سلام به همه اهالی صندوقچه و ممنون بابت پیام تبریکتون
استاد عزیز واقعا ممنونم ازتون که زحمت کشیدید و تشریف آوردید ببخشید که دیر ازتون تشکر کردم راستی استاد ممنون بابت هدیه تون باور کنید اصلا راضی به زحمت شما نبودیم و برای ما بزرگترین هدیه پذیرفتن دعوتمون و حضورتون بود به ما افتخار دادید. باز هم تشکر می کنم. به همسر محترمتون هم سلام برسونید.
فرارسیدن ماه مبارک رمضان رو هم به استاد عزیز و همه شما اهالی صندوقچه تبریک می گم. ایشاا... نماز و روزه هامون مورد قبول خداوند رحمان و رحیم قرار بگیره. موقع افطار و سحراتون برامون دعا کنید
یا علی
سلام خدا را شکر خواهش می کنم قابلی ندارد همه براتون سلام دارند بر شما نیز فرا رسیدن این ماه مبارک
اگه قسمت شد تواین کلبه تون راجع به رمضان بیشتر بنویسید.
سلام به همه دوستان خوبم دست همتون درد نکنه از تک تکتون ممنونم که با دعاهای خیرتون منو در همین ابتدای راه شاد و امیدوار کردین همینطور ممنونم از دوستان خوبم که تلفنی تبریک گفتن
سلام استاد عزیزم حالتون چطوره؟ خانم بچه ها خوبن؟ خدارو شکر میکنم از اینکه توی زندگیم استادی فرزانه چون شمارو دارم و به همه فخر میفروشم که چنین گوهری تو مراسم عقدم شرکت داشته جمعه خاطره ای شد که تا سالیان سال هرگز فراموش نخواهد شد و همیشه به نیکی ازش یاد میشه
اینکه شما اومدین و با حرفای قشنگتون شادی مضاعفی به مجلسمون بخشیدین. از کلاس درس گفتین، از گردن شکستن گفتین، از اینکه شما هم مو به مو بندهای عقدنامه رو خوندین اینکه مهمون داشتید و اومدید
از اینکه خواهرم و همسرش بعد از یک هفته تمام وقت کشیک تو بیمارستان و با تنی خسته این هم راه تا سمنان رو به خاطر من اومدن
از خوش برخوردی ها و ساده گیری های پدر و مادر منتظر
و به قول خودتون سادگی و سالم بودن مراسم
من و مادرم که خیلی خدا رو به این خاطر شکر کردیم و نماز شکر و حاجت برای همه خوندیم
خدا رو شکر
راستی استاد اون چیزی که واسش زنگ زدم و میخواستم براتون بیام یه جعبه زردآلو بود
یه فوضولی هم بکن؟ ماشینتون رو عوض کردین یا اینکه ماشین کس دیگه ای بود؟ به نوبه ی خودش این هم بی نظیر بود
واقعا خوشحالم کردین که اومدین و با این کارتون پیش خانواده ام حس غرور داشتم
سلام منتظر عزیزم چطور مطوری؟ میبینی چه خدای بزرگی داریم؟ من که هرگز تصور نمیکردم مجلس عقدم این چنین با شکوه باشه انشالله که خدای مهربون روزیمون رو افزایش بده و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه
بچه ها دعا کنید که منتظر ارشد تهران قبول بشه دوری هم دوستی میاره و هم دلتنگی که سهم دل تنگی خیلی خیلی بیشتره
یا علی
به نام خدا
سلام مرتضای عزیز
خدا را شکر. واقعا شکر وقتی به ما نعمتهایی بی منت داده که برای یکایکشون بایدتمام عمر شکر کنیم-چرا خوب نباشیم؟
وظیفه ام بود. تا باشه از این مراسم باشه ان شاالله.
از حسن ظنت ممنونم (اگر لافزنان تو را ومرا متهم به تملق نکنند!!!)
نامرد! اگه گفته بودی زردآلو است که می آمدم! آن هم یحتمل زردآلوهای اروانه؟
وانت داداشم بود. گفتم درگیر کارهای جانبی هستیم ان شاالله که خوب بشه! می دونی که من با وانت به دانشگاه هم می رم؟!!!! متنفرم از کلاس و کلاس بازیهای عوامانه جیب های خالی و پزهای عالی!!! اصلا احساس خوبی دارم وقتی وانت سوار می شم. یادمه اولین باری که دنبال خانمم رفتم با وانت رفبم-آن هم وانت داداشم البته یکی دیگه. اون موقع خانمم انترن بود! مامانم گفت کوتاه بیا پسر همه مثل تو فکر نمی کنند (اما ته دلش راضی بود) رفتم و دوست خانمم را هم رساندیم
بعدها خانمم گفت که این یکی از بهترین خاطرات نامزدی اش بوده!!! جل الخالق! خدا در و تخته را جور می کنه. یکی از یکی کل باقرتر!!!
بگذریم قدر همسرت را بدون به خوبی زندگی کنید به حق این ماه عزیز
ماهم واستون دعا می کنیم اما تو این فکر هم باش که ممکنه سمنان قبول بشه!
ماه خیر و برکت، ماه نزول رحمت، ماه میهمانی و ضیافت الهی، بار دیگر ما را به یک فضای معنوی غیرقابل وصفی می کشاند، فضایی آکنده از عشق به خدا، و دنیایی از صفا و صمیمیت که یک ماه به طول می انجامد. اینجاست که بر همه لازم است که قدر این ضیافت را بدانند و پیشاپیش خود را برای ورود به این میهمانی آماده کنند، خداپرستان می دانند که این ضیافت با دیگر میهمانی ها فرق دارد. در این جا میزبان خالق یکتا است و انبیاء الهی پذیرایی کنندگان و فرشتگان، خدمتگزاران این خوان هستند. در این میهمانی فرشتگان پیوسته بر موحدان سلام گفته و با کشیدن بالهای خود بر روزه داران، گناه میهمانان را از بین می برند و پاک می کنند. برای این میهمانی در آتش و خشم خداوندی بسته، در بهشت و رحمت پروردگار باز و دست شیاطین و خناسان و وسوسه گران غل و زنجیر شده است. این ضیافت در نگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنقدر مهم است که در آخرین جمعه شعبان مردم را به آمادگی های لازم برای ورود به ماه خدا فرامی خواند. پیامبر در عظمت و حرمت این ماه عزیز در جمع حاظران نماز جمعه چنین فرمود: ولا یکونن شهر رمضان عندکم کفیره من الشهور فان له عندالله حرمه و فضلاً علی سایر الشهور؛ نباید در نظر شما، ماه رمضان و دیگر ماه ها یکسان باشد، چون این ماه نزد خدا حرمت و فضیلت والاتری نسبت به دیگر ماه ها دارد.(1) در این ماه باید تمام اعضا و جوارح ما روزه دار باشد، و با ادب خاص خود وارد این میهمانی بی مانند بشویم. نه دست خطا کند و نه پا و نه چشم و گوش. در این ضیافت فقط و فقط از پروردگار پیروی خواهد شد نه از شیطان یا هوای نفس همه چیز باید تغییر یابد، تا با فضای رمضان، رمضانی شویم. پیامبر و معصومین برای بهره جستن از این فیض بزرگ سخنان و رهنمون های بسیارارزشمند، زیبا و دلنشینی برای ما به یادگار گذاشته اند که به بررسی بخشی از آنها می پردازیم.
آداب مهمانی خدا
شاید برخی چنین فکر کنند که میهمانی خدا فقط در این خلاصه می شود که یک روزه دار همراه دیگر روزه داران در وقت سحر به امساک پرداخته و در پایان روز به افطار بپردازد، و همین مسئله همه ساله تکرار می شود. اما این به تنهایی هرگز کافی نیست چرا که هدف این نبوده که مسلمانان فقط چند ساعتی از روز و چند روزی از سال از خوردن و آشامیدن خودداری کنند بلکه در این یک ماه باید جهاد کنند، جهادی پیگیر و تلاشی مستمر در راستای تهذیب نفس و اصلاح خویش. این یک ماه کلاس آموزش و تمرین آموخته ها است. کلاسی برای آزمودن فضائل اخلاقی و تلاش برای ترک رذائل شیطانی و ضداخلاقی، که از جمله این فضائل است:
1- کنترل زبان
زبان نشانه عقل یا جهل انسان است و مایه عزت یا ذلت اوست. از اینرو در روایات و احادیث اسلامی درباره کنترل این موجود کوچک اما بسیار خطرناک هشدارهای فراوانی داده شده است. و از پیامبر «ص» روایات متعددی رسیده که فرموده اند: سلامتی و راحتی انسان در حبس و نگهداری زبان اوست.(2) و یا این که فرموده اند: تمام گرفتاری های انسان از زبان خودش است. (3) و یا این که امام رضا(علیه السّلام) فرموده: سکوت و کنترل زبان نشانه دانایی است. (4) عبدالله ثقفی گوید: به پیامبر عرض کردم که بیشترین چیزی که بر من می ترسی چیست؟ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) زبانش را به دست گرفته و فرمود: از این.(5) همچنین امیر مؤمنان(علیه السّلام) در وصیتی که به فرزند خود محمد بن حنفیه داشت فرمود: زبان همانند سگ هار است. اگر آن را آزاد بگذاری تو را گاز خواهد گرفت. بسا بر اثر کلمه ای که انسان بر زبان جاری می سازد، نعمتی را از دست می دهد. پس بر تو باد زبانت را که همانند طلا و نقره است حفظ و پنهان کن (6) از این روست که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مهم شمردن این امر، در خطبه شعبانیه معروف خود در مدینه که در آخر ماه شعبان ایراد فرمود، این چنین توصیه کرد: یعنی ای گروهی که خود را آماده ضیافت الهی نموده اید، زبانتان را در این ماه کاملاً کنترل نمایید تا در محضر پروردگار خطایی از او سر نزند. (7)
2- کنترل چشم
دومین موردی که میهمان باید در این ضیافت الهی درنظر گرفته و رعایت کند، کنترل چشم است. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره رعایت این نکته می فرماید: و چشم خود را فرو پوشانید از آنچه که نگاه شما به آن روا نیست. (8) آری خداوند به بندگان چشم داده تا ببینند، اما نه این که بهر چیز و بهر کس نظر کنند. چشم داده است تا راه خود را بیابند، به غذای فکری و بدنی خویش خوب نظر بیفکنند و این دستور اوست که می فرماید: فلینظر الانسان الی طعامه (9) با این بیان می توان گفت یک نگاه واجب داریم و این همانست که گفته شد. دوم نگاه مستحب است که در روایات به آن اشاره شده است. چنانچه فرموده اند: نگاه کردن به صورت علی بن ابی طالب ، پدر، مادر، عالم، برادر دینی، امام عادل، قرآن، و کعبه عبادت است. (10) و همچنین نگاه کردن به آب و طبیعت، و سبزه، گل و گیاه باعث زدوده شدن غم و غصه از انسان می شود. نگاه سوم آن که از نظر شرع مقدس جایز نیست و آن نگاه به نامحرمان است و کنترل چشم دربرابر آنها یکی از آداب و شرایط این میهمانی بزرگ است و قرآن مجید نیز در آیاتی تمام مسلمانان را به این امر الهی فراخوانده و مرد و زن را از نگاه های حرام و غیرشرعی به یکدیگر برحذر داشته است. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: روز قیامت تمام چشمها گریان است مگر سه چشم، چشمی که از ترس خدا گریه کند، چشمی که از نگاه به نامحرم فرو پوشانده شود، چشمی که شب زنده دار باشد. (11)
3- کنترل شنوایی
همانگونه که دربین انسانها یک نظام حقوقی نسبت به یکدیگر حاکم است، بین اعضای یک انسان نیز حقوقی هست که می باید به آن حقوق حتما توجه بشود. امام زین العابدین(علیه السّلام) در رساله حقوق، ضمن پنجاه حقی که بر یک فرد مطرح می فرماید برای نفس و زبان و شنوایی و بینایی و دست و پا و شکم و غیر آن حقوقی را بیان کرده است. حضرت درباره حقی که شنوایی بر انسان دارد چنین فرموده: و حق السمع تنزیهه عن سماع الغیبه ، و اما حق شنوایی این است که آن را از شنیدن غیبت و شنیدن هرآنچه که شنیدنش بر او حلال نیست، پاک و منزه ودور گردانی.(12) بدون شک آن میزبانی که غیبت و آواز و صداهای محرک و مهیج قوای حیوانی انسان را تحریم کرده و به هیچ وجه حاضر نیست کسی را به حضور پذیرد که از این محرمات پرهیز ننماید و یا در ماه رمضان بخواهد خود را به این مسائل مشغول کند. پیامبر بزرگوار اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ضمن خطبه شعبانیه خود به سومین ادب از آداب این ضیافت الهی اشاره نموده می فرماید: خود را از آنچه که شنیدنش بر شما حلال و جایز نیست دور بدارید. (13)
4- کنترل خشم
غضب و خشم یکی از حالات بسیار زشت انسانی است که باعث حرکت روح حیوانی او می شود، گاهی این دخالت بحدی به پیش می آید که قوه عاقله و فکر سالم انسان را می پوشاند. بدین جهت گفته اند که غضب جنونی است که یک مرتبه عارض می شود. و بسا که مرگ ناگهانی هم در پی داشته باشد. مرحوم نراقی در وصف خشم و غضب از حکما نقل کرده است که: کشتی که به گرداب افتاده و گرفتار موجهای عظیم و بادهای تند شده باشد، به نجات نزدیکتراست از کسی که شعله غضبش به التهاب آمده باشد.» (14) البته ناگفته نماند که دو غضب داریم یکی ناپسند و مذموم و آن حالتی است که انسان را از حد اعتدال بیرون برد، و اما آن غضبی که اختیار و مهارش در دست انسان است و یا آن خشم برای رضای خدا و یا برای دفاع از حق از او صادر شود نه تنها اشکالی ندارد بلکه خشمی پسندیده است. امیرمؤمنان(علیه السّلام) فرمود: هیچگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای دنیا به خشم نمی آمد، اما هرگاه از برای حق به خشم می آمد، احدی را نمی شناخت و غضبش آرام نمی گرفت تا حق را یاری کند. (15) و اخبار و احادیث فراوانی در مذمت خشم ناپسند وارد شده و همه آنها دلالت بر این دارند که ایمان را فاسد می گرداند چنانکه سرکه عسل را فاسد می کند. (16) امام جعفر صادق(علیه السّلام) می فرماید: غضب، دل مرد دانا را هلاک می کند، و کسی که مالک قوه غضب خود نباشد مالک عقل خود نیز نیست. (17) پس در این ماهی که افتخار حضور و شرکت در میهمانی رب الأرباب را داریم باید علاوه بر کنترل چشم و گوش و زبان بر خشم خود نیز مسلط باشیم. امام رضا(علیه السّلام) در سخنی درباره فضیلت ماه رمضان چنین فرموده است: هرکه در ماه رمضان خشم خود را فرونشاند خداوند خشم و غضب خود را درباره اش در روز قیامت فرو می نشاند. (18)
5- پرهیز از محرمات
بسیاری از گرفتاری های مردم در اثر نداشتن تقوای الهی و ترس از خداوند در روز قیامت است. از اینرو به دام بسیاری از گناهان از جمله روی آوردن به محرمات می افتند. بی پرده باید گفت که در حال حاضر کسی نیست که با حرامهای خداوند آشنایی نداشته باشد مگر آن جاهل بی خبری که این دسته هم بسیار اندک می باشند، اما غالب مردم هم موارد حرام را می دانند و هم از تأثیر لقمه حرام در زندگی آگاه اند. و هیچ عاملی به اندازه تقوا و پرهیزکاری نمی تواند انسان را از اقبال بر محرمات باز دارد. و در ماه رمضان در ماه ضیافت الهی هرچه تقوای یک روزه دار بیشتر شد از محرمات فاصله خواهد گرفت. و در گفتگویی که امام صادق با مفضل بن عمر داشت درست بر همین نکته تکیه کرده و به او چنین فرمود: کم بودن عمل ولی همراه با تقوا بهتر از عمل بسیار ولی تهی از تقوا است. گوید سؤال کردم: این چگونه ممکن است که عمل بسیار باشد اما تقوا در بین نباشد. حضرت در پاسخ فرمود: آری نمونه اش همانند کسی است که همسایه را اطعام می کند و به آنها ارفاق می نماید و دیگران را به خانه اش دعوت می کند، اما در کنار چنین کارهایی اگر دری از حرام بر او بازشد وارد آن می شود و این معنای عمل بدون تقوی است. و در مقابل کسی که عملی اندک دارد اما اگر دری از حرام به رویش بازشد، هرگز وارد آن نخواهد شد. (19) و ماه رمضان ماهی است که خدای می خواهد بندگانش با چشمی پاک و دلی پاک تر به سوی او روی آورند، موحدان و روزه داران بااجتناب از محرمات در این ماه پرفیض و رحمت برای همیشه از حرام فاصله بگیرند. ابوسعید خدری از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده که فرمود: هر بنده ای که ماه رمضان را درک کند، پس اگر روزها را روزه بدارد و آزارش به دیگران نرسد و چشم خود را از نامحرمان پوشاند، و از آنچه که خداوند بر او حرام کرده پرهیز نماید، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند. (20) بامید روزی که تمام بندگان خدا از این فضای معنوی بهره کاملی ببرند.
پی نوشت :
1- فضائل الأشهرالثلاثه ص95 2- ذرایع البیان ج 1 ص 6 3- همان 4- همان 5- همان ص 8 6- الاختصاص ص 223 7- فضائل الاشهر الثلاثه ص77 8- همان 9- سوره عبس آیه 24 10- سفینه البحار ج 2 ص596 11- بحارالأنوار ج 104 ص35 12- ذرایع البیان ص 206 13- فضائل الأشهر الثلاثه ص77 14- معراج السعاده ص 77 15- معراج السعاده ص 77 16- همان 17-همان 18-فضائل الأشهر الثلاثه ص97 19- سفینه البحار ج 1 ص244 20- فضائل الأشهر الثلاثه ص103
انسان موجودی است که از روز ازل به خطاکاری شهره آفاق شده و از آغاز خلقت و آفرینش مهر «جایز الخطا بودن» بر پیشانی اش خورده و درست از همین رو در طول عمر کوتاه و ناپایدار دنیوی اش به کرات و دفعات مرتکب معاصی و گناهان کوچک و بزرگ شده و از صراط مستقیم عبودیت و بندگی حق تعالی منحرف می شود. دل و جان خود را به زنگار گناه می آلاید و از ساحت قرب پروردگار دور می شود و درنتیجه طوق بندگی شیطان را بر گردن می نهد و به قول معروف: «بارکش غول بیابان می شود» . ولی در این میان و در بین خیل کثیر گنهکاران بی خیال و غافل از حساب و کتاب رستاخیز، گروهی به واسطه برخورداری از وجدان بیدار و جان هوشیار، به محض ارتکاب گناه، دچار تشویش، اضطراب و پریشانی می شوند که صدالبته این ناراحتی و اندوه ارتکاب گناه خود یکی از نشانه های ایمان بوده و در احادیث اسلامی از علائم مومن شناخته شده است. از جمله در حدیث زیر که از وجود مبارک امام صادق(علیه السّلام) نقل شده به این مطلب اشاره گردیده: «کسی که نیکوکاری اش او را شادمان و بدکاری اش او را اندوهگین کند مومن است.»(1) خلاصه آنکه چنین انسانی که اندوه گناه او را می آزارد، خاضعانه به دنبال فرصتی می گردد تا با توبه و استغفار، زنگارهای معصیت را از آینه دل و جان خود زدوده و بار دیگر جان تیره را همچون آینه درخشان و روشن و تابنده نماید. و برای او «ماه مبارک رمضان» بهترین فرصت است. چرا که در این ماه شریف تمامی زمینه های آمرزش از سوی خداوند فراهم است و درک محضر و مجلس رمضان بالاترین و ارزشمندترین سعادت معنوی را نصیب آدمی می نماید و لذا به انسان خطاکار طالب آمرزش از قول حافظ علیه الرحمه باید گفت: «دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد»
زمینه های مناسب آمرزش در ماه مبارک رمضان
همان طور که گفتیم در این ماه تمامی شرایط برای آمرزش و برخورداری از لطف و رحمت خداوند فراهم است و بر گنهکار فرض است که از این فرصت بی بدیل به بهترین وجهی بهره برداری کند و ما در این بخش از نوشتار خود به برخی از زمینه های مساعد آمرزش در ماه رمضان اشاره می کنیم:
الف- باز بودن درهای رحمت و بسته بودن درهای غضب الهی
رسول گرامی اسلام(ص) در خطبه شریف شعبانیه که در آستانه ماه مبارک رمضان ایراد فرموده اند خطاب به مسلمانان می فرمایند: «ایهاالناس ان ابواب الجنان مفتحه فاسألوا ربکم ان لا یغلقها علیکم و ابواب النیران مغلقه فاسألوا ربکم ان لایفتحها علیکم...: ای مردم همانا ]در این ماه[ درهای بهشت باز است پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را برشما نبندد و درهای آتش بسته است پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را بر شما نگشاید...» با عنایت به این جملات، براستی آیا زمانی بهتر از ماه مبارک رمضان برای برخورداری از نسیم رحمت الهی و آمرزش بیکران پروردگار می توان به دست آورد. موقعیتی که بهشت آغوش گشوده تا مهربانانه طالبان خویش را در آغوش کشد و از نعیم بی حد و مرز خود آنان را بهره مند سازد و از دیگر سو جهنم درهای خشم و غضب خود را بسته و همان گونه که آتش نمرودی بر ابراهیم(علیه السّلام) سرد و سلامت گردید، آتش قهر جهنم نیز بر گنهکاران پشیمان و آمرزش طلب سرد و سلامت است؟!
ب- دربند بودن شیاطین
آدمی در مسیر حرکت به سوی کمال و قرب پروردگار با موانع بسیاری مواجه است که یکی از این موانع که بواقع مانعی اساسی نیز محسوب میگردد، وجود دشمنی سرسخت و حسود بنام «شیطان» است که بنا به نقل قرآن کریم از روز نخست خلقت آدم(علیه السّلام) کمر به گمراهی اولاد آدم(علیه السلام) بسته و در جای جای این کتاب آسمانی از او بنام «عدو مبین» یاد شده و با وجود چنین دشمن عنودی براستی حرکت در صراط مستقیم بسی مشکل و طاقت فرساست مگر آنکه دست لطف الهی یاریگر آدمی گردد، که حافظ گفت: دام سخت است مگر یار شود لطف خدای ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم و یکی از الطاف الهی در ماه مبارک رمضان بر انسان مستغفر، در غل و زنجیر بودن این خصم پلید و اعوان و انصارش میباشد که در نتیجه آدمی آزادانه و بدون برخورد با این موانع صعب و سخت میتواند به سوی خداوند رجوع کرده و آمرزش بخواهد و به صراط عبودیت بازگردد، همانگونه که در خطبه شعبانیه از قول نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می خوانیم: «... و الشیاطین مغلوله فاسألوا ربکم ان لا یسلطها علیکم: ]و در این ماه[ شیاطین در غل و زنجیرند پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را بر شما مسلط نگرداند»
ج- اجابت دعا
یکی از بهترین نعمتهای الهی برای ما آدمیان همین اجازه ای است که خداوند به ما داده تا با او سخن بگوئیم و نیازها و خواست های خود را از او درخواست نمائیم. خداوند عزیز در این جهت نه تنها اجازه فرموده، بلکه اصولاً امر فرموده و ترک دعا را موجب محرومیت از توجه خودش به ما اعلام داشته. همچنانکه در آخرین آیه سوره مبارکه فرقان به این مطلب تصریح شده است: «قل ما یعبوا بکم ربی لولا دعاوکم: بگو اگر دعای شما نباشد پروردگار من به شما عنایتی نخواهد کرد.» و آمرزش خواهی از خداوند، یکی از مهمترین حاجت های همیشگی آدمی بوده است و از آنجا که دعای روزه دار در این ماه شریف به طور قطع و یقین مورد اجابت خداوند است فلذا چه فرصتی بهتر از ماه رمضان برای برخورداری از آمرزش آنهم از طریق دعاهای مستجاب؟! و ناگفته نماند که اگرچه دعا نمودن در همه حال و اوقات ارزشمند بوده و امکان پذیر است ولی آنچه مسلم است این عمل خداپسندانه در پاره ای از اوقات از فضیلت بیشتری برخوردار بوده و به اجابت مقرون تر است که یکی از این اوقات «ماه مبارک رمضان» است که فی الواقع شریفترین اوقات و فرصت ها برای دعا کردن میباشد و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این خصوص می فرمایند: «و هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله... و دعاؤکم فیه: و ماه رمضان ماهی است که خوانده شده اید در آن به سوی مهمانی خداوند... و دعاهای شما در آن مورد اجابت است.»(2)
د- توفیق سحرخیزی
توبه و بازگشت به سوی خداوند و طلب عفو و آمرزش امری است که در هر ساعت از شبانه روز انجام پذیر است ولی بدون شک و تردید سحرگاهان و آنگاه که چشمهای مردمان در خواب است و عالم را سکوت و سکون فرا گرفته، بهترین فرصت برای این امر عظیم است و توبه در این وقت از همه اوقات دیگر بیشتر مورد رضای پروردگار و مقبولیت آن ذات مقدس قرار دارد چرا که از هرگونه شائبه ریا و دورویی بدور است و از همین رو در قرآن کریم از «توبه کنندگان در سحرگاهان»(3) تجلیل شده و اعلام گردیده که اینان مورد لطف خداوند قرار دارند. ولی با اینهمه باید به این حقیقت اعتراف کنیم که بسیاری از ما بنا به دلائل گوناگون و بهانه های درست و نادرست در طول ایام و لیالی سال این توفیق سحرخیزی و تهجد را از کف می دهیم و باب رحمت الهی را بر خود می بندیم!! و در ارزش ماه مبارک رمضان همین بس که در این ماه عزیز برای آنانکه اهل تهجد و شب زنده داری نیستند بالاجبار فرصتی فراهم میشود تا تهجد و سحرخیزی و برخورداری از نسیم لطف و رحمت خداوند را در طول یکماه تجربه کنند و از آمرزش خداوند در این اوقات بهره مند گردند. فلذا بر انسان گنهکار فرض است که قدر سحرهای این ماه شریف را به نیکی دانسته و فرمان الهی را که میفرماید «یا ایهاالذین امنوا توبو الی الله توبه نصوحا... ای گروهی که ایمان آوردید توبه کنید بسوی خدا توبه کردنی که نصوح باشد (تحریم.8)» گردن نهاده و با عزمی مردانه به سوی خداوند و رحمت و مغفرتش بازگشت نماید که کلید تمامی سعادت ها در همین استغفار سحرگاهان و آمرزش خواهی نیمه شب قرار دارد که حافظ علیه الرحمه فرمود: هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود و: مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیمشب و درس صبحگاه رسید از آنچه در این نوشتار کوتاه آورده شد این مطلب به دست می آید که ماه مبارک رمضان برای کسی که در اثر غفلت و فراموشی آلوده به معاصی گردیده و طالب زدودن زنگار گناه از لوح دل و جان خویش است نیکوترین زمان است و بهترین فرصت و آنکه در اثر کثرت گناهان، مهر سیاهی و بیچارگی بر پیشانی اش خورده، چنانچه این فرصت ارزشمند را از دست دهد جز هلاکت بهره ای نخواهد داشت، که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خطبه شریف شعبانیهفرمود: «فان الشقی من حرم غفران الله فی هذاالشهر العظیم: شقی و بدبخت کسی است که محروم گردد از آمرزش خداوند در این ماه بزرگ». و در همین رابطه توجه به روایت و حکایت زیر نیز که در جلد دوم تفسیر شریف «روض الجنان و روح الجنان» تألیف دانشمند و مفسر گرانقدر شیعه در قرن ششم هجری شیخ ابوالفتوح رازی و ذیل آیأ 38 سورأ مبارکأ بقره، نقل گردیده آموزنده خواهد بود: «و در خبر هست که: چون ابتدای اسلام بود و اول هجرت بود، رسول علیه السلام از مکه به مدینه آمده بود و مسجد بنا کرده، ستونی است که آن را حنانه خوانند. رسول علیه السلام بر آن ستون تکیه کردی و برای صحابه خطبه کردی بر پای استاده. چون مسلمانان بیشتر شدند و عدد و عدت بسیار شد، دستوری خواستند و گفتند: ما را خوش نیست که ما نشسته و تو بر پای استاده ما را خطبه می کنی. دستور باش ]اجازه ده[ ما را تا برای تو منبری سازیم تا بدان جا خطبه کنی؟ گفت: روا باشد، این منبر که امروز هست بساختند. رسول علیه السلام آن روز از در مسجد درآمد و آهنگ منبر کرد و نزدیک ستون حنانه نرفت، منبر سه پایه بود. پا بر پایه اول نهاد و گفت: آمین، و بر دوم نهاد و سوم همچنین ]آمین می گفت[ و کس را ندیدند که دعا می کرد. چون بر منبر شد و بنشست خطبه آغاز کرد... ]اصحاب[ گفتند: یا رسول الله! چون از در درآمدی و به پایأ منبر برشدی، سه بار آمین گفتی، و کس دعایی نمیکرد؟ گفت: بلی جبریل دعا می کرد و شما نمی شنیدی. چون پا بر پایأ اول نهادم، جبریل گفت: من ادرک والدیه او واحداً منهما و لم یغفر له ابعده الله؛ هرکه مادر و پدر را دریابد و او را نیامرزند، ابعده الله، خدای او را هلاک کناد. من گفتم آمین! چون پا بر پایأ دوم نهادم گفت: هرکه ماه رمضان دریابد و او را نیامرزند، ابعده الله؛ خدای تعالی او را هلاک کناد. من گفتم آمین! چون پا بر پایأ سوم نهادم، گفت: هرکه پیش او ذکر تو کنند و نام تو برند و بر تو سلام ]صلوات[ نفرستد ابعده الله، خدای تعالی او را هلاک کناد، من گفتم: آمین!»(4) و در یک کلام ماه مبارک رمضان ماه عبادت و آبادانی خانأ دل است که در اثر طوفان گناهان ویران شده و خرابی بهم رسانیده است، به تعبیر حافظ علیه الرحمه: خاک وجود ما را از آب دیده تر کن ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد...
پی نوشت :
1- اصول کافی ج5 باب المؤمن حدیث ششم 2- خطبه شعبانیه پیامبر اکرم(ص) 3- سوره آل عمران آیه 81 4- تفسیر روض الجنان، ج2، ص53 و ص63 منبع:http://www.bashgah.net /س به نقل از راسخون
عالمان ربانی، چلچراغهاى پر فروغى هستند که در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مىدرخشند، و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلى مىکنند و آنان را به سوى منابع نور و برکت دودمان وحى، رهنمون مىسازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله علیه وآله نشانده، بر مشکات ملکوت، عروج مىدهند. در میان دین باوران کفر ستیز، چهره محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار، فیلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، از موقعیتى والا و ویژه برخودار است، زیرا روزها و ساعتها و لحظههاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آیه قرآن را مجسم ساخت و عینیت بخشید. در این مبحث به سیره عملی امام می پردازیم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد. حضرت امام (رحمت الله علیه) توجه ویژهاى نسبت به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقاتهاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مىکردند و به دعا و تلاوت قرآن و... مىپرداختند. و خودشان مىگفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کارى است (1) . یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مىگوید: پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند یکى از یاران امام، در این باره گفته است : در این ماه، ایشان شعر نمىخواندند و نمىسرودند و گوش به شعر هم نمىدانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با این ماه در زندگى خود ایجاد مىکردند، به گونهاى که این ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجید و دعا کردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مىکردند. (2) ایشان، به هنگام سحر وافطار، بسیار کم مىخوردند، به گونهاى که خادمشان فکر مىکردند که امام، چیزى نخورده است (3) حضرت امام رحمة الله علیه درباره رمضان چنین مىسرایند: ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد افطار به مى کرد برم پیر خرابات گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد با باده، وضو گیر که در مذهب رندان در حضرت حق این عملت بارور افتاد (4)
عبادت و تهجد
از جمله برنامههاى ویژه حضرت امام (رحمت الله علیه) در ماه مبارک رمضان ، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهى مىدانستند و به صراحت بیان مىکردند که در وادى عشق، نباید به عبادت به چشم وسیلهاى براى رسیدن به بهشت نگاه کرد (5) اکثر آشنایان امام نقل مىکنند که ایشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء برنامههایشان بود. بعضى از نزدیکان ایشان مىگفتند که وقتى در ظلمت و تاریکى نیمه شب، آهسته وارد اتاق امام مىشدم، معاشقه امام را با ایزد احساس مىکردم و مىدیدم که با خضوع و خشوعى خاص، نماز مىخواندند و قیام و رکوع و سجود را بجا مىآوردند که حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فکر مىکردم که شب امام، حقیقتا، لیلة القدر است (6) . یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مىگوید: پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند (7) . امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترک نمىکردند. نقل شده است که امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شدید، ماه مبارک رمضان را روزه مىگرفت و با این که در سنین پیرى بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل بهجاى نمىآوردند، افطار نمىکردند! و شبها تا صبح، نماز و دعا مىخواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مىکردند و صبح زود، براى کارهایشان آماده مىشدند (8) خانم زهرا مصطفوى مىگوید: راز و نیاز امام و گریهها و نالههاى نیمه شب ایشان، چنان شدید بود که انسان را بى اختیار، به گریه مىانداخت (9) یکى از اساتید قم نقل مىکرد: شبى میهمان حاج آقا مصطفى بودم. ایشان، خانه جداگانهاى نداشتند و در منزل امام زندگى مىکردند. نصف شب از خواب بیدار شدم و صداى آه و نالهاى شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقى افتاده است، حاج آقا مصطفى را بیدار کردم و گفتم: «ببین چه خبر است!» . ایشان نشست و گوش داد و گفت: «صداى امام است که مشغول تهجد و عبادت است» (10) یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مىکرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مىخواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مىکردند در ماه مبارک رمضان، این شب زنده دارى و تهجد، وضعیت دیگرى داشت. یکى از محافظان بیت مىگوید در یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان، نیمه شب، براى انجام کارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر کنم. حین عبور، متوجه شدم که امام، زار زار گریه مىکردند! هق هق گریه امام که در فضا پیچیده بود، واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خویش راز و نیاز مىکند. (11) آخرین ماه مبارک رمضان دوران حیات امام، به گفته ساکنان بیت، از ماه مبارک رمضانهاى دیگر متفاوت بود! به این صورت که امام همیشه، براى خشک کردن اشک چشمشان دستمالى را همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارک رمضان، حولهاى را نیز همراه برمىداشتند تا به هنگام نمازهاى نیمه شبشان، از آن استفاده کنند! (12)
توجه ویژه به قرآن
امام خمینى (رحمت الله علیه) توجه خاصى به قرآن داشتند، به طورى که روزى، هفت بار قرآن مىخواندند! امام در هر فرصتى که به دست مىآوردند، ولو اندک، قرآن مىخواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مىگذرد - قرآن تلاوت مىکنند ! (13) امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مىخواندند . (14) یکى اطرافیان امام مىگوید: امام در نجف، چشمشان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه چشم امام گفت: «شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید» . امام خندیدند و فرمودند: «دکتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مىخواهم! چه فایدهاى دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کارى کنید که من بتوانم قرآن بخوانم. » (15) و در ماه رمضان یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مىکرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مىخواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مىکردند . (16) علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان ، دستور مىدادند که چند ختم قرآن براى افرادى که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود . (17)
گزیده هایى از توصیهها و سفارشهاى امام به مناسبت ماه مبارک رمضان
شما در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا نمایید. از کردار و رفتار ناشایسته خود ، استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شدهاید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان ، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلا، به آداب اولیه روزه عمل نمایید و همان طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مىدارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانى را از دل بیرون کنید! امام در هر فرصتى که به دست مىآوردند، ولو اندک، قرآن مىخواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مىگذرد - قرآن تلاوت مىکنند اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مىشود روزهاى که از شما خواستهاند ، محقق نشده است. اگر دیدید کسى مىخواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شدهایم که در این سى روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمىتوانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مىکنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید. توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعىاش باشد . (18)
پی نوشت ها
1- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 . 2- برداشتهایى از سیره امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 90 . 3- همان، ص 89 . 4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 . 5- روزنامه جمهورى اسلامى، 20 / 11 / 64 . 6- امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 129 . 7- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، حبیب و محبوب، ص 53 / سیماى فرزانگان، ص 180 . 8- سیماى فرزانگان، ص 159 / برداشتهایى از سیره امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 99 . 9- برداشتهایى از سیره امام خمینى (رحمت الله علیه) ، ج 3 ، ص 132 . 10- همان، ص 286 . 11- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 104 / جلوهاى از خورشید ، ص 90 . 12- برداشتهایى از سیره امام خمینى ، ج 3 ، ص 126 . 13- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 270 . 14- برداشتهایى از سیره امام خمینى ، ج 3 ، ص 198 . 15- همان، ص 7. 16- همان . 17- پا به پاى آفتاب، ج 1 ص 181 . 18- سیماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهایى از سیره امام خمینى، ج 3 ، ص 8 .
منبع: www.tafrihi.com به نقل زا راسخون
از تمامی عزیزان و اهالی محترم صندوقچه التماس دعا دارم
نصیری
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ
سلام
آغاز و شروع زیبای یک عمر
عشق، اعتماد، مشارکت، تحمل و پشتکار را به شما تبریک میگویم
انشاالله سال های سال در کنار هم عاشق باشید.
سلام
ممنون
ممنون از حضورتون
به دلایلی که بارها گفتم (و نفرین بر لافزنان ریا کار دغلبازی که مرا مجبور به این کار کردند) باید هویت همکاران صندوقچه برای من مشخص باشد لطفا در یک کامنت خصوصی خود را کامل معرفی کنید وگرنه ممکن است سانسور یا سانسووووور شوید. گفتم که شرمنده نشویم (آیا خانم نصیری هستید؟)
نصیری
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 ساعت 01:49 ق.ظ
به نام خدا سلام خدایا در این ماه مبارک دل من و عزبزانم و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که .... هر کجا تردیدی هست ایمان،هرکجا زخمی هست مرهم،هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست،عشق به خدا جای آن را فرا گیرد. نیازمند دعای خیرتان هستم. روز و روزگارتون خوش
نصیری
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 ساعت 08:00 ق.ظ
به نام خدا استاد گرامی سلام ...
به نام خدا سلام ممنونم از حضورتون و از معرفی کاملتون و از لطفتون باعث افتخار ماست که دانشجویان عزیز این جا را قابل می دونند. باز هم ممنون
بسم الله النور بسم الله النور النور بسم الله الذی خلق النور من النور
( زهرا خانم متن زیبای شما من رو یاد این موضوع انداخت ُ که دانشمندا به تازگی فهمیدن همه عالم از نور ساخته شده ! چیزی که ما قرنهاست که می دونیم و نمی دونیم!!)
سلام استاد گرامی سلام ُ طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی انشاءا... سلام منتظر عزیز و جناب صفردوست بر سر سفره احساس اگر جایی هست ُ سخن ساده تبریک مرا جای دهید از صمیم قلب بهتون تبریک میگم و براتون آرزوی سعادت دارم و به قول خانم ارمز عاقبت بخیر ( باشید ) طاعاتتون هم قبول حق تعالی انشاءا...
آقای صفروست عذر بابت تاخیر در جوابتون ُ این ۹ بلوغی که خواستید: ۱- بلوغ جنسی ۲-بلوغ عقلی( یا بلوغ ذهنی یا بلوغ فکری) : کسی که به بلوغ عقلی رسیده باشه هر حرفی رو هر جایی نمی زنه ُ رفتارهای تشنجی نداره و نصیحت پذیر و توضیح پذیره. حضرت امام علی (ع) می فرمایند: انسان عاقل ابتدا فکر می کند سپس سخن می گوید ُ انسان جاهل ابتدا سخن می گوید و بعد فکر می کند. کسی که به بلوق عقلی رسیده باشه مسئولیت پذیره هم در قبال خودش و هم درباره خانوادش. کسی که در ارتباط با خودش ُ جسمش ُ نظم و ترتیبش و حتی درسش مسئولیت پذیر نیست به بلوغ عقلی هم نرسیده. ۳- بلوغ نکاح: کسی که هم به بلوغ جنسی رسیه و هم بلوغ عقلی ُ شرط بلوغ نکاح رو داره ( علت اینکه این بلوغ رو ذکر کردند ُ این بود که در قرآن آمده) ۴- بلوغ عاطفی: کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه توانایی ( دقت کنید: توانایی) ابراز احساسات رو داره. تو زندگی با کسی که به بلوغ عاطفی نرسیده فرد باید عشق رو گدایی کنه. این موضوع جدای از مدیریت احساسات هست ُ فرد باید هم بتونه ابراز احساسات کنه (البته جایی که باید) و در جایی که نباید ُ مدیریت ان لازمه. گریه هم مثل خنده بخشی از احساسات ماست. این گونه افراد تحمل انتقادات و شکست رو دارند و زود بهم ریخته و عصبانی نمیشن. برعکس افرادی که به این بلوغ نرسیدن مثل یخ بی حرکت و بی تفاوتند. ۵- بلوغ اجتماعی : این گونه افراد نسبت به جامعه خود (علاوه بر خود و خانواده شان نسبت به سایر افراد جامعه هم ُ احساس مسئولیت دارند. این افراد به قوانین احترام می گذارن و افرادی مقررات پذیر هستند. ۶- بلوغ فرهنگی : کسی که به این بلوغ رسیده نگاهش به زندگی نگاه مثبتی هست و و نگاهی عاشقانه به زندگی داره. مدام در پی یاد گرفتن ُ رشد کردن و عبرت گرفتن هست. در مقابل ُ فردی که به بلوغ فرهنگی نرسیده : از همه چیز ایراد می گیره اشتیاقی به زندگی نداره و به مشکلات و ایرادها نگاه می کنه . در ازدواج با کسی که به بلوغ فرهنگی نرسیده ُ فرد تمام مدت در پی این هست که از طرف مقابلش ایراد بگیره . ۷- بلوغ اخلاقی :( کسی که اخلاق نیکی داره) تمسخر بی ادبی و صفات ناپسندیده از ویژگیهای افرادی است ک هبه ای بلوغ نرسیده اند. این افراد به راحتی به دیگران توهین بی ادبی و جسارت می کنن و هر سخنی رو به زبان میارن. ۸- بلوغ اقتصادی : همون طور که قبلا گفتم سه نشانه داره اولین نشانه ( که در پسرها بایستی به وجود اومده باشه ولی در دخترها صد در صد ضروری نیست) :آیا میل به کار و عرضه کار دارد یا نه؟ توانایی کسب درآمد داشته باشه هر چند کم دومین نشانه: مدیریت بر درآمد و خرج. سومین نشانه : آیا در زندگی اهداف اقتصادی هم داره ؟ افرادی که به این بلوغ رسیده باشند برای آیندشون برنامه ریزی هم دارن. ۹- بلوغ أشُد : کسی که همه بلوغ ها رو داشته باشه ُبه این بلوغ رسیده . نام این بلوغ در قرآن ذکر شده ( سوره مومن ـ غافرـ آیه ۶۷ )
این بلوغ ها سومین معیار از معیارهای ازدواجند. از بین این بلوغ ها داشتن همه و به صورت کامل و صد در صد لازم نیست . البته شما که هر دوتون انشاء ا... به بلوغ اشد رسیدید ُ اینها رو هم اگه گفتم چون سؤال فرموده بودید وگرنه فکر کنم کار درستی نباشه که الان اینها رو برای شما توضیح بدم.
و اما درمورد سؤال خانم ارمز عزیز ُ کار ضروری هست ولی فکر کنم به کسی که یکسره از دبیرستان وارد دانشگاه شده و حتی تا مقاطع بالا ادامه تحصیل داده باشه بشه اعتماد کرد که فرد مسئولیت پذیری باشه . البته راحت تر از اون اعتماد به کسیه که شده برای مدت لااقل یکی دو ماهه سر کار میره هرچند با حقوقی نه چندان خوب ( و صد البته مشروط به شروط گفته شده ! )
براتون آرزوی سعادت و عاقبت بخیری و آخرت بخیری دارم ( یعنی برای همه )
تو این ماه مبارک و عزیز از همگیتون التماس دعا دارم ُ ما رو تو دعاتون یاد کنید پایان سخنم با یک حدیث از امام محمد باقر (ع) : «با صدق و درستکاری خود را برای خدا آراسته کن.» یا علی
سلام استاد عزیزم عباداتت خودتون و خونواده تون مورد قبول حق تعالی نمیدونم چرا هروقت ماه مبارک از راه میرسه بی اختبار یاد کلاس شیمی آلی پیشرفته ارشدی ها و کوی اساتید و ماجراهای دمه نگهبانی و سفره ی رنگین و آوازهای پدر استاد میوفتم یادش بخیر واقعا بی نظیر و تکرار ناپذیر بود و خدا را شکر. واقعا شکر. اینکه لیاقت چنین جمع های صمیمی ای رو داشتیم.
استاد اگر درست حدس زده باشم (و حس کرده باشم) مدتی است که خبری از لافزنانترسو نیست. خزیدن تو سوراخ موش هاشون؟؟؟
نگفتم زردآلو است اون هم زردآلوهای اروانه تا سورپرایز بشید اما گویا قسمت این بود که واسه دیدارهای بعدی بهونه داشته باشم.
اونروز وقتی که رسیدیم برادر خانمم گفت استادت عجب وانت قشنگی داره برگشتنی هم منتظر گفت که چندبار دیده با وانت به دانشگاه هم می رفتین!
خاطره ی قشنگی بود. ما هم مشابه اش رو داریم. انشالله همه قدر همسرهامون رو بدونیم و به حق این ماه عزیز زندگی شرافتمندانه ای داشته باشیم
راستی از خدامه که سمنان قبول بشه چون هم شما هستید و هم سلمان! خیالم راحته که شماها جزء پاکترین آدم های روزگارید و داشتن اساتیدی چون شماها نعمتی بزرگه که امیدوارم شامل حال همسرم در دوره ی ارشدش بشه اما به قول پدر خانمم "ولله خیرٌ ما فی وقع"
به نام خدا سلام به 13عزیز و کامنت های طولانی همیشگی اش. انشالله که بتونیم آداب رمضان رو در باطن و ظاهر رعایت کنیم و محدود به ماه مبارک نکنیم
سلام به زهرای عزیز و سپاس از حضورتون. چه بیت زیبایی گذاشتید تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
سلام به خانم یا آقای نصیری. نمی دونم چرا حسم میگه شما همان خانم نصیری سال بالایی ام هستید. تبریک دلگرم کننده تون رو با دعای عاقبت به خیریتون پاسخ می دهم، انشالله ...
به به سعید اطمینانی عزیز. خیلی خیلی ذوق کردم. مرسی از اینکه هستی. دیشب با منتظر داشتیم از تو و وجناتت حرف میزدیم. میگفت که تو هم مثل سلمان استادش بودی! کلا واسه هرکی که به هر نحو معلم همسرم بوده احترام مضاعفی قائلم چه برسه به اینکه رفیق بستان و گلستانم هم باشه
حال شادوماد گل، دوست و رفیق چندین ساله ام محمد عزیزم چطوره؟ عروس خانم خوبه؟ انشالله به حق این شبهای عزیز توهم در زندگی جدیدت عاقبت به خیر بشی و خدا هم دستی بر سر پسر کوچولومون (محسن!!!) بکشه چه خبر از کار و بار؟ شکر خدا از فردا صبح میرم پژوهشکده و رسما مشغول به کار میشم. (قابل توجه استاد!) دعایت میکنم که کار تو هم هرچه زودتر ردیف بشه اینجا هم با هم باشیم و همکار بشیم تا علاوه بر دوران لیسانس و فوق لیسانس در کنار هم بمونیم. بذار صادقانه بگم، تو گوهری هستی که به هیچ عنوان دلم نمی خواد از دستت بدم. دلم می خواد بیشتر از این در خدمتت باشم چون به پاکیت ایمان دارم! خواستم تا نفسی میاد و میره اینو گفته باشم دعایم کن محمد!
سلام خانم الهوئی مرسی از لطفتون. امیدوارم که بچه ها قدر این اطلاعات ارزنده رو بدونن، اگه فرصتی پیش آمد مطالبتون رو تکمیل تر خواهم کرد.
خانم ارمز دوستتون تمام منظورم رو تو یه جمله بسیار زیبا بیان کرد: کار ضروری هست ولی فکر کنم به کسی که یکسره از دبیرستان وارد دانشگاه شده و حتی تا مقاطع بالا ادامه تحصیل داده باشه بشه اعتماد کرد که فرد مسئولیت پذیری باشه.
در شبهای آینده (فکر کنم 7ام ماه رمضان) ولادت حضرت قاسم ابن حسن (ع) رو در پیش داریم. پیشاپیش ولادت گل نجمه، داماد کربلا رو به تمام جوونای عزیز و استاد خوبم و منتظر جانم تبریک میگم
به نام خدا ۱-سلام ۲-ممنون خدا را شکر ۳- خجالتم نده مرتضی. اگه صفایی بوده از باطن سحرخیزان بوده. به من بیشتر از شماها خوش گذشت. ۴-ان ربک لبالمرصاد ۵-وانت داداشم است ۶-ان شاالله هر چی خیره ۷-بکوب داره امتحان سنتز نامتقارن شهریور را می خونه و مقاله می نویسه. مضافا صندوقچه آزادی حضور و عدم حضور را برای تمام اصحابش نهادینه کرده است. دلمان تنگ می شوداما تکلیف تمی کنیم. آزادی هرکس محترم است مثلا خودتو الان کمتر سر می زنی وبعدا کمترتر!
آقای صفر دوست و خانوم الهویی عزیز از مطالب و اطلاعاتی که آوردید بی نهایت ممنون. موفق و سربلند باشید.
***خدایا چرامن ؟
آرتوراش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: “چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟”
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزندو شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که “خدایا چرا من؟
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :”چرا من؟
امام علی (ع): آدمی به زیر زبان خویش پنهان است. پس کلام خود را بسنج و آن را بر عقل و دانش خود عرضه کن، اگر آن کلام، برای خدا و در راه خدا بود، آن را بگو و اگر غیر از این بود، سکوت از سخن گفتن بهتر است
منم زیبا ... منم پروردگار پاک بی همتا ... منم زیبا ... که زیبا بنده ام را دوست میدارم ... تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید تو را در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خودت و غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی. یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم. تویی والاترین مهمان دنیایم. که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی. ببینم من تو را از درگهم راندم؟ که می ترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت، خالقت، اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمی فهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان / قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم / قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگویدت و را در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد.
مرتضی
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ
به نام خدا سلام استاد حالتون چطوره؟ این چند روزه همش درگیر جور کردن مدارک جذب و استخدام و گزینش هستم. هرکی هم واسه خودش سازی میزنه! با خبر شدم که مهدی عابدی و محمد نایب حسینی هم می خوان بیان اونجا واسه مصاحبه. استاد دعاشون کنید!!!
دلم واسه سلمان تنگ شده٬ فقط همین!
سلام منتظر عزیزم حالت چطوره؟ خانواده همگی خوبن؟ چند وقتیه که نیستی؟ تو دیگه شریک همه چیزمی! من که دلم واسه مطالب قشنگت تنگ شده! در پناه خالق یکتا
یا علی
سلام خدا را شکر ان شاالله
آشنا
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ
آموخته ام که ... وقتی عاشق می شوم ، عشق خودش را نشان می دهد.
سلام استاد شب آدینتون بخیر طاعاتتون قبول سلام آقای صفردوست و سلام به منتظر عزیز، طاعاتتون قبول سلام به خانم ارمز عزیز خانم ارمز عزیز و آقای صفردوست بدنبال بحثمون من برای اطمینان بیشتر یک بار دیگه صحبتهای دکتر فرهنگ رو گوش دادم و با اجازتون میذارم ایشون صحبتشون رو با یک مثال آوردند: برای آقا پسری خواستگاری رفتند و این آقا هنوز سربازند. خونواده داماد : پسرمون خیلی کارین و انشاءا... از سربازی که برگردن کارمناسب براشون فراهمه و پسرمون ماشاءا... ماشاءا.. اهل کاره! موضوعی که خیلی مهمه اینه که این آقا باید شاغل باشن تا بشه در مورد شرایط بلوغ اقتصادی او نظر داد که آیا به بلوغ رسیده یا نه ، یعنی عرضه کار در او باید دیده بشه و پول به خونه آورده باشه و لااقل یه ۲ ماهی از کار کردن او گذشته باشه ( و نشون بده کار مهیاست و درآمد داره و اهل کاره و این دو ماه برای اینه که تو شرایط مختلف کارش قرار بگیره چون ممکنه یه ۲۰ روزی سر کار بره ولی دوام نیاره و باید بیرون (من خودم برای این موضوع شاهدها! دارم) ) پسری که خواستگاری میره باید کار ثابت و درست و حسابی داشته باشه مثال : خانمی میگه دکتر همسر من ۱۵ ساله کار ثابت داره آیا به بلوغ اقتصادی رسیده ؟ وقتی از این خانم میپرسن کار همسرتون چیه میگه شوهرم ۱۵ ساله سر چهارراه کوپن میفروشه! خب قطعا این فرد به بلوغ اقتصادی نرسیده چون کار درست و حسابی نداره ، اشتباه نشه منظور از کار درست و حسابی یه کار آبرومنده نه اینکه حتما کارمند رسمی باشه یا چیزی تو این مایه ها!، ممکنه فرد کارش رو از شاگردی پارچه فروشی شروع کنه و این یک کار درست و حسابیه ، کارگری هم حتی یه کار درست و حسابیه! ( البته اینجا موضوع کفویت اهمیت پیدا میکنه)
نتیجه گیری کلی: آقا باید کار داشته باشه (حداقل ۲ ماه) تا بشه شرایط این بلوغ رو در موردش بررسی کرد! خانم ارمز عزیز از سؤال خوبت متشکرم و آقای صفردوست از صعه صدر و جنبتون ممنون ، انشاءا... بتونیم این مطالب رو درست و بجا به کار ببندیم با این که می دونم خودشون نیستند ولی: تشکر ویژه من از خود دکتر فرهنگه که اجازه دادن مطالبشون منتشر بشه ( چه با نام و چه بی نام) راستی آدرس وب ایشون هم kht.ir هست می تونید سر بزنید اگه سؤالی هست یا اگه مایلید مطالب دیگه ای بدونید من در خدمتم التماس دعا ( نه فقط برای خودم ، برای همه دعا کنید، لطفا )
تواضع آنست که آنگونه که دوست داری مردم با تو رفتار کنند تو با مردم رفتار کنی حضرت امام رضا (ع) .......................................................................
صدایت می کنم ، عالم شمیم عود می گیرد و چشمانم به یاد تو غمی مشهود می گیرد
شبی در خلوت لاهوتی روحم تجلی کن که دارد شعرهایم رنگی از بدرورد می گیرد
سواحل در سواحل، خاک سرگرم گل افشانی ست که روزی رنگ و بو از آن گل موعود می گیرد
در اشراق ترنم ها و آفاق تغزل ها زمین را نغمه جادویی داود می گیرد
هلا! ای قدسی سرچشمه انفاس جالینوس به دشت زخمهامان نقشی از بهبود می گیرد
ببین مولا! به محض این که از عشق تو می گویم جهان را، شوق یک فردای نامحدود می گیرد (صالح محمدی امین)
شادی وشادمانی برخانه ای سایه خواهد افکند که درآن مهر و محبت مسکن کرده باشد. "شکسپیر"
دوری و دوستی
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ
شمس عفت زگریبان، قمر آورده برون نخله ی فاطمه، اول ثمر آورده برون بوالحسن را حسنی داده خداوند و حسن از افق، رخ پی اهل نظر آورده برون آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نیم چون نبی معجز شق القمر آورده برون
ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(علیه السلام) مبارک.التماس دعا.
استاد
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ
ببخشید طولانی است. از عصر ایران:
علی مطهری: اگر در فهرست 7+8 نباشم، فهرست جدا می دهیم فارس نوشت : علی مطهری با بیان اینکه اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان و افرادش مدتی در مسجد نیاوران حضور داشتند و پای تفسیر آقای موسویخوئینیها مینشستند، تردیدی نیست، گفت: در اینکه آقای موسویخوئینیها گاهی تفسیرهایی متأثر از تفکر مارکسیستی بیان میکرد، تردید و شکی وجود ندارد.
بخش دوم گفتوگوی علی مطهری به شرح زیر است:
* فارس: سوال بعدی ما در خصوص نهضت آزادی است. آیا شما نظر ابراهیم یزدی را مبنی بر اینکه نامه امام (ره) درباره مؤسسه حفظ و نشر آثار امام (ره) دستخط حاجاحمد است، قبول دارید؟
-مطهری: نمیدانم. اطلاعاتم کافی نیست. امام (ره) در آنجا چه میگوید؟
* فارس: امام (ره) در آن نامه گفتهاند که مؤسسه حفظ و نشر آثار هر چه را که تأیید کند، حتما از جانب بنده بوده است. سال 66 محتشمیپور به امام(ره) نامه مینویسد و در آن از ایشان میپرسد که نهضت آزادی را به انتخابات راه بدهیم یا خیر؟ که امام در پاسخ مینویسند "فرزندان عزیز بازرگان از منافقین بدتر هستند و صلاحیت هیچ کاری را ندارند و کاری نباید به آنها داد "، این سؤال از این جهت مطرح میشود که شما گفتید ما با نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم، در حالی که آنها ماهنامه داشتند، کنگره برگزار میکردند، ابراهیم یزدی در انتخابات همراه بهزاد نبوی بود و حتی آنها در حمایت از کروبی بیانیه دادند و از تریبون روزنامههای اعتماد ملی و کارگزاران نیز استفاده میکردند.بنابراین برخورد بد با آنها کجا بود؟
-مطهری: فرض کنید نظر امام (ره) این بوده که اعضای نهضت آزادی در آن روز مسئولیتی نگیرند، اما ملاک وضع امروز آنهاست و باید دید آیا هنوز همان افکار و مواضع را دارند یا خیر. ثانیا مگر مخالف نباید در بیان عقاید خود آزاد باشد؟ شما میگویید آزاد هستند. اما آنطور که باید آزاد نبودهاند و نشریه آنها دائم بسته میشد. خود شما میگویید در روزنامه اعتماد ملی و کارگزاران مطالب خود را بیان میکردند، پس روزنامه مستقل نداشتند.
* فارس: خوب به دلیل آن بود که خط قرمزها را زیر سوال میبردند.
-مطهری: بنده در هیئت نظارت بر مطبوعات هستم؛ الان فضا خوب است و تندروهای آن دوره نیستند. نشریه "نسیم بیداری " گرایش نهضت آزادی دارد و درباره عقاید بازرگان، مسائل تاریخی و آیت الله منتظری مطلب چاپ میکند. برخی میگویند همین که از آقای منتظری نام برده است، باید تعطیل شود ولی ما مانع میشویم.
* فارس: اما گفته میشود نشریه " 9 دی " به دلیل انتقاد از رئیس مجلس توقیف شده است؟.
-مطهری: نه، آن نشریه به دلیل چاپ کاریکاتور یک روحانی و موارد دیگر توقیف شد.
* فارس: آقای مطهری! آن کاریکاتور که بهانه بود و بحث اصلی مربوط به انتقاد از آقای لاریجانی است.
-مطهری: خیر، اصل قضیه کاریکاتور روحانیت و اتهام زنیها بود.
* فارس: آیا به همان شدت که با رسانههای ارزشی برخورد میشود با سایر رسانهها هم میشود. روزنامه ایران توقیف شد و هنوز بحث شلاق خوردن کاوه اشتهاردی مطرح است.
-مطهری: آن مربوط به شاکی خصوصی است نه هیئت نظارت بر مطبوعات. نشریه 9 دی، عکس آقای اکرمی را چاپ کرد و زیر آن نوشت "مردم توجه کنند کسانی که با نام اصولگرایی وارد مجلس میشوند و از یاران فتنه هستند دیگر نباید رأی بیاورند " آنها عکس یک سید روحانی شریف را چاپ کرده و به او یار فتنه گفتند در حالی که حق چنین کاری را نداشتند. آنها در صفحه اول خود عکس آقای صانعی، رجوی و گوگوش و افراد دیگری را در کنار هم به عنوان اصحاب فتنه، چاپ کردند.
* فارس: خوب مگر مواضع آقای صانعی با گوگوش یکی نیست؟
-مطهری: خیر، یکی نیست. فرضاً در یک مورد مواضع افرادی یکی باشد دلیل نمیشود که همه آنها را به یک چوب برانیم. بالاخره عدهای از آقای صانعی تقلید میکنند. به صرف اینکه وی منتقد است نباید این گونه رفتار کرد. وی عالم بزرگ و باسوادی است. به هر حال برخورد با 9 دی استثنا بود و نظیر آن خیلی کم اتفاق میافتد و ممکن است رفع توقیف شود.
*فارس: خوب نشریات دیگر هم (مثل نشریات نهضت آزادی) بعد از توقیف باز میشد.
-مطهری: نه، آنها به محض اینکه انتقادی میکردند، تعطیل میشدند. فرضاً امام (ره) گفته باشند به نهضتآزادیها برای همیشه پست ندهید، اما افرادی که منتقد و مخالف نظام هستند حق اظهارنظر دارند، ما این حق را به آنها به طور کامل ندادیم در حالیکه آنها نظام جمهوری اسلامی را قبول داشتند.
* فارس: با همین مبانی فعلیشان؟
-مطهری: بالاخره نظام را قبول دارند و در راه تحقق آن زندانها تحمل کردهاند هر چند ممکن است انتقاداتی به عملکرد ما و حتی به اصل ولایت فقیه داشته باشند.
* فارس: اما آقای سحابی سال 87 در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت که ما نظام و جامعه اسلامی را قبول نداریم اما در عین حال ثبات آن را ترجیح میدهیم و مبارزه نمیکنیم.
-مطهری: خیلی خوب! حالا چنین افرادی هستند، حق دارند حرف بزنند یا خیر؟
* فارس: حق دارند، کسی هم مانع آنها نشده است کما اینکه در سال 88 بیانیه دادند و کار انتخاباتی کردند. در حالی که امام (ره) گفتند "نهضت آزادی صلاحیت هیچ کاری را ندارد " اما آنها بیانیه دادند و از موسوی حمایت کردند.
-مطهری: اشکال همین است؛ شما فکر کردهاید چون این افراد مخالف هستند پس دیگر باید بروند بمیرند!
* فارس: نه، ما این را قبول نداریم. میگوییم آنها آزادی داشتند. از شما میپرسیم برخورد بد با آنها کجا صورت گرفت؟
-مطهری: آزادی برای آنها در حد مطلوب نبوده است.
* فارس: حد مطلوب از نظر شما چیست؟
-مطهری: مثلا آنها میخواستند سالگرد بازرگان را برگزار کنند، اجازه ندادیم. آزادی همین است دیگر.
* فارس: آقای مطهری! مگر موضع آنها بعد از انتخابات با مسعود رجوی متفاوت بود که حالا باید به آنها اجازه چنین کاری داد؟ در روزهای پس از انتخابات مسعود رجوی به آنها پیام داد که مقاومت اشرفنشان خود را ادامه دهید و بر همین اساس نهضت آزادی بیانیه داد که تا دمار این حکومت جور را در نیاوردهاید، از پای ننشینید.
-مطهری: اولا ممکن است مقصودشان از حکومت دولت باشد، ثانیا از چه طریق گفتند " تا دمار حکومت را در نیاوردهاید از پای ننشینید؟ " از راه مسلحانه یا فعالیت مدنی؟
* فارس: براندازی مگر چیست؟
-مطهری: کسی که دولت و حتی نظام را قبول ندارد و دوست دارد ساقط شود اما در عین حال از راه مسالمتآمیز و انتخابات وارد میشود با کسی که قیام مسلحانه می کند متفاوت است.
* فارس: آنها در بیانیههای خود به هیچعنوان بحثهای مدنی را مطرح نمیکردند. وجه مشترک تمام آنها این است که زیر بار قانون نمیروند.
-مطهری: اتفاقا حرف آنها هم همین است که دولت زیر بار قانون نمی رود. مشخصه نهضت آزادی حتی قبل از انقلاب همین بوده است که معتقد به مبارزه مدنی بودهاند نه مبارزه مسلحانه. رجوی در 30 خرداد 1360 اعلام قیام مسلحانه کرد، لذا رفتار آنها با نهضت آزادی تفاوت دارد.
* فارس: اما برانداز هستند. قبول دارید؟
-مطهری: نمیدانم.
* فارس: خودشان اقرار کردند مگر نشنیدید؟.
-مطهری: یک بیانیه و اطلاعیه که در آن هیجان انتخابات دادهاند که دلیل نمیشود. باید مشی کلی آنها را دید.
* فارس: پس با این معیار شما، آقای احمدینژاد هم در مناظره بهدلیل هیجان آن، یک موضوعی را مطرح کرد!
-مطهری: احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور کاندیدا و تهمت دزدی به افراد غایب در مناظره تلویزیونی زد و این عواقب بدی برای نظام داشت. این با صدور یک بیانیه توسط یک گروه سیاسی منزوی خیلی متفاوت است. درباره نهضت آزادی هم هرگاه آنها نیروهای مسلح خود را به خیابان آوردند، اقدام مسلحانه میشود.
* فارس: یعنی با کلاشینکف و ژ3 به خیابان بیایند؟
-مطهری: بله، با سلاح.
* فارس: مگر حکومت مرده است که آنها با سلاح به خیابان بیایند؟
-مطهری: مگر مجاهدین خلق این کار را نکردند؟
* فارس: مگر معنای اقدام مسلحانه این است که حتماً باید با کلت و کلاشینکف به خیابان آمد؟ پس چرا سال 88 بسیجیها و مردم به شهادت رسیدند؟
-مطهری: در یک آشوب و شورش اجتماعی هر اتفاقی ممکن است بیفتد. در این مواقع، از طرفی بزهکاران و لاتها و از طرف دیگر مخالفان مسلح نظام فعال میشوند.
*فارس: بستر این اقدامات را چه کسی فراهم کرد؟
-مطهری: بستر آن را ما فراهم کردیم که مجوز تجمع ندادیم.
* فارس: مگر قانون مرجع نباید حکم کند که مجوز داده شود یا خیر؟
-مطهری: بله
* فارس: مجری تشخیص داده که نباید مجوز دهد.
-مطهری: حرف ما هم همین است که با توجه به آن شرایط خاص، مجری اشتباه کرد. باید رعایت حال جامعه را میکردند.2ـ3 میلیون از مردم عادی در تهران گفتند که تقلب شده و اکثر آنها کاری به موسوی و کروبی نداشتند. عده زیادی اعتراض داشتند، آنها را باید چه کار میکردیم؟ آیا باید با باتوم میزدیم؟
* فارس: به نظر شما وقتی به پایگاه مسلح بسیج حمله میکنند باید از آنها تبلیغ کنیم؟! اگر به مجلس حمله میکردند باز هم این حرف را میزدید؟
مطهری: اگر مجوز داده میشد آن اتفاق نمی افتاد. باید به آنها مجوز تجمع میدادند تا مثلا به مصلی بیایند و شعار دهند. آن وقت باید از آنها سئوال میشد که حرف حساب شما چیست و تلویزیون هم آن را پخش میکرد. حتی باید موسوی و کروبی را هم به تلویزیون میآوردند تا حرف خود را درباره تقلب ثابت کنند و در مقابل، پاسخ داده میشد. اگر چند بار اجازه تجمع داده میشد، آنها ریزش میکردند و در آخر مثلا صد هزار نفر باقی میماند که قصدشان تخریب و آتش زدن بود، آن وقت با آنها برخورد جدی می شد. اما من از روز اول دیدم که با باتوم مردم را میزدند. ما به موضوع، امنیتی و اطلاعاتی نگاه کردیم نه سیاسی و اجتماعی، و براساس شنودها برخورد کردیم. در حالی که باید مردم عادی را آرام میکردیم تا آنها کنار بروند. در واقع حساب مردم عادی را از حساب سران بحران جدا نکردیم.
* فارس: رسانه ملی از موسوی خواست که در تلویزیون صحبت کند اما وی گفت من فقط برنامه زنده میخواهم و مناظره هم نمیکنم.
-مطهری: چه زمانی چنین حرفی زد؟
* فارس: همان روزهای اول پس از انتخابات.
-مطهری: بنده در روزهای اول بحران بارها به آقای ضرغامی گفتم که اجازه دهید آنها خودشان بیایند صحبت کنند، آنها حرفی ندارند، میتوانید از این طریق جواب آنها را هم بدهید. صداوسیما تعلل کرد. بعد از آنکه دو هفته گذشت و اوضاع به هم ریخت، تازه به این فکر افتادند که از آنها دعوت کنند و موسوی گفت من مناظره نمیکنم.
* فارس: حرفهای ما مبنی بر نیامدن موسوی به تلویزیون مستند به نشست خبری ضرغامی در آبان 88 است که گفت "ما همان هفته اول به موسوی و کروبی گفتیم که بیایید اما آنها گفتند که مناظره نمیکنیم و فقط برنامه زنده میخواهیم ". شما رئیس صدا و سیما بودید این کار را میکردید؟
-مطهری: بله، در آن شرایط این کار را می کردم و بعد هم پاسخگوی عملکرد خود بودم. بنده به ضرغامی گفتم که اجازه دهید این آقایان حرف بزنند اما آنقدر در این کار تأخیر شد که بعد از دو هفته آنها هم دیگر نیامدند. اصلا فرض کنید این آقایان به اسرائیل وصل بودند، اما موضوع اصلی در آن زمان آرام کردن و اقناع مردم بود که فکر می کردند واقعا تقلب شده و کاری به شنودها وغیره نداشتند. ما همانطور درباره مردم معترض قضاوت کردیم که به موسوی و کروبی نگاه میکردیم.
* فارس: اینطور نبود. رسانه ملی بین اغتشاشگران و طرفداران موسوی این تفکیک را انجام میداد و در اخبار تصریح میکرد که 40 میلیون در انتخابات شرکت کردهاند اما در تجمعها تعدادی آشوب آفریدند، یعنی اسمی از 13 میلیون برده نمیشد.
-مطهری: ولی در این کار خودش موفق نبود و برداشت مردم این بود که آنها را برانداز و اغتشاشگر میخوانند.اگر به آنها اجازه تجمع میدادیم و حفظ امنیت آن را طبق قانون به خودشان میسپردیم بحران راحتتر و زودتر فروکش میکرد.
* فارس: با این طرز تفکر دوباره آنها میتوانستند ادعا کنند که نظام مجوز صوری داد و از ما کشته گرفت.
مطهری: گاهی باید با این گونه اقدامات، طرف مقابل را خلع سلاح کرد. نیت قلیلی از آنها آشوب بود اما این امر برای مردم آشکار نبود. بنابراین اگر یک بار مجوز میدادیم و آنها آشوب میکردند، آن زمان مردم خودشان متوجه اهداف این افراد میشدند. مگر امام(ره) با مجاهدین چگونه برخورد کرد؟ در حالی که آنها به امام و انقلاب ناسزا میگفتند، برخوردی با آنها صورت نمیگرفت و روزنامهشان را توزیع میکردند. تا زمانی که آنها مسلحانه به خیابان آمدند. امام(ره) آنقدر صبر کردند تا مردم خودشان خواستار سرکوب مجاهدین خلق شدند.
* فارس: اما پیش از آنکه آنها اقدام مسلحانه کنند، امام جبهه ملی را مرتد اعلام کردند.
-مطهری: آن به خاطر انکار حکم قصاص به عنوان ضروری دین بود که حکم فقهی آن ارتداد است.
* فارس: اگر عدهای بخواهند با نیت آشوب وارد مجلس شوند، چه باید کرد؟
-مطهری: باید جلوی آنها را گرفت.
* فارس: خوب پلیس هم جلوی آشوبگران را گرفتیم!
-مطهری: همه آنها آشوبگر نبودند. باید این امر نهادینه شود که گاهی به معترضان گوناگون اجازه تجمع و اظهارنظر و شعار دادن بدهیم و فورا آنها را برانداز و مخالف اسلام معرفی نکنیم.
* فارس: آیا درست است که به آنها مجوز بدهیم تا هر کجا را که خواستند، تخریب کنند؟
-مطهری: مجوز حساب و کتاب دارد؛ در مکان خاص و با گرفتن تعهدات لازم انجام میشود. اما پس از انتخابات ترس بیجا وجود داشت و همین امر موضوع را بدتر کرد. اگر تصمیم به صدور مجوز بود طبعاً از موسوی، کروبی و خاتمی امضاء گرفته میشد که امنیت را خودشان در تجمعات حفظ کنند. آن زمان اگر آشوب می شد، مردم به سمت ما میآمدند. اما متأسفانه بهجای آنکه آنها را خلع سلاح کنیم، در موضع مظلومیت قرار دادیم.
* فارس: آقای مطهری شما در راهپیماییهای بعد از انتخابات حضور داشتید؟
-مطهری: نه، حضور نداشتم. بنده در روزهای اول این بحران چون با مترو به منزل میرفتم و از ایستگاه حقانی تا منزل را در خیابان میرداماد پیاده میرفتم، از بین بسیجیها و معترضان عبور میکردم. جالب است که دو طرف به من احترام میگذاشتند و قاعدتاً این بهخاطر شهید مطهری بود. * فارس: راز حمله مشترک شما و اکبر گنجی و سروش به سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی چیست؟ آنها نیز دقیقاً همین حرف شما را میزدند.
-مطهری: حملهای در کار نبوده تا مشترک با این افراد باشد. ثانیاً ما باید به گفته توجه داشته باشیم نه به گوینده. برخی حرفهای آنها واقعاً درست بوده است. مگر هر حرفی که اکبر گنجی بزند، غلط است؟ ما خودمان باید اولین افرادی باشیم که برای اصلاح کژیها اقدام میکنیم قبل از آنکه امثال اکبر گنجی یا شیرین عبادی بگویند. ثالثا بنده کی به سپاه حمله کردم؟
*فارس: روز رأی اعتماد به وزیر نفت در مجلس.
-مطهری: آن که حمله نبود. این یک اصل کلی است، وقتی سپاه تبدیل به بنگاه اقتصادی و سیاسی شود دیگر سپاه نیست.
*فارس: اگر این اصل برای شما مبنا است پس چرا دامادتان، علی لاریجانی، در عین حال که رئیس صدا و سیما بود، سردار سپاه هم محسوب میشد؟
-مطهری: ایشان قبلاً در وزارت دفاع خدمت میکرد و هیچگاه پاسدار رسمی نبوده است.
*فارس: شما در انتخابات 88 از فرمانده اسبق سپاه برای ریاست جمهوری حمایت کردید؟.
-مطهری: پاسدار استعفا دهد یا بازنشسته باشد، مشکلی ندارد.
* فارس: چرا شما روز رأی اعتماد به وزرا درباره آقای قاسمی گفتید که نمیشود از آنها، وزرای سپاهی، سوال کرد؟ مگر مجلس از صفار هرندی و فتاح سوال نمیکرد؟
-مطهری: من گفتم سئوال و استیضاح چنین وزرایی سخت میشود چون به نوعی سئوال از سپاه است. بنده طبق یک اصل کلی گفتم که سپاه نباید وارد سیاست شود.
* فارس: به نظر میرسد دیدگاههای شما تغییر کرده است.
-مطهری: نه؛ دیدگاههای بنده از اول همین بوده است. من مخالف هستم که سپاه این گونه وارد مسائل اقتصادی و سیاسی شود و در واقع دولتی شود. باید استقلال سپاه حفظ شود. سپاه متعلق به کل نظام و کل مردم است. البته نظامی بودن وزیر دفاع روشن است که مانعی ندارد. نظامی بودن وزیر کشور نیز به خاطر ارتباطش با نیروی انتظامی میتواند به نوعی توجیه شود. اما سایر وزارتخانه ها توجیهی ندارد.
*فارس: اما تمام وزرایی که سابقه سپاهی بودن دارند، با رأی نمایندگان روی کار آمدند.
-مطهری: در حالی که عضو سپاه هستند نباید وزیر شوند.
*فارس: مگر عضو سپاه بودن بهقول آقای لاریجانی، گناه نابخشودنی است؟
-مطهری: این ربطی به حرف من ندارد.
*فارس: آیا درست است که لاریجانی به شما گفته است با وزیر نفت مخالفت نکنید؟
-مطهری: ایشان دو سه نفر را فرستاد که من صحبت نکنم ولی من قبول نکردم.
*فارس: از نظر شما چرا شخصی که فساد اقتصادی و سیاسی نداشته باشد، نباید وارد امور اجرایی شود؟
-مطهری: چون تا زمانی که عضو سپاه است، نباید وارد دولت شود.
*فارس: مگر در زمان امام (ره) بسیاری از افراد سپاه کار اجرایی نمیکردند؟
-مطهری: کار اجرایی با وزارت فرق میکند.
*فارس: چه فرقی؟
-مطهری: در وزارت قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی پیوند میخورد و احتمال فساد افزایش مییابد در حالی که باید زمینههای فساد را از بین برد.
* فارس: پس چرا در زمان امام (ره) سپاه، دولت موقت را اداره میکرد؟
-مطهری: دولت موقت را مهندس بازرگان اداره می کرد. شاید سپاه در معرفی افراد به او کمک کرده باشد. در فضای اول انقلاب، همه مسائل اضطراری بود.
* فارس: مگر در حال حاضر کشور با بیشترین تحریمها مواجه نیست؟
-مطهری: اتفاقاً وقتی کشور تحریم است نباید فردی نظامی وزارت نفت را بر عهده گیرد.
* فارس: اما مجلس با رأی قاطع نمایندگان این وزیر پیشنهادی دولت را پذیرفت.
-مطهری: امثال بنده هم مخالفت کردیم تا در تاریخ ثبت شود. در زمان سازندگی، وزارت اطلاعات وارد مسائل اقتصادی شد و بسیاری از آنها فاسد شدند و کار به قتلهای زنجیرهای رسید. سپاه را باید از این لغزشگاه ها حفظ کنیم، ممکن است دچار همان سرنوشت شود.
* فارس: یعنی شما این امر را پیشبینی میکنید؟!
-مطهری: آنها با ورود به مسائل اقتصادی و سیاسی ماهیت و شخصیت خود را از دست میدهند.
* سپاه در خصوص کمیته 7 + 8 هم نظر میدهد
* فارس: با این استدلال شما آیا صفارهرندی و فتاح پس از وزارت تغییر شخصیت دادند؟
-مطهری: سپاه به عنوان یک شخصیت حقوقی را عرض میکنم. بحث روی افراد نیست. در حال حاضر سپاه در خصوص کمیته 7 + 8 هم نظر میدهد.
* فارس: سپاه چه زمانی در خصوص 7 + 8 نظر داد؟
-مطهری: پشت پرده نظر میدهد که با فلان فرد موافق نیستیم.
* فارس: شما وقتی میخواهید وارد مصادیق شوید، میگویید پشت پرده است! می توانید پشت پرده ها را ثابت کنید؟
-مطهری: سپاه با فلان نماینده جبهه پیروان امام و رهبری در کمیته 7 + 8 مخالفت میکند، در حالی که ربطی به آنها ندارد. سپاه نباید سیاسی شود. پیوند قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی در یکجا موجب فساد میشود، این را مطمئن باشید، مگر آنکه شخص معصوم باشد. تقوا به تنهایی کافی نیست.
* فارس: پس با این استدلال، ولایت فقیه هم باید از نظر شما زیر سوال برود.
-مطهری: ولیفقیه حاکم و مجری نیست، بلکه ناظر است و ولایت ایدئولوژیک دارد تا حکومت از مسیر اسلام خارج نشود. حاکم و مجری رئیسجمهور و دولت است. علاوه بر این، از همین جهت مجلس خبرگان رهبری تأسیس شده و بر کار رهبر نظارت دارد.
* فارس: اما ولیفقیه صرفاً ناظر نیست، بلکه حکم حکومتی و ولایت مطلقه دارد.
-مطهری: احکام حکومتی موارد خاص و نادر است، ممکن است چند سال یک بار باشد.
* فارس: آقای مطهری! شما گفته بودید که اگر نتوانم "سوال از رئیس جمهور " را مطرح کنم، برای دوره نهم مجلس نامزد نمیشوم، بنابراین با این روند نامزد نمیشوید؟
-مطهری: به عنوان مثال گفتم. حرف من این بود که اگر مجلس نتواند کارهای بزرگ مانند سئوال از رئیس جمهور را انجام دهد و نتواند دولت را وادار به تمکین از قانون کند، دیگر ارزش نمایندگی ندارد.
*فارس: یعنی بزرگترین کار مجلس از نظر شما سؤال از رئیس جمهور است؟ طرح نظارت در اولویت نیست؟
-مطهری: خیر، سؤال و مبارزه با قانون گریزی مهمتر است.
* فارس: مجلس در حال حاضر به دلیل نداشتن نظارت دچار مشکل شده است، برخی روزها 80 نماینده در مجلس غایب هستند.
-مطهری: در تمام مجالس همینطور است، چون برخی نمایندگان یا مأموریت هستند یا همراه رئیسجمهور یا وزیر در سفر. ممکن است افرادی هم برای مصاحبه یا کار دیگری در بیرون صحن باشند، مخصوصاً در زمان نطقهای میان دستور. شما هم اگر چهار ساعت در مجلس بنشینید با آن آلودگی صوتی، سرگیجه میگیرید. البته صدا و سیما هم در بزرگ کردن این موضوع نقش داشته است.
* اگر نمایندهای چهار ساعت به طور مداوم روی صندلی مجلس بنشیند، دیسک کمر میگیرد
* فارس: مگر نمایندگان این شرایط را نپذیرفتهاند؟
-مطهری: اگر نمایندهای بخواهد چهار ساعت به طور مداوم روی صندلی مجلس بنشیند، دیسک کمر میگیرد. اما اگر منظور شما این است که نماینده باید ساعات اضافه خود را با مردم صحبت کند، این صحبت از نظر آگاهی او از مشکلات خوب است اما اگر به معنی رفع مشکلات شخصی مردم باشد، این کار نماینده نیست. مردم معمولا به دنبال وام و اشتغال هستند و کاری از ما برنمیآید. تصور مردم از نمایندگان این است که مشکلات آنها را حل کنند و این اصلاً درست نیست. کار نماینده قانونگذاری و نظارت است.
* فارس: شما هدف خود را از "طرح سوال از رئیس جمهور " شکستن غرور احمدینژاد عنوان کردید، آیا این برای مجلس آنقدر مهم است که شکستن غرور رئیس جمهور را بر منافع ملی ترجیح دهد؟
-مطهری: وقتی دولت میگوید قانون را اجرا نمیکنم، پس دچار غرور شده است و مجلس نمیتواند ساکت باشد، باید وی را در ریل قانون قرار دهد که این امر به طور طبیعی با شکستن غرور وی همراه میشود و در راستای منافع ملی است.
* فارس: تمام نمایندگان اعم از اصلاحطلب و اصولگرا شما را به شدت مغرور میدانند.
-مطهری: مغرور نه، فردی مستقل میدانند که همیشه حرف خود را میزند. اتفاقاً بسیاری از نمایندگان از اینکه بنده اهل مزاح و شوخی هستم و در مقابل حملاتی که به من می شود خونسرد هستم رضایت و گاهی اعجاب دارند.
* فارس: آقای مطهری! شما 14 اسفند 89 در مصاحبه با خبر آنلاین گفتید "هاشمی باید خواستار اجرای عدالت باشد و کارهای غیرقانونی را محکوم کند که همین کار را نیز انجام داده است. "، آیا هنوز با وجود مفتوح بودن پرونده مهدی هاشمی و عدم بازگشت وی، از این اظهارات دفاع میکنید؟
-مطهری: هاشمی خواستار این است که مهدی هاشمی بیاید و محاکمه هم بشود
* فارس: اما آقای هاشمی در آذرماه 88 در دانشگاه فردوسی مشهد گفت: "من خودم به مهدی گفتم نیا، هر گاه لازم باشد به او میگویم بیاید " آیا این با عدالت سازگار است که امثال تاجزاده در زندان باشند و مهدی هاشمی حتی بازنگردد؟
-مطهری: ایشان در آن زمان شرایط را برای محاکمه او مساعد نمیدیدند و حتی ترس جان او را داشتند. آنچه که من فهمیدم و از نزدیکان وی نیز شنیدم این است که آنها خواستار رسیدگی هر چه زودتر به اتهامات مهدی هاشمی هستند. چند ماه پیش یکی از نزدیکان آقای هاشمی درباره موضع خانواده خود نسبت به مهدی به بنده گفت "ما میخواهیم او هر چه زودتر محاکمه شود تا مسئله روشن شود اما اطمینان نداریم که کار درست و عادلانهای انجام شود ".
* فارس: از نظر شما عادلانه است که مهدی هاشمی از سیستم قضایی فرار کند؟
-مطهری: اگر مسئله آنقدر حیاتی است پلیس بینالملل میتواند مهدی هاشمی را دستگیر کند.
* فارس: از نظر شما حقوقی که مهدی هاشمی از دانشگاه آزاد برای حق مأموریت خود میگیرد، مشروع است؟
-مطهری: من اطلاع ندارم و نمیدانم این موضوع به چه شکل است.
* فارس: آقای مطهری! برخی میگویند شما بازوی عملیاتی آقای لاریجانی در مجلس هستید، آیا این حرف را قبول دارید؟
-مطهری: روز رأی اعتماد به وزیر نفت و در موارد دیگر مشخص شده که این گونه نیست. ممکن است وی بازوی عملیاتی من باشد!
* فارس: شما لفظ "فتنه " را برای حوادث پس از انتخابات مناسب میدانید؟
-مطهری: لفظ فتنه به معنای لغوی آن را قبول دارم؛ فتنه پدیدهای اجتماعی است که باعث میشود حق از باطل تشخیص داده نشود. این تعریف منطبق بر حوادث پس از انتخابات بود.اما اینکه بخواهیم بگوییم حوادث فتنه از پیش طراحی شده بود، درست نیست.
* فارس: یعنی شما معتقد هستید دستگاههای امینتی غرب مثل سیا و موساد هیچ نظر و برنامهای نسبت به انتخابات ایران نداشتند؟
-مطهری: آنها همیشه برای کشورمان برنامه دارند ولی اینکه بگوییم موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی برنامه ریزی کرده بودند و همه با سیا و موساد در ارتباط بودند، قبول ندارم.
* فارس: اما اقدامات ساختارشکنانه آنها مورد تأیید سرویسهای اطلاعاتی غرب بود.
-مطهری: پس از اعلام نتیجه انتخابات مسئله فرق میکند، موسوی و کروبی اشتباهاتی را مرتکب شدند و اقداماتشان مورد پسند آمریکا و اسرائیل قرا گرفت. غربیها از هر انتقاد و مخالفتی، چه درست و چه غلط، حمایت میکنند، مثل حرفهای بنده که وقتی موضوعی را مطرح میکنم، آنها خوشحال میشوند.
* من، سپاه، بسیج و خبرگزاری فارس هم در فتنه مقصر بودند
*فارس: اما شیمون پرز گفت که سبزها سرمایه اسرائیل در ایران هستند.
مطهری: بعد از اینکه به دنبال خطای موسوی ما نیز مرتکب آن اشتباهات شدیم و مجوز تجمع ندادیم و بحران شکل گرفت، اسرائیل چنین گفت. همه ما دست به دست یکدیگر دادیم و فتنه را آفریدیم. یعنی از موسوی ، کروبی، هاشمی و خاتمی تا دولت، بنده، شما به عنوان خبرگزاری فارس، سپاه و بسیج در فتنه مقصر بودیم گرچه سهمها متفاوت است.
* فارس: سهم شما در فتنه چه بود؟
-مطهری:سهم ما را که ندادند؛ اتفاقاً سهم بنده مثبت بود. روز سه شنبه پس از انتخابات که بسیاری به نتیجه شک داشتند و کسی جرأت اظهارنظر نداشت من در تلویزیون اعلام کردم هیچ تقلبی در کار نبوده است و آقای موسوی اشتباه میکند که فقط رأی شمال تهران را میبیند، باید کل ایران را نگاه کند. من در فتنه نقش کنترلکننده داشتم و بسیاری از حرفهای من جنبش سبز را آرام میکرد.
* فارس: البته آنها را خرسند هم میکرد.
-مطهری: خوب وقتی کسی حق را میگوید، آنها هم خوشحال میشوند.
* فارس: آیا بهتر نبود آن مطالب را خصوصی میگفتید؟
-مطهری: وقتی تأثیر ندارد باید عمومی گفت. بنده خیلی از مسائل را به صورت خصوصی به احمدینژاد و مشایی گفتهام اما چون به جایی نرسید، ناچار شدم علنی بگویم.
* فارس: خوب با این معادله شاید احمدینژاد هم بسیاری از مسائل را به هاشمی به صورت خصوصی گفته باشد.
-مطهری: چیزی را که هنوز ثابت نشده است نباید در تلویزیون گفت.
* فارس: مگر حرفهای شما درباره لیبرال بودن احمدینژاد ثابت شده بود که علنی گفتید؟
-مطهری: امر بدیهی و چیزی که مورد اقرار طرف واقع شده است نیاز به اثبات ندارد. خود احمدینژاد به صورت علنی قانون عفاف و حجاب را در تلویزیون برهم زد.
* فارس: سوال بعد در خصوص کروبی است؛ وی معتقد است رژیم فعلی از رژیم شاه هم بدتر است؛ آیا شما این حرف را قبول دارید؟ مطهری: خیر؛ این حرف بیخودی است.
* فارس: سؤال بعدی ما درخصوص تحولات منطقه و شمال آفریقاست؛ چرا شما در تحولات اخیر منطقه موضعگیری خاصی نداشتید؟
-مطهری: دو سه بار درباره تحولات منطقه اظهار نظر کردم، یک بار گفتم که در حمایت از مردم بحرین و دانشجویان معترض به استادیوم آزادی میآیم.
* فارس: اما نیامدید! منتظر شما بودیم.
-مطهری: آن طور که یادم هست باید جلسه کمیسیون مجلس را رها می کردم و نشد. در برخی موارد که همه حرف میزنند، دیگر نیازی نیست که حتماً اظهار نظر کنم.
* فارس: اینجا بحث "انجام وظیفه " مطرح است.
-مطهری: این حرف شما درست است، اما باید دید اظهارنظر بنده چقدر تأثیر دارد. من معمولاً مواقعی صحبت میکنم که دیگران وارد نمیشوند.
* فارس: شما که ادعا دارید فتنه 88 را آرام کردید، در حال حاضر هم اظهارات شما میتواند برای مردم بحرین مؤثر واقع شود. آنها از فرزند شهید مطهری انتظار دارند.
-مطهری: بله از این نظر مؤثر است چون اکثر آنها شهید مطهری را می شناسند، اما به عنوان یک نماینده اثر زیادی ندارد.
* فارس: شما چرا در قبال حوادث منطقه و شیعه کشی بحرین اعلام موضع نکردید؟
-مطهری: با شبکه الکوثر و الجزیره در این باره مصاحبه داشتم.
* فارس: آقای مطهری! اگر به 150 سال قبل و به زمان مشروطه بازگردیم، آیا شما در جبهه مشروطه خواهان مشروعهخواه هستید یا مشروطهخواهان غربی؟
-مطهری: من مشروطه مشروعه را قبول دارم؛ شیخ فضل الله هم همین را میخواست. البته مخالفان او در بین علما مثل مرحوم آخوند خراسانی مخالف آن نبودند بلکه می گفتند ما توان آن را نداریم. در واقع شیخ در صدد آن بود که نقش علمای طراز اول در مجلس که کمرنگ شده بود احیا شود و مصوبات مجلس با شرع تطبیق داده شود. دموکراسی غربی به مفهوم مطلق آن را قبول ندارم چرا که به ناکجا آباد میرود زیرا ملاک را میل مردم میداند.
* فارس: سوال دیگر ما در خصوص مدیریت مؤسسه صدرا است که آثار شهید مطهری را منتشر میکند. افراد بسیاری درباره آن طرح شما که در مجلس به تصویب رسید مبنی بر اینکه دوره انحصاری انتشار کتابهای استاد مطهری را تمدید کرد، اعتراض دارند و انتقاد دیگر این افراد به منتشر نشدن برخی فایلهای صوتی استاد مطهری است؛ با وجود این ضعفها شما چرا اصرار دارید که انحصار آثار شهید مطهری فقط در اختیار مؤسسه صدرا قرار گیرد؟
-مطهری: این انحصار درباره آثار امام (ره) و رهبری نیز وجود دارد. آن طرح، مخصوص آثار استاد مطهری نبود بلکه حقوق ورثه همه مؤلفان و مصنفان و هنرمندان را از 30 سال به 50 سال افزایش داد. در مورد آثار خاص، انحصار باید وجود داشته باشد چرا که در غیر این صورت دچار تحریف میشود. اگر یک کتاب را قرار باشد 500 ناشر چاپ کنند، چه کسی میتواند کنترل کند. اگر یک جمله یا پاراگراف را حذف کنند، چگونه میتوان متوجه شد؟ از این رو چاپ کتابهای شهید مطهری باید در یک مؤسسه و تحت نظارت مرجع صالح صورت گیرد. البته بنده نمیگویم که نظرات شهید مطهری را فقط ما باید تفسیر کنیم و تفسیر دیگران باطل است. انحصار در مورد انتشار کارهای موضوعی درباره آثار استاد وجود ندارد. مثلاً اگر کسی بخواهد درباره عدالت از منظر شهید مطهری کتاب بنویسد و کار موضوعی کند، آزاد است، فقط مؤسسه باید قبل از چاپ، نقلقولها از شهید مطهری را بررسی کند. حتی ممکن است نظر شهید مطهری را در کتاب خود رد کند؛ که ما دیگر با این مسائل کاری نداریم. بنابراین متون اصلی آثار استاد مطهری در مؤسسه صدرا چاپ میشود و اگر این روند نباشد آثار ایشان دچار تحریف و کارهای بازاری می شود و کار بسیار خطرناکی است. ما در این باره تجربه داریم. پس از شهادت ایشان بیش از 60 جلد کتاب جدید از شهید مطهری چاپ شده است که تعداد آثار ایشان را به 90 رسانده است.
* فارس: یعنی هر 6 ماه فقط یک کتاب چاپ شده است در حالی که وظیفه این مؤسسه فقط پیاده کردن فایلهای صوتی استاد مطهری و چاپ آن بوده است.
-مطهری: پیاده کردن و تنظیم و تدوین؛ همین یک کار تخصصی است و کار آسانی نیست. اگر میخواستیم به آن شکل تنظیم کنیم، الان کار تمام شده بود؛ البته در حال حاضر حدود 10 درصد از سخنرانیها و درسهای شهید مطهری چاپ نشده است و وجدان ما از بابت دقیق بودن مطالب چاپ شده راحت است.
* فارس: اگر واقعاً کتابها دقیق چاپ شده است، پس چرا روی جلد یکی از کتابها عکس بهاءالله را زده بودید، هرچند شما موضعگیری کردید.
-مطهری: ممکن است چنین اشتباهاتی رخ دهد. در این 30 سال فقط در طرح یک جلد چنین اشتباهی رخ داد. بنده گفتم طرح جلد کتاب "نهضت های اسلامی " را تغییر دهید و پیشنهاد دادم عکس امام (ره)، سید جمال، عبده و اقبال روی جلد آن باشد. قبل از چاپ از صحت عکس عبده پرسیدم که گفتند درست است اما وقتی چاپ شد، متوجه شدیم عکس عبده متعلق به فرد دیگری است. بلافاصله آن کتاب جمعآوری و جلدش تغییر کرد.
* فارس: آقای مطهری شخصی میگفت در مصاحبهای که 12 سال قبل با شما داشته است، از طالبان حمایت کردید، درست است؟
مطهری: طالبان؟!
* شاید گفته باشم همه حرفهای طالبان غلط نیست
* فارس: مبنای حرف شما این بوده که آنها چون دینی هستند نباید خیلی مورد تهاجم واقع شوند.
-مطهری: یادم نمیآید. فکر نمیکنم. شاید گفته باشم همه حرفهای آنها غلط نیست، خصوصا که در دوره اصلاحات هرگونه اهتمام نسبت به اجرای احکام اسلام را طالبانیسم مینامیدند.
* فارس: آقای مطهری آیا شما برای انتخابات مجلس نهم کاندیدا میشوید؟
-مطهری: 80 درصد احتمال دارد شرکت کنم.
* فارس: اجازه دهید صریحتر سوال کنیم؛ کمیته 8+7 که برای وارد کردن اسم شما در لیست واحد، اجماع ندارد، بنابراین بین لیست موازی اصولگرایان و لیست امثال مجید انصاری و محسن هاشمی یعنی اصلاحطلبان، شما کدام را ترجیح میدهید.
-مطهری: البته لازم نیست اجماع باشد، باید اکثریت آن 8 نفر موافق باشند. به هر حال چه نام من در آن لیست باشد و چه نباشد ممکن است خودمان لیست جداگانه بدهیم. بستگی به شرایط دارد.
* فارس: آیا این کار از نظر شما موازیکاری با اصولگرایی و خلاف وحدت نیست؟
-مطهری: بنده گفتم که قائل به وحدت اصولگرایان نیستم بلکه به وحدت عقلا معتقدم. بنابراین ما میتوانیم لیست جداگانه بدهیم. در نهایت باید ببینم چه خواهد شد. البته ممکن است به نام اصولگرایی هم لیست ندهیم. مثلاً لیستی بدهیم که مرکب از عقلا و معتدلان اصولگرا و اصلاحطلب باشد.
* فارس: لطفاً در خصوص مبنای برخورد شهید مطهری با التقاطیها با روایتی تاریخی بفرمایید ایشان التقاط را در چه میدانستند و با آن چگونه برخورد میکردند؟
-مطهری: ایشان در جایی که احساس میکرد نفاق در کار است، موضع شدید اتخاذ میکرد، یعنی اگر احساس میکردند اشخاص میخواهند اندیشه خود را در قالب اسلام به خورد جوانان بدهند و از آیات و روایات استفاده ابزاری کنند، برخورد شدیدی داشتند. ضمن عدم همکاری با آنها نقاط انحراف فکر آنها را آشکار میکردند. البته آنجا که احساس میکردند که فردی سوء نیت ندارد و از روی حقیقت جویی و تفکر به یک فکر غلط رسیده است، با او برخورد ملایمی داشتند.
* فارس: لطفاً مثال بزنید.
-مطهری: اولین شخص در داخل کشور که در سالهای 49 ـ 54 درباره مجاهدین خلق گفت ما با این گروه همکاری نمیکنیم، شهید مطهری بود. امام در آن زمان نجف بودند. این موضع برای اکثر انقلابیون مسلمان عجیب بود. در آن دوره بسیاری از انقلابیون موجه روحانی نیز طرفدار مجاهدین بوده و برای آنها پول جمع میکردند و صحبتهای شهید مطهری درباره مجاهدین برای آنها قابل هضم نبود و تا پیروزی انقلاب نیز برای بسیاری از انقلابیون، باطل بودن مجاهدین قطعی نشده بود. مثال گروه دوم یعنی کسانی که از روی فکر به نتیجه غلط می رسیدند مهندس بازرگان است که علی رغم انتقادات فکری شهید مطهری به او، همچنان رابطه دوستانه داشتند و حتی شهید مطهری وی را به عنوان نخست وزیر دولت موقت به امام (ره) معرفی کرد.
* فارس: با توجه به نزدیکی و هم مباحثه بودن شهید مطهری و آقای منتظری، شما اختلاف شدید فکری بین آنها را ناشی از چه میدانید؟ با توجه به اینکه پیش از انقلاب موضع آقای منتظری درباره مجاهدین خلق همانند تفکر شهید مطهری بود اما شهید مطهری زودتر به انحراف آنها پی برد ولی مواضعی که منتظری در سال 67 نسبت به مجاهدین اتخاذ کرد، درباره نوع برخورد با آنها بود.
-مطهری: اختلاف شدید فکری بین آنها نبود. شاید در جریان عملیات مرصاد اخباری درباره رفتار با منافقین داخل زندان به آقای منتظری رسیده بود که باعث اعتراض وی شد. اما این به معنای طرفداری از مجاهدین نیست.
* فارس: اما امام(ره) در نامه عزل منتظری صریحاً میگویند که ایشان دائماً از منافقین حمایت کردهاند.
-مطهری: حامی به این معنی بود که اعتراض داشت که چرا در زندانها و بازداشتگاهها با منافقین اینگونه برخورد میشود.
* فارس: موارد بسیاری که منتظری درباره زندانها مطرح کرده بود با بازدید کمیتههای مختلف از زندان، تکذیب شد.
-مطهری: بله؛ این احتمال وجود دارد و بنده معتقدم برخی اظهارات وی به دلیل اخباری بود که به او میرسید. کانالیزه شدن آقای منتظری را قبول دارم چون این مطلبی بود که قبل از پیروزی انقلاب هم شهید مطهری به او تذکر می داد. ایشان درباره رابطه نزدیک مهدی هاشمی با آقای منتظری چند بار تذکر داده بودند. جزء اولین کسانی که سید مهدی هاشمی را شناخت، شهید مطهری بود. زمانی که آنها آیت الله شمس آبادی را با عمامهاش خفه کردند، ساواک اعلام کرد این، کار "هدفیها " یعنی سید مهدی هاشمی و یارانش است اما آن زمان کسی قبول نمیکرد و همه ساواک را عامل میدانستند اما پدرم می گفتند ساواک درست میگوید و مهدی هاشمی و گروه وی این جنایت را مرتکب شدهاند. گاهی هم به آقای منتظری میگفتند، ارزش ندارد شما به دلیل اعتراض به باز شدن یک مغازه عرق فروشی در قم دو سال در زندان باشید، یک طلبه جوان هم میتواند این کار را بکند. شما یک فقیه هستید که بهتر است شاگرد تربیت کنید. در مجموع شهید مطهری، پختهتر و عمیقتر بودند و سادگی آقای منتظری در ایشان وجود نداشت.
* فارس: در حال حاضر شما نزدیکترین فرد را از نظر اندیشه و تفکر به شهید مطهری چه کسی میدانید؟
-مطهری: کسی که از همه جهات شبیه ایشان باشد، نداریم اما آقای مهدوی کنی از نظر نوع نگاه به روحانیت و مسائل سیاسی، همان نگاه شهید مطهری را دارند. تأکید بر روی روحانیت و تقویت این نهاد و نیز دولتی نشدن آن، جزء دیدگاههای مشترک آقای مهدوی کنی و شهید مطهری است. در شورای انقلاب نیز نگاه ایشان در برخورد با مجاهدین خلق و کمونیستها و نوع فعالیت روحانیت، نزدیکترین دیدگاه به شهید مطهری بود. اما از نظر سبک و روانی بیان مطالب فلسفی، آقای مصباح به ایشان شباهتی دارد. از نظر بینش اجتماعی و روشنفکری و اهمیت دادن به نسل جوان و تأکید بر اقتدار علمی جامعه اسلامی و نوع نگاه به دنیای اسلام و بیداری اسلامی، رهبر انقلاب به شهید مطهری شباهت دارند.
* فارس: برادرتان آقای مجتبی مطهری، 3 ماه پیش در مصاحبهای گفتند که "پدر ما را پامنبریهای موسویخوئینیها کشتند، چون او تفسیر مارکسیستی از قرآن داشت "، چقدر این مسئله را قبول دارید؟
-مطهری: در اینکه اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان و افرادش مدتی در مسجد نیاوران حضور داشتند و پای تفسیر آقای موسویخوئینیها مینشستند، تردیدی نیست. اما اینکه آنها چقدر از افکار ایشان تاثیر گرفتند، روشن نیست. نمیتوان گفت حتما گروه فرقان افکار خود را از موسوی خوئینیها گرفته است، چرا که آنها در مکانهای مختلفی حضور داشتند، مدتی در مسجد قبا، مسجد خمسه قلهک و محله رودکی تهران حاضر میشدند. البته در اینکه آقای موسویخوئینیها گاهی تفسیرهایی متأثر از تفکر مارکسیستی بیان میکرد، تردید و شکی وجود ندارد، چون داستانش را رهبر انقلاب برای بنده گفتند. زمانی که ایشان، رئیس جمهور بودند، در ملاقاتی که خدمت ایشان رسیده بودم به من گفتند یک بار که نزد شهید مطهری رفتم، ایشان از تفسیرهای آقای محمد خوئینی ها ناراحت بودند. به بنده گفتند که به او بگویم نزد ایشان برود. چند ماه بعد که دوباره آقای مطهری را ملاقات کردم ایشان گفتند "پیغام مرا رساندید؟ " گفتم "بله " گفتند "ولی نزد من نیامد ". این مسئله در آن زمان رایج بود و محدود به آقای موسویخوئینیها نبود و تفاسیر این گونه توسط دکتر پیمان و دیگران نیز صورت میگرفت و آنها موضوعات اسلامی را با دید مارکسیستی نگاه میکردند و در بسیاری از روحانیون نیز این تفکر نفوذ کرده بود. اما هنر شهید مطهری این بود که این موضوعات را به خوبی تشخیص میداد و گاهی این تیزبینی را فردی مثل شهید بهشتی هم نداشت. البته در آستانه پیروزی انقلاب یادم هست که آقای خوئینیها در جلسه ای در قم که درباره مسائل انقلاب تشکیل شده بود در کنار شهید مطهری حضور داشت.
*فارس: آقای مطهری رشته شما در دانشگاه چه بود و چرا به رشته الهیات روی آوردید
-مطهری: رشته بنده ابتدا مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز بود؛ از سال 55 تا 58 آنجا تحصیل میکردم تا زمانی که پدرم ترور شد. سپس شاگردان ایشان، دوستان و خانواده از من خواستند که به تهران بیایم تا هم کنار آنها باشم و هم متولی نشر آثار شهید مطهری باشم. از این رو خود را به دانشگاه علم و صنعت منتقل کردم. دو ترم آنجا بودم که دقیقا همزمان با دوره تحصیل آقایان احمدینژاد، ثمره هاشمی، محصولی، علی احمدی و حمیدزاده در آن دانشگاه بود. ثمره هاشمی ظهرها در مسجد صحبت میکرد. تا این که با انقلاب فرهنگی دانشگاهها دو سال و هشت ماه تعطیل شد. در این فاصله، قانونی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که گروههای علمی مختلف دانشگاهی امکان انتقال به یکدیگر را دارند. چون در فضای تنظیم و تدوین آثار پدر قرار گرفته بودم تصمیم گرفتم به رشته الهیات بروم. در سال 65 دوره لیسانس را در دانشگاه تهران تمام کردم و بلافاصله کنکور فوق لیسانس در رشته فلسفه دادم و قبول شدم. در سال 68 نیز کنکور دکتری دادم و در سال 74 مدرک دکتری گرفتم و به تدریس در دانشکده الهیات که از چند سال قبل آغاز کرده بودم، ادامه دادم.
*فارس: شما جبهه هم رفتید؟
مطهری: خیر، بنده دوبار برای بازدید و سخنرانی به جبهه رفتم اما برای جنگ به جبهه نرفتم.
*کمالی که درجبهه رفتهها حاصل شده در امثال من نیست
*فارس: این آفت آقازادگی نبود؟
مطهری: به هر حال این کمال در بنده حاصل نشد. البته فکر میکنم مصداق حدیث پیغمبر(ص) نباشم که فرمودند " اگر کسی جهاد نکرده باشد یا آرزوی جهاد نداشته باشد با شعبهای از نفاق از دنیا میرود "؛ چون تمایل به این کار داشتم، هرچند نفس انسان بسیار مکار و پیچیده است. یک بار که امام(ره) گفتند همه باید به جبهه بروند، مصمم شدم و عازم حرکت بودم اما دوستان و نزدیکان به بنده اجازه ندادند و گفتند حالا که پدرتان شهید شده و شما متولی آثار ایشان هستید، به جبهه نروید. ولی به هر حال این یک نقص است و آن کمالی که درجبهه رفتهها حاصل شده در امثال من نیست و از راه دیگر نیز به دست نمیآید. دوست دارم اگر بناست شهید شوم در مبارزه با اسرائیل باشد. چند ماه پیش در مجلس بنا شد چند نماینده از جمله بنده با کاروانی
مرتضی
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ
به نام خدا سلام به همه دوستان و اهالی صندوقچه فرا رسیدن ولادت با سعادت امام حسن المجتبی (ع) اولین فرزند امیرالمومنان و فاطمه الزهرا بر همگان تبریک و تهنیت باشد که در نیمه ماه رمضان این امام کریم نظری لطف بر همه مون بیافکند
سلام استاد چند وقتی است که مریض شدم. چشمم شدید درد میکرد و سرم هم تیر میکشید. دکتر گفت حساسیته! خدارو شکر امروز بهترم شما چطورین؟ پسر شیطنتون چطوره؟
سلام منتظر تو چطوری؟ خوبی؟ نیستی کلبه مون از رونق افتاده! انشالله که زیر سایه الطاف پروردگار یکتا همیشه در سلامتی باشی یا علی
نگاهی به درون خود مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد ...
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: "عزیزم شام چی داریم؟"
و این بار همسرش گفت:"مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!"
"گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیب هایی که تصور میکنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد!"
زنان همیشه آینده نگرند پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید. او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد. همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد. او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت: دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام !
عتیقه فروش عتیقهفروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسهای نفیس و قدیمی دارد که در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنهاش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروختهام. کاسه ام فروشی نیست!
نعمت بینایی ! در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ۲۵ ساله ای که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند" مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه ۵ ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند."
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید! زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"
مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"
نسیم؛ نفس خداست بارش، زیادی سنگین بود و سر بالایی، زیادی سخت ... دانه ی گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد. نفس نفس می زد؛ اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید، کسی او را نمی دید. دانه از روی شانه های کوچکش سر خورد و افتاد. نسیم دانه ی گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم، نفس خداست. مورچه دوباره دانه را بر دوش گذاشت و به نسیم گفت: "گاهی یادم می رود که هستی، کاشکی بیشتر می وزیدی." نسیم گفت: "همیشه می وزم. نکند دیگر گمم کرده ای؟!" مورچه گفت: "این منم که گم می شوم. بس که کوچکم. نقطه ای که بود و نبودش را کسی نمی فهمد." نسیم گفت: "اما نقطه، سرآغاز هر خطی است" مورچه زیر دانه ی گندمش گم شد و گفت: "اما من سرآغاز هیچم. ریز و ندیدنی. من به هیچ چشمی نخواهم آمد ..." نسیم گفت: "چشمی که سزاوار دیدن است، می بیند. چشم های من همیشه بیناست." مورچه این را می دانست اما شوق گفتگو داشت و شوق ادامه ی گفتگو در او همچنان زبانه می کشید. پس دوباره گفت: "زمینت بزرگ است و من ناچیزترینم، نبودنم را غمی نیست." نسیم گفت: "اما تو اگر نباشی پس چه کسی دانه ی گندم را بر دوش بکشد و راه ورود نسیم را در دل خاک باز کند؟ تو هستی و سهمی از بودن برای تو است. در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است." مورچه خندید و دانه ی گندم دوباره از دوشش افتاد. نسیم دانه را به سمتش هل داد. هیچ کس نمی دانست که در گوشه ای از خاک، مورچه ای با خدا گرم گفتگوست ...
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد . عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد . عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
به نام خدا سلام استاد حالتون خوبه؟ خانم بچه ها خوبن؟ حالا حالاها مونده تا به آخرای کلبه داری برسیم فعلا که هستیم و نفس میکشیم
فرا رسیدن ایام شهادت امام متقیان علی (ع) رو تسلیت میگوییم در میان الهی العف های شبهای قدرتون مارو هم فراموش نکنید
ناله کن اى دل به عزاى على گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش گشته سیه پوش عزاى على
عمر على عمره مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على
دیده زمزم که پر از اشگ شد یاد کند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شکافت کوفه بود، کوه مناى على
عالم امکان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این پیک ظفربخش لواى على
منبر و محراب کشد انتظار تا که زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على
آه که محروم شد امشب دگر چشم یتمیان ز لقاى على
مانده تهى سفره بیچارگان منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا کشته شد خانه غم گشته،سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین خون چکد از فرق هماى على
خواهم اگر ملک دو عالم حسان از دل و جان باش گداى على
سلام خدا را شکر تهران بودیم. سالگرد
[ بدون نام ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ
وصیت امام على علیهالسلام در بستر شهادت
هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهمالسلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
شما دو نفر و همه فرزندان و خانوادهام و هر کس را که این نامهام به او مىرسد سفارش مىکنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»
خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.
خدا را خدا را درباه همسایگان در نظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش مىکرد تا آنجا که پنداشتم آنان ارث بر خواهد نمود.
خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشى گیرند.
خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید که آن ستون دین شماست.
خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالى و (خلوت) نگذارید; که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت.
خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یاد آرید، و بر شما باد به همبستگى و رسیدگى به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنى و بریدن از هم. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید که بدانتان بر شما چیره مىشوند آن گاه دعا مىکنید ولى مستجاب نمىگردد.
اى فرزندان عبدالمطلب! مبادا شما را چنان بینم که به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شد دستبه خون مسلمانان بیالایید; هش دارید که به قصاص خون من جز قاتلم را نباید بکشید; بنگرید هر گاه که من از این ضربت او جان سپردم تنها به کیفر این ضربتیک ضربتبر او بزنید و این مرد را مثله نکنید. چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گرچه با سگ هار باشد.»
از وصیت دیگر آن حضرت پیش از شهادت و پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون: «وصیت من به شما آن است که چیزى را با خدا شریک مسازید، و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم سفارش مىکنم که سنت او را ضایع مگذارید. این دو ستون را به پادارید و این دو چراغ را افروخته بدارید، و تا از جاده حق منحرف نشدهاید هیچ نکوهشى متوجه شما نیست. من دیشب یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شما گشتهام و فردا از شما جدا خواهم شد. خداوند من و شما را بیامرزد. اگرزنده ماندم خودم صاحب اختیار خون خود هستم و اگر فانى شدم فنا میعادگاه من است، و اگر بخشیدم بخشش مایه تقرب من به خدا و نیکویى براى شماست; پس شما هم ببخشید «آیا نمىخواهید که خدا هم شما را ببخشاید؟» به خدا سوگند هیچ حادثهاى ناگهانى از مرگ به من نرسید که آن را ناخوش دارم، و نه هیچ وارد شوندهاى که ناپسندش دانم; و من تنها مانند جوینده آبى بودم که به آب رسیده، و طالب چیزى که بدان دستیافته است; «و آنچه نزد خداستبراى نیکان بهتر است»
از این که فرمود: «به خدا سوگند هیچ حادثهاى ناگهانى از مرگ به من نرسیده که...» معلوم مىشود که امام علیهالسلام پیوسته از روى شوق در انتظار شهادت به سر مىبرده و مىدانسته است که آنچه پیامبر راستگوى امین صلى الله علیه و آله و سلم به او خبر داده ناگزیر فراخواهد رسید چنانکه قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و وعده او ترک و تخلف ندارد و آن حضرت با دلى پر صبر در انتظار آن بود و - بنا به نقل گروهى از دانشمندان مانند ابن عبدالبر و دیگران - مىفرمود: «شقىترین این امت از چه انتظار مىبرد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مىفرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»
مناقب منحصر به فرد حضرت على علیه السلام از منظر پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله(قسمت اول)
● حدیث الرایة در یکى از روزهاى جنگ خیبر فرماندهى عملیات با ابوبکر بود، متأسفانه او فرار کرد و به وقت برگشتن، نفرات خود را متّهم به ترس و فرار مى کرد، و نفراتش او را، روز دوم فرماندهى با عمر بود، او نیز مانند ابوبکر فرار کرد، (1) رسول خدا صلى الله علیه وآله که از این پیشامد بسیار ناراحت شده بود فرمود: فردا پرچم را به دست مردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، هجوم کننده است، فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گردد تا خدا به دست او قلعه را فتح کند. فرداى آنروز که همه انتظار حیازت و به دست آوردن این مقام را داشتند، آن حضرت على بن ابیطالب را خواست و پرچم را به او داد و خدا در دست او فتح به وجود آورد: «قال: لأطینّ الرایةَ غداً رجلاً یحبّه اللّهُ و رسولُه و یُحبّ اللّهَ وَ رسولَه کّرارٌ غیرُ فّرارٍ لا یَرجعُ حتّى یَفتح اللّه على یدیه فاعطاها علیّاً ففتح على یدیه» (2) آنچه در این حدیت بیشتر مورد دقت است کلمه «یُحبّه للّهُ و رسولّه» مى باشد که رسول خدا صلى الله علیه وآله به طور قاطع فرموده: على کسى است که خدا و رسولش او را دوست مى دارند این منقبت در حق احدى از صحابه نقل نشده و فریقین در آن اتفاق دارند.
● حدیث المنزلة در سال نهم هجرت رسول خدا صلى الله علیه وآله به «تبوک» لشکر کشید، چون این جریان طول مى کشید، وانگهى آن حضرت تا مرزهاى شام از مرکز حکومت دور مى شدند. لذا لازم بود مردى توانا در مدینه جانشین آن حضرت شود تا مرکز حکومت کاملا در امان باشد، بدین جهت آن حضرت صلاح دید که على بن ابیطالب علیه السلام را در مدینه بگذارد. پس از حرکت رسول الله صلى الله علیه وآله، منافقین در شهر شایع کردند که رسول خدا نسبت به على بن ابیطالب علیه السلام قهر کرده و بى مهر شده و به دلیل او را با خود به جنگ نبُرد، این سخن بر على علیه السلام گران آمد، لذا در راه تبوک خودش را به آن حضرت رسانید و عرض کرد یا رسول الله صلى الله علیه وآله مردم چنین شایع کرده اند؟ حضرت فرمود: «أنت منّى بمنزلةِ هارونَ من موسى إلاّ انّه لانبىّ بعدى»(3) تو نسبت به من مانند هارون هستى نسبت به موسى مگر آنکه بعد از من پیامبرى نیست، یعنى: ماندن تو در مدینه براى آنست که: موسى وقتى که به میقات پروردگار رفت برادرش هارون را در جاى خود گذاشت:«و قال موسى لا خیه هارون اخْلُفنى فى قومى و اَصْلِح و لاتتبّع سبیل المفسدین»(4) تو هم نسبت به من در جاى هارون هستى، فرق فقط آنست که هارون پیامبر هم بود ولى بعد از من پیامبرى نخواهد آمد. این منقبت منحصر به فرد از دلائل خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام مى باشد و فریقین در صحت آن اتفاق دارند.
● حدیث سد الابواب وقتى که رسول خدا صلى الله علیه وآله مسجد مدینه را ساخت، منزلهائى در کنار آن بنا نهاد که زنان خویش را در آن مسکن داد، براى على بن ابیطالب علیه السلام نیز منزلى در کنار منزل خود ساخت، یاران آن حضرت نیز هر یک حجره اى ساخته و ساکن شدند، درهاى همه آن منازل به مسجد باز مى شد و آنها به خانه هاى خویش از مسجد رفت و آمد مى کردند. از جانب خدا وحى آمد که بجز در منزل رسول خدا و در منزل على بن ابیطالب باید همه درها گرفته شود، به دنبال این فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «سُدّوا هذه الأَبواب إلاّ باب علىّ» یعنى: همه این درها را بگیرید مگر باب على بن ابیطالب را، مردم در این باره به گفتگو برخاستند حضرت در میان قوم بپاخاست، بعد از حمد و ثناى خداوند فرمود: من از طرف خدا به گرفتن و بستن این درها بجز باب على بن ابیطالب مأمور شده ام، و شما پشت سر من گفتگو کرده اید، من از پیش خود نه چیزى بسته ام و نه باز کرده ام، لیکن به چنین کارى مأمور شدم و اطاعت کردم. (5) پس از بیانات رسول خدا صلى الله علیه وآله همه درها گرفته و بسته شد. بجز درى که امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد داشتند، در زمان بنى امیه که مسجدالنبى را وسعت دادند همه آن حجره ها جزء مسجد گردید. شیعه و اهل سنت در این قضیه اتفاق دارند و آن از مناقب منحصر به على علیه السلام و خانواده اوست که مشمول «أَذهبَ اللّه الرّجسَ و طهرّهم تَطهیراً» بودند. جهت آگاهى بیشتر رجوع شود به الغدیر ج 3 ص 202.
● حدیث مدینة العلم حدیث مدینه العلم یکى از مناقب مخصوص امام و از احادیث متواتر است و آن چنین است که رسول الله صلى الله علیه وآله در حق آن حضرت فرمود: «انا مدینةُ العلم و علىّ بابُها فمنْ أَردالعلمَ فلیأتِ بابَها» یعنى: من شهر علم هستم، دروازه آن شهر على بن ابیطالب است هر که علم بخواهد به دروازه شهر بیاید، در ارشاد مفید بجاى «فَلْیاتِ بابها» نقل شده «فلْیَقتبسْهُ من علىّ» و هر دو تعبیر مالاً به یک معنى هستند. (6) منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از این حدیث آنست که: من آنچه مى دانم به على بن ابیطالب علیه السلام منتقل کرده ام و علوم من در وجود وى متمرکز است و من در او خلاصه مى شوم، اگر براى دانستن علوم به على مراجعه کنید مانند آنست که به من مراجعه کرده اید. خواه در زندگى من باشد و خواه بعد از مرگم. مخصوصاً این روایت بیشتر به بعد از رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله مربوط مى شود، که خواسته على بن ابیطالب علیه السلام را به صورت یک پناهگاه علمى براى بعد از خود معرفى فرماید، چنانکه در غدیر خم و جاهاى دیگر معرفى فرمود. در بسیارى از روایات آمده که رسول خدا صلى الله علیه وآله با على علیه السلام خلوت کرد، بعد به او گفتند: رسول خدا صلى الله علیه وآله چه چیز به شما عهد کرد؟ فرمود: «عَلّمنى أَلف بابٍ من العلم فتح لى من کلّ باب الف باب» (7) یعنى هزار نوع علم به من آموخت که از هر نوع هزار علم بر من مکشوف گردید روایات نشان مى دهد که همه این علوم به فرزندان معصوم آن حضرت و امامان یازده گانه یکى پس از دیگرى رسیده است .
● حدیث مؤآخاة از مناقب منحصر به فرد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حدیث مؤآخاة و علقه برادرى میان او و رسول خدا صلى الله علیه وآله است، در میان همه مهاجرین و انصار تنها على بن ابیطالب علیه السلام شایستگى آنرا داشت که با رسول الله صلى الله علیه وآله برادر شود. علامه مجلسى در بحارالانوار فرموده: در سال اوّل هجرت آن حضرت میان مهاجرین و انصار پیمان برادرى برقرار نمود، این برادرى آنها را بر سه چیز ملزم مى کرد: مقاومت براى حق، مواسات و کمک به یکدیگر و ارث بردن از یکدیگر. آنها نود نفر بودند، چهل و پنج تن از مهاجرین و چهل و پنج تن از انصار... این پیش از جنگ بدر بود و چون واقعه «بدر» پیش آمد خداوند آیه «و اُولواالأَرحام بعضُهم أَوْلى ببعض فى کتاب اللّه» (8) را نازل فرمود، جریان ارث بردن نسخ گردید .(9) به هر حال: رسول خدا صلى الله علیه وآله در این اقدام بین تمامى افراد مهاجر و انصار عقدا خوت و پیمان بردارى برقرار ساخت ولى على بن ابیطالب علیه السلام را با کسى برادر نکرد. آن حضرت از این کار بسیار غمگین شد و گفت: یا رسول الله صلى الله علیه وآله پدر و مادرم فداى تو باد، مرا با کسى برادر نکردى؟ فرمود: یا على تو را براى خود نگاه داشتم، تو برادر منى و من برادر تو هستم «أَنتَ اَخى و اَنا اَخوک یا علىّ» (10) حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از على علیهم السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «انا عبدُاللّه و اخو رسوله لایُقولها بعدَى الاّ کذّابٌ» (11)
● حدیث قَسیُم الجنّة و النّار از مناقب منحصر به فرد امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث «قسیم الجنّة و النّار» است که با عبارات مختلف از رسول الله صلى الله علیه وآله نقل شده است از جمله با این عبارت: «قال: صلى الله علیه وآله یا علىّ اَنت قَسیمُ الجنّةِ و النّارِ و اَنت یَعسوبُ الدّین» یا على تو قسمت کننده بهشت و جهنم و تو پیشواى دین هستى. در اکثر روایات معنى این حدیث آنست که: خداوند چنین مأموریتى را در روز قیامت به آن حضرت خواهد داد که در حشر کبرى بعد از تصویب خداوند، به اهل بهشت اجازه رفتن به بهشت و به اهل آتش فرمان رفتن به دوزخ بدهد. نظیر آنکه در تفسیر: «و اَذّنَ مُوذّنٌ بینهم انّ لعنةَ اللّه على الظّالمین» (12) نقل شده که این مؤذن و اعلام کننده، على بن ابیطالب علیه السلام خواهد بود. در این هیچ بعدى نیست و چه مانعى دارد که خداوند چنین مأموریت هائى به آن حضرت در قیامت بدهد مگر نعوذ بالله آن حضرت از ملائکة الله کمتر است که روز قیامت به امر خدا تمشیت امور خواهند کرد. در روایتى آمده که مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام معنى این حدیث را پرسید؟ امام فرمود: چون حب على علیه السلام ایمان و بغض او کفر است و بهشت براى اهل ایمان و آتش براى کفر مى باشد، آن حضرت بدین علت قسیم الجنة و النار است...(13) ولى در روایت ابوالصلت هروى از امام رضا علیه السلام آمده که آن حضرت نظیر همین جواب را به مأمون عباسى داد و سپس به ابى الصلت فرمود: مطابق درک او جواب دادم ولى از پدرم شنیدم که از پدرانش از على علیه السلام نقل مى کرد که آن حضرت گفت: «قال لى رسول الله صلى الله علیه وآله یا على اَنت قسیمُ الجنة و النار یوم القیامة تقول للنار: هذا لى و هذا لک» (14)
● حدیث على مع الحق از جمله احادیث مسلم و مقبول بین شیعیه و سنّى آنست که رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده: على با حقّ است و حق با على است از هم جدا نمى شود تا در حوض کوثر پیش من آیند، و در نقل دیگر آمده : على بإ؛ّّ حق است و حق با على است هر جا که على برود حق هم با او مى رود، اینک عین این دو تعبیر را نقل مى کنیم: «قال رسول الله صلى الله علیه وآله علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ ولنْ یَفترقا حتّى یردا علىّ الحوض یومَ القیامة» «علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ و الحقّ یَدور حیثما دارَ علىّ»(15) این حدیث متواتر که تنها درباره حضرت ولى ذوالجلال علیه السلام صادر شده، دلالت بر عصمت آن حضرت دارد و اینکه حق به هیچ وجه از او جدا نمى شود و حق در وجود وى خلاصه شده است الغدیر ج 3 ص 176.
● حدیث على مع القرآن حدیث «علىّ مع القرآن...» مانند حدیث «علىّ مع الحقّ...» از مختصات امیرالمؤمنین علیه السلام است که درباره هیچ یک از صحابه رسول الله صلى الله علیه وآله نقل نشده و این حدیث گوشه اى از شخصیت بزرگ آن حضرت را حکایت مى کند که رسول خدا فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لَنْ یفترقا حتى یردا علىّ الحوض» (16) این حدیث نظیر حدیث متواتر ثقلین است که درباره قرآن و اهل بیت علیه السلام فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً انّهما لن یفترقا حتى یردا عَلَىّ الحوض»
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
مبارک باشه.!
بهم سر بزن!
سلام --- تبریک و صد تبریک ---- خیلی خوشحال شدم --- ایشا... همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه
سلااااااااااااااااااااااااااااام
خیلی خوشحالم خیلی خیلی خیلی زیاد.
بهترین هارو براتون آرزو میکنم
خوشبخت بشین
سلام.
تبریک میگم.ان شا الله که همیشه وهمه جا در پناه خداوند متعال سالم و موفق و خوشبخت باشین.
بسمه تعالی
سلام
هیچ اتفاقی در دنیا مهم تر از انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست . . .
آغاز سفر دائمی و شراکت در عشق بر شما مبارک
****ایشا... خوشبخت بشین****
سلام
مبارک باشه .
به نام او
سلام...
از صمیم قلب برایتان آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم قطار زندگی مشترکتان همیشه به روی ریلهای. خوشبختی حرکت کند.
*******ان شاالله خوشبخت باشید********
سلام به منتظر عزیز و آقای صفردوست
مبارک باشه
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که همسفره تو لحظه افطار شوم
. کسی که خدا با اوست از هیچ قدرتی جز قدرت او هراسی ندارد. ماه خدا دوستان مبارک. التماس دعا.
به نام خدا
این ازدواج زیبا رو خدمت منتظر و جناب صفر دوست تبریک میگم
انشالله که عاقبت به خیر شوید
ان شاالله
هوالحی
سلام به استاد عزیزم
خوب هستید ایشاا...؟
سلام به مرتضی عزیزم
خوبی؟
سلام به همه اهالی صندوقچه و ممنون بابت پیام تبریکتون
استاد عزیز واقعا ممنونم ازتون که زحمت کشیدید و تشریف آوردید
ببخشید که دیر ازتون تشکر کردم
راستی استاد ممنون بابت هدیه تون
باور کنید اصلا راضی به زحمت شما نبودیم و برای ما بزرگترین هدیه پذیرفتن دعوتمون و حضورتون بود
به ما افتخار دادید.
باز هم تشکر می کنم.
به همسر محترمتون هم سلام برسونید.
فرارسیدن ماه مبارک رمضان رو هم به استاد عزیز و همه شما اهالی صندوقچه تبریک می گم. ایشاا... نماز و روزه هامون مورد قبول خداوند رحمان و رحیم قرار بگیره.
موقع افطار و سحراتون برامون دعا کنید
یا علی
سلام
خدا را شکر
خواهش می کنم قابلی ندارد
همه براتون سلام دارند
بر شما نیز فرا رسیدن این ماه مبارک
اگه قسمت شد تواین کلبه تون راجع به رمضان بیشتر بنویسید.
ممنون
به خونواده محترم سلام برسانید
به نام خدا
سلام به آقای صفردوست و منتظر عزیز
تبریک میگم ان شاالله عاقبت بخیرباشید.
به نام خدا
سلام به همه دوستان خوبم
دست همتون درد نکنه
از تک تکتون ممنونم که با دعاهای خیرتون منو در همین ابتدای راه شاد و امیدوار کردین
همینطور ممنونم از دوستان خوبم که تلفنی تبریک گفتن
سلام استاد عزیزم
حالتون چطوره؟ خانم بچه ها خوبن؟
خدارو شکر میکنم از اینکه توی زندگیم استادی فرزانه چون شمارو دارم و به همه فخر میفروشم که چنین گوهری تو مراسم عقدم شرکت داشته
جمعه خاطره ای شد که تا سالیان سال هرگز فراموش نخواهد شد و همیشه به نیکی ازش یاد میشه
اینکه شما اومدین و با حرفای قشنگتون شادی مضاعفی به مجلسمون بخشیدین.
از کلاس درس گفتین، از گردن شکستن گفتین، از اینکه شما هم مو به مو بندهای عقدنامه رو خوندین
اینکه مهمون داشتید و اومدید
از اینکه خواهرم و همسرش بعد از یک هفته تمام وقت کشیک تو بیمارستان و با تنی خسته این هم راه تا سمنان رو به خاطر من اومدن
از خوش برخوردی ها و ساده گیری های پدر و مادر منتظر
و به قول خودتون سادگی و سالم بودن مراسم
من و مادرم که خیلی خدا رو به این خاطر شکر کردیم و نماز شکر و حاجت برای همه خوندیم
خدا رو شکر
راستی استاد اون چیزی که واسش زنگ زدم و میخواستم براتون بیام یه جعبه زردآلو بود
یه فوضولی هم بکن؟
ماشینتون رو عوض کردین یا اینکه ماشین کس دیگه ای بود؟
به نوبه ی خودش این هم بی نظیر بود
واقعا خوشحالم کردین که اومدین و با این کارتون پیش خانواده ام حس غرور داشتم
سلام منتظر عزیزم
چطور مطوری؟
میبینی چه خدای بزرگی داریم؟ من که هرگز تصور نمیکردم مجلس عقدم این چنین با شکوه باشه
انشالله که خدای مهربون روزیمون رو افزایش بده و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه
بچه ها دعا کنید که منتظر ارشد تهران قبول بشه
دوری هم دوستی میاره و هم دلتنگی
که سهم دل تنگی خیلی خیلی بیشتره
یا علی
به نام خدا
سلام مرتضای عزیز
خدا را شکر. واقعا شکر
وقتی به ما نعمتهایی بی منت داده که برای یکایکشون بایدتمام عمر شکر کنیم-چرا خوب نباشیم؟
وظیفه ام بود. تا باشه از این مراسم باشه ان شاالله.
از حسن ظنت ممنونم (اگر لافزنان تو را ومرا متهم به تملق نکنند!!!)
نامرد! اگه گفته بودی زردآلو است که می آمدم! آن هم یحتمل زردآلوهای اروانه؟
وانت داداشم بود. گفتم درگیر کارهای جانبی هستیم ان شاالله که خوب بشه!
می دونی که من با وانت به دانشگاه هم می رم؟!!!!
متنفرم از کلاس و کلاس بازیهای عوامانه
جیب های خالی و پزهای عالی!!!
اصلا احساس خوبی دارم وقتی وانت سوار می شم.
یادمه اولین باری که دنبال خانمم رفتم با وانت رفبم-آن هم وانت داداشم البته یکی دیگه.
اون موقع خانمم انترن بود! مامانم گفت کوتاه بیا پسر همه مثل تو فکر نمی کنند (اما ته دلش راضی بود) رفتم و دوست خانمم را هم رساندیم
بعدها خانمم گفت که این یکی از بهترین خاطرات نامزدی اش بوده!!!
جل الخالق! خدا در و تخته را جور می کنه. یکی از یکی کل باقرتر!!!
بگذریم قدر همسرت را بدون
به خوبی زندگی کنید به حق این ماه عزیز
ماهم واستون دعا می کنیم اما تو این فکر هم باش که ممکنه سمنان قبول بشه!
به نام خدا
سلام بر همگی
استاد خطاب به منظر عزیز نوشتند که اگر قسمت شد در این کلبه از ماه مبارک رمضان بنویسید
خواستم من هم کمی در این امر خیر شرکت داشته باشم
سلام
ممنون
به نام خدا
آداب ماه ضیافت الهی
نویسنده: محمد جواد طبسی
ماه خیر و برکت، ماه نزول رحمت، ماه میهمانی و ضیافت الهی، بار دیگر ما را به یک فضای معنوی غیرقابل وصفی می کشاند، فضایی آکنده از عشق به خدا، و دنیایی از صفا و صمیمیت که یک ماه به طول می انجامد. اینجاست که بر همه لازم است که قدر این ضیافت را بدانند و پیشاپیش خود را برای ورود به این میهمانی آماده کنند، خداپرستان می دانند که این ضیافت با دیگر میهمانی ها فرق دارد. در این جا میزبان خالق یکتا است و انبیاء الهی پذیرایی کنندگان و فرشتگان، خدمتگزاران این خوان هستند. در این میهمانی فرشتگان پیوسته بر موحدان سلام گفته و با کشیدن بالهای خود بر روزه داران، گناه میهمانان را از بین می برند و پاک می کنند.
برای این میهمانی در آتش و خشم خداوندی بسته، در بهشت و رحمت پروردگار باز و دست شیاطین و خناسان و وسوسه گران غل و زنجیر شده است.
این ضیافت در نگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنقدر مهم است که در آخرین جمعه شعبان مردم را به آمادگی های لازم برای ورود به ماه خدا فرامی خواند.
پیامبر در عظمت و حرمت این ماه عزیز در جمع حاظران نماز جمعه چنین فرمود: ولا یکونن شهر رمضان عندکم کفیره من الشهور فان له عندالله حرمه و فضلاً علی سایر الشهور؛ نباید در نظر شما، ماه رمضان و دیگر ماه ها یکسان باشد، چون این ماه نزد خدا حرمت و فضیلت والاتری نسبت به دیگر ماه ها دارد.(1)
در این ماه باید تمام اعضا و جوارح ما روزه دار باشد، و با ادب خاص خود وارد این میهمانی بی مانند بشویم. نه دست خطا کند و نه پا و نه چشم و گوش.
در این ضیافت فقط و فقط از پروردگار پیروی خواهد شد نه از شیطان یا هوای نفس همه چیز باید تغییر یابد، تا با فضای رمضان، رمضانی شویم.
پیامبر و معصومین برای بهره جستن از این فیض بزرگ سخنان و رهنمون های بسیارارزشمند، زیبا و دلنشینی برای ما به یادگار گذاشته اند که به بررسی بخشی از آنها می پردازیم.
آداب مهمانی خدا
شاید برخی چنین فکر کنند که میهمانی خدا فقط در این خلاصه می شود که یک روزه دار همراه دیگر روزه داران در وقت سحر به امساک پرداخته و در پایان روز به افطار بپردازد، و همین مسئله همه ساله تکرار می شود. اما این به تنهایی هرگز کافی نیست چرا که هدف این نبوده که مسلمانان فقط چند ساعتی از روز و چند روزی از سال از خوردن و آشامیدن خودداری کنند بلکه در این یک ماه باید جهاد کنند، جهادی پیگیر و تلاشی مستمر در راستای تهذیب نفس و اصلاح خویش. این یک ماه کلاس آموزش و تمرین آموخته ها است. کلاسی برای آزمودن فضائل اخلاقی و تلاش برای ترک رذائل شیطانی و ضداخلاقی، که از جمله این فضائل است:
1- کنترل زبان
زبان نشانه عقل یا جهل انسان است و مایه عزت یا ذلت اوست.
از اینرو در روایات و احادیث اسلامی درباره کنترل این موجود کوچک اما بسیار خطرناک هشدارهای فراوانی داده شده است. و از پیامبر «ص» روایات متعددی رسیده که فرموده اند: سلامتی و راحتی انسان در حبس و نگهداری زبان اوست.(2) و یا این که فرموده اند: تمام گرفتاری های انسان از زبان خودش است. (3) و یا این که امام رضا(علیه السّلام) فرموده: سکوت و کنترل زبان نشانه دانایی است. (4) عبدالله ثقفی گوید: به پیامبر عرض کردم که بیشترین چیزی که بر من می ترسی چیست؟ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) زبانش را به دست گرفته و فرمود: از این.(5) همچنین امیر مؤمنان(علیه السّلام) در وصیتی که به فرزند خود محمد بن حنفیه داشت فرمود: زبان همانند سگ هار است. اگر آن را آزاد بگذاری تو را گاز خواهد گرفت. بسا بر اثر کلمه ای که انسان بر زبان جاری می سازد، نعمتی را از دست می دهد. پس بر تو باد زبانت را که همانند طلا و نقره است حفظ و پنهان کن (6) از این روست که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مهم شمردن این امر، در خطبه شعبانیه معروف خود در مدینه که در آخر ماه شعبان ایراد فرمود، این چنین توصیه کرد: یعنی ای گروهی که خود را آماده ضیافت الهی نموده اید، زبانتان را در این ماه کاملاً کنترل نمایید تا در محضر پروردگار خطایی از او سر نزند. (7)
2- کنترل چشم
دومین موردی که میهمان باید در این ضیافت الهی درنظر گرفته و رعایت کند، کنترل چشم است.
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره رعایت این نکته می فرماید: و چشم خود را فرو پوشانید از آنچه که نگاه شما به آن روا نیست. (8)
آری خداوند به بندگان چشم داده تا ببینند، اما نه این که بهر چیز و بهر کس نظر کنند. چشم داده است تا راه خود را بیابند، به غذای فکری و بدنی خویش خوب نظر بیفکنند و این دستور اوست که می فرماید: فلینظر الانسان الی طعامه (9)
با این بیان می توان گفت یک نگاه واجب داریم و این همانست که گفته شد. دوم نگاه مستحب است که در روایات به آن اشاره شده است. چنانچه فرموده اند: نگاه کردن به صورت علی بن ابی طالب ، پدر، مادر، عالم، برادر دینی، امام عادل، قرآن، و کعبه عبادت است. (10) و همچنین نگاه کردن به آب و طبیعت، و سبزه، گل و گیاه باعث زدوده شدن غم و غصه از انسان می شود.
نگاه سوم آن که از نظر شرع مقدس جایز نیست و آن نگاه به نامحرمان است و کنترل چشم دربرابر آنها یکی از آداب و شرایط این میهمانی بزرگ است و قرآن مجید نیز در آیاتی تمام مسلمانان را به این امر الهی فراخوانده و مرد و زن را از نگاه های حرام و غیرشرعی به یکدیگر برحذر داشته است.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: روز قیامت تمام چشمها گریان است مگر سه چشم، چشمی که از ترس خدا گریه کند، چشمی که از نگاه به نامحرم فرو پوشانده شود، چشمی که شب زنده دار باشد. (11)
3- کنترل شنوایی
همانگونه که دربین انسانها یک نظام حقوقی نسبت به یکدیگر حاکم است، بین اعضای یک انسان نیز حقوقی هست که می باید به آن حقوق حتما توجه بشود.
امام زین العابدین(علیه السّلام) در رساله حقوق، ضمن پنجاه حقی که بر یک فرد مطرح می فرماید برای نفس و زبان و شنوایی و بینایی و دست و پا و شکم و غیر آن حقوقی را بیان کرده است.
حضرت درباره حقی که شنوایی بر انسان دارد چنین فرموده: و حق السمع تنزیهه عن سماع الغیبه ، و اما حق شنوایی این است که آن را از شنیدن غیبت و شنیدن هرآنچه که شنیدنش بر او حلال نیست، پاک و منزه ودور گردانی.(12)
بدون شک آن میزبانی که غیبت و آواز و صداهای محرک و مهیج قوای حیوانی انسان را تحریم کرده و به هیچ وجه حاضر نیست کسی را به حضور پذیرد که از این محرمات پرهیز ننماید و یا در ماه رمضان بخواهد خود را به این مسائل مشغول کند.
پیامبر بزرگوار اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ضمن خطبه شعبانیه خود به سومین ادب از آداب این ضیافت الهی اشاره نموده می فرماید: خود را از آنچه که شنیدنش بر شما حلال و جایز نیست دور بدارید. (13)
4- کنترل خشم
غضب و خشم یکی از حالات بسیار زشت انسانی است که باعث حرکت روح حیوانی او می شود، گاهی این دخالت بحدی به پیش می آید که قوه عاقله و فکر سالم انسان را می پوشاند. بدین جهت گفته اند که غضب جنونی است که یک مرتبه عارض می شود. و بسا که مرگ ناگهانی هم در پی داشته باشد. مرحوم نراقی در وصف خشم و غضب از حکما نقل کرده است که: کشتی که به گرداب افتاده و گرفتار موجهای عظیم و بادهای تند شده باشد، به نجات نزدیکتراست از کسی که شعله غضبش به التهاب آمده باشد.» (14)
البته ناگفته نماند که دو غضب داریم یکی ناپسند و مذموم و آن حالتی است که انسان را از حد اعتدال بیرون برد، و اما آن غضبی که اختیار و مهارش در دست انسان است و یا آن خشم برای رضای خدا و یا برای دفاع از حق از او صادر شود نه تنها اشکالی ندارد بلکه خشمی پسندیده است. امیرمؤمنان(علیه السّلام) فرمود: هیچگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای دنیا به خشم نمی آمد، اما هرگاه از برای حق به خشم می آمد، احدی را نمی شناخت و غضبش آرام نمی گرفت تا حق را یاری کند. (15)
و اخبار و احادیث فراوانی در مذمت خشم ناپسند وارد شده و همه آنها دلالت بر این دارند که ایمان را فاسد می گرداند چنانکه سرکه عسل را فاسد می کند. (16)
امام جعفر صادق(علیه السّلام) می فرماید: غضب، دل مرد دانا را هلاک می کند، و کسی که مالک قوه غضب خود نباشد مالک عقل خود نیز نیست. (17)
پس در این ماهی که افتخار حضور و شرکت در میهمانی رب الأرباب را داریم باید علاوه بر کنترل چشم و گوش و زبان بر خشم خود نیز مسلط باشیم.
امام رضا(علیه السّلام) در سخنی درباره فضیلت ماه رمضان چنین فرموده است: هرکه در ماه رمضان خشم خود را فرونشاند خداوند خشم و غضب خود را درباره اش در روز قیامت فرو می نشاند. (18)
5- پرهیز از محرمات
بسیاری از گرفتاری های مردم در اثر نداشتن تقوای الهی و ترس از خداوند در روز قیامت است. از اینرو به دام بسیاری از گناهان از جمله روی آوردن به محرمات می افتند. بی پرده باید گفت که در حال حاضر کسی نیست که با حرامهای خداوند آشنایی نداشته باشد مگر آن جاهل بی خبری که این دسته هم بسیار اندک می باشند، اما غالب مردم هم موارد حرام را می دانند و هم از تأثیر لقمه حرام در زندگی آگاه اند.
و هیچ عاملی به اندازه تقوا و پرهیزکاری نمی تواند انسان را از اقبال بر محرمات باز دارد. و در ماه رمضان در ماه ضیافت الهی هرچه تقوای یک روزه دار بیشتر شد از محرمات فاصله خواهد گرفت. و در گفتگویی که امام صادق با مفضل بن عمر داشت درست بر همین نکته تکیه کرده و به او چنین فرمود: کم بودن عمل ولی همراه با تقوا بهتر از عمل بسیار ولی تهی از تقوا است. گوید سؤال کردم: این چگونه ممکن است که عمل بسیار باشد اما تقوا در بین نباشد. حضرت در پاسخ فرمود: آری نمونه اش همانند کسی است که همسایه را اطعام می کند و به آنها ارفاق می نماید و دیگران را به خانه اش دعوت می کند، اما در کنار چنین کارهایی اگر دری از حرام بر او بازشد وارد آن می شود و این معنای عمل بدون تقوی است. و در مقابل کسی که عملی اندک دارد اما اگر دری از حرام به رویش بازشد، هرگز وارد آن نخواهد شد. (19)
و ماه رمضان ماهی است که خدای می خواهد بندگانش با چشمی پاک و دلی پاک تر به سوی او روی آورند، موحدان و روزه داران بااجتناب از محرمات در این ماه پرفیض و رحمت برای همیشه از حرام فاصله بگیرند.
ابوسعید خدری از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده که فرمود: هر بنده ای که ماه رمضان را درک کند، پس اگر روزها را روزه بدارد و آزارش به دیگران نرسد و چشم خود را از نامحرمان پوشاند، و از آنچه که خداوند بر او حرام کرده پرهیز نماید، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند. (20)
بامید روزی که تمام بندگان خدا از این فضای معنوی بهره کاملی ببرند.
پی نوشت :
1- فضائل الأشهرالثلاثه ص95
2- ذرایع البیان ج 1 ص 6
3- همان
4- همان
5- همان ص 8
6- الاختصاص ص 223
7- فضائل الاشهر الثلاثه ص77
8- همان
9- سوره عبس آیه 24
10- سفینه البحار ج 2 ص596
11- بحارالأنوار ج 104 ص35
12- ذرایع البیان ص 206
13- فضائل الأشهر الثلاثه ص77
14- معراج السعاده ص 77
15- معراج السعاده ص 77
16- همان
17-همان
18-فضائل الأشهر الثلاثه ص97
19- سفینه البحار ج 1 ص244
20- فضائل الأشهر الثلاثه ص103
منبع: http://www.bashgah.net /س
به نقل از راسخون
به نام خدا
رمضان فصل آمرزش
نویسنده: محتشم مومنی
انسان موجودی است که از روز ازل به خطاکاری شهره آفاق شده و از آغاز خلقت و آفرینش مهر «جایز الخطا بودن» بر پیشانی اش خورده و درست از همین رو در طول عمر کوتاه و ناپایدار دنیوی اش به کرات و دفعات مرتکب معاصی و گناهان کوچک و بزرگ شده و از صراط مستقیم عبودیت و بندگی حق تعالی منحرف می شود. دل و جان خود را به زنگار گناه می آلاید و از ساحت قرب پروردگار دور می شود و درنتیجه طوق بندگی شیطان را بر گردن می نهد و به قول معروف: «بارکش غول بیابان می شود» .
ولی در این میان و در بین خیل کثیر گنهکاران بی خیال و غافل از حساب و کتاب رستاخیز، گروهی به واسطه برخورداری از وجدان بیدار و جان هوشیار، به محض ارتکاب گناه، دچار تشویش، اضطراب و پریشانی می شوند که صدالبته این ناراحتی و اندوه ارتکاب گناه خود یکی از نشانه های ایمان بوده و در احادیث اسلامی از علائم مومن شناخته شده است. از جمله در حدیث زیر که از وجود مبارک امام صادق(علیه السّلام) نقل شده به این مطلب اشاره گردیده:
«کسی که نیکوکاری اش او را شادمان و بدکاری اش او را اندوهگین کند مومن است.»(1)
خلاصه آنکه چنین انسانی که اندوه گناه او را می آزارد، خاضعانه به دنبال فرصتی می گردد تا با توبه و استغفار، زنگارهای معصیت را از آینه دل و جان خود زدوده و بار دیگر جان تیره را همچون آینه درخشان و روشن و تابنده نماید. و برای او «ماه مبارک رمضان» بهترین فرصت است. چرا که در این ماه شریف تمامی زمینه های آمرزش از سوی خداوند فراهم است و درک محضر و مجلس رمضان بالاترین و ارزشمندترین سعادت معنوی را نصیب آدمی می نماید و لذا به انسان خطاکار طالب آمرزش از قول حافظ علیه الرحمه باید گفت:
«دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد»
زمینه های مناسب آمرزش در ماه مبارک رمضان
همان طور که گفتیم در این ماه تمامی شرایط برای آمرزش و برخورداری از لطف و رحمت خداوند فراهم است و بر گنهکار فرض است که از این فرصت بی بدیل به بهترین وجهی بهره برداری کند و ما در این بخش از نوشتار خود به برخی از زمینه های مساعد آمرزش در ماه رمضان اشاره می کنیم:
الف- باز بودن درهای رحمت و بسته بودن درهای غضب الهی
رسول گرامی اسلام(ص) در خطبه شریف شعبانیه که در آستانه ماه مبارک رمضان ایراد فرموده اند خطاب به مسلمانان می فرمایند:
«ایهاالناس ان ابواب الجنان مفتحه فاسألوا ربکم ان لا یغلقها علیکم و ابواب النیران مغلقه فاسألوا ربکم ان لایفتحها علیکم...: ای مردم همانا ]در این ماه[ درهای بهشت باز است پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را برشما نبندد و درهای آتش بسته است پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را بر شما نگشاید...»
با عنایت به این جملات، براستی آیا زمانی بهتر از ماه مبارک رمضان برای برخورداری از نسیم رحمت الهی و آمرزش بیکران پروردگار می توان به دست آورد. موقعیتی که بهشت آغوش گشوده تا مهربانانه طالبان خویش را در آغوش کشد و از نعیم بی حد و مرز خود آنان را بهره مند سازد و از دیگر سو جهنم درهای خشم و غضب خود را بسته و همان گونه که آتش نمرودی بر ابراهیم(علیه السّلام) سرد و سلامت گردید، آتش قهر جهنم نیز بر گنهکاران پشیمان و آمرزش طلب سرد و سلامت است؟!
ب- دربند بودن شیاطین
آدمی در مسیر حرکت به سوی کمال و قرب پروردگار با موانع بسیاری مواجه است که یکی از این موانع که بواقع مانعی اساسی نیز محسوب میگردد، وجود دشمنی سرسخت و حسود بنام «شیطان» است که بنا به نقل قرآن کریم از روز نخست خلقت آدم(علیه السّلام) کمر به گمراهی اولاد آدم(علیه السلام) بسته و در جای جای این کتاب آسمانی از او بنام «عدو مبین» یاد شده و با وجود چنین دشمن عنودی براستی حرکت در صراط مستقیم بسی مشکل و طاقت فرساست مگر آنکه دست لطف الهی یاریگر آدمی گردد، که حافظ گفت:
دام سخت است مگر یار شود لطف خدای
ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
و یکی از الطاف الهی در ماه مبارک رمضان بر انسان مستغفر، در غل و زنجیر بودن این خصم پلید و اعوان و انصارش میباشد که در نتیجه آدمی آزادانه و بدون برخورد با این موانع صعب و سخت میتواند به سوی خداوند رجوع کرده و آمرزش بخواهد و به صراط عبودیت بازگردد، همانگونه که در خطبه شعبانیه از قول نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می خوانیم:
«... و الشیاطین مغلوله فاسألوا ربکم ان لا یسلطها علیکم:
]و در این ماه[ شیاطین در غل و زنجیرند پس بخواهید از پروردگارتان که آنها را بر شما مسلط نگرداند»
ج- اجابت دعا
یکی از بهترین نعمتهای الهی برای ما آدمیان همین اجازه ای است که خداوند به ما داده تا با او سخن بگوئیم و نیازها و خواست های خود را از او درخواست نمائیم. خداوند عزیز در این جهت نه تنها اجازه فرموده، بلکه اصولاً امر فرموده و ترک دعا را موجب محرومیت از توجه خودش به ما اعلام داشته. همچنانکه در آخرین آیه سوره مبارکه فرقان به این مطلب تصریح شده است:
«قل ما یعبوا بکم ربی لولا دعاوکم: بگو اگر دعای شما نباشد پروردگار من به شما عنایتی نخواهد کرد.»
و آمرزش خواهی از خداوند، یکی از مهمترین حاجت های همیشگی آدمی بوده است و از آنجا که دعای روزه دار در این ماه شریف به طور قطع و یقین مورد اجابت خداوند است فلذا چه فرصتی بهتر از ماه رمضان برای برخورداری از آمرزش آنهم از طریق دعاهای مستجاب؟! و ناگفته نماند که اگرچه دعا نمودن در همه حال و اوقات ارزشمند بوده و امکان پذیر است ولی آنچه مسلم است این عمل خداپسندانه در پاره ای از اوقات از فضیلت بیشتری برخوردار بوده و به اجابت مقرون تر است که یکی از این اوقات «ماه مبارک رمضان» است که فی الواقع شریفترین اوقات و فرصت ها برای دعا کردن میباشد و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این خصوص می فرمایند: «و هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله... و دعاؤکم فیه: و ماه رمضان ماهی است که خوانده شده اید در آن به سوی مهمانی خداوند... و دعاهای شما در آن مورد اجابت است.»(2)
د- توفیق سحرخیزی
توبه و بازگشت به سوی خداوند و طلب عفو و آمرزش امری است که در هر ساعت از شبانه روز انجام پذیر است ولی بدون شک و تردید سحرگاهان و آنگاه که چشمهای مردمان در خواب است و عالم را سکوت و سکون فرا گرفته، بهترین فرصت برای این امر عظیم است و توبه در این وقت از همه اوقات دیگر بیشتر مورد رضای پروردگار و مقبولیت آن ذات مقدس قرار دارد چرا که از هرگونه شائبه ریا و دورویی بدور است و از همین رو در قرآن کریم از «توبه کنندگان در سحرگاهان»(3) تجلیل شده و اعلام گردیده که اینان مورد لطف خداوند قرار دارند. ولی با اینهمه باید به این حقیقت اعتراف کنیم که بسیاری از ما بنا به دلائل گوناگون و بهانه های درست و نادرست در طول ایام و لیالی سال این توفیق سحرخیزی و تهجد را از کف می دهیم و باب رحمت الهی را بر خود می بندیم!! و در ارزش ماه مبارک رمضان همین بس که در این ماه عزیز برای آنانکه اهل تهجد و شب زنده داری نیستند بالاجبار فرصتی فراهم میشود تا تهجد و سحرخیزی و برخورداری از نسیم لطف و رحمت خداوند را در طول یکماه تجربه کنند و از آمرزش خداوند در این اوقات بهره مند گردند.
فلذا بر انسان گنهکار فرض است که قدر سحرهای این ماه شریف را به نیکی دانسته و فرمان الهی را که میفرماید «یا ایهاالذین امنوا توبو الی الله توبه نصوحا... ای گروهی که ایمان آوردید توبه کنید بسوی خدا توبه کردنی که نصوح باشد (تحریم.8)» گردن نهاده و با عزمی مردانه به سوی خداوند و رحمت و مغفرتش بازگشت نماید که کلید تمامی سعادت ها در همین استغفار سحرگاهان و آمرزش خواهی نیمه شب قرار دارد که حافظ علیه الرحمه فرمود:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
و:
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیمشب و درس صبحگاه رسید
از آنچه در این نوشتار کوتاه آورده شد این مطلب به دست می آید که ماه مبارک رمضان برای کسی که در اثر غفلت و فراموشی آلوده به معاصی گردیده و طالب زدودن زنگار گناه از لوح دل و جان خویش است نیکوترین زمان است و بهترین فرصت و آنکه در اثر کثرت گناهان، مهر سیاهی و بیچارگی بر پیشانی اش خورده، چنانچه این فرصت ارزشمند را از دست دهد جز هلاکت بهره ای نخواهد داشت، که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خطبه شریف شعبانیهفرمود:
«فان الشقی من حرم غفران الله فی هذاالشهر العظیم: شقی و بدبخت کسی است که محروم گردد از آمرزش خداوند در این ماه بزرگ».
و در همین رابطه توجه به روایت و حکایت زیر نیز که در جلد دوم تفسیر شریف «روض الجنان و روح الجنان» تألیف دانشمند و مفسر گرانقدر شیعه در قرن ششم هجری شیخ ابوالفتوح رازی و ذیل آیأ 38 سورأ مبارکأ بقره، نقل گردیده آموزنده خواهد بود:
«و در خبر هست که: چون ابتدای اسلام بود و اول هجرت بود، رسول علیه السلام از مکه به مدینه آمده بود و مسجد بنا کرده، ستونی است که آن را حنانه خوانند. رسول علیه السلام بر آن ستون تکیه کردی و برای صحابه خطبه کردی بر پای استاده. چون مسلمانان بیشتر شدند و عدد و عدت بسیار شد، دستوری خواستند و گفتند: ما را خوش نیست که ما نشسته و تو بر پای استاده ما را خطبه می کنی. دستور باش ]اجازه ده[ ما را تا برای تو منبری سازیم تا بدان جا خطبه کنی؟ گفت: روا باشد، این منبر که امروز هست بساختند.
رسول علیه السلام آن روز از در مسجد درآمد و آهنگ منبر کرد و نزدیک ستون حنانه نرفت، منبر سه پایه بود. پا بر پایه اول نهاد و گفت: آمین، و بر دوم نهاد و سوم همچنین ]آمین می گفت[ و کس را ندیدند که دعا می کرد. چون بر منبر شد و بنشست خطبه آغاز کرد... ]اصحاب[ گفتند: یا رسول الله! چون از در درآمدی و به پایأ منبر برشدی، سه بار آمین گفتی، و کس دعایی نمیکرد؟ گفت: بلی جبریل دعا می کرد و شما نمی شنیدی. چون پا بر پایأ اول نهادم، جبریل گفت: من ادرک والدیه او واحداً منهما و لم یغفر له ابعده الله؛ هرکه مادر و پدر را دریابد و او را نیامرزند، ابعده الله، خدای او را هلاک کناد. من گفتم آمین! چون پا بر پایأ دوم نهادم گفت: هرکه ماه رمضان دریابد و او را نیامرزند، ابعده الله؛ خدای تعالی او را هلاک کناد. من گفتم آمین! چون پا بر پایأ سوم نهادم، گفت: هرکه پیش او ذکر تو کنند و نام تو برند و بر تو سلام ]صلوات[ نفرستد ابعده الله، خدای تعالی او را هلاک کناد، من گفتم: آمین!»(4)
و در یک کلام ماه مبارک رمضان ماه عبادت و آبادانی خانأ دل است که در اثر طوفان گناهان ویران شده و خرابی بهم رسانیده است، به تعبیر حافظ علیه الرحمه:
خاک وجود ما را از آب دیده تر کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد...
پی نوشت :
1- اصول کافی ج5 باب المؤمن حدیث ششم
2- خطبه شعبانیه پیامبر اکرم(ص)
3- سوره آل عمران آیه 81
4- تفسیر روض الجنان، ج2، ص53 و ص63
منبع:http://www.bashgah.net /س
به نقل از راسخون
به نام خدا
سیره عملی امام خمینى (ره) در ماه رمضان
عالمان ربانی، چلچراغهاى پر فروغى هستند که در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مىدرخشند، و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلى مىکنند و آنان را به سوى منابع نور و برکت دودمان وحى، رهنمون مىسازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله علیه وآله نشانده، بر مشکات ملکوت، عروج مىدهند.
در میان دین باوران کفر ستیز، چهره محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار، فیلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، از موقعیتى والا و ویژه برخودار است، زیرا روزها و ساعتها و لحظههاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آیه قرآن را مجسم ساخت و عینیت بخشید. در این مبحث به سیره عملی امام می پردازیم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد.
حضرت امام (رحمت الله علیه) توجه ویژهاى نسبت به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقاتهاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مىکردند و به دعا و تلاوت قرآن و... مىپرداختند.
و خودشان مىگفتند: «خود ماه مبارک رمضان، کارى است (1) .
یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مىگوید:
پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند
یکى از یاران امام، در این باره گفته است :
در این ماه، ایشان شعر نمىخواندند و نمىسرودند و گوش به شعر هم نمىدانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با این ماه در زندگى خود ایجاد مىکردند، به گونهاى که این ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجید و دعا کردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مىکردند. (2)
ایشان، به هنگام سحر وافطار، بسیار کم مىخوردند، به گونهاى که خادمشان فکر مىکردند که امام، چیزى نخورده است (3)
حضرت امام رحمة الله علیه درباره رمضان چنین مىسرایند:
ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افطار به مى کرد برم پیر خرابات
گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
با باده، وضو گیر که در مذهب رندان
در حضرت حق این عملت بارور افتاد (4)
عبادت و تهجد
از جمله برنامههاى ویژه حضرت امام (رحمت الله علیه) در ماه مبارک رمضان ، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسیدن به عشق الهى مىدانستند و به صراحت بیان مىکردند که در وادى عشق، نباید به عبادت به چشم وسیلهاى براى رسیدن به بهشت نگاه کرد (5)
اکثر آشنایان امام نقل مىکنند که ایشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء برنامههایشان بود.
بعضى از نزدیکان ایشان مىگفتند که وقتى در ظلمت و تاریکى نیمه شب، آهسته وارد اتاق امام مىشدم، معاشقه امام را با ایزد احساس مىکردم و مىدیدم که با خضوع و خشوعى خاص، نماز مىخواندند و قیام و رکوع و سجود را بجا مىآوردند که حقا وصف ناپذیر بود. با خودم فکر مىکردم که شب امام، حقیقتا، لیلة القدر است (6) .
یکى از اعضاى دفتر ایشان، دراین باره مىگوید:
پنجاه سال است که نماز شب امام، ترک نشده است. امام در بیمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعید، حتى بر روى تخت بیمارستان قلب هم نماز شب خواندند (7) .
امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترک نمىکردند. نقل شده است که امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شدید، ماه مبارک رمضان را روزه مىگرفت و با این که در سنین پیرى بودند و ضعف بسیار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل بهجاى نمىآوردند، افطار نمىکردند! و شبها تا صبح، نماز و دعا مىخواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مىکردند و صبح زود، براى کارهایشان آماده مىشدند (8)
خانم زهرا مصطفوى مىگوید:
راز و نیاز امام و گریهها و نالههاى نیمه شب ایشان، چنان شدید بود که انسان را بى اختیار، به گریه مىانداخت (9)
یکى از اساتید قم نقل مىکرد: شبى میهمان حاج آقا مصطفى بودم. ایشان، خانه جداگانهاى نداشتند و در منزل امام زندگى مىکردند. نصف شب از خواب بیدار شدم و صداى آه و نالهاى شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقى افتاده است، حاج آقا مصطفى را بیدار کردم و گفتم: «ببین چه خبر است!» . ایشان نشست و گوش داد و گفت: «صداى امام است که مشغول تهجد و عبادت است» (10)
یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مىکرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مىخواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مىکردند
در ماه مبارک رمضان، این شب زنده دارى و تهجد، وضعیت دیگرى داشت. یکى از محافظان بیت مىگوید در یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان، نیمه شب، براى انجام کارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر کنم. حین عبور، متوجه شدم که امام، زار زار گریه مىکردند! هق هق گریه امام که در فضا پیچیده بود، واقعا مرا تحت تاثیر قرار داد که چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خویش راز و نیاز مىکند. (11)
آخرین ماه مبارک رمضان دوران حیات امام، به گفته ساکنان بیت، از ماه مبارک رمضانهاى دیگر متفاوت بود! به این صورت که امام همیشه، براى خشک کردن اشک چشمشان دستمالى را همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارک رمضان، حولهاى را نیز همراه برمىداشتند تا به هنگام نمازهاى نیمه شبشان، از آن استفاده کنند! (12)
توجه ویژه به قرآن
امام خمینى (رحمت الله علیه) توجه خاصى به قرآن داشتند، به طورى که روزى، هفت بار قرآن مىخواندند!
امام در هر فرصتى که به دست مىآوردند، ولو اندک، قرآن مىخواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مىگذرد - قرآن تلاوت مىکنند ! (13) امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مىخواندند . (14)
یکى اطرافیان امام مىگوید:
امام در نجف، چشمشان درد گرفت و به دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه چشم امام گفت: «شما باید چند روزى قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید» . امام خندیدند و فرمودند: «دکتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مىخواهم! چه فایدهاى دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کارى کنید که من بتوانم قرآن بخوانم. » (15)
و در ماه رمضان یکى از همراهان امام در نجف، اظهار مىکرد که امام خمینى در ماه مبارک رمضان، هر روز ده جزء قرآن مىخواندند ، یعنى در هر سه روز، یک بار قرآن را ختم مىکردند . (16)
علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان ، دستور مىدادند که چند ختم قرآن براى افرادى که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود . (17)
گزیده هایى از توصیهها و سفارشهاى امام به مناسبت ماه مبارک رمضان
شما در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا نمایید.
از کردار و رفتار ناشایسته خود ، استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شدهاید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان ، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلا، به آداب اولیه روزه عمل نمایید و همان طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مىدارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانى را از دل بیرون کنید!
امام در هر فرصتى که به دست مىآوردند، ولو اندک، قرآن مىخواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مىگذرد - قرآن تلاوت مىکنند
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مىشود روزهاى که از شما خواستهاند ، محقق نشده است.
اگر دیدید کسى مىخواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شدهایم که در این سى روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمىتوانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مىکنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعىاش باشد . (18)
پی نوشت ها
1- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 .
2- برداشتهایى از سیره امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 90 .
3- همان، ص 89 .
4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 .
5- روزنامه جمهورى اسلامى، 20 / 11 / 64 .
6- امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 129 .
7- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، حبیب و محبوب، ص 53 / سیماى فرزانگان، ص 180 .
8- سیماى فرزانگان، ص 159 / برداشتهایى از سیره امام خمینى( ره) ، ج 3 ، ص 99 .
9- برداشتهایى از سیره امام خمینى (رحمت الله علیه) ، ج 3 ، ص 132 .
10- همان، ص 286 .
11- هزار و یک نکته، حسین دیلمى، نکته 104 / جلوهاى از خورشید ، ص 90 .
12- برداشتهایى از سیره امام خمینى ، ج 3 ، ص 126 .
13- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 270 .
14- برداشتهایى از سیره امام خمینى ، ج 3 ، ص 198 .
15- همان، ص 7.
16- همان .
17- پا به پاى آفتاب، ج 1 ص 181 .
18- سیماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهایى از سیره امام خمینى، ج 3 ، ص 8 .
منبع: www.tafrihi.com
به نقل زا راسخون
از تمامی عزیزان و اهالی محترم صندوقچه التماس دعا دارم
یا حق
یانور
سلام
تا عهد تودر بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
امیدوارم پیوندتان بر عالم مبارک باشد
یانور نور
یامنورنور
یاخالق نور
یا مدبر نور
یامقدر نور
یانور علی کل نور
یانور قبل کل نور
یا نور بعد کل نور
یا نور فوق کل نور
یانور لیس کمثله نور
حلول ماه مبارک رمضان مبارک.
یاعلی.
سلام
آغاز و شروع زیبای یک عمر
عشق، اعتماد، مشارکت، تحمل و پشتکار را به شما تبریک میگویم
انشاالله سال های سال در کنار هم عاشق باشید.
سلام
ممنون
ممنون از حضورتون
به دلایلی که بارها گفتم (و نفرین بر لافزنان ریا کار دغلبازی که مرا مجبور به این کار کردند) باید هویت همکاران صندوقچه برای من مشخص باشد
لطفا در یک کامنت خصوصی خود را کامل معرفی کنید وگرنه ممکن است سانسور یا سانسووووور شوید. گفتم که شرمنده نشویم (آیا خانم نصیری هستید؟)
به نام خدا
سلام
خدایا در این ماه مبارک دل من و عزبزانم و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که ....
هر کجا تردیدی هست ایمان،هرکجا زخمی هست مرهم،هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست،عشق به خدا جای آن را فرا گیرد.
نیازمند دعای خیرتان هستم.
روز و روزگارتون خوش
به نام خدا
استاد گرامی سلام ...
به نام خدا
سلام
ممنونم از حضورتون و از معرفی کاملتون و از لطفتون
باعث افتخار ماست که دانشجویان عزیز این جا را قابل می دونند.
باز هم ممنون
سلام مرتضی جان. تبریک میگم. انشالله به سلامتی و خوشی یه عمر طولانی رو در کنار هم سپری کنید. دلم تنگ شده واسهت اساسی!
اگر بتوانیم قلب انسان را تسخیر کنیم و همزمان سروده های اندیشه او را زمزمه کنیم،می توانیم در سایه ی خداوند زندگی کنیم. (جبران خلیل جبران)
سلام خدمت مرتضی و منتظر
امیدوارم خوشبخت خوشبخت باشید تا آخر عمر...تبریک مجدد به مرتضی
بسم الله النور
بسم الله النور النور
بسم الله الذی خلق النور من النور
( زهرا خانم متن زیبای شما من رو یاد این موضوع انداخت ُ که دانشمندا به تازگی فهمیدن همه عالم از نور ساخته شده ! چیزی که ما قرنهاست که می دونیم و نمی دونیم!!)
سلام
استاد گرامی سلام ُ طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی انشاءا...
سلام منتظر عزیز و جناب صفردوست
بر سر سفره احساس اگر جایی هست ُ سخن ساده تبریک مرا جای دهید
از صمیم قلب بهتون تبریک میگم و براتون آرزوی سعادت دارم و به قول خانم ارمز عاقبت بخیر ( باشید )
طاعاتتون هم قبول حق تعالی انشاءا...
آقای صفروست عذر بابت تاخیر در جوابتون ُ این ۹ بلوغی که خواستید:
۱- بلوغ جنسی
۲-بلوغ عقلی( یا بلوغ ذهنی یا بلوغ فکری) : کسی که به بلوغ عقلی رسیده باشه هر حرفی رو هر جایی نمی زنه ُ رفتارهای تشنجی نداره و نصیحت پذیر و توضیح پذیره.
حضرت امام علی (ع) می فرمایند: انسان عاقل ابتدا فکر می کند سپس سخن می گوید ُ انسان جاهل ابتدا سخن می گوید و بعد فکر می کند.
کسی که به بلوق عقلی رسیده باشه مسئولیت پذیره هم در قبال خودش و هم درباره خانوادش.
کسی که در ارتباط با خودش ُ جسمش ُ نظم و ترتیبش و حتی درسش مسئولیت پذیر نیست به بلوغ عقلی هم نرسیده.
۳- بلوغ نکاح: کسی که هم به بلوغ جنسی رسیه و هم بلوغ عقلی ُ شرط بلوغ نکاح رو داره ( علت اینکه این بلوغ رو ذکر کردند ُ این بود که در قرآن آمده)
۴- بلوغ عاطفی: کسی که به بلوغ عاطفی رسیده باشه توانایی ( دقت کنید: توانایی) ابراز احساسات رو داره. تو زندگی با کسی که به بلوغ عاطفی نرسیده فرد باید عشق رو گدایی کنه.
این موضوع جدای از مدیریت احساسات هست ُ فرد باید هم بتونه ابراز احساسات کنه (البته جایی که باید) و در جایی که نباید ُ مدیریت ان لازمه.
گریه هم مثل خنده بخشی از احساسات ماست.
این گونه افراد تحمل انتقادات و شکست رو دارند و زود بهم ریخته و عصبانی نمیشن. برعکس افرادی که به این بلوغ نرسیدن مثل یخ بی حرکت و بی تفاوتند.
۵- بلوغ اجتماعی : این گونه افراد نسبت به جامعه خود (علاوه بر خود و خانواده شان نسبت به سایر افراد جامعه هم ُ احساس مسئولیت دارند.
این افراد به قوانین احترام می گذارن و افرادی مقررات پذیر هستند.
۶- بلوغ فرهنگی : کسی که به این بلوغ رسیده نگاهش به زندگی نگاه مثبتی هست و و نگاهی عاشقانه به زندگی داره. مدام در پی یاد گرفتن ُ رشد کردن و عبرت گرفتن هست.
در مقابل ُ فردی که به بلوغ فرهنگی نرسیده : از همه چیز ایراد می گیره اشتیاقی به زندگی نداره و به مشکلات و ایرادها نگاه می کنه .
در ازدواج با کسی که به بلوغ فرهنگی نرسیده ُ فرد تمام مدت در پی این هست که از طرف مقابلش ایراد بگیره .
۷- بلوغ اخلاقی :( کسی که اخلاق نیکی داره) تمسخر بی ادبی و صفات ناپسندیده از ویژگیهای افرادی است ک هبه ای بلوغ نرسیده اند. این افراد به راحتی به دیگران توهین بی ادبی و جسارت می کنن و هر سخنی رو به زبان میارن.
۸- بلوغ اقتصادی : همون طور که قبلا گفتم سه نشانه داره
اولین نشانه ( که در پسرها بایستی به وجود اومده باشه ولی در دخترها صد در صد ضروری نیست) :آیا میل به کار و عرضه کار دارد یا نه؟ توانایی کسب درآمد داشته باشه هر چند کم
دومین نشانه: مدیریت بر درآمد و خرج.
سومین نشانه : آیا در زندگی اهداف اقتصادی هم داره ؟ افرادی که به این بلوغ رسیده باشند برای آیندشون برنامه ریزی هم دارن.
۹- بلوغ أشُد : کسی که همه بلوغ ها رو داشته باشه ُبه این بلوغ رسیده . نام این بلوغ در قرآن ذکر شده ( سوره مومن ـ غافرـ آیه ۶۷ )
این بلوغ ها سومین معیار از معیارهای ازدواجند.
از بین این بلوغ ها داشتن همه و به صورت کامل و صد در صد لازم نیست .
البته شما که هر دوتون انشاء ا... به بلوغ اشد رسیدید ُ اینها رو هم اگه گفتم چون سؤال فرموده بودید وگرنه فکر کنم کار درستی نباشه که الان اینها رو برای شما توضیح بدم.
و اما درمورد سؤال خانم ارمز عزیز ُ کار ضروری هست ولی فکر کنم به کسی که یکسره از دبیرستان وارد دانشگاه شده و حتی تا مقاطع بالا ادامه تحصیل داده باشه بشه اعتماد کرد که فرد مسئولیت پذیری باشه . البته راحت تر از اون اعتماد به کسیه که شده برای مدت لااقل یکی دو ماهه سر کار میره هرچند با حقوقی نه چندان خوب ( و صد البته مشروط به شروط گفته شده ! )
براتون آرزوی سعادت و عاقبت بخیری و آخرت بخیری دارم ( یعنی برای همه )
تو این ماه مبارک و عزیز از همگیتون التماس دعا دارم ُ ما رو تو دعاتون یاد کنید
پایان سخنم با یک حدیث از امام محمد باقر (ع) :
«با صدق و درستکاری خود را برای خدا آراسته کن.»
یا علی
سلام
به نام خدا
سلام استاد عزیزم
عباداتت خودتون و خونواده تون مورد قبول حق تعالی
نمیدونم چرا هروقت ماه مبارک از راه میرسه بی اختبار یاد کلاس شیمی آلی پیشرفته ارشدی ها و کوی اساتید و ماجراهای دمه نگهبانی و سفره ی رنگین و آوازهای پدر استاد میوفتم
یادش بخیر واقعا بی نظیر و تکرار ناپذیر بود
و خدا را شکر. واقعا شکر. اینکه لیاقت چنین جمع های صمیمی ای رو داشتیم.
استاد اگر درست حدس زده باشم (و حس کرده باشم) مدتی است که خبری از لافزنانترسو نیست. خزیدن تو سوراخ موش هاشون؟؟؟
نگفتم زردآلو است اون هم زردآلوهای اروانه تا سورپرایز بشید اما گویا قسمت این بود که واسه دیدارهای بعدی بهونه داشته باشم.
اونروز وقتی که رسیدیم برادر خانمم گفت استادت عجب وانت قشنگی داره
برگشتنی هم منتظر گفت که چندبار دیده با وانت به دانشگاه هم می رفتین!
خاطره ی قشنگی بود. ما هم مشابه اش رو داریم. انشالله همه قدر همسرهامون رو بدونیم و به حق این ماه عزیز زندگی شرافتمندانه ای داشته باشیم
راستی از خدامه که سمنان قبول بشه چون هم شما هستید و هم سلمان!
خیالم راحته که شماها جزء پاکترین آدم های روزگارید و داشتن اساتیدی چون شماها نعمتی بزرگه که امیدوارم شامل حال همسرم در دوره ی ارشدش بشه
اما به قول پدر خانمم "ولله خیرٌ ما فی وقع"
از سلمان خبری نیست، شما خبر دارین؟
به نام خدا
سلام به 13عزیز و کامنت های طولانی همیشگی اش. انشالله که بتونیم آداب رمضان رو در باطن و ظاهر رعایت کنیم و محدود به ماه مبارک نکنیم
سلام به زهرای عزیز و سپاس از حضورتون. چه بیت زیبایی گذاشتید
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
سلام به خانم یا آقای نصیری. نمی دونم چرا حسم میگه شما همان خانم نصیری سال بالایی ام هستید.
تبریک دلگرم کننده تون رو با دعای عاقبت به خیریتون پاسخ می دهم، انشالله ...
به به سعید اطمینانی عزیز. خیلی خیلی ذوق کردم. مرسی از اینکه هستی.
دیشب با منتظر داشتیم از تو و وجناتت حرف میزدیم. میگفت که تو هم مثل سلمان استادش بودی!
کلا واسه هرکی که به هر نحو معلم همسرم بوده احترام مضاعفی قائلم چه برسه به اینکه رفیق بستان و گلستانم هم باشه
حال شادوماد گل، دوست و رفیق چندین ساله ام محمد عزیزم چطوره؟ عروس خانم خوبه؟
انشالله به حق این شبهای عزیز توهم در زندگی جدیدت عاقبت به خیر بشی و خدا هم دستی بر سر پسر کوچولومون (محسن!!!) بکشه
چه خبر از کار و بار؟
شکر خدا از فردا صبح میرم پژوهشکده و رسما مشغول به کار میشم. (قابل توجه استاد!)
دعایت میکنم که کار تو هم هرچه زودتر ردیف بشه اینجا هم با هم باشیم و همکار بشیم تا علاوه بر دوران لیسانس و فوق لیسانس در کنار هم بمونیم.
بذار صادقانه بگم، تو گوهری هستی که به هیچ عنوان دلم نمی خواد از دستت بدم. دلم می خواد بیشتر از این در خدمتت باشم چون به پاکیت ایمان دارم!
خواستم تا نفسی میاد و میره اینو گفته باشم
دعایم کن محمد!
سلام خانم الهوئی
مرسی از لطفتون. امیدوارم که بچه ها قدر این اطلاعات ارزنده رو بدونن، اگه فرصتی پیش آمد مطالبتون رو تکمیل تر خواهم کرد.
خانم ارمز دوستتون تمام منظورم رو تو یه جمله بسیار زیبا بیان کرد:
کار ضروری هست ولی فکر کنم به کسی که یکسره از دبیرستان وارد دانشگاه شده و حتی تا مقاطع بالا ادامه تحصیل داده باشه بشه اعتماد کرد که فرد مسئولیت پذیری باشه.
در شبهای آینده (فکر کنم 7ام ماه رمضان) ولادت حضرت قاسم ابن حسن (ع) رو در پیش داریم. پیشاپیش ولادت گل نجمه، داماد کربلا رو به تمام جوونای عزیز و استاد خوبم و منتظر جانم تبریک میگم
یا علی
سلام
خبر خوبی بود
ممنون
جواب کامنت قبلی ات مرتضی:
به نام خدا
۱-سلام
۲-ممنون خدا را شکر
۳- خجالتم نده مرتضی. اگه صفایی بوده از باطن سحرخیزان بوده. به من بیشتر از شماها خوش گذشت.
۴-ان ربک لبالمرصاد
۵-وانت داداشم است
۶-ان شاالله هر چی خیره
۷-بکوب داره امتحان سنتز نامتقارن شهریور را می خونه و مقاله می نویسه. مضافا صندوقچه آزادی حضور و عدم حضور را برای تمام اصحابش نهادینه کرده است. دلمان تنگ می شوداما تکلیف تمی کنیم. آزادی هرکس محترم است مثلا خودتو الان کمتر سر می زنی وبعدا کمترتر!
به نام خدا
سلام به اهالی خوب صندوقچه
آقای صفر دوست و خانوم الهویی عزیز از مطالب و اطلاعاتی که آوردید بی نهایت ممنون. موفق و سربلند باشید.
***خدایا چرامن ؟
آرتوراش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: “چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟”
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزندو شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که “خدایا چرا من؟
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :”چرا من؟
سلام
امام علی (ع):
آدمی به زیر زبان خویش پنهان است. پس کلام خود را بسنج و آن را بر عقل و دانش خود عرضه کن، اگر آن کلام، برای خدا و در راه خدا بود، آن را بگو و اگر غیر از این بود، سکوت از سخن گفتن بهتر است
منم زیبا ... منم پروردگار پاک بی همتا ... منم زیبا ... که زیبا بنده ام را دوست میدارم ...
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خودت
و غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی. یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم. تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی. ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که می ترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت، خالقت، اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمی فهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان / قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم / قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگویدت
و را در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد.
به نام خدا
سلام استاد
حالتون چطوره؟
این چند روزه همش درگیر جور کردن مدارک جذب و استخدام و گزینش هستم. هرکی هم واسه خودش سازی میزنه!
با خبر شدم که مهدی عابدی و محمد نایب حسینی هم می خوان بیان اونجا واسه مصاحبه. استاد دعاشون کنید!!!
دلم واسه سلمان تنگ شده٬ فقط همین!
سلام منتظر عزیزم
حالت چطوره؟ خانواده همگی خوبن؟
چند وقتیه که نیستی؟ تو دیگه شریک همه چیزمی!
من که دلم واسه مطالب قشنگت تنگ شده!
در پناه خالق یکتا
یا علی
سلام
خدا را شکر
ان شاالله
آموخته ام که ...
وقتی عاشق می شوم ، عشق خودش را نشان می دهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد شب آدینتون بخیر طاعاتتون قبول
سلام آقای صفردوست و سلام به منتظر عزیز، طاعاتتون قبول
سلام به خانم ارمز عزیز
خانم ارمز عزیز و آقای صفردوست بدنبال بحثمون من برای اطمینان بیشتر یک بار دیگه صحبتهای دکتر فرهنگ رو گوش دادم و با اجازتون میذارم
ایشون صحبتشون رو با یک مثال آوردند: برای آقا پسری خواستگاری رفتند و این آقا هنوز سربازند.
خونواده داماد : پسرمون خیلی کارین و انشاءا... از سربازی که برگردن کارمناسب براشون فراهمه و پسرمون ماشاءا... ماشاءا.. اهل کاره!
موضوعی که خیلی مهمه اینه که این آقا باید شاغل باشن تا بشه در مورد شرایط بلوغ اقتصادی او نظر داد که آیا به بلوغ رسیده یا نه ، یعنی عرضه کار در او باید دیده بشه و پول به خونه آورده باشه و لااقل یه ۲ ماهی از کار کردن او گذشته باشه ( و نشون بده کار مهیاست و درآمد داره و اهل کاره و این دو ماه برای اینه که تو شرایط مختلف کارش قرار بگیره چون ممکنه یه ۲۰ روزی سر کار بره ولی دوام نیاره و باید بیرون (من خودم برای این موضوع شاهدها! دارم) )
پسری که خواستگاری میره باید کار ثابت و درست و حسابی داشته باشه مثال : خانمی میگه دکتر همسر من ۱۵ ساله کار ثابت داره آیا به بلوغ اقتصادی رسیده ؟ وقتی از این خانم میپرسن کار همسرتون چیه میگه شوهرم ۱۵ ساله سر چهارراه کوپن میفروشه!
خب قطعا این فرد به بلوغ اقتصادی نرسیده چون کار درست و حسابی نداره ، اشتباه نشه منظور از کار درست و حسابی یه کار آبرومنده نه اینکه حتما کارمند رسمی باشه یا چیزی تو این مایه ها!، ممکنه فرد کارش رو از شاگردی پارچه فروشی شروع کنه و این یک کار درست و حسابیه ، کارگری هم حتی یه کار درست و حسابیه! ( البته اینجا موضوع کفویت اهمیت پیدا میکنه)
نتیجه گیری کلی: آقا باید کار داشته باشه (حداقل ۲ ماه) تا بشه شرایط این بلوغ رو در موردش بررسی کرد!
خانم ارمز عزیز از سؤال خوبت متشکرم و آقای صفردوست از صعه صدر و جنبتون ممنون ، انشاءا... بتونیم این مطالب رو درست و بجا به کار ببندیم
با این که می دونم خودشون نیستند ولی: تشکر ویژه من از خود دکتر فرهنگه که اجازه دادن مطالبشون منتشر بشه ( چه با نام و چه بی نام)
راستی آدرس وب ایشون هم kht.ir هست می تونید سر بزنید
اگه سؤالی هست یا اگه مایلید مطالب دیگه ای بدونید من در خدمتم
التماس دعا ( نه فقط برای خودم ، برای همه دعا کنید، لطفا )
.......................................................................
تواضع آنست که آنگونه که دوست داری مردم با تو رفتار کنند تو با مردم رفتار کنی
حضرت امام رضا (ع)
.......................................................................
صدایت می کنم ، عالم شمیم عود می گیرد
و چشمانم به یاد تو غمی مشهود می گیرد
شبی در خلوت لاهوتی روحم تجلی کن
که دارد شعرهایم رنگی از بدرورد می گیرد
سواحل در سواحل، خاک سرگرم گل افشانی ست
که روزی رنگ و بو از آن گل موعود می گیرد
در اشراق ترنم ها و آفاق تغزل ها
زمین را نغمه جادویی داود می گیرد
هلا! ای قدسی سرچشمه انفاس جالینوس
به دشت زخمهامان نقشی از بهبود می گیرد
ببین مولا! به محض این که از عشق تو می گویم
جهان را، شوق یک فردای نامحدود می گیرد
(صالح محمدی امین)
تعجیل در ظهور مولا مهدی صلوات
سلام
شادی وشادمانی برخانه ای سایه خواهد افکند که درآن مهر و محبت مسکن کرده باشد.
"شکسپیر"
شمس عفت زگریبان، قمر آورده برون
نخله ی فاطمه، اول ثمر آورده برون
بوالحسن را حسنی داده خداوند و حسن
از افق، رخ پی اهل نظر آورده برون
آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نیم
چون نبی معجز شق القمر آورده برون
ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(علیه السلام) مبارک.التماس دعا.
ببخشید طولانی است.
از عصر ایران:
علی مطهری: اگر در فهرست 7+8 نباشم، فهرست جدا می دهیم
فارس نوشت :
علی مطهری با بیان اینکه اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان و افرادش مدتی در مسجد نیاوران حضور داشتند و پای تفسیر آقای موسویخوئینیها مینشستند، تردیدی نیست، گفت: در اینکه آقای موسویخوئینیها گاهی تفسیرهایی متأثر از تفکر مارکسیستی بیان میکرد، تردید و شکی وجود ندارد.
بخش دوم گفتوگوی علی مطهری به شرح زیر است:
* فارس: سوال بعدی ما در خصوص نهضت آزادی است. آیا شما نظر ابراهیم یزدی را مبنی بر اینکه نامه امام (ره) درباره مؤسسه حفظ و نشر آثار امام (ره) دستخط حاجاحمد است، قبول دارید؟
-مطهری: نمیدانم. اطلاعاتم کافی نیست. امام (ره) در آنجا چه میگوید؟
* فارس: امام (ره) در آن نامه گفتهاند که مؤسسه حفظ و نشر آثار هر چه را که تأیید کند، حتما از جانب بنده بوده است. سال 66 محتشمیپور به امام(ره) نامه مینویسد و در آن از ایشان میپرسد که نهضت آزادی را به انتخابات راه بدهیم یا خیر؟ که امام در پاسخ مینویسند "فرزندان عزیز بازرگان از منافقین بدتر هستند و صلاحیت هیچ کاری را ندارند و کاری نباید به آنها داد "، این سؤال از این جهت مطرح میشود که شما گفتید ما با نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم، در حالی که آنها ماهنامه داشتند، کنگره برگزار میکردند، ابراهیم یزدی در انتخابات همراه بهزاد نبوی بود و حتی آنها در حمایت از کروبی بیانیه دادند و از تریبون روزنامههای اعتماد ملی و کارگزاران نیز استفاده میکردند.بنابراین برخورد بد با آنها کجا بود؟
-مطهری: فرض کنید نظر امام (ره) این بوده که اعضای نهضت آزادی در آن روز مسئولیتی نگیرند، اما ملاک وضع امروز آنهاست و باید دید آیا هنوز همان افکار و مواضع را دارند یا خیر. ثانیا مگر مخالف نباید در بیان عقاید خود آزاد باشد؟ شما میگویید آزاد هستند. اما آنطور که باید آزاد نبودهاند و نشریه آنها دائم بسته میشد. خود شما میگویید در روزنامه اعتماد ملی و کارگزاران مطالب خود را بیان میکردند، پس روزنامه مستقل نداشتند.
* فارس: خوب به دلیل آن بود که خط قرمزها را زیر سوال میبردند.
-مطهری: بنده در هیئت نظارت بر مطبوعات هستم؛ الان فضا خوب است و تندروهای آن دوره نیستند. نشریه "نسیم بیداری " گرایش نهضت آزادی دارد و درباره عقاید بازرگان، مسائل تاریخی و آیت الله منتظری مطلب چاپ میکند. برخی میگویند همین که از آقای منتظری نام برده است، باید تعطیل شود ولی ما مانع میشویم.
* فارس: اما گفته میشود نشریه " 9 دی " به دلیل انتقاد از رئیس مجلس توقیف شده است؟.
-مطهری: نه، آن نشریه به دلیل چاپ کاریکاتور یک روحانی و موارد دیگر توقیف شد.
* فارس: آقای مطهری! آن کاریکاتور که بهانه بود و بحث اصلی مربوط به انتقاد از آقای لاریجانی است.
-مطهری: خیر، اصل قضیه کاریکاتور روحانیت و اتهام زنیها بود.
* فارس: آیا به همان شدت که با رسانههای ارزشی برخورد میشود با سایر رسانهها هم میشود. روزنامه ایران توقیف شد و هنوز بحث شلاق خوردن کاوه اشتهاردی مطرح است.
-مطهری: آن مربوط به شاکی خصوصی است نه هیئت نظارت بر مطبوعات. نشریه 9 دی، عکس آقای اکرمی را چاپ کرد و زیر آن نوشت "مردم توجه کنند کسانی که با نام اصولگرایی وارد مجلس میشوند و از یاران فتنه هستند دیگر نباید رأی بیاورند " آنها عکس یک سید روحانی شریف را چاپ کرده و به او یار فتنه گفتند در حالی که حق چنین کاری را نداشتند. آنها در صفحه اول خود عکس آقای صانعی، رجوی و گوگوش و افراد دیگری را در کنار هم به عنوان اصحاب فتنه، چاپ کردند.
* فارس: خوب مگر مواضع آقای صانعی با گوگوش یکی نیست؟
-مطهری: خیر، یکی نیست. فرضاً در یک مورد مواضع افرادی یکی باشد دلیل نمیشود که همه آنها را به یک چوب برانیم. بالاخره عدهای از آقای صانعی تقلید میکنند. به صرف اینکه وی منتقد است نباید این گونه رفتار کرد. وی عالم بزرگ و باسوادی است. به هر حال برخورد با 9 دی استثنا بود و نظیر آن خیلی کم اتفاق میافتد و ممکن است رفع توقیف شود.
*فارس: خوب نشریات دیگر هم (مثل نشریات نهضت آزادی) بعد از توقیف باز میشد.
-مطهری: نه، آنها به محض اینکه انتقادی میکردند، تعطیل میشدند. فرضاً امام (ره) گفته باشند به نهضتآزادیها برای همیشه پست ندهید، اما افرادی که منتقد و مخالف نظام هستند حق اظهارنظر دارند، ما این حق را به آنها به طور کامل ندادیم در حالیکه آنها نظام جمهوری اسلامی را قبول داشتند.
* فارس: با همین مبانی فعلیشان؟
-مطهری: بالاخره نظام را قبول دارند و در راه تحقق آن زندانها تحمل کردهاند هر چند ممکن است انتقاداتی به عملکرد ما و حتی به اصل ولایت فقیه داشته باشند.
* فارس: اما آقای سحابی سال 87 در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت که ما نظام و جامعه اسلامی را قبول نداریم اما در عین حال ثبات آن را ترجیح میدهیم و مبارزه نمیکنیم.
-مطهری: خیلی خوب! حالا چنین افرادی هستند، حق دارند حرف بزنند یا خیر؟
* فارس: حق دارند، کسی هم مانع آنها نشده است کما اینکه در سال 88 بیانیه دادند و کار انتخاباتی کردند. در حالی که امام (ره) گفتند "نهضت آزادی صلاحیت هیچ کاری را ندارد " اما آنها بیانیه دادند و از موسوی حمایت کردند.
-مطهری: اشکال همین است؛ شما فکر کردهاید چون این افراد مخالف هستند پس دیگر باید بروند بمیرند!
* فارس: نه، ما این را قبول نداریم. میگوییم آنها آزادی داشتند. از شما میپرسیم برخورد بد با آنها کجا صورت گرفت؟
-مطهری: آزادی برای آنها در حد مطلوب نبوده است.
* فارس: حد مطلوب از نظر شما چیست؟
-مطهری: مثلا آنها میخواستند سالگرد بازرگان را برگزار کنند، اجازه ندادیم. آزادی همین است دیگر.
* فارس: آقای مطهری! مگر موضع آنها بعد از انتخابات با مسعود رجوی متفاوت بود که حالا باید به آنها اجازه چنین کاری داد؟ در روزهای پس از انتخابات مسعود رجوی به آنها پیام داد که مقاومت اشرفنشان خود را ادامه دهید و بر همین اساس نهضت آزادی بیانیه داد که تا دمار این حکومت جور را در نیاوردهاید، از پای ننشینید.
-مطهری: اولا ممکن است مقصودشان از حکومت دولت باشد، ثانیا از چه طریق گفتند " تا دمار حکومت را در نیاوردهاید از پای ننشینید؟ " از راه مسلحانه یا فعالیت مدنی؟
* فارس: براندازی مگر چیست؟
-مطهری: کسی که دولت و حتی نظام را قبول ندارد و دوست دارد ساقط شود اما در عین حال از راه مسالمتآمیز و انتخابات وارد میشود با کسی که قیام مسلحانه می کند متفاوت است.
* فارس: آنها در بیانیههای خود به هیچعنوان بحثهای مدنی را مطرح نمیکردند. وجه مشترک تمام آنها این است که زیر بار قانون نمیروند.
-مطهری: اتفاقا حرف آنها هم همین است که دولت زیر بار قانون نمی رود. مشخصه نهضت آزادی حتی قبل از انقلاب همین بوده است که معتقد به مبارزه مدنی بودهاند نه مبارزه مسلحانه. رجوی در 30 خرداد 1360 اعلام قیام مسلحانه کرد، لذا رفتار آنها با نهضت آزادی تفاوت دارد.
* فارس: اما برانداز هستند. قبول دارید؟
-مطهری: نمیدانم.
* فارس: خودشان اقرار کردند مگر نشنیدید؟.
-مطهری: یک بیانیه و اطلاعیه که در آن هیجان انتخابات دادهاند که دلیل نمیشود. باید مشی کلی آنها را دید.
* فارس: پس با این معیار شما، آقای احمدینژاد هم در مناظره بهدلیل هیجان آن، یک موضوعی را مطرح کرد!
-مطهری: احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور کاندیدا و تهمت دزدی به افراد غایب در مناظره تلویزیونی زد و این عواقب بدی برای نظام داشت. این با صدور یک بیانیه توسط یک گروه سیاسی منزوی خیلی متفاوت است. درباره نهضت آزادی هم هرگاه آنها نیروهای مسلح خود را به خیابان آوردند، اقدام مسلحانه میشود.
* فارس: یعنی با کلاشینکف و ژ3 به خیابان بیایند؟
-مطهری: بله، با سلاح.
* فارس: مگر حکومت مرده است که آنها با سلاح به خیابان بیایند؟
-مطهری: مگر مجاهدین خلق این کار را نکردند؟
* فارس: مگر معنای اقدام مسلحانه این است که حتماً باید با کلت و کلاشینکف به خیابان آمد؟ پس چرا سال 88 بسیجیها و مردم به شهادت رسیدند؟
-مطهری: در یک آشوب و شورش اجتماعی هر اتفاقی ممکن است بیفتد. در این مواقع، از طرفی بزهکاران و لاتها و از طرف دیگر مخالفان مسلح نظام فعال میشوند.
*فارس: بستر این اقدامات را چه کسی فراهم کرد؟
-مطهری: بستر آن را ما فراهم کردیم که مجوز تجمع ندادیم.
* فارس: مگر قانون مرجع نباید حکم کند که مجوز داده شود یا خیر؟
-مطهری: بله
* فارس: مجری تشخیص داده که نباید مجوز دهد.
-مطهری: حرف ما هم همین است که با توجه به آن شرایط خاص، مجری اشتباه کرد. باید رعایت حال جامعه را میکردند.2ـ3 میلیون از مردم عادی در تهران گفتند که تقلب شده و اکثر آنها کاری به موسوی و کروبی نداشتند. عده زیادی اعتراض داشتند، آنها را باید چه کار میکردیم؟ آیا باید با باتوم میزدیم؟
* فارس: به نظر شما وقتی به پایگاه مسلح بسیج حمله میکنند باید از آنها تبلیغ کنیم؟! اگر به مجلس حمله میکردند باز هم این حرف را میزدید؟
مطهری: اگر مجوز داده میشد آن اتفاق نمی افتاد. باید به آنها مجوز تجمع میدادند تا مثلا به مصلی بیایند و شعار دهند. آن وقت باید از آنها سئوال میشد که حرف حساب شما چیست و تلویزیون هم آن را پخش میکرد. حتی باید موسوی و کروبی را هم به تلویزیون میآوردند تا حرف خود را درباره تقلب ثابت کنند و در مقابل، پاسخ داده میشد.
اگر چند بار اجازه تجمع داده میشد، آنها ریزش میکردند و در آخر مثلا صد هزار نفر باقی میماند که قصدشان تخریب و آتش زدن بود، آن وقت با آنها برخورد جدی می شد. اما من از روز اول دیدم که با باتوم مردم را میزدند.
ما به موضوع، امنیتی و اطلاعاتی نگاه کردیم نه سیاسی و اجتماعی، و براساس شنودها برخورد کردیم. در حالی که باید مردم عادی را آرام میکردیم تا آنها کنار بروند. در واقع حساب مردم عادی را از حساب سران بحران جدا نکردیم.
* فارس: رسانه ملی از موسوی خواست که در تلویزیون صحبت کند اما وی گفت من فقط برنامه زنده میخواهم و مناظره هم نمیکنم.
-مطهری: چه زمانی چنین حرفی زد؟
* فارس: همان روزهای اول پس از انتخابات.
-مطهری: بنده در روزهای اول بحران بارها به آقای ضرغامی گفتم که اجازه دهید آنها خودشان بیایند صحبت کنند، آنها حرفی ندارند، میتوانید از این طریق جواب آنها را هم بدهید. صداوسیما تعلل کرد. بعد از آنکه دو هفته گذشت و اوضاع به هم ریخت، تازه به این فکر افتادند که از آنها دعوت کنند و موسوی گفت من مناظره نمیکنم.
* فارس: حرفهای ما مبنی بر نیامدن موسوی به تلویزیون مستند به نشست خبری ضرغامی در آبان 88 است که گفت "ما همان هفته اول به موسوی و کروبی گفتیم که بیایید اما آنها گفتند که مناظره نمیکنیم و فقط برنامه زنده میخواهیم ". شما رئیس صدا و سیما بودید این کار را میکردید؟
-مطهری: بله، در آن شرایط این کار را می کردم و بعد هم پاسخگوی عملکرد خود بودم. بنده به ضرغامی گفتم که اجازه دهید این آقایان حرف بزنند اما آنقدر در این کار تأخیر شد که بعد از دو هفته آنها هم دیگر نیامدند.
اصلا فرض کنید این آقایان به اسرائیل وصل بودند، اما موضوع اصلی در آن زمان آرام کردن و اقناع مردم بود که فکر می کردند واقعا تقلب شده و کاری به شنودها وغیره نداشتند. ما همانطور درباره مردم معترض قضاوت کردیم که به موسوی و کروبی نگاه میکردیم.
* فارس: اینطور نبود. رسانه ملی بین اغتشاشگران و طرفداران موسوی این تفکیک را انجام میداد و در اخبار تصریح میکرد که 40 میلیون در انتخابات شرکت کردهاند اما در تجمعها تعدادی آشوب آفریدند، یعنی اسمی از 13 میلیون برده نمیشد.
-مطهری: ولی در این کار خودش موفق نبود و برداشت مردم این بود که آنها را برانداز و اغتشاشگر میخوانند.اگر به آنها اجازه تجمع میدادیم و حفظ امنیت آن را طبق قانون به خودشان میسپردیم بحران راحتتر و زودتر فروکش میکرد.
* فارس: با این طرز تفکر دوباره آنها میتوانستند ادعا کنند که نظام مجوز صوری داد و از ما کشته گرفت.
مطهری: گاهی باید با این گونه اقدامات، طرف مقابل را خلع سلاح کرد. نیت قلیلی از آنها آشوب بود اما این امر برای مردم آشکار نبود. بنابراین اگر یک بار مجوز میدادیم و آنها آشوب میکردند، آن زمان مردم خودشان متوجه اهداف این افراد میشدند. مگر امام(ره) با مجاهدین چگونه برخورد کرد؟ در حالی که آنها به امام و انقلاب ناسزا میگفتند، برخوردی با آنها صورت نمیگرفت و روزنامهشان را توزیع میکردند. تا زمانی که آنها مسلحانه به خیابان آمدند. امام(ره) آنقدر صبر کردند تا مردم خودشان خواستار سرکوب مجاهدین خلق شدند.
* فارس: اما پیش از آنکه آنها اقدام مسلحانه کنند، امام جبهه ملی را مرتد اعلام کردند.
-مطهری: آن به خاطر انکار حکم قصاص به عنوان ضروری دین بود که حکم فقهی آن ارتداد است.
* فارس: اگر عدهای بخواهند با نیت آشوب وارد مجلس شوند، چه باید کرد؟
-مطهری: باید جلوی آنها را گرفت.
* فارس: خوب پلیس هم جلوی آشوبگران را گرفتیم!
-مطهری: همه آنها آشوبگر نبودند. باید این امر نهادینه شود که گاهی به معترضان گوناگون اجازه تجمع و اظهارنظر و شعار دادن بدهیم و فورا آنها را برانداز و مخالف اسلام معرفی نکنیم.
* فارس: آیا درست است که به آنها مجوز بدهیم تا هر کجا را که خواستند، تخریب کنند؟
-مطهری: مجوز حساب و کتاب دارد؛ در مکان خاص و با گرفتن تعهدات لازم انجام میشود. اما پس از انتخابات ترس بیجا وجود داشت و همین امر موضوع را بدتر کرد. اگر تصمیم به صدور مجوز بود طبعاً
از موسوی، کروبی و خاتمی امضاء گرفته میشد که امنیت را خودشان در تجمعات حفظ کنند. آن زمان اگر آشوب می شد، مردم به سمت ما میآمدند. اما متأسفانه بهجای آنکه آنها را خلع سلاح کنیم، در موضع مظلومیت قرار دادیم.
* فارس: آقای مطهری شما در راهپیماییهای بعد از انتخابات حضور داشتید؟
-مطهری: نه، حضور نداشتم. بنده در روزهای اول این بحران چون با مترو به منزل میرفتم و از ایستگاه حقانی تا منزل را در خیابان میرداماد پیاده میرفتم، از بین بسیجیها و معترضان عبور میکردم. جالب است که دو طرف به من احترام میگذاشتند و قاعدتاً این بهخاطر شهید مطهری بود.
* فارس: راز حمله مشترک شما و اکبر گنجی و سروش به سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی چیست؟ آنها نیز دقیقاً همین حرف شما را میزدند.
-مطهری: حملهای در کار نبوده تا مشترک با این افراد باشد. ثانیاً ما باید به گفته توجه داشته باشیم نه به گوینده. برخی حرفهای آنها واقعاً درست بوده است. مگر هر حرفی که اکبر گنجی بزند، غلط است؟ ما خودمان باید اولین افرادی باشیم که برای اصلاح کژیها اقدام میکنیم قبل از آنکه امثال اکبر گنجی یا شیرین عبادی بگویند. ثالثا بنده کی به سپاه حمله کردم؟
*فارس: روز رأی اعتماد به وزیر نفت در مجلس.
-مطهری: آن که حمله نبود. این یک اصل کلی است، وقتی سپاه تبدیل به بنگاه اقتصادی و سیاسی شود دیگر سپاه نیست.
*فارس: اگر این اصل برای شما مبنا است پس چرا دامادتان، علی لاریجانی، در عین حال که رئیس صدا و سیما بود، سردار سپاه هم محسوب میشد؟
-مطهری: ایشان قبلاً در وزارت دفاع خدمت میکرد و هیچگاه پاسدار رسمی نبوده است.
*فارس: شما در انتخابات 88 از فرمانده اسبق سپاه برای ریاست جمهوری حمایت کردید؟.
-مطهری: پاسدار استعفا دهد یا بازنشسته باشد، مشکلی ندارد.
* فارس: چرا شما روز رأی اعتماد به وزرا درباره آقای قاسمی گفتید که نمیشود از آنها، وزرای سپاهی، سوال کرد؟ مگر مجلس از صفار هرندی و فتاح سوال نمیکرد؟
-مطهری: من گفتم سئوال و استیضاح چنین وزرایی سخت میشود چون به نوعی سئوال از سپاه است. بنده طبق یک اصل کلی گفتم که سپاه نباید وارد سیاست شود.
* فارس: به نظر میرسد دیدگاههای شما تغییر کرده است.
-مطهری: نه؛ دیدگاههای بنده از اول همین بوده است. من مخالف هستم که سپاه این گونه وارد مسائل اقتصادی و سیاسی شود و در واقع دولتی شود. باید استقلال سپاه حفظ شود. سپاه متعلق به کل نظام و کل مردم است. البته نظامی بودن وزیر دفاع روشن است که مانعی ندارد. نظامی بودن وزیر کشور نیز به خاطر ارتباطش با نیروی انتظامی میتواند به نوعی توجیه شود. اما سایر وزارتخانه ها توجیهی ندارد.
*فارس: اما تمام وزرایی که سابقه سپاهی بودن دارند، با رأی نمایندگان روی کار آمدند.
-مطهری: در حالی که عضو سپاه هستند نباید وزیر شوند.
*فارس: مگر عضو سپاه بودن بهقول آقای لاریجانی، گناه نابخشودنی است؟
-مطهری: این ربطی به حرف من ندارد.
*فارس: آیا درست است که لاریجانی به شما گفته است با وزیر نفت مخالفت نکنید؟
-مطهری: ایشان دو سه نفر را فرستاد که من صحبت نکنم ولی من قبول نکردم.
*فارس: از نظر شما چرا شخصی که فساد اقتصادی و سیاسی نداشته باشد، نباید وارد امور اجرایی شود؟
-مطهری: چون تا زمانی که عضو سپاه است، نباید وارد دولت شود.
*فارس: مگر در زمان امام (ره) بسیاری از افراد سپاه کار اجرایی نمیکردند؟
-مطهری: کار اجرایی با وزارت فرق میکند.
*فارس: چه فرقی؟
-مطهری: در وزارت قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی پیوند میخورد و احتمال فساد افزایش مییابد در حالی که باید زمینههای فساد را از بین برد.
* فارس: پس چرا در زمان امام (ره) سپاه، دولت موقت را اداره میکرد؟
-مطهری: دولت موقت را مهندس بازرگان اداره می کرد. شاید سپاه در معرفی افراد به او کمک کرده باشد. در فضای اول انقلاب، همه مسائل اضطراری بود.
* فارس: مگر در حال حاضر کشور با بیشترین تحریمها مواجه نیست؟
-مطهری: اتفاقاً وقتی کشور تحریم است نباید فردی نظامی وزارت نفت را بر عهده گیرد.
* فارس: اما مجلس با رأی قاطع نمایندگان این وزیر پیشنهادی دولت را پذیرفت.
-مطهری: امثال بنده هم مخالفت کردیم تا در تاریخ ثبت شود. در زمان سازندگی، وزارت اطلاعات وارد مسائل اقتصادی شد و بسیاری از آنها فاسد شدند و کار به قتلهای زنجیرهای رسید. سپاه را باید از این لغزشگاه ها حفظ کنیم، ممکن است دچار همان سرنوشت شود.
* فارس: یعنی شما این امر را پیشبینی میکنید؟!
-مطهری: آنها با ورود به مسائل اقتصادی و سیاسی ماهیت و شخصیت خود را از دست میدهند.
* سپاه در خصوص کمیته 7 + 8 هم نظر میدهد
* فارس: با این استدلال شما آیا صفارهرندی و فتاح پس از وزارت تغییر شخصیت دادند؟
-مطهری: سپاه به عنوان یک شخصیت حقوقی را عرض میکنم. بحث روی افراد نیست. در حال حاضر سپاه در خصوص کمیته 7 + 8 هم نظر میدهد.
* فارس: سپاه چه زمانی در خصوص 7 + 8 نظر داد؟
-مطهری: پشت پرده نظر میدهد که با فلان فرد موافق نیستیم.
* فارس: شما وقتی میخواهید وارد مصادیق شوید، میگویید پشت پرده است! می توانید پشت پرده ها را ثابت کنید؟
-مطهری: سپاه با فلان نماینده جبهه پیروان امام و رهبری در کمیته 7 + 8 مخالفت میکند، در حالی که ربطی به آنها ندارد. سپاه نباید سیاسی شود. پیوند قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی در یکجا موجب فساد میشود، این را مطمئن باشید، مگر آنکه شخص معصوم باشد. تقوا به تنهایی کافی نیست.
* فارس: پس با این استدلال، ولایت فقیه هم باید از نظر شما زیر سوال برود.
-مطهری: ولیفقیه حاکم و مجری نیست، بلکه ناظر است و ولایت ایدئولوژیک دارد تا حکومت از مسیر اسلام خارج نشود. حاکم و مجری رئیسجمهور و دولت است. علاوه بر این، از همین جهت مجلس خبرگان رهبری تأسیس شده و بر کار رهبر نظارت دارد.
* فارس: اما ولیفقیه صرفاً ناظر نیست، بلکه حکم حکومتی و ولایت مطلقه دارد.
-مطهری: احکام حکومتی موارد خاص و نادر است، ممکن است چند سال یک بار باشد.
* فارس: آقای مطهری! شما گفته بودید که اگر نتوانم "سوال از رئیس جمهور " را مطرح کنم، برای دوره نهم مجلس نامزد نمیشوم، بنابراین با این روند نامزد نمیشوید؟
-مطهری: به عنوان مثال گفتم. حرف من این بود که اگر مجلس نتواند کارهای بزرگ مانند سئوال از رئیس جمهور را انجام دهد و نتواند دولت را وادار به تمکین از قانون کند، دیگر ارزش نمایندگی ندارد.
*فارس: یعنی بزرگترین کار مجلس از نظر شما سؤال از رئیس جمهور است؟ طرح نظارت در اولویت نیست؟
-مطهری: خیر، سؤال و مبارزه با قانون گریزی مهمتر است.
* فارس: مجلس در حال حاضر به دلیل نداشتن نظارت دچار مشکل شده است، برخی روزها 80 نماینده در مجلس غایب هستند.
-مطهری: در تمام مجالس همینطور است، چون برخی نمایندگان یا مأموریت هستند یا همراه رئیسجمهور یا وزیر در سفر. ممکن است افرادی هم برای مصاحبه یا کار دیگری در بیرون صحن باشند، مخصوصاً در زمان نطقهای میان دستور. شما هم اگر چهار ساعت در مجلس بنشینید با آن آلودگی صوتی، سرگیجه میگیرید. البته صدا و سیما هم در بزرگ کردن این موضوع نقش داشته است.
* اگر نمایندهای چهار ساعت به طور مداوم روی صندلی مجلس بنشیند، دیسک کمر میگیرد
* فارس: مگر نمایندگان این شرایط را نپذیرفتهاند؟
-مطهری: اگر نمایندهای بخواهد چهار ساعت به طور مداوم روی صندلی مجلس بنشیند، دیسک کمر میگیرد. اما اگر منظور شما این است که نماینده باید ساعات اضافه خود را با مردم صحبت کند، این صحبت از نظر آگاهی او از مشکلات خوب است اما اگر به معنی رفع مشکلات شخصی مردم باشد، این کار نماینده نیست. مردم معمولا به دنبال وام و اشتغال هستند و کاری از ما برنمیآید. تصور مردم از نمایندگان این است که مشکلات آنها را حل کنند و این اصلاً درست نیست. کار نماینده قانونگذاری و نظارت است.
* فارس: شما هدف خود را از "طرح سوال از رئیس جمهور " شکستن غرور احمدینژاد عنوان کردید، آیا این برای مجلس آنقدر مهم است که شکستن غرور رئیس جمهور را بر منافع ملی ترجیح دهد؟
-مطهری: وقتی دولت میگوید قانون را اجرا نمیکنم، پس دچار غرور شده است و مجلس نمیتواند ساکت باشد، باید وی را در ریل قانون قرار دهد که این امر به طور طبیعی با شکستن غرور وی همراه میشود و در راستای منافع ملی است.
* فارس: تمام نمایندگان اعم از اصلاحطلب و اصولگرا شما را به شدت مغرور میدانند.
-مطهری: مغرور نه، فردی مستقل میدانند که همیشه حرف خود را میزند. اتفاقاً بسیاری از نمایندگان از اینکه بنده اهل مزاح و شوخی هستم و در مقابل حملاتی که به من می شود خونسرد هستم رضایت و گاهی اعجاب دارند.
* فارس: آقای مطهری! شما 14 اسفند 89 در مصاحبه با خبر آنلاین گفتید "هاشمی باید خواستار اجرای عدالت باشد و کارهای غیرقانونی را محکوم کند که همین کار را نیز انجام داده است. "، آیا هنوز با وجود مفتوح بودن پرونده مهدی هاشمی و عدم بازگشت وی، از این اظهارات دفاع میکنید؟
-مطهری: هاشمی خواستار این است که مهدی هاشمی بیاید و محاکمه هم بشود
* فارس: اما آقای هاشمی در آذرماه 88 در دانشگاه فردوسی مشهد گفت: "من خودم به مهدی گفتم نیا، هر گاه لازم باشد به او میگویم بیاید " آیا این با عدالت سازگار است که امثال تاجزاده در زندان باشند و مهدی هاشمی حتی بازنگردد؟
-مطهری: ایشان در آن زمان شرایط را برای محاکمه او مساعد نمیدیدند و حتی ترس جان او را داشتند. آنچه که من فهمیدم و از نزدیکان وی نیز شنیدم این است که آنها خواستار رسیدگی هر چه زودتر به اتهامات مهدی هاشمی هستند. چند ماه پیش یکی از نزدیکان آقای هاشمی درباره موضع خانواده خود نسبت به مهدی به بنده گفت "ما میخواهیم او هر چه زودتر محاکمه شود تا مسئله روشن شود اما اطمینان نداریم که کار درست و عادلانهای انجام شود ".
* فارس: از نظر شما عادلانه است که مهدی هاشمی از سیستم قضایی فرار کند؟
-مطهری: اگر مسئله آنقدر حیاتی است پلیس بینالملل میتواند مهدی هاشمی را دستگیر کند.
* فارس: از نظر شما حقوقی که مهدی هاشمی از دانشگاه آزاد برای حق مأموریت خود میگیرد، مشروع است؟
-مطهری: من اطلاع ندارم و نمیدانم این موضوع به چه شکل است.
* فارس: آقای مطهری! برخی میگویند شما بازوی عملیاتی آقای لاریجانی در مجلس هستید، آیا این حرف را قبول دارید؟
-مطهری: روز رأی اعتماد به وزیر نفت و در موارد دیگر مشخص شده که این گونه نیست. ممکن است وی بازوی عملیاتی من باشد!
* فارس: شما لفظ "فتنه " را برای حوادث پس از انتخابات مناسب میدانید؟
-مطهری: لفظ فتنه به معنای لغوی آن را قبول دارم؛ فتنه پدیدهای اجتماعی است که باعث میشود حق از باطل تشخیص داده نشود. این تعریف منطبق بر حوادث پس از انتخابات بود.اما اینکه بخواهیم بگوییم حوادث فتنه از پیش طراحی شده بود، درست نیست.
* فارس: یعنی شما معتقد هستید دستگاههای امینتی غرب مثل سیا و موساد هیچ نظر و برنامهای نسبت به انتخابات ایران نداشتند؟
-مطهری: آنها همیشه برای کشورمان برنامه دارند ولی اینکه بگوییم موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی برنامه ریزی کرده بودند و همه با سیا و موساد در ارتباط بودند، قبول ندارم.
* فارس: اما اقدامات ساختارشکنانه آنها مورد تأیید سرویسهای اطلاعاتی غرب بود.
-مطهری: پس از اعلام نتیجه انتخابات مسئله فرق میکند، موسوی و کروبی اشتباهاتی را مرتکب شدند و اقداماتشان مورد پسند آمریکا و اسرائیل قرا گرفت. غربیها از هر انتقاد و مخالفتی، چه درست و چه غلط، حمایت میکنند، مثل حرفهای بنده که وقتی موضوعی را مطرح میکنم، آنها خوشحال میشوند.
* من، سپاه، بسیج و خبرگزاری فارس هم در فتنه مقصر بودند
*فارس: اما شیمون پرز گفت که سبزها سرمایه اسرائیل در ایران هستند.
مطهری: بعد از اینکه به دنبال خطای موسوی ما نیز مرتکب آن اشتباهات شدیم و مجوز تجمع ندادیم و بحران شکل گرفت، اسرائیل چنین گفت. همه ما دست به دست یکدیگر دادیم و فتنه را آفریدیم. یعنی از موسوی ، کروبی، هاشمی و خاتمی تا دولت، بنده، شما به عنوان خبرگزاری فارس، سپاه و بسیج در فتنه مقصر بودیم گرچه سهمها متفاوت است.
* فارس: سهم شما در فتنه چه بود؟
-مطهری:سهم ما را که ندادند؛ اتفاقاً سهم بنده مثبت بود. روز سه شنبه پس از انتخابات که بسیاری به نتیجه شک داشتند و کسی جرأت اظهارنظر نداشت من در تلویزیون اعلام کردم هیچ تقلبی در کار نبوده است و آقای موسوی اشتباه میکند که فقط رأی شمال تهران را میبیند، باید کل ایران را نگاه کند. من در فتنه نقش کنترلکننده داشتم و بسیاری از حرفهای من جنبش سبز را آرام میکرد.
* فارس: البته آنها را خرسند هم میکرد.
-مطهری: خوب وقتی کسی حق را میگوید، آنها هم خوشحال میشوند.
* فارس: آیا بهتر نبود آن مطالب را خصوصی میگفتید؟
-مطهری: وقتی تأثیر ندارد باید عمومی گفت. بنده خیلی از مسائل را به صورت خصوصی به احمدینژاد و مشایی گفتهام اما چون به جایی نرسید، ناچار شدم علنی بگویم.
* فارس: خوب با این معادله شاید احمدینژاد هم بسیاری از مسائل را به هاشمی به صورت خصوصی گفته باشد.
-مطهری: چیزی را که هنوز ثابت نشده است نباید در تلویزیون گفت.
* فارس: مگر حرفهای شما درباره لیبرال بودن احمدینژاد ثابت شده بود که علنی گفتید؟
-مطهری: امر بدیهی و چیزی که مورد اقرار طرف واقع شده است نیاز به اثبات ندارد. خود احمدینژاد به صورت علنی قانون عفاف و حجاب را در تلویزیون برهم زد.
* فارس: سوال بعد در خصوص کروبی است؛ وی معتقد است رژیم فعلی از رژیم شاه هم بدتر است؛ آیا شما این حرف را قبول دارید؟
مطهری: خیر؛ این حرف بیخودی است.
* فارس: سؤال بعدی ما درخصوص تحولات منطقه و شمال آفریقاست؛ چرا شما در تحولات اخیر منطقه موضعگیری خاصی نداشتید؟
-مطهری: دو سه بار درباره تحولات منطقه اظهار نظر کردم، یک بار گفتم که در حمایت از مردم بحرین و دانشجویان معترض به استادیوم آزادی میآیم.
* فارس: اما نیامدید! منتظر شما بودیم.
-مطهری: آن طور که یادم هست باید جلسه کمیسیون مجلس را رها می کردم و نشد. در برخی موارد که همه حرف میزنند، دیگر نیازی نیست که حتماً اظهار نظر کنم.
* فارس: اینجا بحث "انجام وظیفه " مطرح است.
-مطهری: این حرف شما درست است، اما باید دید اظهارنظر بنده چقدر تأثیر دارد. من معمولاً مواقعی صحبت میکنم که دیگران وارد نمیشوند.
* فارس: شما که ادعا دارید فتنه 88 را آرام کردید، در حال حاضر هم اظهارات شما میتواند برای مردم بحرین مؤثر واقع شود. آنها از فرزند شهید مطهری انتظار دارند.
-مطهری: بله از این نظر مؤثر است چون اکثر آنها شهید مطهری را می شناسند، اما به عنوان یک نماینده اثر زیادی ندارد.
* فارس: شما چرا در قبال حوادث منطقه و شیعه کشی بحرین اعلام موضع نکردید؟
-مطهری: با شبکه الکوثر و الجزیره در این باره مصاحبه داشتم.
* فارس: آقای مطهری! اگر به 150 سال قبل و به زمان مشروطه بازگردیم، آیا شما در جبهه مشروطه خواهان مشروعهخواه هستید یا مشروطهخواهان غربی؟
-مطهری: من مشروطه مشروعه را قبول دارم؛ شیخ فضل الله هم همین را میخواست. البته مخالفان او در بین علما مثل مرحوم آخوند خراسانی مخالف آن نبودند بلکه می گفتند ما توان آن را نداریم. در واقع شیخ در صدد آن بود که نقش علمای طراز اول در مجلس که کمرنگ شده بود احیا شود و مصوبات مجلس با شرع تطبیق داده شود. دموکراسی غربی به مفهوم مطلق آن را قبول ندارم چرا که به ناکجا آباد میرود زیرا ملاک را میل مردم میداند.
* فارس: سوال دیگر ما در خصوص مدیریت مؤسسه صدرا است که آثار شهید مطهری را منتشر میکند. افراد بسیاری درباره آن طرح شما که در مجلس به تصویب رسید مبنی بر اینکه دوره انحصاری انتشار کتابهای استاد مطهری را تمدید کرد، اعتراض دارند و انتقاد دیگر این افراد به منتشر نشدن برخی فایلهای صوتی استاد مطهری است؛ با وجود این ضعفها شما چرا اصرار دارید که انحصار آثار شهید مطهری فقط در اختیار مؤسسه صدرا قرار گیرد؟
-مطهری: این انحصار درباره آثار امام (ره) و رهبری نیز وجود دارد. آن طرح، مخصوص آثار استاد مطهری نبود بلکه حقوق ورثه همه مؤلفان و مصنفان و هنرمندان را از 30 سال به 50 سال افزایش داد. در مورد آثار خاص، انحصار باید وجود داشته باشد چرا که در غیر این صورت دچار تحریف میشود. اگر یک کتاب را قرار باشد 500 ناشر چاپ کنند، چه کسی میتواند کنترل کند. اگر یک جمله یا پاراگراف را حذف کنند، چگونه میتوان متوجه شد؟ از این رو چاپ کتابهای شهید مطهری باید در یک مؤسسه و تحت نظارت مرجع صالح صورت گیرد. البته بنده نمیگویم که نظرات شهید مطهری را فقط ما باید تفسیر کنیم و تفسیر دیگران باطل است. انحصار در مورد انتشار کارهای موضوعی درباره آثار استاد وجود ندارد.
مثلاً اگر کسی بخواهد درباره عدالت از منظر شهید مطهری کتاب بنویسد و کار موضوعی کند، آزاد است، فقط مؤسسه باید قبل از چاپ، نقلقولها از شهید مطهری را بررسی کند. حتی ممکن است نظر شهید مطهری را در کتاب خود رد کند؛ که ما دیگر با این مسائل کاری نداریم. بنابراین متون اصلی آثار استاد مطهری در مؤسسه صدرا چاپ میشود و اگر این روند نباشد آثار ایشان دچار تحریف و کارهای بازاری می شود و کار بسیار خطرناکی است. ما در این باره تجربه داریم. پس از شهادت ایشان بیش از 60 جلد کتاب جدید از شهید مطهری چاپ شده است که تعداد آثار ایشان را به 90 رسانده است.
* فارس: یعنی هر 6 ماه فقط یک کتاب چاپ شده است در حالی که وظیفه این مؤسسه فقط پیاده کردن فایلهای صوتی استاد مطهری و چاپ آن بوده است.
-مطهری: پیاده کردن و تنظیم و تدوین؛ همین یک کار تخصصی است و کار آسانی نیست. اگر میخواستیم به آن شکل تنظیم کنیم، الان کار تمام شده بود؛ البته در حال حاضر حدود 10 درصد از سخنرانیها و درسهای شهید مطهری چاپ نشده است و وجدان ما از بابت دقیق بودن مطالب چاپ شده راحت است.
* فارس: اگر واقعاً کتابها دقیق چاپ شده است، پس چرا روی جلد یکی از کتابها عکس بهاءالله را زده بودید، هرچند شما موضعگیری کردید.
-مطهری: ممکن است چنین اشتباهاتی رخ دهد. در این 30 سال فقط در طرح یک جلد چنین اشتباهی رخ داد. بنده گفتم طرح جلد کتاب "نهضت های اسلامی " را تغییر دهید و پیشنهاد دادم عکس امام (ره)، سید جمال، عبده و اقبال روی جلد آن باشد. قبل از چاپ از صحت عکس عبده پرسیدم که گفتند درست است اما وقتی چاپ شد، متوجه شدیم عکس عبده متعلق به فرد دیگری است. بلافاصله آن کتاب جمعآوری و جلدش تغییر کرد.
* فارس: آقای مطهری شخصی میگفت در مصاحبهای که 12 سال قبل با شما داشته است، از طالبان حمایت کردید، درست است؟
مطهری: طالبان؟!
* شاید گفته باشم همه حرفهای طالبان غلط نیست
* فارس: مبنای حرف شما این بوده که آنها چون دینی هستند نباید خیلی مورد تهاجم واقع شوند.
-مطهری: یادم نمیآید. فکر نمیکنم. شاید گفته باشم همه حرفهای آنها غلط نیست، خصوصا که در دوره اصلاحات هرگونه اهتمام نسبت به اجرای احکام اسلام را طالبانیسم مینامیدند.
* فارس: آقای مطهری آیا شما برای انتخابات مجلس نهم کاندیدا میشوید؟
-مطهری: 80 درصد احتمال دارد شرکت کنم.
* فارس: اجازه دهید صریحتر سوال کنیم؛ کمیته 8+7 که برای وارد کردن اسم شما در لیست واحد، اجماع ندارد، بنابراین بین لیست موازی اصولگرایان و لیست امثال مجید انصاری و محسن هاشمی یعنی اصلاحطلبان، شما کدام را ترجیح میدهید.
-مطهری: البته لازم نیست اجماع باشد، باید اکثریت آن 8 نفر موافق باشند. به هر حال چه نام من در آن لیست باشد و چه نباشد ممکن است خودمان لیست جداگانه بدهیم. بستگی به شرایط دارد.
* فارس: آیا این کار از نظر شما موازیکاری با اصولگرایی و خلاف وحدت نیست؟
-مطهری: بنده گفتم که قائل به وحدت اصولگرایان نیستم بلکه به وحدت عقلا معتقدم. بنابراین ما میتوانیم لیست جداگانه بدهیم. در نهایت باید ببینم چه خواهد شد. البته ممکن است به نام اصولگرایی هم لیست ندهیم. مثلاً لیستی بدهیم که مرکب از عقلا و معتدلان اصولگرا و اصلاحطلب باشد.
* فارس: لطفاً در خصوص مبنای برخورد شهید مطهری با التقاطیها با روایتی تاریخی بفرمایید ایشان التقاط را در چه میدانستند و با آن چگونه برخورد میکردند؟
-مطهری: ایشان در جایی که احساس میکرد نفاق در کار است، موضع شدید اتخاذ میکرد، یعنی اگر احساس میکردند اشخاص میخواهند اندیشه خود را در قالب اسلام به خورد جوانان بدهند و از آیات و روایات استفاده ابزاری کنند، برخورد شدیدی داشتند. ضمن عدم همکاری با آنها نقاط انحراف فکر آنها را آشکار میکردند. البته آنجا که احساس میکردند که فردی سوء نیت ندارد و از روی حقیقت جویی و تفکر به یک فکر غلط رسیده است، با او برخورد ملایمی داشتند.
* فارس: لطفاً مثال بزنید.
-مطهری: اولین شخص در داخل کشور که در سالهای 49 ـ 54 درباره مجاهدین خلق گفت ما با این گروه همکاری نمیکنیم، شهید مطهری بود. امام در آن زمان نجف بودند. این موضع برای اکثر انقلابیون مسلمان عجیب بود. در آن دوره بسیاری از انقلابیون موجه روحانی نیز طرفدار مجاهدین بوده و برای آنها پول جمع میکردند و صحبتهای شهید مطهری درباره مجاهدین برای آنها قابل هضم نبود و تا پیروزی انقلاب نیز برای بسیاری از انقلابیون، باطل بودن مجاهدین قطعی نشده بود.
مثال گروه دوم یعنی کسانی که از روی فکر به نتیجه غلط می رسیدند مهندس بازرگان است که علی رغم انتقادات فکری شهید مطهری به او، همچنان رابطه دوستانه داشتند و حتی شهید مطهری وی را به عنوان نخست وزیر دولت موقت به امام (ره) معرفی کرد.
* فارس: با توجه به نزدیکی و هم مباحثه بودن شهید مطهری و آقای منتظری، شما اختلاف شدید فکری بین آنها را ناشی از چه میدانید؟ با توجه به اینکه پیش از انقلاب موضع آقای منتظری درباره مجاهدین خلق همانند تفکر شهید مطهری بود اما شهید مطهری زودتر به انحراف آنها پی برد ولی مواضعی که منتظری در سال 67 نسبت به مجاهدین اتخاذ کرد، درباره نوع برخورد با آنها بود.
-مطهری: اختلاف شدید فکری بین آنها نبود. شاید در جریان عملیات مرصاد اخباری درباره رفتار با منافقین داخل زندان به آقای منتظری رسیده بود که باعث اعتراض وی شد. اما این به معنای طرفداری از مجاهدین نیست.
* فارس: اما امام(ره) در نامه عزل منتظری صریحاً میگویند که ایشان دائماً از منافقین حمایت کردهاند.
-مطهری: حامی به این معنی بود که اعتراض داشت که چرا در زندانها و بازداشتگاهها با منافقین اینگونه برخورد میشود.
* فارس: موارد بسیاری که منتظری درباره زندانها مطرح کرده بود با بازدید کمیتههای مختلف از زندان، تکذیب شد.
-مطهری: بله؛ این احتمال وجود دارد و بنده معتقدم برخی اظهارات وی به دلیل اخباری بود که به او میرسید. کانالیزه شدن آقای منتظری را قبول دارم چون این مطلبی بود که قبل از پیروزی انقلاب هم شهید مطهری به او تذکر می داد. ایشان درباره رابطه نزدیک مهدی هاشمی با آقای منتظری چند بار تذکر داده بودند. جزء اولین کسانی که سید مهدی هاشمی را شناخت، شهید مطهری بود. زمانی که آنها آیت الله شمس آبادی را با عمامهاش خفه کردند، ساواک اعلام کرد این، کار "هدفیها " یعنی سید مهدی هاشمی و یارانش است اما آن زمان کسی قبول نمیکرد و همه ساواک را عامل میدانستند اما پدرم می گفتند ساواک درست میگوید و مهدی هاشمی و گروه وی این جنایت را مرتکب شدهاند.
گاهی هم به آقای منتظری میگفتند، ارزش ندارد شما به دلیل اعتراض به باز شدن یک مغازه عرق فروشی در قم دو سال در زندان باشید، یک طلبه جوان هم میتواند این کار را بکند. شما یک فقیه هستید که بهتر است شاگرد تربیت کنید. در مجموع شهید مطهری، پختهتر و عمیقتر بودند و سادگی آقای منتظری در ایشان وجود نداشت.
* فارس: در حال حاضر شما نزدیکترین فرد را از نظر اندیشه و تفکر به شهید مطهری چه کسی میدانید؟
-مطهری: کسی که از همه جهات شبیه ایشان باشد، نداریم اما آقای مهدوی کنی از نظر نوع نگاه به روحانیت و مسائل سیاسی، همان نگاه شهید مطهری را دارند. تأکید بر روی روحانیت و تقویت این نهاد و نیز دولتی نشدن آن، جزء دیدگاههای مشترک آقای مهدوی کنی و شهید مطهری است.
در شورای انقلاب نیز نگاه ایشان در برخورد با مجاهدین خلق و کمونیستها و نوع فعالیت روحانیت، نزدیکترین دیدگاه به شهید مطهری بود. اما از نظر سبک و روانی بیان مطالب فلسفی، آقای مصباح به ایشان شباهتی دارد. از نظر بینش اجتماعی و روشنفکری و اهمیت دادن به نسل جوان و تأکید بر اقتدار علمی جامعه اسلامی و نوع نگاه به دنیای اسلام و بیداری اسلامی، رهبر انقلاب به شهید مطهری شباهت دارند.
* فارس: برادرتان آقای مجتبی مطهری، 3 ماه پیش در مصاحبهای گفتند که "پدر ما را پامنبریهای موسویخوئینیها کشتند، چون او تفسیر مارکسیستی از قرآن داشت "، چقدر این مسئله را قبول دارید؟
-مطهری: در اینکه اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان و افرادش مدتی در مسجد نیاوران حضور داشتند و پای تفسیر آقای موسویخوئینیها مینشستند، تردیدی نیست. اما اینکه آنها چقدر از افکار ایشان تاثیر گرفتند، روشن نیست. نمیتوان گفت حتما گروه فرقان افکار خود را از موسوی خوئینیها گرفته است، چرا که آنها در مکانهای مختلفی حضور داشتند، مدتی در مسجد قبا، مسجد خمسه قلهک و محله رودکی تهران حاضر میشدند. البته در اینکه آقای موسویخوئینیها گاهی تفسیرهایی متأثر از تفکر مارکسیستی بیان میکرد، تردید و شکی وجود ندارد، چون داستانش را رهبر انقلاب برای بنده گفتند. زمانی که ایشان، رئیس جمهور بودند، در ملاقاتی که خدمت ایشان رسیده بودم به من گفتند یک بار که نزد شهید مطهری رفتم، ایشان از تفسیرهای آقای محمد خوئینی ها ناراحت بودند. به بنده گفتند که به او بگویم نزد ایشان برود. چند ماه بعد که دوباره آقای مطهری را ملاقات کردم ایشان گفتند "پیغام مرا رساندید؟ " گفتم "بله " گفتند "ولی نزد من نیامد ".
این مسئله در آن زمان رایج بود و محدود به آقای موسویخوئینیها نبود و تفاسیر این گونه توسط دکتر پیمان و دیگران نیز صورت میگرفت و آنها موضوعات اسلامی را با دید مارکسیستی نگاه میکردند و در بسیاری از روحانیون نیز این تفکر نفوذ کرده بود. اما هنر شهید مطهری این بود که این موضوعات را به خوبی تشخیص میداد و گاهی این تیزبینی را فردی مثل شهید بهشتی هم نداشت. البته در آستانه پیروزی انقلاب یادم هست که آقای خوئینیها در جلسه ای در قم که درباره مسائل انقلاب تشکیل شده بود در کنار شهید مطهری حضور داشت.
*فارس: آقای مطهری رشته شما در دانشگاه چه بود و چرا به رشته الهیات روی آوردید
-مطهری: رشته بنده ابتدا مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز بود؛ از سال 55 تا 58 آنجا تحصیل میکردم تا زمانی که پدرم ترور شد. سپس شاگردان ایشان، دوستان و خانواده از من خواستند که به تهران بیایم تا هم کنار آنها باشم و هم متولی نشر آثار شهید مطهری باشم. از این رو خود را به دانشگاه علم و صنعت منتقل کردم. دو ترم آنجا بودم که دقیقا همزمان با دوره تحصیل آقایان احمدینژاد، ثمره هاشمی، محصولی، علی احمدی و حمیدزاده در آن دانشگاه بود. ثمره هاشمی ظهرها در مسجد صحبت میکرد.
تا این که با انقلاب فرهنگی دانشگاهها دو سال و هشت ماه تعطیل شد. در این فاصله، قانونی در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که گروههای علمی مختلف دانشگاهی امکان انتقال به یکدیگر را دارند. چون در فضای تنظیم و تدوین آثار پدر قرار گرفته بودم تصمیم گرفتم به رشته الهیات بروم. در سال 65 دوره لیسانس را در دانشگاه تهران تمام کردم و بلافاصله کنکور فوق لیسانس در رشته فلسفه دادم و قبول شدم. در سال 68 نیز کنکور دکتری دادم و در سال 74 مدرک دکتری گرفتم و به تدریس در دانشکده الهیات که از چند سال قبل آغاز کرده بودم، ادامه دادم.
*فارس: شما جبهه هم رفتید؟
مطهری: خیر، بنده دوبار برای بازدید و سخنرانی به جبهه رفتم اما برای جنگ به جبهه نرفتم.
*کمالی که درجبهه رفتهها حاصل شده در امثال من نیست
*فارس: این آفت آقازادگی نبود؟
مطهری: به هر حال این کمال در بنده حاصل نشد. البته فکر میکنم مصداق حدیث پیغمبر(ص) نباشم که فرمودند " اگر کسی جهاد نکرده باشد یا آرزوی جهاد نداشته باشد با شعبهای از نفاق از دنیا میرود "؛ چون تمایل به این کار داشتم، هرچند نفس انسان بسیار مکار و پیچیده است. یک بار که امام(ره) گفتند همه باید به جبهه بروند، مصمم شدم و عازم حرکت بودم اما دوستان و نزدیکان به بنده اجازه ندادند و گفتند حالا که پدرتان شهید شده و شما متولی آثار ایشان هستید، به جبهه نروید.
ولی به هر حال این یک نقص است و آن کمالی که درجبهه رفتهها حاصل شده در امثال من نیست و از راه دیگر نیز به دست نمیآید. دوست دارم اگر بناست شهید شوم در مبارزه با اسرائیل باشد. چند ماه پیش در مجلس بنا شد چند نماینده از جمله بنده با کاروانی
به نام خدا
سلام به همه دوستان و اهالی صندوقچه
فرا رسیدن ولادت با سعادت امام حسن المجتبی (ع) اولین فرزند امیرالمومنان و فاطمه الزهرا بر همگان تبریک و تهنیت
باشد که در نیمه ماه رمضان این امام کریم نظری لطف بر همه مون بیافکند
سلام استاد
چند وقتی است که مریض شدم. چشمم شدید درد میکرد و سرم هم تیر میکشید. دکتر گفت حساسیته!
خدارو شکر امروز بهترم
شما چطورین؟
پسر شیطنتون چطوره؟
سلام منتظر
تو چطوری؟ خوبی؟
نیستی کلبه مون از رونق افتاده!
انشالله که زیر سایه الطاف پروردگار یکتا همیشه در سلامتی باشی
یا علی
سلام
ممنون
ان شاالله که بلا به دوره
راجع به کلبه هم نگران نباش طبیعی است!
به آخرای کلبه داری رسیده اید؟!
ز مردم دل بکن یاد خدا کن
خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت می چکد گرم
غنیمت دان و ما را هم دعا کن .
التماس دعای فراوان.
نگاهی به درون خود
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد.
این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.
مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد ...
جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: "عزیزم شام چی داریم؟"
و این بار همسرش گفت:"مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!"
"گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیب هایی که تصور میکنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد!"
زنان همیشه آینده نگرند
پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید.
او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد.
همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد.
او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند.
او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت:
دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام !
عتیقه فروش
عتیقهفروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسهای نفیس و قدیمی دارد که در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنهاش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروختهام. کاسه ام فروشی نیست!
"همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست."
نعمت بینایی !
در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر ۲۵ ساله ای که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند" مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه ۵ ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند."
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: "پدر نگاه کن باران می بارد، آب روی من چکید!
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!"
مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"
نسیم؛ نفس خداست
بارش، زیادی سنگین بود و سر بالایی، زیادی سخت ...
دانه ی گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد.
نفس نفس می زد؛ اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید، کسی او را نمی دید.
دانه از روی شانه های کوچکش سر خورد و افتاد. نسیم دانه ی گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم، نفس خداست.
مورچه دوباره دانه را بر دوش گذاشت و به نسیم گفت: "گاهی یادم می رود که هستی، کاشکی بیشتر می وزیدی."
نسیم گفت: "همیشه می وزم. نکند دیگر گمم کرده ای؟!"
مورچه گفت: "این منم که گم می شوم. بس که کوچکم. نقطه ای که بود و نبودش را کسی نمی فهمد."
نسیم گفت: "اما نقطه، سرآغاز هر خطی است"
مورچه زیر دانه ی گندمش گم شد و گفت: "اما من سرآغاز هیچم. ریز و ندیدنی. من به هیچ چشمی نخواهم آمد ..."
نسیم گفت: "چشمی که سزاوار دیدن است، می بیند. چشم های من همیشه بیناست."
مورچه این را می دانست اما شوق گفتگو داشت و شوق ادامه ی گفتگو در او همچنان زبانه می کشید.
پس دوباره گفت: "زمینت بزرگ است و من ناچیزترینم، نبودنم را غمی نیست."
نسیم گفت: "اما تو اگر نباشی پس چه کسی دانه ی گندم را بر دوش بکشد و راه ورود نسیم را در دل خاک باز کند؟ تو هستی و سهمی از بودن برای تو است. در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است."
مورچه خندید و دانه ی گندم دوباره از دوشش افتاد. نسیم دانه را به سمتش هل داد.
هیچ کس نمی دانست که در گوشه ای از خاک، مورچه ای با خدا گرم گفتگوست ...
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد . عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
دکتر حسابی
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست! انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد . عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
دکتر حسابی
کوک کن ساعتِ خویش . .
کوک کن ساعتِ خویش!
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش!
که مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب ...
کوک کن ساعتِ خویش!
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش!
که سحر گاه کسی
بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی اوبرخیزی
کوک کن ساعتِ خویش!
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
کوک کن ساعتِ خویش!
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
کوک کن ساعتِ خویش!
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش!
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر،
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است .....
به نام خدا
سلام استاد
حالتون خوبه؟ خانم بچه ها خوبن؟
حالا حالاها مونده تا به آخرای کلبه داری برسیم
فعلا که هستیم و نفس میکشیم
فرا رسیدن ایام شهادت امام متقیان علی (ع) رو تسلیت میگوییم
در میان الهی العف های شبهای قدرتون مارو هم فراموش نکنید
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
عمر على عمره مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیده زمزم که پر از اشگ شد
یاد کند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بود، کوه مناى على
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفربخش لواى على
منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتمیان ز لقاى على
مانده تهى سفره بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا کشته شد
خانه غم گشته،سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق هماى على
خواهم اگر ملک دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على
سلام
خدا را شکر
تهران بودیم. سالگرد
وصیت امام على علیهالسلام در بستر شهادت
هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهمالسلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
شما دو نفر و همه فرزندان و خانوادهام و هر کس را که این نامهام به او مىرسد سفارش مىکنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»
خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.
خدا را خدا را درباه همسایگان در نظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش مىکرد تا آنجا که پنداشتم آنان ارث بر خواهد نمود.
خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشى گیرند.
خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید که آن ستون دین شماست.
خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالى و (خلوت) نگذارید; که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت.
خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یاد آرید، و بر شما باد به همبستگى و رسیدگى به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنى و بریدن از هم. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید که بدانتان بر شما چیره مىشوند آن گاه دعا مىکنید ولى مستجاب نمىگردد.
اى فرزندان عبدالمطلب! مبادا شما را چنان بینم که به بهانه اینکه امیرالمؤمنین کشته شد دستبه خون مسلمانان بیالایید; هش دارید که به قصاص خون من جز قاتلم را نباید بکشید; بنگرید هر گاه که من از این ضربت او جان سپردم تنها به کیفر این ضربتیک ضربتبر او بزنید و این مرد را مثله نکنید. چرا که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گرچه با سگ هار باشد.»
از وصیت دیگر آن حضرت پیش از شهادت و پس از ضربت زدن ابن ملجم ملعون: «وصیت من به شما آن است که چیزى را با خدا شریک مسازید، و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم سفارش مىکنم که سنت او را ضایع مگذارید. این دو ستون را به پادارید و این دو چراغ را افروخته بدارید، و تا از جاده حق منحرف نشدهاید هیچ نکوهشى متوجه شما نیست. من دیشب یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شما گشتهام و فردا از شما جدا خواهم شد. خداوند من و شما را بیامرزد. اگرزنده ماندم خودم صاحب اختیار خون خود هستم و اگر فانى شدم فنا میعادگاه من است، و اگر بخشیدم بخشش مایه تقرب من به خدا و نیکویى براى شماست; پس شما هم ببخشید «آیا نمىخواهید که خدا هم شما را ببخشاید؟» به خدا سوگند هیچ حادثهاى ناگهانى از مرگ به من نرسید که آن را ناخوش دارم، و نه هیچ وارد شوندهاى که ناپسندش دانم; و من تنها مانند جوینده آبى بودم که به آب رسیده، و طالب چیزى که بدان دستیافته است; «و آنچه نزد خداستبراى نیکان بهتر است»
از این که فرمود: «به خدا سوگند هیچ حادثهاى ناگهانى از مرگ به من نرسیده که...» معلوم مىشود که امام علیهالسلام پیوسته از روى شوق در انتظار شهادت به سر مىبرده و مىدانسته است که آنچه پیامبر راستگوى امین صلى الله علیه و آله و سلم به او خبر داده ناگزیر فراخواهد رسید چنانکه قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و وعده او ترک و تخلف ندارد و آن حضرت با دلى پر صبر در انتظار آن بود و - بنا به نقل گروهى از دانشمندان مانند ابن عبدالبر و دیگران - مىفرمود: «شقىترین این امت از چه انتظار مىبرد که این محاسن را از خون این سر سیراب سازد؟» و بارها مىفرمود: «به خدا سوگند که موى صورتم را از خون بالاى آن سیراب خواهد کرد.»
به نام خدا
مناقب منحصر به فرد حضرت على علیه السلام از منظر پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله(قسمت اول)
● حدیث الرایة
در یکى از روزهاى جنگ خیبر فرماندهى عملیات با ابوبکر بود، متأسفانه او فرار کرد و به وقت برگشتن، نفرات خود را متّهم به ترس و فرار مى کرد، و نفراتش او را، روز دوم فرماندهى با عمر بود، او نیز مانند ابوبکر فرار کرد، (1) رسول خدا صلى الله علیه وآله که از این پیشامد بسیار ناراحت شده بود فرمود: فردا پرچم را به دست مردى خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، هجوم کننده است، فرار کننده نیست، از حمله بر نمى گردد تا خدا به دست او قلعه را فتح کند.
فرداى آنروز که همه انتظار حیازت و به دست آوردن این مقام را داشتند، آن حضرت على بن ابیطالب را خواست و پرچم را به او داد و خدا در دست او فتح به وجود آورد: «قال: لأطینّ الرایةَ غداً رجلاً یحبّه اللّهُ و رسولُه و یُحبّ اللّهَ وَ رسولَه کّرارٌ غیرُ فّرارٍ لا یَرجعُ حتّى یَفتح اللّه على یدیه فاعطاها علیّاً ففتح على یدیه» (2)
آنچه در این حدیت بیشتر مورد دقت است کلمه «یُحبّه للّهُ و رسولّه» مى باشد که رسول خدا صلى الله علیه وآله به طور قاطع فرموده: على کسى است که خدا و رسولش او را دوست مى دارند این منقبت در حق احدى از صحابه نقل نشده و فریقین در آن اتفاق دارند.
● حدیث المنزلة
در سال نهم هجرت رسول خدا صلى الله علیه وآله به «تبوک» لشکر کشید، چون این جریان طول مى کشید، وانگهى آن حضرت تا مرزهاى شام از مرکز حکومت دور مى شدند. لذا لازم بود مردى توانا در مدینه جانشین آن حضرت شود تا مرکز حکومت کاملا در امان باشد، بدین جهت آن حضرت صلاح دید که على بن ابیطالب علیه السلام را در مدینه بگذارد.
پس از حرکت رسول الله صلى الله علیه وآله، منافقین در شهر شایع کردند که رسول خدا نسبت به على بن ابیطالب علیه السلام قهر کرده و بى مهر شده و به دلیل او را با خود به جنگ نبُرد، این سخن بر على علیه السلام گران آمد، لذا در راه تبوک خودش را به آن حضرت رسانید و عرض کرد یا رسول الله صلى الله علیه وآله مردم چنین شایع کرده اند؟ حضرت فرمود:
«أنت منّى بمنزلةِ هارونَ من موسى إلاّ انّه لانبىّ بعدى»(3) تو نسبت به من مانند هارون هستى نسبت به موسى مگر آنکه بعد از من پیامبرى نیست، یعنى: ماندن تو در مدینه براى آنست که: موسى وقتى که به میقات پروردگار رفت برادرش هارون را در جاى خود گذاشت:«و قال موسى لا خیه هارون اخْلُفنى فى قومى و اَصْلِح و لاتتبّع سبیل المفسدین»(4) تو هم نسبت به من در جاى هارون هستى، فرق فقط آنست که هارون پیامبر هم بود ولى بعد از من پیامبرى نخواهد آمد.
این منقبت منحصر به فرد از دلائل خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام مى باشد و فریقین در صحت آن اتفاق دارند.
● حدیث سد الابواب
وقتى که رسول خدا صلى الله علیه وآله مسجد مدینه را ساخت، منزلهائى در کنار آن بنا نهاد که زنان خویش را در آن مسکن داد، براى على بن ابیطالب علیه السلام نیز منزلى در کنار منزل خود ساخت، یاران آن حضرت نیز هر یک حجره اى ساخته و ساکن شدند، درهاى همه آن منازل به مسجد باز مى شد و آنها به خانه هاى خویش از مسجد رفت و آمد مى کردند.
از جانب خدا وحى آمد که بجز در منزل رسول خدا و در منزل على بن ابیطالب باید همه درها گرفته شود، به دنبال این فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «سُدّوا هذه الأَبواب إلاّ باب علىّ» یعنى: همه این درها را بگیرید مگر باب على بن ابیطالب را، مردم در این باره به گفتگو برخاستند حضرت در میان قوم بپاخاست، بعد از حمد و ثناى خداوند فرمود: من از طرف خدا به گرفتن و بستن این درها بجز باب على بن ابیطالب مأمور شده ام، و شما پشت سر من گفتگو کرده اید، من از پیش خود نه چیزى بسته ام و نه باز کرده ام، لیکن به چنین کارى مأمور شدم و اطاعت کردم. (5)
پس از بیانات رسول خدا صلى الله علیه وآله همه درها گرفته و بسته شد. بجز درى که امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد داشتند، در زمان بنى امیه که مسجدالنبى را وسعت دادند همه آن حجره ها جزء مسجد گردید.
شیعه و اهل سنت در این قضیه اتفاق دارند و آن از مناقب منحصر به على علیه السلام و خانواده اوست که مشمول «أَذهبَ اللّه الرّجسَ و طهرّهم تَطهیراً» بودند. جهت آگاهى بیشتر رجوع شود به الغدیر ج 3 ص 202.
● حدیث مدینة العلم
حدیث مدینه العلم یکى از مناقب مخصوص امام و از احادیث متواتر است و آن چنین است که رسول الله صلى الله علیه وآله در حق آن حضرت فرمود: «انا مدینةُ العلم و علىّ بابُها فمنْ أَردالعلمَ فلیأتِ بابَها» یعنى: من شهر علم هستم، دروازه آن شهر على بن ابیطالب است هر که علم بخواهد به دروازه شهر بیاید، در ارشاد مفید بجاى «فَلْیاتِ بابها» نقل شده «فلْیَقتبسْهُ من علىّ» و هر دو تعبیر مالاً به یک معنى هستند. (6)
منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از این حدیث آنست که: من آنچه مى دانم به على بن ابیطالب علیه السلام منتقل کرده ام و علوم من در وجود وى متمرکز است و من در او خلاصه مى شوم، اگر براى دانستن علوم به على مراجعه کنید مانند آنست که به من مراجعه کرده اید. خواه در زندگى من باشد و خواه بعد از مرگم.
مخصوصاً این روایت بیشتر به بعد از رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله مربوط مى شود، که خواسته على بن ابیطالب علیه السلام را به صورت یک پناهگاه علمى براى بعد از خود معرفى فرماید، چنانکه در غدیر خم و جاهاى دیگر معرفى فرمود.
در بسیارى از روایات آمده که رسول خدا صلى الله علیه وآله با على علیه السلام خلوت کرد، بعد به او گفتند: رسول خدا صلى الله علیه وآله چه چیز به شما عهد کرد؟ فرمود: «عَلّمنى أَلف بابٍ من العلم فتح لى من کلّ باب الف باب» (7) یعنى هزار نوع علم به من آموخت که از هر نوع هزار علم بر من مکشوف گردید روایات نشان مى دهد که همه این علوم به فرزندان معصوم آن حضرت و امامان یازده گانه یکى پس از دیگرى رسیده است .
● حدیث مؤآخاة
از مناقب منحصر به فرد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حدیث مؤآخاة و علقه برادرى میان او و رسول خدا صلى الله علیه وآله است، در میان همه مهاجرین و انصار تنها على بن ابیطالب علیه السلام شایستگى آنرا داشت که با رسول الله صلى الله علیه وآله برادر شود.
علامه مجلسى در بحارالانوار فرموده: در سال اوّل هجرت آن حضرت میان مهاجرین و انصار پیمان برادرى برقرار نمود، این برادرى آنها را بر سه چیز ملزم مى کرد: مقاومت براى حق، مواسات و کمک به یکدیگر و ارث بردن از یکدیگر. آنها نود نفر بودند، چهل و پنج تن از مهاجرین و چهل و پنج تن از انصار... این پیش از جنگ بدر بود و چون واقعه «بدر» پیش آمد خداوند آیه «و اُولواالأَرحام بعضُهم أَوْلى ببعض فى کتاب اللّه» (8) را نازل فرمود، جریان ارث بردن نسخ گردید .(9)
به هر حال: رسول خدا صلى الله علیه وآله در این اقدام بین تمامى افراد مهاجر و انصار عقدا خوت و پیمان بردارى برقرار ساخت ولى على بن ابیطالب علیه السلام را با کسى برادر نکرد. آن حضرت از این کار بسیار غمگین شد و گفت: یا رسول الله صلى الله علیه وآله پدر و مادرم فداى تو باد، مرا با کسى برادر نکردى؟ فرمود: یا على تو را براى خود نگاه داشتم، تو برادر منى و من برادر تو هستم «أَنتَ اَخى و اَنا اَخوک یا علىّ» (10) حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از على علیهم السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «انا عبدُاللّه و اخو رسوله لایُقولها بعدَى الاّ کذّابٌ» (11)
● حدیث قَسیُم الجنّة و النّار
از مناقب منحصر به فرد امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث «قسیم الجنّة و النّار» است که با عبارات مختلف از رسول الله صلى الله علیه وآله نقل شده است از جمله با این عبارت: «قال: صلى الله علیه وآله یا علىّ اَنت قَسیمُ الجنّةِ و النّارِ و اَنت یَعسوبُ الدّین» یا على تو قسمت کننده بهشت و جهنم و تو پیشواى دین هستى.
در اکثر روایات معنى این حدیث آنست که: خداوند چنین مأموریتى را در روز قیامت به آن حضرت خواهد داد که در حشر کبرى بعد از تصویب خداوند، به اهل بهشت اجازه رفتن به بهشت و به اهل آتش فرمان رفتن به دوزخ بدهد. نظیر آنکه در تفسیر: «و اَذّنَ مُوذّنٌ بینهم انّ لعنةَ اللّه على الظّالمین» (12) نقل شده که این مؤذن و اعلام کننده، على بن ابیطالب علیه السلام خواهد بود.
در این هیچ بعدى نیست و چه مانعى دارد که خداوند چنین مأموریت هائى به آن حضرت در قیامت بدهد مگر نعوذ بالله آن حضرت از ملائکة الله کمتر است که روز قیامت به امر خدا تمشیت امور خواهند کرد.
در روایتى آمده که مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام معنى این حدیث را پرسید؟ امام فرمود: چون حب على علیه السلام ایمان و بغض او کفر است و بهشت براى اهل ایمان و آتش براى کفر مى باشد، آن حضرت بدین علت قسیم الجنة و النار است...(13)
ولى در روایت ابوالصلت هروى از امام رضا علیه السلام آمده که آن حضرت نظیر همین جواب را به مأمون عباسى داد و سپس به ابى الصلت فرمود: مطابق درک او جواب دادم ولى از پدرم شنیدم که از پدرانش از على علیه السلام نقل مى کرد که آن حضرت گفت:
«قال لى رسول الله صلى الله علیه وآله یا على اَنت قسیمُ الجنة و النار یوم القیامة تقول للنار: هذا لى و هذا لک» (14)
● حدیث على مع الحق
از جمله احادیث مسلم و مقبول بین شیعیه و سنّى آنست که رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده: على با حقّ است و حق با على است از هم جدا نمى شود تا در حوض کوثر پیش من آیند، و در نقل دیگر آمده : على بإ؛ّّ حق است و حق با على است هر جا که على برود حق هم با او مى رود، اینک عین این دو تعبیر را نقل مى کنیم:
«قال رسول الله صلى الله علیه وآله علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ ولنْ یَفترقا حتّى یردا علىّ الحوض یومَ القیامة»
«علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ و الحقّ یَدور حیثما دارَ علىّ»(15)
این حدیث متواتر که تنها درباره حضرت ولى ذوالجلال علیه السلام صادر شده، دلالت بر عصمت آن حضرت دارد و اینکه حق به هیچ وجه از او جدا نمى شود و حق در وجود وى خلاصه شده است الغدیر ج 3 ص 176.
● حدیث على مع القرآن
حدیث «علىّ مع القرآن...» مانند حدیث «علىّ مع الحقّ...» از مختصات امیرالمؤمنین علیه السلام است که درباره هیچ یک از صحابه رسول الله صلى الله علیه وآله نقل نشده و این حدیث گوشه اى از شخصیت بزرگ آن حضرت را حکایت مى کند که رسول خدا فرمود:
«علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لَنْ یفترقا حتى یردا علىّ الحوض» (16) این حدیث نظیر حدیث متواتر ثقلین است که درباره قرآن و اهل بیت علیه السلام فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً انّهما لن یفترقا حتى یردا عَلَىّ الحوض»