کلبه کاریکلماتور امین

اون کلبه رو می خوام کاریکلماتور یا همون مینیمال باشد--- اسمش را با اجازتون دوست دارم این باشه :؛لطفاْ گوسفند نباشیم؛---در راستای این کلبه وبلاگی هم درست خواهم کرد که این مینیمالها رو با عکسهایی همراه کنم -- باز هم ممنون----

 

  

 

چشم امین عزیز. فقط ما را فراموش نکن!!!

نظرات 209 + ارسال نظر
طالبی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ق.ظ

فردا اولین روز از بقیه عمر شماست.

طالبی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ

بهترین هدیه برای قناری در قفس،اهدای یک پنجره است.

امین پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ

به نام خدایی که هر چی می کشیم از اوست....

چو توخود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را!

امین پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ

به نگاهم خوش اومدید دوستان ---استاد وقتی می گویند چشم یعنی چوب کاری و استاد وقتی می گویند ؛فقط ما را فراموش نکن؛ ما مجبوریم بگیم ؛بزن بزن که داری خوب می زنی ؛

مخلصیم امین

اما دیگه پشت کنکوری نداری؟!

امین پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ

و همیشه این سوال در ذهنم هست که اگر ...پس چرا؟
۱-مرگ حق است
۲-حق گرفتنیست
۳- خودکشی گناه است؟

شمسی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام
ممنون که به کلبه ما سر می زنید. مطالب کلبه ی شما هم خیلی جالبه ولی معلوم نیست که بعد از خوندنش باید بخندیم یا گریه کنیم ! احتمالا لبخند مونالیزا خوب باشه!
در هر صورت توی اون یکی کلبه تون که کاری از ما بر نمیومد جز خوندن! مطمئنا این جا هم مطالب شما خیلی زیبا خواهد بود.
منتظریم بخونیم!

interference جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.chemistry881semnan.blogfa.com


فلسفه مورفی: لبخند بزن فردا روز بدتریه !

.....................................................

از پیرمردی پرسیدند دنیا را چطور می بینی؟ جواب داد خیلی تار

interference جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ

علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب، به دلیل طبیعی ، می میرد. اما هرکس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد. ماهی به خاطر آب خودش را می کشد!

کتاب ارمیا نوشته رضا امیر خانی

آشنا شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

سلام
من با شما و کلبه تون تقریبا ناآشنا هستم
ولی به نظرم جالب میاد


هنگامی که زندگی آوازخوانی نمی یابد تا آوازش را سر دهدَ فیلسوفی می زاید که با عقلش سخن می گوید.
(جبران خلیل جبران-ماسه وکف)

امین شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام استاد و دوستان
interferenceاعزیز ممنونمبه دل نشست-خانم طالبی ممنون زیبا بود-آشنا جان آشنا می شوی ممنونم - خانم شمسی تشکر---- بوی نیمه شعبان می آید من هم کلبه ام را تا آنجا که بتوانم به کاریکلماتورهای مهدوی مزین خواهم کرد

11 آفتاب شاهد این مدعان که اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شوی نمازت قضاست عزیز دل

سلام

امین شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

خدا را دور زدی - حجکم مقبول حاج آقا - سعیکم مشکور حاج آقا

امین شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ

بیا ...
بیا و نقاشیم را ببین و بازم سکوت کن بیا
تمام لحظه های بی تو بودن را درد می کشم

امین شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ب.ظ

بازی مرغ و تخم مرغ شده ای عزیز و سوال بی جواب که نمی دانم
چون گرفتارم به تو نمی رسم یا چون به تو نمی رسم

...گرفتارم.

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام استاد
سلام به همگی
به روزم با یک غزل
همکلاسی های خوبم اگه این کامنتو می خونن سخت دلتنگتون هستم
به امید دیدار

سلام

محمد منسوبی فرد یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

با سلام خدمت استاد و امین عزیز
میبخشید اگه مطلب من ربطی به موضوع کلبه نداره-اگر ممکنه مطلب رو در صفحه ی اصلی بارگذاری کنید تا همه ی بچه های فوق و دکترا که هنوز سربازی نرفتن ببینن:
قابل توجه دانشجویان دکترا و فوق لیسانس:
اگر میخواید با انجام پروژه ی علمی شامل کسر خدمت یا معافیت بشید-به آدرس زیر مراجعه کنید تا براتون چنین پروژه هایی رو تعریف کنن:
تهران-اتوبان صیاد شیرازی-بنیاد نخبگان ستاد کل نیروهای مسلح

سلام
ممنون

interference یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ

روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت:
عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟
استاد مرد جوان را به کنار پنجره برد و گفت: پشت پنجره چه می‌بینی؟
مرد گفت: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.
سپس استاد آینه بزرگی به او نشان داد و گفت: اکنون چه می‌بینی؟
مرد گفت: فقط خودم را می‌بینم.
استاد گفت: اکنون دیگران را نمی‌توانی ببینی.
آینه و شیشه هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده‌اند،
اما آینه لایه نازکی از نقره در پشت خود دارد و در نتیجه چیزی جز شخص خود را نمی‌بینی.
خوب فکر کن!
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آن‌ها احساس محبت می‌کند،
اما وقتی از نقره یا جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند.
اکنون به خاطر بسپار: تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلوی چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و همه را دوستشان بداری اینبار نه به خاطر خودت بلکه به خاطر خدا .
آن‌گاه خواهی دانست که" عشق یعنی دوست داشتن دیگران

interference یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ب.ظ

اولین بار که ناسا فضانوردان خود رابه فضا فرستاد متوجه شد خودکارها درجایی که جاذبه صفر نمی نویسند برای مبارزه با این مشکل دانشمندان ناسا یک دهه وقت صرف کردنند وبعد از خرج شدن 12میلیارد دلار توانستند خودکاری بسازند که در جاذبه صفر در زیر آب و بر تمام تمام سطوح بجز شیشه مینوشت و جوهرش در منهای 300 درجه سانتی گرادهم یخ نمیزد اما روسها در این میان راه حل بهتری پیدا کردند : ! از همان ابتدا با مداد می نوشتند !

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام بر استاد و دوستان عزیز -- محمد جان سلام

با سلام به interferest ممنون میشم ازش اگه قالب این کلبه رو حفظ کنه و این کلبه رو به مینیمالهایی در حد 2 یا 3 جمله اختصاص بده -- با تشکر

و داریم بزرگ می شویم -این چند روز روزهایی است که ما را دوباره از شیر گرفته اند (شیر یارانه ای)

سلام

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ

چقدر فرق است میان من و تو !
تو … فکر جمع کردن یارانی … من … فکر جمع کردن یارانه …

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ

دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

برای خودت می گویم عزیز --- می ترسم وزن زندگیت به هم بخورد --- از ویرگول که کمتر نیستم --- به من که می رسی کمی مکث کن

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

کلید که می دانی کجاست ---- دم پله اول پشت همان گلدان سفالی همیشگی ---- رویایت هم اگر آمد پشت در نمی ماند

آفرین امین.

امین یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

مادربزرگ خدا حفظت کند
همیشه زمانی که یکی بود یکی نبود

طالبی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ

وقتی از کارخانه باز نشسته شد در کار خانه با همسرش شریک شد.

طالبی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ

زندگی مردم پستی و بلندی زیادی دارد،شاید آسفالتش خوب نباشد و شاید پیمانکارش

رحیمی نژاد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

به نام خدا
سلام
گاهی همه هیچ میشود
گاهی هیچ همه
مانده ام نمی فهمم

interference دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ

سلام استاد
سلام آقا امین
اگر منظورتون از interferest من بودم!
اینجانب interference می باشم و ببخشید.

.................................................................

مواظب باشید از مرحله پرت نشید ، زخمی میشید.

سلام

مرتضی سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ

به گالیله میگویند ملتی که قهرمان ندارد بدبخت است. در جواب می گوید بدبخت ملتی است که دنبال خلق قهرمان است

امین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

سلام بر استاد و دوستان عزیز به خصوص مرتضی جان
خانم طالبی ممنونم
سلام خانم interfrence ممنونم از یادآوریتون - خواهش می کنم--- تا باشد روزی برسد سانسور این آسانسور دیکتاتوری خراب شود.

امین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ

بابایم می گوید شامپو دیگر لازم نیست شیشه ژاک کن بدهید....

امین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ

خدا می گفت : می دانم شیطان گولت زد خانه دخت نبی آتش زدی --- شیطان پوزخندی بر لب -شانه بالا انداخت و گفت : اما ضربه در ابتکار خودش بود -- ضربه در ابتکار خودش بود

بانوی ایرانی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام
روز جوون به همه جوونای امروز ودیروز و فردا مبارک
(استاد غیر مستقیم یک تبریک به همه خونواده شما هم گفتیم)
تشکر التماس دعای ویژه دارم

سلام
ممنون
بر شما و خانواده محترم هم مبارک

آشنا چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

آنان که می فهمند عذاب میکشند و آنان که نمی فهمند عذاب میدهند.
دکتر شریعتی

آفرین

امین چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ

سلام استاد و دوستان
امتحان هم تموم شد --- همه چی آرومه و هیچ چیز غیرمنتظره نیست ------------ ایزی لایف دانشجویان

سلام

امین چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ

دوستان حواستان باشد از آن طرف خبر رسیده که یک سوال اضافه شده است؟
۸۱۰۰۰ تومان پول یارانت رو چه کردی؟

امین چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:54 ب.ظ

رویم به دیوار - سوسکی را در دستشویی دیدم -- با دمپایی محکم نکوبیدم به سرش - بی توجه از بغلش رد شدم-- از چشمانش خواندم که این کار از صد تا فحش برایش بدتر بود.

امین چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ب.ظ

پدرم گفت : در را ببند-- هوای بیرون سرد است -- در را بستیم -- هوای بیرون گرم نشد.... بگذریم

امین پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ

آشنا واقعا زیبا بود ممنونم --- جملت به دل نشست

الهوئی جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام بر همگی؛ سلام بر صاحب خانه
عیدتون جلو جلو مبارک
.................................................................

هنر شمشیر اینه که یکی رو ۲ تا می کنه‌‌‌؛ بنازم هنر عشق رو که ۲ تا رو یکی می کنه!

.................................................................

خدا رحمت کنه پدربزرگم رو ، همیشه می گفت:

عاقل مباش که غم دیگران خوری ، دیوانه باش که دیگران غمت خورند!

آشنا شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ق.ظ

خدایا
اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میار که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید این شبه آدم های اندک را متوجه شوم.
چه دوست تر می دارم بزرگواری گولخور باشم تا همچون اینان کوچکواری گول زن.
دکتر علی شریعتی

آمین

interference شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ق.ظ


هرچه شیشه عینکتون رو تمیزتر کنید ، دنیا رو کثیف تر می بینید.
................................................................

در مدرسه زندگی در کلاس دنیا سر زنگ املا، یادمان باشد برای محبت تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود.

دومی عالی بود اولی محشر

امین شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام بر استاد و دوستان

interference بی نظیر بود مرسی --- آشنا و الهوئی ممنونم --- -----
این روزها به این فکر می کنم که این جمعه ها برای تو تعطیل می شود عزیز ......
-------
تنها این کافی نیست که زنبور عسل دلش بخواهد روی گل بنشیند - رضایت گل هم شرط است.

سلام

امین شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

از وقتی دستم رو می شورم بی پولی بهم رو کرده

سر همه پادشاهان کلاه گذاشته اند

مانده ام آب در غربال بهتر می ماند یا عشق در دل ما آدمها

امین شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

من به هیچ دردی نخوردم دردها چپ و راست به من خوردند

مثل چراغی خاموش به باد می خندم --- به باد بگو بوزد از سر ما گذشته است.

دروغ که رنگ ندارد ببافش عزیز --- چه خوب که رنگ ندارد و گرنه تمام رنگین کمانها روی دهانت رسوب می کردند.

بانوی ایرانی شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.sobhan88.blogfa.com

سلام
عیدتون مبارک پیشاپیش وعده ما
مکان:تمام دنیا
زمان :شنبه شب نیمه شعبان راس 11 شب
بامید گشایش همگانی و تعجیل در فرج دردانه عالم حجت حی خدابرزمین

سلام
بر شما نیز مبارک

امین یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:25 ب.ظ

گویی خدا تنها نامحرم زندگیش بود

این را چادر نماز روی سرش می گفت.

البته این دلیل آن نیست.

طالبی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ق.ظ

روح من با دنده سنگین حرکت کن جاده ایمانم در

دست تعمیر است...

امین دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام استاد و دوستان --- در مورد کامنت قبلیم حق با شماست ولی در بعضی موارد (در مورد کسانی که چادر را فقط با نماز معنی می کنند ) فکر می کنم من درست می گم

خانم طالبی ممنونم

همه یا شب میمیرند یا روز ----- من شبانه روز

سلام

امین دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ

خاموش کن آن وسیله اغفال جمعی را.....
---------
کم ندیدیم در بازارهای تهران اعتصاب را--- آخرین مدلش اعتصاب برای ۵ درصد مالیات بر ارزش افزوده--کاش روزی سر در مغازه ببینیم : به خاطر غم از دست دادن وجدان مغازه تعطیل است.
--------

قاسمی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ


سلام استاد
سلام بچه ها ... مخصوصا صاحب کلبه

من چیزی برای نوشتن ندارم ولی بعد از مدت ها که به صندوقچه سر زدم ... واقعا از خواندن این کلبه لذت بردم .

با ارزوی توفیق

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد