کلبه آقای بیدقی

به نام خدا 

 

سلام 

حسین را که می شناسید!  

انگشتی به سطح زمین مسابقه می کشید ومی گفت: ضریب اصطکاک این قدر است! این قدر ماده در ماشین بریز!

امیدوارم در کلبه داری هم موفق باشد.

نظرات 88 + ارسال نظر
طالبی پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

امام محمد باقر (ع):
دعای انسان پشت سر برادر دینی اش، نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت است.

شهادت غریبانه ی امام مسموم، باقر مظلوم (ع)، بر شما تسلیت باد.التماس دعا.

استاد جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:27 ق.ظ

به نام خدا

خبری خوب برای دوستداران شیمی سمنان

سلام
پس از ارتقای گروه به دانشکده خبر رسید که با دکترای شیمی سمنان به طور عام موافقت شد. یعنی شیمی تجزیه-فیزیک و معدنی. کاربردی را هنوز مطمئن نیستم. آلی هم که داشتیم.
این موفقیت بزرگ را به همه عزیزان و دوستداران شیمی سمنان تبریک عرض می کنم.

استاد (برگی از تاریخ) جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام به همه.
لطفا به نمونه افکار برخی توجه بفرمایید! ظاهرا از همان ابتدا این نقشه راهشان بوده است و در تمام مدت نقش بازی می کرده اند. به نظر شما آینده هر فرد چگونه است؟


یکشنبه 29 فروردین ماه سال 1389 ساعت 11:35 AM
اول باید یه قفس کشید با در ِ واز
بعد باید یه چیز خوشگل کشید
یه چیز ساده یه چیز ملوس
یه چیز به دردخور واسه پرنده
بعد باید پرده رو برد گذوشت پاى یه درخت
تو باغى بیشه‏‌یى جنگلى چیزى
اُ پشت درخت قایم شد
بى‏‌جیک زدنى
بى‌‏جُم خوردنى...

گاه پرنده زود میاد
اما ممکنم هس که سال‌‏هاى سال بگذره
تا تصمیم‏شو بگیره.
نباید سر خورد
باید حوصله کرد و
اگه لازم باشه باید سالاى دراز صبر نشون داد.
دیر و زود اومدن پرنده
دخلى به خوب و بد پرده نداره.

وقتى پرنده اومد - البته اگه بیاد -
باید نفسو تو سینه حبس کرد و
سر ِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و
اون تو که رفت
در ِ قفسو آروم با نُک ِ قلم‌‏مو بست و
بعدش
میله‏‌هاى قفسو از دم دونه به دونه پاک کرد و
خیلى هم مواظب بود قلم‏مو به هیچ کدوم از پراى پرنده نگیره.
بعدش باید درختو کشید و
خوشگل‌‏ترین شاخه‏‌شو واسه پرنده انتخاب کرد.

باید سبز ِ برگا و
خُنَکاى باد و
غبار ِ آفتاب و
هیاهوى جونوراى علف تو هُرم ِ تابسّونم کشید و
اون وخ باید حوصله کرد تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره.
اگه پرنده نخونه
نشونه‏‌ى بدیه
نشونه‌‏ى اینه که پرده بَده
اما اگه خوند نشونه‏‌ى خوبیه
نشونه‏‌ى اینه که دیگه مى‏‌تونین امضاش کنین.

پس، خیلى با ملاحظه
یکى از پراى پرنده رو مى‏‌کَنین و
اسم‏‌تونو با اون یه گوشه‏‌ى پرده می‌نویسین

و مکروا و مکرا... والله خیرالماکرین

رحیمی نژاد جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
چشام ۴ تا شد!
نفسم تو قفس سینه گیر افتاد!
استاد اینا کی بودن!!!!!!!!!!!

سلام
...اشباح الرجال و لا رجال...

استاد یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ق.ظ

به نام خدا
سلام
خوشبختانه یه نظر شیمی کاریردی هم جزو اونهاست.
ان شاالله آینده بسیار درخشانی برای شیمی سمنان متصور است. بار دیگر از صمیم قلب تبریک می گم. وقتی مقایسه می کنم با بعضی جاها وبعضی اشخاص که فقط حزف می زنند و حرف و حرف- اون هم صد تا به غازش (یا قازش؟!) بیشتر امیدوار می شم. راستی یکی از موضوعاتی که لافزنان ریاکار را (همونا که شجاعت رو در رو شده را هیچ وقت نداشتند) خیلی ناراحت می کرد همین پیشرفت دانشگاه و خصوصا گروه بود. بازهم این موفقیتها را به دوستداران شیمی سمنان تبریک می گم.

رو در رو شدن صحیح است.

حسین بیدقی دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ

سلام
این عید بزرگ رو به همگی اهالی صندوقچه تبریک میگم

ممنون بر شما نیز مبارک

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام استاد.
تبریک میگم. خوشحالم که گروه شیمی دانشگاه سمنان به این سرعت در حال رشد کردن هستش و راهش رو بخوبی طی میکنه

سلام
ممنون حسین عزیز
ان شاالله این منطقه و این کشور با یاری خدا و تلاشهای آدمهای سلامتی چون شما و دانشجویان عزیزم دائما رو به پیشرفت و ترقی باشه.
یادمون باشه آدم باشیم. آدم
ممنون

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ

وقتی تو نیستی

نه هست های ما چونان که بایدند

نه باید ها
...
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم

عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم

باشد برای روز مبادا

اما در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه میداند

شاید امروز نیز روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی

نه هست های ما چونان که بایدند

نه باید ها

هر روز بی تو روز مباداست

آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند

آیینه ها که دعوت دیدارند

دیدارهای کوتاه

از پشت هفت دیوار

دیوارهای صاف

دیوارهای شیشه ای شفاف

دیوارهای تو

دیوارهای من

دیوارهای فاصله بسیارند

آه..

دیوارهای تو همه آیینه اند

آیینه های من همه دیوارند

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ

الهی !
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم ، نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی.
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی.
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی.

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ

لعنت به حاجتی که ز غیر تو خواستم
کم مانده بود درهم دیناریم کنند...

حسین رگه پیدا کردی؟!
این همه مطلب ناب!

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ق.ظ

در هوای کدام نقطه زمین تو نفس میکشی

من اینجا نفسهایم همچو ابرهای تکه تکه است
...
نفسی می آید به انتظار
...
نفسی می رود به آه

تو کجایی که بیایی...

که ببینی...

که بدانی..

بی تو هر لحظه در اینجا

سالها بر من میگذرد!

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیدست
و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیدست
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد
... که هنوزم که هنوزست چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیدست
و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست
عصر این جمعه دلگیر
وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس
تو کجایی گل نرگس؟...

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ب.ظ

بیرون از این اتاق همه چیز سپیده
با شما هستم دانه های برف
ببارید شاید سیاهیه قلب ادمها سپید شود....

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

هر کس را نه بدانگونه که هست احساسش می کنند بدانگونه که احساسش می کنند هست

حسین بیدقی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ب.ظ

خدایا ترا غریب دیدم وغریبانه عاشقت شدم
ترابخشنده پنداشتم وگناهکارشدم
تراوفاداردیدم وهرکجارفتم بازگشتم
تراگرم دیدم ودرسردترین لحظه ها به سراغت امدم
تو مرا چه دیدی که وفادارماندی...؟

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ

به نام خدا
سلام

همه ی مطالب زیبا بودند

تو مرا چه دیدی که وفادارماندی...؟

ممنون

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ق.ظ

به نام خدا
امام علی (ع) :همانا خدای تعالی خطاب به فرزند آدم می فرماید :ای پسر آدم هرگاه چشمان تو با تو در دیدن حرام منازعه کند برای رفع آن دو پلک قرار دادم که آنها را در هنگام مشاهده حرام در هم کنی و حرام را مشاهده نکنی و اگر زبانت با تو در مورد صحبت از محرمات منازعه کرد دو لب برایت قرار دادم آنها را روی هم ببند و سخن حرام مگو. وسائل الشیعه جلد 15صفحه 90

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ

به نام خدا
ببخشید نمی دونم ارسال کردم یا کلآ صفحه رو بستم!یه لحظه رفتم تو فکر:-) دوباره می فرستم!ببخشید شاید باعث تکرار بشه

امام علی (ع) :همانا خدای تعالی خطاب به فرزند آدم می فرماید :ای پسر آدم هرگاه چشمان تو با تو در دیدن حرام منازعه کند برای رفع آن دو پلک قرار دادم که آنها را در هنگام مشاهده حرام در هم کنی و حرام را مشاهده نکنی و اگر زبانت با تو در مورد صحبت از محرمات منازعه کرد دو لب برایت قرار دادم آنها را روی هم ببند و سخن حرام مگو. وسائل الشیعه جلد 15صفحه 90

استاد شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ب.ظ

مرگ یعنی...
...سیکل نامتناهی خواهش-تهدید-التماس...

شازده کوچولو یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ق.ظ







اینجا سرزمین واژه های وارونه است:





جایی که گنج، "جنگ" می شود
درمان، "نامرد" می شود

قهقه، "هق هق" می شود


اما دزد همان "دزد" است

درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ


آفرییین

حسین دهقان دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام استاد
سلام آقای بیدقی

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی

از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست


مخلصیم!

سلام
ممنون

رحیمی نژاد دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امام علی (ع) :خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده :1.رضای خود را در طاعت ها پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضای خدا باشد 2.غضبش را در گناهان پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مورد غضب او باشد 3.استجابت خود را در دعاها پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد 4.ولی و دوست خود را در میان بندگانش پس به هیچ بنده ای بی اعتنایی نکنید شاید هم او ولی خدا باشد و شما نشناسیدش . تحف العقول صفحه 182

سلام

استاد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:09 ب.ظ

مرگ یعنی...
...حتی در عالم مجازی نیز دورو بودن

استاد یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ق.ظ

مرگ یعنی...
...استفاده ابزاری از مقدسات

امین یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام استاد
سلام حسین جان خوبی عزیز؟

حالا که شده نوبت وام من ، از این رو
اینقدر مشو جان رضا ضامن آهو

زُوّار تو هستند ز هر قوم و ز هر رنگ
سر گرم طواف تو به هر شکل و به هر بو

پرسید کسی ، میرسد آیا به جلو دست؟
گفتم که: من اینجا ، چه خبر دارم از آن تو !

چون قوّت چشمان مرا حدّ و حدودی ست
حتی اگر اقدام کنم با خم ابرو !

در صحن هم آقا ! به خدا بود نصیبم
گه دسته ی جارو و زمانی خود جارو

پهلوی ضریح توام اما به چه وضعی!
خدّام تو نگذاشت برایم پک و پهلو

با فلسفه و منطق و طب کار ندارم
بیمار تو را نیست نیازی به ارسطو

صد بار برانی اگرم از درت ، آقا !
این زائر آواره مگر میرود از رو ؟!

سلام امین عزیز
به یادت بودم یک کامنت برایت در کلبه امین گذاشته ام که با این تایید می شود.
باش امین دانا

راستی چه خبر از صاحب کلبه؟

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ

به نام خدا
سلام
پیامبر اکرم(ص)_ هیچ صدقه ای نزد خداوند محبوبتر از حق گویی نیست.

الله اکبر!

استاد دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام



با طلا باید نوشت!
به نقل از عصر ایران:

دوستی با این اشخاص را به هم بزنید

افکارنیوز: هشت نوع شخصیت که باید از آنها دوری کرد:

همه ما دوست داریم باور کنیم که نزدیکان مان آدم‌هایی متعادل ، شاد و دارای ذهنی سالم هستند اما بارها پیش آمده که متوجه شدیم واقعیت غیر از این است. تصور کنید یکی از بهترین روزهای زندگی تان را آغاز کرده اید و خدا را برای همه زیبایی‌ها و نعمت‌هایش شکر می‌کنید که ناگهان رویارویی با یکی از آشنایان بلافاصله شما را از عرش به زیر می‌آورد. حتی اگر انسانی خوشبین و مثبت باشید، در کنار چنین اشخاصی منفی خواهید شد. از بدترین این نوع شخصیت‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

● خودشیفته‌ها
این افراد شدیدا حس خودبزرگ بینی دارند و چنین می‌پندارند که دنیا گرد آنها می‌چرخد. این افراد مانند کنترل گرها موذی و حیله گر نیستند و تا حدی آشکار خواسته‌های خود را بیان می‌کنند. گاهی به نظر می‌رسد باید به آنها گفت: « فقط خودت مهم نیستی که!»

این افراد فقط خواسته‌های خود را در نظر می‌گیرند و نیازهای شما به باد فراموشی گرفته می‌شود. در این رابطه شما احساس یاس و سرخوردگی پیدا می‌کنید. آنها چنان انرژی شما را صرف خواسته‌ها و امیال خود می‌کنند که دیگر چیزی برای خودتان باقی نمی‌ماند.

● منفی گراها
این دسته قادر به درک خوبی‌ها و شادی‌ها نیستند. اگر به آنها بگویید که امروز روز بسیار قشنگی است حتما از اتفاق ناگوار قریب الوقوعی خبر می‌دهند؛ اگر از موفقیت امتحان میان ترم خود خبر دهید، در مقابل از سختی امتحانات نهایی به شما هشدار می‌دهند.

آنها شادی را نابود می‌کنند. دید مثبت شما به زندگی جای خود را به بدبینی و منفی بافی می‌دهد. قبل از آنکه متوجه شوید، منفی گرایی در ذهن و روح شما جایگزین شده و همه شادی‌ها پشت شیشه‌های خاکستری پنهان می‌شود

● افرادی که همیشه در مورد دیگران قضاوت می‌کنند
مواردی که شما زیبا و دلفریب می‌بینید، به نظر این افراد عجیب و غیرجذاب است. اگر شما نظر جدیدی را جالب بدانید، این افراد آن را به کل اشتباه می‌شمارند. اگر شما سلیقه دوستی را ستایش کنید، آنها آن را بد یا مایه نگرانی قلمداد می‌کنند. افراد همیشه قاضی تقریبا مانند منفی گراها هستند. اگر قسمت اعظم وقت خود را با اینگونه افراد بگذرانید، طولی نمی‌کشد که شما هم یکی از آنها خواهید شد.

● خود رای‌ها
تخصص این عده کنترل دیگران به نفع خودشان است؛ و ممکن است چنان مهارتی هم داشته باشند که شما اصلا متوجه کنترل آنها نشوید تا زمانی که دیگر دیر شده است. این افراد نقطه ضعف‌های شما را پیدا می‌کنند و از این طریق به خواسته‌های خود می‌رسند.

این افراد باورها و اعتماد به نفس شما را هدف قرار می‌دهند. این افراد راهی برای اجبار شما به انجام کاری پیدا می‌کنند که لزوما انجام نمی‌دهید و به این ترتیب شما احساس هویت، اولویت‌های شخصی و توانایی درک واقعیت مساله را ازدست می‌دهید و به ناگاه دنیا حول محور خواسته‌ها و اولویت‌های آنها قرار می‌گیرد.

● همیشه ناامیدها
اگر طرح جدید و بکری داشته باشید، همیشه ناامیدها به شما اطمینان می‌دهند که با شکست روبه رو خواهید شد؛ و زمانی که موفق می‌شوید، شما را دلتنگ و افسرده می‌کنند. اگر رویایی در سر داشته باشید، هشدار می‌دهند که دستیابی به آرزویتان غیرممکن است.

این افراد «آنچه هست» را باور دارند و نسبت به «آنچه خواهد شد» مشکوک و ناامید هستند. معاشرت با این افراد موجب می‌شود خودباوری و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست بدهید. در حالی که پیشرفت و تغییر فقط نتیجه نوآوری و بدعت گذاری است، رویای ناممکن‌ها و تلاش برای دستیابی به دوردست‌ها.

● آنهایی که نمی‌توانند صممیمی‌شوند
در کنار این افراد هیچگاه حس صمیمیت و راحتی نخواهید کرد؛ داستانی خنده دار تعریف می‌کنید اما آنها فقط لبخندی مودبانه تحویل می‌دهند. در پی بی توجهی آنها، شما غمگین و افسرده می‌شوید. یکی از مهیج ترین اتفاقاتی را که برایتان پیش آمده تعریف می‌کنید اما آنها فقط سرسری سر خود را تکان می‌دهند.

روابط این دسته افراد مبتنی بر معیارهای سطحی و بی معنی است. زمانی که شما واقعا به یک دوست نیاز دارید، آنها نیستند. زمانی که نیازمند انتقادی سازنده هستید، از همانی که هستید تعریف می‌کنند و اگر حمایت بخواهید، شما را محکوم به شکست می‌دانند.

● حرمت شکن‌ها
این افراد در بدترین زمان و به بدترین شکل ممکن حرفی می‌زنند یا کاری انجام می‌دهند؛ در یک کلمه حرمت نگاه نمی‌دارند. شاید این فرد کسی باشد که به او اعتماد کرده بودید اما او از این اعتماد سوءاستفاده کرده ورازتان را برملا می‌کند. شاید یکی از نزدیکان تان باشد که در کارهایی که به او ارتباط ندارد دخالت می‌کند، یا شاید همکاری باشد که رفتاری تحقیرآمیز پیشه کرده است.

● آنهایی که همیشه متوقع هستند
هیچ وقت نمی‌توان این افراد را راضی و خوشحال نگه داشت. آنها قدر شما را نمی‌دانند و خواسته‌هایشان غیرواقعی و نامعمول است؛ همیشه دنبال مقصر جلوه دادن شما هستند و هرگز مسوولیت چیزی را خود قبول نمی‌کنند.

حسین بیدقی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام به همگی دوستان
ببخشید که چند وقتی نبودم. سلام به همه دوستانی که تازه به اینجا سر زدند. ممنون که تشریف آوردید. سعی می کنم که غیبتم طولانی نشه

سلام حسین
رسیدن به خیر

حسین بیدقی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

لحظه دیدار نزدیک است .
باز من دیوانه ام، مستم .
باز می لرزد، دلم، دستم .
باز گویی در جهان دیگری هستم .
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ !
... های ! نپریشی صفای زلفم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل !
- ای نخورده مست -
لحظه دیدار نزدیک است

حسین بیدقی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ق.ظ

صبر کردن دردناک است و فراموش کردن دردناک تر ولی از این دو دردناک تر این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموش

مژگان باسوتی شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:46 ب.ظ

به نام خدا
دوستان جدید پیدا کنید اما دوستان قدیمی را هم حفظ کنید، اینها نقره و آنها طلا هستند. «پرمودابترا»
سلام به استاد عزیزم
آقای بیدقی موفقیتهای شما واقعاً من رو به وجد آورد.امیدوارم که ما هم بتونیم تلاش وپشتکار شما رو سرلوحه خودمون قرار بدیم.

سلام

حالتون چطوره؟

پس دیزوزدر دفترم نشانه های شما بود؟! تقدیرنامه تان را چرا گذاشته بودید؟!

حسین بیدقی سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام
ممنون خانم باسوتی
شما لطف دارید. شما خوب هستید؟ کجا مشغولید؟ امیدوارم همه بچه های ۸۲ تا اونجا که ممکنه موفق بشند تا در آینده به بچه هامون بگیم که اینها همکلاسیامون بودند که به اینجا رسیدند.

مژگان باسوتی چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ

سلام
به لطف خدا خوبم،ممنون.
استاد حقیقتا معنی پاسختون رو متوجه نشدم.من که خیلی وقته سمنان نیومدم!
ممنون آقای بیدقی
در حال حاضر به شغل شریف خانه داری مشغول هستم.تا چند ماه پیش توی یک شرکت مشغول بودم ولی خب کار در صنعت رو زیاد دوست ندارم.اگر خدا بخواد میخوام کار تدریس رو شروع کنم.
دوست دارم یادی از دوست خوبمون خانم قندالی هم کنم.لطفاً همگی برای شادی روحش فاتحه ای قرائت کنیم.

به نام خدا
سلام

خیلی عجیبه! البته خودم هم حدس زدم باید از زیر انبوه نامه های من در آمده باشه!

قضیه از این قراره اون روز پوشه کنفرانس یک روزه (با دکتر بلورچیان) در روی میزم آمده بود که در آن نامه سپاسگزاری از شما (به خاطر کمک در برگزاری مراسم بود!!!) به همه از این نامه ها داده بودم حال اگر شما دارید این نسخه اشکال دار است و اگر ندارید نسخه تصلی شماست! آمدید تحویل بگیرید!


ممنون که سر می زنید.

من هر وقت یادشون بیفتم فاتحه می خونم. هموز شماره ایشون روی گوشیمه. خدایش بیامرزاد ان شاالله.

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ

به نام خدا
سلام
خدا رحمت کنه
چقدر دل بریدن سخته(گریه)

سلام

حسین بیدقی شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام
من هم همیشه مخصوصا وقتی با بقیه بچه های ۸۲ جمعیم به یادشون میفتم و فاتحه ای می خونم . خدایش بیامرزد

سلام


ممنون حسین

غلامرضا رنجبری دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام خدمت آقای دکتر بیدقی. موفقیت هاتان من رو به وجد آورد.انشاا... همیشه سربلند و پیروز باشید.شاید شمارا مرا نشناسید اما وقتی در سایت دیدم که درس شیمی صنعتی ۱ را با شما دارم خیلی خوشحال شدم. امیدوارم بتونم برای شما دانشجوی با ادب و ممتازی باشم.من هم کلبه ای دارم که با نام خودم است(رنجبری). خوشحال میشم به کلبه بنده سر بزنید. متشکرم از شما

محمد منسوبی فرد دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:43 ب.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز-حسین گرامی و تمامی بچه های گروه شیمی


سال نو با تاخیر مبارک- بذلیل عذر موجه خدمت سربازی در راهنمایی و رانندگی شیراز و استقبال از مهمانان نوروزی
در مورد (برگی از تاریخ) بدون تملق باید گفت که واقعا عدالت دکتر در نمره دادن لنگه نداشت...علاوه بر اینکه هوای دانشجو رو داشتن...اجازه ضایع شدن حق دانشجوی درس خون رو هم نمیدادن.
همیشه به بجه ها میگفتم اگه زمانی استاد بشم روش دکتر رو در نمره دادن انتخاب میکنم.
البته اگه کسی سنگ مینداخت دکتر هم سنگ مینداخت ---اگرهم کلوخ مینداخت دکتر هم کلوخ.
بارها شاهد این مسئله هم بودم که مشکل داشتن دکتر با یک دانشجوی خاص نگذاشت در نمره دادن به اون تاثیر بذاره.
با آرزوی موفقیت برای گروه شیمی سمنان بخصوص بچه های 83 شبانه

به نام خدا
سلام شیرازی اصیل و با صفا
سال نوبر تو-همسرت و خانواده های محترمتان مبارک


ممنونم. خدا تو را شاد کند. شادم کردی!
خوشحالم که همان گونه بودهام که گفتی. خدا را شکر و خدا کند که بمانم.

یک بار دیگر اثبات شد که ما در روابط انسانی خیلی چیزها را می فهمیم.
حالا تو فکر کن کسی اینها را بداند-معتقد باشد و به خاطر لجیازی با عموزاده کتمان کند! من که به یاری خدا پاسخ کلوخ و سنگ را می دهم اما به نظر تو خدا با معاویه صفتان یرخورد نمی کند؟
من مرده و شما زنده! سرنوشت این طور آدمها را ببینید!

باز هم از تو ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد