کلبه ۱۳ شماره ۵

به نام خدا 

سلام 

این عید مبارک را به فال نیک می گیریم برای افتتاح کلبه جدید ۱۳. 

ولادت بزرگ بانوی دوعالم و روز زن مبارک باد. 

نظرات 127 + ارسال نظر
۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ب.ظ

به نام خدا

سلام و درود برهمه مخصوصا استاد

خدا رو شکر که توفیق داد باز هم در خدمت شما باشیم.امیدوارم که ولی همگی ما خود خداوند قادر متعال باشند

ارادتمند استاد هستیم و انشالله خواهیم بود.


سلام
ان شاالله که ولی ما او باشد.


ما ممنونیم.

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ

به نام خداوند کریم

بعد از عرض تبریک خدمت تمامی مادران و زنان عالم استاد از شما یک سوال داشتم
آیا چون تصور شما از ۱۳ یک خانم بود کلبه جدید رو افتتاح کردین ؟یا اینکه اصلا حکمت دیگه ای داشته؟

یا حق

به نام خدا
سلام ۱۳ عزیز

شاید این دلیل جانبی بوده باشد اما به نظرم خود شما گفتی کلبه جدید در روز تولد حضرت فاطمه (س).
(یا گفته بودی تولد مولا ع؟!)
در هر حال من به حساب این روز بودم.

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ

به نام خداوند روف


سیر خلقت نورانى حضرت فاطمه زهرا(س)
و در حدیثى از امام صادق- علیه‏السلام- آمده است که: «جز خدا هیچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفرید و براى هر یک از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حمید» است و این اسم در محمد- صلى اللَّه علیه و آله- ظهور یافت.

خدا «اعلى» است که در امیرالمؤمنین على- علیه‏السلام- ظهور یافت.

و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد که نام حسن و حسین- علیهماالسلام- از آن اسماء مشتق است.

و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پیدا کرد پس وقتى که آن انوار را آفرید، اینها را در میثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند.

و خدا فرشتگان را از نور آفرید پس وقتى که فرشتگان به این انوار نظر کردند، امر و شأن اینها را بزرگ شمردند و تسبیح را (از آنها) فراگرفتند و این مطابق با گفته‏ى فرشتگان است که در قرآن آمده است: به حقیقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبیر عالم) صف کشیده‏ایم.

و به راستى ما تسبیح کننده‏ایم، و آن هنگام که آدم- علیه‏السلام- را آفرید آدم به سوى این انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض کرد: اى صاحب اختیار من! آنان کیستند؟

خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزیدگان من و خواص من هستند، اینها را از نور عظمت و بزرگى‏ام آفریده‏ام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اینها برگرفتم، پس عرض کرد: اى پروردگارم! به حقى که تو بر اینها دارى اسمهاى اینها را به من بیاموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! این اسمها نزد تو امانت باشد (که) سرّ و رازى از راز من است. غیر تو نباید بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض کرد: پروردگارم قبول کردم.

خداوند پس از گرفتن این پیمان، اسمهاى آنها را به آدم- علیه‏السلام- تعلیم داد. و به فرشتگان عرضه کرد، هیچ کدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال که فرمود: مرا از نامهاى اینها خبر دهید اگر راست مى‏گویید، عرض کردند: منزهى تو! براى ما علمى نیست جز آنچه به ما آموخته‏اى.

همانا تو عالم و داراى حکمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم! فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى که اینها را به اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند که این مطلب (در نزد آدم) به امانت گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضیلت و برترى یافته است. سپس امر به سجده‏ى آدم- علیه‏السلام- شدند؛ زیرا که سجده‏ى ملائکه، فضیلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون که سجده ملائکه، سزاوار آدم بود» (1)

حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه و اهل‏بیت علت آفرینش هستى

رسول خدا فرمود: هنگامى که خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا قبل از آفریدن من، کسى را از خاک خلق کرده‏اى؟ خطاب آمد: نه، نیافریده‏ام. عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود مى‏بینم چه کسانى هستند؟

خداى تعالى فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى‏آفریدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق کرده‏ام (و من خود آنان را نامگذارى کرده‏ام)، اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى‏آفریدم و نه عرش و کرسى را، نه آسمان و زمین را خلق مى‏کردم و نه فرشتگان و انس و جن را.

منم محمود و این محمد است، منم عالى و این على است، منم فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم محسن و این حسین است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذره‏ى بسیار کوچکى کینه و دشمنى هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى‏افکنم... یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هرکس وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنان دارد. یا آدم، هر وقت از من حاجتى مى‏خواهى، به آنان توسل کن.

ابوهریره مى‏گوید، پیامبر اکرم در ادامه‏ى سخن فرمود: ما پنج تن کشتى نجاتیم، هرکس با ما باشد، نجات یابد، و هرکس که از ما روگردان شود هلاک گردد. پس هرکس حاجتى از خدا مى‏خواهد پس به وسیله‏ى ما اهل‏بیت از حضرت حق تبارک و تعالى مسئلت نماید».

حقیقت آنست که پنج تن مقدّس رمز خلقتند:

یا أحمَدُ ! لَو لاکَ لَما خَلَقتُ الأفلاکَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُکَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَما خَلقُتُکما. (2)

اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمین نمى‏آفریدم و اگر على نبود تو را نمى‏آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمى‏آفریدم (یعنى شمایان رمز خلقتید).

و فاطمه حوریّه‏اى بود که چند صباحى لباس آدمیان در بر نمود: (3)

پی نوشتها:
1- تفسیر فرات، ص 11، ط نجف.
2- میرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از کشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرین، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفینةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرک سفینةالبحار، ج 3: ص 334 (حدیث قدسى)
شاید در نظر نخست این روایت احتیاج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندکى دقّت، لطافت تعبیر به کار رفته در آن اشکار مى‏گردد.
همچنانکه مى‏دانید کنیه‏ حضرت زهرا (علیهاالسّلام) «امّ‏ابیها» است. در سبب مکّنا شدن حضرتش به این کنیه با مدد از روایتى که از امام باقر (علیه‏السّلام)نقل شده است- و ما آن را در سطور بالا ذکر نمودیم- که حضرت فرمودند ریشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و یا روایتى که ذهبى در کتاب میزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مى‏کند که حضرت مى‏فرمایند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ ثَمَرُها» (یعنى من درخت، فاطمه ریشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسین میوه‏ى آن هستند) آشکار مى‏گردد که خلقت پیامبر، على، حسن و حسین (علیهم‏السّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِیقٌ جِدّاً.
3- خطیب بغدادى: تاریخ بغداد، ج 5: ص 86.

بر گرفته از www.al-shia.org

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ب.ظ

به نام خداوند لطیف


روشنى عالم از نور حضرت زهرا (س)
ابن ‏مسعود نقل مى‏کند که، دیدم على بن ابى‏طالب علیه‏السلام را که مشغول نماز است و در رکوع و سجودش مى‏گوید: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم عبدک، اغفر للخاطئین من شیعتى»

پروردگارا، به حق بنده‏ى مقربت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خطاکاران از شیعیان مرا ببخش.

از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب شدم. ایشان را در حال نماز یافتم. دیدم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در نماز خود مى‏گوید:

«اللهم بحق على علیه‏السلام عبدک اغفر للخاطئین من امتى»

خداوندا، خطاکاران از امت مرا، بحق على علیه‏السلام بنده‏ى مقربت ببخش.

از آنچه دیده بودم، در من وحشت و تردید بزرگى ایجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان رسید، خطاب به من فرمودند:

اى پسر مسعود، آیا کافر شدى بعد از آنکه ایمان آورده بودى؟

عرض کردم، ابداً چنین نیست یا رسول‏اللَّه، بلکه دیدم على علیه‏السلام را که خداوند را به حق شما طلب مى‏کرد و شما را دیدم که خدا را به حق على علیه‏السلام مى‏خواندید. پس تردید کردم که کدامیک از شما نزد خداى عزوجل برترید.

پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشین.

پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نشستم.

آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علیاً من نور قدرته قبل ان یخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبیح و لاتقدیس.» خداوند من و على علیه‏السلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق کرد: هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق را بیافریند. زمانى که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت.

«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضین و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضین.» پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید به خداى تبارک و تعالى قسم که من از آسمانها و زمین برترم.

«وفتق نور على بن ابى‏طالب علیه‏السلام فخلق منه العرش و الکرسى و على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و اللَّه افضل من العرش و الکرسى» و چون نور على علیه‏السلام را منتشر ساخت عرش و کرسى از نور او خلق گردید؛ به پروردگار قسم که على علیه‏السلام از عرش و کرسى افضل است.

«و فتق نور الحسن علیه‏السلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن علیه‏السلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن علیه‏السلام را باز کرد و لوح و قلم از نور حسن علیه‏السلام به وجود آمد و به خدا قسم که حسن علیه‏السلام از لوح و قلم نیز برتر است.

«وفتق نور الحسین علیه‏السلام فخلق منه الجنان و الحور العین و الحسین علیه‏السلام و اللَّه افضل من الحور العین.» و چون هستى را از نور حسین علیه‏السلام معطر کرد، بهشت و حوریان زیباروى از نور او پدیدار گشتند؛ واللَّه حسین از حورالعین برتر است.

«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشکت الملائکه الى اللَّه تعالى ان یکشف عنهم تلک الظلمه فتکلم اللَّه جل جلاله کلمه فخلق منها روحا ثم تکلم بکلمه فخلق من تلک الکلمه نورا فاضاف النور الى تلک الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء علیهاالسلام و لذلک سمیت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاریک ماند. ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که پروردگار تاریکى را از ایشان برطرف کند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان کلمه‏اى فرمود، از آن کلمه روحى خلق گردید، سپس کلمه‏اى دیگر فرمود و از آن کلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست، جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و به همین دلیل او را زهرا علیهاالسلام نامیدند زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه‏ى این روایت زیبا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏فرمایند:

«یابن مسعود اذا کان یوم القیامه یقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلک قوله تعالى (القیا فى جهنم کل کفار عنید) فالکافر من جحد نبوتى و العنید من جحد بولایه على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و عترته و الجنه لشیعته و لمحبیه.» اى پسر مسعود، چون روز قیامت فرارسد، پروردگار به من و على علیه‏السلام مى‏فرماید: هرکس را که مى‏خواهید به بهشت داخل کنید و به جهنم بفرستید هرکس را که مى‏خواهید. و این قول پروردگار در قرآن مجید است که (القیا فى جهنم کل کفار عنید) (1)

هر کافر متکبر لجوج را به جهنم افکنید پس کافر کسى است که از نبوت من سرپیچى کند و عنید کسى است که از ولایت على بن ابى‏طالب علیه‏السلام و عترتش و محبت کردن به شیعیان و دوستانش سر باززند. (2)

و در روایت دیگرى است که:

خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفرید، و آسمان و زمین را از نور پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و عرش و کرسى را از نور على علیه‏السلام و لوح و قلم را از نور حسن علیه‏السلام و حورالعین را از نور حسین علیه‏السلام آفرید. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاریکى بود. فرشتگان از این ظلمت به خدا شکایت کردند و خدا را به این انوار قسم دادند که ظلمت را بردارد.

این بود که خداوند روح و نور فاطمه علیهاالسلام را آفرید، و مشرق و مغرب آفرینش روشن شد.

پی نوشتها:
1- سوره‏ى مبارکه‏ى ق، آیه‏ى 24.
2- بحارالانوار، ج 40، ص 43

منبع:www.al-shia.org

خدایا ما را از متمسکین به این انوار قرار بده.

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ

به نام خدا

میلاد مدافع ولایت

سیدرضا مؤید

بیستم جمادى الثانى، روز خجسته و مبارکى است؛ پنج سال پس از بعثت پیامبر خاتم صلى اللّه علیه و آله و سلّم بدر اتمّ خاندان رسالت از افق عصمت درخشید و خیر کثیر، انسیه حوراء، سیده نساء، کوثر نبوت، مدافع ولایت، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها چشم به جهان گشود.

فاطمه کیست؟

بهتر است زهراى اطهر سلام اللّه علیها را از سفارشهاى رسولخدا صلى اللّه علیه و آله در معرفى او که تا آخرین ساعات عمر پیامبر (ص) ادامه داشت، بشناسیم.

به راستى رسولخدا(ص) چه مقصدى دارد که دست زهرا را گرفته و به مردم این گونه معرفیش می‏کند:

«مَن عَرَفَ هذِه فَقَد عَرَفَها وَ مَن لَم یعرِفها فَهِى فاطمَةُ بِنتُ مُحَمَّد، وَ هِى بَضعَةٌ مِنّى، وَ هِى قَلبِى الَّتى بَینَ جَنبَى، فَمَن آذاها فَقَد آذانى وَ مَن آذانى فَقَد آذَى اللّه»(1).

هر که او را می‏شناسد که می‏شناسد و هرکه نمی‏شناسد بداند او فاطمه دختر من است و پاره تن من و قلب من است، هرکسى او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزده است.

چقدر پر معناست که پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه تطهیر تا آخرین روزهاى حیاتش صبحها براى اقامه نماز صبح بر در خانه زهرا (س) بایستد و این آیه را با صداى بلند بخواند.

«انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» و پرمعناتر احترام شگفت آور حضرت رسول (ص) است نسبت به زهرا(س) تا آن حدّ که در برابر او می‏ایستد و دست و سینه او را می‏بوسد و می‏فرماید:

من از زهرا بوى بهشت استشمام می‏کنم، پدرش فداى او باد.

این احترام تا آنجا پیش می‏رود که آخرین خانه‏اى که براى سفر و جنگ از آن خارج می‏شود و نیز نخستین خانه‏اى که پس از مراجعت داخل می‏شود خانه زهراست.

تعبیرهایى مثل: محبّت زهرا(س) باعث جدایى از آتش است، او ملاک حق و باطل و میزان سلم و حرب است، اگر زهرا نبود براى على کفوى نبود، زهرا از نور عظمت خدا آفریده شده است، نخستین شخصى که داخل بهشت می‏شود زهراست، من از زهرا هستم و او از من است، فاطمه پاره تن من است، غضب فاطمه غضب خداست، فاطمه برگزیده خداست، فاطمه حوریه‏اى است در صورت انسان، فاطمه ام ابیهاست و...

این گونه تعبیرها و معرّفى کردنها عادى و معمولى نیست. گویا رسول خدا(ص) علاوه بر بیان عظمت و فضایل زهرا(س) مقصد دیگرى را هم تعقیب می‏کند و می‏خواهد براى هدایت مردم نشانه و حجتى و براى علی(ع) پشتوانه و یاورى بگذارد.

و این امّت چه ناسپاس بودند که پس از این همه تجلیل حضرت رسول(ص) از دخترش با چشم از جهان بستن پیامبر(ص) کینه‏هاى بدریه و حنینیه و خیبریه زنده شد و براى خاموش ساختن نور ولایت در سقیفه همداستان شدند و علم نفاق برافراشتند و به سمت خانه زهرا هجوم بردند. و این دختر رسولخدا(ص) زهراى اطهر است که باید از حریم ولایت و جان على دفاع کند چون درد زهرا درد خودش و زخمهایش نیست بلکه درد محرومیت همه انسانها از وجود علی(ع) و فقدان ولى اللّه است.

پس از آن که سران کودتا على را به بیعت فرا خواندند و او امتناع ورزید، فرمان هجوم به خانه زهرا(س) این اولین سنگر ولایت صادر شد و سرکرده نفاق به همراه جماعتى از آزاد شده‏هاى قریش به طرف خانه فاطمه (س) همان خانه‏اى که جبرییل بدون اذن وارد نمی‏شد هجوم برده و گفت: اگر براى بیعت بیرون نیایید خانه را با اهلش به آتش خواهم کشید و او که از بالا گرفتن احساسات مردم وحشت داشت، فریاد دادخواهى زهرا (س) را در نعره‏هاى خود گم کرد و با فرمان او بیت وحى در محاصره آتش درآمد، دود غلیظى فضاى خانه را فرا گرفت، لگدى به در نیم سوخته زده شد و زهرا(س) که جاى مناسبى پشت در نداشت بین در و دیوار ناله جانسوزش به آسمان برخاست که عرشیان را به ضجّه آورد. صحنه آنقدر جانکاه بود که عدّه‏اى از مهاجمان با همه سنگدلى از همانجا برگشتند امّا سران توطئه ماندند و با آن که زهرا(س) توان کافى در بدن نداشت از بردن علی(ع) ممانعت کرد که ناگهان تازیانه‏اى فراز رفت و فرود آمد و برسینه آسمانى خطى از خون کشید و پنجه‏اى، پنجه آفتاب را به سیاهى کشاند و زمین را گلگون کرد. و دو گوشواره افتاده و میخ در بر آنچه گفتیم شاهدند.

زهرا اولین مدافع ولایت براى دقایقى از پاافتاد. رجّاله‏ها علی(ع) را به مسجد بردند و با شمشیر برهنه و تهدید به مرگ از علی(ع) بیعت می‏خواستند. و او حاضر به بیعت نبود. زهراى زخمى و خسته همین که از اشکهاى زینب و کلثوم به صورتش می‏ریخت به هوش آمد و بلافاصله پرسید: «اَینَ عَلی؟» و تا شنید که او را به مسجد برده‏اند تاب نیاورد گرچه توان ایستادنش نبود امّا على را هم نمی‏توانست تنها بگذارد چون می‏دانست اگر دیر به مسجد برسد شاید دیگر هرگز امامش را نبیند. بى درنگ به طرف مسجد حرکت کرد فضّه و زنان بنی‏هاشم گردش را گرفته بودند. پیراهن رسولخدا(ص) بر سر و دست حسنین در دست، چشمش به علی(ع) افتاد که در محاصره شمشیرهاست چندین بار صیحه زد، گریه امانش نمی‏داد، هق هق گریه مسجد را برداشت همه بر معصومیت زهرا(س) و مظلومیت علی(ع) گریستند گویا در و دیوار هم می‏گریست! ناگهان طنینى خدایى در فضاى مسجد پیچید که:

خلّوا ابن عمّى فوالّذى بعث محمّداً بالحق لئن لم تخلّوا عنه...

رها کنید پسرعمویم را، قسم به خدایى که محمّد (ص) را به حق فرستاد اگر دست از وى برندارید پیراهن رسولخدا(ص) را بر سر افکنده و در برابر خدا فریاد برخواهم آورد و همه را نفرین می‏کنم. به خدا نه من از ناقه صالح کم ارج ترم و نه کودکانم از بچه او کم قدرتر.

آنگاه دست حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته به طرف قبر رسولخدا(ص) حرکت کرد.

على علیه السلام صدا زد سلمان فاطمه را دریاب، گویا دو طرف مدینه را می‏نگرم که به لرزه درآمده به خدا قسم اگر فاطمه در کنار قبر رسولخدا(ص) نفرین کند زمین آنها را در کام خود فرو می‏برد.

سلمان سراسیمه خود را به زهرا(س) رساند و گفت: اى دختر محمّد (ص) خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده از این مردم درگذر و نفرین مکن.

زهرا فرمود: سلمان چه جاى صبر است مى خواهند على را بکشند مرا رها کن...

خلیفه هنگامى که اوضاع را دیگرگون دید چاره‏اى نداشت جز رهانمودن علی(ع) و على هم نگاهى پرمعنى به آن مردم مفلوک افکند و به سوى تنها مدافع و فدایى خود زهرا رفت. زهرا در حالى که از صبر على در شگفت بود، گفت:

«روحى لروحک الفدا و نفسى لنفسک الوقاء یا ابا الحسن ان کنت فى خیر کنت معک و ان کنت فى شرّ کنت معک».

جانم فدایت و سپر بلایت اى ابا الحسن همواره با توأم چه در خوشى و چه در سختی‏ها و با هم به سوى خانه برگشتند.

میلادى دیگر

مصادف با روز ولادت صدیقه کبرى سلام اللّه علیها فرزندى از نسل او در خمین به دنیا آمد که همچون ماهى تابان درخشید و ستاره‏اى فروزان براى نیاکان پاکش بود. در سال 1320 هجرى قمرى نوزادى چشم به جهان گشود که همچون مادرش زهرا(س) در برابر طوفان سهمگین حوادث ایستاد و مقاومت کرد و دشمنان را رسوا و مفتضح نمود. هرچند امروز جسمش در میان ما نیست ولى ایده‏ها و اندیشه‏هایش تا ابد جاویدان است و اگر خداى نخواسته امروز ما در تحقق بخشیدن به اهداف والایش قصور یا تقصیرى داشته باشیم، نسلهاى آینده آنها را در عمل پیاده خواهند کرد و بر ما نخواهند بخشید.

این دو میلاد باشکوه را که به نام روز زن و روز مادر نامگذارى شده به پیروان و ارادتمندان حضرتش بویژه مقام معظّم رهبرى و ملت سرافراز ایران و تمام مسلمین و امّت حزب اللّه در سراسر جهان تبریک و تهنیت عرض نموده و نام و یاد و راهشان را گرامى می‏داریم.

میوه جنّت خلد

سوره کوثر و نور

مژده اى مجلسیان زانکه نگار آمده باز جام مِى در بر ساقى به کنار آمده باز

این زمان نغمه بلبل ز چمن می‏آید کز نزولش به زمین فصل بهار آمده باز

تا که مرآت خدا می‏شود از پرده برون دست خلاق در این عرصه بکار آمده باز

نورى از زاویه عرش پدیدار شده کز فروغش به سحر، شمس نهار آمده باز

راز دل فاش کنم فاطمه آمد، ز دمش باد خوشبوى صبا مشک نثار آمده باز

چشم حسّاد سپندى است به مجمر که ز او شجر پر ثمر لطف به بار آمده باز

میوه جنّت خلد است که از صورت او خامه لطف به تصویر نگار آمده باز

درّ زهراى بتول است به دامان صدف نو او قلب نبى را به شکار آمده باز

بر لب طوطى شکّرشکن مُلک ببین سوره کوثر و هم قدر شعار آمده باز

سر به افلاک کشید ولوله اهل سما چون به غبراى زمین یار زیار آمده باز

مرغ بیدار خرد پر زند از شورش شوق گوئیا هم چو مسیحا سردار آمده باز



مادر


آبروى اهل دل از خاک پاى مادر است

هر چه دارند این جماعت از دعاى مادر است

آن بهشتى را که قرآن می‏کند توصیف آن

صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است

گرمى آغوش مهرش را ندارد آفتاب

مهربان‏تر دیگر از مادر خداى مادر است

از دم روح القدس عیسى پدید آمد اگر

باز هم پرورده در ظلّ هماى مادر است

قدر و جاهى را که در اسلام دارا شد اُویس

از کمال طاعت و خدمت براى مادر است

بسکه محبوب است مادر داشتن بر هر کسى

مصطفى را دخترش زهرا، به جاى مادر است

من که از مهر على جان و دلم دارد صفا

این صفاى باطن من از صفاى مادر است

بهترین منظر به چشم و دل مرا سیماى اوست

خوش‏ترین آواز در گوشم صداى مادر است


پاورقی:

1. بحار، ج 43، ص 54.
منبع:www.al-shia.org

رها کنید پسرعمویم را، قسم به خدایى که محمّد (ص) را به حق فرستاد اگر دست از وى برندارید پیراهن رسولخدا(ص) را بر سر افکنده و در برابر خدا فریاد برخواهم آورد و همه را نفرین می‏کنم. به خدا نه من از ناقه صالح کم ارج ترم و نه کودکانم از بچه او کم قدرتر.

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ

به نام خدا



گزیده سخنان حضرت فاطمه زهرا (س)


محمدعلى کوشا


موقعیت اهل بیت در نزد خدا

و احمدوا الذى لعظمته و نـوره یبتغى مـن فـى السمـوات و الارض الیه الـوسیله و نحـن وسیلته فـى خلقه , و نحـن خـاصته و محل قـدسـه, و نحـن حجته فـى غیبه, و نحن ورثه انبیائه.(1)

خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد که به خاطـر عظمت و نـورش هر که در آسمانها و زمیـن است به سوى او وسیله مى جـوید, و ما وسیله او در میان مخلوقاتـش و خاصان درگـاه و جـایگـاه قـدس او و حجت غیبـى و وارث پیـامبـرانـش هستیم .

حرمت مست کننده ها

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لـى رسـول الله (ص) : یا حبیته ابیها کل مسکـر حرام , وکل مسکر خمر.(2) پیامبـر خـدا (ص) به مـن فـرمـود: اى دوست پـدر, هـر مست کننـده اى حـرام است, و هر مست کننده اى خمر است.

بهترین زنان کیستند؟

قالت فاطمه (س) فــى وصف ما هـو خیرللنساء: خیر لهن ان لایـریـن الـرجال و لایـرونهن.(3)

حضـرت در وصف این که بهترین چیز براى زنان چیست, فرمـوده انـد: ایــن که زنـان, مـردان را نبیننـد, و مـردان هـم زنـان را نبینند.

نتیجه عبادت خالص

عن فاطمه الزهـراء (س) مـن اصعد الـى الله خـالص عبـادته اهبط الله الیه افضل مصلحته.(4)

هر که عبادت خالصـش را به سـوى خدا بالا فرستـد, خـداوند متعال برتریـن بهره و سودش رابه سوى او پایین فرستد.

فاطمه در مقام شکوه از دو خلیفه

قـالت فـاطمه الزهراء(س) للاولیـن :

ارایتکما ان حـدثتکما عن رسول الله (ص): تعرفـانه و تفعلان به؟ قالانعم . فقالت: نشـدتکما الله الـم تسمعا رسـول الله یقـول:

رضا فاطمه من رضاى, وسخط فاطمه من سخطـى, فمـن احب فاطمه ابنتـى فقد احبنى, و من ارضى فاطمه فقد ارضانى, و مـن اسخط فاطمه فقد اسخطنى؟ قالا نعم, سمعناه مـن رسـول الله (ص) , فقالت:

فانى اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانى و مـا ارضیتمـانـى و لئن لقیت النبـى لاشکـونکمـا الیه .(5)

حضـرت زهـرا(س) خطـاب به خلیفه اول و دوم فـرمـود:

آیا اگر حـدیث را از پیامبر خـدا(ص) نقل کنـم به آن عمل خـواهید کرد؟ گفتنـد: آرى. فرمـودنـد: شما را به خـدا آیا نشنیده ایـد که پیامبـر (ص) فـرمـوده انـد:

خشنودى فاطمه خشنـودى من, و خشم فاطمه خشـم مـن است, هر که دختـرم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته, و هر که فاطمه را خشنود سازد مرا خشنـود ساخته, و هـر که فـاطمه را خشمگیـن نمـایـد مـرا خشمگیـن نمـوده است؟ گفتند: آرى , چنین حدیثى را از پیامبر خدا(ص) شنیده ایم . فرمود: مـن هم خدا و فرشتگان را گـواه مى گیرم که شما دو نفر مرا خشمگیـن نمودید و خشنودم نساختید, و چـون پیامبـر (ص) را ملاقـات نمایـم حتما از شما به او شکایت خـواهـم نمـود.

بدترین امت

عن فاطمه الزهراقالت: قال رسول الله (ص), شرار امتى الذیـن غذوا بالنعیـم, الذیـن یاکلون الوان الطعام, و یلبسـون الـوان الـثـیاب ویـتشـدقـون فــى الکلام .(6)

بــدتریـن امت مــن کسـانى هستــند کــه : از انـواع نعمتها تغذیه مى کنند و خوراکیهاى رنگارنگ مى خورند, و لباسهاى گوناگـون مـى پـوشند, و هـرچه بخـواهنـد مى گویند.

نزدیکترین اوقات زن به خدا

عن فـاطمه الزهـراء(س) قـالت: سـال رسـول الله (ص) اصحابه عن المـراه ماهى؟ قالوا: عوره, قال : فمـتـى تـکـون ادنـى مـن ربهـا؟ فلـم یــدروا. فلما سمعت فاطمه (س) ذلک قالت : ادنـى ما تکـون مـن ربها ان تلزم قعر بیتها . فقال رسول الله ان فاطمه بضعه منى.(7)

پیـامبـر اکـرم(ص) از اصحـابـش پـرسیـد: زن چیست؟ گفتنـد: زن نـامـوس است. فرمود: زن چه مـوقع به خـدایـش نزدیکتر است؟ اصحاب نتـوانستند جـواب گـوینـد. چون این سخـن به گوش فاطمه (س) رسید. فرمود: نزدیکتریـن اوقات زن به خداى خود هنگامى است که در کنج خانه خودباشد . پس از ایـن جواب پیامبر اکرم (ص) فرمود: حقا که فاطمه پاره تن من است .

نتیجه صلوات بر زهراء(س)

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لى رسول الله(ص) یا فاطمه من صلى علیک غفـر الله له و الحقه بـى حیث کنت مــن الجنه.(8)

رسـول خدا(ص) به مـن گفت: اى فاطمه هر که بر تـو صلـوات فرستـد, خداوند او را بیـامـرزد و به مـن , در هـر جـاى بهشت بـاشـم ملحق گـردانـد.

على(ع) رهبر وپیشوا

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: ان النبى (ص) قال :

من کنت ولیه فعلى ولیه , و من کنت امامه فعلى امامه.(9)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هرکه من سرپرست اویم, پس على سرپرست اوست و هرکه را من رهبر اویم , پس على رهبر اوست.

حجاب فاطمه

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: یا رسـول الله ان لم یکـن یرانى فانا اراه , و هـو یشـم الـریح . فقـال النبـى (ع) اشهد انک بضعه منى.(10)

پیامبـر اکـرم (ع) همـراه بـا مرد نابینایى به خانه فاطمه(س) آمد, بلافاصله فاطمه(س) خود را کاملا پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندى با ایـن که او تـو را نمى بیند؟ فاطمه (س) فرمـود: اى پیامبر خدا اگر او مرا نمـى بیند, مـن که او را مى بینـم و او بوى مرا حس مى کند پیامبر اکرم فرمود: گواهى مى دهـم که تو پاره دل منى .

دستور العملى جامع

عن فاطمه الزهرا(س)قالت: دخل على رسول الله (ص) و قد افترشت فراشى للنوم , فقـال : یـا فـاطمه لاتنـامـى الا و قـد عملت اربعه: ختمت القـرآن , و جعلت الانبیاء شفعائک , و ارضیت المـومنیـن عن نفسک , و حججت و اعتمـرت , قـال هذا و اخذ فى الصلوه , فصبرت حتى اتـم صلاته, قلت: یا رسـول الله امرت باربعـه لا اقـدر علیها فـى هذا الحـال فتبسـم(ص) و قـال:

اذا قرات قل هـو الله احد ثلاث مرات فکانک ختمت القرآن , واذا صلیت على و على الانبیاء قبلى کنا شفعائک یوم القیمه , و اذا استغفرت للمومنیـن رضوا کلهم عنک و اذا قـلت :

سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر, فقـد حججت و اعتمرت .(11)

در وقتى که بستر خواب را گسترده بودم, رسول خدا(ص) بر من وارد شد, فرمـود: اى فـاطمه نخـواب مگـر آن که چهار کار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم کنـى, و پیامبران را شفیعت گردانى, و مومنیـن را از خود راضى کنى, و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز کرد, صبر کردم تا نمازش تمام شد, گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى کرد و فرمود:

چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى, شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود, و چون براى مومنیـن استغفار کنى , آنان همه از تو راضى خواهند شد, و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر حج و عمره اى را انجام داده اى.

رضایت شوهر

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: قال رسول الله(س): ویل لامراه اغضبت زوجها وطـوبى لامراه رضى عنها زوجها.(12)

پیامبر اکرم(ص) فرمـود: واى به حال زنى که شوهرش را خشمگین سازد و خـوشا به حال زنى که شوهرش از او خشنود باشد.

ثواب انگشتر عقیق

عن فـاطمه الزهـراء (س) قـالت: قـال رسـول الله (س) مـن تختـم بــالعقیق لم یزل یرى خیرا.(13)

کسـى که انگشتـر عقیق به دست کنـد همیشه خیـر مـى بینـد.

على (ع) بهترین داور

قالت فاطمه الزهراء(س) عن ابیها(ص) قال: ان نفرا من الملائکه تشاجروا فى شىء فسـالـوا حکمـا مـن الادمییـن , فـاوحــى الله تعالـى الیهم ان تخیـروا فاختاروا على بن ابیطالب.(14)

گروهى از فرشتگان درباره چیزى با یکدیگر مشاجره نمودند, حاکم وداورى را از بنى آدم تقاضا کردند, خداوند متعال به آنها وحى فرمود که خـودتان انتخاب کنید و آنان على ابن ابیطالب را برگزیدند.

زنان دوزخى

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال رسول الله(ص)... یا بنتى اما المعلقه بشعرها فانها کانت لاتغطـى شعرها مـن الرجال, و اما المعلقه بلسانها فانها کانت تـوذى زوجها,...

و اما التـى کــان راسها راس خیزیر, و بدنها بدن الحمار فانها کانت نمـامه کذابه. و امـا التـى کـانت علـى صـوره الکلب فـانها کـانت قینه نـواحه حـاسـده.(15)

پیامبـر اکـرم(ص) (دربـاره مشاهـدات خـود از عذاب دوزخیان در شـب مـعراج) فرمود: دخترم اما زنى که به مویش آویخته شده بود کسى بـود کــه مویـش را از مردان نمـى پـوشانید, و آن که با زبانـش آویزان بود, زنى بـود که شـوهرش را آزار مى داد... و آن که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود, زنى بود که سخـن چین و دروغگو بود, و آن که صـورتـش به شکل سگ بود, زنى بـود که آواز مى خـواند ونوحه سرایى مى کرد و حسد مى ورزید.

شرایط روزه دار

عنها (س) قـالت : مـا یصنع الصـائم بصیـام اذا لــم یصـن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.(16)

روزه دار چون زبانـش و گوشش و چشمش و اعضایش را (ازحرام) نگه ندارد روزه دار نیست.

داناترین و نخستین مسلمان

عنها (س) قالت: قـال رسـول الله (ص) : زوجک اعلم اناس علما, واولهم سلما , افضلهم حلما.(17)

رسول خدا (ص) به مـن فرمودند:

شوهر تو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى برترین مردم است.

کمک به ذرارى پیامبر(ص)

عنها(س) قالت: قال رسول الله (ص): ایما رجل صنع الى رجل من ولدى صنیعه فلم یکـافئه علیها , فـانـا المکـا فـى له علیها.(18)

پیامبر اکرم (ص) فرمود:هرکسى براى فردى از فرزندان من کارى انجام دهد و بر آن کار پاداشى نگیرد. مـن پاداشـى نگیـرد, مـن پاداش دهنـده او خـواهـم بـود.

على و شیعیان

عنها (س) قالت:ان ابى(ص) نظر الى على(ع) و قال: هذا و شیعته فى الجنه.(19) پیامبر خدا (ص) به على(ع) نگریست و فرمـود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.

شیعه على در قیامت

عنها (س) قالت: ان رسول الله (ص) قال لعلى (ع) : یاابالحسن اما انک و شیعتک فى الجنه .(20)

پیـامبـر خـدا به علـى(ع) فـرمـود: اى ابـاالحسـن , آگـاه بـاش که تــو و پیروانت در بهشت هستید

قرآن و عترت در آخرین سخن پیامبر

عنها (س) قـالت: سمعت ابـى رسـول الله (ص) فـى مـرضه التـى قبض فیه یقول ـ و قد امتلات الحجره مـن اصحابـه ـ ایها الناس یـوشک ان اقبض قبضا یسیرا, و قـد قدمت الیکم القـول معذره الیکم, الا انى مختلف فیکـم کتاب ربـى عزوجل و عترتـى اهل بیتـى . ثـم اخذ بیـد على فقال: هذا علـى مع القـرآن و القـرآن مع علـى لا یفتـرقـان حتـى یـردا علـى الحـوض فـاسئلکـم مـا تخلفـونـى فیهما.(21)

از پـدرم رسول خدا(ص) در هنگام مرضى که به سبب آن از دنیا رفت ـ و در حالى که خـانه, مملـو از اصحـاب بـودـ شنیـدم که فـرمـود:

اى مردم نزدیک است که به آسانى از میان شما رخت بربندم, وبه تحقیق سخنى که عذر را برشما تمام کند پیش فرستادم.

بـدانیـد که من در میان شما کتاب پـروردگارم و عترتم, اهل بیتم را بـر جاى مـى گذارم. آن گاه دست على را گرفت و فرمـود: ایـن علـى با قرآن است و قرآن با على است, از هـم جدا نمى شوند تا هر دو در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند, مـن در قیامت از شما از آنچه درباره ایـن دو پـس از مـن انجام دهید خواهـم پرسید.

شستن دستها

عنها (س) قالت: قال رسول الله (ص) لا یلومن الا نفسه من بات و فى یره غمر.(22)

رسـول خدا(ص) فرمـود: سرزنـش نکند جز خـود را کسى که شب کند, درحالى که دستش چرب و بد بو باشد.

نتیجه گشاده رویى

عنها (س) قـالت: البشـر فـى وجه المـومـن یـوجب لصاحبه الجنه. (23) گشـاده رویـى در چهره مـومـن بـراى صـاحبـش بهشت را سبب مـى شـود.

رنج خانه دارى

عنها (س) قالت: یا رسـول الله لقـد مجلت یـداى مـن الرحى, اطحن مره و اعجن مره,(24)

اى رسول خدا , دو دستـم از سنگ آسیا پینه بسته , یک بار آرد مى کنم و یکبـار خمیر مى سازم .

زیان بخل

عنها (س) قـالت:

قال لـى رسول الله (ص) : ایاک و البخل , فانها عاهه لاتکون فى کریـم. ایاک و البخل فانه شجـره فى النار و اغصانها فـى الـدنیا فمـن تعلق بغصن من اغصانها ادخله النار.(25)

پیامبر اکرم (ص) فرمـود:

از بخل ورزیدن بپرهیز, زیرا که بخل آفتى است که در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز , زیـرا که آن درختـى است در آتـش دوزخ که شاخه هایـش در دنیاست و هـر که به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند.

نتیجه سخاوت

عنها (س) قالت: قال لى رسول الله(ص) و علیک بالسخاء فان السخاء شجره من شجر الجنه,اغصـانها متـدلیه الـى الارض, فمن اخذ منها غصنـا قـاده ذلک الغصـن الـى الجنه.(26)

پیامبر اکـرم (ص) به مـن گفت:

بـرتـو باد سخاوت ورزیــدن, زیــرا کـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است که شاخه هایـش به زمیـن آویخته است , هر که شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى کشـانـد.

نتیجه سلام و تحیت بـر رسـول خـدا و دختـرش زهـرا

عنها (س) قـالت: قـال لـى ابـى و هـو ذاحـى: مـن سلـم علــى و علیک ثلاثه ایام فله الجنه.(27)

پدرم در زمان حیاتش به من فرمود: هـرکه بـر مـن و تـو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد, بهشت بر او واجب گـردد.

خنده اسرار آمیز

لمـا مـرض رسـول الله (ص) دعا ابنته فاطمه فسارها فبکت , ثم سارها فضحکت , فسئلتها عن ذلک فقالت: اما حیـن بکیت فانه اخبرنى انه میت, فبکیت,ثـم اخبرنـى انى اول اهله لحوقا به فضحکت.(28)

هنگامى که رسول خدا(ص) مریض شد, دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخنـى گفت. فاطمه (س) گریه کرد, مجـددا رسـول خـدا با او نجـوا کـرد فاطمه(س) خنـدیـد, عایشه گـویـد: در ایـن بـاره از حضـرت زهـرا(س) پـرسیـدم, فـرمــود: چون پیامبر (ص) مرگش را به من خبر داد, گریستـم, پس از گریه ام به مـن خبر داد که نخستیـن کسـى که او را ملاقـات کنـد مـن هستـم در نتیجه خنـدیدم.

پیامبر پدر فرزندان زهرا

عن فاطمه الزهراء (س) قالت:

قال النبى(ص)ان الله عزوجل جعل ذریه کل بنى ام عصبه ینتمـون الیها الا ولـد فـاطمه (س) فـانـا ولیهم و انا عصبتهم .(29)

فـاطمه (س) از پیـامبـر اکـرم نقل کـرده که فـرمـود:

همانا خـداوند عزوجل ذریه هر یک از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خـویشاوندى قرار داده که به وسیله آن ذریه به او منسـوب مى شوند مگر فرزندان فاطمه که مـن سـرپـرست و خـویشـاونـد آنها هستـم ،و به مـن منسـوب مـى شـونـد.

خوشبخت واقعى

عنها (س) قالت:

قـال رسـول الله (ص): هذا جبـرئیل (ع) یخبرنى: ان السعید , کل السعید, حق السعیـد , مـن احب علیـا فـى حیـاتـى و بعد وفـاتى.(30) فاطمه(س) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: این جبرئیل (ع) است که مرا خبر مى دهد: همانا خوشبخت تمام خوشبخت و خـوشبخت واقعى کسـى است که على را, در زندگى ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد.

پیامبر در جمع اهل بیت

عنها (س) قالت: دخلت على رسـول الله (ص) فبسط ثوبا و قال لى: اجلسى علیه , ثـم دخل الحسن فقال له : اجلـس معها ,ثـم دخل الحسیـن فقال له: اجلـس معهما, ثم دخل علـى (ع) فقال له : اجلـس معهم , ثم اخذ بمجامع الثـوب فضمه علینا ثـم قـال: اللهم هـم منـى و انـامنهم اللهم ارض عنهم کمـا انى عنهم راض.(31)

بر رسول خدا(ص)وارد شدم, جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین. دراین وقت حسن(ع) آمد , فرمـود: نزد مادرت بنشیـن, بعدا حسیـن (ع) آمـد. فـرمود: با اینها بنشین. پـس على (ع) آمد . فرمود: تـو نیز با اینان بنشیـن, آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت . فرمـود: خـدایا اینها از من اند و مـن از اینهایـم, خـدایـا از اینـان راضـى بـاش همـان طـور که مـن از اینها راضـى ام .

دعاى پیـامبـر در وقت ورود وخـروج از مسجـد

عنها(س) قالت:کان النبى اذا دخل المسجد یقول:((بسم الله اللهم صل على محمد واغفـر ذنـوبـى و افتح لـى ابـواب رحمتک)). و اذا خـرج یقول :

بسـم الله, اللهم صل على محمد واغفر ذنـوبـى وافتح لـى ابـواب فضلک. (32)

فاطمه (س) فرمـوده است: پیامبـر اکـرم (ص) چـون داخل مسجـد مى شـد مى فرمود:به نام خدا, خـدایا بر محمد درود فرست و گناهانـم را بیامرز و درهاى رحمتت را برایـم باز کـن . و چـون خارج مى شد مى فرمود:

به نام خدا, خدایا بر محمد درود بفـرست و گنـاهـانـم را بیـامـرز و درهـاى بخششت را بـرایم بـاز کــن .

سحر خیزى

عنها (س) قالت:مر بى رسول الله(ص)وانامضطجعه متصبحه فحرکنى برجله و قال یا بنیه قـومـى فاشهدى رزق ربک و لا تکـونى مـن الغافلیـن , فان الله یقسـم ارزاق النـاس مـا بیـن طلـوع الفجـر الـى طلـوع الشمـس .(33)

رسول خدا (ص) بر من گذشت , در حالى که در خواب صبحگاهى بودم, مرا با پایـش تکان داد وفرمـود: دختـرم بـر خیز شاهـد رزق و روزى پـروردگارت باش واز غافلان مباش . زیرا که خـداوند روزیهاى مردم را بیـن طلوع فجر تا طلـوع آفتاب تقسیـم مى کند.

مریض در پناه خدا

عنها (س) قالت: قال النبى(ص) اذا مرض العبد اوحى الله الى ملائکته ان ارفعوا عن عبدى القلم مادام فى وثـاقـى, فانى انا حبسته حتـى اقبضه او اخلـى سبیله . کان ابـى یقـول: اوحـى الله الـى ملائکته اکتبـوا لعبـدى اجـر ما کان یعمل فـى صحته.(34)

فــاطمه (س) فرموده است: پیامبر اکرم (ص) فرمود:

چـون بنده خدا بیمار گردد, خداوند به فرشتگانش وحى مى کند: قلـم تکلیف را از بنده ام تاوقتى که در عهد و پیمان مـن است بردارید, زیرا خـودم او را بازداشت نمـوده تا جانـش را بگیرم یا آزادش گذارم. پـدرم مـى فرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد که براى بنده بیمارم پاداش کـارهـایـى را که در وقت سلامتـش انجـام مـى داده بنـویسیـد.

نـرمخـویـى در مقـابل دیگـران واحتـرام به زنـان

عنها (س) قـالت: قـال رسـول الله (ص) خیـارکـم الینکم منـاکبه و اکــرمهم لنسائهم(35).

پیامبـر اکـرم (ص) فـرمـوده است: بهترین شما نرمخـوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است.

پاداش آزادى بردگان

عنها (س) قالت: قال رسول الله (ص) : من اعتق رقبه مومنه کان له بکل عضو منها فکاک عضو من النار.(36)

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هرکه بنده مـومنى را آزاد کنـد, به ازاى هر عضـوى از آن بنـده, عضـوى از او در آتـش جهنـم آزاد گردد.

زمان استحابت دعا

عن ابیها رسـول الله (ص) قالت: قال:ان فى الجمعه لساعه لا یوافقها عبد مسلم یسئل الله تعالى فیها خیـرا الا اعطاه ایاه اذا تـدلـى نصف الشمـس للغروب.(37)

رسول خدا(ص)فرمود:در روز جمعه ساعتى است که بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن که خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است که نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیک گردد.

سستى در نماز

عنها (س) قـالت: ســالت ابـى رسـول الله (ص) لمـن تهاون بصلاته من الرجال و النساء. قال (ص) : من تهاون بصلاته مـن الرجال والنساء ابتلاه الله بخمـس عشـره خصله: یرفع الله البرکه من عمره و یرفع الله البـرکه مـن رزقه , و یمحـواالله عزوجل سیماء الصالحیـن مـن وجهه, وکل عمل یعمله لا یـوجر علیه, و لایرتفع دعاوه الى السماء, لیس له حظ فى دعـا الصالحیـن, و انه یموت ذلیلا, و یموت جائعا , و یموت عطشانا,فلو سقى مـن انهار الدنیا لم یرو عطشه و یوکل الله ملکا یزعجه فى قبره, ویضیق علیه قبره و تکون الظلمه فى قبره, و یوکل الله به ملکا یسحبه على وجهه, والخلائق ینظرون الیه, و یحـاسب حسـابـا شـدیـدا و لا ینظر الله الیه و لایزکیه و له عذاب الیم .(38)

از پـدرم رسـول خـدا (ص) دربـاره مـردان و زنـانـى که در نمـازشان سستـى و سهل انگارى مکنند, پـرسیـدم. آن حضرت فرمـودنـد: هر زن و مردى که در امر نماز سستـى و سهل انگارى داشته باشـد, خـداوند او را به پانزده بلا مبتلا مـى گرداند:

1ـ خداوند برکت را از عمرش مى گیرد.

2ـ خـداونـد, بـرکت را از رزق و روزىاش مـى گیـرد,

3ـ خـداونـد, سیمـاى صـالحیـن را از چهره اش محـو مـى کنـد,

4ـ هـر کـارى که بکنـد بـدون پـاداش خـواهـد مـانـد,

5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد,

6ـ بـرایـش بهره اى از دعاى صـالحیـن نخـواهـد بــود,

7ـ ذلیل خواهد مرد,

8ـ گرسنه جان خواهد داد,

9ـ تشنه کام خـواهـد مرد, به طـورى که اگـر با همه نهرهاى دنیا آبش دهنـد, تشنگى اش برطرف نخواهد شد,

10ـ خـداونـد, فـرشته اى را بـرمـى گزینـد تـا او را در قبـرش ناآرام سـازد,

11ـ قبرش را تنگ گرداند,

12ـ قبرش تاریک باشد,

13ـ خداوند فرشته اى رابر مى گزیند تا او را به صـورتش به زمین کشد, در حالى که خلایق به او بنگرند,

14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد,

15ـ و خداوند به او ننگردواو راپاکیزه نگرداند و او را عذابى دردناک باشد.

39ـ شکست ظالم

عنها (س) قالت:

قال رسول الله(ص) ما التقى جندان ظالمان الا تخلى الله منهما فلـم یبـال ایهمـا غلب, و مـا التقـى جنـدان ظالمـان الا کـانت الـدائره علــى اعتاهما.(39)

فاطمه (س) فرمود: پیامبـر اکرم (ص) فـرمـوده است: دو سپاه ستمگـر به هـم نرسند, مگر آن که خداوند آن دو را به حال خـود واگذارد و باکـى نداشته باشــد که کدام یک پیروز گردد. و دو سپاه ستمگر به هم نرسند, مگر آن که هزیمت و شکست از آن سپاه ظالمتر باشد.

40ـ بخشى از خطبه زهرا (س)

قـالت فـاطمه الزهـراء (س) فـى خطبتها المعروفه :

ـ جعل الله ایمان تطهیرا لکم من الشرک

ـ والصلاه تنزیها لکم من الکبر

ـ والزکاه تزکیه للنفس و نماء فى الرزق

ـ والصیام تثبیتا للاخلاص

ـ والحج تشییدا للدین

ـ والعدل تنسیفا للقلوب

ـ واطاعتنا نظاما للمله

ـ و امامتنا امانا للفرقه

ـ والجهاد عزا للاسلام

ـ والصبر معونه على استیجاب الاجر

ـ والامر بالمعروف مصلحه للعامه

ـ و بر الوالدین وقایه من السخط

ـ وصله الارحام منهاه للعدد

ـ والقصاص حقنا للدماء

ـ و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره

ـ و تـوفیه المکـاییل و المـوازیـن تغییـرا للبخـس

ـ والنهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس

ـ واجتناب القذف حجابا عن اللعنه

ـ و حرم الشرک اخلاصا له بالربوبیه

ـ و ترک السرقه ایجابا للعفه

ـ فـاتقـوا الله حق تقـاته و لاتمـوتـن الا و انتـم مسلمــون

ـ واطیعوا الله فیمـا امـرکـم به و نهاکـم عنه

ـ فـانه انمـا یخشـى الله مـن عبـاده العلمـاء(40)

حضـرت زهـرا(س) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:

خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرک قـرار داد,

و نماز را براى پاک شدن شما از تکبر,

و زکـات را بـراى پـاک کـردن جـان و افزونـى رزقتان,

و روزه را براى تثبیت اخلاص,

و حج را براى قوت بخشیدن دین ,

و عدل را براى پیراستن دلها,

و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت,

و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفــرقه,

و جهاد را براى عزت اسلام,

و صبر را براى کمک در استحقاق مزد,

و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ,

و نیکـى کـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ,

وصله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات,

و قصاص را وسیله حفظ خونها,

و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ,

و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى کـم فـروشـى,

و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاکیزگـى از پلیـدى ,

و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـانــدن از لعنت,

و تـرک سـرقت را بـراى الزام به پـاکـدامنــى ,

و شـرک را حـرام کـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ,

بنابـرایـن , از خـدا آن گـونه که شایسته است بتـرسید و نمیرید, مگر آن که مسلمان باشید,

و خـدارا درآنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت کنید, زیرا که از بندگانـش , فقط آگاهان, از خـدا مـى ترسند. ( سـوره فاطر آیه28)

پى نوشت ها:

1 ـ فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى, ج 1,ص 265.

2 ـ همان, ج 1,ص 266.

3 ـ پیشین , ج 1,ص 267.

4 ـ همان ,ج1,ص 273.

5 ـ الامامه والسیاسه ,ج 1, ص 14.

6 ـ بهجه, ج 1,ص 266.

7 ـ بحـار الانـوار , ص 43, ص 92, چـاپ ایــران.

8 ـ بهجه , ج 1,ص 287.

9 ـ همان , ج 1,ص 285.

10 ـ همان , ج 1, ص 274.

11 ـ پیشین, ج 1,ص 304.

12 ـ بحارالانوار, ج 8,ص 310.

13 ـ بهجه, ج 1,ص 305.

14 ـ بهجه , ج 1, ص 306

15 ـ بحـارالانـوار , ج 8 ,ص 309.

16 ـ بهجه , ج 1,ص 305.

17 ـ همـان, ج 1,ص 302

18ـ بحـار الانــوار, ج 96, ص 225.

19 ـ احقاق الحق, ج 7,ص 308.

20 ـ همان, ج 7,ص 307.

21 ـ ینـابیع المـوده, ص 44, چـاپ شـریف الـرضـى قـم.

22 بهجه ج 1,ص 302.

23 ـ بهجه, ج 1,ص 300.

24 ـ همان, ج 1,ص 274

25 ـ همان, ج 1,ص 266.

26 ـ بهجه, ج 1,ص 266.

27 ـ همان, ج 1,ص 267.

28 ـ بهجه, ج 1,ص 268

29 ـ فـرائد السمطیــن, ج 2,ص 77.

30 ـ بهجه, ج 1,ص 271.

31 ـ همان ,ج 1,ص 277.

32 ـ مسنـد فـاطمه الزهـراء (س) , ص 215, چـاپ دارالقـرآن قــم.

33 ـ همان , ص 219.

34 ـ مسند فاطمه الزهراء, ص 220.

35 ـ مسند فاطمه الزهراء (س) , ص 221.

36 ـ همان , ص 221.

37 ـ همان,ص 227.

38 ـ مسند فاطمه الزهراء , ص 235.

39 ـ مسند فاطمه الزهراء, ص 223.

40 ـ احتجاج طبرسى , ص 99, چاپ سعید.


بر گرفته ازwww.al-shia.org

۱۳ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ

به نام خدا

فاطمه علیها السلام به روایت اهل بیت علیهم السلام

کلمات و سخنان معصـومان(ع) در بـاره کـرامت و عظمت و مقام والاى آن بزرگ بانوى اسلام بسیار است که در نـوشته بخشى اندک از آن را بیان مى کنیم.

فاطمه از نگاه پیامبرصلوات الله علیه

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است.

رسول خدا که خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر کـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید. در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.

-فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده کـرده است".

و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

- او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اینان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اینها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:

یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، که مومنان را به سوى بهشت مى کشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى که بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى که در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟

فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاکیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود که هیچ مسلمانـى تـوانایـى انکـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى کردند و مخالفان هـم تـوانایى انکار آن را نداشتند.

- آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالک نقل مى کند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنکـم الـرجـس اهل البیت و یطهرکــم تطهیرا"(6) را قرائت مى کرد.

فاطمه در نگاه على علیه السلام

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله:

1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و کمالات خـویـش و اینکه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن کسـى که رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:

خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستى.( 7)

2ـ در جریان شوراى شـش نفره که به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشکیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)

3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره کرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند که همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنکه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تکبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره اى از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یکى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند که در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن که با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود که خدا خـود ستـودن را نهى کرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد که دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى که خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنیـدم که براى مردان و زنان باایمان دعا مى کرد و اسامى یکایک آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى دیگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟ فرمود:

فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد کرده و از اینکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .

در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مرکب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنین بود:

... عمر سعد با لشکرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشایستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:

فراگیرى دعاى فاطمه(س)

امام سجاد(ع) مـى فرماید:

در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشکلـى که براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:

"بحق یـس و القرآن الحکیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد."(10)

شفاعت فاطمه برآورده مى شود.

امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه که قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى که چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى کننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: کسانى که به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى که دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته اى خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:

حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است که مرا و کسانـى که فرزندان مرا یارى کردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى کند که جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد:

اى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.

آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:

اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى کند که هیچ کـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.

آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هیچ کـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند.

آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خدیجه دختر خـویلد کجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر یحیـى کجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.

سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کیست؟

محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یکتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زیادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى که به نزدیک بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:

اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو یا دوستى یکى از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.

سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بیـن جمعیت جدا مى کند، هنگامى که شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى کنند.

خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟

آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افکنید و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى کرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.

سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده یا کافـر یا منافق (و بقیه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده که دو نمـونه ذکر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى کنـد: فاطمه صـدیقه کبـرا است. محـور حـرکت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)

روایت دیگرى از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر کـس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درک کرده است. (15)

فاطمه(س) در نگاه امام کاظم(ع)



سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى که اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16) ، از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17)

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(عT روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است.

روایت متعددى درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت على بن موسى الرضا (ع) نقل شده است .

اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى کند که پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش کرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى کردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نکردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد.(18)

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب کمال و بـرترى و مباهات است که امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى کند که پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد که به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض کرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟ فرمـود:

تو پدرزنى همچون من دارى،که مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، که به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، که به مـن داده نشـده است.(19)

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده که به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض کردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف کنـم. گفتنـد که به نیابت جانشینان نمى شود طواف کرد. فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کـن، چون ایـن کـار جـایز است. سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى که براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم.

سپـس عرض کردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف کردم و گاهى هـم نکردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا که برتریـن چیزى است که بدان عمل مى کنى.(20)

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع)

آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى کنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند که خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)

فاطمه(س) در نگاه امام عسکرى(ع)

از امام حسـن عسکـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

- بهشت درخشان از نور زهرا است.

امام حسـن عسکرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى کند که پیامبر(ص) فرمـود:

آن هنگام که خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى کـردنـد. آدم به حــوا گفت:

خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى که وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد که جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو که از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است که از نسل تـو مى باشد که در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى که بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:

شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:

حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟

گفت: بلـى، اینان در علـم مکنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنکه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

- پاداش عالمان

از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى کند: مادر ناتـوانى دارم که نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است که از شمـا بپـرسـم.

حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح کـرد که پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال کن.

سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند که به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى کند؟

زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى که جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى کنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم که فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و کوششى که در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى که به برخى از آنان یک میلیون نور مى دهند.(23)

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسکرى(ع) با یکـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذکـر کـردند.

حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود:

" و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24)

دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیکویى است.

حضـرت حجت بـن الحسـن العسکـرى(عج) که جهان را بـا ظهور و احکام نورانى خـود متحـول مى کند و آنچنان حکـومتى در روى زمیـن تشکیل مـى دهـد که تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام کـره زمیـن حاکـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حکومتى خود مى داند.

آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنکه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

پى نوشتها :

1ـ بحار، ج43، ص54.

2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.

3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.

4- آل عمران /42.5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.

6ـ احزاب، 23.

7- بحار،ج29، ص11.

8ـ احتجاج، ، ص321.

9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.

10- بحار، ج 92، ص 196.

11ـ زخرف، 69.

12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.

13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.

14ـ همان، ج43، ص105.

15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.

16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.

17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.

18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.

19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.

20- کافى، ج4، ص314، حدیث 2.

21ـ همان، ص74.

22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.

23ـ همان، ص3، حدیث3.

24ـ همان، ج53، ص180.

بر گرفته از www.al-shia.org

آشنا سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام به 13 گرامی
میلاد حضرت فاطمه (س) رو تبریک میگم
و همچنین کلبه جدید رو بهتون تو این روز عزیز تبریک میگم

۱۳ سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ب.ظ

به نام خدا

سلام آشنا

خیلی ممنون از تبریک و لطفتون.من هم به کلبه شما گه گاهی سر می زنم از شعرهای شما وبقیه دوستان لذت می برم و علت اینکه نظر نمیدم شاید این باشه که از نقد و شعر و شاعری چیزی بلد نیستم.ولی این بگم که شعر خیلی دوست دارم

موفق باشید

حسین دهقان چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام به ۱۳ عزیز

ببخشید که کم به کلبتون سر میزنم. یه کم درگیر انتخاب رشته بچه ها و پایان نامه خودم شدم. ایشاا... کم کم به سوالاتتون جواب میدم.
یا حق

الهوئی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام به ۱۳ گرامی
کلبه جدیدتون مبارک
مطالب بسیار عالی می گذارید، خوشحالم از این که بازم کلبتون راه افتاده
موفق باشید

سلمان رحمانی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی
ببخشید که دیر شد
کلبه ی جدید مبارک
باشد که همچون گذشته از مطالب بسیار مفید و آموزنده اتان بهره بریم
زادروز بانوی دو عالم بی بی فاطمه ی زهرا را خدمت شما شاد باش عرض می کنم.
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی

۱۳ چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ب.ظ

به نام خدا

سلام

حسین آقا شرمندمون نکن عزیز.مثل همیشه منتظر پاسخ های خوب و دلسوزانه شما هستم

با سپاس از شما

الهوئی عزیز
خیلی ممنون از لطفتون.من هم خوشحالم که در خدمت شما هستم

باز هم به ما سر بزنید


جناب رحمانی عزیز

خیلی خوشحالم که باز هم کامنت هایی با اسم شما میبینم.
با سپاس فراوان از لطف و حسن نیتتان
راستش یاد اون زمانی هستم که برای مدتی در صندوقچه(به علتی که نمیدانم چه بود و البته هنوز هم نمی دانم چیست)نبودید.راستش من به شخصه نبودتان را حس میکردم

موید باشید

استاد پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ق.ظ

نقل از تابناک:

یک روحانی‌نما موسوم به «سید محمد علی حسینی» که تلاش می‌کرد خود را به جای سید حسن نصرالله رهبر شیعیان جنوب جا بزند، پس از یک سال بررسی فعالیت‌های وی از سوی اطلاعات ارتش لبنان، سرانجام به خاطر جاسوسی برای رژیم صهیونیستی دستگیر شد.

به گزارش جهان، وی که به خاطر مواضع تند علیه حزب الله لبنان و ایران، به شدت مورد علاقه رسانه‌های غربی بود، اعلام کرده بود که در مقابل حزب‌الله نیروی «مقاومت اسلامی عربی» را برای مقابله با اسرائیل تشکیل داده که هزار و پانصد نفر نیروی مسلح دارد.

گرچه تصاویری که از این «نیرو» در شبکه اینترنت منتشر شده بود، بیش از ۵ نفر با ژست‌های مختلف را نشان نمی‌داد!



ارتش لبنان در حالی این «روحانی شیعه» را به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت کرده است که وی طی ماه‌های اخیر خوراک مناسبی را برای القای فضای تشتت در جامعه شیعی لبنان برای رسانه‌های غربی فراهم کرده بود.

براساس گزارش شبکه خبری بی‌بی‌سی، «محمد علی حسینی» طی هفته‌های قبل سفری نیز عربستان سعودی داشت و با ملک عبدالله دیدار کرد که این اقدام وی، شک و تردیدها در مورد اقدامات او را افزایش داد.

نیروی چند نفری تحت امر وی برای نشان دادن جدی بودن خود در مواجهه با اسرائیل، در اوایل سال ۲۰۰۹ چند موشک کاتیوشا به خاک فلسطین اشغالی پرتاب کردند که هیچ هدفی را مورد اصابت قرار نداد.



این جاسوس رژیم صهیونیستی همچنین ید طولایی در موضعگیری علیه جمهوری اسلامی در لباس یک روحانی شیعه داشت و این مواضع وی به سرعت و با حدت زیادی از سوی رسانه‌های غربی مورد استفاده رسانه‌ای علیه ایران قرار می‌گرفت.

حسینی در جریان حمله دولت عراق به اردوگاه اشرف به عنوان مرکز تجمع گروهک تروریستی منافقین، این حمله را محکوم کرد، کسانی را که در این حمله کشته شدند شهید خواند و خواهان حمایت از جدایی‌طلبان خوزستان شد.

وی همچنین سه‌شنبه هفته گذشته نیز در گفتگو با روزنامه کویتی الوطن، ایران را به دخالت در امور داخلی بحرین متهم کرد و گفت که ایران تهدیدی برای کشورهای عربی است و مسئله فلسطین حل نخواهد شد مگر اینکه ایران دست از دخالت در آن بردارد!

به نوشته بی‌بی‌سی، در سایت محمد علی حسینی از او به عنوان مرجع شیعه یاد شده! و تصویر اجازه نامه‌هایی برای روایت حدیث از چند تن از مراجع قم و نجف در این سایت درج شده است. همچنین دست نوشته‌هایی از چند تن دیگر از مراجع قم و نجف که محتوای یکی از کتاب‌های او را که درباره احکام روزه است تأیید کرده‌اند، اما هیچ اجازه‌نامه اجتهادی در این سایت به چشم نمی خورد!

تنها مدرک تحصیلی از این جاسوس لبنانی، تقدیرنامه‌ای است که نشان می‌دهد وی در سال تحصیلی ۸۱ – ۸۲ از طلبه‌های ممتاز مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی در قم بوده است.

مطبوعات لبنان به نقل از منابع امنیتی گزارش دادند: سفرهای متعدد محمد علی حسینی به کشورهای اروپایی و تماس‌های تلفنی مشکوک او، برای نهادهای امنیتی این کشور شک‌برانگیز شده بود و اداره امنیت لبنان، اطلاعات ارتش و اطلاعات حزب الله از یک سال پیش وی را تحت نظر داشته‌اند تا اینکه سرانجام نیروهای اطلاعات ارتش به آپارتمان او در شهر صور حمله و دستگیرش کردند و از خانه‌اش مقادیری سلاح کشف نمودند.

پیشتر نیز شبکه‌های جاسوسی متعدد رژیم صهیونیستی در لبنان کشف و نابود شده بود.

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ

به نام خدا

سلام استاد

ممنون از کامنت خوبتان

سلام

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ

به نام خدا

شهیدی که به جهنم رفت!


فصیحی


آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است که در مسجد حوزه علمیه یاد شده، واقع در حکیمیه پیرامون مقام والدین و ضرورت نکوداشت جایگاه آن‌ها، ایراد شده است.

در روایات اسلامی در رابطه با موضوع نیکی کردن این طور آمده است: «لِکُلِّ بِرٍّ بِرٍّ» یعنی برای هر نیکی در عالم، نیکی برتری وجود دارد؛ جهاد و شهادت فی سبیل‌الله مافوق تمام نیکی‌هاست و آن قدر باب مهمی است که خداوند فرمود: «فَتَحَلّی لِخاصَّةِ أولیائه» به این معنا که خداوند باب شهادت را فقط برای بندگان خاص خودش باز کرده است.

شهادت اوج بندگی انسان است و تمام حضرات معصومین (ع) و حتی وجود مقدس صاحب‌الزمان (ع) به وسیله شهادت به محضر خدا رسیدند؛ و زمانی که قسّیسّین حضرت حق، محضر امام زمان (ع) را درک می‌کنند در رکاب ایشان به شهادت می‌رسند.

در روایت شریفی به نقل از پیامبر اسلام (ص) آمده است که روزی حضرت موسی‌بن‌عمران (ع) به خداوند عرضه داشت: خدایا حال دوستِ من که شهید شده، در عالم برزخ چگونه است؟ خداوند به حضرت موسی (ع) گفت: او در جهنم است؛ حضرت موسی (ع) با تعجب به خدا عرضه داشت خدایا مگر وعده نکرده‌ای که شهید با اولین قطره خونش به بهشت می‌رود و همه گناهانش آمرزیده می‌شود، خدا به حضرت موسی (ع) گفت: بله اما دوست تو اصرار به آزردن پدر و مادرش داشت و من عمل کسی را که بر پدر و مادرش ستم کند قبول نمی‌کنم، حتی با شهادت؛ بنابراین کسانی اسمشان در طومار شهداء نوشته می‌شود که عاق والدین نباشد.

روایتی از امام زین‌العابدین (ع) درکتاب رساله حقوق نقل شده است که ایشان فرمودند: «وَ اَمّا حَقُّ اَبیکَ فَتَعْلَمَ اَنَّهُ اَصْلُکَ وَ اَنَّکَ فَرْعُهُ وَ اَنَّکَ لَوْلاهُ لَمْ تَکُنْ، فَمَهْما رَاَیْتَ فی نَفْسِکَ مِمّا تُعْجِبُکَ فاعلمان اَباکَ اَصْلُ النِّعْمَهِ عَلَیْکَ فیهِ وَ احْمَدِ اللّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلی قَدْرِ ذلِکَ» « و امّا حقّ پدرت را باید بدانی که او اصل و ریشه توست و تو شاخه او هستی، و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر زمانی در خود چیزی دیدی که خوشت آمد بدان که از پدرت داری، زیرا اصل و اساس نعمت و خوشی تو، پدرت است، و خدا را سپاس بگزار و به همان اندازه شکر کن».

در قرآن کریم این طور آمده است که هر خوبی که به انسان می‌رسد از ناحیه خداوند متعال است اما هر عمل زشتی که به انسان می‌رسد نتیجه اعمال خودش است و اصل تمام خصلت‌های نیک در انسان از پدرش و به واسطه اوست بنابراین بر خدا و پدرت شکرگزاری کن و هیچ قوه و نیرویی جز از ناحیه خداوند نیست.

به سبب اذیت کردن پدر و مادر، آن نعمتی که از ناحیه خداوند به پدر تفویض شده است تبدیل به نقمت می‌شود و اگر کسی خونش ریخته شود، به هدر رفته و جهنمی است، بنابراین اگر نعمت با لطف کردن به «ربّ صغیر» یعنی پدر و مادر توأم و همراه شد آن موقع معنی نعمت را به خود می‌گیرد.

روایتی از پیامبر اکرم (ص) در کتاب‌های اصول کافی و بحارالانوار ج 74 نقل شده است که به انسان‌ها یادآوری می‌کنند و می‌فرمایند: عقوق دارای مراتبی است و فوق تمام عقوق این است که انسان باعث شود که پدر و مادرش به وسیله او بمیرند؛ بنابراین انسان با خواندن هزار رکعت نماز مستحبی به جایی نمی‌رسد، اما راه توبه در صورتی که توبه حقیقی باشد باز است .

* یکی از راه‌های رسیدن به قرب الهی، اطاعت محض از فرامین الهی است

یکی دیگر از راه‌های رسیدن به قرب الهی، اطاعت محض از فرامین الهی است اما سؤالی در اینجا مطرح می‌شود که چرا اولیای الهی بر این باورند که مسائل الهی تعبدی است؟ در جواب این سؤال باید گفت که اموری که خداوند برای انسان‌ها برنامه‌ریزی کرده است فوق عقل بشری است و عقل بشری نمی‌تواند آن‌ها را درک کند، بنابرین گوش دادن به اوامر پدر و مادر، انسان را به اوج می‌رساند.

انجام دادن دو عمل نیک، شهید سید احمد پلارک را به این مقام رفیع رساند، یکی از آن‌ها این بود که روزی سید احمد پلارک با ماجرایی برخورد که نتیجه آن انجام دادن گناهی بزرگ بود اما از آن چشم‌پوشی کرد، در نتیجه او را به اوج رساند یعنی لحظه‌ای، محکم و قوی به نفس اماره و شهوتش نه گفت و اوج گرفت.

دیگر اینکه سید احمد پلارک به مادرش گفته بود جبهه رفتن من باید با رضایت قلبی تو باشد بنابراین خداوند پرده‌هایی را از جلوی چشمانش کنار زد و باعث شد تا حقایق را درک کند؛ امام خمینی (ره) فرمودند: بعضی از شهداء یک روزه ره صد ساله فهمیدند و رفتند.

اگر انسان عاق والدین شده باشد، می‌تواند تکبر را کنارگذاشته و به وسیله خضوع و خشوع دل پدر و مادرش را به دست آورد پیامبر اکرم (ص) در روایتی فرمودند: منظور از خضوع و خشوع این است که در مقابل آن‌ها بی‌ادب ننشینی و مؤدب باشی و صدایت را نسبت به صدای پدر و مادر بالاتر نبری.

از مرحوم شیخ غلام‌الحسین اشرفی (ره) نقل شده است که روزی در زمان کودکی پای منبر شیخ فضل‌الله محلاتی (ره) نشسته بودم که فرمودند: کسی که می‌خواهد به اوج مقامات الهی برسد صدایش را از صدای پدر و مادرش پایین‌تر بیاورد و از آن زمان به بعد به این دستور عمل کردم در حالیکه پدر و مادرم به من می‌خندیدند که چرا صدایم را نازک می‌کنم.

بوسیدن دست و پای پدر و مادر کبر و غرور را پایین می‌آورد؛ آیت‌الله مکارم شیرازی نقل می‌کنند که هر وقت به شیراز می‌رفتم دست و پای پدر و مادرم را می‌بوسیدم و در ادامه گفتند هیهات اگر انسان فکر کند که تنهایی به جایی می‌رسد.

مرحوم ملامحسن فیض کاشانی نقل می‌کنند که اگر سجده به غیر از خدا واجب می‌شد، یقینا بر پدر و مادرم سجده می‌کردم؛ بنابراین اگر آن طوری که نباید با پدر و مادر برخورد کرد برخورد شود، فرزندانش بدتر از آن را با او برخورد می‌کنند و بهتر این است که قبل از اینکه پدر و مادر چیزی را از ما طلب کنند، آن کار را به رایشان انجام بدهیم.

کسانی که پدر و مادرشان را از دست داده و از دار دنیا رفته‌اند و از طرفی عاق آن‌ها نیز شده‌اند، می‌توانند برای انجام هر عمل مستحبی که قصد انجام آن را دارند، پدر و مادرشان را نیز در ثواب آن اعمال شریک کنند البته غیر از اعمال واجب و خوب است که هر جمعه قبل از طلوع آفتاب بر سر مزارشان بروند تا مشکلشان برطرف بشود و روزانه حداقل 110 مرتبه برای آن‌ها استغفار کند، بنابراین هیچ موقع نباید پدر و مادر فراموش شوند و همان طور که پروردگار رب عظیم برای انسان‌ها حیّ ابدی است، ربّ صغیر نیز باید برای انسان‌ها حیّ ابدی باشند.


به نقل از پایگاه رهبران شیعه

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ

به نام خدا

محبّت به امام از زبان پیامبر (ص)


محسن فصیحی


رسول خدا (ص) فرمود: «امام حسن و امام حسین دو امام امّت من، بعد از پدرشانند. دو سیّد جوانان اهل بهشت و مادرشان، بهترین زنان عالمیان، نهمینشان، قائم(عج) از فرزندان من است. اطاعتشان، اطاعت از من است و معصیتشان، معصیّت من است، به خداوند شکوه می‌کنم از منکران فضیلت ایشان و تضییع کنندگان حقّ [حرمت] آنان پس از من و خداوند بس است که ولی و یاور عترت من و امامان امّتم باشد و از منکران حقّ ایشان انتقام کشد.»

دلبستگی و محبّت به امام از نظر روانی در اختیار ما نیست؛ ولی شرایط و مقدّماتی که سبب تحقّق آن امر غیر اختیاری است، تحت ارادة ماست اگر ما واقعاً در حقّ امام معرفت پیدا کنیم و ارزش راستین وی را درک کنیم، قطعاً دوستدار وی خواهیم شد و نمی‌توانیم نسبت به او که در سعادت ابدی ما سهیم بوده است، بی‌تفاوت باشیم.
محمّد بن فضیل می‌گوید: از امام رضا(ع) معنای آیة زیر را پرسیدم: «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ؛1 بگو به فضل و رحمت‏ خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مى‏آورند، بهتر است.»حضرت فرمود: «به دوستی پیامبر و خاندان او باید شادمان باشند که آن بهتر است از دنیایی که آنها جمع کنند.»2 همچنین فرمود: «که جدّم رسول خدا فرموده است: «هر کس دوست می‌دارد به دین من دست یازیده، پس از من بر کشتی نجات سوار بشود، باید که به حضرت علی(ع) اقتدا کند و با دشمنش، دشمنی نماید و با دوست او، پیوند دوستانه برقرار کند، زیرا که او وصیّ من و جانشینم بر امّتم در زندگانی‌ام و پس از وفاتم است و اوست امیر (امام) هر مسلمان و امیر هر مؤمن بعد از من، گفته‌اش گفتة من و امرش، امر من و نهی او، نهی من است و پیرو او، پیرو من و یاری کننده‌اش، یاور من و خوار کننده‌اش، خوار کنندة من است.»

سپس رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس بعد از من از حضرت علی(ع) جدا شود، روز قیامت مرا نخواهد دید، من نیز او را نخواهم دید و هرکه با حضرت علی(ع) مخالفت کند، خداوند بهشت را بر وی حرام نماید و عاقبتش را جهنّم قرار دهد [و بد جایگاهی است] و هر آنکه حضرت علی(ع) را خوار نماید، خداوند او را نصرت نماید، روزی که او بر خداوند عرضه شود و هرکس حضرت علی(ع) را نصرت دهد، خداوند او را نصرت نماید، روزی که او را ملاقات کند و به هنگام سؤال و جواب، دلیلش را به وی تلقین کند.» آنگاه آن حضرت فرمود: «امام حسن و امام حسین دو امام امّت من، بعد از پدرشانند. دو سیّد جوانان اهل بهشت و مادرشان، بهترین زنان عالمیان، نهمینشان، قائم(عج) از فرزندان من است. اطاعتشان، اطاعت از من است و معصیتشان، معصیّت من است، به خداوند شکوه می‌کنم از منکران فضیلت ایشان و تضییع کنندگان حقّ [حرمت] آنان پس از من و خداوند بس است که ولی و یاور عترت من و امامان امّتم باشد و از منکران حقّ ایشان انتقام کشد.»3

امام رضا(ع) از جدّ بزرگوارش، علی(ع) نقل کرده که فرمود: «هر که دوست دارد، خدای را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد،‌ محبّت حجّت صاحب الزّمان را پیشة خود قرار دهد که او و دیگر پیشوایان، چراغ‌های روشن در تاریکی‌های زندگی و امامان هدایت و نشانه‌های تقوایند. هر کس آنان را دوست بدارد، ولایتشان را دارا شود، برای او از خدای تعالی ضمانت بهشت می‌کنم.»4

بیزاری جستن از دشمنان امام

امام رضا(ع) فرموده است: «پیروان ما به امر ما گردن می‌نهند و به گفتار ما عمل می‌کنند و با دشمنان ما مخالفت می‌ورزند و هر که چنین نباشد،‌ از ما نیست.» 5 یکی از اهالی «کرمند»، شتربان حضرت امام رضا(ع) بود، زمانی که آن حضرت عازم خراسان بودند و این مرد ساربان که از عامّه [اهل سنّت] بوده، چون می‌خواست از خراسان برگردد، به حضرت عرض می‌کند: ای پسر رسول خدا! مرا به مقداری مختصر از خطّ مبارکت مشرّف گردان تا به آن تبرّک جویم! و حضرت این عبارت را برای او مرقوم فرمودند: «دوستدار آل محمّد باش اگر چه فاسق باشی!‌ و دوستدار دوستان ایشان باش، اگر چه آنها فاسق باشند.»6

همچنین امام رضا(ع) در روایتی فرموده است: «وارد شدن به دستگاه دشمنان و کمک به آنها و کوشش در تأمین نیازهایشان معادل کفر است و توجّه (روی آوردن) عمدی به ایشان، در زمرة گناهان بزرگی است که آتش دوزخ سزای آن است.» / موعود

پی‌نوشت‌ها:
با استفاده از: مهدی منتظَر یا ناموس اعظم حق در کلام امام هشتم(ع).
1. سورة‌ یونس(10)، آیة 58.
2. اصول کافی، کتاب الحجّه، ح 55؛ تفسیر نورالثّقلین، ج2، ص 307.
3. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 1، ص 260.
4. بحار الانوار، ج 36، ص 296.
5. همان، ج 65، ص 167؛ جامع الاحادیث الشّیعه، ج 1، ص 310.
6. بحارالانوار، ج 15، ص 284.
7. همان، ج 75، ص 374؛ وسائل الشّیعه، ج 12، ص 138.


به نقل از پایگاه رهبران شیعه

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ

به نام خداوند کریم


40 حدیث در مورد امام حسین (ع)


در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.

۱- حریم پاک:
عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى میفرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(۱)

۲- سرزمین نجات:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(۲)

۳- مسلخ عشق:
‏قال على علیه السلام: هذا… مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(۳)

۴- عطر عشق:
‏قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.

۵- ستاره سرخ محشر:
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة.(۵)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

۶- کربلا وبیت المقدس‏:
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس.(۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

۷- فرات و کربلا:
قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى…(۷)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

۸- کربلا کعبه انبیاء:
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۸)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

۹- کربلا، مطاف فرشتگان:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۹)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.

۱۰- راه بهشت:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة.(۱۰)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

۱۱- کربلا حرم امن‏:
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً.(۱۱)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد.( شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا می باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت.)

۱۲- زیارت مداوم:
‏قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته…(۱۲)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.

۱۳- بارگاه مبارک:
‏قال الصادق علیه السلام: « شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و« البقعة المبارکة» هى کربلا. (۱۳)
امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و « بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

۱۴- شوق زیارت:
‏قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(۱۴)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

۱۵- حج مقبول و ممتاز:
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.(۱۵)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

۱۶- تولدى تازه‏:
عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.(۱۶)
حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقرعلیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‏دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر(ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

۱۷- زیارت مظلوم‏:
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.(۱۷)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم – امام حسین- را ترک نکند.

۱۸- شهادت و زیارت‏:
قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء.(۱۸)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

۱۹- زیارت، بهترین کار:
قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال.(۱۹)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

۲۰- سفره‏هاى نور:
قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام.(۲۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.

۲۱- شرط شرافت:
‏قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (۲۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر(ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.

۲۲- زیارت، فریضه الهى:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم.(۲۲)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

۲۳- کربلا کعبه کمال:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.(۲۳)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.

۲۴- از زیارت تا شهادت:
‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا.(۲۴)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.

۲۵- حدیث محبت‏:
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.(۲۵)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

۲۶- نشان شیعه بودن:
‏قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.(۲۶)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.

۲۷- سکوى معراج‏:
قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین.(۲۷)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏کند.

۲۸- مکتب معرفت:
‏قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(۲۸)
حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.

۲۹- همچون زیارت خدا:
قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله.(۲۹)
امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.

۳۰- زیارت عاشورا:
قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.(۳۰)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.

۳۱- بالاتر از روسپیدى:
قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا.(۳۱)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.

۳۲- نشانه‏هاى ایمان‏:
قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.(۳۲)
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه رکعت نماز( نماز یومیه و نمازهای نافله) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.

۳۳- رواق منظر یار:
قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده.(۳۳)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏

۳۴- تربت و تربیت:
‏قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.(۳۴)
امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.

۳۵- بزرگترین دارو:
قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر.(۳۵)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.

۳۶- تربت و هفت حجاب‏:
قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.(۳۶)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏کند.

۳۷- سجده بر تربت عشق:
‏کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه.(۳۷)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.

۳۸- تسبیح تربت:
قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها…(۳۸)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

۳۹- تربت شفا بخش:
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.(۳۹)
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

۴۰- یکى از چهار نیاز:
قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام… (۴۰)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:
۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود.
۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد.
۳ ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند.
۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع).

پانوشت ها:
۱- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵/ کامل الزیارات، ص ۲۶۴٫
۲- کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸ .
۳- تهذیب، ج ۶، ص۷۳ / بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۶٫
۴- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹٫
۵- ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۲۶۸٫
۶- کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح۷ .
۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹/ کامل الزیارات، ص ۲۶۹ .
۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫
۱۰- کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱٫
۱۱- کامل الزیارات، ص ۲۶۷/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۰٫
۱۲- کامل الزیارات، ص ۲۶۹٫
۱۳- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳؛ به نقل از تهذیب. ‏
۱۴- ثواب الاعمال، ص ۳۱۹؛ به نقل از کامل الزیارات.
۱۵- مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۲۶۶/ کامل الزیارات، ص ۱۵۶٫
۱۶- امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۸، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۰٫
۱۷- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳٫
۱۸- مستدرک الوسائل ج ۱۰، ص ۲۵۶ / کامل الزیارات ، ص ۱۰۹٫
۱۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۱٫
۲۰- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۰/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۲٫
۲۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۱، ح ۳۹٫
۲۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳٫
۲۳- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۲۴- وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۵٫
۲۵- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۸۸/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۶ .
۲۶- کامل الزیارات، ص ۱۹۳/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴٫
۲۷- من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۵۸۱٫
۲۸- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۳۶، به نقل از کامل الزیارات، ص ۱۳۸٫
۲۹- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۵۰؛ به نقل از کامل الزیارات.‏
۳۰- اقبال الاعمال، ص ۵۶۸٫
۳۱- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۲٫
۳۲- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۷۳ / التهذیب، ج ۶، ص ۵۲ .
۳۳- مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۳۵٫
۳۴- وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۵- کامل الزیارات، ص ۲۷۵ / وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۳۶- مصباح التمهجد، ص ۵۱۱/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۳۵٫
۳۷- وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۸٫
۳۸- من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۸/ وسائل الشیعه، ج ۳ ص ۶۰۸٫
۳۹- جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۳۳٫
۴۰- تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۷۵٫


منبع:پایگاه رهبران شیعه

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ

به نام خدا

سلام بر همگی

سفر مجازی به حرم حضرت عباس(ع)

راستش داشتم در اینترنت میگشتم که چند تا عکس پانوراما خیلی قشنگ از حضرت عباس را پیدا کردم.توصیه میکنم که حداقل پانوراما خود ضریح را دانلود کنید خیلی قشنگه

اما منبع اصلی:
http://alkafeel.net/persian/panorama/view.php


التماس دعا

حسین دهقان پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ

سلام ۱۳ گرامی
خواهش میکنم.
یه چیز دیگه هم حدس میزنم اونم اینه که شما شمالی هستید.نه؟!
استاد شما چی میگید؟

سلام
نمی گم تا ۱۳ متوجه نشه!

۱۳ پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ

به نام خدا

استاد و حسین آقا سلام

نه. من اصلیت شمالی ندارم.احتمالا به خاطر نوع نگارش جملات من حسین اقا حدس زدن که شاید شمالی باشم.ولی نیستم دیگه

استادعزیز
باور کنید خودم هم هنوز نمی دونم که شما من رو میشناسید یا نه؟(ولی به احتمال زیاد نمشناسید).چند وقتیه فکر میکنم اگه اصحاب صندوقچه هویت واقعی ۱۳ رو بشناسن چه عکس العملی نشون میدن؟جواب سوال خیلی برام جالب شده(البته خیلی هم به نظرم هویت ۱۳ مهم نیست ولی راستش...)

اراداتمند شما ۱۳

سلام
من که نگفتم شمالی هستید از نظر من شما ...ی هستید. یعنی با ... در کلاس گفته اید!
در هر حال مهم نیست ولی یحتمل شما را می شناسم!
ممنون
استاد

حسین دهقان پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام
یعنی ۱۳ کم کم میخواد خودشو معرفی کنه؟!
نمیدونم چرا اینقدر رو این قضیه حساس شدم. ۱۳ عزیز بیا یه ۲۰ سوالی راه بندازیم!

حسین عزیز
سلام
به خواستش احترام می گذاریم این حق اوست.
همان گونه که هر کس و ایضا ما نیز حقی داریم.

الهوئی پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام بر 13 گرامی
مطالب شما رنگ . بوی خاصی داره که قلب آدم رو جلا میده،
خدا رو شاکرم که توفیق داشتم عطر خاک مقدس قتله گاه و استشمام کنم گرچه هنوز توفیق زیارت آن حضرت بهم دست نداده، حقیقتا عطر خاصی داره!
یه خواهش هم ازتون دارم اگه لطف کنید و آدرس سایتی که ازش مطلب اینجا قرار میدید هم بگذارید، ممنونتون میشم
یا علی

۱۳ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ

به نام خدا

حسین آقا سلام

نه ۱۳ کم کم نمیخواد خودش رو معرفی کنه.با تشکر فراوان از استاد گرامی که ما رو در اینجا آزاد گذاشتن. راستش خود من هم اگه جای شما بودم خیلی دوست داشتم نه تنها ۱۳ بلکه تمامی عزیزانی که در صندوقچه هستند رو با اسم واقعی بشناسم ولی خب شرایط بعضی وقت های چیزهای دیگه ای رو حکم میکنه.
لطفا فعلنه ۲۰ سوالی راه نندازین مخصوصا از اون۲۰سوالی هایی که برای آقا مرتضی راه انداختین

موفق و موید باشید

۱۳ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ

به نام خداوند کریم

خانم الهوئی عزیز

از دقت و اطف شما بسیار سپاسگزارم.اینجا اگر رنگ وبویی داره به خاطر اینکه بیشتر سعی این حقیر در این بوده که مطالبی رو قرار بدم که رنگ خدا و رنگ دوستان خدا(پیامبر (ص) و اهل البیت(ع) وشهدا و صالحین) رو داشته باشه
شما که باابوییدن خاک مقدس کربلا اینقدر بی تاب شدین اگر برین اونجا میخوایین چکار کنید.تازه دلتنگی مال وقعیه که زا کربلا برگردین ایران.ایوان نجف مرقد منور کاظمین سامرا ضریح مطهر حضرت ابی عبدالله و حرم قمر بنی هاشم هر کرومشون برای ادم یک دنیا دلتنگی میارن.انشالله نصیب همه ما این سفر عشق بشه.فقط یک نصیحت دوستانه:

تا محرم نشی چیزی به شما نمی دن

اما مطالب

در اکثر موارد اسم سایت هایی رو که مطلب گذاشتم رو ذکر کردم ولی چون شما امر فرمودید بعضی از مهم ترین آنها رو براتون میذارم

http://rasekhoon.net

http://www.ashoora.ir

http://www.tebyan.net

http://www.ansaralreza.blogsky.com

http://al-shia.org/html/far/index.php

و....



۱۳ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:47 ب.ظ

به نام خدا

سلام

خانم الهوئی

ببخشید شرمنده کامنت قبلی پر از اشکالات تایپی بود تصحیح شده اون رو در پایین قرار میدم

از دقت و لطف شما بسیار سپاسگزارم.اینجا اگر رنگ وبویی داره به خاطر اینکه بیشتر سعی این حقیر در این بوده که مطالبی رو قرار بدم که رنگ خدا و رنگ دوستان خدا(پیامبر (ص) و اهل البیت(ع) وشهدا و صالحین) رو داشته باشه
شما که بابوییدن خاک مقدس کربلا اینقدر بی تاب شدین اگر برین اونجا میخوایین چیکار کنید.تازه دلتنگی مال وقتیه که از کربلا برگردین ایران.ایوان نجف مرقد منور کاظمین سامرا ضریح مطهر حضرت ابی عبدالله و حرم قمر بنی هاشم هر کدومشون برای ادم یک دنیا دلتنگی میارن.انشالله نصیب همه ما این سفر عشق بشه.فقط یک نصیحت دوستانه:

تا محرم نشی چیزی به شما نمی دن(البته نه که همه چیز رو به محرم ها بدن.همین جا بگم که من هم محرم نیستم خیلی راه تا محرم شدن.امید به آن دارم تا محرم شوم و انشالله که همه دوست دارن حضرت علی(ع) محرم شوند.)

عبد العاصی ۱۳

۱۳ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ

به نام خدا

چرا غروب جمعه دلگیر است؟

در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) می‌رسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»،(1)

یعنی می‌خواهیم از جدایی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.

در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»(2) سپس نزدیک و نزدیک‌تر شد تا جایی که به اندازه‌ی دو کمان یا نزدیک‌تر شد.

این درخواست، مرتبه‌ی بسیار بلندی است و به همه کس داده نمی‌شود، حتی انبیای اولواالعزم اما می‌توان به آن نزدیک شد.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید:

خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بارالها، این حجب نور که در لسان ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.(3)


ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نیز حجاب می‌دانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت می‌کند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله».

اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمی‌شود. برخی از نکات، بسیار عجیب است.

از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

پس بیاییم ارتباط خود را قوی‌تر کنیم و رفاقت داشته باشیم؛ آن هم با کسی که بیش از همه به او محتاجیم و گردن ما حق دارد. امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام انبیا و اوصیاءشان به جز پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله) و وصّی ایشان برترند. ایشان بهترین ارتباط را با خداوند دارند. این لطفی از الطاف الهی است که ما از امت این پیامبر و این امام هستیم.

در روایات آمده است که انبیای گذشته اگر در جایی گرفتار می‌شدند به ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) متوسل می‌شدند، ولی ما با این که جزء امت ایشان هستیم، این قدر عقب افتاده ایم. به راستی چرا باب الله را رها کرده‌ایم؟


منبع: تبیان


پی‌نوشت‌ها:

1. مفاتیح الجنان،دعای ندبه
2. نجم، آیه 9
3. شرح چهل حدیث،

به نقل از میهن۲۴

۱۳ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ

به نام خدا



مستقیم وارد بهشت شوید


در روایتی از حضرت سیدالشهداء«ع» نقل شده است که در آخرت، خداوند متعال به برخی از انسان‌ها دو بال عنایت می‌فرماید. آنان با این دو بال به بهشت پرواز می‌کنند و در هر جایگاهی که برای خود در بهشت آماده کرده‌اند، به هر صورتی که بخواهند متنعم می‌شوند.

ملائکه از ایشان سؤال می‌کنند که حساب و کتاب و پل صراط و شب اول قبر شما به چه شکلی برگزار شد؟ جواب می‌دهند که ما هیچ‌کدام از این‌ها را ندیدیم. ما با آن دو بال حرکت کردیم و به بهشت رسیدیم. بعد ملائکه می‌پرسند: در دنیا چه کردید که به چنین مقامی دست یافتید؟

می‌گویند: ما دو چیز برای خداوند آوردیم و وقتی پروردگار متعال از ما پرسید که چه چیز آوردید، توانستیم جواب بدهیم. اول: گناه در زندگی ما نبود؛ چه در خلوت و چه در جلوت، نه گناه علنی داشتیم و نه گناه مخفیانه، به عبارت دیگر همه‌جا را محضر خداوند می‌دانستیم و ادب حضور را در مقابل ذات باری‌تعالی مراعات می‌کردیم.

دوم:
مقام تسلیم و رضا پیدا کرده بودیم. اگر از نعمت‌های دنیا برخوردار بودیم، آن را از الطاف جلیه و آشکار خداوند می‌دانستیم و شاکر آن نعمت‌ها بودیم. و اگر بدون قصور و تقصیر، گرفتار مصائب و مشکلات دنیوی می‌شدیم، آن را از الطاف خفیّۀ خداوند می‌دانستیم و علاوه بر این‌که تسلیم خواست خداوند بودیم، از گرفتاری خود رضایت داشتیم. ملائکه به آنان می‌گویند که حقّ شما هم همین است که حساب و کتاب و پل صراط را نبینید و مستقیم وارد بهشت شوید


منبع:میهن ۲۴

مرتضی شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ

به نام خدا
سلام ۱۳
اومدم یه عذر خواهی کنم که شریک سابق ات را ازت گرفتم
منتظر را می گم. دیگه عمرا بتونی پس اش بگیری
دوما تبریک میگم بابت کلبه ی جدید ات
یه جورایی شعبه ۲ کلبه ی اهل بیت (ع) است
راستش فکر میکنم با وجود کلبه ی تو دیگر نیازی به اون نباشه مخصوصا وقتی که با استقبالی بی نظیر مواجه شده

مطالبت درباره حضرت فاطمه الزهرا (س) فوق العاده بود
خوشا به سعادتت که چنین روح بزرگی داری

درضمن حسین واسه من ۲۰ سوالی راه ننداخته و فقط شعری سروده و تست هایی طرح کرده
می خواین بگم واسه شما هم تست طرح کنه؟

حسین یه دهن بخون و یه چشمه بیا تا ۱۳ حالشو ببره

یا علی

الهوئی شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:08 ب.ظ

هو الطیف
سلام بر ۱۳ گرامی
متشکر از لطفتون و از بابت آدرس سایتها
مطالب بسیار عالی بود انشاءا... پند بگیرم
در مورد مطلب بالا - مستقیم به بهشت - مقام تسلیم ورضا یاد داستانی از حضرت داوود (ع) افتادم. روزی ایشان از خداوند سؤال می پرسند: پروردگارا! آیا کسی در این دنیا هست که مقامش با من برابری کند؟ خداوند فرمود: بله. حضرت داود (ع) به همراه فرزندش حضرت سلیمان (ع) در پی آن شخص رفتند و سراغ او را از اهالی بازار گرفتند. سپس منتظر ماندند تا بیاید.وقتی آن مرد آمد متوجه شدند او پیرمردی هیزم فروش است. حضرت داود (ع) خود را به او معرفی کرده و به او می گوید که برای دیدن او به این شهر آمده. مرد هیزمش را فروخته و با پولش گندم تهیه می کندو بعد ایشان را با خود به منزل می برد. سپس گندم ها را آرد کرده و نان می پزد؛ و با آن نان از میهمانانش پذیرایی می کند. چون مشغول غذا شدند، داود (ع) متوجه شدند پیرمرد هر لقمه نان که در دهان می گذارد با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده و با الحمد لله رب العالمین پایان می برد و این کار را تا تمام شدن آن یک نان مکررا انجام داد. چون غذایش تمام شد رو به حضرت داود (ع) کرد و گفت: ببین من چقدر غرق نعمت الهی هستم! حضرت داود (ع) با تعجب می پرسند: کدام نعمتهای الهی که تو در آن غرقی!؟ و او پاسخ داد :من را عبد نیافرید، اختیارم به خودم است و این نعمت بزرگی است که به من عنایت کرده است ، اینکه صحیح وسالمم ، آهن را در اختیار و تحت فرمان من قرار داده، از هیزمی کسب روزی می کنم که نه آن را کاشته ام و نه آبیاری یا پاسبانی نموده ام و با آن گندم خریده ام، این گندم را که چقدر زحمت به پای آن رفته در اختیار من قرار داده که با آن آرد و نان تهیه کنم، سنگ را در اختیار من قرار داده است تا بوسیله آن گندم را آرد کنم. این آتش و آب را که تحت اختیار من قرار داده... وهمین طور ادامه می دهد : این خانواده خوبی که نصیب من کرده است ، همسر وفرزندانم ...، دیدی که من غرق نعمتم! چگونه شکر بگویم این همه نعمتی را که خداوند نصیب من کرده است!
حضرت داود (ع) فرمود: این شکر و سپاسگذاری او در برابر نعمات الهی است که موجب چنین مقامی برای او در پیشگاه الهی شده است!

نمی دونم شاید فکر کنید موضوعش با موضوع بالا بی ربط بوده ولی به نظر من تسلیم و رضا به رضای خدا بودن موجب این شکرگزاری مرد بوده.
گر چه محاله بتونیم شکر همه نعمات خداوند رو بجا بیارم اما انشاءا... در زمره شکرگزارانش باشیم انشاءا...

۱۳ شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ

به نام خدا

سام آقا مرتضی

آره واقعا حیف شد. منتظر که هیچ وقت به ما افتخار شراکت نداد ولی خیلی وقت ها کمک حال ما بود.خدا خیرش بده.انشاالله که همیشه در کنار هم خوشبخت باشید.

از تبریکت تان ممنونم.واینکه
خواهشا کلبه اهل الیبت(ع) رو تعطیل نکنید.خودم قول میدم که اگه تونستم بیشتر از این ها کمک حالتون باشم.راستش مطالبی که خود شما در اونجا میذاشتین دارای نظم دقت و عمق خوبی بود.ولی در این جا به فراخور لحظه ها مطالبی قرار میگیره ولی کار در کلبه اهل البت دارای انسجام بیشتری هست.

شعر حسین اًا که واقعا خوب بود.خیلی قشنگ بود.منظور من هم همون تست ها بود که خیلی چیزها رو رو شن کرد


آقا مرتضی مطمئن باش که شما خیلی بهتر از من هستی. اگه میبیند که کاری از این حقیر سر زده بی شک لطف خداوند قادر متعال و عنایات خود حضرات معصومین بوده وگرنه که ما با این همه گناه جهنم هم واسمون زیاده.


علی مع الحق و الحق مع علی



۱۳ یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:17 ب.ظ

به نام خدا

خانم الهوئی عزیز

خیلی ممنون از حضورتون.

داستانی که نقل کردید بسیار آموزنده و برای خود من انشالله مفید بود.نشون میده که شما دست پری دارین.خیلی خوشحال میشم بازهم از این مطالب خوب برای ما قرار بدین

موفق باشید

استاد دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ

از عصر ایران:


...
مشاهدات میدانی و عملی موجود، بیانگر این نکته است که، برخی فرزندان و زحمتکشان واقعی انقلاب، اسلام و روحانیت به زور هیاهو وادار به سکوت و ریزش و انزوا گشته اند و در عوض رویشهایی میدان دار شده اند که حائز شاخصه های زیرند:

الف- رویشهایی که بصیرت پولکی و زورکی دارند.(امویان)
متاسفانه فضای اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی به سمت و سویی رفته که عناصری که نمی فهمند بصیرت با کدام سین، نوشته می شود، دم از بصیرت می زنند، و عجیبتر اینکه دایره بصیرت اینها نیز به شرط پول و قدرت دوام دارد، و هر جریانی که از نگاه اینها عامل قدرت و پول در دستش باشد، مصداق برحق بصیرت تلقی می شود! درحالی که هویت وجودی گذشته و حال این افراد پر از معماهای غلطی می باشد. در این باره نگاه به برخی چهره های نه چندان سالم اقتصادی یا هنرپیشه های... تامل برانگیز است.

ب- رویشهایی که درنقاب ارزش اعتقادی به ارزشها ندارند.(متحجرین)

این طیف از رویشها، خود علت العلل حوادث تلخ 88 بوده اند، ولی با زرنگی تمام دارند با فرافکنی و بحران آفرینیهای مبتکرانه، چهره و ماهیت اصلی خود را مخفی نگه می دارند. اینها رویشهایی هستند که دراصل، اعتقادی به ولایت ندارند و برمبنای تفکرات حجتیه ها، حاکمیت اسلامی را نیز در عصر غیبت باور نمی کنند و حاضرند برای لج بازیهای غلط خود حتی با طاغوت همکاری نمایند تا پوزه دین گرایان واقعی را به خاک بمالند. این دسته از رویشها متاسفانه ازمشکلات روانی و عقیدتی حاد بهره می برند، ولی با انکار واقعیتها در حال مدیریت زمان هستند.

ج- رویشهایی که طریق خطابه را بلدند و به اصطلاح روانشناسی برون گرا هستند، ولی درون پلاسیده و مشکل مداری دارند.

این دسته از رویشها قادرند تا ساعتها، جلسات و همایشهای سخنوری را اداره کنند و عاشق خطابه و گفتمان پشت تریبونهای امانتی با مخاطبین انبوهند، ولی شخصیت معیوب و روح آشفته ای دارند، و چنین رویشهایی در نهایت، الگوپردازیهای بیمار را در جامعه نهادینه خواهند نمود.

د- رویشهایی که بنده مدیریتند و حرص جاه و مقام آنها سیرشدنی نیست.

این دسته از رویشها، حاضرند هرکاری ولو به طریق ماکیاولیسم انجام دهند، تا در مشاغل مدیریتی، جایی برای خود دست و پا نمایند، باندبازیهای آلوده تیمی تا فسادهای سازمان دهی شده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تنها هدف این دسته از رویشهاست.

مخلص کلام اینکه: نتیجه عملی ایده ریزشها و رویشها افکارعمومی را نه تنها قانع نکرده، بلکه آنها را مجاب نموده است که تاریخ اسلام در حال تکراراست، و افراد و گروههایی در نقاب ارزش، دارند نقش امویان را برای علویان تکرار می نمایند، و آنهایی که مجبور به ریزش شده اند، یا ازطبقه مردمان محروم بدون پشتوانه قدرت بوده اند که در شکل انبوه تحقیر می شوند و یا از طرفداران و فرزندان معنوی امام راحل، انقلاب اسلامی و اسلام عزیز می باشند، و درعوض رویشهایی میدان دار گشته اند که با سیاست بازیهای آلوده نقش انقلابیون را بازی می نمایند.


رویشهایی که بنده مدیریتند و حرص جاه و مقام آنها سیرشدنی نیست.

این دسته از رویشها، حاضرند هرکاری ولو به طریق ماکیاولیسم انجام دهند، تا در مشاغل مدیریتی، جایی برای خود دست و پا نمایند، باندبازیهای آلوده تیمی تا فسادهای سازمان دهی شده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تنها هدف این دسته از رویشهاست.

۱۳ دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

به نام خدا

سلام استاد عزیز

ممنون از کامنت زیبایتان.فقط از دست خود خدا بر میاد که ما رو از شر این فتنه های اخر ازمان حفظ کنه.استاد خواهشا ما رو دعا کنید

سلام
ممنون از حسن ظن شما
یکی باید به داد ما برسد.

۱۳ دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ

به نام خدا

پیامبران ، على علیه السلام را یارى خواهند کرد


و ابن بابویه به سند معتبر از حسن بن جهم روایت کرده است که :
مأ مون از حضرت امام رضا علیه السلام پرسید که چه مى گوئى در رجعت ؟
امام رضا علیه السلام فرمود:
حق است و در میان امتهاى گذشته بوده است و قرآن مجید به آن ناطق است و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده که : مى باشد در این امت آنچه در امم سابقه بوده ، مانند دو تاى نعل که با هم موافقند و مانند پرهاى تیر که با یکدیگر مساویند " 1 ".
و حضرت رضا علیه السلام فرمود: چون مهدى از فرزندان من بیرون آید عیسى علیه السلام از آسمان به زمین فرود مى آید و در عقب او نماز کند.
و عیاشى از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: خلفاى جور بر خود نام گذاشته اند و خود را امیرالمؤمنین مى گویند که این نام مخصوص على بن ابى طالب است و هنوز معنى این نام و تأ ویل او بر مردم ظاهر نشده است .
راوى گفت : تأ ویل آن کى خواهد بود.
فرمود: آن وقتى خواهد بود که حق تعالى جمع کند در پیش روى على علیه السلام پیغمبران و مؤمنان را تا یارى کنند او را چنانچه حق تعالى فرموده است : ((وَ اِذ اخذ اللّه میثاق النبیین ، ... " 2 ". )).
پس در آن روز رسول خدا صلى الله علیه و آله عَلَمْ را به على بن ابى طالب مى دهد، پس او امیر تمام خلایق خواهد بود و خلایق همه در زیر عَلَم آن حضرت خواهند بود و او امیر و پادشاه همه خواهد بود " 3 ".
این است تأ ویل امیرالمؤمنین و معنى آن .

منبع:داستانهایی از بازگشت ائمه علیم السلام به دنیا(به نقل از راسخون)

۱۳ دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ب.ظ

به نام خدا

فیلسوف و ناسازه هاى قرآنى


اسحاق کندى - از دانشمندان صاحب نام عراق بود - و مردم او را به عنوان فیلسوف برجسته مى شناختند. وى اسلام را قبول نداشت و کافر بود. مى پنداشت بعضى از آیات قرآن با بعضى دیگر سازگار نیست تصمیم گرفت پیرامون به ظاهر ناسازه ها و ضد و نقیض هاى موجود در آیات قرآنى کتابى بنویسد! براى نگارش چنین کتابى در خانه نشست و مشغول نوشتن گردید. روزى یکى از شاگردان وى محضر امام عسگرى (ع) رسید و جریان را اطلاع داد. حضرت به او فرمود:
- آیا بین شما مرد هوشمند و رشیدى نیست که استادتان را از نوشتن کتابى که درباره قرآن شروع کرده بازدارد و پشیمان سازد؟
عرض کرد:
- ما همگى از شاگردان او هستیم. چگونه ممکن است او را از عقیده اش منصرف کنیم؟
امام فرمود:
- آیا حاضرى آنچه را که به تو مى آموزم در محضر استادت انجام دهى؟ عرض کرد:
- بلى!
فرمود:
- پیش او برو! و مدتى او را در این کار که شروع کرده کمک کن به طورى که انس بگیرى و دوست و همدم که شدى به او بگو سؤ الى برایم پیش آمده اجازه مى خواهم از تو بپرسم و غیر از شما کسى شایستگى پاسخ آن را ندارد.
او خواهد گفت بپرس! به او بگو:
آیا ممکن است فرستنده قرآن (خدا) معانى را اراده کرده که غیر از آنست که شما فهمیده اید؟ او در جواب خواهد گفت:
آرى؟ ممکن است.
در این هنگام به او بگو:
تو چه مى دانى شاید منظور خدا از آیات غیر از آن معانى است که شما حدس مى زنید. استادت به خوبى مى فهمد منظور شما چیست.
شاگرد نزد استاد اسحاق رفت، مطابق دستور امام رفتار کرد و با او همدم شد تا اینکه زمینه براى طرح سؤ ال آماده گردید. آنگاه از استاد پرسید آیا ممکن است که خداوند غیر از معانى که تو از آیات فهمیده اى اراده کرده باشد؟
استاد با کمال دقت به پرسش شاگرد گوش داد و گفت: دوباره سؤ ال خود را تکرار کن! شاگرد سؤ الش را تکرار کرد.
فیلسوف پس از کمى تاءمل اظهار داشت:
آرى! ممکن است، خداوند اراده معانى غیر از معانى ظاهر آیات داشته باشد. زیرا واژه ها و لغتها داراى احتمالات است و از لحاظ دقت نظر نیز گفته شما پسندیده مى باشد.
استاد مى دانست شاگرد او توانائى چنین پرسشى را از پیش خود ندارد و از حدود اندیشه او بیرون است لذا روى به شاگرد و گفت: تو را سوگند مى دهم که حقیقت را بگویى این مطلب را از کجا یاد گرفته اى؟
شاگرد ابتدا آن را به خود نسبت داد گفت:
به ذهنم آمد که از تو بپرسم.
استاد جواب او را نپذیرفت و اصرار نمود حقیقت را بگوید
شاگرد:
حقیقت این است که امام حسن عسگرى (ع) یادم داد.
فیلسوف:
اکنون واقعیت را گفتى، چون چنین پرسشها جز از خاندان رسالت شنیده نمى شود.
آنگاه فیلسوف با توجه به اشتباهات خود دستور داد آتش تهیه کنند و تمام آنچه را درباره تناقض آیات قرآن نوشته بود به آتش کشید و سوزاند!

۱۳ دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ

به نام خدا

نسخه اى براى گناه کردن


مردى خدمت امام حسین علیه السلام رسید، و عرض کرد که شخص گنه کارى هستم و نمى توانم خود را از معصیت نگهدارم، لذا نیازمند نصایح آن حضرت مى باشم. امام علیه السلام فرمودند:
پنج کار را انجام بده، بعد هر گناهى مى خواهى بکن!
اول: روزى خدا را نخور، هر گناهى مایلى بکن!
دوم: از ولایت خدا خارج شو، هر گناهى مى خواهى بکن!
سوم: جایى را پیدا کن که خدا تو را نبیند، سپس هر گناهى مى خواهى بکن!
چهارم: وقتى ملک الموت براى قبض روح تو آمد اگر توانستى او را از خودت دور کن و بعد هر گناهى مى خواهى بکن!
پنجم: وقتى مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد، اگر امکان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهى مایلى انجام بده!

منبع:داستانهای بحار الانوار(به نقل از راسخون)

۱۳ سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ق.ظ

به نام خدا

سایه شوم خرافات بر دنیای صفر و یک


راسخون: خرافه به هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع گفته می شود که در آن معمولاً رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند به یکدیگر مرتبط می شوند و یا علت و معلول یکدیگر دانسته می شوند.


یکی از مشکلات بزرگی که دامن جامعه امروزی به آن گرفتار شده است و متأسفانه در همه اقشار نیز دیده می شود، رو آوردن به مسائل خرافی و خواندن اذکار و اورادی است که به خودی خود تکرار آنها مسأله ای ندارد ولی وقتی در قالب یک سری اعتقادات خرافی قرار می گیرد دیگر جایی برای تقدس و معنویت آنان باقی نمی ماند.

*نحوه برخورد با مشکلات؛ عقلانی یا ماورائی؟
همه انسان ها در زندگی دچار مشکلات عدیده ای می شوند که هر کدام از آنها راه های مختلفی را برای برطرف کردن این مشکلات در نظر می گیرند، اما چیزی که حائز اهمیت است نحوه برخورد با این مشکلات است که آیا به صورت عقلانی است یا ماورائی؟
در واقع حقیقت این است که هر کس در زندگی توانسته باشد با مشکلات نیز همانند بقیه اجزاء زندگی به صورتی منطقی برخورد نماید، می تواند امیدوار باشد که از طریق عقلانی و به صورت صحیح راه حلی برای برطرف کردن آن مشکل بیابد.
اما مشکلات و دردسرها زمانی سر باز می کند که انسان بخواهد از طریق غیرعقلانی و ماورائی مشکلاتش را برطرف نماید و به زبان دیگر از راه میان بر استفاده نماید، آن وقت است که اعتقاد به خرافات و قدرت های ماورائی در جامعه و در بین مردم پر رنگ تر می گردد.


*اگر در انجام این کار کوتاهی کنی...
به عنوان مثال، اگر اهل دل هستید و در زمان های نه چندان دور سفری به حرم رضوی کرده باشید، به هنگام باز کردن مفاتیح و قرآن داخل حرم حتماً با چنین متنی و یا مشابه آن روبرو شده اید: "دیشب خواب امام رضا را دیدم ایشان به من گفتند که اگر تا سه روز، ده بار بگویی یا الله و بعد از آن این نوشته را به صد نفر بدهی و آنها نیز هر کدام به صد و ده نفر بدهند آن وقت حاجت تو برآورده می شود، ای که این نامه را می خوانی در انجام آن کوتاهی نکن، تا من به حاجتم برسم!"
و از این دست نامه ها و نوشته ها که متأسفانه دیگر آرامش را از همه گرفته بود و مدت زمان زیادی رواج یافته بود که به لطف الهی و تدبیر آستان قدس رضوی این کار تا حد قابل توجهی برچیده شد.
سخت تر و بدتر از همه اینکه افراد مذهبی نیز که خود می دانستند این خرافه ای بیش نیست باز هم به این کار دامن می زدند.


*دنیای دیجیتال نیز درگیر خرافات می شود
و اما امروز، موضوعی که چند وقتی است دنیای دیجیتال را نیز درگیر کرده است راه یافتن این خرافات به دنیای صفر و یک می باشد، چه از طریق پیامک و چه ازطریق ایمیل های شخصی!
به عنوان مثال: المجید، الکریم، الوحید، الاحد، الصمد، الغدیر، المالک، الرحمن، الرحیم،الله، هم جا هست، برای 9 نفر بجز خودم بفرست فردا خبر خوبی بهت می رسه اگه کوتاهی کنی تا 9 سال بدشانس می شوی حقیقت داره برای فرستادن اسم خدا شک نکن!


*شانس و اقبال به چه چیز وابسته است؟
این نمونه ای از پیامک های ارسالی توسط موبایل افراد مذهبی است که متأسفانه در بین این افراد نیز بسیار مشهود می باشد، حال سوالی که ذهن هر مخاطب عاقل و بالغ را به خود مشغول می کند این است که مگر شانس و اقبال و بخت به فرستادن اسامی خداوند به مثلا 9 نفر است یا اینکه نفرستادن آن موجب بدبختی فرد تا 9 سال می شود؟
ز- س که خود یکی از افراد مذهبی و معتقد می باشد می گوید: با خواندن این پیامک نگرانی عجیبی در دلم افتاد و این نگرانی باعث شد که این پیامک را برای چند نفر دیگر نیز ارسال کنم.
ن- ن می گوید: این پیامک ها برای من اصلا ارزشی ندارد و هر وقت پیامکی از این دست را دریافت می کنم سریعاً دکمه حذف را فشار می دهم.
ز- ن فرد دیگری است که این پیامک را دریافت کرده او معتقد است: وقتی این پیامک را دریافت کردم برای آنکه هم به آن عمل کرده باشم هم عمل نکرده باشم تنها برای یک نفر آن را ارسال کردم.


*اولین مسئولین برخورد با این گونه پیام ها افراد مذهبی هستند
اینها نظرات سه نفر از افرادی بود که این پیامک را همزمان دریافت کرده بودند و هر کدام شیوه عمل خاص خودشان را پیاده نموده اند، اما واقعیت آن است که افراد مذهبی با اعتقاد راستین اولین مسئولینی هستند که بایستی از اشاعه این خرافات در دنیای مجازی و دیجیتال جلوگیری نمایند نه اینکه خودشان نیز آن را گسترش دهند!


*واقعیت آن است که تعداد بی شمار لشکریان دشمن در برابر لشکر حق و حقیقت در عصر عاشورا تشکیل شده بود از افراد بی بصیرت.
اینکه مقام معظم رهبری داشتن بصیرت دینی را به آحاد جامعه بخصوص قشر مذهبی توصیه می نمایند یکی از مصادیق همین امر است، اگر افراد معتقد و مذهبی جامعه ما با بی بصیرتی و از ترس اینکه مبادا اتفاقی برایشان بیفتد به این مسائل دامن زده و باعث گسترش این اعتقادات خرافی گردند آن وقت دیگر از افراد نا آگاه و غیر مذهبی نبایستی هیچ انتظاری داشته باشیم!


*در قبال اتفاقات زندگی هوشیار باشیم
امروز داشتن بصیرت و آگاهی دینی از ارکان مهم زندگی است، اگر هر کدام از ما در قبال اتفاقاتی که روزانه در کنار ما می افتد هوشیار باشیم و همانند دوران کودکی که هر اتفاقی را زیر سوال می بردیم، با آن برخورد نماییم دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نخواهیم بود.
مولا امیر المؤمنین در حدیثی می فرمایند: هیچ ظالمی رشد نمی نماید مگر آنکه مظلومی در کنار آن باشد، این سخن گهربار دقیقا مصداق همین قضیه است اگر خرافات و اعتقادات از این دست وارد جامعه می گردد و همانند سیل در سطح جامعه جاری می گردد و همه اعتقادات و اصول مذهبی راستین ما را با خود می برد به خاطر این است که بسیاری از افراد نسبت به این اتفاقات با بی بصیرتی برخورد می نمایند و بی تفاوت از کنار آنها می گذرند.


*اعتقاد به "یا من اسمه دواء و ذکره شفاء"
اگر در زندگی خدا را تنها تکیه گاه و شفای دردهایمان بدانیم و اعتقاد داشته باشیم که اسمش دوا است و ذکرش شفای همه دردهای بی درمانمان است، آن وقت با اعتقادی راستین در برابر همه عوامل مادی و ماورایی ایستادگی می کنیم و به هیچ کس اجازه نخواهیم داد که تنها با پیامک یا ایمیلی پوچ اعتقاداتمان را زیر سوال ببرد.
به امید روزی که دوباره رنگ خدا به زندگی هامان برگردد.


*تفألی بر حافظ:

ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی / تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق/ هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
گر نور عشق حق بدل و جانت اوفتد/ بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یکدم غریق بحر خدا شو گمان مبر/ کز آب هفت بحر بیک موی تر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود/ در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

وجه خدا اگر شودت منظر نظر/ زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود/ در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصالست حافظا/ باید که خاک درگه اهل هنر شوی



منبع:پایگاه راسخون

سلمان رحمانی سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ

به نام خدا
درود بر ۱۳ گرامی
خدا قوتت دهد
۱۳ عزیز مثل همیشه مفید و آموزنده ای و مطالبت جهت تعالی روح و دست کشیدن از گناه و روی آوردن و بازگشتن به ذات حقیقی انسان هستند.
بسیار سپاسگزارم.
انتخاب نمی کنم چرا که همه مفید بودند ولی شهیدی که به جهنم رفت و مستقیم وارد بهشت شوید عالی بود.
حکایت خانم الهوئی هم دلنشین بود.
لرزه بر اندام آدم می اندازد.
ترس از روز حساب خواب را از آدم می گیرد.
البته از آدم!!!
ممنونم
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی

۱۳ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ

به نام خدا

جناب رحمانی عزیز سلام

خیلی خوش آمدید.ممنون هستم که به کلبه خودتان سر میزنید.
خدا رو شاکرم که مطالب مورد توجه شما قرار گرفته اند.
سرافرازمان نمودید.
در پایان میخواتسم بگم که همه کارهای ما انجام وظیف است

موفق و موید باشید



علی مع الحق و الحق مع علی

۱۳ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ

به نام خدا

درود بر همگی

لطفا با دقت چندین بار این مقاله را بخوانید


کشف پیکر سالم صد شهید پس از هزار سال در نزدیکی کاشان


به رغم گذشت حدود هزار و300 سال از شهادت یاران اهل بیت(ع) در رکاب حضرت سلطان علی بن محمد باقر(ع) در اردهال کاشان، پیکر پاک این شهدا هنوز دفن نشده و در تابوت های شان سالم مانده است.


به گزارش خبرنگار مشرق، امروز، سالروز شهادت حضرت علی بن محمد باقر(ع) است که با ده ها تن از یارانش در کربلای اردهال کاشان، مانند جدش مظلومانه به شهادت رسید و به فرمان عوامل "هشام بن عبدالملک" خلیفه عباسی، سر از تنش جدا شد.
به همین مناسبت امروز(سشنبه ۱۰ خرداد) مراسمی در مشهد اردهال با سخنرانی آیت الله شیخ عبدالنبی نمازی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه کاشان و با حضور محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در حرم مطهر آن حضرت، برگزار می شود.
این امامزاده واجب التعظیم که مزارش در مشهد اردهال در 40 کیلومتری شهر کاشان قرار دارد به رغم برخورداری از جایگاهی رفیع در میان اهل بیت(ع)، در میان مردم، تنها با مراسم قالی شویان شناخته می شود و کمتر کسی از جایگاه او به عنوان کسی که از جانب پدرش امام پنجم شیعیان به رهبری ایرانیان برگزیده شده و سه سال مرجع علی الاطلاق عراق عجم و مردم قم، کاشان و خاوه بوده است، خبر دارد.
در میان فرزندان اهل بیت(ع) کمتر کسی را می توان یافت که از جانب دو امام معصوم یعنی امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، رسماً به عنوان "نائب الامام" و ولی مردم برگزیده شده باشد، اما حضرت سلطان علی بن محمد(ع)، از این ویژگی مهم برخوردار است.
امام صادق(ع) درباره مقام این امامزاده بزرگوار فرموده است: «مَن زارَ أخی سُلطان علی بِأردهال کمَن زارَ جدّی سَیدَالشُهداءِ بِکَربلاء.» یعنی «هرکس برادرم علی بن باقر(ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که جدم حسین(ع) را در کربلا زیارت کرده باشد.» و افزودند: «هر که توان زیارت اجدادم را ندارد به "باریکَرَسف" رود و برادرم سلطانعلی را زیارت کند.»
امام ششم شیعیان همچنین فرموده اند: «هر که شب های جمعه و شب های متبرکه را در مزار برادرم به سر برد و به عبادت و تلاوت قرآن بگذراند بی گمان در روز قیامت با ما اهل بیت(ع) محشور خواهد شد.» و در جای دیگری فرموده اند: «حائر مزار برادرم مانند حائر جدم امام حسین(ع) است و هر که را در حائر او دفن کنند از عذاب الهی ایمن خواهد بود.»



آستان مقدس حضرت سلطان علی بن محمد باقر علیهما السلام در مشهد اردهال

امام رضا(ع) نیز فرموده اند: «نعم الموضع الأردهال، فالزم و تمسک به.» چه خوب جایی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک نمایید.»
مقام معظم رهبری هم در سخنرانی خود در بیستم آبان ماه سال 1380 در جمع مردم در کاشان درباره این امامزاده این گونه فرمودند: «شهرستان کاشان از جمله مناطق معدودی در کشور ماست که از اوایل قرون اسلامی با محبّت اهل بیت علیهم‏السّلام و شناختن حقیقت آنها معروف شد و از آغاز توانست در بین امواج متراکم و متلاطم سیاستهای اموی و عباسی، حقیقت را بشناسد. آن‏طوری که معروف است، امام باقر علیه‏الصّلاةوالسّلام فرزند خود جناب علی‏بن‏محمّد الباقر را که در مشهد اردهال مدفون است، برای توجّه دادن مردم و پاسخگویی به احساسات ارادتمندانه آنان به ساحت اهل بیت علیهم‏السّلام، به این منطقه گسیل کردند.»


بنر نصب شده در ورودی حرم توسط تولیت آستان مقدس

در بین مردم منطقه اردهال، مشهور است که مقام معظم رهبری تا کنون چند بار دور از چشم مردم به زیارت حرم سلطان علی بن محمدباقر(ع) رفته اند. ایشان در عبارتی خطاب به تولیت این آستان مقدس که در بنرهای نصب شده اطراف حرم نیز به چشم می آید، خاطرنشان کرده بودند: «من به تمام امامزاده ها علاقه مندم؛ حضرت سلطانعلی که جای خود دارد.»
اکنون مزار آن بزرگوار، به قدری محل اعتماد علماست و آن قدر از آن کرامت ها دیده شده که احدی جرأت تشکیک در آن را نکرده تا جایی که برخی مورخان ادعا کرده اند که در میان مزارات امامزادگان ایران، تنها مزار ایشان، حضرت معصومه(ع) و حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) است که می توان بطور صد در صد، صحت آن را به لحاظ تاریخی و اسناد نسبی تأیید کرد.
ماجرای عجیبی که شرح آن در پی می آید، مربوط است به ماجرای کشف بیش از 100 پیکر شهید که همگی سالم و دست نخورده در سرداب حرم این امامزاده در تابوت های جداگانه روی هم قرار گرفته و همچنان در این سرداب، موجود است اما درِ آن، به دستور مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، به روی همگان بسته شده است.


ایوان صفا

در ورودی حرم حضرت سلطانعلی بن محمد(ع)، ایوانی قرار دارد که به ایوان صفا مشهور است. بعد از ورود به ایوان صفا در سمت راست پله ها، سردابی به عمق سه و نیم متر وجود دارد که طول آن شش متر و عرض آن سه متر است.
ماجرا از این قرار است که در سال 1313 هجری، "اعتضاد الدوله" فرماندار قم به مشهد اردهال آمد و فرمان داد تا روی سرداب را بشکافند. او شخصاً داخل سرداب شد و حدود یکصد تابوت را در آنجا دید که در هر یک، پیکری سالم و از هم متلاشی نشده در حالی که لباس به تن دارند و روی گونه های بعضی از آنها، خون خشکیده دیده می شود که احتمال داد این پیکرها متعلق به یاران شهید حضرت علی بن محمد باقر(ع) باشد.
ماجرای این کشف، پس از چندی در میان مردم مشهور شد و حس کنجکاوی اهل تحقیق را برانگیخت که از جمله افرادی که درباره این موضوع شگفت انگیز که بظاهر با توجیهات علمی ناسازگار است، حساس شدند آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) از مراجع عظام تقلید بود.
ایشان در سال 1341 هجری شمسی، دعوت اهل محل را برای مسافرت به مشهد اردهال پذیرفت و به نیت تأمین موتور برق برای حرم که تا آن زمان از برق محروم بود، به این منطقه رفت و پس از اقامت چند روزه، برای مشاهده سرداب از نزدیک، اقدام کرد.


بنر نصب شده روی دیوار سرداب حرم مطهر

ایشان نیمه شب دستور دادند خادمان حرم، گوشه ای از سطح ایوان صفا را شکافته و دریچه ای به سردابه باز کنند؛ پس از تهویه مصنوعی هوای داخل سرداب، یکی از جوانان محلی که گفته می شود هنوز در قید حیات است، داوطلب و پیشقدم شد و چراغی در دست گرفت و با کمک چند نفر از معتمدان و مؤمنان، داخل سرداب شد و پس از کسب اطمینان، آیت الله مرعشی(ره) به کمک وی، از خاکریز کنار سرداب به داخل رفت و وارد محوطه بزرگی در زیر این آستان مقدس شد.
این مرجع عالیقدر پس از خروج از سرداب، ماجرا را این گونه نقل کرد: «در جانب شرقی سرداب، متجاوز از یکصد تابوت به اندازه های مختلف بلند و کوتاه و رنگ های متفاوت زرد و سیاه، در سه ردیف، روی یکدیگر گذاشته شده است که قسمتی از تخت های چند تابوت شکسته شده است و درون هر یک، جسدی در لباس، با سر و صورت باز و مو های ژولیده نمودار است.»
ایشان که از برجسته ترین متخصصان علم تاریخ و انساب بودند، از پوسیده نشدن تابوت ها و سالم ماندن این اجساد، اظهار تعجب و اعلام کردند که این پیکرهای مطهر، مربوط به یاران شهید حضرت علی بن باقر(ع) است.
اما ماجرا از آن قرار است که مردم منطقه فین کاشان، در سال 113 هجری، قاصدی را به نام "عامر بن ناصر فینی" به مدینه نزد امام محمد باقر(ع) فرستادند و از آن امام، درخواست تعیین مرجعی برای شیعیان این منطقه کردند. امام(ع)، فرزند خود سلطان علی، برادر امام جعفر صادق(ع) را رهسپار ایران و شهر کاشان کردند. امامزاده علی بن محمد (ع) که در سال 113 هجری به کاشان رسید در محله "فین بزرگ" ساکن شد اما تابستان ها به دلیل شدت گرمای هوا، به منطقه اردهال می‌رفت. چند سالی اوضاع بدین صورت بود تا اینکه امامزاده سلطانعلی(ع)، از نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار گشت و این باعث ترس حاکم اردهال که "زرین کفش بارِکَرَسفی" نام داشت شد. وی سپاهی را برای قتل حضرت سلطان علی به منطقه فرستاد و آن حضرت، سرانجام در یک جنگ نابرابر که 13 روز طول کشید، در روز 27 جمادی الثانی سال 116 هجری قمری، همراه یارانش در منطقه اردهال به شهادت رسید و دشمنان، سر او را از تن جدا کرده و برای حاکم وقت منطقه قزوین که از سوی خلیفه عباسی به این منصب گماشته شده بود، ارسال و پیکرش در همان نقطه ای که خود، از مدت ها پیش، وصیت کرده بود به خاک سپرده شد.
در کتاب "مدارک معتبره بر مشهد حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)" اثر آیت الله حاج رضا مدنی کاشانی به نقل از شیخ ابو سعید آمده است که از هنگام شهادت این امامزاده تا سال 166 هجری قمری، در روز 27 جمادی الثانی هر سال، از زیر همه سنگ ها در منطقه اردهال، آوای ناله و گریه شنیده می شد و این چیزی بود که تمامی مردم آن را می شنیدند و به آن شهادت می دادند.


شهادت گاه حضرت علی بن محمد(ع)

در بخش دیگری از همین کتاب آمده است که "محمد طاهر بن بهروز" و "سعید بن جلال الدین" که از شیعیان آن منطقه بودند پس از این واقعه، ده ها تن از شهدای این نبرد را با لباس های خونین در حوالی آن حضرت، دفن کردند و به وصیت خود او، در خیمه گاه شهدا، حفره ای ایجاد کردند و برای آن روزنه ای گذاشتند و برخی از شهدا را در آن حفره دفن کردند.
مردم "فین" و "نَشَلج"، پس از شنیدن خبر شهادت آن حضرت و یارانش، سراسیمه به طرف اردهال حرکت می‌کنند ولی زمانی می‌رسند که حضرت به شهادت رسیده است. آنها پیکر پاره پاره و بی سرِ آن حضرت را در یک قالی می‌پیچند و در نهر آبی که در آن نزدیکی است، شست‌وشو می‌دهند و دفن می‌کنند. از آن زمان تاکنون، همه ساله در دومین جمعه مهر ماه و با حضور هزاران نفر از مردم فین و کاشان، آیین سنتی مذهبی قالیشویان برگزار می‌شود.
چوب‌هایی که افراد در این مراسم به دست می‌گیرند دو روایت دارد: نخست اینکه این کار، نوعی الگوبرداری از چوبه های اجداد آنهاست که برای شستن قالی آغشته به خون امامزاده علی بن محمدباقر(ع) در نهر آب مشهد اردهال به کار رفت، و دوم اینکه افراد آنها را به نشانه خشم و خونخواهی از دشمنان اهل بیت(ع) به دست می‌گیرند.
کارشناسان معتقدند که ماجرای فراز و فرود زندگی و سفر این امامزاده که با جزئیات دقیق در تاریخ ذکر شده است، به قدری کشش دارد که می توان از آن چند فیلمنامه استخراج کرد اما متأسفانه تا کنون هیچ اقدامی در راستای شناساندن و معرفی این بزرگوار به مردم انجام نشده است.

۱۳ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ب.ظ

به نام خدا


توصیه‏ هایی از استاد شهید دستغیب شیرازی
(لطفا با دقت مطالعه کنید مخصوصا آخرین توصیه را)

عجیب نیست که گفته‏اند «شهادت اکسیری است که به هرکس ندهند» و پر طاووسی است که به کرکس‏ها نمی‏دهند . معلم اخلاق و استاد مجاهد حضرت آیت الله دستغیب شیرازی در شب عاشورا 1292 شمسی در شهر شیراز متولد شد .
نام زیبای او که به احترام سرور و سالارش «عبدالحسین‏» نهاده شد، ترسیم‏کننده آینده خونینش بود که با اقتدا به مولایش و در راه آرمان‏های مقدس بدنی تکه تکه و قطعه قطعه تقدیم به مکتبش نمود .
دستغیب را که همواره دستانی از غیب مددکار و راهنمای او بود باید از کلام استاد و مرادش امام خمینی (ره) شناخت که فرمودند:
... مسجد و محراب و منبر شیراز نغمه ملکوتی این شهید راه اسلام را از یاد نمی‏برند . درس‏های انسان‏ساز ایشان که در قلب انسان‏های متعهد غوغا برپا می‏کرد، جاویدان است . دستغیب در دست غیب‏نشینان به ملکوت سپرده‏شد و در آغوش رفیق اعلی آرمید ... از خدا بی‏خبرانی که همت‏بر قتل این رهبران فضیلت و رهروان به سوی محبوب، گماشته‏اند با فضیلت و حق‏طلبی مخالفند ... اینان طعم به غیب و به محبوب را نچشیده و شب‏پرگانی هستند که از وصل آفتاب گریزانند و عشق مردگانی هستند به صورت زندگان که با اعمال وحشیانه خود سد راه حقیقت کنند . توصیه‏ها و نکاتی از این شهید سعید را از نظر می‏گذرانیم .




به یکدیگر رحم کنید

رحمت‏خدا به کسی داده می‏شود که از رحمت‏حق در وجودش ظهوری باشد، اگر رحمتی در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار می‏شوی; آن وقت‏بگو «یا رب ارحم‏» خدایا! رحمم کن . اما اگر خدای نکرده رحم نداری، نه به زن و بچه، نه به مشتری، نه به یتیم و زیر دستت رحم نمی‏کنی . هر طور هستی خدا نیز همین طور با تو معامله می‏کند . تا کرم در تو نباشد، توقع کرم از خدا غلط است . کرم خوب است‏یا بد؟ اگر بد است چرا می‏خواهی، اگر خوب است چرا نداری؟ (1)


حقایق اشیا

یکی از علمای نجف لطیفه‏ای جالب می‏فرمود - من تجربه کرده‏ام - عبایم وقتی کهنه است‏خادم من است، هر وقت عبای نو در بر می‏کنم به عکس می‏شود، من می‏شوم خادم عبایم . روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زیاد این دعا را می‏خواند: «اللهم ارنی الاشیاء کما هی‏» خدایا! حقایق اشیا را آن گونه که هست‏به من نشان ده . آدمی بفهمد مال زیاد، زیاد شدن ذلت است . فقط کاری کن که حالا بفهمی نه در گور که آن وقت دیگر فایده ندارد . (2)



مرد آخربین

روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد می‏شد; دید جناب بهلول، استخوان‏ها را در قبرستان جابجا می‏کند، و دنبال چیزی می‏گردد، گفت: بهلول! اینجا چه می‏کنی؟ بهلول گفت: امروز آمده‏ام این‏ها را از هم جدا کنم . فرق بگذارم بین وزیر، دبیر، سرهنگ، سرتیپ، تاجر، حمال و ... . می‏خواهم ببینم داخل این‏ها کدامشان وزیر است! هر چه نگاه می‏کنم می‏بینم تمام مثل هم هستند . این‏ها بیخود در دنیا بر سر هم می‏زدند (مرد آخربین مبارک بنده‏ای است) (3)


مرتبه ایمان

گاهی انسان در فکر می‏رود آیا ایمان دارم یا نه! اگر مرگم رسید مؤمنم یا نه؟! سخن حضرت صادق (علیه السلام) محک خوبی است‏برای این که انسان بفهمد از نخستین درجه ایمان بهره‏ای دارد یا نه . حضرت می‏فرماید: «هرکس گناهش او را ناراحت کرد و کار نیکش او را شادمان ساخت، مؤمن است .» (4) معلوم می‏شود که او باور دارد ثواب و عقاب را . (5)



سوزش آتش
در حالات علامه شیخ مهدی مازندرانی آمده است: این بزرگوار گاهی که در خودش احساس غفلت می‏کرده به اتفاق پسر و خادمش به خارج شهر و (بیابان) می‏رفته است . آنگاه شیخ به پسر و خادمش می‏گفته آیا لازم است دستور مرا اجرا کنید یا نه؟ پس از اینکه می‏گفتند آری، می‏فرمود: من هیزم جمع می‏کنم شما هم هیزم جمع کنید . آنگاه هیزم‏ها را آتش می‏زد و می‏گفت: مرا کشان کشان به سوی آتش ببرید و بگویید: ای پیر گنهکار! خیال کن روز قیامت‏بر پا شده است، تا بلکه سوزش آتش مرا بیدار کند . (6)



دل‏های بیمار
شاید تجربه کرده باشید، اگر سگی گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت‏باشد، آیا به گفتن چخ، رد می‏شود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد، او گرسنه است و چشمش به غذا است، چوبش هم بزنند فایده ندارد و دست‏بردار نیست . اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، با آن شامه قوی که دارد چون می‏فهمد چیزی نداری تا گفتی چخ فورا می‏رود .
دل شما نیز مورد نظر شیطان است، نگاهی به دل می‏کند، اگر آذوقه او مانند حب مال و زر و زیور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و ... در آن باشد می‏بیند به به! چه جای خوبی برای او است، همانجا متمرکز می‏شود، اگر صدهزار بار هم «اعوذبالله من الشیطان الرجیم‏» بگویی به این چخ‏ها رد نمی‏شود، چون این دشمن خیلی سرسخت است . «ان الشیطان لکم عدو - انه لکم عدو مبین‏» . بلی اگر طعمه‏اش را دور کردی، آنگاه می‏بیند وسیله ماندن ندارد، و با یک استعاذه فرار می‏کند . (7)



پی‏نوشت:

1 . معارفی از قرآن، آیت الله دستغیب، ص‏50و51 .
2 . همان، ص 76 .
3 . همان، ص 325 .
4 . اصول کافی، ج 2، ص 232، حدیث 6 .
5 . قلب قرآن، آیت الله دستغیب، ص 45 .
6 . همان، ص 144و145 .
7 . استعاذه، آیت الله دستغیب، ص 58 .



به کوشش: حسن قدوسی‏زاده / پرسمان شماره 15
منبع: سایت نوید شاهد

به نقل از:
http://goftomanedini.com/showthread.php?t=19272

۱۳ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ

به نام خدا

کلید سعادت دنیا و آخرت

سید علی آقا قاضی در یکی دیگر از نامه هایش چنین می نگارد: « بسم الله الرحمن الرحیم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علی رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است؛ و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد که به آنها إن شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا؛ پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت؛ پس فکر و ملاحظه نمائید چه چیز شما را از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی!
و به جهت تسهیل این معنی چند چیز دیگر به سر کار بنویسد بلکه از آنها استعانتی بجوئی:
اول ـ بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛
و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛
و تسبیح صدیقه طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛
و خواندن آیه الکرسی ـ کذلک ـ ؛
و سجده شکر و خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح؛
و « واقعه» در شبها؛
و مواظبت بر نوافل لیلیه؛
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة عصر؛
و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: « لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن یحضرون إن الله هو السمیع العلیم. »
مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.

منبع:http://goftomanedini.com/showthread.php?t=10519

ممنون ۱۳

مزدارانی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ب.ظ

ارمغان

چگونه ماهی خود را به آب می سپرد !

به دست موج خیالت سپرده ام جان را .

فضای یاد تو، در ذهن من، چو دریائی است؛

بر آن شکفته هزاران هزار نیلوفر .

درین بهشت برین، چون نسیم می گذرم،

چه ارمغان برم آن خنده گل افشان را ؟

***


فریدون مشیری

ممنون

۱۳ دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ب.ظ

به نام خدا

شهادت مظلومتنه امام هادی (علیه اسلام) را خدمت تمامی اهالی صندوقچه تسلیت عرض میکنم




امام شناسی در محضر امام هادی(علیه السلام)

نویسنده:مهرداد آزاد

منبع: روزنامه کیهان


زندگی امام هادی(ع) به لحاظ هم عصر بودن با چند تن از خلفای مستبد عباسی بخصوص متوکل- آن فرمانروای ستم پیشه و دشمن آشکار اهل بیت- از جهاتی متمایز از زندگی سایر ائمه هدی می باشد بخصوص آنکه حضرت هادی(ع) به خاطر موقعیت علمی و معنوی بالایی که در میان مسلمانان داشت مورد بغض و کینه بیشتر عباسیان و حاکمان مستبد قرار گرفت و در این راه مرارتهای زیادی را به جان خرید. برای آشنایی بیشتر با حیات پربار امام هادی(ع) و معارف ناب ایشان گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد طبسی انجام داده ایم. وی از محققان و فضلای پرکار حوزه علمیه قم در زمینه مسائل عقیدتی و تاریخی و نیز سیره اهل بیت(ع) است و تاکنون بیش از 20 جلد کتاب در این باره به زبان عربی و فارسی به رشته تحریر درآورده است که ثمره تحقق و مطالعه زیاد ایشان در زندگی ائمه(ع) منجر به تألیف کتابهایی چون: حیاه الامام العسکری، حیاه الامام الحسن، حیاه الصدیقه الطاهره ، حیاه الامام الهادی(ع) و حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت شده است. اینک ماحصل این گفت وگو را از نظر می گذرانیم.

به عنوان اولین سؤال ویژگیها و جایگاه علمی امام هادی علیه السلام را توضیح دهید؟

- امام هادی(ع) یکی از آن دوازده امامی است که در اوج بلند قله دانش جهان هستی قرار گرفته است و احدی تاکنون به آن قله نرسیده و نخواهد رسید.امام هادی(ع) بدین جهت در جایگاه بلند و رفیع قرار گرفته چون بنا به فرموده رسول خدا(ص) عالم امت بوده است و پرواضح است کسی که پیامبر پیشاپیش او را عالم خطاب کرده باشد باید در چنین جایگاهی قرار بگیرد.بدین جهت او هادی است یعنی هدایت کننده به سوی خدای عزوجل و تا فردی به عالی ترین مقام علمی نرسیده باشد نمی توان به او سمت هدایتگری را داد.شما اگر نگاهی به القاب امام هادی بیندازید خیلی زود به جایگاه و مقام علمی ایشان پی می برید چرا که هر یک از لقب های امام نشانه جایگاه بلندی در بین مردم است، گرچه ما به خصوصیات آن نرسیده باشیم.به امام هادی فقیه امین موتمن مفتاح گفته اند. امام هادی امین بر چه چیز بوده است آیا جز امانت داری از دین خدا و مردم بود؟
او را کلید چه چیزی می دانند آیا کلیدی جز بر اسرار الهی بود که ائمه خزانه اسرار عالم خلقت بوده اند و همه چیز از سوی آنان باید تفسیر و تبیین گردد.در عظمت جایگاه علمی امام هادی همین بس که وی از سن هشت سالگی یعنی از زمانی که پدر بزرگوارش حضرت امام محمدتقی(ع) به شهادت رسید مقام امامت را عهده دار گردید و از دوران کودکی آنقدر در دل مردم جای گرفت که حاکمان عباسی را به وحشت انداخت. از همان روزهای نخست عهده داری مقام منیع امامت و سرپرستی امت، توطئه دشمنان برای جداسازی وی از امت اسلامی شروع شد که عاقبت در سن شانزده سالگی حضرتش را از مردم مدینه و دیگر مشتاقان جدا کردند. بگونه ای که اگر این جایگاه علمی نبود هرگز امام را به این صورت تحت فشار قرار نمی دادند.دوست و دشمن به مقام علمی حضرتش اعتراف داشتند. متوکل در نامه ای به امام می نویسد: امیر مومنان به جایگاه علمی تو آشنا است و به محمدبن فضل دستور داده ام تا تو را مورد احترام و تجلیل قرار دهد و از تو شنوایی داشته باشد.
بزرگترین طبیب نصرانی آن زمان درباره اش می گوید : اگر بنده ای از بندگان خدا غیب می داند فقط اوست. عبدالله جنیدی که از بزرگترین عالمان مدینه بود در برابر امام سر تعظیم فرود آورده و درباره اش می گوید: به خدا سوگند که امام هادی بهترین فرد روی زمین و برترین کسی است که آفریده شده است.

یکی از میراث های گرانقدر امام هادی(ع) تدوین رساله ای درباره سرنوشت انسان یا قضا و قدر است لطفا درباره این رساله و دیدگاه امام هادی(ع) در این خصوص توضیح دهید؟

- درباره این رساله و اهمیت آن نکاتی به ذهن می رسد که یادآوری آنها خالی از فایده نیست:
اولاً ،این رساله در حقیقت پاسخ نامه ای بود که مردم اهواز درباره جبر و تفویض از امام سؤال کرده بودند.
اگر چه نامی از فرستنده نامه به میان نیامده، اما روشن است که این نامه و پاسخ آن از یک جریان انحرافی و خطرناک پرده برداشته که در آن روز پیروان امام را رفته رفته در خود هضم می کرد و رواج این اندیشه فاسد نیز موجب عداوت و دشمنی و جدایی نیروهای هوادار از هم می شد و نویسنده نامه یا نویسندگان آن با درک این موقعیت خطرناک، امام را طی نامه ای، از وجود چنین جریانی آگاه ساخته و از او واقعیت را جویا شدند و امام نیز اقدام به نوشتن این نامه کرد.
ثانیاً ،امام هادی در این نامه نخست بر یک محور اساسی و غیرقابل خدشه انگشت گذاشته و همه مسلمانان را به آن ارجاع داده که عظیم ترین و مهمترین مرجع حل اختلاف میان مسلمانان است و آن قرآن کریم می باشد.
محور دومی که امام در این نامه برای حل اختلاف ارائه نموده اهل بیت عصمت است که رسول خدا از تمام مسلمانان خواسته است به دامان آنان چنگ بزنند که در سایه پیروی از اهل بیت هرگز گمراه نخواهند شد. چرا که قرآن و اهل بیت تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد.
ثالثاً ،امام در این رساله به مسئله جبر پرداخته و می فرماید این اندیشه بدین جهت باطل است که صاحبان آن می گویند خداوند بندگانش را به گناه مجبور ساخته سپس آن ها را بر انجام آن عقوبت خواهد کرد. در حالی که این پندار، ظلم بر خدا و تکذیب پروردگار است چرا که خداوند هرگز به کسی ظلم نمی کند.
سپس امام به شصت آیه مبارکه برای باطل کردن جبر و تفویض و اثبات امر بین امرین استدلال می کند.
نکته چهارم این که امام هادی علیه السلام به نه روایت از پیامبر اشاره می کند که برخی از آنها درباره نفی جبر و تفویض و بخش دیگر آن درباره جایگاه امیرمومنان می باشد.
نکته بعدی اینکه امام هادی در این رساله به برخی از پاسخ های معصومین در همین راستا اشاره کرده است مثلا پاسخ امیرمومنان درباره نفی جبر و تفویض و پاسخ امام صادق در نفی تفویض را نقل کرده و آنگاه می فرماید: پس هرکه گمان کند که خداوند امر و نهی خویش را به بندگان خود واگذار کرده است، تمام اوامر و نواهی خدا را باطل ساخته و همچنین تمام وعده و وعیدهای پروردگار را از بین برده است.
امام هادی علیه السلام در پایان این پاسخ به شواهد و قرائنی از قرآن اشاره می کند که انسان مورد آزمایش امر الهی است.
خلاصه این که امام در این رساله شریفه برای نفی مسئله جبر و تفویض از آیات قرآن و روایات و گفته های معصومین پیش از خود استفاده کرده است که خواندن این نامه را به تمام پیروان اهل بیت اکیدا توصیه می کنم.

از جمله معارف بلند حضرت، موضوع امام شناسی است که در قالب زیارت جامعه کبیره بیان شده لطفا در باره علت شکل گیری این زیارت و برخی از مفاهیم بلند آن و نیز سندیت و اعتبار آن توضیح دهید؟

- هر یک از معصومین علیهم السلام برای بیان معارف الهی با در نظر گرفتن شرایط زمان، شیوه خاصی به کار برده اند مثلا امام زین العابدین(ع) در قالب دعا به بسیاری از معارف الهی اشاره کرده که این معارف در کتاب صحیفه سجادیه جمع آوری شده است. و یا این که حضرت امام رضا(ع) در حین گفت وگو در جلسات بحث و مناظره به طور مفصل پیرامون امامت و جایگاه رفیع آن صحبت کرده است و امام هادی نیز در قالب زیارت به موضوع مهم امامت پرداخته و به مطالب فراوان پیرامون شخصیت امام اشاره کرده است.
امام هادی علیه السلام طبق درخواست موسی بن عبدالله نخعی که گفته بود زیارتی مرا تعلیم کن که با بلاغت کامل باشد و هرگاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم همان را قرائت کنم. این زیارت را برای وی بیان کرده است.
امام(ع) پس از ذکر آداب زیارت از قبیل شستشو و غسل و بر کردن جامه های تمیز، به این ارادتنامه بسیار زیبا، جامع و بلیغ می پردازد که به زیارت جامعه کبیره مشهور شده است.
آن حضرت در این زیارت نامه طولانی به بیش از یکصد و پنجاه وصف و ویژگی برای معصومین پرداخته که هر یک از آن ها نیاز به بحث و بررسی و شرح و تبیین دارد و بزرگان نیز در کتاب های متعدد به شرح این زیارتنامه پرداخته اند.
در این زیارتنامه امام نخست به جایگاه رفیع اهل بیت اشاره کرده و می فرماید درود بر شما ای خاندان نبوت و جایگاه رسالت و مرکز رفت و آمد فرشتگان و محل فرود وحی و معدن رحمت و خزانه داران دانش و ریشه های سخاوت و پیشوایان امتها و ولی نعمتها و پایه های نیکوکاران و ستونهای خوبان و سیاستمداران بندگان و دربهای ایمان وامین های رحمن.
ایشان در بخش دیگری از این زیارتنامه امام را این گونه معرفی می کند:شهادت می دهم که شما امامان راهبر و راهنما و ره یافته و دارای عصمت هستید و نزد خدا گرامی و مقرب و با تقوا و از راستگویان و برگزیدگان می باشید.
شما اطاعت کنندگان از خدا و قیام کننده به فرمان باری تعالی هستید خداوند شما را برگزیدگان دانش خود و پسندیده برای امور غیبی خود دانست و برای رازهای خود انتخاب کرد. شما امامان را به هدایت خویش عزیز و ویژه برهانش قرار داد.
خداوند شما را برای نور خود برگزید و به روح خود تأیید فرمود و برای خلافت الهی در روی زمین پسندید.
بدون تردید کسی که یک بار این زیارتنامه را بخواند خواهد فهمید که امام کیست و جایگاه و منزلتش چیست و حق همانست که موسی بن عبدالله نخعی فهمیده بود که نمی داند امام را چگونه مورد خطاب قراردهد، چرا که درک مقام امام برای او و هرکس دیگر میسر نمی باشد. و این امام هادی بود که بر او و ما منت نهاد و چگونگی عرض ادب به امام را آموزش داد.
درمورد سند که فرمودید ، این زیارت با این همه وصف و ویژگی که ممکن نیست از زبان غیر معصوم صادر شده باشد دیگر سند نمی خواهد چرا که هر کلمه ای از این زیارتنامه خود سندی بر اعتبار این ارادت نامه می باشد.
اما برای این که بدانیم زیارت جامعه کبیره درچه کتاب معتبری نقل شده است عرض می کنیم که مرحوم شیخ صدوق در دو کتاب گرانسنگ خود یعنی من لایحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا آن رابا سند خود از موسی بن عبدالله نخعی نقل کرده است.

اگر بخواهید چالش های عمده زمان امام هادی(ع) را بیان کنید چگونه آنها را دسته بندی می کنید؟

- از مطالعه و بررسی زندگی امام هادی (ع) و همچنین از ملاقات ها ونامه ها و گفته ها و فرمانهایی که از ایشان صادر می شد می توان ترسیم ناقصی از مشکلات و چالش های زمان حضرت ارائه کرد.امام در زمانی می زیست که بسیاری از جریان ها و اندیشه های انحرافی، شکل گرفته و به اوج خود رسیده بود مانند اندیشه انحرافی غلو، ادعای نبوت، ترویج اباحیگری، بازی با آیات خدا و تفسیر به رای، رشد اندیشه تصوف، رشد واقفه، فتنه جدال در قرآن و ده ها اندیشه، دیگر که از سوی صاحبان قدرت پشتیبانی می شد. همچنین کشته شدن برخی از وکلای امام و عده ای از دوستان وپیروان حضرت و جمع زیادی از علویها و زندانی شدن برخی دیگر از آنان و وجود فشارهای سخت بر پیروان اهل بیت و ویران کردن قبر امام حسین توسط متوکل عباسی از دیگر چالش های زمان امام هادی (ع) است.
مشکل تر از همه قرار دادن امام درحصار آهنین بود تا از راهنمایی های ایشان به شدت جلوگیری کنند. ولی امام هادی(ع) علیرغم آن فشارهای سخت و آن محدودیت های فراوان، با ارسال پیام های آشکار وپنهان و دستورهای لازم به افراد جهت کنترل افراد خطرناک و جلوگیری از نفوذ آنان در افراد ساده لوح، ازپای ننشست و مجدانه به کار خود ادامه داد.امام (ع) در برابر جریان غلو و ترویج کنندگان این اندیشه باطل به شدت موضع گرفت و علی بن حسکه قمی و قاسم یقطینی را که ادعای بابیت و نبوت را برای خود و مقام الوهیت را برای امام هادی قایل بودند بشدت نفی و طرد کرد و به پیروان خویش فرمود از این افراد منحرف فاصله بگیرند و درنامه دیگری آنها را لعن کرد.
و یادر قبال محمد بن نصیر نمیری که ادعای نبوت کرده بود و قائل به تناسخ شده و غلو می کرد و مکتب اباحیگری را رواج می داد سرسختانه موضع گرفت. درباره مفسد دیگری به نام فارس بن حاتم قزوینی که نخست از وکلای امام بود، سپـس دچار غلو گردید و منحرف شد، دستور داد از او فاصله گرفته و لعنش کنند و هرگز وجوهات شرعی را در اختیار او قرار ندهند و در نهایت دستور قتل او را صادر کرد و از جنید خواست مردم را از شر فتنه او و افکار انحرافیش نجات دهد.

از روش های منحصر به فرد امام هادی برای ترویج اسلام و تشیع، استفاده از شبکه گسترده وکالت و نمایندگی درمناطق مختلف و شیوه مکاتبه و نامه نگاری بود. در این مورد توضیح دهید؟

- در نتیجه محدودیتی که از سوی حاکمان عباسی برای امام هادی ایجاد شده بود امام بر آن شد تا شبکه ارتباط خود را از طریق وکلا و نامه نگاری به افراد و گروه ها گسترده تر کند.
امام با این که کاملاً تحت مراقبت حاکمان عباسی بود اما درچند شهر نمایندگانی را تعیین کرده و پیروان را طی مراجعات حضوری و مکاتبه ای به آنان ارجاع می دادند. این نمایندگان که افرادی با سابقه بودند درشهرهای بغداد،ری، اهواز، قم و دیگر شهرهای شیعه نشین حضور داشتند و مردم جهت مسائل شرعی، حل اختلافات، گرفتن حقوق واجب و دیگر مسائل مورد نیاز به این وکلا مراجعه می کردند.
نام این وکلا و حوزه فعالیتشان و همچنین مراتب علمی آنها را رجال نویسان آورده اند که می توان از میان آنها به حسن بن راشد بغدادی، ایوب بن نوح، علی بن جعفر هادی، جعفر بن سهیل، عثمان بن سعید عمری، علی بن حسن بن ربه، علی بن مهزیار اهوازی و علی بن ریان اشاره کرد.
جالب توجه این که امام در احکام وکلا قید کرده بود تا هر یک در محدوده منطقه خویش عمل کرده و از گرفتن وجوه از دیگر مناطق، خودداری نماید. یا از برخی وکلا خواسته بود تا رابطه شان را با دیگر نمایندگان به جهت ملاحظه برخی از مسائل کم کنند.
اما نامه هایی که بین امام و پیروان رد و بدل شده زیاد است. موضوعات این نامه ها پرسش از اعتقادات، فقه، مسائل اجتماعی اخلاقی، آداب زندگی و غیره می باشد. این نامه ها توسط جمع کثیری متجاوز از یکصد نفر نوشته شده است که جهت اطلاع بیشتر می توانید به کتاب حیات الامام الهادی(ع) نوشته اینجانب مراجعه فرمایید.

در صورت امکان مختصری درباره نکات جالب توجه و ناگفته های سیره ای در زندگی امام هادی(ع) راتوضیح دهید؟

- اگر چه زندگی امام هادی سراسر درس و برنامه زندگی برای انسان ها است اما رفتارهای زیبایی که آن حضرت با دوستان و یاران خود داشت بسیار شنیدنی است.
امام(ع) برای یاران باوفا و عالم و دلسوز، ارزش فراوانی قائل بود که به نمونه هایی اشاره می کنم:
امام هادی(ع) در تجلیل و احترام یکی از یاران خود به نام ایوب بن نوح به عمرو بن سعید مداینی فرمودند: ای عمرو! اگر مایل باشی به مردی از اهل بهشت نگاه کنی به این مرد نظر کن.
نسبت به یکی از فقها و دانشمندان پیرو اهل بیت(ع) آن قدر تجلیل و احترام کردند که او را در بالاترین جا و مکان کنار خود نشاندند و چون این کار موجب تعجب و نکوهش برخی از حضار گردید امام در پاسخ فرمودند: آیا کتاب خدا را به عنوان داور قبول دارید؟
گفتند: آری.
حضرت فرمودند: خداوند می فرماید: یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات؛ سپس فرمودند: خداوند برای عالم مؤمن، راضی نمی شود مگر آنکه او را بر مؤمن غیرعالم برتری دهد، همان گونه که راضی نمی شود غیر مؤمن بر مؤمن برتری یابد.
امام هادی(ع) در راستای احترام به یاران باوفای خود، گاه می نشست و به سخنان و عقاید آنان گوش می داد همان گونه که به عرضه کردن عقاید حضرت عبدالعظیم حسنی گوش فرا دادند و در پایان سخنش به وی فرمودند: ای ابوالقاسم به خدا قسم دین خدا که آن را بر بندگانش پسندیده است، همان است که تو عرضه کردی. خداوند تو را بر گفتار استوار در دنیا و آخرت پایدار گرداند.
هم چنین ایشان پرسش گران مسائل دینی از شهرهای دور و نزدیک را به یارانی متقی و عالم و پارسا چون عبدالعظیم حسنی و دیگران ارجاع می دادند. مثلا به حماد فرمودند که اگر چیزی از امور دین... بر تو مشکل شد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.
امام(ع) پیوسته برای یاران خود دعا می کردند و برای نجات برخی از آن ها که در زندان عباسیان به سر می بردند تلاش فراوان کرده و از کمک های مالی خرد و کلان دریغ نمی ورزیدند.

برای ترویج معارف عمیق امام هادی(ع) در میان افراد جامعه چه راه کارهای عملی راپیشنهاد می کنید؟

- فکر می کنم در درجه اول این معارف باید توسط کارشناسان بزرگ اسلامی به حوزه های مختلف تقسیم بندی شودو آنان آنچه را که در حوزه دولت و قانون گذاری و اداره مردم است جدا کرده و آن ها را به صورت قوانین اسلامی قابل عمل و لازم الاجرا به ادارات ابلاغ کنند.
آنچه که مربوط به فرهنگ اسلامی است می باید از طریق کار فرهنگی به جامعه ابلاغ شود لازم است مسئولان فرهنگی کشور و دولت اسلامی آن ها را از طریق کارشناسان مؤمن و متعهد و دلسوز و آگاه از راه های گوناگون به جامعه تزریق کنند. مثلا معارف این امام همام باید با بیان های ساده به زبان های مختلف در قالب کتاب، جزوه، مجله، روزنامه ، هفته نامه و ماهنامه در مقاطع مختلف سنی به صورت پرسش و پاسخ از مردم و یا میزگردهای علمی در رسانه های ملی و محلی منعکس گردد و در این باره از ابزارهایی چون نمایش و تئاتر و فیلمهای تلویزیونی و سینمایی استفاده شود.
قطعا ارائه این معارف کارشناسی شده در سایت های اینترنتی، وبلاگ ها، اطاق های گفتگو، خانه های فرهنگ، منبرها، سخنرانی ها و شب شعرها تاثیر بسیار خوبی در هدایت جامعه خواهد داشت.
پیشنهاد من این است که در ایام تولد و شهادتهای معصومین(ع) میزگردها و جلسات صمیمانه مرکب از اقشار مختلف مردم از قبیل معلم، دانشجو، روحانی، بازاری، کارگر، کارمند به سرپرستی یک کارشناس قوی و آشنا به مسائل اسلامی برگزار شود و این معارف بلند طی یک ساعت و در بهترین ساعات فراغت مردم برای استفاده همگان به بحث و گفتگو گذاشته شود.

چگونه می توان فرهنگ اهل بیت و سیره عملی آن بزرگواران را به عنوان الگوهای عملی برای نسل جوان مطرح کرد و در جامعه نهادینه ساخت؟

- در پاسخ به این سؤال می توان گفت که از زمان بعثت پیامبر(ص) تا شهادت امام حسن عسکری(ع) که قریب به 273 سال معصومین در بین امت بودند، با اندک مطالعه ای می توان هزاران شاخص تربیتی ،اخلاقی، دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیر آن را یافت که از لابلای رفتارهای آنان با پدر، مادر، خواهر، برادر، خویشان، دوستان، دشمنان و فریب خوردگان، دولت های بیگانه، اندیشه ها و فکرهای انحرافی، جریان های خطرناک و نیز دانشمندان بدست می آید و می توان از آن ها الگوبرداری کرد.
امامان معصوم در این 273 سال حضور در بین مردم میراث عظیم و گران بهایی از خود به یادگار گذاشته اند که الگوگیری از آنها می تواند درزندگی مانقش بسیارموثرداشته باشد.

مهمترین منابع وکتاب هایی راکه مطا لعه آنهامی تواندبرای مخاطبین در زمینه شناخت امام هادی مفید واقع شود معرفی فرمائید؟

- منابع اسلامی قابل استفاده بر دو گونه هستند:
اول- کتابهایی که ویژه زندگی امام هادی تدوین شده که در گذشته و امروز به زبانهای مختلف مخصوصا به زبان عربی تدوین و به ارادتمندان تقدیم شده است مانند کتاب اعلام الهدایه، حیاه الامام الهادی (علامه باقر شریف قرشی)، ستارگان درخشان (مرحوم محمدجواد نجفی)، فرهنگ جامع سخنان امام هادی موسوعه الامام الهادی، منهاج التحرک عند الامام هادی و حیاه الامام الهادی (اثر این جانب).
دوم- کتابهایی که درباره چهارده معصوم علیهم السلام تالیف شده است از جمله کافی (علامه کلینی)، بحارالانوار (علامه مجلسی)، کشف الغمه اربلی، الارشاد شیخ مفید، و اعلام الوری علامه طبرسی به زبان عربی و منتهی الامال مرحوم شیخ عباس قمی، چهارده معصوم عمادزاده اصفهانی، زندگی دوازده امام (ترجمه سیره الائمه الاثنی عشر) و... به زبان فارسی.

از این که در این گفت وگو شرکت کردید از شما سپاسگزاریم.

- من هم از شما تشکر می کنم.



به نقل از راسخون

الهوئی دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ

سلام ۱۳ عزیز
شهادت حضرت امام هادی (ع) رو به همه شیعیان و محبین اهل بیت (ع) تسلیت می گم
۱۳ عزیز خیلی وقت بود تو کلبت پیام نذاشته بودم، بابت مطالب عالیت تشکر میکنم؛ واقعا آدم رو به خودش میاره.
مطلبی که قبلا گذاشته بودم از صحبت های آیت ا... ناصری بود ، بازم از صحبتهاشون میذارم البته با اجازه شما
در پناه حق، یاعلی

آشنا سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ

روایت شده که سلیمان به فرش خود می نشست و در هوا سیر می کرد . روزی هنگامیکه در حرکت بود به زمین کربلا رسید . باد بساط او را سه دور بهم پیچانید بطوریکه سلیمان ترسید سقوط کند پس باد آرام شد و فرش در زمین کربلا فرود آمد.

سلیمان به باد گفت : برای چه ( این کار را کردی و ) فرود آمدی‌ ؟‌ گفت: در این موضع حسین علیه السلام کشته می شود .

پرسید : حسین کیست ؟‌ باد گفت :حسین فرزند زاده محمد مختار (‌ص) و فرزند علی حیدر کرار می باشد . سؤال کرد: قاتل او کیست؟‌گفت : ملعون اهل آسمانها و زمین یزید می باشد . سلیمان دست برداشت و یزید را لعن و نفرین نمود و جن و انس آمین گفتند.

پس باد وزید و بساط سیر خود ادامه داد.


۱۳ سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ب.ظ

به نام خدا

خانم الهوئی عزیز سلام

انجام وظیفه است.این کلبه شماست خیلی خوشحال میشم از مطالب بسیار زیبایتان ما را بهرمند کنید

ممنون از شما

۱۳ چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

به نام خدا


ازدواج کبوترانی که پرواز کردند...


پدرم بین آفریقا و چین تجارت می­کرد و من فقط خرج می‌کردم، هر طوری که می‌خواستم. پاریس و لندن را خوب می­‌شناختم، چون همه لباس‌هایم را از آن جا می‌خرید.

در دیداری که به اصرار امام موسی صدر برگزار شد، ایشان به من گفت: «ما مؤسّسه‌ای داریم برای نگهداری بچّه‌های یتیم. فکر می‌کنم کار در آن جا با روحیه شما سازگار باشد. من می‌خواهم شما بیایی آن جا با چمران آشنا شوی» و تا قول رفتن به مؤسّسه را از من نگرفت، نگذاشت برگردم.

یک شب در تنهایی همان طور که داشتم می‌نوشتم، چشمم به یک نقّاشی که در تقویمی ‌چاپ شده بود، افتاد. یکی از نقّاشی‌ها زمینه‌ای کاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت، خیلی کوچک بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته شده بود:

«من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک، فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و کسی که دنبال نور است، این نور هر چقدر کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود»

آن شب، تحت تاثیر این شعر و نقّاشی خیلی گریه کردم.

هنوز پس از گذشت این مدّت، نمی‌توانم نهایت حیرتم را در اوّلین برخورد با شاعر آن شعر و نقّاش آن تصویر درک کنم. او کسی نبود جز «مصطفی چمران ...»

مصطفی لبخند به لب داشت و من خیلی جا خوردم، فکر می‌کردم کسی که اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می‌ترسند، باید آدم قسی‌­ای باشد، حتی می‌ترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیر کر د ...

مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته‌های من، گفت: «هر چه نوشته‌اید خوانده‌ام و دورادور با روحتان پرواز کرده‌ام» و اشک‌هایش سرازیر شد ...

من با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بودم. حجاب درستی نداشتم و ... یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفتیم، مصطفی در داخل ماشین هدیه‌ای به من داد. اوّلین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم، خیلی خوشحال شدم و همان جا باز کردم دیدم روسری است. یک روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم امّا او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند»

من می‌دانستم بقیه افراد به مصطفی حمله می‌کنند که شما چرا خانمی ‌را که حجاب ندارد می‌آوری مؤسّسه، ولی مصطفی خیلی سعی می‌کرد ـ خودم متوجّه می‌شدم ـ مرا به بچه‌ها نزدیک کند. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوام آن چنانی دارد، اینها روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد ...

(دو ماه از ازدواجشان گذشته بود)

آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید «چرا می‌خندی» و غاده که چشم‌هایش از خنده به اشک نشسته بود گفت «مصطفی تو کچلی ... من نمی‌دانستم!» مصطفی هم شروع کرد به خندیدن ...

گفتند داماد باید بیاید کادو بدهد به عروس. این رسم ماست. داماد باید انگشتر بدهد. من اصلاَ فکر این جا را نکرده بودم. مصطفی وارد شد و یک کادو آورد، رفتم باز کردم دیدم شمع است. کادوی عقد، شمع آورده بود. متن زیبایی هم کنارش بود. سریع کادو را بردم قایم کردم. همه گفتند چی هست، گفتم «نمی‌توانم نشان بدهم» اگر می‌فهمیدند می‌گفتند داماد دیوانه است. برای عروس کادو شمع آورده.

مادرم گفت: «حال شما را کجا می‌خواهد ببرد؟ کجا خانه گرفته؟» گفتم: می‌خواهم بروم مؤسسه با بچه‌ها» مادرم رفت آن جا را دید، فقط یک اتاق بود با چند صندوق میوه به جای تخت ...

مادرم یک هفته بیمارستان بستری بود ... مصطفی دست مادرم را می‌بوسید و اشک می‌ریخت. مصطفی خیلی اشک می‌ریخت. مادرم تعجب کرد. شرمنده شده بود از این همه محبت.

روزی که مصطفی به خواستگاری‌اش آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر که می‌خواهید با او ازدواج کنید چطور دختری است؟ این صبح‌ها که از خواب بلند می‌شود هنوز رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسی تختش را مرتب کرده لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده و قهوه آماده کرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی کنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در خانه‌اش هست». مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شهید شد، این طور بود. حتی وقت‌هایی که در خانه نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌کرد خودش تخت را مرتب کند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قهوه نمی‌خورد ولی می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌کرد.

... من گاهی به نظرم می‌آمد مصطفی سعه‌ای دارد که می‌تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی‌های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را.

خانه ما دو اتاق بود در خود مدرسه همراه چهارصد یتیم ... یادم هست اولین عید بعد از ازدواجمان( که لبنانی‌ها رسم دارند و دور هم جمع می‌شوند ) مصطفی مؤسسه ماند نیامد خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم؛ «دوست دارم بدانم چرا نیامدید خانه پدرم» مصطفی گفت، الان عید است خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هایشان اینها که رفته‌اند وقتی برگردند برای این دویست، سیصد نفری که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند. گفتم: «خوب چرا مامان برایمان غذا فرستاد نخوردید؟ و نان و پنیر و چای خوردید» گفت: «این غذای مدرسه نیست». گفتم: «شما دیر آمدید بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید» اشکش جاری شد گفت: «خدا که می‌بیند»

آخرین نامه مصطفی را باز کرد

و شروع به خواندن کرد: «من در ایران هستم ولی قلبم با تو در جنوب است در مؤسسه در صور. من با تو احساس می‌کنم فریاد می‌زنم می‌سوزم و با تو می‌دوم زیر بمباران و آتش. من احساس می‌کنم با تو به سوی مرگ می­روم، به سوی شهادت؛ به سوی لقای خدا با کرامت. من احساس می‌کنم هر لحظه با تو هستم حتی هنگام شهادت. حتی روز آخر در مقابل خدا. وقتی مصیبت روی وجود شما سیطره می‌کند، دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که وجودتان در وجودم ذوب می‌شود. عشق را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشق که مصیبت را به لذت تبدیل می‌کند مرگ را به بقا و ترس را به شجاعت ...»

حتی حاضر نبود کولر روشن کند. اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ. پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون می‌آمد اما می‌گفت، «چطور کولر روشن کنم وقتی بچه‌ها در جبهه زیر گرما می‌جنگند»

غاده اگر می‌دانست مصطفی این کارها را می‌کند، عقب نمی‌آید اهواز می‌ماند و این قدر به خودش سخت می‌گیرد هیچ وقت دعا نمی‌کرد زخمی‌ بشود و تیر به پایش بخورد. هر کس می‌آمد مصطفی می‌خندید و می‌گفت: «غاده دعا کرده من تیر بخورم و دیگر بنشینم سر جایم»

قرار نبود برگردد ... من امشب برای شما برگشته‌ام

ـ نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشته‌ای برای کارت آمدی.

ـ امشب برگشتم به خاطر شما از احمد سعیدی بپرس من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود. تو می‌دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده‌ام ولی امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم ...

وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است او را بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت یک روز که آمدم دمپایی‌هایش را بگذارم جلوی پایش خیلی ناراحت شد دوید دو زانو شد و دست‌هایم را بوسید ... آن شب خیلی تعجب کردم که وقتی حتی پایش را بوسیدم تکان نخورد احساس کردم بیدار است اما چیزی نمی‌گوید چشم‌هایش را بسته بود ... و گفت: «من فردا شهید می‌شوم ... ولی من می‌خواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمی‌شوم ... من فردا از این جا می‌روم و می‌خواهم با رضایت کامل شما باشد ...» آخر رضایتم را گرفت ... نامه‌ای داد که وصیتش بود گفت تا فردا باز نکنید.

چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می‌کرد؟ مصطفی که کنار اوست. نگاهش کرد. گفت: «یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمی‌بینم؟» مصطفی گفت: «نه» غاده در صورتش دقیق شد و بعد چشمهایش را بست گفت: «باید یاد بگیرم، تمرین کنم چطور صورتت را با چشم بسته ببینم» یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود دیگر بر نمی‌گردد. دویدم و کُلت کوچکم را بر داشتم آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود ... مصطفی در اتاق نبود ...

... بعد بچه‌ها آمدند که ما را ببرند بیمارستان گفتند دکتر زخمی‌ شده، من بیمارستان را می‌شناختم وارد حیاط که شدیم من دور زدم رفتم طرف سردخانه. می‌دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است زخمی ‌نیست.

من آگاه بودم که مصطفی دیگر تمام شد ...

احساس می‌کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص ...

مصطفی ظاهر زندگیش همه سختی بود. واقعا توی درد بود مصطفی. خیلی اذیت شد. شب‌ها گریه می‌کرد راه می‌رفت ... بیدار می‌ماند ... آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده، آرامش گرفتم.

چون ما در تهران خانه نداشتیم، در مسجد محل، محله بچگی‌اش غسلش داده بودند و او با آرامش خوابیده بود من سرم را روی سینه‌اش گذاشتم و تا صبح در مسجد با او حرف زدم ...

... تا ظهر مراسم تمام شد و مصطفی را خاک کردند. آن شب باید تنها بر می‌گشتم آن لحظه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد ... بعد از شهادت مصطفی از خانه بیرون آمدم چون مال دولت بود هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم حتی پول نداشتم خرج کنم ...

... هر شب را یک جا می‌خوابیدم و بیشتر در بهشت زهرا کنار قبر مصطفی ...

از لبنان که آمدیم هرچه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه و در ایران هم که هیچ ...

می‌گفت دوست دارم از دنیا بروم و هیچ نداشته باشم جز چند متر قبر و اگر این را هم یک جور نداشته باشم بهتر است ...

خدایا من از تو یک چیز می‌خواهم با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلا تنهایش نگذار! من می‌خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا! می‌خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می‌خواهم به من فکر کند مثل گلی زیبا که در راه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می‌خواهم غاده به من فکر کند، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه.

می‌خواهم او به من فکر کند، مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی‌نهایت.

خانم غاده چمران بعد از شهادت ایشان خواب او را می­بینند و این گونه تعریف می­کنند:«مصطفی» در صندلی چرخ­داری نشسته بود و نمی­توانست راه برود دویدم و پرسیدم: مصطفی چرا این طور شدی؟

گفت: شما چرا گذاشتید من به این روز برسم، چرا سکوت کردید؟

پرسیدم: مگر چه شده؟

گفت: برای من مجسمه ساخته­اند، نگذار این کار را بکنند برو آن را بشکن.

بعد از این که این خواب را دیدم پرس و جو کردم و شنیدم که در دانشگاه شهید چمران اهواز از مصطفی مجسمه ساخته­اند. و سپس می­گوید: این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است.

... گاهی فکر می­کنم اگر همۀ ایران را به نام چمران می­کردند این، دلم را خوش می­کند؟ آیا این یک لحظه از لبخند مصطفی، از دست محبت مصطفی را جبران می­کند، هرگز! اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند، چرا.

مصطفی کسی نیست که مجسمه­اش را بسازند و بگذارند. این یک چیز مرده است و مصطفی زنده است. در فطرت آدم­ها، در قلب آنها است. آدم­ها بین خیر و شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد، همان طور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دست گیری کند. در تهران که تنها بودم نگاه می­کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد. من کجا؟ ایران کجا؟ من دختر جبل­عامل و جنوب لبنان! من همیشه می­گفتم اگر مرا از جبل­عامل بیرون ببرند می­میرم، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب. زندگی خارج از لبنان و شهر صور در تصور من نمی­آمد. به مصطفی می­گفتم «اگر می­دانستم انقلاب پیروز می­شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک جبل­عامل است نمی­دانم قبول می­کردم این ازدواج را یا نه.» اما آمدم و مصطفی حتی شناسنامه­ام را به نام «غاده چمران» گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من، مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می­کنم خدا به واسطه این مرد دست مرا گرفت، حجت را بر من تمام کرد و از میان آتشی که داشتم می­سوختم بیرون کشید ...

منبع: تبیان
به نقل از: http://saj.ir

۱۳ چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

به نام خدا


فضیلت و اعمال ماه رجب


ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. بر پایه برخی از روایات این ماه، ماه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. همانگونه که ماه شعبان ماه حضرت رسول و ماه رمضان ماه خداست در این ماه پر فضیلت روزه و شب زنده‌ داری بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است به خصوص در نخستین شب آن که یکی از شبهای چهارگانه‌ای است که درباره احیا وشب زنده‌ داری آن سفارشات فراوانی بیان شده است. از شرافت‌های دیگر این ماه روز بیست و هفتم این ماه است که روز بعثت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) است، روزی که رحمت رحیمیه خداوند در آن به طور کامل و تمام تجلی پیدا کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شرافت ماه رجب می‌فرمایند: رجب شهر الله الاصم است و بدان سبب آن را اصم نامیدند که هیچ ماهی به پایه عظمت آن نمی‌رسد. مردم زمان جاهلیت به رجب حرمت می‌نهادند و آنگاه که اسلام درخشیدن گرفت بر حرمت آن افزود. بدانید که رجب ماه خدا، شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.
در این زمینه امام کاظم (علیه السلام) نیز می‌فرمایند: رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر است. بنابراین هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.
همچنین در روایت دیگری نیز می‌فرمایند: رجب ماه عظیمی است که خداوند اعمال نیک را در آن چند برابر می‌فرماید و گناهان را در آن محو می‌کند.
امام صادق (علیه السلام) نیز در مورد کرامت و فضیلت این ماه می‌فرماید: آن گاه که قیامت بر پا شود منادی الهی فریاد می‌زند أین الرجبیون؟ کجایند آنان که ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهره‌ها بردند از آن انبوه جمعیت، گروهی برخیزند که نور جمالشان محشر را روشن کند بر سر آنان تاج‌های شاهی که مرصع به در و یاقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نیز هزار فرشته به او کرامت و تعظیم الهی را تبریک گویند؛ از جانب الهی ندا آید:
بندگانم و کنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم که از زیر آن نهرها جاری است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی که من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من بندگان و کنیزان من را به بهشت داخل کنید در اینجا امام فرمودند این پاداش برای کسانی است که یک روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در بیان عظمت و اهمیت ماه رجب می‌فرمایند: خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته‌ای به نام داعی قرار داده است هرگاه ماه رجب فرا رسد آن فرشته دعوت کننده هر شب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانی که به ذکر الهی مشغولند خوشا به حال کسانی که با میل و رغبت تمام رو به سوی درگاه خدا آرند و خداوند می‌فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و مطیع کسی هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزنده‌ام کس را که از من طلب آمرزش کند این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن من است. هر کس مرا در این ماه بخواند پاسخ مثبت دهم و هر کس از من چیزی بخواهد به او عطا کنم و هر کس از من هدایت جوید هدایتش کنم و من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده‌ام پس هر کس به آن چنگ زند به من می‌رسد.
گرچه تمام ماه رجب نزد خداوند و اولیاء گرامیش عزیز و ارجمند است لیکن برخی از اوقات آن، فضیلت ویژه‌ای دارد.
اولین شب جمعه ماه رجب از فضیلت بیشتری برخودردار است و لیله الرغائب نام دارد پیامبر اسلام در این باره می‌فرمایند: از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید فرشتگان آن را لیله الرغائب می‌نامند. چرا که وقتی یک سوم از شب گذشت هیچ فرشته‌ای نیست مگر اینکه در کنار کعبه شریف آید آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید: فرشتگانم هر چه خواهید از من بخواهید فرشتگان گویند: بار الها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزی خداوند خداوند متعال فرماید: آمرزیدم.

فضیت روزه در ماه رجب


در مورد ثواب روزه ماه رجب در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است: بدانید کسی که یک روز از ماه رجب را از روی ایمان و به خاطر پاداش روزه بگیرد مستوجب رضایت خداوند می‌گردد. و اگر کسی به اندازه تمام زمین طلا انفاق کند برتر از روزه یک روز آن نخواهد بود.
همچنین اگر کسی دو روز از ماه رجب را روزه بدارد هیچ کس از اهل زمین و آسمان نمی‌تواند کرامتی را که نزد خداوند دارد توصیف کند و پاداشی مانند ده تن از راستگویان را دارد که در طول عمر خود دروغی نگفته باشند. و در روز قیامت همانند کسانی را که آنان شفاعت نموده‌اند شفاعت می‌کنند و با آنان و در گروهشان محشور می‌شوند و تا وارد بهشت گردد و از دوستان آنان باشد. و پس پیامبر ثواب سه چهار پنج تا سی روز از روزه ماه رجب را تک تک با توضیح کامل بیان فرموده‌اند.
امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز در روایتی زیبا در مورد فضیلت روزه ماه رجب می‌فرمایند: رجب ماه عظیمی است که خداوند اعمال نیک را در آن چند برابر می‌فرماید و گناهان را در آن محو می‌کند پس هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد به اندازه مسیر یکسال از جهنم دور می‌شود و هر کس سه روز از آن ماه را روز بدارد بهشت بر او واجب می‌شود.
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده‌اند:
براستی که نوح در روز اول رجب سوار کشتی شد و به همراهان خود گفت که این روز را روزه بگیرند و فرمود کسی که این روز را روزه بگیرد جهنم به اندازه مسافت یکسال از او دور خواهد شد و کسی که هفت روز از این ماه را روزه بگیرد درهای هشتگانه بهشت برای او باز می‌شود و کسی که پانزده روز از این ماه را روزه بگیرد حاجتش داده خواهد شد و کسی که بیشتر روزه بگیرد خدای عزوجل ثواب بیشتری به او عنایت خواهد کرد.

سیزده رجب:


روز ولادت مولای کونین امیر المومنین علی علیه السلام است در این روز مناسب است مومنین نعمت وجود علی ابن ابی طالب را شکر گذار باشند و نعمت پیروی از آن وجود مقدس را از خدا بخواهند.

نیمه رجب


این روز نیز از روزهای ویژه و ارجمند و گرامی است. در این باره در کتاب شریف اقبال آمده است: حضرت آدم از خداوند پرسید خدایا محبوب‌ترین روزها و گرامی‌ترین زمانها نزد تو کدام است. خداوند وحی فرمود: محبوب‌ترین روزها نزد من نیمه رجب است. ای آدم در این روز بکوش تا با قربانی کردن، میهمانی دادن، روزه داشتن، نیایش کردن، بخشش خواستن‌، لا اله الا الله گفتن به من تقرب و نزدیکی جویی.
ای آدم من چنین تقدیر کردم که فرزندی از فرزندان تو را به پیامبری برانگیزم و روز نیمه رجب را به او و به امت ویژه سازم که در آن روز چیزی از من نخواهند جز اینکه بدانان ببخشم و عفو و گذشت نخواهند جز اینکه از گناهانشان درگذرم ای آدم آنکه نیمه رجب را روزه دارد ذکر گوید، خضوع و خشوع کند و از صدقه دهد، نفس خویش را پاس دارد پاداشی جز بهشت نخواهد داشت ای آدم به فرزندانت گوشزد کن که در ماه رجب نفس خویش را پاس دارند و از کج راهی بپرهیزند که گناه در این ماه بس بزرگ است.
اما از اعمال نیمه رجب خواندن دعای استفتاح، زیارت امام حسین (علیه السلام) به جای آوردن چهار رکعت نمازی که حضرت امیر در این روز به جای می‌آورد و پس از آن خواندن دعای یا مذل کل جبار و سپس خواستن نیازهای خویش از خدا، به جای آوردن نیمه دوم نماز سلمان و روز را با توسل به صاحبان روز به پایان بردن.


دیگر اعمال ماه رجب

از دیگر اعمال مهم و ارجمند این ماه خواندن اذکار دعاهایی است که از سوی معصومین (علیهم السلام) روایت شده است. از جمله آنکه:
1ـ در طول ماه هزار بار خواندن این دعا: استغفرالله ذوالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام. شیخ صدوق در این باره روایت کرده است که هر کس این دعا را در رجب هزار بار بخواند خداوند به او می‌گوید: اگر تو را نیامرزم خدای تو نیستم، خدای تو نیستم.
2ـ خواندن سوره توحید ده هزار یا هزار بار که هر کس در رجب این سوره را هزار بار بخواند در قیامت پاداشی برابر عمل هزار پیامبر و هزار فرشته خواهد داشت و هیچ کس از او به خدا نزدیکتر نخواهد بود جز آنکه پیش از این سوره را خوانده باشد.
3ـ گفتن هزار بار لا اله الا الله و روایت شده هر کس در رجب هزار بار لا اله الا الله بگوید خداوند صد هزار حسنه برای او می‌نویسد و صد کاخ بهشتی به او می‌دهد.
4ـ صدبار خواندن این دعا: استغفرالله الذی لا اله الا هو وحده لا شریک له و اتوب الیه که روایت شده هر کس این دعا را صد بار بگوید و پس از آن صدقه انفاق نماید خداوند کارش را با بخشش و آمرزش پایان دهد و اگر همان را چهارصد بار بگوید خداوند پاداش صد شهید را به او می‌دهد.
5ـ به پیروی از امام سجاد (علیه السلام) در همه ماه در سجده‌های خود این دعا را بخواند: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک.
6ـ از جمله اعمال دیگر ماه رجب که دارای فضیلت بی شماری است خواندن دعای یا من ارجوه لکل خیر بعد از هر نماز واجب است این دعا در مفاتیح الجنان ذکر شده و برای فرد فضیلت‌های بی شماری را به همراه دارد.
7ـ خواندن دعای اللهم انی اسالک صبر الشاکرین لک در هر روز. در کتاب اقبال در مورد این دعا آمده است که معلی از حضرت امام صادق (علیه السلام) خواست تا دعایی به او بیاموزد که تمام معارف شیعه را در برداشته باشد امام خواندن این دعا را به او توصیه کرده است.
8ـ هر روز این دعا را خواندن: یا من یملک حوائج السائلین.
9ـ خواندن دعای اللهم انی اسألک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاة امرک که از دست خط حضرت ولی عصر نقل شده است و دعایی است با مضامین بسیار بلند و نیکو که درهایی از علم و معرفت را به روی آنکه اهل آن باشد می‌گشاید.
10ـ خواندن دعای ارجمند و پر مضمون اللهم یا ذالمنن السابغه...
11ـ زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) در آغاز و در میان ماه.
12ـ به جای آوردن نمازهای ویژه ماه.
13-توجه به اعمال روز 13-14-15 رجب که به ایام البیض مشهور است.


منابع :

1ـ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی: فضیلت اعمال ماه رجب.
2ـ المراقبات، شیخ جواد ملکی تبریزی: اعمال ماه رجب.
3ـ ثواب الاعمال، شیخ صدوق.
4ـ اقبال الاعمال، سید بن طاووس: اعمال ماه رجب.
5ـ مصباح المتهجد، شیخ طوسی: فضیلت ماه رجب

به نقل از پایگاه راسخون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد