رمضان مبارک-کلبه دوری و دوستی-۲ (خانمها طالبی-شمسی-ماهور)

به نام خدا 

سلام 

من ممنونم از این سه دوست که با توجه به این که خود وبلاگی زیبا دارند اما کماکان در این جا نیز فعالند.

نظرات 202 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ق.ظ

1. رکن اسلام
امام باقر (ع) فرمود : اسلام بر پنج چیز استوار است : نماز ، زکات ، حج ، روزه و ولایت ( رهبری اسلامی )
( فروع کافی ، ج 4 ، ص 62 ، ح 1 )

2. فلسفه روزه
امام صادق (ع) فرمود : خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار ( غنی و فقیر ) مساوی گردند .
( من لا یحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 43 ، ح 1 )

3. روزه آزمون اخلاص
امیر المؤمنین (ع) فرمود : خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید .
( نهج البلاغه ، حکمت 252 )

4. روزه یادآور قیامت
امام رضا (ع) فرمود : مردم به انجام روزه امر شده اند تا دردگرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند .
( وسایل الشیعه ، ج 4 ، ص 4 ، ح 5 )

5. زکات بدن
رسول خدا (ص) فرمود : برای هر چیز زکاتی است و زکات بدن ها روزه است .
( الکافی ، ج 4 ،‌ص 62 ، ح 3 )

6. سپر آتش
رسول خدا (ص) فرمود : روزه ، سپر آتش ( جهنم ) است . یعنی به واسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود .
( الکافی ، ج 4 ، ص 162 )

7. اهمیت روزه
رسول خدا (ص) فرمود : روزه گرفتن در گرما ، جهاد است .
(بحارالانوار ، ج 96 ، ص 257 )

8. روزه نفس
امیر المؤمنین علی (ع) فرمود : روزه نفس از لذت های دنیوی ، سودمندترین روزه هاست .
( غررالحکم ، ج 1 ، ص 416 ، ح 64 )
9. روزه واقعی

امام علی (ع) فرمود : روزه ، پرهیز از حرام هاست . همچنان که شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می کند .
( بحار ، ج 93 ، ص 249 )

10. برترین روزه
امام علی (ع) فرمود : روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است .
( غررالحکم ، ج 1 ، ص 417 ، ح 80 )

11. روزه چشم و گوش
امام صادق (ع) فرمود : آن گاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دار باشند . ( از گناهان پرهیز کند . )
( کافی ، ج 4 ، ص 87 )

12. روزه اعضاو جوارح
حضرت زهرا (ع) فرمود : روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده است روزه اش به چه کارش خواهد آمد .
( بحار ، ج 93 ، ص 295)

. روزه ناقص
امام باقر (ع) فرمود : روزه این افراد کامل نیست :
1. کسی که امام ( رهبر ) را نافرمانی کند .
2. بنده فراری تا هنگامی که برگردد .
3. زنی که اطاعت شوهر نکرده ، تا این که توبه کند .
4. فرزندی که نافرمان شده تا این که فرمانبردار شود .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 295 )

14. روزه بی ارزش
امام علی (ع) فرمود : چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد و چه بسا زنده داری که از نمازش جز بی خوابی و سختی سودی نمی برد .
( نهج البلاغه ، حکمت 145 )

15. روزه و صبر
امام صادق (ع) فرمود : خداوند عزوجل فرموده است : از صبر و نماز کمک بگیرید ، صبر ، روزه است .
( وسائل الشیعه ، ج ، ص 298 ، ح 3 )

16. روزه و صدقه
امام صادق (ع) فرمود : یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی والاتر است .
( وسایل الشیعه ، ج 7 ، ص 218 ، ح 6 )

17. پاداش روزه
رسول خدا فرمود : خدای تعالی فرموده است : روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم .
( وسایل الشیعه ، ج 7 ، ص 294 ، ح 15 و 16و27و30 )

18. جرعه نوشان بهشت
رسول خدا ( ص ) فرمود : کسی که روزه او را از غذا های مورد علاقه اش باز دارد ، بر خداست که به او از غذا های بهشتی بخوراند و از شراب های بهشتی به وی بنوشاند .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 331 )

19. خوشا به حال روزه داران
رسول خدا (ص) فرمود : خوشا به حال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شده اند اینان در روز قیامت سیر می شوند .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 299 ، ح 2 )

20. مژده به روزه داران
امام صادق (ع) فرمود : هر کس در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود ، خداوند هزار فرشته را می گمارد تا دست به چهره او بکشند و به وی بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند .
( الکافی ، ج 4 ، ص 64 )

21. شادی روزه دار
امام صادق (ع) فرمود : برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است :
1. هنگام افطار
2. هنگام لقاء پروردگار ( وقت مردن و در قیامت )
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 290و294 ، ح 6و26 )

22. بهشت و باب روزه داران
رسول خدا (ص) فرمود : برای بهشت دری است به نام « ریان » که فقط روزه داران از آن وارد
می شوند .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 295 ، ح 31 )

23. دعای روزه داران
اما کاظم (ع) فرمود : دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب می شود .
( بحارالانوار ، ج 92 ، ص 255 ، ح 33 )

24. بهار مؤمنان
رسول خدا (ص) فرمود : زمستان ، بهار مؤمن است ؛ از شب های طولانی اش برای شب زنده داری و از روز های کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 302 ، ح 3)

25. روزه مستحبی
امام صادق (ع) فرمود : هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 313 ، ح 33)

26. روزه ماه رجب
امام کاظم (ع) فرمود : رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر ؛ هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می نوشاند .
( من لا یحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 56 ،‌ح 2 )

27. روزه ماه شعبان
امام صادق (ع) فرمود : هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه گیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند ، خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می کند .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ،‌ ص 375 ، ح 22 )

28. افطاری دادن (1)
امام صادق (ع) فرمود : هر کس روزه داری را افطار دهد ، برای او هم مثل اجر روزه دار است .
( الکافی ، ج 4 ، ص 68 ، ح 1 )

29. افطاری دادن (2)
امام کاظم (ع) فرمود : افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه ( مستحبی ) بهتر است .
( الکافی ، ج 4 ، ص 68 ، ح 2 )

30. روزه خواری
امام صادق (ع) فرمود : هر کس یک روز ماه رمضان را ( بدون عذر ) بخورد ، روح ایمان از او جدا می شود .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 181 ، ح 4 و 5 )

31. رمضان ماه خدا
امام علی (ع) فرمود : رمضان ماه خداو شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 266 ، ح 23 )

32. رمضان ماه رحمت
رسول خدا (ص) فرمود : رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش است .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 342 )

33. فضیلت ماه رمضان
رسول خدا (ص ) فرمود : در های آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 344 )

34. اهمیت ماه رمضان
رسول خدا (ص ) فرمود : اگر بنده « خدا »می دانست که در ماه رمضان چیست [چه بکتی وجود دارد ] دوست می داشت که تمام سال رمضان باشد .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 346 )

35. قرآن و ماه رمضان
امام رضا (ع) فرمود : هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند ، مثل این است که در ماه های دیگر تمام قران را بخواند .
( بحارالانوار ، ج 93 ، ص 346 )

36. شب سرنوشت ساز
امام صادق (ع) فرمود : آغاز سال ( حساب اعمال ) شب قدر است . در آن شب برنامه سال آینده نوشته می شود .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 258 ، ح 8 )

37. برتری شب قدر
از امام صادق (ع) سؤال شد : چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است ؟
حضرت فرمود : کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آن ها شب قدر نباشد بهتر است .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 256 ، ح2)

38. تقدیر اعمال
امام صادق (ع) فرمود : برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می گیرد و تصویب آن در شب بیست و یکم و تنفیذ آن در شب بیست و سوم .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 259 )

39. احیاء شب قدر
فضیل بن یسار گوید : امام باقر (ع) در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا می شد تا شب به سر آید و آن گاه که شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند .
( وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 260 ، ح 4 )

40. زکات فطره
امام صادق (ع) فرمود : تکمیل روزه به پرداخت زکاه یعنی فطره است . همچنان که صلوات بر پیامبر(ص) کمال نماز است .
( وسائل الشیعه ، ج 6 ، ص 221 ، ح 5 )


با سلام.
فرارسیدن ماه مبارک رمضان رو به همه تبریک میگم واز همه التماس دعا دارم.
تاشنبه نمیتونم به کلبه سر بزنم.همین جا معذرت میخوام.

شما؟

شمسی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام
آمدرمضان ومقدمش بوسیدم دررهگذرش طبق طبق گل چیدم

من باچه زبان شکربگویم که به چشم یکباردگرماه خدارادیدم

**************************************
وای چقدر هیجان انگیز!!!!!!!!! صفحه که باز شد این پست رو دیدم یهو شوکه شدم اصلا انتظارشو نداشتم.
استاد ما به خاطر جذابیت صندوقچه و حال و هوایی که داره این جاییم همه ی دانشجو های شما که میان اینجا دیگه بیرون رفتن براشون سخت میشه . همون طور که کلاس هاتون جذابیت داره وبلاگتون هم همه رو جذب میکنه!
**************
ولی افتتاح این کلبه با اتفاقی غم انگیز برای من همراهه ! اینترنت ای دی اس ال تموم شد !!!!!!!!!! :-(
حالا من چه جوری بدون اشغال خط تلفن روزی سه نوبت بیام صندوقچه! تازه با کارت که صبح بخوام بیام تا بخواد صفحه باز بشه فکر کنم وقت افطار شده باشه !!

سلام
من از شماممنونم
شما لطف دارید

ان شاالله این مشکل هم حل می شه
از مطالب زیبای شما و خانم طالبی ممنونم
ان شاالله ماهور هم به زودی بیشتر می یاد.

شمسی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ب.ظ

دانه می کارمدو نفر بودند و هر دو در پی حقیقت . اما برای یافتن حقیقت یکی شتاب را برگزید و دیگری شکیبایی را .
اولی گفت : " آدمیزاد در شتاب آفریده شده ، پس باید در جستجوی حقیقت دوید آنگاه دوید و فریاد برآورد : " من شکارچی ام ، حقیقت شکار من است . " او راست می گفت : زیرا حقیقت غزال تیز پایی بود که از چشم ها می گریخت .
اما هرگاه که او از شکار حقیقت باز می گشت ، دست هایش به خون آغشته بود . شتاب او تیر بود . همیشه او پیش از آنکه چشم در چشم غزال حقیقت بدوزد او را کشته بود .
خانه باورش مزین به سر غزالان مرده بود . اما حقیقت غزالی است که نفس می کشد .
این چیزی بود که او نمی دانست .
دیگری نیز در پی صید حقیقت بود . اما تیر و کمان شتاب را به کناری گذاشت و گفت : خداوند آدمیان را به شکیبایی فراخوانده است پس من دانه ای می کارم تا صبوری بیاموزم . و دانه کاشت ، سال ها آبش داد و نورش داد و عشق داد . زمان گذشت و هر دانه ، دانه ای آفرید . زمان گذشت و هزار دانه ، هزاران دانه آفرید . زمان گذشت و شکیبایی سبزه زار شد . و غزالان حقیقت خود به سبزه زار او آمدند . بی بند و بی تیر و بی کمان .
و آن روز ، آن مرد ، مردی که عمری به شتاب و شکار زیسته بود ، معنی دانه و کاشتن و صبوری را فهمید . پس با دست خونی اش دانه ای در خاک کاشت .
عرفان نظرآهاری

مرتضی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ب.ظ

رمضان

ستایش برای خداست که ماه خود ، ماه رمضان را از جمله راههای نیکی قرار داد که ماه پاکیزگی از آلودگی ها ، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زنده داری هاست . پس به سبب حرمت های فراوان و فضیلت های نمایان که برای این ماه مقرر داشت ، برتری آن را بر دیگر ماهها عیان فرمود و برای بزرگداشت آن ، چیزهایی را که در ماههای دیگر حلال کرده بود ، در این ماه حرام گردانید .پس پروردگارم . بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را بیاموز که چگونه فضیلت این ماه را بشناسیم و از آنچه منعمان فرموده ای خودداری کنیم و یاری کن تا با نگه داشتن اعضا و جوارح خود از گناه ، در آنچه سبب خشنودی توست روزهای آن را روزه بداریم .آن سان که به سخنان بیهوده گوش نسپاریم و چشم خود را به سوی بازیچه ها ندوانیم و به سوی ناشایسته ها قدم بر نداریم. زبانمان جز آنچه تو فرموده ای نگوید و جز در آنچه ما را به تو نزدیک می سازد مشغول نگردیم و جز به آنچه ما را از عقاب تو حفظ می کند به کار دیگر نپر دازیم . روزه ما را در آن مانند روزه داران حقیقی خود و اعمالمان را همچون اعمال پرستندگان صمیمی خود قرار ده . ما را از خواب غفلت بیدار کن و بدی های همه ما را در این ماه ببخش . به برکت محمد و آل محمد .

شمسی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ

چند تا دیوار شیشه ای داری؟.
دانشمندی یه آزمایش جالب انجام داد . اون یه آکواریوم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد . تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچک تر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود .
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد.
او برای خوردن ماهی کوچیکه ، بارها و بارها به طرفش حمله می کرد ، اما هر بار به یه دیوار نامریی می خورد . همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد . بالاخره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد . اون باور کرده بود که رفتن به اون طرف و خوردن ماهی کوچیک کار غیر ممکنیه.
دانشمند شیشه رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد ، اما ماهی بزرگه هرگز قدم به سمت دیگر آکواریوم نگذاشت. می دونید چرا؟
اون دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت ، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود که شکستنش از هر دیوار واقعی سخت تر بود، اون دیوار باور خودش بود. ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیات مونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارن.
شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید ، اما بیش از آنچه که باور دارید می توانید انجام دهید.

طالبی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

حرمت نگه دار دلم
که این اشک خون بهای عمر رفته ی من است...
این سرنوشت کودکی است
که به سرانگشت پا
هرگز دستش به شاخه ی هیج آرزوی نرسیده است
(حسین پناهی-روحش شاد)

زیبا بود
خدایش بیامرزاد

طالبی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند . یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست .
هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد .
ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود . لذا پس از مدتی از او پرسید :
- چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا پرت می کنی ؟
مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !

گاهی ما نیز همانند همان مرد ، شانس های بزرگ ، شغل های بزرگ ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم . چون ایمانمان کم است .
ما به یک مرد که تنها نیازش تهیه یک تابه بزرگتر بود می خندیم ، اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز ، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم .
خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد .
این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی .
هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست .

به یاد داشته باش :
به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ،
به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است .

طالبی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

ماه من!
غصه اگر هست بگو تا باشد!
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند.
همه را با هم و با عشق بچین...
ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا!
و در آن باز کسی با صدایی آرام و مطمئن می خواند

که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟

طالبی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ

من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری می باید
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی؛
تو بگو از ته دل:من خدا را دارم.
من و سازم چندی است که فقط با اوئیم.

امین سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ

پیتزا، چلو کباب، مرغ سوخاری، ماهی کباب شده، بستنی و...
.
آخیش دهنتون آب افتاد!!

حالا میگم نماز روزه تون قبول باشه......

امین سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ

خدا نکند این گونه باشیم اما کم نیستند کسانی که خط فکریشان کوفیست با این چند دوبیتی خواستم تا حدی چهار چوب شخصیتی اینها رو به صورت طنز موشکافی کنیم.

هرچند که روزه است ماه رمضان
تا خرخره می خورد حقوق دگران
یک ذره غبار اگر رود توی گلوش
از بابت روزه می شود دل نگران

-----

طاعات قبــول حق، نباشـــی خسته

ای آنکه لب و چشم و دهان را بسته

در زاویه ی دید تو شــــــک می بینم

شد ماه مبــارک شکــــمت برجسته

--------
ماه رمضان بیا که افطار دهیم

بر حاجی میلیونر پولدار دهیم

باید که پذیرفته شود هر لقمه

عمرن به فقیران گرفتار دهیم

هرچند که روزه است ماه رمضان
تا خرخره می خورد حقوق دگران
یک ذره غبار اگر رود توی گلوش
از بابت روزه می شود دل نگران

طالبی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام.استاد.خوب هستین؟طاعات و عباداتتون قبول.ببخشید کامنت اول رو که با(رکن اسلام)شروع میشه رو من نوشتم.طبق معمول یادم رفت اسمم رو بنویسم.ببخشید.
التماس دعا.

سلام
ممنون

آشنا چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ

سلام


(جبران خلیل جبران)
اگر سرود ه های زیبایی را سردهی کسی را می یابی که به سرودهایت گوش فرا میدهد ، حتی اگر در دل صحرا باشی.

interference چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
استاد و دوستان
کلبه نو مبارک
چقدرم بهتون میاد...

سلام

interference چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ

آشناهای غریب همیشه زیادند
آشناهایی که میایند و میروند
آشناهایی که برای ما آشنایند
ولی ما برای آنها...
نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود
که همه روزی
آشنای غریب میشوند
یکی هست ولی نیست
یکی نیست ولی هست
یکی میگوید هستم ولی نیست
یکی میگوید نیستم ولی هست
و در پایان همه بودنها و نبودنها
تازه متوجه میشوی
که:
یکی بود هیشکی نبود
این است دردی که درمانش را نمیدانند
و ما هم نمیدانیم
که آن یکی که هست کیست
و آن هیچکس کجاست
کاش میشد یافت
کاش میشد شکستنی نبود
کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن
خرد نشد
و ما همچنان هستیم
پس تو هم باش
باش که دیگر یکی تنها نباشد

شمسی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ

سحرگاهان به قصد روزه داری// شدم بیدار از خواب و خماری
برایم سفره ای الوان گشودند// به آن هر لحظه چیزی را فزودند
برنج و مرغ و سوپ وآش رشته// سُس و استیک با نان برشته
خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم// کمی از این کمی از آن چشیدم
پس از آن ماست را کردم سرازیر// درون معده ام با اندکی سیر
وختم حمله ام با یک دو آروغ// بشد اعلام بعداز خوردن دوغ
سپس یک چای دبش قند پهلو// به من دادند با یک دانه لیمو
خلاصه روزه را آغاز کردم// برای اهل خانه ناز کردم
برای اینکه یابم صبر و طاقت// نمود م صبح تا شب استراحت
دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا// کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا
به افطاری برایم شد فراهم// زدم تو رگ کمی از زولبیا هم
وسی روزی به این منوال طی شد// نفهمیدم که کی آمد و کی شد
به زحمت صبح خود را شام کردم// به خود سازی ولی اقدام کردم
به شعبان من به وزن شصت بودم// به ماه روزه ده کیلو فزودم
اگرچه رد شدم در این عبادت// به خود سازی ولیکن کردم عادت
خدایا ای خدای مهر و ناهید// بده توش و توانی را به« جاوید»
که گیرد سالیان سال روزه// اگرچه او شود از دم رفوزه

شمسی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ

حشره کش خالی‌ کردم تو اتاقم
من سر درد گرفتم دارم می‌میرم
پشه هه رو آینه اتاقم وایساده داره شاخکاشو مرتب می کنه!!!
*****************************
اگر فیسبوک در ثریا هم باشد مردمانی از ایران زمین به آن دست پیدا خواهند کرد!

--------------------------------------------------------------------------------

پول , چرکِ کفِ دستِ !!! دست ما هم آنتی باکتریال

--------------------------------------------------------------------------------

توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

--------------------------------------------------------------------------------

قدیما یکی چشم می‌خورد واسش تخم‌مرغ می‌شکستن، الان یکی تخم‌مرغ می‌خوره چشمش می‌زنن!

--------------------------------------------------------------------------------

ای دخترانی که ملاک انتخابتان خودرو طرف است !
همانا پس از مدتی همچون روغن موتور آن خودرو تعویض می شوید !

--------------------------------------------------------------------------------

اگر از ابتدای زندگی بشر فیس بوک وجود داشت،الان بیل هم اختراع نشده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

فرقی ندارد که یک گاگول بی سواد باشی یا یک دانشمند…. در هر صورت پشت یک ماشین شاسی بلند آقا مهندس می شوی.

--------------------------------------------------------------------------------

نمیدونم چرا هر وقت احساس می‌کنم یه چیزی میخوام اما نمیدونم چیه! میرم دره یخچال و باز می‌کنم!

----------------------------------------------------------------------
قدیما لامپا رو روشن میذاشتیم میرفتیم مسافرت، دزده فک کنه یکی خونه هست، الان هرجوری حساب میکنیم لامپا رو خاموش کنیم و دزد بزنه به صرفه تره!

توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

بقیه هم قشنگ بودند

شمسی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ

به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟
میگه : مشکل دارم، نمیشه
میگن مشکلت چیه ؟
میگه : گرسنه ام میشه !

--------------------------------------------------------------------------------

ای کسانیکه روزه نمیگیرید…….حداقل افطار کنید….. !
چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !

شمسی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ

ممنون آقا امین
نماز روزه شما هم قبول

شمسی پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ب.ظ

خونه شما چند تا مگس خانم و آقا دارد؟

خانمی به طرف آشپزخانه رفت و دید که همسرش با یک مگس کش این طرف و آن طرف می چرخد، پرسید : چکار می کنی؟
همسرش پاسخ داد : مگس شکار می کنم!!
خانم: آه ! چند تا کشته ای؟
شوهر : سه مذکر و دو مونث!!
همسرش با تحیر پرسید: چگونه تشخیص جنسیت آن ها را دادی؟
شوهرش گفت : سه تایشان روی مبل بودند و دو تا روی تلفن!!!!!!!!!!!!

قشنگ بود.

شمسی جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ

خدایا.....جایی بهتر از بهشت خلق کن
برای زیر پای مادرم می خواهم...

شمسی شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ

سه نفر با هم میرن ساعت فروشی ، ساعت می خرن 30000تومن.
یعنی نفری 10000تومن دادن.
صاحب مغازه به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000تومن نبوده 25000تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون !
شاگرد مغازه از این 5000تومن 2000تومن واسه خودش برمیداره
سخ تومن دیگه رو میده به اون سه نفر . نفری 1000تومن . پس اونا هر کدوم 9000 تومن دادن .
حالا سوال اینجاست :
که اگر 27= 9*3
2 تومن هم که شاگرد مغازه برداشته میشه 29 تومن .
پس اون 1000تومنه کجاست .؟
طراح سوال پروفسور حسابی
***********************************
آی من دیروز دنبال این 1000 تومن گشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی بالاخره پیدا شد!!!!!!!!!!!

امین شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام بر استاد عزیزم و سلام بر صاحبان این کلبه --طاعات قبول
خوب هر کسی با اومدن ماه رمضون یه چیزهایی یادش میاد-- یاد ؛فرزاد حسنی؛ افتادم و اون برنامه معروفش که الان احسان علیخانی داره ادامه میده و اینم یه شعر زیبا از ایشون

صدای ناله می بارید
ولی تن خشکه حسرت بود
طلوع بغض سرگردان
به عمر گریه میافزود
دریغ از جرعه ای خورشید
در این سرمای بعد از تب
دریغ از لحظه ای ساحل
در این امواج شب در شب
غزل مرثیه میخواند
کبوتر در پی دام است
از این ظلم فریبنده
خیال کفر آرام است
عقیق صبر وامانده
به صحرای سراب و خواب
طلوعی تازه میخواهیم
بیا ای عشق عالم تاب
به رنگه پرده کعبه
به جای پای ابراهیم
قسم بر مسجدالاقصی
که ما تنهای تنهاییم
که ما تنهای تنهاییم

سلام

شازده کوچولو شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.shazdekochulu.blogfa.com

█████____████
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█

محسن شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ

آفرینش شر
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد .
اوپرسید : آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد ، آفریده است ؟

دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : بله.

استاد پرسید : هر چیزی را ؟

پاسخ دانشجو این بود : بله هر چیزی را .

استاد گفت : در این حالت ، خداوند شر را آفریده است . درست است ؟
زیرا شروجود دارد .

برای این سوال ، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند .
استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است .

ناگهان ، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت : استاد ، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟

استاد پاسخ داد : البته .

دانشجو پرسید : آیا سرما وجود دارد ؟

استاد پاسخ داد : البته ، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید ؟

دانشجو پاسخ داد : البته آقا ، اما سرما وجود ندارد . طبق مطالعات علم فیزیک ، سرما عدم تمام و کمال گرماست . و شئی را تنها در صورتی می توان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد . و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد .
بدون گرما ، اشیاء بی حرکت هستند ، قابلیت واکنش ندارند .پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم .

دانشجو ادامه داد : و تاریکی ؟

استاد پاسخ داد : تاریکی وجود دارد .

دانشجو گفت : شما باز هم در اشتباه هستید ، آقا .
تاریکی فقدان کامل نوراست . شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید ، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور ، نور می تواند تجزیه شود .
تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم .

و سرانجام دانشجو پرسید : و شر ، آقا ، آیا شر وجود دارد ؟ خداوند شر را نیافریده است . شر فقدان خدا در قلب افراد است ، شر فقدان عشق ، انسانیت و ایمان است . عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند . آنها وجود دارند . فقدان آنها منجر به شر می شود .

و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند .

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

هوالطیف
سلام استاد
عبادت ها قبول در گاه حق
در این روزها و شب های قشنگ من رو هم دعا کنید
التماس دعا
در پناه حق

سلام

شمسی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ

این شعر رو امروز برام ایمیل کردن . با این که قبلا تو ی کلبه درویشان خوندمش ولی چون قشنگه دوباره تو کلبه خودمون می ذارم!!


کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش !
که مـؤذّن، شبِ پیـش دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب ک
وک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش !
که سحرگاه کسی بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
کوک کن ساعتِ خویش !
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
کوک کن ساعتِ خویش !
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است .....
کیوان هاشمی

طالبی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

زندگی من مثل یک برکه کوچک آب

آرام و بی‌سر‌و صداست

گاهی صدای عبور حشره کوچکی

یا صدای باد در علف‌های کنار برکه

آرامشش را به‌هم می‌زند

ولی چند لحظه بعد

دوباره سکوتی به وسعت ابدیت جاری می‌شود

طالبی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ

اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش؛ زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به خود ما بر می گردد.

لودویگ وان بتهوون

طالبی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ

جملاتی آموزنده برای اندیشیدن

1.همیشه حرفی را بزن که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضایش کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی پایش بایستی.

2.آنانکه تجربه‌های گذشته را به خاطر نمی‌آورند محکوم به تکرار اشتباهند.

3.وقتی به چیزی می‌رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته‌ای.

4.آدم‌های بزرگ شرایط را خلق می‌کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می‌کنند.

5.آدم‌های موفق به اندیشه‌هایشان عمل می‌کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می‌اندیشند.

6.گاهی خوردن لگدی از پشت، برداشتن گامی به جلو است.

7.هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قایل نیست دل نبند.

8.همیشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می‌دهد به راحتی دل بکنی

9.به کسانی که خوبی دیگران را بی‌ارزش یا از روی توقع می‌دانند، خوبی نکن و اگر خوبی کردی انتظار قدردانی نداشته باش.

10.قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.

11.هرگاه با آدم‌های موفق مشورت کنی شریک تفکر روشن آنها خواهی بود.

12.وقتی خوشبخت هستی که وجودت آرامش بخش دیگران باشد.

13.به خودت بیاموز هرکسی ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.

14.هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه‌ای می رسی که زندگیت را روشن می‌کند.

15.هرگاه نتوانستی اشتباهی را ببخشی آن از کوچکی قلب توست، نه بزرگی اشتباه.

16.عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری.

17.آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهایی را که باز می‌شوند، نبینی

18.تملق کار ابلهان است.

19.کسی که برای آبادانی می‌کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند.

20.آنکه برای رسیدن به تو از همه کس می‌گذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت.

21.نتیجه گیری سریع در رخدادهای مهم زندگی از بی‌خردی است.

22.هیچ گاه ابزار رسیدن به خواسته دیگران نشو.

23.از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کنی.

24. دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می‌کنی .

خورخه لوییس بورخس

طالبی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ

عظمت همواره در جستجوی چشمی است که او را ببیند

و خوبی همواره در انتظار خردی است

که او را بشناسد

و زیبایی همواره تشنه ی دلی

که به او عشق ورزد...

دکتر علی شریعتی

طالبی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ

تقدیم به دو مادربزگ عزیزم که امسال در کنارم نیستند:

دیگر نیست
آه آن صدای خوش طنین
شور آفرین والا
دیروز با ما بود دیگر نیست
این آسمان این کوه این ماه این درختان را
با آن نگاه نازنین
وان خنده ی شیرین
گرم تماشا بود دیگر نیست
آن چهره ی پر مهر
آن دست گرم
آن قلب پاک
آن عشق
اینجا بود دیگر نیست
وقتی سخن میگفت
جانها پر از آهنگ و آوا بود دیگر نیست
همراه در یک کاروان بودیم و میرفتیم
سیمای او هر گوشه پیدا بود دیگر نیست
دنیا چمن گل زندگی خورشید
در چشم ما
تا بود
زیبا بود دیگر نیست
فریدون مشیری

برای شادی روح تمامی اموات مخصوصا اونایی که پارسال تو این ماه مبارک کنارمون بودند وامسال نیستند و شهدای عزیز انقلاب صلوات.

خدا رحمتشون کنه
اللهم صل علی محمد و آل محمد

حسین بیدقی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام استاد
ببخشید که مدت زیادی خبری از من نبود. خوب هستید؟به خانواده محترمتون هم سلام برسونید

سلام حسین عزیز
ممنون تو هم سلام برسان

ماهور دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام استاد حالتون خوبه؟
سلام مقدسه جوووووووووووووووووووووووووووووووووون
سلام شمسی جووووووووووووووووووووووووووووووووون
خوبین؟
این ماهوری که میبینین الان اینجاست اون ماهور نیست ها
یه ماهور جدید با چشمان جدیده
بعد یک روز به حالت مرگ درد کشیدن دو روز قرنطینه در تاریکی و یک روز فقط با عینک بودن.....
بالاخره طلسم شکست....
انتظار شمادوت هم سر آمد....
دیروز دکتر لنز پانسمانمو برداشت گفت برو!!! خوب شدی
نمی دونی چقدر دنیا قشنگ شده اصلا برام نمی گنجید بدون عینک هم بشه همه چیز رو صاف دید!!!!
وااااااااااااااااااااااااااای
انقدر خوشحالم!! ولی انگار همش یه چیزی گم کردم!!
یه چیزی رو صورتم کمه!!! شمسی بادکتر آشنا شدیم بیا تورو هم ببرم!!! انقدر مهربونه فقط موقع عمل اگه حواست رو جمع نکنی چنان دعوا میکنه باهات
انقدر منو دعوا کرد.از زیر دستگاه اومدم بیرون میخنده میگه خانوم حالت خوبه؟میگم بله زنده ام آقای دکتر
گفت نیم ساعت دیگه میفهمی زنده بودن یعنی چی
اون لحظه معنی حرفشو نفهمیدم.چشمت روز بد نبینه دقیقا نیم ساعت بعد چشما انقدر درد گرفت می سوخت که اصلا یاز نمی شد احساس میکردم کور شدم بعد 4 ساعت زنده شدم!!!!
خلاصه الان همه جا هاله ای میبینم!!! دور سر همه دوستان هاله هست!!!
دلم انقدر برا هردوتون تنگ شده
انشاا.. بیشتر از قبل سر میزنم بهتون!
با چشمای جدید!
راستی بچه ها این دختر دایی زشت من عکس منو دیده بهش میگم آناهیتا این دختره زشته یا قشنگه ؟ میگه زشت!!!!!
میگم آناهیتا این منم هاااااا!!!
میگه تویی؟
میگم آره
میگه قشنگیییییییییییییییییییی
حالا یه درصد فکر کن پنجشنبه بیاد خونمون منو بشناسه!!!

سلام
خدا را شکر
خدا را شکر

شازده کوچولو دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

هروقت آب می خورم میگیم یا حسین
اما این روها که آب می بینی و نمی تون بخوری بگو یا عباس


مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب

ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد،سرخ شود چهرهء آب

زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریهء گل بود والا خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را



روی دست تو ندیده است کسی دریا دل

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را


سید حمیدرضا برقعی

آفرین

شمسی دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ق.ظ

یک داستان واقعی
در سال 1974 میلادی ، یک مجله انگلیسی گزارش مردی را نوشت که برای کوه پیمایی به کوهستان رفته بود ، اما ناگهان برف و کولاک سنگینی او را غافلگیر کردو در نتیجه راهش را گم کرد...
از آنجا که برای چنان شرایطی پوشاک مناسبی همراه نداشت می دانست که باید هر چه سریع تر پناهگاهی بیابد در غیر این صورت یخ می زند و می میرد. به رغم تلاش هایش دست ها و پاهایش کرخت شدند. می دانست که وقت زیادی ندارد. در هملن موقع پایش به کسی خورد که یخ زده بود و در شرف مرگ قرار داشت.
او باید تصمیم خود را می گرفت . دستکش های خیس خود را در آورد ، کنار مرد یخ زده زانو زد و دست ها و پا های او را ماساژ داد . آن قدر این کار را تکرار کرد تا مرد یخ زده جان گرفت و تکان خورد.
... و ساعتی بعد هر دو – سالم – توسط کوهنوردان دیگر نجات یافتند . در واقع آن مرد به خودش کمک کرد . زیرا کرختی دست هایش با ماساژ دادن دیگری از بین رفت و هر دو از مرک نجات یافتند.
ما انسان ها با کمک کردن به دیگران در واقع به خود کمک می کنیم . خیلی وقت ها همدلی با دیگران می تواند بار غم خودمان را کم کند .به محض این که کاری در جهت منافع کسی انجام می دهید خداوند نیز به شما فکر می کند.

طالبی دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام استاد.خوب هستید.طاعات و عباداتتون قبول.

و سلام به همه ی دوستان عزیزی که ما رو در داشتن این کلبه یاری میکنند.
شازده کوچولوی عزیزم سلام.چطوری؟خوبی؟ممنون از گل قشنگت.
آقا امین آقا محسن و آقای بیدقی سلام.مطالبتون خیلی قشنگ بود.
و سلام بر یاسمن خانم.عبادت های شما هم قبول در گاه حق.
شما هم تو این روزها و شب های قشنگ ما رو هم دعا کنید.

سلام شمسی جونم.چطوری؟نماز روزت قبول.چه خبرا؟از ماهور خبر نداری؟؟؟؟چشماش چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام

ممنون

ان شاالله طاعات شما و ما و همه مقبول حضرت حق باشه

طالبی دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ب.ظ

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...
با عشق !

شمسی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام به همگی
مخصوصا استاد گرامی
و ماهور و مقدسه ی عزیزم
عبادت های همگی قبول
ماهور جان از قدیم گفتن حرف راست رو از بچه بشنو !!

سلام

شمسی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ

پند

ای کسانی که دم از رفاقت می‌زنید
.
.
.
.
.
.
لااقل هر ٣٩ روز یک بار، احوالی از دوست خود بگیرید که اگر مرده بود به چهلمش برسید!

شمسی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ب.ظ

مشتی خاکم. سبک و آزاد و بی تعلق. نامی ندارم و کسی مرا نمی شناسد
با باد سفر می کنم. گاهی در باغچه ای کوچک اقامت می کنم تا به ریشه ای کمکی کنم
و غذای گیاهی کوچک را به او برسانم و
گاهی به بیابان می روم تا خلوتی کنم
و از خورشید، سکوت و سوختن بیاموزم


بسیاری اوقات اما خاک پای عابرانم
خاک پای هر کودک و هر پیر و هر جوان





سال ها پیش اما تندیسی مغرور بودم با چشم هایی از عقیق،
تراشیده و بالابلند



زندانی دیوار و سقف و مردم
فریفته ی پیشکش و قربانی و دست هایی که به من التماس می کرد
مردم خود مرا از کوه جدا کردند و تراشیدند و آوردند و بعد خود به پایم افتادند




هیچ کس به قدر من ناتوان نبود
آنها اما از من می خواستند که زمین را حاصلخیز کنم
آسمان را پرباران
می خواستند که گوسفندشان را شیرافشان کنم و چشمه ها را جوشان
من اما هرگز نه چشمه ای را جوشان کردم و نه گوسفندی را شیرافشان
و نه هرگز زمین و آسمان را حاصلخیز و پرباران



ستایش مردم اما فریبم داد
لذت تمجید، خون سیاهی بود که در تن سنگی ام جاری می شد
هیچ کس نمی داند که هر بتی آرام آرام بت می شود
بتان در آغاز به خود و به خیال دیگران می خندند
اما رفته رفته باور می کنند که برترند
من نیز باور کرده بودم

تا آن روز که آن جوان برومند به بتخانه آمد
پیشتر هم او را دیده بودم
نامش ابراهیم بود و هر بار از آمدنش لرزه بر اندامم افتاده بود
حضورش حقارتم را به رخ می کشید


دیگران که بودند حقارت خویش را تاب می آوردم
آن روز اما با هیچ کس نبود
بتخانه خالی بود از مردم
تنها او بود و تبری بر دوش

ترسان بودم و توان ایستادم نداشتم



ابراهیم نزدیکم آمد و گفت
وای بر تو، مگر تو آن کوه نبودی که مدام تسبیح خدا می گفتی؟
مگر ذره ذره خاک تو نبود که از صبح تا غروب یا سبوح و یاقدوس می گفت؟
تو بزرگ بودی، چون خدا را به بزرگی یاد می کردی





چه شد که این همه کوچکی را به جان خریدی؟
چه شد که میان خدا وبندگانش، ایستادی؟
چه شد که در برابر یگانگی خداوند قد علم کردی؟
چه چیز تو را این همه در کفرت پابرجا و مصمم کرده است؟
چرا مجال دادی که مردم تو را بفریبند و تو مردم را؟
وای بر تو و وای بر هر آفریده ای که با آفریدگار خود خیال برابری کند



و آن گاه تبرش را بالا برد اما هرگز آن را بر من فرود نیاورد
من خود از شرم فرو ریختم؛
غرورم شکست و کفری که در من پیچیده بود، تکه تکه شد

ابراهیم گفت: شکستن ابتدای توبه است و توبه ابتدای ایمان
و من توبه کردم
و بار دیگر ایمان آوردم به خدایی که پاک است و شریکی ندارد
ابراهیم گفت: تو امروز شکستی، ای بت
اما مردم هرگز از پرستش بتان دست برنخواهند دشت
مردم می توانند از هر چیزی بتی بسازند، و
اگر چوبی نباشد که آن را بتراشند و اگر سنگی نباشد که به پایش بیفتند
خیال خود را خواهند تراشید و به پای خود خواهند افتاد و خود را خواهند پرستید



و وای که پرستیدن هر چیز بهتر از پرستیدن خویش است
ابراهیم گفت: این مردم، خدا را کوچک دوست دارند؛
کوچک تر از خویش
خدایی یافتنی، خدایی ملموس و دیدنی
خدایی که بتوان بر آن خدایی کرد



اما خدایی که مثل هیچ کس و هیچ چیز نیس
خدایی که همه جا هست و هیچ جا نیست
خدایی که نه دست کسی به آن می رسد و نه در ذهن کسی می گنجد
خدایی دشوار است؛ و این مردم خدای آسان را دوست دارند

گفتم: ای ابراهیم! مرا شکستی و رهانیدی
از آن خدای سهل ساختگی،
حالا تنها مشتی خاکم در برابر دشواری خدا چه کنم؟


ابراهیم گفت: تو خاکی مومنی و از این پس آموزگار مردم
شهر به شهر و کوه به کوه و دشت به دشت برو
به یاد این مردم بیاور که از خاکند و خاک را جز فروتنی، سزاوار نیست
و اگر روزی کسی به قصه ات گوش داد
برایش بگو که چگونه ستایش مردم
مغرورت کرد و چگونه غرور، مشتی خاک را بدل به بت می کند

من گریستم و دست های ابراهیم خیس اشک شد

او مشتی از خاکم رابه آب داد و مشتی را به باد و مشتی را در رهگذار مردم ریخت


===

طالبی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ

کتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی 24=24.
با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند. به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:

دنیا 115 / آخرت 115
ملائک 88 / شیطان 88
زندگی 145 / مرگ 145
سود 50 / زیان 50
ملت (مردم) 50 / پیامبران 50
ابلیس 11 / پناه جستن از شر ابلیس 11
مصیبت 75 / شکر 75
صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧
مسلمین ۴١ / جهاد ۴١
طلا 8 / زندگی راحت ٨
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠
زکات ٣٢ / برکت ٣٢
ذهن ۴٩ / نور ۴٩
زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵
آرزو ٨ / ترس ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨
سختی ١١۴ / صبر١١۴
محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴
مرد ٢۴ / زن ٢۴
همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:
نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵
دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣
دریا + خشکی = 45=13+32
دریا = %1111111/71= 100 × 45/3۲
خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13
دریا + خشکی = % 00/100
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 % از کره زمین را فراگرفته است.
آیا همه اینها اتفاقی است؟
سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند.

طالبی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ

این سماور جوش است
پس چرا می گفتی
دیگر این خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دستهایت
سینی نقره نور
اشکهایم
استکان های بلور
کاش استکان هایم را
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز
عرفان نظر آهاری

طالبی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ

.اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هیچ چیز
مثل بازی قشنگ ما
عجیب نیست
بازی ای که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و یک عروسک گلی ست!
عرفان نظر آهاری

طالبی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:44 ب.ظ

گاهی فعل ها

چنان سریع ماضی می شوند

که باور نمی کنی

می گویند...می گفت

می شود...شد

و رفت

می رفت

و رفت

و دیگر هیچ گاه

باز نخواهد گشت..

طالبی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:08 ب.ظ

عیب کار اینجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم '' اشتباه می‌کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .

طالبی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ

حالا که روحم تحت تعقیب است!
رازهایم رابارمز مینویسم
باشعر رنگ میکنم
ومی سپارم بدست اهالی آباد احساس

آدمهای خجالتی
بچه های هنوز بدنیا نیامده

اکنون که زمین از مسیر همیشگی میگریزد
آخرین بذر گندم را میکارم
آخرین سه تار رابرمیدارم
وآخرین تصنیفی را میخوانم
زندگی زیباست
عشق پابرجاست
هر چه بادا باد

طالبی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ

زندگی خالی است ان را پر کن.

زندگی یک مشکل است با ان روبرو شو.

زندگی یک معادله است موازنه کن.

زندگی یک معما است ان را حل کن.

زندگی یک تجربه است ان را مرور کن.

زندگی یک مبارزه است قبول کن.

زندگی یک کشتی است با ان دریا نوردی کن.

زندگی یک سوال است ان را جواب بده.

زندگی یک موفقیت است لذت ببر.

زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو.

زندگی یک هدیه است ان را دریافت کن.

زندگی دعا است ان را مرتب بخوان.

زندگی درد است ان را تحمل کن.

زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با ان روبرو شی.

طالبی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ

زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت. خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم و قلبم باشد.
حالا هروقت که روحم یخ می کند، سنگ آتشینم سرد می شود و تنها سنگش باقی می ماند و هروقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند.
مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.
مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است.
عرفان نظر آهاری

طالبی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

اگر روح خداوندی دمیده بر روان آدم و حواست
پس ای مردم... خدا اینجاست
خدا در قلب انسانهاست...
به خود آ تا که در یابی خدا (خود آ) در خویشتن پیداست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد