کردید.اما در مورد مدعیان لافزن درغگو هم حق با شماست.ولی در بین همه اینها ممکن است ادم جاهلی هم از روی جهالت نسبتی به انسان بدهد که به نظرم باید حساب ان را از افراد مذکور جدا کرد

یا حق

به نام خدا
سلام ۱۳ عزیز
کاملا حق با شماست
مگر کسانی که امتحان خودرا واقعا پس داده باشند.
باز اگر صادق باشند حرفی نیست.
استفاده ابزاری از هر چیزی حتی مقدسات و مفاهیم ارزشمند برای صرفا یک هدف! به هر قیمتی
کاش می توانستی مدارک را ببینی.
در هر حال ممنونم که هستی.

۱۳ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ب.ظ

به نام خدا

عبد الله بن ابان روغن فروش ، فردی بود که نزد امام رضا (علیه السلام ) ارج و قربی داشت . او گوید روزی به آن حضرت عرض کردم که برای من و خانواده ام دعا کنید . امام فرمود : "آیا گمان کرده ای که چنین نمی کنم ؟ قسم به خدا که امور شما هر شب و روز به من گزارش می شود ."

عبد الله گوید : این کلام امام بر من سنگین آمد . امام ( برای اینکه تعجب من برطرف شود ) فرمود : "مگر در کتاب خدای عزوجل نخوانده ای که می فرماید (سوره توبه آیه 105) : ای پیامبر ! بگو هر کاری که بخواهید ، بکنید ؛ اما بدانید که به زودی خداوند و رسول او و مؤمنان اعمالتان را خواهند دید ." (اصول کافی باب عرضه اعمال بر نبی و ائمه حدیث 4)

روایات فراوانی در توضیح این کلام الهی از پیامبر خدا و اهل بیت علیهم السلام نقل شده است . آنها فرموده اند منظور از مؤمنانی که اعمال مردم به آنها عرضه می شود ، امامان ( علیهم السلام ) هستند . گزارش اعمال ما علاوه بر اینکه در دیوان الهی ثبت و ضبط می شود ، با نظم خاصی مرتبا به محضر پیامبر خدا و امام زنده در هر زمان عرضه می گردد . (اصول کافی باب عرضه اعمال بر نبی و ائمه)

اگر ما به این درک برسیم که تحت نظارت خدا ، پیامبر و امام زمان خود قرار داریم در رفتارهای خود تجدید نظر خواهیم کرد و با اصلاح آنها دل مولای خویش را شاد خواهیم ساخت . آیا شاد ساختن مولا ، نوعی کمک و یاری به او نیست ؟ و آیا اندوهگین ساختن مولا ، نوعی دامن زدن به درد ها و گرفتاری های حضرتش به شمار نمی آید ؟ باید باور کنیم که خوبی یا بدی رفتار های ما در قلب امام زمانمان و پیغمبرمان تاثیر مثبت یا منفی می گذارد .

از جناب ابو بصیر نقل شده است . او گوید شنیدم که امام صادق (علیه السلام) به مردی از اهل آفریقا می فرمود : حال راشد چطور است ؟ مرد گفت : او را ترک گفتم در حالی که هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ دینی وضعیت خوبی داشت و به شما سلام می رساند . حضرت صادق فرمود : خدایش رحمت کند ! مرد گفت : مگر او مرده است ؟ امام فرمود : آری . مرد عرض کرد : چه وقت ؟ امام فرمود : دو روز پس از خارج شدن تو . آن مرد گفت : به خدا قسم او بیمار نبود و هیچ ناراحتی هم نداشت و انسان بر اثر بیماری و ناراحتی است که می میرد ! من ( ابو بصیر ) پرسیدم : آن مرد که بود ؟ امام فرمود : او یکی از شیعیان ما بود که ما را دوست می داشت . سپس فرمود :

"اگر چنین فکر کنید که ما نسبت به شما دیدگانی بینا و گوش هایی شنوا نداریم ، بد تصور کرده اید . قسم به خدا هیچ یک از اعمال شما بر ما مخفی نیست . پس ما را نزد خود حاضر بدانید و خویشتن را به کار های خوب عادت دهید و از اهل خیر باشید تا به این صفت شناخته شوید ؛ که من فرزندان و شیعیان خود را به این امر سفارش می کنم ." (معرفت امام عصر صفحه 302)

روایت دیگری که مؤید این عقیده است ، فرمایشی است که از امام مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) نقل شده است . آن حضرت در قسمتی از توقیع شریفشان به شیخ مفید تصریح می فرمایند که : "ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نیست ."

به راستی اگر ما خود را در محضر مولایمان بدانیم و آگاهی و نظارتش را بر تک تک اعمالمان حس کنیم ، همان کار هایی را می کنیم که تا به حال می کردیم ؟

بیاییم همواره خود را در محضر امام زمان ببینیم و خود را به کارهای خوب عادت دهیم . بیاییم با شاد ساختن اماممان ، در این راه او را یاری کنیم .

منبع:وبلاگ آفتاب مهربانی

۱۳ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ

به نام خدا

عاشورا وامام حسین علیه السلام از زبان متشخصین ملل مختلف

شیخ جعفرشوشتری : ازعظمت بلکه معجزه قرآن، آن است که برخلاف دیگر کتابها تکرارش ملال آور نیست، بلکه لطفش بیشتر می گردد، مصیبت امام حسین علیه السلام هم همینطور است. هرچه خوانده یا شنیده شود باز تازه است. دیگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادتست، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست، مرثیه امام حسین علیه السلام ، هم چنین است، خواندنش و گوش دادنش عبادتست، گریاندنش و گریه کردنش نیز عبادتست.



« مَنْ بَکی اَوْ بَکی اَوْ تَباکی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةِ » ازجمله آنکه قرآن مجید به جمیع شئون معجزه است و ... و حسین علیه السلام هم به سربریده اش ، به اعضایش، به بدنش همه معجزه است. « بخشی ازکتاب سرای دیگر»»


مَهاتما گاندی (رهبر استقلال هند) : من زندگی امام حسین علیه السلام، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امـــام حسین علیه السلام پیروی کند.

محمّد علی جناح (قاعد اعظم پاکستان) : هیچ نمونه ای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین علیه السلام از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد در عالم پیدا نمی شود. به عقیدهء من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نمایند.

چارْلز دیکنْز (نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین علیه السلام جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.

توماس کارْلایْل (فیلسوف و مورخ انگلیسی) : بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم، این است که حسین علیه السلام و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود و پیروزی حسین علیه السلام با وجود اقلّیتی که داشت، باعث شگفتی من است.

ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگلیسی) : آیا قلبی پیدا می شود که وقتی دربارهء کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.

فِرْدریک جمس : درس امام حسین علیه السلام و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.


ل. م.بوید : در طیّ قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین علیه السلام. و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هرچند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.

واشنگتن ایروینگ (مورخ مشهور آمریکایی) : برای امام حسین علیه السلام ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن ارادهء یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی دادکه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در ریگ های تفتیدهء عربستان*، روح حسین فناناپذیر است.

ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین علیه السلام!

* البتّه امام حسین علیه السلام در صحرای کربلا شهید شد، نه در ریگزارهای عربستان!



توماس ماساریک : گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب مسیح مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین علیه السلام یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین علیه السلام مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.

موریس دو کبری : در مجالس عزاداری حسین علیه السلام گفته می شود که حسین علیه السلام، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایی ما هم شیوهء او را سرمشق قرار داده، از زیردستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت رابر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.

ماربین آلمانی (خاورشناس) : حسین علیه السلام با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیّت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقیقت چون پرکاهی بر باد خواهد رفت.




بنتُ الشّاطی (نویسنده مصری) : زینب، خواهر حسین علیه السلام لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیّه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت، در همهء حوادث سیاسی پس از عاشورا، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و برپایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب، قهرمان کربلاف نقش برانگیزنده داشت.

لیاقت علی خان (نخستین نخست وزیر پاکستان) : این روز محرّم، برای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگی دارد. در این روز، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسین علیه السلام در عین حزن، نشانهء فتح نهایی روح واقعی اسلامی بود، زیرا تسلیم کامل به ارادهء الهی به شمار می رفت. این درس به ما می آموزد که مشکلات و خطرها هر چه باشد، نبایستی ما پروا کنیم و از حق و عدالت منحرف شویم.

جُرج جُرداق (دانشمند و ادیب مسیحی) : وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین علیه السلام و مأمور به خونریزی می کردف آنها می گفتند: "چه مبلغ می دهی؟" امّا انصار حسین علیه السلام به او می گفتند" ما با تو هستیم. اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.

عبّاس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری) : جنبش حسین علیه السلام، یکی از بی نظیرترین جنبش های تاریخی است که تاکنون در زمینهء دعوت های دینی یا نهضت های سیاسی پدیدار گشته است ... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نکرد و از شهادت حسین علیه السلام تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت.

احمد محمود صُبحی : اگر چه حسین بن علی علیه السلام در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد، امّا تاریخ، هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین علیه السلام به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد. خون حسین علیه السلام، انقلاب پسر زبیر و خروج مختار و نهضت های دیگر را در پی داشت، تا آنجا که حکومت اموی ساقط شد و ندای خونخواهی حسین علیه السلام، فریادی شد که آن تخت ها و حکومت ها را به لرزه درآورد.

آنطون بارا (مسیحی) : اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین علیه السلام به مسیحیّت فرا می خواندیم.




گیبون (مورخ انگلیسی) : با آنکه مدّتی از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین علیه السلام تحمّل کرده، احساسات سنگین دل ترین خواننده را برمی انگیزد، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد.

نیکِلْسون (خاورشناس معروف) : بنی امیّه، سرکش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند ... و چون تاریخ را بررسی کنیم، گوید: دین بر ضدّ فرمانفرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود. بنابراین، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین علیه السلام به گردن بنی امیّه است.

سر پرسی سایکسْ (خاورشناس انگلیسی) : حقیقتاً آن شجاعت و دلاوری که این عدّهء قلیل از خود بروز دادند، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود. این یک مشت مردم دلیر غیرتمند، مانند مدافعان ترموپیل، نامی بلند غیرقابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.

تاملاس توندون (هندو، رئیس سابق کنگره ملّی هندوستان) : این فداکاری های عالی از قبیل شهادت امام حسین علیه السلام سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطرهء آن شایسته است همیشه باقی بماند.

محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تکیهء ایرانیان) : حسین علیه السلام در این کار به واجب دینی و سیاسی خود قیام کرده و اینگونه مجالس عزاداری، روح شهادت را در مردم پرورش می دهد و مایهء قوّت اراده آنها در راه حق و حقیقت می گردد.



عبد الرحمن شرقاوی (نویسنده مصری) : حسین علیه السلام، شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید به نام حسین علیه السلام ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.

طه حسین (دانشمند و ادیب مصری) : حسین علیه السلام برای به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال کردن از جایی که پدرش رها کرده بود، در آتش شوق می سوخت. او زبان را دربارهء معاویه و عمّالش آزاد کرد، تا به حدّی که معاویه تهدیدش نمود. امام حسین علیه السلام، حزب خود را وادار کرد در طرفداری حق سختگیر باشند.

عبد المجید جَودهُ السحّار (نویسنده مصری) : حسین علیه السلام نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد، زیرا در آن صورت، بر فسق و فجور، صحّه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و بر فرمانروایی باطل تمکین می نمود. امام حسین علیه السلام به این کارها راضی نمی شد، گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند.

علامه طنطاوی (دانشمند مصری) : (داستان حسینی) عشق آزادگان را به فداکاری در راه خدا بر می انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار می آورد، چنانکه رای شتاب به قربانگاه، بر یکدیگر پیشی جویند.

العُبیدی (مفتی موصل) : فاجعهء کربلا در تاریخ بشر نادره ای است، همچنان که مسبّبین آن نیز نادره اند ... حسین بن علی علیه السلام سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وظیفهء خویش دید و از اقدام به آن تسامحی نورزید. هستس خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و به این سبب نزد پروردگار، "سرور شهیدان" محسوب می شود و در تاریخ ایام، "پیشوای اصلاح طلبان" به شمار رفت. آری، به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن، کامیاب گردید

منبع:www.14eshgh.blogfa.com

به نام خدا
سلام
ممنون

نقل است در هند- دسته ای هندو پس از مراسم سوزاندن متوفایشان یک دست و قطعه ای سینه را برای شیعیان می آورند و می گویند قطعه متعلق به حسینتان را بگیرید و با شعائر خود دفن کنید!
و در پاسخ سوال می گویند این دست و قطعه ای از سینه فرد هندویی است که در عاشورا ها برای حسین سینه می زد!
و من مطمئنم هیچ آتشی بدن محب واقعی حسین را نمی سوزاند و من امیدوارم ان شاالله محب واقعی حسین ع باشیم.

۱۳ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

به نام خدا

شقی ترین مخالفان امام زمان (علیه السلام) پس از ظهور

مقدس مآب ها چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بینند، با سلاح دین و مذهب به جنگ حضرت ولی عصر(عج) مى روند. در طول تاریخ اسلام ظاهرگرایان مهم ترین موانع احیاى دین و تحولات اجتماعى بوده اند. کسانى که به باطن و روح دین توجه نکرده و افق درک شان فراتر از پوست و قالب را نمى نگرد، لذا موجب مى شود که در زمان‌هاى حساس، تکلیف را نشناسند و به رویارویى پیامبر و امامان (علیهم السلام) کشانده شوند. در جریان نزول آیه روزه و نماز مسافر، پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) در سفر، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى که به خیال مقدس مأبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پیامبر با آنان برخورد کرد و به ایشان لقب گناهکار داد(1) اینان کسانی هستند که حضرت علی (علیه السلام) را به ستوه آوردند و جنگ صفین را که در شرف پیروزی بودند را به صلح رساندند و آنچنان به جمود و خشک مغزی های خود ادامه دادند که حضرت مجبور شد در جنگی یک سویه اکثر آنان را از میان بردارند و عاقبت به دست یکی از همین مقدس مآبها به شهادت برسند. کسانى هستند که به ظاهر، خود را به قداست و تقوى آراسته مى کنند و از درون به بیمارى خود خواهى و خود پسندى دچارند و عوام الناس آن ها را مقدس مى پندارند.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: "آزردگى هایى که مهدى ما از روى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بیش از زحماتى است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم: چگونه؟ فرمود: پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم، سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قرآن را تاویل مى کنند" (2) .

طبق روایات بیشترین کار شکنى ها علیه حضرت از طرف کسانى است که ادعاى موافقت با امام را دارند و خود را از منتظران حضرت (علیه السام) مى دانند. اینان، امام را نه به خاطر پیاده کردن اسلام اصیل، بلکه براى همراه کردن امام با آرزوهاى خود مى خواهند . اینان چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بینند، با سلاح دین و مذهب به جنگ امام مى روند که به فرموده امام صادق (علیه السلام): "چه بسیارکسانى که ادعاى پیروى او را دارند، ولى پس از ظهور از او رو برمى گردانند" (3) .

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: "...حضرت مهدى (علیه السلام) به سوى کوفه رهسپار مى شود.در آن جا شانزده هزار نفر از بتریه، مجهز به سلاح در برابر حضرت مى ایستند آنان قاریان قرآن و دانشمندان دینى هستند که پیشانى هاى شان از عبادت بسیار، پینه بسته، چهره هاى آن ها بر اثر شب زنده دارى زرد شده و نفاق سراپاى شان را پوشانده است. آنان یک صدا فریاد بر مى آورند، اى فرزند فاطمه(علیه السلام) از همان راه که آمده اى برگرد، زیرا به تو نیازى نداریم. حضرت مهدى (علیه السلام) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنان شمشیر مى کشد و همه را مى کشد" (4) .

پی نوشت:‌

1- تفسیر نور الثقلین ج1 ص 165

2- غیبة نعمانى ص 322

3- میزان الحکمه ج 1 ص 292

4- غیبة طوسی ص 283 اثبات الهداة ج 3 ص 516 بحارالانوار ج 2 ص 598

بر گرفته از:وبلاگ اشنای غریب

پیامبر در زمانى برانگیخته شد که مردم، سنگ و درخت و چوب مى پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند، مردم علیه او قرآن را تاویل مى کنند" (2) .

۱۳ عزیز
ممنون بابت یاد آوری ات
یهودیان ساکن مدینه نیز منتظر ظهور پیامبر آخرالزمان بودند! اصلا برای همین به حجاز آمده بودند تا ایشان از آنها برانگیخته شوند و چون از ایشان نبود دشمنی کردند.
۱۳ عزیز
بارها و بارها و بارها با خود می اندیشم من جزو کدام دسته ام؟ و لرزه بر اندامم می افتد. خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند.
آمین

گلچین یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ


حضرت رسول:

مادر چهار قسم است:

مادر داروها، مادر ادبها، مادر عبادات، و مادر آرزوها؛

مادر دواها کم خورى است،

مادر آداب کم‏گویى،

و مادر عبادات کم گناهى،

و مادر آرزوها صبر

۱۳ یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ب.ظ

به نام خدا

شعری زیبا ازسید حمیدرضا برقعی


در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت:
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود"

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس ...


منبع:گروه اینترنتی تاجریان

زیباست

۱۳ دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ

به نام خدا

خواهش می کنم استاد عزیز.انجام وظیفه است

ممنونم

سلمان رحمانی سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی
با سپاس از نوشته های بسیار زیبا و آموزنده ات.
سپاس از برای اینکه وقتی به این کلبه سر می زنیم یاد گناهان خود می افتم و واقعاْ به فکر فرو می روم.
سپاس بیکران
نوشته ات در مورد مقدس مآبان بسیار زیبا بود
به دلمان نشست
خدا قوتت دهد و با نیروی افزون به راهت ادامه دهی
در پناه خدا
یا علی

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ق.ظ

به نام خدا

سلام بر جناب رحمانی عزیز

خواهش میکنم.کاری نکردم که اینقدر شرمنده میکنید.
اما باید قبول کینم که محرومیت های ما به خاطر گناهنمان است.خودم رو میگم که فقط مثل این می مونه که دستورات اسلام رو حفظ کردم و چون که همیشه حفظیات در ذهن ما نمیمونه پام می لغزه و ...

باید خدا را قرآن را و ائمه را باور کرد و به دستورات خدا یقین داشت
مطلبی میخوندم از کلبه گل یخ با این کلمات اغاز میشد(چقدر خنده داره ) البته که خنده دار نبود ادعایی ندارم که همه چیز اون مطلب رو فهمیدم چون واقعا اگر میفهمیدم که چقدر جفا کارم مطمئنا سر به بیابان گذاشته و در جایی که هیچ کس جز خدا نباشه صدای العفوم بلند بود ....
راستش خسته شدم از این وضعیت ولی زورم به خودم نمیرسه و امیدوارم خالق متعال همان جوری که تا حالا من رو تحمل کرده بازهم تحمل کنه و قوت و نیرویی به همه ما بدهد تا در برابر شیاطین پیوز شویم

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

کاش این حرف حافظ باورمون بشه!

اما چون شما گفتید که یاد گناه می افتید در کامنت های بعدی سعی میکنم تا با هم در مورد عواقب گناهان مطالبی رو بخونیم


التماس دعا

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ق.ظ

به نام خدا

تاثیر گناه در ایجاد اختلال در اخلاط بدن و بیماریهای جسمی و روحی


هو الشافی

مقدمه:
هستند افرادی که رعایت کامل اصول تغذیه را در پیش گرفته اند و هدف آنها از انجام این مهم، رسیدن به سلامتی جسم و روح خود می باشد ولی متاسفانه به دلیل نا آگاهی یا کم بودن ایمان و اعتقادات مذهبی شان، به راحتی و بدون هیچ هراسی مرتکب گناه می شوند، غافل از آنکه با ارتکاب هر گناهی که توسط شرع مقدس انجام آن حرام می باشد، آسیبی حتی در برخی موارد، به مراتب بیشتر از رعایت نکردن اصول تغذیه به جسم و روح خود وارد می نمایند و دچار بیماریهای مختلف می گردند.

از گناهان روز مره مانند دروغ، غیبت، تهمت، نگاه حرام به نامحرم، رعایت نکردن حجاب اسلامی و خوردن حق الناس گرفته تا گناهان دیگر که متاسفانه در جامعه امروزی ما بسیاری از افراد بدون هیچ شرم و حیائی، به صورت یک عادت روزانه مرتکب آنها می شوند، همگی در ایجاد اخلاط فاسد و تغییراتی حتی ناگهانی در سیستم طبیعی بدن و عدم تعادل آن موثر می باشند.
در طب سنتی در مبحث اعراض نفسانی در این زمینه مطالب ارزشمندی ارائه شده است که در این مقاله به کلیاتی از آن می پردازیم.

ساختار بدن و علت بیماری از منظر طب سنتی:
ساختار وجود آدمی دارای دو بخش است یکی بخش اخلاط و عناصر تشکیل دهنده بدن و یک بخش ساختار روانی و روحی که قطعاً تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. یکی از مراتبی که در پزشکی وجود دارد، طب جسمی یا طب ابدان است که در قالب عناصر و ارکان می باشد و آب، باد، خاک و آتش اخلاط تشکیل دهنده جسم می داند و خلطهای بلغم، دم، سودا و صفرا مجتمع شده و اعضای بدن را بوجود می آورند و اعضاء به هم پیوسته شده و جسد را ایجاد می کنند. به این جسد یا ساختار مادی، روح اضافه می شود. ساختار روح مثل جسد مادی نیست و این همان است که قران می فرماید: "ونفخت فیه من روحی" نفخ یعنی دمیدن، لذا چیزی خارج از کالبد بدن وارد آن می گردد که از جنس آن نیست و چیزی متمایز از ساختمان جسمی ماست.
به هر صورت وقتی این جسم با این روح برای یک مدت با یکدیگر ممتزج و آمیخته می شوند اینها تاثیر متقابلی بر روی هم دارند. اعضای بدن افعالی را از خودشان صادر می کنند، که اگر این افعال بر روند طبیعی خودش صورت بگیرد، نشانه سلامت است و اگر بر روند طبیعی خودش صورت نگیرد، نشانه بیماری است.
مثلاً در یک جسم سالم و طبیعی اگر غذا خورده شود، بعد از یک تا دو ساعت، سر دل انسان سبک می شود و سنگینی معده به حالت سبکی تبدیل می شود و به اصطلاح سر دلمان سبک می شود و بعد از مدتی دفع صورت می گیرد ولی فردی که غذا می خورد و به شدت سردلش سنگین می شود و حالت تهوع پیدا می کند و تا 24 ساعت نمی تواند چیزی بخورد، می فهمد که افعال معده اش از روال طبیعی خارج شده است یا مثلاً نداشتن دید خوب، نشان از خارج شدن افعال چشم از روال طبیعی است و فراموشی، نشان از خارج شدن افعال مغز از روال طبیعی خود است. به هر حال از روی افعال می توان متوجه بیماری شده لذا وقتی بیماری در سطح جسم رخ می دهد اختلالی در اخلاط است یعنی عدم انسجام در اخلاط می باشد به عبارتی دیگر یا اخلاط فاسد می شوند یا زیادتر و یا کمتر از معمول می شوند و یا در جای نامناسب قرار می گیرند و به طور کلی این اختلال خلطی مبنای ایجاد بیماری است.
حال سوال اصلی این است که چرا و به چه مکانیزمی این اخلاط در بدن انسان به هم می ریزند؟

عواملی خارجی یا داخلی وجود دارند که در ساختار اخلاط و مزاج ما دخالت می کنند و موجب نگهداری سلامت ما و یا موجب از بین رفتن سلامت ما می شوند که به آن اسباب ضروریه یا سته ضروریه یا اسباب سته می گویند یعنی غذا و نوشیدنیها، هوا، احتباس و دفع، خواب و بیداری، حرکت و سکون و نهایتاً اعراض نفسانی.

اعراض نفسانی مهمترین عامل بیماری:
اعراض نفسانی یعنی حالتهای روحی و روانی مثل غضب و خشم و سایر ویژگی های رفتاری و اعمال ویژه آدمی.
هر اختلالی که در ساختار شخصیت و روان انسان ایجاد شود بر روی اخلاط تاثیر می گذارد. مثال جالبی حکیم سید اسماعیل جرجانی در کتاب ذخیره خوارزمشاهی آورده است که می گوید مهمترین عاملی که بر روی اخلاط تاثیر می گذارد و باعث اختلال بدن می گردد، اعراض نفسانی یا حالتهای روحی و روانی است، او می گوید اگر چیزی به کسی بگویید که عصبانی شود، سریعاً تمام بدنش گر می گیرد، به لرزش می افتد و حرارت در بدنش ایجاد می گردد و تمام ساختار بدنش در چند لحظه دچار تغییر می شود، این حرارت و تغییراتی که ایجاد شده بخاطر آن است که از این کلمه شما رنجیده است، بنابراین می توان گفت اعراض نفسانی و حالات روحی و روانی بیشترین تاثیر را بر روی اخلاط و ساختار جسمی ما دارد. چون قدرت و سرعت تاثیرشان از غذا و از همه چیزهای دیگر بیشتر است.
در واقع اگر بدن دست کاری شود، روان تاثیر می پذیرد و اگر دردی در فردی وجود دارد، حافظه اش دچار مشکل می شود، نمی تواند محبت کند، دچار خشم و نفرت می شود، اگر دارای روان خوب و ایمان قوی باشد سخت ترین سختی ها را تحمل می کند، خم به ابرو نمی آورد، این یک واقعیت است که بشر امروز نیز متوجه شده است و تاثیر ذهن و روان بر روی جسم ثابت شده است.
آزمایشی بر روی افرادی که سکته مغزی کرده اند انجام شد و تمرینات ذهنی به آنها دادند و از این اشخاص خواستند تا کارهایی را که روزمره در زمان سلامت انجام می دادند را در ذهن خود تجسم کنند و بخاطر بیاورند مثلاً از یک کشاورز خواسته شد در ذهن خود حرکات روزمره و فعالیت خود را تکرار کند، با پژوهش دریافتند دستی که فلج شده است خیلی زودتر از روال معمول دوباره شروع به کار کرد یعنی یک تصویر ذهنی آثار جسمی واضحی از خود نشان می دهد. پس در نتیجه اختلالات و حرکات روانی بر ساختار اخلاط موثر می باشند.
وقتی که غم و غصه، اضطراب و نگرانی فکری شما زیاد می شود، روند تولید سودا در بدن افزایش می یابد، پوست سیاه
می شود، زیر چشم ها سیاه می شوند و ممکن است سوزش معده، یبوست، ریزش مو و مشکلات دیگری حادث شود و می گویند فرد دچار غلبه سودا شده است چرا که یکی از مهمترین علتهای مهمش حالتهای روحی و روانی است، کسی که غصه می خورد و دچار غم است بعد از مدتی تغییرات اخلاط در بدنش به شکل واضح صورت می گیرد.

گناه و اثرات منفی آن از منظر طب سنتی:
خداوند متعال این بدن را به گونه ای دقیق طراحی کرده است که اعمالی که از آن سر می زند، در حوزه فیزیولوژی در همه انسانها یکسانند: خوردن، خوابیدن، ارتباط جنسی و ... منتها پروردگار قواعدی را گذاشته است تا این اعمال، تعادل اخلاط جسم را به هم نریزد، اگر از اعمالی که با این اخلاط جسم تنظیم شده اند، تخطی کنیم و رفتار را از چارچوب این دستورالعمل هایی که خداوند برای انسان در نظر گرفته است، خارج کنیم؛ یعنی مرتکب گناه شویم و از دستورالعملی که صانع مهربان انسان برای این وجود گذاشته است خارج شویم باید منتظر بازخورد آن در جسم و روحمان باشیم.
از گناه تعابیر زیادی شده است یکی از آن تعابیر ذنب است. ذنب به مفهوم دم و دنباله است یعنی آثار گناه در وجود آدمی باقی مانده و به دنبال او کشیده می شود.
غفران یعنی بخشش گناه همراه با پاک کردن آثار آن، که نشان می دهد گناه دارای آثاری است که در صورت توبه باید آثار آن نیز پاک شود وقتی گناه می کنیم فقط عقوبت در دنیای آخرت ندارد، بلکه این گناه در همین دنیا نیز در روی شخصیت ما تاثیر می گذارد و وقتی ما طلب غفران می کنیم، درخواست می کنیم تا غیر از بخشش خداوند، آثار گناه را نیز از وجودمان پاک کند، به طور خلاصه قواعد خاصی را، پروردگار و صانع انسان برای این جسم گذاشته است که خروج از این قواعد خاص و رفتار کردن برخلاف این قواعد، روی جسم و روی اخلاط بدن تاثیر منفی و نابجای خودش را برجای
می گذارد، پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: هر گناهی که فردی مرتکب می شود، نقطه سیاهی (سوداء) بر روی قلبش ایجاد می کند تا این که سیاهی ها زیاد می شود و کل قلب را می گیرد.
بنابراین گناه به معنای ارتکاب به عملی است، خارج از قواعدی که خالق برای این وجود طراحی کرده است که مستقیماً اثرش به خود گناهکار بر می گردد.
وسیله نقلیه ایی را در نظر بگیرید که کارخانه سازنده آن، دستورالعملی برای نگهداری و استفاده آن تدوین کرده است و در آن نوع و میزان سوخت و روغن و زمان تعویض آنها، سرعت مجاز و تمامی موارد را درج کرده است. حال اگر راننده ایی خلاف آن عمل کند، لاستیکش را کوچکتر از حد نرمال بگذارد، روغن و سوخت نامناسب در آن بریزد و با سرعت مجاز سیر نکند، قطعاً به ماشین صدمه می زند و باعث تخریب آن می شود، لذا کارکردهای گناه چون خارج از سیستم تعریف شده برای وجود انسان است، وجود را تخریب می کند و این وجود وقتی تخریب شد دچار بیماری و اخلاط نابجا می گردد و این نکته سودا هم که پیامبر گرامی اشاره می کند با مفهوم سودای طب سنتی نیز به گونه ای منطبق است.

گناه و تاثیر آن در ایجاد اضطراب و از بین رفتن حس امنیت:
خداوند در قران کریم تعبیر زیبایی آورده است و می فرماید کسی که از من غافل شود، زندگی سختی خواهد داشت.
وقتی غفلت و گناه ایجاد می شود و فاصله از خداوند ایجاد می شود، احساس امنیت از بین می رود و می دانیم اساس خوشبختی حس امنیت است و اساس بدبختی عدم حس امنیت و اضطراب و ترس است که مادر تمام بیماریهاست.
وقتی با گناه این فاصله ایجاد می شود، آرامش جای خود را به اضطراب می هد. اضطراب و افسردگی و غم ایجاد سوداهای رسوبی و بیماری زا می کند. در سال 1985 میلادی در هاروارد نیز تحقیقاتی انجام شد و گفته اند که مهمترین عامل ایجاد سرطان، ایجاد بیماریهای عفونی، بیماریهای روماتیسمی و تمامی اختلالات، عقب نشینی سیستم ایمنی است که مهمترین علت آن غم و غصه و اضطراب است.
بنابراین فراموشی خداوند و فاصله گرفتن از حق تعالی یک سختی در جان و دل ایجاد می کند، قلب مومن (قلب معنوی) مرکز ارتباط با خداوند است و حق تعالی گفته است آسمانها و زمین نمی توانند مرا در خود جای دهند ولی قلب مومن می تواند.
حال قلب یک فرد گناهکار سفت و سخت می شود و سیاه می گردد، دیگر جایگاه خداوند نیز نخواهد بود و از خداوند فاصله می گیرد و دچار اضطراب می گردد که این شروع تغییرات سودای بیماری زا در بدنش خواهد شد، هیجانات صفرایش را بهم می ریزد، بلغم، سودا و دم را به هم می ریزد و اختلال اخلاطی بسیار بدی ایجاد می کند که پایه تمام بیماریها از جمله سرطان است، سرطانها از رسوب سودا ایجاد می شوند و امروزه تاکید دارند که اضطرابها یکی از اصلی ترین فاکتورهای بروز سرطان است.

کلام آخر:
در نتیجه " الا بذکرالله تطمئن القلوب" حقیقتاً تموج و اختلال و پریشانی روان که منشاء آن گناه و دوری از خداوند است، باعث عدم تعادل ساختاری و شخصیتی شده که منجر به ایجاد سودا و اختلال در مکانیزم بدن انسان شده و انواع بیماریها را به همراه خواهد داشت.
لذا همان گونه که جسم نیاز به تغذیه سالم دارد، روح هم غذای سالم می خواهد و گناه غذای مسموم روح است و بیماریهای جسمی را نیز به همراه خواهد داشت

منبع:www.ravazadeh.com با کمی تلخیص

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ

به نام خدا

اثر گناه در غم و اندوه


گناه در لغت و اصطلاح:
« گناه» در لغت فارسی به معنای بزه، جرم، خطا، نافرمانی و امثال این الفاظ آمده و در لغت عرب از آن به « ذنب» و «اثم» و «معصیت» تعبیر شده و معانی که در جامع معانی است همان نافرمانی و انجام عملی بر خلاف قانون و یا سرپیچی از قانون است [1 ].

گناه در پیش اهل شرع عبارت است از : هر گونه کاری بر خلاف فرمان خداوندباشد، گناه است نافرمانی هر چند کوچک باشد چون خلاف امر خداست، بزرگ است[2].رسول اکرم« صل الله علیه وآله» در سخنی به ابوذر فرمود: « لا تنظر الی صغر الخطیئة ولکن انظر الی من عصیته » کوچک گناه را ننگر، بلکه آن را بنگر که از چه کسی نافرمانی می کنی [3].

اثر گناه بر غم و اندوه

اثراتی که گناه در غم واندوه انسان به وجود آورد ، در دو عامل مهم ذیل می توان جستجو کرد:
1- اثر گناه بر سلامت انسان
2- پیامد های گناه

اثر گناه بر سلامت انسان

اثر گناه بر سلامت انسان را در سه بخش جسمی، عقلی و روانی قابل بررسی است :

– اثر گناه و عدم سلامت اندامهای حسی ( نابینایی و ناشنوایی معنوی)
گناهان ، اثر سوئی روی حس تشخیص ، درک و دید انسان می گذارد « صمّ بکم عمی فهم لا یرجعون[4]» یعنی: « آنها کر و گنگ و کورند و از ضلالت خود بر نمی گردند »
گناهکار بر اثر غفلت و بی‌خبری حس تشخیص را از دست می‌دهد. « ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة [5]» یعنی : « خدا بر دل ها و گوش هایشان مهر نهاده و بر چشم‌هایشان پرده افکنده شده » و نیز در آیه 39 سوره انعام می فر ماید : « و الّذین کذّبوا بایاتنا صمّ و بکم فی الظّلمات..... » سه نعمت زبان ّ چشم و گوش از آنها گرفته می شود.

به این ترتیب ، چشمی که پرهیز گاران با آن آیات خدا را می دیدند، و گوشی که سخنان حق را با آن می شنیدند، وقلبی که به وسیله آن درک می کردند در اینها از کار افتاده است، عقل وچشم و گوش دارند ، ولی قدرت «درک» ، «دید» و«شنوایی» ندارند ! چرا که اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان پرده ای شده است در برابر این ابزار شناخت[6].

اثر گناه و زایل شدن عقل

عقل تمیز دهنده حق و باطل است که می‌خواهد نردبان ترقی و متعالی را بالا رود باید در نفس خود غور کند که تمایلات او تابع چیست؟
اگر انسان تابع یکی از قوای سبعی و بهییمی و شیطانی باشد از مرحله انسانیت بسیار دور افتاده و حیوانی است با دو پا ، که در اسم و صورت شبیه انسان نه درمعنی و سیرت[7]. انسان گناهکار تابع احساسات خود است نه عقل. بنابراین گناه پرده ضخیمی برروی عقل و فکر انسان می اندازد و باطل را حق جلوه می دهد به همین دلیل بسیاری از گناهکاران بعد از عمل خویش پشیمان شده و گاه تعجب می کنند که چگونه به انجام چنین کاری دست زده اند . در سوره بقره آیه 171 می خوانیم :«.... صمّ بکم عمی فهم لا یعقلون » «و گفتن به آیات حق کر وگنگ و کورند زیرا عقل خود را به کار نمی بندند».

بازتاب منفی گناه بر روان انسان

امروز دیگر این مطلب از لحاظ علمی وفلسفی ثابت و مسلم شده است و جای کمترین تردیدی در آن باقی نیست که آدم بد وجود ندارد، فقط آدم مریض وجود دارد. در قرآن هم ازگناه به عنوان یک بیماری یاد شده است. می فرماید: « و اذ یقول المنافقون و الّذین فی قلوبهم مّرض مّا وعدنا الله و رسوله الّا غرورا[8] » یعنی :« منافقان وکسانی را که در دل بیماری دارند گویند: خدا و رسولش جز فریب به ما وعده ندادند» . در روایات نیز بزرگان دین گناه را به طور مطلق بیماری نام نهاده اند . حضرت علی «علیه السلام» فرمودند: «لا وجع أوجع للقلوب من الذّنب » [9]

از نظر اصول روانشناسی نیز این مطلب ثابت شده که اعمال همراه بارتابی در روح او داردو تدریجا روح را به شکل خود در می آورد . این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه ، لحظه به لحظه در تاریکی روحی بیشتری فرو می رود وبه جایی می رسد که گناها نش در نظرش حسنات جلوه می کند و گاه به گاه به گناهش افتخار می کند. در این مرحله راههای بازگشت به روی او بسته می شود [10] .

کمی ظرفیت و سعه صدر

از دیگر اثرات سوء «گناه» کمی ظرفیت وسعه صدر است افراد کم ظر فیت دست به انواع گناهان میزنند و صاحبان سعه صدر باتأنیّ ، خویشتن داری ، توکلّ وایمان ، بردباری گام بر می دارند و رضایت حق تعالی را در نظر می گیرند و با قدرت وقوّت به سوی مقصد پیش می روند و به همین دلیل کمتر دچار شکست می شوند . خداوند در آیه 49 سوره هود می فر ماید: « فاصبر إنّ العاقبة للمتقین.... » یعنی : « پس تو در طاعت حق راه صبر پیشه کن که عاقبت اهل تقوی نیکوست».

یأ س و ناامیدی

یکی از آثار شوم گناه بر روان انسان یاس و ناامیدی است و شخص گناهکار گاهی در اثر گناه از سعادت ونجات خود مأیوس می گردد وهمین سبب می شود که احیانا به جنایات بزرگتری دست بزند در چنین مواردی فقط دین ومذهب با ایجادحالت امیدواری به کرم و عفو وبخشش خدایتعالی او را دلگرم می سازد و از بیماری خطر ناک یأس نجاتش می دهد. امام سجاد «علیه السلام» در حدیثی می فرماید: « و الذّنوب التّی تقطع الرجّا ء الیاس من روح الله و القنوط من رحمة الله و الثقة بغیر الله و التکذیب بو عدالله عز ّوجلّ [11]» « گناهی که امید را قطع می کند عبارتند از: یأ س از گشایش خداوند نومیدی از رحمت خدا، اطمینان و اعتماد به غیر خدا، و تکذیب وعده خدا.

گناه و سلب آرامش

« الّذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب [12] » یعنی :« آنان که ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا آرامش می یابد و بدانید که فقط به یاد خدا دلها آرامش می یابد». تنها چیزی که می تواند آرامش حقیقی به انسان بدهد، همان توجه و ارتباط با خداو دعا به درگاه اوست و با انجام گناه این توفیق از انسان سلب خواهد شد. توضیح اینکه دل انسان همیشه به دنبال رکن محکمی است که به آن چنگ زند تا سعادتش را تضمین کند اگر این اسباب« مادی» باشد، چون اینها متغیرند پس دل او نیز همواره دچار رعشه و اضطراب می شود در حالی که این رکن، «خدا» باشد، چون او فوق همه چیز است و بر هر کاری قادر است و مغلوب چیزی نمی شود پس قلب انسان همواره« آرامش » دارد[13].

تضعیف شخصیت همراه با رسوایی

گناه شخصیت و احترام اجتماعی انسان را در هم می شکند و او را به ذلّت می کشاند زیرا برای انجام گناه باید تمام قید و بند های اجتماعی را شکست و تن به هر پستی داد تاریخ بشر مملو از شرح زندگانی کسانی است که در جامعه دارای مقام و موقعیت ممتاز بودند ، ولی هنگامی که اسیر شهوات وهواهای نفسانی شدند کارشان به رسوایی کشید . داستان یوسف وهمسر عزیز مصر بیانگر این واقعیت است که چگونه عزیز مصر با وجود احترام فراوان ، به علت هواپرستی،رسوایی خاص وعام شد، در آیه 31 سوره یوسف می خوانیم: « فلّمّا سمعت بمکر هنّ أرسلت إلیهنّ وأعتدت....» یعنی : « چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید فرستاد واز آنها دعوت کرد....»

قساوت قلب

قساوت قلب یکی از آثار سوء گناه بر روان انسان می باشد که در اثر اصرار بر گناه بر روح انسان غلبه می کند. در آیه 43 سوره انعام می خوانیم : « فلو لا إذ جآء هم بأسنا تضرّعوا ولکن قست قلوبهم وزیّن لهم الشّیطان ما کانوا یعملون» ترجمه : « چرا وقتیکه بلای ما به آنها می رسیدتوجه وتضرّع وزاری نکردند بدین سبب (نکردند) که دلهایشان را قساوت فرا گرفت وشیطان کردار آنها را در نظرشان زیبا نمود ».

پیامد های گناه

پیامد های دنیایی

اثرات گناه فقط مربوط به آخرت نمی شود بلکه در دنیا هم گریبانگیر انسان می شود و عواقب شومی به همراه خواهد داشت از جمله :

گناه مانع استجابت دعا

امام باقر «علیه السلام »فرمود : « همانا بنده از خدا حاجتی می خواهد ، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، پس آن بنده گناهی انجام می دهد، خداوند به فرشته می فر ماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محرومیت شد»[14].

حکایت

گزار موسی «علیه السلام » به مردی از اصحابش افتاد که در سجده بود هنگامی که باز گشت، باز همان شخص را در سجده دید ، فرمود: اگر حاجتت به دست من بود هر آیینه برآورده کرده بودم خداوند به او چنین وحی فرمود: که اگر آنقدر برای من سجده کند که گردنش خورد شود از او نمی پذیرم تا اینکه از آنچه که ناخوش آیند من است روی گرداند و به آنچه مطلوب من است روی آورد یعنی از گناه پرهیز کند که آن موجب عدم استجابت می شود[15].

از دست دادن نعمت های خداوند

یکی دیگر از عقوبت هایی که خداوند متعال برای بعضی از گناهان مقرّر فرموده است، از دست دادن نعمت است که انسان در اثر نافرمانی خدا دچار آن می شود[16]. خداوند در آیه 11 سوره رعد فرمود: « ....إنّ الله لا یغیّر مابقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم وإذآ أراد الله بقوم سوء فلا مرّد له وما لهم مّن دونه من وال » یعنی :« مسلما خداوند وضعیت گروهی را تغییر نمی دهد مگر زمانی که آن ها در نفس خود و کردار خود تغییری ایجاد کنند وزمانی که خدا نسبت به جمعیتی اراده بدی نماید، جز خدا هیچ عاملی آن را بر نمی دارد.

و نیز می فر ماید: « أولمّااصابتکم مّصیبة ..... قل هو من عند أنفسکم إنّ الله علی کلّ شیء قدیر[17] » یعنی : « آیا هر گاه به شما مصیبتی رسد در صورتیکه دو برابر آن آسیب به دشمنان رسید گوئید چرا به ما رنج رسد بگو این مصیبت از دست خود کشیدید که نافرمانی کردید که ایزد متعال بر هر چیز داناست».

گناه باعث سلب محبت خدا

گناه مانع محبت خدا می شود : در آیه 107 سوره نساء می خوانیم:« ....إنّ الله لا یحبّ من کان خوّانا أثیما» یعنی:« همانا خدا آن را که خیانتکار و بد عمل است دوست نمی دارد » .

گناه باعث شکست انسان

« لا تحسبنّ الّذین کفروا معجزین فی الارض و مأ واهم النّار ولبئس المصیر[18] » ترجمه: « هرگز گمان مبر که کفار ، ما را در زمین عاجز و درمانده می کنند، جایگاه آنان آتش است وبه راستی که بد سرانجامی است». این آیه پاسخی است به کافران با آن همه امکاناتی که دارند، خداونداینگونه به مؤمنان وعدۀ حاکمیت بر زمین را می دهد:« ولا تحسبنّ الذّین کفروا معجرین فی الارض »ترجمه : « تردید نکن ، زیرا مخالفان نمی توانند در هیچ کجای زمین اراده وراه خداوند را مختل و عاجز نمایند. اگر چه کفّار ، ابر قدرت باشندّ امّا در برابر قدرت خدا شکست خواهند خورد [19]».

سعادت دنیا تنها در گرو رضایت خدا

« إن یشأ یذ هبکم أیّها النّاس ویأت بأخرین و کان الله علی ذلک قدیرا* مّن کان یرید ثواب الدّنیا فعند الله ثواب الدّنیا والاخرة.... [20]» آیه خطای افرادی را که ترک تقوی کرده اند را روشن می سازد: هم ثواب دنیا و هم ثواب آخرت تنها از جانب خداست پس حتی اگر مزدی فقط ثواب وسعادت دنیوی را می خواهد باید به خدا تقرب جوید چون هیچکس بدون اینکه خدا بخواهد به سعادت و ثوابی نایل نمی گردد او شنوا وبیناست ومی داندبندگانش به دنبال کدام سعادت هستند ولا یق چه ثوابی می باشند[21].

محرومیت از هدایت الهی

افرادی که بر اثر لجاجت و عناد حق را نمی پذیرند ، در واقع به خود ستم کرده اند وخویش را از هدایت های خداوندی محروم واز الطاف او دور و از حرکت در مسیر رشد وکمال بی بهره ساخته اند.

درسوره بقره آیه 54 حضرت موسی علیه السلام به قوم خود، بعد از آنکه به «... گوساله پرستی » روی آورند ، فرمود:«.... یا قوم إنّکم ظلمتم أنفسکم باتّخاذ کم العجل.....» ترجمه : « ای مردم ، شما با رو آوردن به گوساله ، به خودتان ستم روا داشته اید». خداوند پس از بیان عاقبت و سرگذشت مردمی که خود را از حقیقت محروم کرده انددرسوره هودآیه 101 می فر ماید: «و ما ظلمنا هم ولکن ظلموا أنفسهم ...... »ترجمه : « وما به آنان ستم نکردیم ،ولی آنان به خودشان ستم کردند» .

پیامد های اخروی گناه

عذاب به هنگام مرگ

تا زمانی که پرده های غرور وغفلت بین انسان وحقایق آویخته شده است، از دیدن حقایق نظام هستی عاجزند[22].در قرآن آیه 14-13 سوره تکاثر می فر ماید: « کلاّ لا تعلمون علم الیقین * لتروّن الحجیم» یعنی چنین نیست که شما خیال می کنید اگر علم و یقین به آخرت داشته باشید، قطعا جهنم را خواهید دید.

چشم دل باز کن که جان بینی / آن چه نادیدنی است آن بینی

هنگام مشاهده عذاب

در این هنگام که انسان سرنوشت دردناک را با چشم خود می بیند، با ندای (رب ارجعون) پروردگارا ! مرا باز گردان فریاد استغاثه و پشیمانی سر می دهد و جواب « کلاّ» هرگز می شنوند قرآن کریم حالات این گونه افراد را به هنگام مرگ این گونه ترسیم می کند[23]: « و لو تری إذ وقفوا علی النّار فقالوا یا لیتنا نردّ و لا نکذّب بایات ربّنا و نکون من المومنین [24] »

ترجمه :« ای کاش (بار دیگر) به دنیا باز می گشتیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم واز مؤمنان می شدیم.

در آیه دیگر حال آنها را می فرماید: « یا لیتنی کنت ترابا[25] » ترجمه : « ای کاش خاک بودیم ( واین گونه در آتش کفر و بی ایمانی خود نمی سوختیم) .

اثر گناه و عذاب جاودان

خداوند درآیه 65-64 سوره احزاب می فرماید: « انّ الله لعن الکافرین واعدّ لهم سعیرا* خالدین فیها ابدا الاّ یجدون ولیّا و لا نصیرا » یعنی : « خدا کافرانرا لعن کرده و بر آنان آتش دوزخ مهیا گردانید * آنان در آن دوزخ همیشه معذبند و بر نجات خود هیچ یار ویاوری نخواهند یافت » ونیز در آیه 23 سوره ابراهیم می فرماید: « و اد خل الذّین ءامنوا وعملوا الصّالحات جنّات تجری من تحتها النهار خالدین فیها ربّهم تحتیهم فیها سلام » یعنی: « و آنان که بخدا ایمان آورده و عمل صالح کردند در بهشت هایی برند که از زیر درختانش نهر ها جاریست و همیشه به فرمان خدا با تحّیت وسلام و احترام در آن بهشت مخلد ند».

پیامد اجتماعی

گناه و ویرانی جامعه

قرآن کریم پیوند روشنی میان مسا ئل معنوی ومادی برقرار می سازد و استغفار از گناه و باز گشت به سوی خدا را مایه آبادانی ، خرّمی، طراوت و اضافه شدن نیرویی بر نیرها معرفی می کند. « فقلت استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا* یرسل السّماء علیکم مّدارا* و یمددکم بأموال و بنین ویجعل لّکم جنّات ویجعل لّکم أنهارا[26] » ترجمه : « از زبان نوح «علیه السلام» به آنان گفتم:از گناهان خود در پیشگاه پروردگارتان استغفار کنیدکه او آمرزنده است، تا باران آسمان را پشت سر هم بر شما فرو ریزد وشما را با اموال و فرزندان کمک بخشد وباغهاو نهر ها را برای شما قرار دهد». جالب توجه اینکه در روایات اسلامی می خوانیم ربیع بن صبیح می گوید: « نزد امام حسین «علیه السلام» بودم مردی از در وارد شد واز خشکسالی آبادی اش شکایت کرد. امام« علیه السلام» به او فرمود: استغفار کن ، دیگری آمد واز فقر شکایت کرد. به او نیز گفت: استغفارکن،سومی آمد و به او گفت: دعا کن خداوند به من پسری دهد. به او نیز گفت: استغفار کن، ربیع می گوید: من تعجب کردم وگفتم: هر کس نزد شما می آید و مشکلی داردو تقاضای نعمتی دارد به او همین دستور را می دهی وبه همه می گویی استعفار کنید واز خداوندطلب آمرزش نمایید. حضرت علی «علیه السلام» در جواب فرمود: آنچه را گفتم از پیش خود نگفتم من این مطلب را از کلام خدا که از پیامبرش نوح «علیه السلام» حکایت می کند، استفاده کردم و پس آیات فوق را تلاوت کرد [27].

نتیجه

در این عالم کسی بی رنج و غم نیست، حتی آن کسی که خود را در تفکرات مادی مشغول کرده واز عالم دین واخلاق بی خبری بهره است . چه آنکه در این جهان مشکلات و رنجها ودردها انسان را رنجانده ، روح وروان لطیف او را می فشارد. پس به این نتیجه می رسیم که در دنیا خوشی مطلق وجود ندارد پس چه بهتر است که در برابر خدایی که همه عالم تحت فرمان او در سایه قدرت اوست و با کمال مهر و عطو فت بندگانش را نوازش کرده وبه سوی خویش دعوت فرموده سر سختی و لجاجت به خرج ندهیم و با ندامت و پشیمانی به سوی او روی آوریم و رحمت و مغفرت او را طلب کنیم. درسوره نور آیه 3می فرماید: « وتوبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلّلکم تفلحون» یعنی : «ای مؤمنان، همگی با هم به سوی خدا توجه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید».

پی‌نوشت‌ها
----------------
1-لغت نامه دهخدا، ماده « ذنب» . (به نقل از کیفر گناه، سید هاشم رسولی محلاتی، ص118) .
2-مجموعه ورّام، ج2 ،ص53. ( به نقل از گناه شناسی، محسن قرائتی ، ص21 ).
3-همان.
4-( بقره/18) .
5-(بقره/7) .
6-تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج1،ص115.
7-اخلاق، بانوی اصفهانی،ص17.
8-(احزاب/12).
9-بحارالانوار،ج73 ، ص 342.( به نقل از کیفر گناه، صص 53-55)
10-گنج های بهشتی ، علی محمد حیدری نراقی، ص398.
11-معانی الاخبار ،ص271. (به نقل از کیفر گناه)
12-(رعد/ 28).
13-خلاصه تفاسیر المیزان ونمونه ،تلخیص: عباس پور سیف، ص526.
14-اصول کافی ،ج2، ص271(به نقل از تجربه شیرین ندامت) .
15-گناه کبیره، دستغیب شیرازی، ص8.
16-تجربه شیرین ندامت، ص54.
17-(آل عمران/165).
18-(نور/57).
19-تفسیر نور ، محسن قرائتی، ج8 ،ص208.
20-(نساء/ 133-134)
21-خلاصه تفاسیر المیزان ونمونه، ص 206.
22-حسرت نامه قیامت، علی مویدی،ص73.
23-حسرت نامه قیامت، ص80.
24-(انعام/27).
25-(نباء/ 40).
26-(نوح/ 12-10).
27-مجمع البیان، ج10،ص361.(به نقل از گنج های بهشتی،ص 207).

منابع
----------------
گنج های بهشتی ، علی محمد حیدری نراقی، انتشارات مهدی نراقی، چاپ چهارم، تابستان 1387.
کیفر گناه، سید هاشم رسولی محلاتی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، 1373، تهران .
گناه شناسی، محسن قرائتی، تنظیم ونگارش محمد محمدی اشتهاردی.
گناه کبیره ، سید عبدالحسین دستغیب شیرازی، ناشر: محمد ضرایی، ج اول ، چاپ نهم، مرداد 1363.
تجربه شیرین ندامت، محمد حسین یوسفی ، انتشارات دلیل ما ، چاپ دوم ، تابستان 1385، قم، تهران.
خلاصه تفاسیر المیزان ونمونه ، عباس پورسیف ، نشر شاهد، چاپ پنجم 1383،تهران.
حسرت نامه قیامت ، زیر نظر علی مؤّیدی، مولف: مؤسسه پژوهش فرهنگی اشراق، انتشارات چاف، چاپ اول 1382، قم ، تهران.
جهاد با نفس ، حسین مظاهری ، ناشر انجمن اسلامی معلمان قم، چاپ دوم ،فروردین 1366 .
تفسیر نمونه ، مکارم شیرازی ، ج1، چاپ پنجاه ویکم، 1386، ناشر : دارالکتب الاسلامیه، تهران.
تفسیر نمونه ، محسن قرائتی ، ج8، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن،چاپ چهاردهم، تابستان 1387، تهران.
اخلاق ، بانوی اصفهانی ، نهضت زنان مسلمان خرداد 1360، تهران

منبع:سایت تبیان مازندران

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ق.ظ

به نام خدا

تأثیر گناه بر یادگیرى

آیا قرآن در رابطه با تأثیر گناه در یادگیرى و نیز تأثیر تقوا در یادگیرى مطلبى دارد؟ دیدگاه عالمان، فیلسوفان و عارفان در این باره چیست؟


یکى از مفاهیمى که در فرهنگ غنى اسلام و قرآن زیاد از آن یاد شده، مفهوم «تقوا» مى باشد که به معناى خود نگه دارى است؛ یعنى انجام واجبات و ترک محرمات. از نگاه قرآن، همان طور که تقوا ثمرات و اثرات بسیار شگفت انگیزى در انسان دارد، گناه نیز اثرات مخرب و پلیدى بر انسان مى گذارد. در روایات وارد شده همان طور که غذاى مسموم، جسم انسان را مریض مى کند. و تأثیر منفى در جسم مى گذارد، گناه هم تأثیر منفى در روح و شخصیت آدمى مى گذارد و روح او را تخریب مى کند. در مورد اثرات تقوا و گناه، آیات و روایات متعددى وجود دارد؛ اما چون مورد سؤال در مورد اثرات تقوا و گناه بر یادگیرى است، بحث را پیرامون محور موضوع یاد شده، بررسى مى کنیم.

1. تأثیر تقوا در یادگیرى از نگاه قرآن
قرآن کریم به تقوا اهمیت فوق العاده اى داده و آن را مورد توجه قرار داده است و ثمرات زیادى براى آن بر مى شمارد که برخى عبارتند از:

الف) زندگى راحت؛ «هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى سازد».1

ب) نجات از مشکلات و تضمین روزى؛ «و هر کس تقوا پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند و او را از جایى که گمان ندارد، روزى مى دهد».2

دیگر ثمرات تقوا که قرآن به آنها اشاره کرده، عبارتند از:

عاقبت نیک، قبولى اعمال، همراهى و پشیمانى پروردگار و...

یکى از ثمرات و میوه هاى تقوا، «علم» مى باشد. در سوره بقره، آیه 282 که بزرگ ترین آیه قرآن مى باشد، در قسمت پایانى آن آمده است: «و اتقوا الله و یعلّمکم الله»؛ تقوا پیشه کنید و خدا به شما تعلیم مى دهد. مفهوم این آیه این است که پرهیزگارى و خداپرستى، اثر عمیقى در آگاهى و روشن بینى و افزایش علم و دانش دارد. هنگامى که قلب انسان به وسیله تقوا صیقل یابد، همچون آیینه، حقایق را روشن مى سازد. این معنى، کاملاً جنبه منطقى دارد؛ زیرا صفات زشت و اعمال ناپاک حجاب هایى بر فکر انسان مى اندازد و به او اجازه نمى دهد تا چهره حقیقت را آن چنان که هست، ببیند. هنگامى که به وسیله تقوا حجاب ها کنار رفت، چهره حق آشکار مى شود.

قسمتى از علوم را از طریق تعلیم و تعلم رسمى باید فرا گرفت و بخش دیگرى از علوم الهى، از طریق صفاى دل و شست و شوى آن با آب معرفت و تقوا، قابل فهم است و این، همان نورى است که خداوند در دل هر کس که بخواهد و لایق ببیند، مى اندازد.

مطلب فوق، دلیلى بر ترک تحصیل رسمى نمى باشد؛ چون چنین سخنى، مخالفت بسیارى از آیات قرآن و روایات اسلامى است که انسان را به علم آموزى دعوت مى کنند.

در آیه دیگرى چنین آمده است: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر خودتان را از (مخالفت فرمان) خدا حفظ کنید، براى شما جداکننده [حق از باطل] قرار مى دهد و بدى هایتان را از شما مى زداید و شما را مى آمرزد و خدا، داراى بخشش بزرگ است».3این آیه مى گوید که اگر تقوا پیشه کنید، به شما نورانیت و روشنى خاصى بخشیده مى شود تا بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید.

فرقان، صیغه مبالغه از ماده فرق است و در این جا، به معناى چیزى است که به خوبى حق را از باطل جدا مى کند. گاهى شناخت حق از باطل بسیار دشوار مى شود و آن زمانى است که باطل، زینت داده شده، به عنوان حق مطرح گردد که در این صورت، بسیارى در دام این گونه فریب ها مى افتند؛ اما تقوا، این قدرت را به انسان مى دهد که از افتادن در این تاریکى ها، نجات پیدا کند. در روایتى چنین آمده است: «مؤمن با نور خدا مى بیند».

2. تأثیرات گناه بر یادگیرى
همان گونه که مطرح شد، تقوا و تزکیه، اثرات شگفت انگیزى در معرفت و علم، در وجود انسان مى گذارند؛ اما در مقابل، صفات زشت و اعمال ناپاک هم حجاب هاى زیادى بر فکر و عقل آدمى مى گذارند.

نیروى عقل انسان، به قدر کافى، براى درک حقایق آماده است؛ ولى پرده هایى از حرص، طمع، شهوت، خودبینى، حسد و عشق هاى افراطى به مال، زن، فرزند، جاه و مقام، همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مى گردند و یا مانند غبار غلیظى، فضاى اطراف را مى پوشانند و پیداست که در چنین محیط تاریکى، انسان، چهره حق و باطل را نمى تواند بنگرد.

حقیقت، سرایى است آراسته

هوا و هوس، گرد برخاسته

نبینى که هر جا که برخاست گرد

نبیند نظر، گرچه بیناست مرد

در خانواده اى که تقوا نیست و کودکان در محیطى آلوده پرورش مى یابند و به فساد خو مى گیرند، وقتى بزرگ مى شوند، تشخیص نیکى ها از بدى ها براى آنها مشکل مى شود و نیز در خانواده اى که غذاهاى نجس و حرام - مثل شراب - مى خورند و یا گرفتار مواد مخدر مى شوند، ضریب هوشى و قدرت علمى خانواده کاهش مى یابد و گاهى به صفر مى رسد.

گناه کردن، موجب مى شود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطح پایینى قرار گیرند و افکار منحطى داشته باشند؛ هر چند در صنایع و زندگى مادى پیشروى کنند. به همین جهت، در دنیاى صنعتى و ماشین امروز، جوامعى را مشاهده مى کنیم که از نظر علم و صنعت، بسیار پیشرفته اند؛ ولى در زندگى روزانه خود، چنان گرفتار نابسامانى ها و تضادهاى وحشتناکى هستند که انسان را در تعجب فرو مى برد.

گناه و فراموشى
در قرآن آمده است: «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند؛ پس (خدا) خودشان را از یادشان مى برد، فقط آنان نافرمانبردارند».4 این آیه، مى گوید که فراموش کردن خدا، سبب خودفراموشى مى شود. فراموشى خدا، سبب مى شود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود و هدف آفرینش را فراموش کند و هویّت انسانى خویش را فراموش کند؛ چون ارزش ها و استعدادها و لیاقت هاى ذاتى خود را که خدا در وجود او نهاده و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مى سپارد.

ترک گناه، حکمت زا و بصیرت آفرین
رسول اکرم صلى الله علیه وآله مى فرماید: «با هواها و هوس هاى نفسانى مبارزه کنید تا حکمت در دل شما وارد شود». در حدیث دیگرى از پیامبر صلى الله علیه وآله چنین نقل شده است: «هر کس چهل روز [اعمال [خود را خالص براى خدا قرار دهد، خداوند چشمه هاى حکمت را از دلش بر زبانش جارى مى کند» و در روایت دیگرى آمده است که خداوند نسبت به دردها و دواهاى این دنیا، بصیرتش مى دهد.

در روایت دیگرى از پیامبر چنین نقل شده است: «اگر زیاده روى در سخن گفتن شما و هرزه چرانى در دل شما نبود (یعنى در دلتان هر چیزى را راه نمى دادید)، هر چه من مى دیدم، شما هم مى دیدید و هر چه من مى شنیدم، شما هم مى شنیدید». حضرت صادق علیه السلام مى فرماید: «اگر شیاطین اطراف قلوب بنى آدم حرکت نمى کردند، آنها ملکوت آسمان ها را مشاهده مى کردند». از این گونه بیانات در آثار دینى ما زیاد است که یا به طور مستقیم، تقوا و پاکى از گناه را در بصیرت و روشن بینى روح مؤثر دانسته، یا به طور غیر مستقیم، این مطلب را بیان مى کنند و در مقابل، تأثیر هواپرستى و از کف دادن زمام تقوا، در تاریک شدن روح، تیرگى دل و خاموش شدن نور عقل، در آیات و روایات زیادى آمده است.

همان طور که غبار ظاهرى جلوى دید چشم را مى گیرد و چشم غبارآلود، از مشاهده اشیا ناتوان است، غبار باطنى نیز جلوى دید چشم دل را مى گیرد و چشم دل غبار گرفته هم از ادراک معارف محروم مى شود. در روایتى از پیامبر صلى الله علیه وآله چنین نقل شده است: «دوستى بیش از حد و نابه جا، نه تنها چشم را از دیدن عیب محبوب کور مى کند، بلکه گوش را نیز از شنیدن نقص وى، کر مى سازد و چشم و گوش، کنایه از مجارى ادراک هستند.

میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست

حافظ تو خود حجاب خودى، از میان برخیز

ابن سینا که از فیلسوفان بزرگ به شمار مى آید، مى گوید: نفس اماره، به وسیله گناه، تمامى مجارى حق بینى را مى بندد و وقتى طعمه را در کام گرفت، او را در زیر خروارها خاک مغلطه دفن مى کند و مصداق بارز «و قد خاب من دساها» مى سازد؛ به طورى که آن فریب خورده، توان دیدن دست خود را هم ندارد.

علوم نظرى و عملى و رابطه آنها با گناه
قوه عاقله انسان، دو نوع محصول فکر و اندیشه دارد که از اساس با هم اختلاف دارند. افکار و اندیشه هاى نظرى و افکار و اندیشه هاى عملى. عقل نظرى، همان است که مبناى علوم طبیعى و ریاضى و فلسفه الهى است؛ اما عقل عملى آن است که مبناى علوم زندگى و مبناى اصول اخلاقى است و به قول دانشمندان قدیمى، مبناى علم اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن است.

به عبارت دیگر، علم طبیعى، ریاضى و فلسفه، در این جهت مشارکت دارند که از علوم، قضاوت درباره واقعیت هاست که فلان شى ء این طور است و یا آن طور و یا فلان اثر یا فلان خاصیت را دارد یا ندارد؛ اما عقل عملى مورد قضاوت، واقعیتى از واقعیت ها نمى باشد؛ بلکه مورد قضاوت، وظیفه و تکلیف است که آیا باید این کار را انجام دهیم یا آن کار را و این طور عمل کنم یا آن طور. حکمتى که مولود تقواست و روشن بینى و بصیرت به انسان مى دهد، حکمت و عقل عملى است و نه نظرى؛ یعنى تقوا باعث مى شود که انسان بصیرت پیدا کند که کدام راه را براى زندگى برگزیند و چطور عمل کند. مقصود این نیست که تقوا در عقل نظرى تأثیرى دارد و آدمى اگر تقوا داشته باشد، بهتر درس هاى ریاضى و یا طبیعى را مى فهمد و مشکلات آن علوم را حل مى کند و این که تمامى فرمول هاى ریاضى، فیزیک و شیمى را حل مى نماید؛ چون گاهى افرادى دیده مى شوند که در مسائل علمى بسیار زیرک و باهوش هستند و از دیگران خیلى قوى ترند؛ ولى همین اشخاص، در مسئله زندگى و راهى که باید انتخاب کنند، مثل آدم هاى گیج و متحیرند و افرادى که هوششان در عملیات از این ها خیلى عقب تر است، مسائل زندگى را بهتر و روشن تر مى بینند. از این رو، این فکر پیش آمده که در انسان، دو چیز است؛ یکى هوش و یکى عقل. بعضى باهوش ترند و بعضى عاقل تر. افراد باهوشى که در مسائل علمى زندگى مبهوت و متحیرند، بر اثر طغیان دشمنان عقل (هواهاى نفسانى)، اثر عقلشان خنثى شده، فرمان عقل خود را نمى شنوند. این گونه افراد، در عقل خود کمبودى ندارند؛ ولى هواهاى نفسانى، آنان را از پذیرش فرمان عقل باز داشته است.

در قرآن آمده است: «فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکّاها و قد خاب من دسّاها». دانشمندان معتقدند که در انسان، علاوه بر همه قواى عقلانى و ادراکى، یک حس مرموز دیگر نیز وجود دارد که مى توان نام آن را حس الهام گیرى گذاشت و علم امروز، تدریجاً این نظر را تأیید مى کند. این حس، به نوبه خود، کم و بیش در همه افراد با اختلاف و شدت و ضعف وجود دارد و مانند سایر احساس هاى آدمى، قابل رشد و تربیت است. چیزى که این حس را رشد مى دهد، تقوا، طهارت، مجاهدت اخلاقى و مبارزه با هواهاى نفسانى است و برعکس، تبعیت از هواى نفس و گناه کردن، این حس را به شدت ضعیف مى کند.

هیچ مکتبى به اندازه اسلام و قرآن، توصیه به تحصیل علم و تفکر و تعقل نکرده است و این مطلب، در روایات و آیات آمده است. پیامبر صلى الله علیه وآله مى فرماید: «طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة». این روایت، طلب علم را واجب مى داند و آن را منحصر به قشر خاصى نمى کند؛ بلکه پیر و جوان و زن و مرد را در این امر موظف مى کند.

به گفتار پیغمبرت راست گوى
ز گهواره تا گور دانش بجوى

در روایت دیگرى آمده است: «طلب علم کنید؛ گر چه تا چین هم بروید». چین در آن زمان، دورترین جایى بود که مى توانستند بروند؛ پس در جمع بندى این روایت ها، این نکته به دست مى آید که آموختن علم، هیچ گونه محدودیتى از نظر جنس، زمان و مکان ندارد و باید در طلب آن زحمت و کوشش کرد و همین تأکیدها درباره علم، موجب رشد علوم و شکوفایى استعدادها و اذهان مسلمانان مى شود.

دانشمندان علوم انسانى نیز اثرات اعتقادات مذهبى را با تعالى نیروى ذهن، بررسى کرده اند». دکتر ویلسون در کتابش مى نویسد:

«هر گونه ایمان مذهبى و هر گونه ارتباط با خداوند را مى توان با کاربرد شیوه تعالى ذهنى، غنى تر ساخته و آن را متعالى کرد».


پى نوشت:
1. طلاق، آیه 4.

2. طلاق، آیه 2 و 3.

3. انفال، آیه 29.

4. حشر، آیه 19.


منبع:
واحد پاسخ به سوءالات موءسسه قرآن و علم

پیام گیر و نمابر: 7739002-0251

نشانى: قم، صندوق پستى 416-37185

نشانى اینترنتى: www.quransc.com ایمیل: quran@quransc.com

به نقل از پایگاه حوزه

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ق.ظ

به نام خدا

درود بر همگی

راستش به دلم اومد که یک نکته را توضیح بدم.اگر دقت کنید خواهید دید که اکثر قریب به اتفاق مطالبی که میگذارم از سایت های دیگه است.خب شرمنده ام از بس بی سوادم مجبورم اینجوری مطلب بذارم(ببخشید شرمنده ام).اما یک خوبی که داره کار دوستان را امیدوارم کمی راحت تر کرده باشم.

یا حق

هیچ اشکالی ندارد در حقیقت همه علوم ما به نوعی اکتسابی اند.

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ

به نام خدا

سلام استاد

از اقا مرتضی چه خبر؟کار دفاعشون به خیر گذشت یا نه؟

به نام خدا
سلام
ان شاالله فردا است.
برایش دعا کنید.

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

به نام خدا

بیائید باخودمان رو راست باشیم

می خوام یه چیزیو رو راست بهتون بگم "نمی خوام نا امیدتان کنم ولی بیایید با هم رو راست باشیم می خوام بگم ما که دم از محبان مهدی میزنیم چقدر به خودمون اعتماد داریم که اگه آقا ظهور کنن همه ی اعمالمون مورد رضایت ایشان باشد؟؟؟؟؟؟؟
آری دوستان دیدن مولا مهدی (عجل الله تعالی فرجه) شرایط داره......دوستان"" باید پاک و مطهر باشیم ""
حتماً با خودتان می گویید چگونه؟
دوستان عزیزم درست است که ما انشالله همگی از لحاظ ظاهری پاک هستیم ولی منظور من پاک بودن درونی یا معنویست
بیایید از همین لحظه تصمیم بگیریم که برای ظهور هر چه زودتر آقامون مهدی خود را از هر گونه گناهی پاک و مطهر کنیم
این کار را از همین لحظه شروع کنیم
1) اول از همه ذهنمان را از هر چه غیر خدا پاک کنیم ........... باور کنید اگر از خود خدا کمک بگیرید میشود
2) زبانمان را از هر چه گنــــــــاه است پاک کنیم ..... غیبت نکنیم تهمت نزنیم دروغ نگوییم حتی مصلحتی" بگویید نمی دانم.......... ناموس دیگران را ناموس خود بدانیم وقتی یک نفر براتون اعتماد کرد درمقابل این اعتماد ازش بهره برداری نکنید وبهش خیانت نکنید.
آخر این دهان ما بایید کلام حق خارج گردد حال شما به من بگویید با وجود این همه کلام غیر حق آیا جایی هست برای اینکه دعای الهم عجل لولیک الفرج ما بالا برود.
3)چشممان چی........باید که غیر حق را نبیند خودتان بهتر می درانیید چگونه
من یک نکته رو یاد آور ی کنم که واقها نکته مهمیه
اینکه شما بیا ببین امامت صاحبت کیه ؟؟ ببین رفتارش اخلاقش عکس العملش با آدمها چطوریه ؟ببین و قتی با یه نفری که گناهی رو مرتکب شده چه رفتاری داشته ایا ناامیدش کرده ایا تردش کرده ؟؟
اگه بفهمی به این درک برسی که آقامون اینقدر مهربونه اینقدر کریم و بزرگه اینقدر رحیم و بخشنده است اصلا فکر گناه به سرت نمی زنه ... باید به این باور برسی و این همه مشکل نیست ... میتونی رجــوع کنی به زندگی ائمه (ع) ببینی اونا چگونه با افراد برخورد میکردن ...اینقدر قابل هضم هست تا متوجه بشی ... یااونایی که در همین عصر حاضر این حضور و کرامات رو دریافت کردند ...
قلب ادم کانون مهر و محبته هر چیزی یا هر کسی بهش مهربون باشه و محبت کنه مجذوبش میشه حتی در بعضی موارد محبتهایی که باعث تخریب و فاسد شدن دل میشه
بهترین کاراینکه درست و با فکر دست از خدا بخوای بعد دلت رو بگیری و بهش بفهمونی دم در خونه صاحب عج و بگی میخوای مهربونی ببینی در این خونه رو بزن و مطمئن باش با این کار هر مشکلی برات اسون میشه .. البته این به این معنی نیست هر کاری انجام بدی بعد بگی اقا می بخشه اینگونه هم نباید باشه چون کسی که اینطوری فکر میکنه هنوز متوجه نشده هنوز به اون باور نرسیده که مهربونی یعنی چی ...؟؟و این هم بسته به فکر ادمهاست که چطوری بتونن افسار دلشون رو بدست بگیرن .اگر دل رو مقیم خونه حضرت بکنی تمام سختی ها برات لذت بخش میشه ...
فقط کافیه به دلت بفهمونی که باید رو مقیم خانه حضرت بشی !
حالا یه قدم بردار.................!!! اون یه قدم می تونه از ته دلت یه صلوات باشه برای سلامتی حضرت عج .
خلاصه دریک کلام باید ازهمه لحاظ اعضای بدنمانم عاری ازگناه گردند تا ما هم بتوانیم مشرف به حضورآقا گردیم انشاالله

مبع:http://rasekhoon.net/article/show-68858.aspx
با کمی تلخیص

به نام خدا

۱۳ عزیز سلام
می دانی شما چه خصلت خوبی داری که بسیاری ندارند؟
دقت کن گفته ای:


می خوام بگم ما که دم از محبان مهدی میزنیم چقدر به خودمون اعتماد داریم که اگه آقا ظهور کنن همه ی اعمالمون مورد رضایت ایشان باشد؟؟؟؟؟؟؟
یعنی خودت را هم جمع بسته ای و مخاطب قرار داده ای اما دارم مدارکی از لافزنان پر مدعای دروغگو و ریا کار که جمله مشابه این را این گونه می گویند:

می خوام بگم شما که دم از محبان مهدی میزنید چقدر به خودتون اعتماد دارید که اگه آقا ظهور کنن همه ی اعمالتون مورد رضایت ایشان باشد؟؟؟؟؟؟؟
مخاطبین عزیز دقت کنید این داستان و خیال پردازی نیست. واقعا افرادی هستند که خود را کر می پندارند.
خدا کند که رو راست باشند در این صورت مثل خوارجند اما متاسفانه اگر کسی از همه چیز استفاده ابزاری کند دیگر روشش روش معاویه است.

۱۳ سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ق.ظ

به نام خدا

عجب کوکی کرد ما را جناب رحمانی.خب بهتره چند حدیث از سرورمان امام مهدی(عج) را بخوانیم و انشا الله عمل کینم.


۱:هرکس در اجرای اوامر خداوندکوشا باشد، خدا نیز وی را در دستیابی به حاجتش یاری می کند.
بحارالأنوار ، ج 51 ، ص 331

۲:دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست پس هرگاه او چیزی را اراده کند،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم.
بحارالانوار،ج52،ص51

۳:به درستی که دختر رسول خدا (فاطمه) برای من سرمشقی نیکوست.
الغیبه، طوسی، ص 286


۴:هیچ چیز مثل نماز بینى شیطان را به خاک نمى مالد و او را خوار نمى کند، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال .
(بحارالانوار، ج 53، ص 184)


۵:نادانان و کم‌خردان شیعه و کسانی که پر و بال پشه، از دین‌داری آن‌ها برتر و محکم‌تر است، ما را آزار می‌دهند.
(بحارالانوار/25/267)


۶:اما ظهور فرج مربوط به خداست و وقت‌تعیین‌کنندگان دروغ گفته‌اند.
(بحارالانوار/53/181)


۷:هرگز شک به خود راه مده، زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی.
(بحارالانوار/51/309)


۸:بدان که میان خدای متعال و بندگانش خویشی و قرابتی نیست، و کسی که مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح است.
(کمال‌الدین و تمام‌النعمه/2/484)


۹:مگر نمی‌دانید که زمین، هرگز از حجت خالی نخواهد بود، آشکار یا غایب و پنهان.
(بحارالانوار/53/191)


۱۰:اگر نبود که ما دوستدار صلاح شما هستیم و به شما لطف و مرحمت داریم، همانا به شما توجه و التفات نمی‌کردیم.
(بحارالانوار/53/179)

۱۱:تنها به سوی خدا دست نیاز بر‌می‌آورم و از او کفایت امور می‌خواهم و از او توفیق کار زیبا و شایسته را می‌طلبم و از او سرپرستی خویش را می‌خواهم.
(بحارالانوار/25/183)

۱۲:شیعیان ما هنگامی به فرجام نیک و زیبای خداوند می‌رسند که از گناهانی که نهی شده‌اند، دوری نمایند.
(الاحتجاج/2/498)

۱۳:خدای تعالی مردم را بیهوده نیافریده و آن‌ها را رها نکرده است.
(بحارالانوار/25/181)


۱۴:نفع‌بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع‌بردن از خورشید هنگام پنهان‌شدنش در پشت ابرهاست.
(بحارالانوار/53/181)


۱۵:از آنچه به کارتان نیاید، پرسش مکنید.
(بحارالانوار/52/92)


۱۶:برای تعجیل در ظهور، بسیار دعا نمایید که گشایش کارهای شما نیز می‌باشد.
(بحارالانوار/52/92)

۱۷:اگر خواستار کمال باشی هدایت شوی و اگر جویای حقیقت باشی بدان دست یابی.
(بحارالانوار/51/3)


۱۸:پروردگارا روزیمان کن بندگی‌ات و دوری از گناه و نیت پاک را.
(الصحیفه المهدیه/69)

۱۹:باید بدانند که حق با ما و در نزد ماست.
(بحارالانوار/53/161)

۲۰:از خدا بترسید تسلیم امر ما شوید و کارها را به ما واگذارید.
(بحارالانوار/53/177)


۲۱:ما را از شیعیان دور نمی‌سازد مگر اعمال ناپسندی که از آنها به ما می‌رسد.
(بحارالانوار/53/177)

۲۲:ما از اوضاع شما کاملاً آگاهیم و هیچ‌یک از احوال شما بر ما پوشیده نیست.
(بحارالانوار/52/51)


۲۳:کسب معارف دینی جز از طریق ما خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) مساوی با انکار ماست.
(صحیفه مهدی/334)

۲۴:من باقیمانده‌ی از آدم و ذخیره‌ی نوح و برگزیده‌ی از ابراهیم و خلاصه‌ی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشم.
(غیبت نعمانی/281)


منبع:راسخون

از کسانی که این احادیث را میخوانند خواهشمندم که لطفا با دقت و تامل بشتری بخوانیدومعلوم است که هر کدم از این سخنان برای خود بحری از معارف هستند(۱۳)

یا حق

۱۳ عزیز
ریا کاران لافزن به خاطر همین کامنتهایت تو را هم به القاب شایسته خودشان مفتخر کرده اند.

استاد سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

مدعی جدید از کرج ظهور کرد! (به نقل از تابناک)
وی به همه اعلام می نماید که در صورت قبول راه وی، به مدت 40 شب راه طولانی را پیموده و می توانید به عالم غیب و اسرار الهی شناخت پیدا نمایید. وی ادعا داشت که قرآن درشب قدر به صورت یک جا بر وی قابل فهم ودرک شده است!
به گزارش جوان آنلاین به تازگی فردی در شهرستان کرج خود را قرآن ناطق معرفی نموده و ادعا می نماید که علم فهم قرآن فقط در اختیار حضرت رسول(ص) و بستگان وی بوده و بعد از آنها فقط در اختیار نامبرده می باشد.

وی فعالیت تبلیغی خود را در خصوص ایجاد فرقه جدید آغاز نموده و دست نوشته های تبلیغی وی تحت عنوان "حوزه علمیه رابطه مستقیم با خدا" در برخی از نقاط این شهرستان توزیع گردیده است.

وی در بخشی از ادعاهای خود عنوان داشته است: "ای مردم من از خودخواهی به خدا و رسول(ص) و امام زمانش رسیده ام که شما مردم خود را فراموش نموده و از زاویه بدخواهی در پی امور دیگران بر اساس قرآن هستید، پس خودخواه باشید و خودبین و خودشناس تا که به خداشناسی توسط من راه یابید. ای مردمان در برابر 21 سال اشک به درگاه خدا از در خودخواهی رفتم تا به خداشناسی رسیدم ، یعنی 3-7 سال تمام ، بیائید 40 شبه این راه را طی کنید- منم قرآن ناطق و تنها دانای قرآن."

وی به همه اعلام می نماید که در صورت قبول راه وی، به مدت 40 شب راه طولانی را پیموده و می توانید به عالم غیب و اسرار الهی شناخت پیدا نمایید. وی ادعا داشت که قرآن درشب قدر به صورت یک جا بر وی قابل فهم ودرک شده است!

آه که چقدر این تیپ جملات آشنایند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد