از تو چه پنهون (کلبه خانم قاسمی پور)

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 

هوا بد است
تو با کدام باد می روی
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود
چه فکر می کنی؟
جهان چو آبگینه ی شکسته ای ست
که سرو راست هم دراو شکسته می نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش


نظرات 145 + ارسال نظر
رحیمی نژاد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ

به نام خدا
سلام
تبریک میگم
موفق باشید

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com


هواالطیف

در شهر ما بی اعتباری می فروشند
عشاق عشق احتکاری می فروشند
وقتی که مقیاسی برای خوب و بد نیست
گنجشک را جای قناری می فروشند

شازده کوچولو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد رسیدن به خیر
سلام خانم قاسمس پور تبریک. خیلی وقته منتظریماااااا

سلام

شازده کوچولو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ



آیت الله مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته اند ؛
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زند،
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود؟!
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم،
دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که
هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است.
تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند،
بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود
و این نشانه ی یک جامعه مرده است!
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که:
متکلم هستند نه ساکت ، متحرکند نه ساکن ، باخبرترند نه بی خبرتر ..



سلام
آفرین
و این نشانه فقر است
فقر فرهنگی ادعا هم که ماشاالله
عقدا ای ها بیشتر این گونه می شوند

استاد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ

روز مباهله مبارک
این روز را هم خیلی دوست دارم هم اعتقاد

استاد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

مرگ یعنی...
...وبلاگهای متعدد با نامهای مختلف داشتن!

اون هم با نامهای غلط انداز مردانه و زنانه و از سیاستهای این وری تا آن وری!
فاعتبروا یا اولی الابصار

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ب.ظ

سلام استاد
سلام به دوستای خوبم
ممنونم خانم رحیمی نژاد
انشالله با کمک همه شما موفق بشم!
شازده کوچولو ... مطلب زیبایی بود از اون مطالبی که وقتی می خونی ذهنو درگیر می کنه ممنون به نظرم همه ما احتیاج داریم یک لحظه بایستیم و فکر کنیم ... به هر آنچه انجام دادیم و آنچه که در ذهن داریم
در پناه حق



سلام

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هو الطیف


در یک کتاب مرجع جملاتی زیبا نوشته شده بود اما هرچه بیشتر مطالعه میکردم یقینم بیشتر می شد که در بین این همه متفکر و دانشمند امام علی چه تفکر عمیق و چه بیان رسایی دارند
آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری ...

کاش بتونم عظمت گفته هاشون رو درک کنم




اگر آرزومندید که به سعادت برسید پیش از آن که خود عبرت دیگران شوید از دیگران عبرت بگیرید


حضرت امیر(ع)

محسن محقق یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام
سلام استاد
حالتون خوبه؟خوش می گذره؟
سلام خانم قاسمی پور
مبارک باشه.
من اومدم حاضری بزنم.
امیدوارم که موفق باشید.

سلام
توحاضری (در صندوقچه) حتی اگر نباشی
برخی مرده اند حتی اگر دست و پا بزنند!

میثم قاسمی یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام استاد.حالتون چطوره؟خیلی دلم واستون تنگ شده.چند وقت پیش اومدم دفترتون ولی حضور نداشتید.چه خبرا؟

سلام میثم پوست کلفت!

می فرمودید کی تشریف می آورید هماهنگ می کردم!
خارج از شوخی بدم نمی اومد ورزت می دادم!
راستی سر اون کار رفنی؟

سر بزن جوون.

سلمان رحمانی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ق.ظ

به نام خدا

درود بر خانم قاسمی پور

شاد باش از برای کلبه جدیدتان
به یاری خدا پیروز و سربلند در پناه خدا باشید
یا علی

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام آقای محقق ممنونم
سلام آقای قاسمی چه خبرا؟!
سلام اقای رحمانی سپاس
همگی قدمتون رو چشم خوش اومدید
لطفا بازهم تشریف بیارید تا شیمیستای دیگه هم برسن دور هم یه چای قند پهلوی مجازی بنوشیم!!

در پناه حق

سلام

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف

سرهای بریده نعش بی سر دجله
تنها و غریب و بی برادر دجله
یک سوی حسین و سوی دیگر عباس
یک چشم فرات و چشم و دیگر دجله

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ق.ظ

هوالطیف

تنم در جبهه ی سردشت گم شد
شبی با بچه های گشت گم شد
دلم در قصر شیرین رفت از دست
سرم در کربلای هشت گم شد


مرتضی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد٬ حالون خوبه؟

سلام همکلاسی٬ خانم قاسمی پور
اطلاع رسانی کردم اما خودم سومی رسیدم
امیدوارم بچه های بیشتری بیان

محسن محقق مثل جن می مونه٬ حاظر هست اما دیده نمی شه فقط کافیه تحریکش کنی تا خودشو نشون بده

به به آقا میثم
زن نگرفتی؟
راستی بهنام قول یه ناهار داده٬ اون روز سر دفاعش گشنه و تشنه راهیمون کرد
قراره که یه روز دعوتمون کنه دربند یا درکه بترکونه


خانم قاسمی پور از شما چه پنهون که دلمون واسه اون روزای خوش تنگ شده اما حیف که دیگه هرگز تکرار نمیشه

یاد باد٬ آن روزگاران یاد باد

سلام
خدا را شکر

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام آقای صفردوست
دستتون درد نکنه خیلی دوست دارم همه بچه هارو این جا ببینم
امیدوارم و منتظر
در پناه حق

سلام

آشنا دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:58 ب.ظ

سلام به خانم قاسمی پور کلبه نو مبارک

مرتضی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ق.ظ

به نام خدا
سلام خانم قاسمی پور
اِاِاِ شما هم منتظرید؟
منو باش که فکر میکردم فقط منتظر خودم منتظره
در حالیکه بایستی همه مون منتظر باشیم
یه منتظر واقعی
نه منتظری که فقط در حد حرف و شعاره

امیدوارم بچه ها بیان

یا علی

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ق.ظ

سلام استاد
سلام به آشنای گرامی ممنونم از حضورتون
سلام آقای صفر دوست ...
انتظار واژه ی بزرگیه که فکر می کنم من عظمتش رو درک نکردم
خوش به سعادت شما و هر کس که منتظره



نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
.
.
.

سلام
عالی

رحیمی نژاد سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ق.ظ

به نام خدا
سلام
امام علی (ع) :برترین پاسخ به ابله خاموشی و سکوت است و سخت ترین سرزنش و نکوهش خردمند و عاقل کنایه زدن به اوست. غررالحکم صفحه 71

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف

اگر بردبار نیستی خود را بردبار نشان بده چرا که کمتر کسی است که به تکرار خود را شبیه قومی سازد و اندک اندک همانند آنان نشود.
حضرت امیر(ع)

بهنام جعفرطاری سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ

سلام به استاد وخانم قاسمی پور.حالتون خوبه؟ ان شاء الله که همیشه خوب باشه تا بتونیم پر انرژی و سرحال به یاد همدیگه بیفتیم وهمدیگرو فراموش نکنیم.از مخترعین اینترنت هم به خاطر ایجاد محیطی جهت پیدا کردن دوستان قدیمی و گمشده تشکر می کنم.البته قبل تر تو همایش دامغان دوستتون خانم ترحمی رو دیدم وازش جویای حالتون شدم.شعراتونم خیلی جالبه ،نقطه قوتش اینه که در مورد موضوعات مختلفه.موفق باشید.

سلام بهنام
ممنون
چطوری؟

استاد چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ق.ظ

به نام خدا
سلام
همان طور که بارها و بارها گفته ام از تایید کامنتهای بی نام و ناشناس معذوریم.

استاد چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ق.ظ

به نام خدا
سلام
عزیزانی که دوست دارند با نام مسثعار باشند توجه داشته باشند که هویتشان باید بر من روشن باشد.
در غیر این صورت (به خاطر بداخلاقیهای لافزنان دروغگوی متکبر که حتی به نام دوستان خود نیز رحم نمی کنند) از تایید مطالبشان (هر چند زیبا) معذوریم.

ممنون از درکتان

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com


هوالطیف
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
من که نزدیکم (بقره/186)
گفتم: خسته ام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
از رحمت خدا نا امید نشوید(زمر/53)
گفتم: هیچکس نمی دونه تو دلم چی می گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
خدا حائل است بین انسان و قلبش! (انفال/24)
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم (ق/16)
گفتم: تو خدایی با یک اشاره می تونی مشکلم رو حل کنی
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: چطور میشه تو این دنیا شاد بود؟
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
گفتی همه باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.::هر صبح وعصر، پروردگارت روپیش خودت،باخوف وتضرع،وباصدای آهسته یادکن(اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22)
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی ؟
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
پس از خدا بخواهید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90)
گفتم: با این همه گناه... ؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
(ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3)

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135)
گفتم: خدایا کمکم کن خدایاجزتوکسی روندارم...توبه می کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222)
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/41-43)
گفتم: خیلی دوست دارم خدا
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می کنن (حج/11) ::.

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ق.ظ

سلام استاد
سلام آقای جعفرطاری
خوشحالم که همکلاسیای خوبم رو این جا می بینم
از استاد هم تشکر می کنم به خاطر لطف ایشونه که الان از حال هم خبر داریم
دلم برای خانم ترحمی خیلی تنگ شده می دونم تو دلش چی میگذره با اینکه از هم دوریم اما دلامون خیلی به هم نزدیکه
کاش بیاد...
انشالله هر جا هستید شااااااااااد باشید
و در پناه خدا موفق تر!
در پناه حق

سلام
ما وسیله ایم

باز هم ممنون

بهنام جعفرطاری چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ

خیلی ممنون استاد.به قول نادر نادر پور(شاعر) در حد امکانات خوب هستیم.خوشحالم که همچنان پر انرژی و شاداب وبلاگ رو هدایت می کنید و ان شاء الله این حرکت مستمر همیشگی و همراه با انرژی مضاعف از طرف بچه ها باشد به خصوص ورودی های ۸۲ و۸۳ که هیچوقت از حافظه دانشگاه سمنان پاک نمی شوند.موفق باشید.

سلام بهنام عزیز

مخلص همه بچه های خوب پیش کسوت هستیم
با بعضی هاشون مشکل هم داشتیم (!) اما درصد جوانمردی شون خیلی بالا بود مثل اکثر دانشجویان عزیز ولی چه بگویم از شدت سقوط برخی

بگذریم
ممنون که سر می زنی

محمد باسوتی پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ق.ظ http://www.mohammadbasouti.blogfa.com

سلام بر همه

منم رسیدم

موفق باشید

سلام

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف

به یاد حسین پناهی

از آجیل سفره ی عید
چند پسته ی لال مانده است
آن ها که لب گشودند خورده شدند
آن ها که لال مانده اند می شکنند
دندان ساز راست می گفت
پسته ی لال سکوتش دندان شکن است

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ

و این هم یک غزل!

حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی
عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آن چه هستی است نه آنی که نیستی
با عشق هر کجا بروی حی و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی
تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی شکسته بخوانی که نیستی
من بی تو. در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟


زیباست

شما کلبه دار خوبی هستید
مطالبتان جذاب است لطفا نه شما و نه دیگران خود را به زحمت بیش از حد نیندازید.
باز هم از شما وبقیه ممنونیم.

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
ممنونم

سلام آقای باسوتی
رسیدن به خیر!




-------------------------------
------------------------
----------------
----------

لولوهای پشت پنجره
آن قدر سیاه نیستند که روی من
وقتی می بینم
بچه های گرسنه
نان را بزرگ تر می نویسند


سلام
خواهش می کنم


چقدر با احساس

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام به همگی
می خوام شعر سپیدی از خودم تقدیمتون کنم که تا به حال برای کسی نخوندمش امیدوارم این شعر بتونه احساسی رو که موقع نوشتنش داشتم به شما منتقل کنه ...




هیچ کس نمی شنود
خدا سرفه می کند
از شانه هایش
برف

آرام

آرام

روی
تیر بارها
روی
تانک ها
روی
سنگرها را سفید می کند

- سرفه -

گلوله های سربی سوت می کشند

-سرفه-

فریاد سربازها شلیک می شود
زمین می ریزند
بی امان برف

سرفه

هیچ کس نمی شنود
سرفه

سرفه


خدا
بغضش را می خورد
دست های نا امیدش را از جیب بزرگش بیرون می کشد
-هاااااااا -
مه
آرام
آرام
روی زمین می خزد
زمان می ایستد پا زمین می کوبد به احترام
و دستش را کنار شقیقه اش نگه میدارد
نفس می گیرند
تیربارها
گلوله ها
سربازها
خدا از بالای عینکش نگاهی می کند
-سرفه-
: - به نام خدا ...

سلام

زیباست. واقعا زیباست حتی برای منی که سپید دوست ندارم!
اما مراقب باشید بی هنران ظاهربین لافزن و نان به نرخ روز خور هر چقدر هم در ظاهر یار کسی باشند در وقت اضطرارهای حقیر خود این شعر شما را پیراهن عثمان کفرتان نکنند!

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

سلام استاد کامنت بعدی من
حال و هوای طنز داره اگه صلاح دیدید تایید بفرمایید وگرنه خودتون بخونید و احتمالا لبخند بزنید!

سلام

یاسمن قاسمی پور پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ


و شعری با حال و هوای طنز!!!


شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هالو مآبی
نوشته شوهرش با خط آبی:
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا !!

سایه جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام و عرض ادب استاد
سلام یاسمن عزیزم
دلم برای همه ی بچه های ۸۳ خیلی تنگ شده.یادشون همیشه توی خاطرم سبز میمونه.


مادر شیمی تجزیه!!!!

به نام خدا
سلام
خوش آمدید
ممنون
با اجازه (چون فکر می کنم راحت ترید) نامتان محفوظ می ماند
ممنون که به صندوقچه خودتان می آیید.

سایه جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام وعرض ادب استاد
سلام یاسمن عزیزم
دلم برای بچه های ۸۳ خیلی تنگ شده.یادشون همیشه تو خاطرم سبز میمونه.


مادر شیمی تجزیه!!!

سلام

یاسمن قاسمی پور شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام به همگی

استاد در زمینه شعر سپید کم تجربه هستم و فقط احساساتم رو می نویسم خوشحال شدم که مورد قبول شما قرار گرفته با اینکه به سپید علاقه ای ندارید

سلام به سایه عزیزم
خیلی لطف کردی اومدی
دل من هم برای همه تنگ شده
(مادر شیمی تجزیه ) هویتت رو کاملا مشخص می کنه!!!!
همیشه تورو با لبخند دیدم
لبخندت پایدار دوست من!
در پناه خدا همیشه شاد شاد باشی
در پناه حق

سلام

یاسمن قاسمی پور شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ

هوالطیف
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

یاسمن قاسمی پور شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ

هوالطیف
انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

یاسمن قاسمی پور شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ق.ظ

هو الطیف
عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

مرتضی شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ

ایمیل وارده از دوست عزیزم سلمان رحمانی

رفیق

رفیق آلوچه نیست بهش نمک بزنی،
دختر/پسرهمسایه نیست بهش چشمک بزنی،
عاشقت نیست بهش کلک بزنی،
رفیق مقدسه، باید جلوش زانو بزنی.
اینو واسه همه رفیقای با مرام بفرست ، تا ببینی خودت چقدر با مرامی

دنیا را دروغ وریا به باد داده است مرتضی
رسیدن به منافع حقیر کوتاه مدت و عدم اطمینان به قول خدا
دروغ و ریا که نمونه کوچکی از آنرا دیده اید...

سایه یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ

سلام استاد

سلام یاسمن گلم
این خاصیت سایه است که همیشه دلتنگ نوره!! هرجا نور باشه میاد!سایه گاهی هم هوای پیدای پنهان بودن به سرش می زنه! لفظ مادر تجزیه هم یه جوری این جوریه!!!

سلام

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

دشت ها در آتش تب بی امان می سوختند
کوه ها آتشفشان آتشفشان می سوختند
خیمه های مشتعل ، گیسو پریش و شعله ور
در حریق ضجه های کودکان می سوختند
بادها خنجر به دست از چهار سو می آمدند
لاله ها از شش جهت تا استخوان می سوختند
کهکشان ها آسمان در آسمان تب می شدند
آسمان ها کهکشان در کهکشان می سوختند
لحظه ها پشت سرهم در قطاری ناگزیر
همچنان می آمدند و همچنان می سوختند
بس سیاوش ها که در هرم گدازان عزا
در حریم امن گاه داستان می سوختند
عشق لبخندی انارینه به لب می پرورید
باغ ها در مرگ تلخ باغبان می سوختند
یک نفر فریاد می زد ماه روی نیزه رفت
یک نفر فریاد می زد کاروان می سوختند
یک نفر فریاد می زد آه این زن زینب است
ناگهان فریاد می زد ناگهان می سوختند
دست مردی را جدا کردند از تندیس تن
موزه داران اساطیر جهان می سوختند
آب ها از آب بودن شرمگین بودند آه
چشم های ساکن از رنجی گران می سوختند
تیغ ها از تیغ بودن ها پشیمان می شوند
تیرها در قلب مجروح کمان می سوختند
بعد از این هفتاد و دو فانوس روی نیزه ها
آسمان در آسمان در آسمان می سوختند



استاد (برگی از تاریخ) دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ق.ظ

به نام خدا
سلام
قسمتی از یک نظر تایید نشده از پرمدعایان لافزن که دم از مرد عمل (!!) بودن هم می زنند در تاریخ دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 01:18:

جناب ...
مرد عمل بودن ازجانب شما یعنی چه؟؟؟؟ ....(جناب دکتر عموزاده یکی از همین کسانی که اینجاپشت سر هم برای شما نوشابه باز می کند صریحا گفت که به خاطر اینکه ...
-فایل صوتی این گفتگو موجود است درصورت درخواست رسمی شما برای شما ارسال می شود-) ...

فایل صوتی این گفتگو موجود است درصورت درخواست رسمی
فایل صوتی این گفتگو موجود است درصورت درخواست رسمی
فایل صوتی این گفتگو موجود است درصورت درخواست رسمی

اگر کسی در اجتماعات خصوصی دوستانه صدای دوستانش را بدون اجازه واطلاع آنها ضبط کند چگونه آدمی است؟ در دفتر اساتیدش چطور؟
با کمال بی شرمی پیشنهاد فروش آنها را هم بدهد چطور؟

به راستی برخی به کجا می روند؟
ببینیدبرخی چقدر سقوط کرده اند و به کجا می روند!

خدا ان شاالله آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند.
آمین

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام استاد
سلام به همگی

استاد باورم نمیشه که چنین کسانی هم هستند که تلاش می کنند رابطه دوستانه و حتی رابطه محترمانه ای رو که بین استاد و دانشجوهایش وجود داره خراب کنن
من (به جز یکی دو.نفر ) تک تک بچه هایی رو که میان اینجا به طور کامل می شناسم و اگر میان فقط به خاطر وجود شماست
وگرنه اگر کسی قلبا علاقه ای نداشته باشه چه دلیلی داره بیاد و اصلا چی عایدش میشه؟
و با شناختی که از شما دارم می دونم حتی اگر کسی هم به قول ایشون با این دیالوگ عامه پسند (نوشابه باز کنه) در رفتار شما تاثیری نداره
چه بسا آقا مرتضی خودمون در روز جشن فارغ التحصیلی به چنین مقامی نائل آمدن! اما همه گروه جرو بحث شمارو هم دیده بودند
(آقای صفردوست مطمئن بودم که ناراحت نمیشید)
بهتره بسپاریم به خدا
که خدا بهترین قاضیست

سلام

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام استاد
سلام به همگی

استاد باورم نمیشه که چنین کسانی هم هستند که تلاش می کنند رابطه دوستانه و حتی رابطه محترمانه ای رو که بین استاد و دانشجوهایش وجود داره خراب کنن
من (به جز یکی دو.نفر ) تک تک بچه هایی رو که میان اینجا به طور کامل می شناسم و اگر میان فقط به خاطر وجود شماست
وگرنه اگر کسی قلبا علاقه ای نداشته باشه چه دلیلی داره بیاد و اصلا چی عایدش میشه؟
و با شناختی که از شما دارم می دونم حتی اگر کسی هم به قول ایشون با این دیالوگ عامه پسند (نوشابه باز کنه) در رفتار شما تاثیری نداره
چه بسا آقا مرتضی خودمون در روز جشن فارغ التحصیلی به چنین مقامی نائل آمدن! اما همه گروه جرو بحث شمارو هم دیده بودند
(آقای صفردوست مطمئن بودم که ناراحت نمیشید)
بهتره بسپاریم به خدا
که خدا بهترین قاضیست
در پناه حق

سلام
ممنون
شما لطف دارید

رحیمی نژاد دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

به نام خدا
سلام
چیزی مرا به قسمت بودن نمی برد

از واژه ی دو وجهی تکرار،خسته ام

من بی رمق ترین نفس این حوالیم

از بودن مکرر بر دار ، خسته ام

من با عیور ثانیه ها خورد می شوم

از حمل این جنازه ی هشیار خسته ام

سلام

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ

هوالطیف

شد وقت آنکه از تپش افتند کائنات

خورشید ایستاد ، که قد قامت الصلوة

این آه ابر ها ست زمین را دویده است؟

یا اشک فا طمه است که افتاده در فرات؟

حیّ علی الصلوة حبیب است ، عجّلوا

قد قامت الصّلاة امام است... الصّلوة

سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد

در شطّ خون گرفت وضو چشمه ی حیات

این آخرین جماعت مردان آشناست

اینجا نمی دهند به نامحرمان برات

رنگین کمان تیر فضا را فرا گرفت

اما کسی به تیر نمی کرد التفات

ای آخرین نماز تو معراج بندگی

ای (رکعت شکسته )به قربان سجده هات

یا ایها الذین به دنیا امید وار

سمت بهشت می رود این کشتی نجات

یا ایّها العزیز سرت را بلند کن

بنگر که اوفتاده به پای تو کائنات

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:01 ب.ظ

دم تو گرم رفیق...



همیشه باغ شما گر چه بود در مشتم
به برگ های گلی هم نخورد انگشتم

مرا ببخش اگر با صدای "هق هق" خود
سکوت باغ تو را "گاه گاه" می کشتم

دم تو گرم رفیقا !دم تو گرم رفیق !
که دشنه بر جگرم می زنی نه بر پشتم

به مشت می فشرم قلب خون چکانم را
خوشا که دست به خون کسی نیاغشتم



امین دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ب.ظ

سلام استاد
سلام خانم قاسمی پور حالتون خوبه ؟

شعری از حامد عسگری
اگه خیال تو همش باهام نیس

خلوتمو چرا خراب می کنن؟

چرا راننده تاکسیا همیشه

دوتا کرایه رو حساب می کنن؟


اگه خیال تو همه ش باهام نیس

چرا قدم زدنهامو کش می دم؟

چرا غروبا که میرم کافی شاپ

میرم دوتا قهوه سفارش میدم؟


دورو برم پره از آدمایی

که داد درد مشترک میزنن

قصدی ندارن ولی با کاراشون

زخمای کهنه مو نمک می زنن


گفته بودم گریه بده واسه مرد

غرور زیادش خوبه کم نمیشه

مرد واسه بستن بند کفشش

پاشو بالا میاره خم نمیشه....

سلام امین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد