کلبه خانم غلامی

 سلام به اصحاب صندوقچه 

این کلبه خانم غلامی است. حس می کنم کمی متفاوت بشود. 

به وبلاگش سری بزنید تا متوجه شوید!  

ممنون 

استاد

 

http://shazdekochulu.blogfa.com

نظرات 132 + ارسال نظر
طالبی شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ

زندگی رسم خوشایندیست
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
زندگی پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست
زندگی هندسه ساده تکرار نفسهاست
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است
آری آری زندگی زیباست

شمسی شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ

از منم تبریک
خیلی خوشحال شدم

شازده کوچولو یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

به نام خدایی که در همین نزدیکیست
یک خدا روشکر از طرف من به سمت آسمون وسلام به اهالی صندوقچه و یه سلام مخصوص به استاد و خانم طالبی و شمسی و ممنون از محبت و تبریکشان
خداروشکر که باز هم زحماتمان به بار نشست و در چهاردهمین جشنواره منطقه ای نمایش عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در رقابتی تنگاتنگ با ۱۲ تیم جزء سه تیم برتر این جشنواره بودیم

سلام
تبریک

شازده کوچولو سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ

… ……… … … … $ ?
$… … …… … .$… $
$$… … … … $… … $
$$$… … … $ … … …$
$$$$… … $ … … … …$
$$$$$… $ … … … … …$ ?
$$$$$$$$$$$$$$$……… $…$…$…$… $ ?
$$$$$$$$$$$$$$ … … … … …… … $
$$$$$$$$$$$$$… … …… … ………$
$$$$$$$$$$$$… … … … ……… $
$$$$$$$$$$$… … … … … …$
$$$$$$$$$$… … … …… …$ ?
$$$$$$$$$$$… … … … … .$
$$$$$$$$$$$$… … … …… … $
$$$$$$$$$$$$$……… … …… … $
$$$$$$$$$$$$$$ … … … … … … $
$$$$$$$$$$$$$$$………$…$…$…$…$ ?ا
$$$$$…$… … … … … $ ?
$$$$… …$… … … … $
$$$… … …$… … … $
$$… … … …$… … $
$… … … … …$… $
… … …… … … $ ?

طالبی چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ق.ظ

خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود:
ای موسی : شش چیز در شش موضع قرار دارد و مردم در شش چیز دیگر به دنبال آن می گردند و هرگز به آن نمی رسند.

اول – من راحتی را در بهشت قرار دادم و مردم در دنیا به دنبال آن هستند.

دوم- من علم را در گرسنگی قرار دادم و مردم در سیری بدنبال آن هستند.

سوم- من عزّت را در نماز شب قرار دادم و مردم در ابواب سلاطین بدنبال آن هستند.

چهارم- من بلندی و رفعت و درجه را در تواضع قرار دادم و مردم در تکبّر بدنبال آن هستند.

پنجم- من اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم و مردم در قیل و قال بدنبال آن هستند.

ششم- من بی نیازی را در قناعت قرار دادم و مردم در زیادی مال و ملک بدنبال آن هستند.

شازده کوچولو یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ

هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتوانند لبخندی به کسی ببخشد و
هیچ کس آنقدر ثروتمند ، که به لبخندی نیاز نداشته باشد‎
پس لبخند رو از همدیگه دریغ نکنیم

شازده کوچولو یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه

و آرمانهای خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت
چگونه معنا می شود

از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش
که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد

با دم زدن در هوای گذشته
و نگرانی فرداهای نیامده
انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود

هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای

و هرگز امید از کف مده
آنگاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری

همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد
که قدمهای تو باز می ایستد
و هراسی به خود را مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است

برخیز و بی هراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت
دست خواهی یافت

آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند

زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاریست

طالبی یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ

بهر ایام دگر چون افسر است
ماه گشتن ، سیر کردن در وجود
با تعبد ، با تهجد ، با سجود
روزه یعنی نفس خود پاک کن
قلب ابلیس درونت چاک کن
را ه پرواز است سوی آسمان
ماه گردیدن بسان عاشقان
روزه هنگام سوال است و دعا
پر زدن با بال همت تا خدا
شهر یکرنگی و بی آلایشی
ماه تقصیر و گنه فرسایشی
عاشقان معشوق خود پیدا کنند
تا سحر در گوش او نجوا کنند
درد خود گویند با درمان خویش
با طبیب و یا انیس جان خویش
فاش راز و گفته های خود کنند
ذکر سر و غصه های خود کنند
روزه رسوا کردن شیطان دون
پاک گشتن چون شهید غرقه خون

. ماه رمضان، ماهی است که انسان‌های زمینی مورد اکرام فرشتگان آسمانی قرار می‌گیرند فرا رسیدن این ماه پر برکت مبارک.التماس دعا.

شازده کوچولو دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ

چه حسی است عاشق خدا بودن . . .
ماه رمضانُ ماه تلنگر بندگی مبارک

شازده کوچولو شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:14 ب.ظ http://www.shazdekochulu.blogfa.com

الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی

شازده کوچولو دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.shazdekochulu.blogfa.com



ناگهان عطر تو پیچید در آغوش اتاقم

با سرانگشت نسیم آمده بودی به سراغم

زیر و رو کرد مرا دست نسیمی که خبر داشت

من خاموش سراپا همه خاکستر داغم

قبله مایل به تو
بین آغوش تو بگذار بسوزم به جهنم-

که به آتش بکشد باغ مرا چشم و چراغم

بیت در بیت بیا پیرهنم باش از آن پس

آشنا می شود آغوش تو با سبک و سیاقم

حرف چشمان تو مانند غزل های ملمع *

واژه در واژه کشیده است از ایران به عراقم

سید حمیدرضا برقعی

شازده کوچولو دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.shazdekochulu.blogfa.com

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما داد، بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .

پسر کوچولو همش به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره. اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.

پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….

به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم می ره؟؟؟؟؟؟



شازده کوچولو یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ



بودا به دهی سفر کرد.
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :
«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید »
بودا به کدخدا گفت:
« یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش.





شازده کوچولو شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ



* به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتی باختم گفت : من رفیـــــــــــــــــــــــــــقتم ......


*به سلامتی دریاچه اورمیه...
نه بخاطر اینکه مظلومه فقط به خاطر اینکه هیچ وقتی اجازه نداد کسی توش غرق بشه...

*به سلامتی لرزش دست های پیر پدر


*به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه? موهاش ریخته،
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوشتیپ تری ....


*به سلامتیه همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!

*کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده ...میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بزار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!!به سلامتی همه باباها....


*به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند .

*به سلامتی همه باباهایی که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه...


*به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم واسه همه رو حساب کن....!


* به سلامتی بیل!
که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.


* به سلامتی سیم خاردار!
که پشت و رو نداره


* به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست


* به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه

به سلامتیه همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!

به سلامتی سیم خاردار!
که پشت و رو نداره

شازده کوچولو شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ

غزلی از خودم تقدیم یه شهید گمناممان
شاعر

وقتی که عشق در دل شاعر جوانه کرد

کنجی نشست تا هوس یک ترانه کرد

آن قدر رود از پر پرواز و آسمان

آن قدر تا قفس هوس آشیانه کرد

شاعر گریست اشک هایش زمین نشست

حتی کویر هم هوس صد جوانه کرد

سربند سرخ اسلحه پوتین صدای مین

شاعر پرید پرواز را شاعرانه کرد

شاعر پرید سوی افق سوی بیکران

خندید و مثل اینکه خدا را

سلام
ممنون
یحتمل که آخرش جا افتاده به این صورته:

...بهانه کرد
یا
...نشانه کرد
که اولی بهتره

شازده کوچولو یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام استاد
بله جا افتاده و همان خدارا بهانه کرد است.

سلام

شازده گوچولو یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ

و بیت بعدش هم جا افتاده

شاعر نشست بر لب پرچین خاطره

شاعر نشست و از دل تنگش ترانه کرد


سلام
کامنتهای بی نام یا ناشناس تایید نمی شوند.
اگر کامنتهای بی نام از شماست تک تک ذکر کنید تا تایید کرده احیانا پاسخ دهم.
ممنون

[ بدون نام ] یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ

شاعر



وقتی که عشق در دل شاعر جوانه کرد

کنجی نشست تا هوس یک ترانه کرد

آن قدر رود از پر پرواز و آسمان

آن قدر تا قفس هوس آشیانه کرد

شاعر گریست اشک هایش زمین نشست

حتی کویر هم هوس صد جوانه کرد

سربند سرخ اسلحه پوتین صدای مین

شاعر پرید پرواز را شاعرانه کرد

شاعر پرید سوی افق سوی بیکران

خندید و مثل اینکه خدا را بهانه کرد

شاعر نشست بر لب پرچین خاطره

شاعر نشست و از دل تنگش ترانه کرد


[ بدون نام ] یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام استاد غزلی است از خودم می دانم چنگی به دل نمی زند ولی بی صبرانه منتظر راهنما یی هایتان هستم

آقا ببخش اما نیا!!!

اینجا دگر رازی درون سینه ای نیست

فرهاد را هم بهر شیرین تیشه ای نیست

اینجا نفسها بوی شیطان می دهد عشق

حتی دگر قلبی به رنگ شیشه ای نیست

ما کوه غفلت در میان دل نهادیم

نام خدا بر قلبها همیشه ای نیست

ما از غبار این بیابان وهم داریم

در سرزمین ما نشان از بیشه ای نیست

اینجا تمام رودها خشکند و بی آب

آری برای بودنت اندیشه ای نیست

آقا ببخش اما نیا ما غرق خوابیم

ایمان درون قلبها را ریشه ای نیست


شازده کوچولو سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام استاد
شرمنده. گمانم کامنتهای خودم باشه.
شعری است با عنوان« آقا ببخش اما نیا»

سلام
تایید شد

شازده کوچولو چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ

دستهای من

بوی صبر می دهد

تو در سلولهای ریز و درشت

دربدری ام

تکثیر می شوی.

آه می شوم

و بر سر در چوبی" کلبه ی ایوب"

نقش نبودنت را حک می کنم:

تو نیستی ، باران نیست

و دریاها زورق تنهایی ام را هزار تکه می کنند!



موج می شوم

و صبر

قطره قطره

روح آواره ی مرا

به خدا می رساند

.

.

دستهای من . . .



رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ

به نام خدا
سلام شازده کوچولوی ما
چطوری؟

موج می شوم

و صبر

قطره قطره

روح آواره ی مرا

به خدا می رساند

و خدا صابران را دوست دارد!

ممنون

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

به نام خدا
امام علی (ع):در نامه خود به برخی از استاندارانش می فرمود:قلمهای خود را نازک بتراشید و سطرها را به هم نزدیک کنید و زیادی کلمات را حذف کنید و در آوردن معانی صرفه جویی کنید و از زیاده روی بپرهیزید که اموال مسلمین تاب و تحمل زیاده روی را ندارد . الحیاة جلد 2 صفحه 197


استاد جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ق.ظ

به نام خدا
سلام

کامنتها را بازبینی می کردم دیدم نقد خواسته بودید:




سلام استاد غزلی است از خودم می دانم چنگی به دل نمی زند ولی بی صبرانه منتظر راهنما یی هایتان هستم

آقا ببخش اما نیا!!!

اینجا دگر رازی درون سینه ای نیست

فرهاد را هم بهر شیرین تیشه ای نیست

اینجا نفسها بوی شیطان می دهد عشق

حتی دگر قلبی به رنگ شیشه ای نیست

ما کوه غفلت در میان دل نهادیم

نام خدا بر قلبها همیشه ای نیست

ما از غبار این بیابان وهم داریم

در سرزمین ما نشان از بیشه ای نیست

اینجا تمام رودها خشکند و بی آب

آری برای بودنت اندیشه ای نیست

آقا ببخش اما نیا ما غرق خوابیم

ایمان درون قلبها را ریشه ای نیست


و اما نقد:
زیبا شعر می گویید. یعنی اول تا آخرش یکنواخت است بدون زور زدن. از آن شعرهایی که آدم خجالت نمی کشد برای کسی بخواند! متوسط رو به بالا.
فقط با قافیه بیت اول مشکل دارم. سینه با تیشه؟؟!
این را امتحان کنید:

ایمان درون قلبها را ریشه ای نیست (مصرع آخر)
فرهاد را هم بهر شیرین تیشه ای نیست

موفق باشید

رحیمی نژاد دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امام علی (ع) :کسی که به واسطه پیروی کور کورانه از مردم و همرنگ شدن با جماعت امری را انجام دهد که نافرمانی و معصیت خداست اصلا دین ندارد و مشرک است. طرائف الحکم جلد 1 صفحه 353

سلام

رحیمی نژاد سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امام علی (ع) :به خدا سوگند اگر همانند شتران بچه مرده بنالید و همچون کبوتران جفت از دست داده بانگ بر آورید و همچون راهبان تارک دنیا زاری کنید و در راه خدا از اموال و فرزندان خویش ببرید تا گناهی که در نامه اعمالتان ثبت گشته و فرشتگان آن را ثبت نموده اند بخشوده شود در مقابل عذابی که بابت آن گناه بر شما از آن ترسناکم اندک و کم است. نهج البلاغه خطبه 52

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ

به نام خدا
سلام
امام علی (ع) : ای مردم بدانید که تکمیل شدن و کمال دین شما در یادگیری علم دینی و الهی و عمل به آن است. بدانید یادگیری علم دینی بر شما از بدست آوردن و تحصیل مال لازم تر است زیرا مال و روزی از جانب خدا میان شما تقسیم و تضمین گشته ولی علم دینی نزد اهلش نگه داشته شده و شما مامورید که آن را از اهلش طلب نمایید پس جویای آن باشید.اصول کافی جلد 1 صفحۀ 35

سلام
ممنون

شازده کوچولو چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ

سلام استاد
منو ببخشد که متوجه نظرتون درباره شعرم نشدم.
ممنون از خانم رحیمی نژاد که یادآوری کردن به کلبه ام سر بزنم.ممنون از توجه و وقتی که برای شعرم گذاشتین و نقدش کردید.ان شا الله روی نکاتی که گفتین کار میکنم و باز هم مزاحمتون میشم

سلام

شازده کوچولو دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد
سلام به اهالی صندوقچه

چه گرد و غباری نشسته رو کلبه م.
خیلی وقت بود نیومده بودم اینجاهاااااااا !!!!!

غضنفر داشت نماز می خوند یکی از پشت سرش رد میشه میگه اوه عجب آدم باخدایی!!! غضنفر نمازش رو قطع می کنه سرشو برمیگردونه میگه: تازه روزه ام هستم!!!

سلام
در صندوقچه ۲۰۱۲ کلبه بسازم؟

شازده کوچولو چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ق.ظ

سلام استاد
چرا که نه! ممنون میشم
اگر امکان داره به اسم شازده کوچولو و همراه این شعر

مثل سیب سرخ قصه ها
عشق را
ازمیان
دو نیمه
می کنیم
نیمه ای از آن برای تو
نیمه دگر برای من
بعد. . .
نیمه ها هم از میان
دو پاره
می شوند
پاره ای برای روح
پاره ای برای تن

شازده کوچولو چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ق.ظ

sسلام استاد
چرا که نه! ممنون می شم
فقط اگر امکان داره به اسم شازده کوچولو و با این شعر از آقای حسین منزوی

مثل سیب سرخ قصه ها
عشق را
ازمیان
دو نیمه
می کنیم
نیمه ای از آن تو
نیمه دگر برای من
بعد. . .
نیمه ها هم از میان
دو پاره
می شوند
پاره ای از آن برای روح
پاره ای برای تن

استاد شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 07:10 ق.ظ

به نام خدا
سلام
وبلاگ را گردگیری می کردم بادم آمد به حول و قوه خدا چه گرد و خاکی از دروغگویان پرمدعا تکاندم!
راستی کجایند؟
خود را عقل کل دانستن، پزهای عالی، ریا، دیکتاتوری و از همه بدتر ترس از با نام واقعی خود بودن نقطه مشترکشان بود.
هنوز به یاری خدا اول سرازیری تان است!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد