کلبه اهل بیت (علیهم السلام)-به پیشنهاد مرتضی

به نام خدا 

به پیشنهاد مرتضی در روز رحلت و شهادت پیامبر رحمت و نوه گرامی و مظلوم ایشان این کلبه راه اندازی می شود. ان شاالله کلبه محکم و مفیدی می شود. 

ممنون

نظرات 74 + ارسال نظر
سلمان رحمانی چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ب.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی و استاد عزیز
منتظر حضور شما بودم ۱۳

منم با نظرت موافقم و نمی گویم که عقل انسان به تنهایی قادر به درک تمام آیات قرآن است.
همچنین جایگاه معصومین هم مشخص است و من منکر ان نیستم.
همچنین همان طور که فرمودی در قرآن نیز هست که اشاره به رجوع به عالمان دین شده است و منم در مواردی قبول دارم چرا که این زبان عربی است که با تغییر اعراب کلمه ای معنای آن تغییر خواهد کرد و چه بسا به طور کامل معنایش عوض شود و به هیچ وجه موافق با این نیستم که به طور سلیقه ای و با نظر شخصی به قرآن بنگریم و هرکس بر اساس سود شخصی از آن برداشت کند. آنوقت ابزار می شود اما سخنم در مورد این مسئله است که نکات ابتدایی و احکام عمومی که در قرآن برای عموم مردم است نبایستی نیاز به مفسر داشته باشد. منکر این موضوع نیستم که در برخی موارد بدون شک نیاز به تفسیراست تا مسئله روشن تر شود.

سخنانم از نظر خودم روشن هستند ولی شاید بیانم روشن نباشد.
منظورم این نیست که هیچ نیازی به مفسر نیست بلکه می گویم که در اصول راستین ابتدایی که در قرآن به روشنی وجود دارد نیازی نیست و خود انسان های معمولی نیز میتوانند برداشت صحیح را داشته باشند.

استاد منم با نظر شما موافقم که جای این بحث اینجا نبود و از مرتضی عذر می خوام ولی خوب ماهیت چنین موضاعاتی اینگونه است که ممکن است به حاشیه روند.
در مورد مثالم جامعه ی عامه ام شیمیدانان بودند و در مقایسه جامعه ی عامه قرآن درس زندگی می دهد و مولا علی (ع) به صورت عملی دستورات قرآن پیاده می کنند که میتوان نتیجه را به صورت واضح مشاهده کرد.

بازم از مرتضی عذر می خوام و اگر نیاز به ادامه بود من در کلبه ی درویشان بحث رو ادامه خواهم داد.

در پناه خدا

به نام خدا
سلام
با این که اصطلاح محل بحث را با موضوع بحث جانشین کزدم باز هم نتوانستم منظور را برسانم.

۱۳ پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ق.ظ

به نام خدا

سلام برهمه

جناب رحمانی من هم با شما موافقم اگر از این منظر نگاه کنیم که فردی در حال تحقیق در مورد ادیان باشد و بخواهد در مورد اسلام تحقیق کند در این مرحله قران برای او کافی است(اگر بخواهید این را ثابت کنیم نیاز به تحقیق و دقت بیشتری در قران کریم داریم)متاسفانه خود من زیاد از زبان عربی شناختی ندارم ولی از عوامل اصلی که باعث شد مردم ان زمان به این کتاب مقدس رجوع نمایند فصاحت و بلاغت معجزه اسا این کتاب بود.قران خودش کسانی که کورکورانه تقلید و تبعیت میکند سرزنش میکند(البته مفهوم مدنظرم هست).تا انسان به شناخت وبعد از ان به یقین نرسد اعتقادات سطحی او در اعمالش بروز نخواهد کرد و مشکل اکثر ما هم مخصوصا قشر جوان از همین جا شروع میشود

یا حق

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد عزیز
استاد راستش پاسخ قبلی اتان را کمی با عجله خواندم
دوباره که خواندم متوجه شدم که فرمودید موضع بحث اینجا نیست ولی در پاسخ بعدی گفته اید که موضوع بحث اینجا نیست. متوجه نشدم کدامیک کامل کننده ی جمله اتان است ولی به هر حال من خدمت خواهم رسید.

درود بر ۱۳ گرامی
نظر من هم همین است
می گویم اصولی که در قرآن بیان شده اند به دلیل روشنی نیازی به مفسر ندارند و به جمله ی مرتضی که گفته بود و بحث از آنجا شروع شد.
به هر حال ممنون که شرکت کردید
پیروز و سر بلند در پناه خدا
یا علی

سلام
بعدا متوجه شدم.
معذرت می خوام منظور موضع بوده است.
ممنون

مرتضی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

سلمان عزیز
دیروز کامنت دوم ام ارسال نشد (ایراد از اینترنت دانشگاه بود)
تو اون گفته بودم که هدفم از این کلبه راه اندازی یه سری مباحث دینی بود نه صرفا نقل تاریخ صدر اسلام.
ما از مطالعه در تاریخ می تونیم عبرت بگیریم اما اگه در اونها تفکر و تامل کنیم به خیلی چیزهای بیشتر نیز می رسیم.

این بحثی که اخیرا درگرفته می بایست همون اول شکل می گرفت و چون مسافرت بودی انتظار از سر گیری اش رو داشتم
از نظر من این مباحث به حاشیه رفتن نیست و اتفاقا ضرورت هم دارد.

اما موضوع دیگر:
به وضوح می دیدم که این کلبه (و صندوقچه) با دشمنی هایی مواجه بشه که به مقابله با اونها بایستی پرداخت اما نباید از هدفمون غافل بشیم.
در اون کامنت فقط مدیریت کردم و دلخوری و گلگی ای در میان نبود.

از استاد و خانم رحیمی نژاد و بقیه عذرخواهی می کنم و پیشاپیش می گم اگه احیانا احساس کردم داریم به حاشیه می ریم یا از بحث منحرف می شیم گوشزد خواهم کرد و انتظار دارم از دستم دلخور نشید

یا علی

سلام

مرتضی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ب.ظ

13 عزیز سپاس از حضورت و نظر کامل و جامع ات
کنکور هم که تموم شده و انشالله منتظر هم وارد بحثمان خواهد شد
بحث چند نفره خیلی بهتر از بحث دو نفره است
از خانم معماری پناه و امین و ... دعوت می کنم تو بحث ما شرکت کنند

توصیف پرنده و دو بالش رو که نقل کرده بودم مصداق عینی حدیث ثقلین است.
ولله نمی تونیم بدون یکی از اینها به کمال الهی برسیم. اگه فقط به یکی بچسبیم همیشه یه پامون لنگ می زنه.

سلمان با این حرفت که اگه قرآن رو بشناسیم، امام علی (ع) رو خواهیم شناخت کاملا مخالفم. دلیلش رو هم به استناد از تاریخ می گم-سخنرانی حاج مهدی طائب-شب اول محرم امسال:

1- ابن ملجم مرادی مفسر قرآن صادراتی کوفه به مصر بود و در مسجد جامع مصر قرآن تفسیر می کرد و بعد از جنگ صفین ملحد امام علی (ع) شد و وارد خوارج شد طوری که واسه جنگ نهروان از مصر به عراق اومد.

2- شمر هم اهل نماز شب و روزه های متسمر و تلاوت قرآن بود اما وارد خوارج شد و در نهروان مقابل مولا جنگید و در روز عاشورا سیدالشهدا رو به شهادت رسوند.

3- میثم داشت با مولا در دل شب راه می رفت. از یه خانه ای صدای قرآن با صوت محزون شنید. ایستاد تا گوش بده. مولا ازش پرسید: چرا ایستادی؟ میثم گفت: ارتباط این شخص با خدا و راز و نیازش با پروردگار منو متوقف کرد. حضرت گفت: بیا بریم میثم، این حرفها از گلوش پایین نرفته، این نمی فهمه چی داره می گه.
میثم چون این سخنان رو از مولا شنید قبول می کنه و به راه می افتند.
گذشت تا بعد از جنگ نهروان.
میثم با مولا میون کشته ها قدم می زدن که یهو حضرت نوک ذوالفقار رو روی سینه ی یکی از کشته ها گذاشت و فرمودند: میثم این شخص رو می شناسی؟ میثم گفت: نه
مولا گفتند: این همونیه که اون شب صوت قرآنش تو رو متوقف کرد.

4- در جنگ جمل مولا با عایشه همسر پیامبر جنگید.
دو آیه از قرآن رو می گم. یکی در باب همسران پیامبر و دیگری در باب احترام به پدر و مادر
1- زنان پیغمبر مادران شما هستند.
2- یه وقت به پدر و مادرت اوف نگی و اونهارو از خودت نرونی!
تو جنگ جمل مردم مسلمونی که می خوان به قرآن عمل کنند با کنار هم گذاشتن این دو آیه نتیجه گرفتن که:
عایشه مادر ماست و ما نباید با او بجنگیم و اونو از خودمون برنجونیم و این شد که 18 هزار نفر در مقابل مولا جنگیدند (یاران مولا 6 هزار نفر بودند که از جمع اینها شاید 100 تا شیعه پیدا می شد و مابقی سنی بودند).


سلمان عزیز می دونی دلیل این همه انحراف چیه؟
نداشتن ولایت پذیری و بصیرت!
اگه ابن ملجم و شمر به امام زمانشون ولایت داشتند و از بصیرت برخوردار بودن، معصوم ترین انسان های روزگار رو شهید می کردند؟
یا در جنگ جمل عایشه مصداق اون دو آیه بود؟ اگه اون 18 هزار نفر بصیرت داشتند و ولایت مولا رو قبول داشتند اونطوری لشکر کشی می کردن؟
عایشه مصداق این آیه است که:
آهای زن های پیغمبر تو خونه بگیرید بشینید و مثل زنان دوران جاهلیت از خانه بیرون نیاید.

ادامه بحث در کامنت بعدی

مرتضی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ

ما داریم توی دوتا فاز مختلف بحث می کنیم.
نگاه من این است که ضرورت دین رو قبول کردیم. اسلام رو پذیرفتیم و حال برای اینکه حق دین رو ادا کنیم به مطالعه در اون بپردازیم که با چندتا سرفصل خیلی بزرگ رو به رو می شیم
1- شخص پیامبر و اهل بیت ایشان
2- معجزه ی پیامبر - قرآن مجید
3- اصول دین و فروع دین
4- احکام اسلام
و ...

اما سلمان نگاه تو چندین پله عقب تر از منه (عقب تر به معنای زیر بنایی تره)
اینجوری بگم که تو می خوای یه زمین بایر رو به ساختمان تبدیل کنی و من ساختمان آماده رو می خوام تعمیر کنم.
طبیعتا با اختلاف نظرهای بسیاری مواجه خواهیم شد چون فعالیت هامون متفاوته.
تو می خوای پی ریزی کنی در حالی که من می خوام دیوارهاشو رنگ بزنم و غیره
متوجه منظورم که می شی؟

با این حال به بحث ادامه بدیم چون هر کدوم اون یکی رو واسه بهتر شدن راهنمایی می کنه.

یه سوال طرح کردی که کلا باهاش مخالفم.
آیا ابتدا قرآن نازل شده یا مولا علی (ع) و حضرت محمد (ص) معرفی شده اند؟
معلومه که ابتدا پیامبر شناخته شد. محمد امین، محمد درستکار، محمد صادق و غیره
اگه پیامبر از قبل شناخته نشده بود یا اینکه انسان درست و حسابی ای نبود، عوام رسالتش رو می پذیرفتند؟
حکم مسلمون شدن ما خواندن شهادتین است نه قرآن خوندن
این همه آدم قرآن می خونن و مسلمون نیستند اما مادامی که می گویند اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد الرسول الله و اشهد ان علی ولی الله بعنوان مسلمان شناخته می شن

مسلمون کسی است که رسالت پیامبرش رو پذیرفته باشه یعنی ولایت اون رو قبول کرده باشه
که در اینصورت به خدای او ایمان میاره و در این موقع است که کلام وحی (قرآن کریم) رو متوجه می شه.

سلمان شاید بگی خیلی ها با رسالت پیامبر مخالفت کردن اما سوال اینجاست که چرا به دشمنی پرداختند؟
دلیلش واضحه، چون اسلام رو مغایر ثروت اندوزی خودشون می دونستند. اسلام با برده داری مخالفت می کرد. اسلام با برابری زن و مرد موافق بود در حالیکه دختران رو زنده به گور می کردند. و غیره

بچه ها خواهش می کنم به یه اهل فن و عالم به موضوع مراجعه کنید و بپرسید که آیا تفسیر تنهای قرآن عامل هدایت ما است یا اینکه بایستی در کنارس پذیری هم داشته باشیم تا در نبرد حق و باطل به سوی شیطان کشیده نشیم.

بچه ها مخاطب من فقط سلمان نبوده و نیست
و خیلی سعی دارم بگم که دونستن تاریخ اهل بیت امری بسیاری ضروری است و تا وقتی که این ضرورت حس نشه مطالبم حکم قصه داره نه حکم تعلیم و تربیت!!!
و بایستی تفکر کرد

کسی که تو مطالب قبلی ام تفکر کرده به این حقیقت رسیده که اسلام کامل شده و اصلاح شده ی دین ابراهیم خلیل الله است. یعنی پیامبر ابهامات، شبهات، تحریفات و نقایص دین ابراهیم رو بر طرف کرده و دینی جدید با نام اسلام (که از ریشه تسلیم آمده است) پایه گذاری کردند.

مرتضی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ

و نکته ی آخر
همانطور که گفتم طرح این بحث لازم و ضروری بود.
هرجا که احساس می کنید این نیاز برطرف شده بگید تا مابقی مطالب رو بیارم و در راستای اونها به بحث بشینیم.

در ضمن باز هم تاکید می کنم که صرفا به مطالب گفته شده اکتفا نکنید و خودتون هم تحقیق کنید و مارو هم از نتیجه تحقیقتون باخبر کنید.
هرکسی بسته به وسع خودش به یه سری منابع دسترسی داره که شاید من نداشته باشم.

راستی استاد درباره ی مسئله ی شهادت پیامبر به چه نتیجه ای رسیدین؟

علی یار و یاور همتون باشه

به نام خدا
سلام
تحقیق نکزدم
آن چه که از قبل در خاطر دارم این است که پیرزنی (که در باطن یهودی بوده) ایشان را به کله پاچه (که ظاهرا حضرت دوست می داشته اند) دعوت می کنه و سمی بوده. حضرتدر حال صرف پاچه بود که به یاری خدا مطلع می شود و و پیرزن در مقام توجیه می گوید می خواستم امتحان کنم اگر از طرف (استغفرالله) کذاب یودی پس چه بهتر که نابود می شدی اما اگر از طرف خدا بودی که می فهمیدی و چون متوجه شدید پس دریافتم که حقید!
و پیامبر او را بحشید
اما این سم پس از مدتی اثر خود را اعمال کرد.

صرف نظر از این موضوع مرتضی من اعتقاد دارم که حیف است که معصوم به طریقی غیر از شهادت از دنیا برود!

ممنون

استاد جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ

بشکن سبوی باده را ،مستی تویی مستی تویی

در این سرای نیستی،هستی تویی هستی تویی

تو آفتــــــاب هشتـــمین سرّ چهــــــارده عــــــــدد

بیــــــــدار کن خــــواب مرا از وحشت این دیـــو و دد

بنگر که از هفت آسمــــان ، جایی فراســــوی زمان

نوری هبـــــــوط می کنــــــد در غربت این لامکــــان

بنگر که دریـــا خون شده ، فوارّه ها گلــــــگون شده

لیـــلای بی دل را ببین ، از عشـق تو مجنون شده

در این غروب واپسین ، از چتــــــر خورشیــــد یقین

نور حقیقت می چکد ، بر خــــــاک مشکـوک زمین

فریاد و بانگی می رسد ، عــــــالم سکوت می کند

از هیبتش سلطــــان دهر ، آســان سقوط می کند

فریاد و بانگی می رسد ، محشـر نمایان می شود

از تاول آیینه ها ، خـــــورشید گریــــان می شـــــود

تقدیر ما در دست تــــــو ، زنجیر بر دستـــــــــان ما

ما را رهـــا کن از عدم ، هستی بده بر جــــــان ما

رحیمی نژاد شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

به نام خدا
سلام
چرا دنبال برتری بین قرآن و یا امامان و ولایت می گردیم من تحقیق نکردم چیزی که تو فکر خودمه می گم زمان پیامبر و امامان بارها شنیدیم و خوندیم که افراد با دیدن این بزرگواران و همنشین و هم صحبت شدن با آنها از آنها در مورد دینشان می پرسیدند و می گفتند دینی که چنین انسان هایی تربیت کرده دین حق است.
امروزه هم افراد زیادی رو می بینیم که دین پدر و مادرشون اسلام نیست تو کشور مسلمانم به دنیا نیومدن اما با خوندن قرآن و مقایسه ی آن با کتابهای دیگر مسلمان شدن بعضی هم با تحقیق در زندگی و شخصیت امامان سعی در شناخت دین آنها یعنی اسلام کردن.افراد متفاوت هستن لحظه ی بیداری و آگاه شدن برای افراد مختلف متفاوت است خدا در قرآن میگه ما هر که را بخواهیم هدایت میکنیم خدا میگه یه آیه ممکنه باعث هدایت یک انسان بشه و هم ممکنه انسان دیگری رو در گمراهی گرفتار کنه .
چیزی که اهمیت داره اینه که بعد از این که لطف خدا شامل حال آدم شد و انسان فهمید (به هرطریقی با خوندن یک آیه یا یک حدیث) که اسلام برترین دین است برای بهتر شدن باید هم قرآن رو داشته باشه و هم ولایت و امامان .
ما برای خوندن یک کتاب درسی که نوشته ی یکی مثل خودمون هست میریم دنبال استاد و کلی سوال می پرسیم چند تا کتاب هم موضوع می خونیم تا کم کم بتونیم بگیم این موضوع رو خوب یاد گرفتیم قرآن هم نیاز به استاد داره وگرنه بعد از پیامبر دیگه امام نیاز نبود قرآن بود باید کافی می بود اما عقل انسان کامل نیست انسان موجودی است که امکان خطا دارد هر چه بیشتر در قرآن تفکر کنیم نیاز به استاد قرآن کمتر خواهد شد (و البته امکان خطاهای بزرگ بیشتر ) اما هیچ وقت بی نیاز نخواهیم شد تا زمانی که امام زمان ظهور کنند و تمام حقایق قرآن رو آشکار کنند . خدا از هرکسی به قدر فهمش انتظار داره یک پیرزن روستایی که سواد خواندن و نوشتن نداره میدونه باید نماز بخونه روزه بگیره دروغ نگه و... و تمام نیروی خودشو برای انجام چیزی که میدونه درسته به کار میگیره شاید مثل ما نتونه بحث کنه و یا از درک حقایق بیشتری ناتوان باشه اما به حد درکش عمل داره و میشه بنده ی خوب خدا که ممکنه حتی ما محتاج یک دعای خیرش بشیم اما ما (من ) این همه میدونم اما در اولین چیز یعنی نماز گاهی کوتاهی می کنم و حق اون رو بجا نمی آوریم . هم در قرآن از پیامبر و امامان گفته شده و هم پیامبر و امامان حرفشون حرف قرآن است.آقای رحمانی درست میگن مسائل اولیه رو از قرآن میشه فهمید و درک کرد که اسلام برتر است و مسلمان شد اما بعد برای درک بهتر نیاز به افراد داناتر است .آقا مرتضی هم درست می گن آیاتی که ممکنه هرکس یک جور تفسیر کنه وجود داره و نیاز به امام هست نیاز به افراد داناتر .درسته برای مسلمان شدن نیاز به شهادت دادن به پیامبری پیامبر هست ولی این دلیل بر این نمی شه که اسلام رو از پیامبر بشناسه ممکنه از قرآن بشناسه ولی هر جامعه ای نیاز به رهبر دارد و با گواهی دادن به رهبری پیامبر به جمع مسلمانان می پیوندد تا هرجا تفسیر ها چند گونه شد چشم به فرمایش رهبرش بدوزد و بی هیچ شکی در راه درست قدم بردارد .
من فکر میکنم همه ی شما هم نظرید همه معتقید که قرآن و امامان باید باهم و در کنار هم باشند فقط دنبال اولویت میگردید که من فکر میکنم هر کسی از یک راهی به خدا میرسه و بعد هم این دو در کنار هم هستن نه به دنبال هم .

مرتضی شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

درود بر خانم رحیمی نژاد
ماجرای دو بال یک پرنده رو که بارها بهش اشاره کردم٬ به نوعی دیگر تفسیر کردین.
چرا برای استخراج یه حکم هم باید به قرآن رجوع کرد و هم به احادیث؟
دلیش رو با همون رهبری دادین.
اگه ما به آیه ای برخوردیم و متوجه اش نشدین یا خدای ناکرده به انحراف کشیده شدیم اینجا بایستی به رهبرمون مراجعه کنیم.
که این همون اصل ولایت پذیری است که گفتم
اگه ولایت پذیر نباشیم سلیقه ای با آیات رفتار می کنیم و اون چیزی رو که دوست داریم تفسیر و برداشت می کنیم.

هردوی اینها برای پرواز لازمه
خانم رحیمی نژاد مسلمون شدن یک بعد قضیه است و به کمال الهی رسیدن بعدی دیگر
فرضا من مسیحی بودم و با خوندن قرآن یا تحقیق در ائمه مسلمون شدم٬ آیا این فقط کافیه یا اینکه تازه اول کاره؟

این جمله ی امام خیلی معروفه که می فرمایند سخت تر از خود انقلاب٬ حفظ و نگهداری اونه

مسلمون شدن کاری نداره٬ یه شهادتین می خونی و خلاص
اما مابقی اش سخته. اینکه به دستورات و احکام دین عمل کنی و غیره

خلاصه اینکه اگه می خوایم به کمال مطلق الهی برسیم بایستی با دو بال قرآن و ولایت پرواز کنی
و در این راه از خیلی مراحل بگذریم
یکیش خودشناسی
دیگری تفکر در آفرینش و معاد
دیگری توحید
و خیلی چیزهای دیگه که هر کدوم اینها راهی است برای رسیدن به خدا
البته به شرطی کهبا بصیرت صراه المستقیم رو انتخاب کنیم


سلمان عزیز و دوستان
گزیده ای از سخنرانی حاج مهدی طائب رو واستون نوشته بودم. اگه فایل سخنرانی اش رو خواستین گوش بدین به لینک زیر مراجعه کنید.
تو این دنیایی که کلی وقتمون هدر می ره میشه نیم ساعتی پیدا کرد تا اینها رو گوش داد

http://rozatolabbas.ir/node/91

یا علی

استاد دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ

پیدایش دنیا

امام صادق(ع) فرمود: «جهان از یک جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها می باشد.»

این تئوری با تئوری اتمی راجع به پیدایش جهان که امروز دانشمندان به آن معتقدند هیچ تفاوتی ندارد. دو قطب متضاد، در شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ، سبب تکوین اتم گردیده و اتم هم ماده را به وجود آورده و تفاوتی که بین (عناصر) دیده می شود ناشی از کمی یا زیادی چیزهایی است که درون اتم عناصر موجود می باشد.

در مورد زمین

امام صادق(ع) فرمود: «زمین، پیرامون خود می گردد و آنچه سبب توالی روز و شب می شود گردش خورشید در اطراف زمین نیست، بلکه گردش زمین در پیرامون خود باعث این می شود که روز و شب به وجود بیاید و دائم نیمی از زمین تاریک و شب و نیمی دیگر روشن و روز است.»

امام صادق(ع) در آن روزگار آن هم در نقطه ای دور از مراکز علمی، با اطلاع از مکانیک نجومی و آگاهی از اینکه اثر نیروی جاذبه، با دو شکل که یکی بشکل نیروی فرار از مرکز و دیگری بشکل نیروی جذب بسوی مرکز بروز می کند، سبب می شود که اجرام آسمانی دور خود بگردند، حقیقت گردش زمین به دور خود را اعلام کرد که این نظریه با پیشرفت های علمی از قرن پانزدهم میلادی به بعد زمانی به ثبوت رسید که فضانوردان قدم به کره ماه گذاشتند.

پیدایش جهان

جابربن حیان از امام صادق(ع) پرسید: آیا ممکن است روزی بفهمیم جهان با چه ابزاری ساخته شده است؟

فرمودند: بلی ای جابر. بطوری که تا امروز تجربه شده علم دارای دوره های رکود و جنبش است و امکان دارد در آینده دوره های جنبش علمی بیاید و در آن ادوار، نوع بشر بفهمد که جهان با چه ابزاری ساخته شده است.

علوم دنیاهای دیگر

امام صادق(ع) فرمود: غیر از این جهان که ما زندگی می کنیم دنیاهایی وجود دارد و در آن دنیا علومی است که شاید با علوم این جهان فرق دارد.

از امام صادق(ع) پرسیدند: اگر علم آموختنی است چرا علوم دنیاهای دیگر با علوم این جهان فرق دارد. فرمودند: در دنیاهای دیگر دو نوع علم وجود دارد و نوعی از آن شبیه علوم این جهان است و اگر کسی از این جهان به آن دنیاها برود، می تواند آن علوم را فراگیرد اما در بعضی از دنیاهای دیگر شاید علومی وجود دارد که اندیشه مردم این دنیا قادر به ادراک آنها نیست برای این که آن علوم را با عقل مردم این جهان نمی توان ادراک کرد.

اهمیت تاریخ

امام صادق(ع) در اسلام اولین کسی بود که روایات تاریخی را با دیده نقادی نگریست و نشان داد که روایات تاریخی را نباید بدون تعمق و نقد پذیرفت. از همین رو (ابن جریر طبری) وقتی برای نوشتن تاریخ قلم بدست گرفت دانست باید چیزهایی را بنویسد که عقل می پذیرد و از ذکرافسانه و بافته های عوام خودداری کند.

سلمان رحمانی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

به نام خدا
درود بر مرتضی گرامی و سایر دوستان
ببخشید کمی دیر پاسخ دادم
کمی سرم شلوغ است
اما بریم سر اصل مطلب:
در مورد دشمنان که شک ندارم
حسودان تنگ نظر و عنودان بد گهر بسیاری هستند که از جو اینجا به ستوه آمده اند و چون خود راه ندارند آنچنان دچار سرخوردگی شده اند که از هر وسیله ای جهت تخریب استفاده می کنند و خدا را شکر می کنم که تا کنون خیلی از ما هشیار بوده ایم و اجازه ی عرض اندام به آنها نداده ایم. یه نکته ی دیگر را هم اضافه کنم که ما با دشمن فرضی روبرو نیستیم بلکه دشمن ما واقعی است و در حال فعالیت و از هیچ تلاشی فروگذار نیست.
در مورد به حاشیه رفتن نیز من نظر خود را بیان کردم و به شما که پیشنهاد دهنده بودید حق مدیریت دادم ولی به این معنا نبود که موافق یا مخالفم. به هر حال نظر با خودت است.

اما بحث:
منم موافقم که «قرآن» و «معصومین» جدایی پذیر نیستند. در واقع این دو جدایی ناپذیراند چرا که در واقع معصومین قرآن در مرحله ی عمل هستند پس با دیدن واقعیت خیلی بهتر پذیرفته می شوند.
اما در مورد شناخت قرآن و معصومین؛ من دنبال اولویت بندی نیستم بلکه به دنبال اینم که در راه شناخت عقل خود را به طور کامل رد نکیم. درست است که ناقص است ولی ابزار ما برای یافتن راه صحیح و تشخیص حق از باطل است. تشخیص علی (ع) از معاویه و امام حسین (ع) از یزید است. پس در یافتن مبانی اساسی دین و استخراج آنها از قرآن در مرحله ی اول نیاز به شخص سومی نیست.
این جملات تنها برای کسی که در ابتدای راه شناخت به سر می برد کاربرد ندارد بلکه برای دیگر اشخاص نیز تا حدودی چنین است مگر در مواردی که ابهام پیش آید.
این بحث از این جمله شروع شد که:
تا کسی ولایت را نپذیرد نور قرآن درون او روشن نمی شود!!!

در مورد مستندات تاریخی که آوردی نیز من موافقم. منظورم شناخت صحیح از قرأن است نه سطحی و نه دینمداری کاسب کارانه. یعنی با نظر به سود منفعت به این کتاب بنگریم.
من می گم کسی که قرآن رو بخونه و اونو درک کنه محاله که مولا علی (ع) نونه ی عملی قرآن است رو کنار بگذارد.

در مورد قران خواندن به عنوان یک کتاب آری ولی منظور من کسی که دین دارد و آنهم اسلام ویا اینکه دین ندارد و در پی یافتن دین مناسب است قرآن بخواند و پس از پذیرش دین خود حال در طول زندگی بایستی راه را بیابد.

معصومین جایگاه ویژه دارند وکسی منکر این نیست. من می گویم که حتی اگر کسی قرآن را مطالعه نکند با مطالعه ی نهج البلاغه مولا را می پذیرد و چنین نیز می باشد.

من فکر می کنم که همانطور که در حدیث ثقلین است دو بال پرواز ما «قرآن» و «اهل بیت» است و پذیرش این عزیزان.

پیروز و سربلند در پناه خدا

معماری پناه دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام آقا مرتضی
ببخشید یک مدتی نبودم.البته بودم سر میزدم مطالب رو میخوندم.ولی واقعیتش نمیدونستم چی باید بگم..درجواب خانوم رحیمی نژاد مطلبی آورده بودید که برای من هم سوال بود.
گفته شد برای اینکه به کمال مطلق الهی برسیم بایستی با دوبال قرآن و ولایت پرواز کنیم و در این راه از خیلی مراحل بگذریم
یکیش خودشناسی
دیگری تفکر در آفرینش و معاد
دیگری توحید
و خیلی چیزهای دیگه که هر کدوم اینها راهی است برای رسیدن به خدا
البته به شرطی که با بصیرت صراه المستقیم رو انتخاب کنیم .
واقعا اگه یکی از این دوتا نباشه چی میشه؟
تو مرحله خودشناسی اگه خود واقعیمون رو بشناسیم ولی با رفتارهامون طوری رفتار کنیم که انگار خودی وجود نداره چی میشه؟یعنی خودمون رو نادیده بگیریم که تو جامعه امروز هم دیده میشه .میدونیم راه درست چیه ولی به بیراهه میریم. آیا اگه امروزه این طور فکر کرد میشه به تفکر در آفرینش و معاد و مراحل بعدی رسید تا قرآن و ولایت رو در کنار هم داشت؟

۱۳ پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ب.ظ

به نام خدا

جناب صفر دوست عزیز منتظر ادامه مطالب زیبای شما هستیم.

مرتضی پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه

سلمان عزیز خانم معماری پناه و دوستان عزیز

چند بار تفاوت حق و باطل رو گفته بودم. شیطان یه تار از حق و یه تار از باطل رو دور هم پیچیده و مثل طناب دولا درآورده تا تشخیص اینکه کدوم یکی از این تارها حقه و کدوم یکی باطل برای عوام سخت بشه.
عوام در خیال خودشون تار حق رو دست گرفتن اما اسیر حیله ی شیطان شده اند.
کسانی ایمن خواهند بود که ولایت پذیر باشد تا با نور ولایت قادر به تشخیص تار حق از تار باطل باشن!

یه سوال:
آیا شیطان بی کار میشینه تا ما با خوندن قرآن و تجزیه تحلیل آیات الهی با عقل خودمون به کمال برسیم؟

اگه جواب "نه" است که رسما اسیر شیطان شدیم که فکر می کنیم دشمن قسم خورده ی خدا باهاش صلح کرده

اما تاریخ (خوارج) به ما ثابت کرده که جواب "بله" است.
حال ما باید چه کنیم؟
آیا نیاز به نوری نداریم که در تاریکی ها و ظلماتی که شیطان درست کرده راهنمایی و هدایتمون کنه؟

اگه "نه" که باز هم میگیرم اسیر و دربند شیطان شدیم
اگه "آره" که می پرسم نوری جز ولایت می تونه هدایتگر ما باشه؟

سلمان منظورم از اون جمله رو درست نرسوندم
با "نور ولایت" می تونیم به اسرار قرآن پی ببریم و آیات قرآن رو به دید قصه نبینیم!

خانم معماری پناه نظر شخصی من اینه که کسی که خود واقعی اش رو شناخت دیگه نقش بازی نمی کنه. اونی که رفتارش با خودش فرق داره هنوز به خود شناسی نرسیده و در واقع نفسش رو شناخته نه خدای درونش رو!!!
کسی که خدای خود رو شناخته برای رسیدن به جاه و مقام یا اینکه دیده بشه نقاب به صورت نمی زنه، ترسو نیست بلکه اعتماد به نفس داره، توکل عمیق داره، جرآت و جسارت داره.

البته باید دید جامعه چه جامعه ای است؟
جامعه ی زمان مولا علی و امام حسین (ع) است یا جامعه ی اسلام ناب محمدی (صلوات)
کسی که خودشو می شناسه باید بدونه که در جامعه زمان مولا شناخته نخواهد شد چون اون جامعه شیطانی است
اما خدا (کسی که به خود شناسی رسیده) در جامعه ی خدایی شناخته می شه

از جمله ی آخرتون چیزی نفهمیدم می شه بیشتر توضیح بدین؟


13 عزیز
رو چشمم، مطالب بعدی ام رو می ذارم
اما شما منتظر من و مطالبم نباشید. خودتون هم کمکم کنید!!!

معماری پناه جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ق.ظ

آقا مرتضی منظورم این بود که آیا افرادی که فکر میکنند خود واقعیشون رو شناختن ولی باز هم به بیراهه میرن میتونن به عمق معنای معادو..برسن تابتونن با استفاده از اطلاعاتی که از معاد ،توحیدو.. به دست میارن نور قرآن وولایت رو در کنار هم داشته باشن؟
این افراد تحول اساسی درونشون اتفاق افتاده و به خودشناسی رسیدن ولی نمیخوان پذیرای اون تحول باشن تا نور حق رو ببینن:شاید چراش رو خودشون هم ندونن. نمیدونم تونستم منظور رو برسونم یا نه!!!

ببخشید اگه از بحث اصلی کلبه منحرف شدیم.

***
یا حق

مرتضی یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ

به نام خدا
سلام خانم معماری پناه
به جمله ی خودتون اگه یکم توجه کنید کنید متوجه می شید که چقدر قشنگ جواب دادین
آیا افرادی که فکر می کنند خود واقعیشون رو شناختن ولی باز هم به بیراهه میرن میتونن به عمق معنای معادو..برسن
خودتون می گید این افراد فکر میکنند که به خود شناسی رسیدن
یعنی در واقع هنوز به خویشتن خویش پی نبردن

قسمت دوم حرفتون بحث جدیدی رو شروع می کنه
میشه به قداصت و پاکی و ائمه ایمان داشت و روشون شمشیر کشید؟
میشه اما در صورتی که بی بصیرتی باشه
مطلبم رو درباره بصیرت و علم خوندین؟

کسی که خودش رو واقعا شناخته باشه , به خدای درونش پی می بره و کسی که قلبا خدارو بشناسه دیگه خودشو گول نمیزنه

حق حقه و کسی که حق رو شناخته باشه و ادعا نمی کنه هرگز منکر این نمیشه

امیدوارم تونسته باشم جوابتون رو بدم!
یا علی

مرتضی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

به نام خدا
سلام بچه ها
عذر خواهی می کنم از اینکه مدتی است پیگیر مطالب این کلبه نشدم
انشالله هفته ی دیگه که دفاع کردم مطالبم رو ارائه می دم
اما برای آماده شدن ذهن ها می گم که این مطالب مربوط به دوران کودکی پیامبر است
هفته ی دیگه هم که مصادف با مبعث پیامبر هست و تو این مدتی که نیستم دوستان اگه مطلبی با این موضوع داشتن خوشحال می شم واسمون بیارن

یا علی

معماری پناه پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ق.ظ

سلام آقا مرتضی
مدتی نبودم به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده بود.انشالله به یاری خدا حل میشه.واقیتش رو بگم مطلبتون رو درباره بصیرت و علم نخونده بودم.ولی ممنون از توضیحاتتون. درسته برخی که به قداصت و پاکی ائمه ایمان دارن روشون شمشیر نمیکشن.

دعا می کنیم ان شاالله زودتر مشکلاتتون حل بشه.

مرتضی جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه ی دوستان عزیزم
دیگه همتون خبردار بودین که درگیر دفاع از پایان نامه ام بودم که به لطف خدا چهارشنبه با موفقیت به انجام رسید

اومدم تا کارای عقب افتاده ی کلبه ام رو به پیش ببرم و در شروع کار مبحث جالبی رو واستون انتخاب کردم

عمو ها و همه های پیامبر
سر فصل جالبی است
امیدوارم دوستان همراهیی کنن و مطالب ناقص ام رو تکمیل کنن

یا علی

اعمام و عمات پیامبر جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:26 ب.ظ

عبدالمطلب ده پسر و شش دختر داشت. نام پسران او عبارت بود از: حارث، زبیر، عباس، ابولهب، حمزه، غیداق، ضرار، مقوم، ابوطالب و عبدالله و نام دخترانش: امیمه، ام حکیم، بره، عاتکه، اروی و صفیه. از میان فرزندان عبدالمطلب در اسلام آوردن حمزه و عباس و صفیّه، اختلاف قولی نیست؛ ولی برخی نوشته‌اند که اروی و عاتکه نیز از بین عمات پیامبر اسلام آورده ‌بودند. دربارة اسلام ابوطالب نیز بحث خواهد شد.

حارث بزرگترین پسر عبدالمطلب بود که در حفر چاه زمزم او را یاری داد. او پنج پسر داشت به نامهای ابوسفیان ، مغیره، نوفل، ربیعه و عبدشمس. ابوسفیان که به جهت شیر خوردن از حلیمة سعدیه برادر رضاعی پیامبر نیز بود، در سال فتح مکه، مسلمان شد. مغیره در غزوة بدرکبری به شهادت رسید و نوفل در جنگ خندق ایمان آورد.

زبیر بن عبدالمطلب نیز فرزندی داشت به نام عبدالله که در زمان خلافت ابوبکر در جنگ با مسیحیان رومی به شهادت رسید.
عباس عموی پیامبر مکنی به ابوالفضل در جنگ بدر یا شاید زودتر از آن اسلام آورد؛ ولی به جهت پیوندهای اقتصادی و اجتماعی که با قریش داشت مصلحت ندید که اسلام خود را ظاهر کند. همسر او خواهر میمونه، همسر رسول خدا، بود. سقایت حجاج که پس از عبدالمطلب به ابوطالب منتقل شده بود، پس از وفاتش برعهدة عباس قرار گرفت.

ابولهب نیز نامش «عبدالعزی» بود. سوره‌ای در قرآن به نام سورة «مسد» در تحطئه و سرزنش او و زنش که با اسلام و پیامبر ستیزه‌جویی و کینه‌توزی بسیار پیشه کرده بودند، نازل شده است. همسر او، ام جمیل، خواهر ابوسفیان و عمه معاویه بود، که دراین سوره به «حماله الحطب» موصوف شده است.

دیگر عموی پیامبر حمزه بود که در سال ششم بعثت اسلام آورد و در غزوة احد به شهادت رسید. او پس از شهادت ملقب به «سید الشهداء» شد. او همچنین برادر رضاعی پیامبر نیز بود. حمزه پهلوانی رشید و دلاور بود که اسلام آوردن او بسیار بر قدرت مسلمین افزود و شهادتش بر پیامبر گران آمد.

اعمام و عمات پیامبر جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

ابوطالب
دیگر عموی پیامبر که در تاریخ اسلام بسیار مؤثر بوده است ابوطالب بود؛ که نامش عبدمناف یا عمران بوده است. او در دوران حیات خود حامی پیامبر و پشتیبان جدی آن حضرت بود و پس از وفات او بود که مشرکین آزار را بر پیامبر تشدید کردند و حتی به فکر قتل آن حضرت افتادند. نام پسران ابوطالب عبارت بود از: طالب ، عقیل، جعفر و علی. عقیل که در زمان حضور پیامبر در مکه ایمان نیاورده بود، در جنگ بدر به همران اسیران قریش به اسارت مسلمین در آمد ولی در اثر پرداخت فدیه آزاد شد. جعفر که در مکه به پیامبر ایمان آورد، ریاست مهاجران حبشه را عهده دار بود و در آنجا بودکه حقانیت سخن مسلمین را بر نجاشی، حاکم آن دیار، ثابت کرد. جعفر در جنگ موته در برابر مسیحیان رومی به شهادت رسید و بنا بر حدیثی از پیامبر به جعفر طیار مشهور است. علی نیز خلیفه چهارم و امام اولین شیعیان است.

در میان سیره‌ نویسان و مورخین سخن بسیار است که آیا ابوطالب به دین برادرزاده‌اش، محمد، گروید و مسلمان از دنیا رفت یا نه. عده‌ای بر اسلام آوردن او معتقدند و عده‌ای را اعتقاد بر آنست که هرچند او به دلیل پیوندهای خویشاوندی و تعلقات طایفه‌ای که در میان اعراب بسیار مستحکم و تعیین کننده بود، همواره و در همه حال از پیامبر اسلام محافظت می‌نمود و او را در پناه خود داشت و نزد مشرکین واسطه می‌شد تا او را نیازارند، ولی به دین اسلام و صدق کلام محمد ایمان نیاورد. اما با توجه به روایات وارده دربارة ابوطالب اسلام او بر ما محرز می‌شود.

ادامه دارد ...

اعمام و عمات پیامبر جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:28 ب.ظ


ابوطالب که پس از عبدالمطلب سرپرستی برادرزاده‌اش محمد را بر عهده داشت، پس‌از بعثت آن حضرت نیز به واسطة نفوذ قدرتمندش در مکه، در برابر قریش از او حمایت معنوی می‌کرد؛ ولی به دلایل خاص محیطی و اجتماعی تقیه می‌نمود و ایمانش را آشکار نمی‌کرد.

برای نمونه می‌توان به اقرار ابوطالب اشاره کرد که پیامبر را مخاطب ساخته و می‌گوید:

ودعوتنی و علمت انک ناصحی ولقد صدقت و کنت قبل امینا
و لقد علمت بان دین محمد من خیر ادیان البریه دینا
(مرا به دین خود دعوت کردی و من دانستم که تو خیر خواه منی و البته راست می‌گویی و پیش از این هم، تو امین و راست گو بودی و من به طور حتم و یقین دانستم که دین محمد بهترین ادیان است.)

و یا در جای دیگر گوید:
الم تعلموا انا وجدنا محمداً نبیّاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب
(یعنی آیا ندانستید که ما محمد را مانند موسی پیامبری یافتیم که نامش در کتابهای آسمانی پیشین نوشته شده است.)

حضرت علی نیز دربارة او می‌فرماید «کان و الله ابوطالب عبد مناف بن عبدالمطلب مؤمناً و مسلما یکتم ایمانه مخافه علی بنی هاشم ان تنابذها قریش.»
(به خدا سوگند که ابو طالب(عبدمناف) پسر عبدالمطلب ایمان آورده و مسلمان بود و از ترس اینکه قریش با بنی هاشم مخالفت کند و آنها را از خود جدا سازند ایمانش را پنهان می‌کرد.)

و یا حضرت سجاد می‌فرماید: « خداوند زن مسلمان را نهی فرموده است که همسر مرد کافر باشد و فاطمه بنت اسد از کسانی است که پیش از زنهای دیگر اسلام آورد و تا آخر عمر زوجه ابوطالب بود؛ اگر ابوطالب اسلام نیاورده بود لازم بود که فاطمه بنت اسد از وی جدا شود. »

همچنین از قول ابوبکر نقل شده است که: « ان اباطالب ما مات حتی قال لا اله الا الله، محمد رسول الله. » (بدرستی که ابوطالب نمرد تا آنکه کلمة توحید و رسالت بر زبان جاری کرد.)

اعمام و عمات پیامبر جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ

عمات پیامبر

از عمات رسول خدا یکی امیمه همسر جحش بن رئاء اسدی بود. فرزند امیمه و جحش زینب نام داشت. زینب ابتدا به ازدواج پسرخواندة پیامبر، زیدبن حارثه، درآمد و پس از آنکه زید او را طلاق داد به ازدواج پیامبر درآمد.

صفیه دیگر عمة رسول خدا نیز مادر «زبیر بن عوام» صحابی مشهور و دلیر پیامبر است. زبیر در تاریخ اسلام نقش برجسته‌ای دارد. او یکی از سابقون و یاران نزدیک پیامبر بود. او همچنین یکی از مهاجرین به حبشه بود. نقش او در دوران پس از رحلت پیامبر نیز در صحنه‌های مختلفی من‌جمله حمایت از علی برای خلافت پیامبر در روزهای پس از رحلت پیامبر و شرکت در شورای شش نفرة عمر برای تعیین خلیفه بسیار برجسته است. همسر او اسماء دختر ابوبکر بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد