کلبه درویشان ۸


"باران: تب هر طرف ببارم دارم،
دهقان: تب تا به کی بکارم دارم،
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
هرچه دارم از ندارم دارم!"

نظرات 176 + ارسال نظر
رحیمی نژاد سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد
سلام آقای رحمانی
از بازگشتتون خوشحالیم
کلبه ی نو مبارک
موفق باشید

سلام

حاجیان نژاد سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام استاد.امیدوارم همیشه سلامت باشید خواستم عرض ادبی کنمچند وقتی درگیر کارهای دفاع بودم نتونستم به کلبه پرمهرتان سری بزنم. یک سوال داشتم به نظر موادآزمون دکترا مثل سال گذشته عمومی ها وریاضی و زبان است!

سلام
رسیدن به خیر
ممنون از لطفتون
نه به نظر سوالات تخصصی می شوند.
سلام برسانید.

شمسی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
چه جالب آقای رحمانی برگشتند!
بازگشتتون رو تبریک میگم هم به وبلاگ هم از سفر!

شازده کوچولو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام استاد
سلام استاد
خوش اومدین آقای رحمانی. تبریک

سلام
ضربدر ۲

شازده کوچولو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

از رود تا دریا راهی نیست رودی که از خود بگذرد دریاست

سلمان رحمانی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

به نام خدا

درود بر استاد گرامی و دوستان عزیز

با سپاس فراوان از استاد از برای زحمتی که کشیدند
باشد که جبران کنم

از دوستان عزیز نیز سپاسگزارم

سلام بر خانم رحیمی نژاد
ممنون از حضور و تبریکتان
به کلبه خودتان سر بزنید
پیروز و سربلند در پناه خدا

سلام بر خانم شمسی
خیلی خوش آمدید
سپاس از برای حضور و تبریکتان
جالب تر هم میشه
بازم به ما سر بزنید
یا علی

سلام بر شازده کوچولو
خیلی خوش آمدید
درود بر شما
سپاس
بازم به ما سر بزنید
راستی شعرتان را چند شب پیش بود خواندم!!!!
پیروز و سربلند باشید
بازم به ما سر بزنید
یا علی

سلام

سلمان رحمانی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ

قلب تو همان جایی است که گنج تو آنجا است.

پائولو کوئلو-کیمیاگر

استاد چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه

وقتی که بارها و بارها از بی حیایی و بداخلاقی و ریاکاری برخی سخن می گفتم یرخی اصحاب صندوقچه با تعجب می پرسیدند مگر امکان دارد برخی این قدر سقوط کرده باشند؟
حال که با یاری خدا چشم این فتنه از حدقه در آمده و لافزنان دروغزن مدعی مجبور تکرار می کنم مجبور به در لانه ها پنهان شدن شده اند و ضمن عذر خواهی از تمامی عزیزان اعلام می کنم به منظور جلوگیری از هرگونه سوء استفاده احتمالی از نام عزیزان توسط بداخلاقان باید هویت افراد دست کم برای من مشخص باشد. در صورت خواستن داشتن نام مستعار باید خود را به من معرفی کنید و سپس با نام مستعار در خدمتتان هستیم. در غیر این صورت ما به آزادی شما احترام می گزاریم و انتظار احترام به آزادی خود را داریم.

ممنون از درکتان

سلمان رحمانی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ق.ظ


بزرگترین فریب دنیا این است که در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می دهیم و تصور می کنیم که سرنوشت بر زندگی مسلط شده است.
همین نکته بزرگترین فریب دنیا است.

سلمان رحمانی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ق.ظ


یک حقیقت بزرگ در دنیا وجود دارد که عبارت است از:

"چه کاری باید بکنی و چه کسی باید باشی"

مرتضی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه
مخصوصا استاد عزیز و سلمان خودم

چطوری پهلوون
میدونستم سرت خیلی شلوغه و به محض اینکه کمی وقتت آزاد بشه به ما سر میزنی
راستی این المپیاد چی بود که استاد گفت؟؟؟ چه کردی؟؟؟

حدس بزن دیشب پیش کی بودم!
آفرین، درست حدس زدی، جناب خرخون اعظم، برادر دهقان

استاد با چیزایی که دیشب میگفت باید لقبشو ارتقا داد، خرخون اعظم دیگه در حد و اندازه اش نیست

سلمان عزیز
امیدوارم به زودی ببینمت

یا علی

سلام

شمسی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ



این سایت غزلی رو که انتخاب میکنید برای شما با صدا و موسیقی می خواند
و همچنین تعبیر شعر نیز در زیر متن اصلی آورده شده
امیدوارم شما هم لذت ببرید
http://www.1doost.com/Hafez-All.htm


ممنون

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

به نام خدا
سلام


بزرگترین فریب دنیا این است که در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می دهیم و تصور می کنیم که سرنوشت بر زندگی مسلط شده است.
همین نکته بزرگترین فریب دنیا است.


یک حقیقت بزرگ در دنیا وجود دارد که عبارت است از:
"چه کاری باید بکنی و چه کسی باید باشی"


قشنگ بودند

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ق.ظ

به نام خدا
امام علی (ع) : از نشانه های دیگر متقین و پرهیزکاران این است که ایشان در دینداری نیرومندند و به یادگیری دانش دینی و الهی حریص اند دین را خوب فهمیده و دانسته بردبارند به دنبال کسب روزی حلالند و حساب کار خود را دارند در راه حق سر زنده و چالاکند و هنگام شهوت پارسایند هر کار خیری پیش آید انجام دهند ولی باز هم ترسانند گواهی حق را از دشمنان هم دریغ نورزند کار خیر را برای خودنمایی نکنند و از شرم هم ترکش نکنند به خیر او امید است و از شرش آسودگی و پناه است. تحف العقول صفحه 156

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد گرامی و همه ی دوستان عزیز
خدا قوت

سپاس از حضور همگی و پوزش بابت اینکه من کمی دیر پاسخ میدم

متاسفانه برخی جنبه آزادی ندارند!!! وقتی یه محیط آزاد می بینند از ابزارهای خلاف اخلاق استفاده می کنند. دلیل خیلی از مشکلات و حتی سیستم های دیکتاتور گونه اطلاعاتی شدید نیز حضور چنین افرادی است.
ببین صندوقچه ای که در ابتدا هرکس با هر نامی می توانست مطلب بنویسد (البته نه هر مطلبی) به اینجا رسیده است!
تازه با این سیستم مدیریتی!!!
بگذریم.

درود بر مرتضی عزیز
خیلی خوش آمدی
منم مشتاق دیدارم
میای سمنان یه خبری بده ما میایم پیشواز یا شما وقت نداری ما خدمت میرسیم
المپیاد ورزشی در ۴ ماده یا رشته بود ولی بیشتر حالت نمادین داشت و هدف کسب مقام نبود
تیم سمنان یه قهرمان دارت داشت
همچنین در دارت به صورت تیمی نیز امتیاز اول بود ولی دارت رو فقط انفرادی جایزه می دادن
همین دیگه!!!
پیروز و سربلند باشی
یا علی

سلام بر خانم شمسی
خیلی خوش آمدی
ممنون از حضورتان
بازم به کلبه خودتان بیایید
در پناه خدا
یا علی

درود بر خانم رحیمی نژاد
سپاس از حضورتان
زیبا بود
بازم به کلبه خودتان سر بزنید
در پناه خدا
یا علی

به نام خدا
سلام
به نکته ظریفی اشاره کردی.البته در سیستمهای دیکتاتوری گناه دیکتاتورها سر جای خود محفوظ است. شاید بهتر باشد بگوییم قبلا به هر تازه واردی با تساهل بیشتری برخورد می کردیم اما اکنون مجبور به اعمال مدیریت دقیق تری هستیم ولی در کل حرفت صحیح است.

طالبی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری (دکتر علی شریعتی)

سلام استاد.
سلام استاد.کلبه نو مبارک.موفق باشید.

سلام خانم طالبی
ممنون که هستید

سلمان رحمانی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

ارزش واقعی انسان به چیست؟
عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».

برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه ی آن است. اما معیار ارزش انسانها در چیست؟

هر کدام از جامعه شناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند. بعد وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه ی خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبتهای مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» «ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد».
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .

حضرت علامه در ادامه می گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش میآید؟ در واقع می فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی ارزش است!

اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم میشود. ثار الله اضافه ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه ی خدای متعال است.
مطالب فوق نقل به مضمون از علامه محمد تقی جعفری (رحمه الله علیه) می باشد.

ممنون سلمان

استاد جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ق.ظ

مرگ یعنی...
...فقر
فقر یعنی...
...

سلمان رحمانی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ

به نام خدا

درود بر استاد گرامی و دوستان عزیز
خدا قوت

آره استا٬ سیستم دیکتاتوری کمی متفاوت است ولی در برخی از سیستم ها که در میانه راه تغییر رویه می دهند و از آزادی اولیه کمی کاسته می شود و در واقع سیستم اطلاعاتی و یا به قول شما مدیریتی بیشتر اعمال می شود فکر می کنم که به دلیل همین باشد که خیلی از افراد جنبه ی آزادی ندارند.

بگذریم
پیروز و سربلند در پناه خدا

سلام خانم طالبی
خیلی ممنون از حضور و تبریکتان
به کلبه ی درویشی خود سری بزنید
خوشحال می شیم
در پناه یزدان پاک
یا علی

مرگ یعنی...
...فقر
فقر یعنی...
نبودن ذات پاک

با سپاس

سلام

وتفعیت این است که خیلی از افراد از آزادی سوء استفاده می کنند
اما باید با تمام قدرت اونها را سر جای خود نشوند.

آفرین
مرگ یعنی نبودن ذات پاک!
چه جالب

سلمان رحمانی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

انسان ها شایستگی این را دارند که حدیث خویش را کامل کنند.
حدیث خویش آن چیزی است که تو همیشه آرزوی انجامش را داشتی. هر یک از آدمها از آغاز جوانی٬ «حدیث خویش » را می شناسند. در این دوره از زندگی همه چیز روشن است و انجام شدنی. انسان از رویاها و آرزوهایی که دوست دارد در زندگی خود انجامش دهد٬ وحشتی ندارد. با گذشت زمان٬ نیروی عجیب و اسرار آمیزی سعی می کند به آدم بفهماند که شکل دهی و انجام «حدیث خویش» غیر ممکن است.

این نیروها به نظر می رسند که نیروهای مانع هستند ولی در واقع به تو یاد می دهند چگونه حدیث خویش را بسازی. اینها عواملی هستند که به عقل و اراده تو نظم می دهند. یک حقیقت بزرگ در این دنیا وجود دارد که عبارت است از:
چه کاری باید یکنی و چه کسی باید باشی.

کیمیاگر

یاسمن قاسمی پور شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام به همگی
کلبه جدید هم مبارک انشالله پیروز باشید
این شعر باران: تب هر طرف ببارم دارم... مصرع آخر ازنظر وزنی کلمه ای کم داره

در پناه حق

سلام

قابل توجه سلمان

مرتضی شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ق.ظ

سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم


با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

استاد شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ

مرگ یعنی...
...ترس

ماهور شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام آقای رحمانی.کلبه نو مبارک.موفق باشید

یاسمن قاسمی پور شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
فکر کردم شما این شعرو اینجا نوشتید!
آقای رحمانی...اشکال عروضی یافت شد!!
سلام آقای صفردوست
شاعر این شعر چه کسی بود؟
منو به یاد روزی انداختید که با خانم ترحمی و خانم فامیلی در خدمت استاد بودیم استاد شعری از خانمشون خوندن که واقعا پر احساس بود درست مثل همین شعر...
استاد یادتون میاد؟
در پناه حق

سلام
نه سلمان نوشته
آره یادم می آد:
هر دماز روزگار ما جزوی است
که گذر می کند چو برق یمان
...و اون وقت ما خونه دائمی ساخته ایم!

سلمان رحمانی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ

به نام خدا

درود بر همگی
خدا قوت

سلام خانم قاسمی پور
خیلی خوش آمدید
موجب سربلندی است
من شاعر نیم.
نمی دونم!!!
اگر مشکلی دارد استقبال می کنم از برطرف ساختنش.
با سپاس از حضورتان
بازم به کلبه درویشی خود سر بزنید
یا علی

درود بر مرتضی گرامی
زیبا بود
زود قضاوت نکردن و تصمیم عجولانه نگرفتن بسیار خوب است
بازم به ما سر بزن
یا علی

درود بر استاد گرامی
خیلیییی خوش آمدید
در پناه خدا
یا حق

سلام

استاد یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ق.ظ

مرگ یعنی...
...قایم شدن-پشت هرچی

شازده کوچولو یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ


سلام استاد
سلام آقای رحمانی خوبین؟

کیف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشید یه کمربند می خواستم ، آخه فردا تولـد بابامه !
به به . مبارک باشه .. چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ؟!
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت ..
فرقی نداره ، فقط ... فقط دردش کم باشه !!


سلام
هزار بار هم که بشنویم
باز گریه مان می گیرد
از این همه احساس!

مرتضی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

مرگ یعنی ...
... بدون شرف زندگی کردن

آفرین جوون

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام

باران: تب هر طرف ببارم دارم،
دهقان: تب تا به کی بکارم دارم،
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم!"

به نظرم اگه این طوری باشه درست میشه حالا اصل شعر چی بوده نمیدونم
در پناه حق

سلام
ممنون

سلمان رحمانی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:35 ب.ظ

امید بخش ترین آیه قرآن

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و

فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟


بعضى گفتند آیه"ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء"

(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد)سوره نساء آیه 48

امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ،

بعضى گفتند آیه"و من یعمل
سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما"

(هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110


امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .

بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم"

(اى بندگان من که دراثر گناه،بر خویشتن زیاده روی
کرده اید،ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است)سوره زمرآیه53


امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست !

بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا
فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله"
(پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد) سوره آل عمران آیه135


باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست .


در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند


فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم .

امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَٰلِکَ ذِکْرَىٰ لِلذَّاکِرِینَ ﴿هود: ١١٤﴾



و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش کنار مى‏رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش می‏کند،

آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد

سلمان رحمانی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ

به نام خدا

درود بر همگی
خدا قوت

سلام ماهور
خیلی خوش آمدید
سپاس از برای تبریکتان
بازم به کلبه درویشی خود سر بزنید
در پناه خدا

سلام خانم قاسمی پور
بازم ممنون که تشریف آودید
منتظرم٬ بفرمایید

سلام استاد
یعنی تا اینقدر
خدا رو شکر می کنم
خیلی خیلی خیلی شاکرم
وقتی برخی از انسان ها را می بینیم و پی به اخلاق شان شان می بریم متوجه داشته ها و نداشته هایمان می بریم و آنجاست که باید بزرگی خدا را یاد کرد.

استاد راستی امر به معروف و نهی از منکر به چه صورتی صحیح است؟
برای چه کسانی باید به کار ببریم؟
نحوه ی بیانش به چه صورت است؟
لطف می کنید؟
با سپاس
یا علی

به نام خدا
سلام
۱-باید درجایی باشد و به زبانی باشد که وضع را بهتر کند و نه بدتر که: لا نکلف نفسا الا وسعها
۲-با معاویه پس از اثبات فسقش جنگ باید کرد جنگ.
۳-با خوارج نیز وقتی دست به شمشیر بردند جنگ باید کرد جنگ
۴-سلمان و بقیه: هیچ وقت اجازه ندهید کسی به شعورتان توهین کند. هیچ وقت. به طریق اولی شما نیز این گونه نباشید.
ممنون

سلمان رحمانی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ

به نام خدا

برای رسیدن به آرامش کمی به اندرون خود مراجعه کنید. انسانی که خدا خلق کرده توانمندی هایی دارد که خود انسان هم از آنها بی خبر است. باید جست و جو کرد. باید تفکر کرد. خداوند وقتی راه را برای بازگشت همه باز گذاشته پس بندگان نیز بازگشت را قبول می کنند. برای یافتن خودتان٬ برای بزرگ شدن٬ برای یافتن حقیقت زندگی و آفرینش باید تفکر کرد. اندیشید. عمیق دید. به پدیده ها٬ به زندگی٬ به قدرت نامحدود پروردگار٬ به اینکه هر آنچه هست در ذات پاک و کبریایی او نهفته است. ما انسانها از همین ذات سرچشمه گرفته ایم. کمی به درون خود بازگردید و این ذات پاک را درون خود جستجو کنید. کمی به وجدان خود که برگرفته از ذات پاک پروردگار است رجوع کنید.
می شود انسان بود. می شود به هدف افرینش رسید.
برای رسیدن به هدف نیازی به استفاده از هر ابزار و وسیله ای نیست. نیاز به بدذاتی نیست. نیاز به پله کردن دیگران نیست.

عقده های فروخفته ی کودکی را از بین باید برد.
کینه و دشمنی را از بین باید برد.
حسادت را باید کنار گذاست.
طمع و حرص و آز را از زندگی دور کرد.
واقعیت ذات خود را پذیرفت.
واقعیت وجودی خویش را قبول کرد.
نقطه ضعف های خود را دید.
در برف سر خود را فرو نکنیم.
واقع بینانه ببینیم.
حق بگوییم حتی اگر به ضررمان باشد.
لقمه حلال بخوریم.
حق پروردگار را ادا کنیم چرا که فردا روز باید پاسخ بگوییم.
کمبودهای ایجاد شده در اثر پذیرفته شدن را با تخریب دیگری جبران نکنیم. به دنبال دلیل عدم پذیرفته شدن بر بیاییم.
نان به نرخ روز خور نباشیم.
ریاکاری و بوقلمون صفت نباشیم.
.
.
.
.

کمبودهای ایجاد شده در اثر (عدم) پذیرفته شدن را با تخریب دیگری جبران نکنیم.

حسین دهقان یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام استاد
خوبید؟

مرگ یعنی
پشت کردن به حقیقت

سلام سلمان جان
خوبی؟

تقدیم به دوستانم:

و چه خودخواه به خود مینگرند آینه ها ی غبار آلوده....!

سلام حسین عزیز
چطوری پسر؟
زیبا گفتی و بجا.

امین یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ http://miniboo3.blogfa.com/

سلام بر استاد و دوست عزیزم سلمان و بقیه دوستان
خواستم بگم من عاشق زن زیادی جلال آل احمدم شما چطور؟...

سلام
این به قول فرانسویها احساس طنز نهفته در کلامت منو کشته! شما را چطور؟

سلمان رحمانی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ

به نام خدا

درود بر همگی

سلام خانم قاسمی پور
ممنون از زحمتتان

باران: تب هر طرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم

ایرج زبردست

حسین دهقان دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ

ممنون استاد
بدک نیستم.نفسی میاد و میره
راستی بابت دکتری گروه شیمی تبریک میگم.

تقدیم به شما:

نفسی تازه کن ای سینه غم آلوده
که در این دل بماند
حسرت قهقهه از عمق وجودم
به دل نازک و دیوانه من
که ترک می خورد از ظلم سخیف بت مقرور زمانه

سلام سلمان

تقدیم به تو:

اینجا دریایش موج دارد!
جنگلش درخت!
آسمانش آبی ست
هوایش بیست درصد اکسیژن دارد
می گویند اینجا بهشت است...!

عید غدیر بر همه دوستان مبارک باد.

سلام
ممنون

رحیمی نژاد دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امید بخش ترین آیه قرآن
برای رسیدن به آرامش

خیلی عالی بودند
ممنون

امام علی (ع):سعی و کوشش نما که خداوند تو را در حال نافرمانی اش و ارتکاب گناه نبیند و بکوش که خداوند تو را در حال انجام طاعت خود مشاهده کند که اگر این گونه نباشی از زیانکاران خواهی بود. وسائل الشیعه جلد 15 صفحه 79

سلام

ممنون
قابل توجه عزیزان

سه چهار روزی مسافرتم
ان شاالله پس از مسافرت در خدمتم
ممنون از همه
خصوصا انتخابهای خوب خانم رحیمی نژاد.

رحیمی نژاد دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:20 ب.ظ

به نام خدا
سلام
خواهش میکنم استاد
سفر به خیر استاد:-)


سلام
ممنون

سلمان رحمانی دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ

به نام خدا

درود بر همگی
خدا قوت

به به به به
سلام حسین دهقان عزیز
خیلییییی خوش آمدی
سرافرازمان کردی
من خوبم. خدا رو شکر. در حال زندگی هستم و خدا رو شکر پر انرژی ام. تو چطوری مشتی؟ سرحالی؟
ممنون از حضور و نوشته ی زیبایت
بازم به ما سر بزن
پیروز و سربلند در پناه حق
یا علی

سلام خدمت دوست قدیمی
امین عزیز و دانا
خیلی خوش آمدی
دلمان برای جملات کوتاه و دلنشینت تنگ شده
به کلبه درویشی ما بازم بیا و رونقی بهش بده
ما خیلی ارادتمندیم
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی

سلام خدمت خانم رحیمی نژاد
خیلی خوش آمدید
ممنون از حضورتان
بازم به ما سر بزنید
سربلند و سرافراز در پناه خدا
یا علی

آشنا و ارمز سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ب.ظ

به نام خدا
سلام به استاد
سلام به آقای رحمانی
سلام به همه
عیدتون مبارک

آقای رحمانی کلبه نو مبارک

به نام خدا

سلام سلام به همه
ممنون
ببخشید ۴ روز نبودم (داوری طرحهای نخبگان استانهای گلستان-مازندران-گیلان و سمنان در گرگان)
ممنون که شما بودید.

عید شما نیز مبارک

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
هر وقت بفرمایید بنده در خدمت هستم
فقط نمی دونم به خاطر مشغله هایی که هست می تونم مثل سایر دوستان روزی چند بار مطلب بفرستم یانه
امیدوارم موفق بشم!
در پناه حق

سلام
حتما ان شاالله خوب می شود.
لطفا متن ونام کلبه را ارسال کنید.
ممنون

ضمنا ببخشید سمنان نبودم.

شازده کوچولو چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد: من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود...
پسرم من میزنم یا تو؟ این بار پسر جواب داد شما میزنی.
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟؟؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی....



به نام خدا

سلام سلام به همه
ممنون
ببخشید ۴ روز نبودم (داوری طرحهای نخبگان استانهای گلستان-مازندران-گیلان و سمنان در گرگان)
ممنون که شما بودید.

سلمان رحمانی جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ

غرور

یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت:
“اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت،
که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”

به نام خدا

سلام سلام به همه
ممنون
ببخشید ۴ روز نبودم (داوری طرحهای نخبگان استانهای گلستان-مازندران-گیلان و سمنان در گرگان)
ممنون که شما بودید.

سلمان رحمانی جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ


کمی زود بود، ولی...دعایت گرفت مادر بزرگ !...پیر شدم... !!

به نام خدا

سلام سلام به همه
ممنون
ببخشید ۴ روز نبودم (داوری طرحهای نخبگان استانهای گلستان-مازندران-گیلان و سمنان در گرگان)
ممنون که شما بودید.

سلمان رحمانی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ق.ظ

به نام خدا

درود بر همگی
خدا قوت

یه نکته ای رو می خواستم خدمت دوستان عزیز عرض کنم:

احتمالا توی زندگی به افرادی برخوردید که ادعاهای خیلی بزرگ دارند و خود را علامه دهر می دونن و چون اندکی اطلاعات کسب می کنند گمان می کنند که دیگر کسی بالاتر از آنها نیست و سراسر غرور می شوند.
خیلی جالب است که در یک زمینه تنها اطلاعات اندکی خواهند داشت ولی خود را استاد آن زمینه می دانند!!!
به عنوان مثال در مورد یک نرم افزار علمی کمی اطلاعات دارند ولی به گونه ای از کاربردهای آن سخن به میان می آورند که گویی خود به وجود آورنده آن هستند.
یا اینکه چند مصرعی شعر بلندند و خود را شاعر می دانند!!!

وقتی این موضوع برایتان ثابت می شود که در جاهای مختلف (محافل و مکان های مختلف)٬ هر جا که بحثی باشد ردپایی از این افراد دیده می شود و در تمام این موارد تنها چند نکته یا نوشته کاملا یکسان وجود دارد.
گویی که این اشخاص تازه به دوران رسیده اند و وقتی اطلاعات سطحی از موضوعی به دست می آورند دیگر به دنبال بسط اطلاعات خود نیستند و با همان اطلاعات اندک خود را علامه می دانند.
چه بسا همین اطلاعات اندک را نیز با تلاش خود کسب نکرده اند بلکه یه جورایی تقلید و بازگویی اطلاعات دیگران است!!!

باز هم این سخن را باید گفت که:
درخت هر چه پر بار تر٬ افتاده تر.

سلام سلمان

و یکی از ریشه های آن فقر است. فقر
مهمترینش فقر فرهنگی

سلمان رحمانی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ق.ظ


و چه جالب است این حکایت که:
ادبیات هر کس ثابت است و میتوان از نوع سخنان و حتی نوشته های یک فرد پی به شخصیتش برد.
حتی آنهایی که با چند شخصیت ظاهر می شوند!!!
با نام مستعار ظاهر می شوند و ادعای شجاعت می کنند!!!
ادعای این را دارند که حرف حق می زنند در حالی که خود اصول جوانمردی را نمی دانند و به نامردی می جنگند.
حتی با دیگر افراد دوستی می کنند و هر یک را ابزاری می کنند تا به هدف خود برسند و در واقع چون توان مقابله ی رو در رو را ندارند به راه های غیر اخلاقی و کثیف جهت مبارزه روی می آورند.
نقاب به روی می کشند و خود را تحت عنوان دوست جای می زنند و حتی بسیار ادعای صالح بودن می کنند ولی در عمق هدف خود دشمنی می کنند.
و به گمان خود می توانند نقش بازی کنند به گونه ای که کسی متوجه آنها نمی شود!!!

ولی در خواب هستند و سر خود را در برف فرو برده اند!!!

باشد که همه به راه راست هدایت شویم!!!
آمین

دلیلش فقر است سلمان
فقر فرهنگی.
که با عدم ایمان -ایمان واقعی- همراه می شود.
و کم کم برای این افراد هدف وسیله را توجیه می کند.
و وامصیبتا اگر تحت لوای مذهب این کار شود (اینان دزد اعتقادات مردم نیز هستند).
دارندگان این اخلاق برای پیشبرد امور خود با شیطان نیز دست دوستی می دهند.

عقده های فروخفته کودکی نیز معمولا دخیلند و چون تمایل ذاتی زیادی به تشکیل باند دارندصرف نظر از تفاوتهای بعضا ظاهری باند خاص خود را تشکیل می دهند. یعنی با ظواهر و عقاید گوناگون نیز بینشان می یابی که بنا به مصلحتی حقیر یکدیگر را پله کرده اند! اگر اینها مراقب نباشند حتی زمینه تروریست شدن هم دارند! نمونه لامذهبشان معاویه و نمونه مذهبیشان خوارج که حجت خدا را هم ترور کردند! همانها که علی ع راجع بهشان فرمود دارندگان این طرز تفکر در صلب پدران و ارحام مادران تا قیامت هستند. خدا به داد همه برسد. آمین
چه حسابی پس بدهندلافزنان دروغگوی ریاکار

سلمان رحمانی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ


جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟

گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟

گفت: خودم را می بینم !

عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی !

آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند : شیشه

اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی

این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.

اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند

تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری،

تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری

یاسمن قاسمی پور شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد
اسم کلبه ؛
از تو چه پنهون ...
باشه لطفا


این شعر از هوشنگ ابتهاج برای پست اول کلبه :

هوا بد است
تو با کدام باد می روی
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
چه فکر می کنی؟
جهان چو آبگینه ی شکسته ای ست
که سرو راست هم دراو شکسته می نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش




چون تا فردا ظهر خونه نیستم در کامنت بعدی چندتا پست میفرستم براتون هر وقت صلاح دیدید تایید بفرمایید



سلام
چشم
ممنون

یاسمن قاسمی پور شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

هوالطیف
سلام استاد
سلام به همگی

می خوام اطلاعاتی راجع به تپه سیلک بدم چقدر تاریخ که زیر وجب به وجب خاکمون بود و بر باد دادیم...
اسم سیلک به اندازه ی سی و سه پل معروف نیست اما چه تاریخی پشتشه. برای بار چندم داشتم فیلم بازدید از تپه های سیلک رو می دیدم و چقدر دلم سوخت به خاطر تمام حرفهای آقای کارشناس

تپه باستانی سیَلْک در منطقه فین کاشان واقع شده و قدمتی در حدود هفت هزار سال داره.سیلک نام اولین تمدن شهر نشینی ایران مرکزیه که به گفته آقای کارشناس در این شهر شهرک صنعتی هم داشتند و کار استخراج مس و نقره و سفال سازی رو انجام میدادن
قدیمی‌ترین خاستگاه تمدن بشری رو سیلک کاشان عنوان می‌کنند، یعنی اولین جایی که شهر نشینی شکل گرفت، آنجا که آریایی‌ها اولین تمدن شهر نشینی را ایجاد کردند.

جالبه بدونیم در سال 1312تعدادی اشیای بی نظیر به موزه لوور هدیه میشه رومن کریشمن کارشناس این موزه از زیباییش شگفت زده میشه آن قدر می گرده تا می فهمه این سفالینه ها مال تپه شمالی سیلکه.و 5 یا شش سال بعد که تحقیقاتشون کامل شد 29جلد کتاب به چند زبان زنده دنیا نوشته میشه به جز فارسی و 7 نمایشگاه مهم در سایر کشورها برپا میشه به جز ایران.امروزه در دنیا طبق گفته آقای کارشناس کتاب های سفال سیلک در دانشگاه تدریس میشه اما ما تنها درنیم خط در کتاب چهارم دبستان آن هم به تازگی اشاره ای به سیلک کردیم...
نکته مهم این جاست که سفالینه های سیلک مقیاس سنجشیه برای هر سفالینه ای که قدمت نا مشخص داره
بر روی این تپه بقایای ساختمانی دیده میشه که احتمال دادن زیگورات بوده و خورشید پرست بودند
تکه استخوانی پیدا میشه در این منطقه که روش نقش یک انسان کنده کاری شده بود گریشمن ادعا می کنه که کسی که این هنر رو آفریده باید کسی باشه که کلاس رفته باشه چون تناسب تمام اجزای بدن این نقش رعایت شده حتی به چین خوردگی های لباس فرد هم توجه شده
7000سال پیش در این منطقه فنر پیدا شده!
این معبد از چغازنبیل هم قدیمی تره و تمام اشیاو اجسادی که از این منطقه به دست اومد به فرانسه برده شد و به جز دو3جسدکه در شرایط بسیار بدی نگهداری میشه (از نظر امنیت و اینکه بی اهمیت در حال تجزیه شدنه
چون کنار محفظه ی شیشه اش شکسته و د رمعرض هوا قرار گرفته)
ار نکات جالب توجه اینه قدم که میذارید به این محوطه تا چشم کار می کنه تکه های سفال در اطرافتون ریخته شده که هر کدوم قدمتی بالای 4000سال داره
از این همه تاریخ به جز دو سه جسد در حال تجزیه و چند نمونه انگشت شمار از اشیا که در موزه ملی هست واقعا چی مونده....
حالا که هیچی تو دستمون نیست چرا حد اقل تو کتابا نمی نویسیم که چی داشتیم ... چرا بچه های راهنمایی و دبیرستانی از شنیدن اسم سیلک هم ، تعجب می کنن و حتی نمیدونن همچین جایی وجود داره
چو ایران نباشد تن من مباد ....
دلم میخواد به جای همه ی حرفایی که تو دلم هست فقط نقطه چین بذارم ..............

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد