مولانا، بودا، وکیمیای مراقبه

مولانا، بودا، وکیمیای مراقبه 

از ایمیل وارده از آقای علی رضا غنوی  

  

در جهان تنها  یک  فضیلت وجود دارد  

و آن  آگاهی  است  .

و  تنها  یک  گناه

و  آن  جهل  است  .  

...

 

و در این بین ، باز بودن  و  بسته بودن  چشم ها   تنها تفاوت  میان  انسان های  آگاه  و  نا آگاه  است  .

 نخستین گام برای رسیدن  به  آگاهی  

توجه کافی به کردار ،  گفتار و پندار است .

 زمانی که تا به این  حد از احوال  جسم    ذهن   و  زندگی  خود  با خبر شدیم

آنگاه معجزات رخ می دهند  .

 

در نگاه مولانا و عارفانی  نظیر او  زندگی ، تلاش ها و  رویاهای   انسان  سراسر طنز  است

چرا که انسان نا آگاهانه  همواره  به  جست و جوی  چیزی  است  که پیشاپیش در وجودش نهفته  است

 اما این نکته را درست زمانی می فهمد

که به حقیقت می رسد!   نه پیش  از  آن .

 

 مشهور است که "بودا" درست در نخستین شب ازدواجش در حالی که هنوز آفتاب اولین صبح  زندگی  مشترکش  طلوع  نکرده  بود  قصر پدر را در جست و جوی حقیقت ترک می کند .

 این سفر سالیان سال به درازا می کشد  و زمانی که به خانه باز می گردد  فرزندش سیزده ساله  است .

 هنگامی که همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان  " بودا"  می دوزد  آشکارا حس می کند که  او به حقیقتی بزرگ   دست یافته است :    حقیقتی عمیق  و  متعالی .

 

بودا که از این انتظار طولانی همسرش  شگفت زده شده  بود  از او می پرسد  چرا به دنبال زندگی خود نرفته ای  !؟

همسرش می گوید :

من نیز در طی این سال ها همانند تو سوالی در ذهن داشتم   و  به  دنبال  پاسخش  می گشتم 

می دانستم که تو بالاخره باز می گردی    و البته  با  دستانی  پر .  دوست داشتم جواب سوالم  را  از زبان تو بشنوم 

 از زبان کسی که حقیقت را   با  تمام  وجودش  لمس  کرده  باشد .

می خواستم  بپرسم   آیا آن چه را  که  دنبالش  بودی  در همین جا  و در کنار خانواده ات یافت  نمی شد ؟

و بودا می گوید  :      "حق با توست " .

 اما من پس از سیزده سال تلاش و تکاپو این نکته را فهمیدم

که جز بی کران  درون  انسان

نه جایی برای رفتن هست

و نه چیزی برای جستن  .

حقیقت بی هیچ  پوششی   کاملا  عریان  و  آشکار  در کنار ماست . 

آنقدر نزدیک

که حتی کلمه نزدیک هم  نمی تواند  واژه  درستی  باشد  

چرا که حتی در نزدیکی هم   نوعی  فاصله  وجود  دارد  .

ما  برای  دیدن  حقیقت

تنها به  قلبی  حساس

و چشمانی تیزبین  نیاز  داریم .

 

تمامی  کوشش  مولانا

در  حکایت های  رنگارنگ  مثنوی  اعطای  چنین  چشم  و  چنین  قلبی  به  ماست  .

 

او می گوید :

معجزات همواره  د ر کنار  شما  هستند   و  در هر لحظه  از  زندگی تان  رخ  می دهند  

فقط  کافی است  نگاه شان  کنید  .

او می گوید :

به چیزی اضافه تر از دیدن  نیازی  نیست  .   لازم  نیست  تا به جایی  بروید   برای عارف شدن .

و برای  دست یابی  به حقیقت  نیازی  نیست  کاری  بکنید

بلکه در هر نقطه از زمین

و در هر جایی که هستید

به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز

شاهد زندگی و بازی های رنگارنگ آن باشید

کافی است  .

این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم صدق می کند

 

تمامی راز مراقبه

در همین دو نکته خلاصه شده است  :    

             "  شاهد بودن  و  گوش دادن  "

 

اگر  بتوانیم  چگونه دیدن  و  چگونه شنیدن  را  بیاموزیم  

          عمیق ترین  راز  مراقبه  ر ا فرا  گرفته ایم  .

نظرات 4 + ارسال نظر
حمیده پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ق.ظ http://saba091.blogfa.com

سلام وب جالبی داری بیا یه سر به وبلاگ من بزن موفق باشی .

سلام
ممنون از حضورتون

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد
انشاالله که شادو سلامتید

(می خواستم بپرسم آیا آن چه را که دنبالش بودی در همین جا و در کنار خانواده ات یافت نمی شد ؟)

( به چیزی اضافه تر از دیدن نیازی نیست . لازم نیست تا به جایی بروید برای عارف شدن .
و برای دست یابی به حقیقت نیازی نیست کاری بکنید
بلکه در هر نقطه از زمین
و در هر جایی که هستید
به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز
شاهد زندگی و بازی های رنگارنگ آن باشید
کافی است . )
ممنون استاد

سلام
ممنون

دانشجو پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

"معجزات همواره د ر کنار شما هستند و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند

فقط کافی است نگاه شان کنید" .

اگر تسلیم حق و حقیقت و معجزات نباشیم و ظرفیت پذیرش اونها رو نداشته باشیم حتی دیدنشون هم بی فایده است ( نظر شخصی ) فکر کنم وقتی تسلیم نیستیم یعنی اونا رو نمی خواهیم و نخواستن همون بسته بودن چشم و گوشه!!!!( منظورم اول به خودمه ) امت آخر زمان هستیم کاریش نمی شه کرد!

امید طاهری پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام استاد
خیلی جالب بود و در واقعه حقیقت زندگی ما انسان ها بود به امید روزی که همه برای آگاهی تلاش کنند و جهل و نادانی ریشه کن بشه.
با سپاس از شما استاد فرزانه

سلام امید
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد