کلبه درویشان ۸


"باران: تب هر طرف ببارم دارم،
دهقان: تب تا به کی بکارم دارم،
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
هرچه دارم از ندارم دارم!"

نظرات 176 + ارسال نظر
سلمان رحمانی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ


اگر معاشران شما بوقلمون ها هستند٬ نمی توانید با عقابها پرواز کنید.

بوقلمونها نیزدر مواجهه با بوقلمونها و نیز در خیال خود را عقاب و عنقا و هد هد و همای و ققنوس و ... خلاصه همه چیز تمام می پندارند.
انگشت اضافی به ید و پای خود را با دیده نابینای خود فضل می انگارند

و این توهم به همراه حسادت پرواز آنها را بدبحت می کند.

آوا یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

سلام استاد خسته نباشید
سلام آقا سلمان .بسیار مطالبتون جالبه.بسیار نکته بینانه و ظریف انتخاب میشن و حاکی از نگاه ژرف و دید وسیع نگارنده شون هستن

سلام
ممنون

سلمان رحمانی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد عزیز و همه دوستان گرامی
خدا قوت

سلام آوا خانم
خیلی خوش آمدید
شما لطف دارید
خواننده ی ژرف نگر متوجه نکته های ژرف می شود. البته اگر نکته ای وجود داشته باشه
بازم به کلبه درویشی خودتون سر بزنید
حضورتان موجب شادمانی است
پیروز و سربلند در پناه خدا

سلام

آوا دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام خدمت شما و دوستان
و تشکر..

سلام

میرحسینی سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ب.ظ

به نام خدا

چه قدر ایمان خوب است! چه بد می کنند که می کوشند تا انسان را از ایمان محروم کنند چه ستم کار مردمی هستند این به ظاهر دوستان بشر ! دروغ می گویند ، دروغ ، نمی فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند:

اگر ایمان نباشد زندگی تکیه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند ؟
اگر نیایش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دل نباشد ماندن برای چیست ؟
اگر میعادی نباشد رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگی دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها که می خواهند معبود را از هستی برگیرند چگونه از انسان انتظار دارند تا در خلأ دم زند؟

دکتر شریعتی

ممنون

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ق.ظ

با خود پیمان ببندیم

با خود پیمان ببندید آنقدر قوی شوید که هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز آرامش ذهنیتان را به هم نریزد.

با خود پیمان ببندید در هر گفتگویی کلامی از سلامتی شادی و ثروت را بر زبان جاری سازید.

باخود پیمان ببندید، همواره تواناییهای دوستانتان را به آنها یادآور شوید (حس خوب مفید بودن را برای دوستانتان بوجود آورید).

با خود پیمان ببندید، نیمه روشن هر چیزی را بنگرید، آنگاه تاریکی کنار رفته و روئیاهایتان تحقق می‌یابد.

با خود پیمان ببندید، به بهترین فکر کنید، برای بهترین کار کنید و فقط بهترین را بخواهید.

با خود پیمان ببندید، مشتاق موفقیت دیگران باشید، آنچنان که گویی آن موفقیت از آن شماست.

با خود پیمان ببندید، اشتباهات گذشته را فراموش کنید و به سوی دست‌یافته‌های بزرگتر در آینده حرکت کنید.

با خود پیمان ببندید، به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه کنید.

با خود پیمان ببندید، آنقدر برای رشد و تعالی خود زمان صرف کنید، تا دیگر زمانی برای انتقاد کردن از دیگران نداشته باشید.

با خود پیمان ببندید، برای ناراحتی صبور، برای ترس قوی و در برابر خشم متین باشید.

با خود پیمان ببندید که بهترین باشید و به دنیا بگویید که بهترین هستید.

تا زمانی که اعمالت بهترین بودن تو را حفظ می کند تمام کائنات گویی که در دستان توست.

مرتضی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

به نام خدا
سلام
چطوری پهلوون؟

تقدیم به دوست خوبم و البته دوستای خوبم
و همینطور استاد خوبم


زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز و حیات تا به جایی که خدا می داند

سلام پهلوون!

شازده کوچولو پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ب.ظ

بسم رب الشهدا و صدیقین

سلام استاد
سلام اقای رحمانی
سلام به اهالی صندوقچه

این بیرق علمداره هنوز رو زمین نیفتاده
شهادت مصطفی روشن رو تبریک و تسلیت میگم.

استاد چه خوبه این روزا با این اتفاقات یه کم به خودمون بیایم درس بخونیم اما نه واسه شاگرد اولی . نه واسه خودمون . نه واسه موفقیت خودمون.نه واسه نور چشمی شدن. واسه دینی که به شهدای عرصه علم داریم.
استاد این خبر چه تکان دهنده بود.کلی به فکر فرو رفتم . کاش بتونیم حق شهدا رو ادا کنیم.
ابعین حسینی تسلیت.
التماس دعا

سلام
ان شاالله

سلمان رحمانی جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد و همه عزیزان
خدا قوت

سلام خانم میرحسینی
خیلی خوش آمدی
ممنون از حضورتان
بازم به ما سر بزنید
خوشحال میشیم
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی

سلام مرتضی عزیز
ممنون
خوبم
خدا رو شکر
ممنون از حضورت
بازم به ما سر بزن
در پناه خدا
یا علی

سلام شازده کوچولو
خیلی خوش امدی

افسوس که ما توان حفظ سلامت نیروهای علمی کشورمان را نداریم و ادعاهای بزرگ داریم!!!
منم تسلیت میگم

بازم به کلبه خودتان سر بزنید
پیروز و سربلند در پناه خدا
یا علی

سلام

سلمان رحمانی جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ

به نام خدا

چه تنها شده ایم ما انسان ها٬ هر که برای خودش زندگی می کند و در ظاهر بی نیاز به غیر ولی در خلوت نیازمندترین است.

چقدر کم شده اند گوش هایی که حرف های هم نوع را بشنوند.

گویا مهربانی مرده است.
همزبانی مرده است.
انسانیت مرده است.
.
.
.
چرا؟؟؟
چرا در کنار هم هستیم ولی تنهاییم؟
وقتی گوشی برای شنیدن٬ دلی برای مهربانی٬ سنگی برای صبوری و کوهی برای تکیه می خواهیم در میانمان یافت نمی شود ولی در عین حال همگی همه ی اینها را داریم؟؟
آیا این بود دلیل آمدنمان؟
آیا این است راز آفرینش؟
آیا ما همان هایی هستیم که پس از خلقتمان خدا به خودش آفرین گفت؟
چنین چیزی از ما می خواست؟
هدفش خلقت چنین موجودی بود و هست؟
.
.
.
.
نمی دانم!!!

شمسی شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ

امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است
گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است

سلمان رحمانی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد و همه عزیزان
خدا قوت

سلام خانم شمسی
ممنون از حضورتان
بازم به کلبه خودتون سر بزنید
در پناه خدا

استاد اونایی که خیلی ادعایشان می شود٬ ادعای مذهبی و با خدا بودن٬ ادعای محرم - نامحرم می کنند٬ رگ گردنشون باد می کنه٬ حتی از این ناراحت می شن که برخی در حضور خانواده ی آنها٬ به گونه ای نیست که آنها می خواهند (دقت شود!!! به گونه ای نیست که آنها می خواهند٬ یعنی هیچ رابطه ای با هم ندارند و صرفا به دلیل اینکه شخصی از نزدیکان این پرمدعاها حضور دارد همه باید به اینها احترام بگذارند و مطابق میل آنها رفتار کند) بهشان بر می خورد٬ وقتی پای خود آنها پیش می آید خیلی راحت با نامحرم می نشینند و گل می گویند و گل می شنوند!!!
دقت کنید که یک شخص چقدر باید وقیح و بی حیا باشد که خودش را حتی قبول نداشته باشد. حتی اعتقادات خودش را نیز زیر پا می کذارد و به راحتی مسائل را توجیه می کند و حتی با وقاحت تمام اینگونه می گویند که «من از خودم مطمئنم».

جالب است!!!
چقدر این اخلاق ها برایمان آشناست!

دقت کنیم اطرافمان از این گونه افراد پیدا می شوند.

ولی باید دقت کنیم٬ خیلی زیاد!!! مراقب اطرافمان باشیم
مراقب دوستانمان باشیم٬ گرگهای درنده در لباس میش دوستانمان را آزار ندهند.

حتی اگر این نزدیک شدن و آگاه ساختن دوستان و نزدیکانمان موجب بد شدن ما شود ولی با ارزش است.

روی سخنم با دوستان عزیز است.
دوستانی که آگاهی دارند مراقب نزدیکانشان باشند. دوستان و نزدیکانشان را آگاه کنند.

سلام سلمان دقیقا با این اخلاق مشکل دارم
این اخلاق خالصانه شان خارجی پرور است و آگاهانه شان معاویه صفتی.

و من در باره اینها بارها و بارها گفته ام.
خدا را شکر که حقایق برای طالبین آن کاملا روشن شد و دست پرمدعایان لافزن رو.

آگاهی سبب روشن شدن سایر مطالب نیز می شود ان شاالله

امین شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام .............. سلام استاد و سلام سلمان عزیز


قربانی فرهنگ جماعت بودن

تنها بودن، ننگ جماعت بودن

ای وای، چه قدر من بدم می آید

از جمله ی «همرنگ جماعت بودن»
--------------------------------------------
تو تنها سرپناهت را نگه دار

و تن پوش سیاهت را نگه دار

به تو چه مزرعه غارت شد و رفت

مترسک تو کلاهت را نگه دار
-----------------------------------------------
یک راه برای قطع آسان: نقطه

پایان تمام حرف هامان نقطه

یک عالمه حرف در دلم مانده، ولی

وقتی برسی به خط پایان... نقطه
--------------------------------------------
چون خسته ای از دوره ی بد، پس بزنش

یک عمر به تو کشیده زد، پس بزنش

دست تو برای هر عمل کوتاه است

زور تو به بچه می رسد... پس بزنش

قل و دل!

آفرین به خیرالکلام!

۱۳ یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

به نام خدا

سلام بر تمامی عزیزان

این ایام رو خدمت شما تسلیت عرض می کنم


چند تا سوال داشتم وممنون میشم اگر کمکم کنید

۱:رتبه قبولی برای ارشد در رشته های آلی و تجزیه برای دانشگاه سمنان چند است؟؟

۲: میشه درصد های دروس رو هم برای قبولی در این رشته ها بگین؟

البته میدونم پاسخ گویی به صورت کاملا دقیق امکان پذیر نیست(در هر دو سوال) ولی لطفا حدودا بگین


با تشکر

لطفا یکی جواب بده.

ممنون

سلمان رحمانی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:54 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد همه عزیزان
خدا قوت
داشتم مطالب کلبه درویشان ۳ رو می خوندم که یه کامنت زیبا از یه دوست گرامی یافتم:

منتظر
جمعه 3 اردیبهشت ماه سال 1389 ساعت 7:34 PM
جمله سازی
این بار با - ستاره و شب - جمله ای بساز!
سارا اشاره کرد به آن دور دست :
چند سال میشود پدرم رفته آسمان
خانوم اجازه ولی بر نگشته است
خانوم خنده ای زد و پرسید :دخترم !
در جمله های ناقص ات اصلا ستاره هست
ترسیده بود ،نمره اش این بار کم شود
خانوم... شب... دوباره بالا گرفته است
خانوم اجازه!صبح و شب ما یکی شده
خانوم اجازه !خانه ما بی ستاره است .

یادش به خیر

سلام
چه خوبه یادآوری مطالب قدیمی

سلمان رحمانی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ

به نام خدا

به به به
ببین کی اینجاست
درود بر امین عزیز و دانا
رسیدن به خیر
خیلی خیلی خوش آمدی
موجب بسی شادمانی است دیدن نام دوستان گرامی٬ صادق٬ یکرنگ٬ توانمند و افتاده که آدم لذت می بره با اونا در ارتباط باشه. باهاشون دوستی کنه.
امین عزیز خدا رو شکر که برخی شما رو نمی شناسند وگرنه تو را هم مورد نوازش قرار می دهند.
بگذریم
خلاصه بگم که خیلی ارادتمندیم
دوست داریم
از صمیم قلب برات آرزوی پیروزی و سربلندی دارم
به خدا می سپارمت

سلام خدمت ۱۳ گرامی
خدا قوت
به یاری خدا در آزمون پیروز باشی
من رتبه های امسال رو نمی دونم. از درصدهای بچه ها هم خبری ندارم ولی دانشجویانی که سال قبل سمنان قبول شدند در رشته ی آلی تا حدود ۱۰۰۰ یا ۱۱۰۰ روزانه و تا ۱۳۰۰ شبانه قبول شده بودند.
برای تجزیه هم تا حدود ۹۰۰ روزانه قبول شده بودند. شبانه شیمی تجزیه هم رتبه های تا ۱۱۰۰ قبول شده بودند.
برای امسال مطمئنا پذیرش راحت تر خواهد بود.
البته دوستانی که سال قبل رتبه های خیلی خوب آورده بودند و در حال حاضر در دانشگاه های درجه ۱ در حال تحصیل هستند درصدهای خیلی بالایی نزده بودند!!!
یعنی اگر کمی مراقب باشید و با دقت و تمرکز کافی در جلسه امتحان تست بزنید و میانگین ۳۰-۴۰ داشته باشید رتبه های خیلی خوبی می آورید.
ببخشید من خیلی اطلاعاتم به روز نیست
باشد که مفید واقع شود
در پناه خدا

ممنون سلمان

۱۳ دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ

به نام خدا

جناب رحمانی عزیز سلام

خیلی ممنون از پاسخ گوییتان.به قول خودتان بر سر ما منت گذاشتین.



ممنونم.



یا حق

حسین دهقان سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

سلام استاد
سلام سلمان جان
سلام امین عزیز

راستش از اون موقع که حرف اون لافزنان و گرگ صفتان و... رو تو وبلاگ زدین میخواستم بدونم چی شده. یک بار هم قرار شد استاد جریان رو برام توضیح بده. بعد از اون یکی دو بار سمنان اومدم ولی دیدم استاد چیزی نگفت.شاید مصلحتی بود یا وقت مناسبی نبود.
در هر صورت هنوز هم کنجکاوم بدونم چی شده که شما رو آزرده خاطر کرده. برای من سخته که دوستانی مثل سلمان عزیز و مرتضی رو ناراحت ببینم و ندانم چرا! یا استادی رو ناراحت ببینم که (بعد از لطف خدا) اگر لطفش نبود شاید نمیتونستم الان از دانشگاه مازندران برای شما کام بگذارم.

در هر صورت مخلص دوستان با مرام هستیم.

سلام حسین
ان شاالله ابن دفعه

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد و همه عزیزان
خدا قوت

سلام ۱۳ گرامی
خواهش می کنم
به یاری خدا پیروز باشید
در پناه خدا

سلام حسین دهقان عزیز
خیلی خوش آمدی
چه عجب بعد از مدت ها اینجا پیدات شده و دلت دعوا می خواهد!!!
شوخی کردم.
ممنونم
بازم به ما سر بزن
خوش حال می شیم.
در پناه خدا

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی
ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب
شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
داشت میرفت
گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه
بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم،
رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و
باز گفتند : نه!
خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد.

سلام سلمان

صندوقچه ۲۰۱۲ ساخته شده
سر بزن
درویشان ۹ را بسازم؟

سلمان رحمانی جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد
شاد باش از برای صندوقچه نو
سر زدم استاد
موجب بسی شادمانی و افتخار است پذیرفته شدن در جمع خوبان.
چیزی که خیلی ها به دنبال آن بودند و هستند
در خدمت هستم

سلام
ممنون
الساعه ان شاالله

حسین دهقان جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ

اگر روزی دشمن پیدا کردی بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی

اگر روزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند

اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالا ست

اگر روزی ترکت کردند بدان باتو بودن لیاقت می خواهد

ممنون حسین

[ بدون نام ] یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ

بنام خدا
با عرض سلام خدمت شما استاد گرامی و تمامی دوستان آشنا و نا آشنا من در این صندوقچه
راستش رو که بخواهید من خیلی دیر به دیر یه دل نوشته ای تو این کلبه میذارم ولی اینو مطمئن باشید که خیلی زود به زود به این صندوقچه سر میزنم و دل نوشته دوستان رو مطالعه میکنم واقعیت اینه که من با جنس این حرفایی که تو این کلبه نوشته میشه خیلی آشنا هستم هر وقت خواستم مطلبی بذارم و استاد عزیز راهنماییم کنند با خوندن نوشته هایی که تو این کلبه ها هست به جواب خودم میرسیدم اما حالا یه چند وقتیه یه مسئله ای خیلی ذهنم رو مشغول خودش کرده راستش همه ما جوابش رو میدونیم اما نمیدونم چرا تو زندگی بعضی از ما آدما اینقدر این مسئله کمرنگ شده یا اصلا چرا محو شده ؟
استاد انسانیت بعضی از ما آدما کجا رفته ؟ چرا همیشه میخواهیم شعار گونه زندگی کنیم ؟ چرا همیشه وقتی نوبت خودمون میشه از حق حرف میزنیم ؟ یعنی فقط برای گرفتن و دفاع کردن از حق خودمون جلو میایم؟
استاد آدم ها کی میخوان از داروهای بیماریهایی مثل دروغ ، حرص و طمع و ریا و شعار زدگی و... تو این دنیا رو نمایی کنند و اعلام کنند استفاده برای عموم آزاد است حتی شما دوست عزیز که بیمار نیستی اما برای پیشگیری این دارو را به شما هم توصیه میکنیم ؟ استاد کی وجدان بعضی آدمها از خواب زمستونی بیدار میشه؟
استاد خیلی سوال دارم اما میدونم که از حوصله بحث همین حالا هم خارج شدم .همیشه گفتم بازم میگم که از اینکه با این صندوقچه با اهالی باصفای این صندوقچه آشنا شدم خیلی خوشحالم ، خوشحالم از اینکه میبینم اینجا یه سری از انسان ها هستند که گوش شنوا دارند و مسئله انسانیت و انسان بودن دغدغه ی مهم بسیاری از اونهاست . در آخر هم از آقای رحمانی معذرت میخواهم که تو کلبه ایشون این مطالب رو نوشتم ...

امیدوارم راهنمایی شما استاد گرامی و سایر دوستان به من کمک کنه....

تقدیم به شما که وقت گذاشتید و دل نوشته من رو خوندین ...

سازنده ترین کلمه *گذشت * است … آن را تمرین کن
پرمعنی ترین کلمه ” ما ” است … آن را به کار ببر
عمیق ترین کلمه “عشق” است … به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه “تنفر ” است … از بین ببرش
خودخواهانه ترین کلمه ” من ” است… از آن حذر کن.
ناپایدارترین کلمه ” خشم” است… آن را فرو ببر.




در سایه سار الهی پیروز و سربلند باشید

به نام خدا
سلام
ما باید به همه خوشبین باشیم مگر خلافش ثابت شود.

در مورد نکاتی که فرمودید متاسفانه در صورت اثبات انسان از انسانیت شرمش می آید! دلایل متنوع و زیادند. با دنبال کردن بحث ها در صندوقچه خیلی مسایل روشنتر می شوند اما آن چه که غیر قابل کتمان است مسابقه ای است که متاسفانه برخی به سمت بد بودن گذاشته ایم!
بگذریم-دوست داشتید حضوری مراجعه کنید تا بیشتر صحبت کنیم.

ممنون

میرحسینی یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ

دوباره سلام؛
استاد واقعا شرمنده تو نظر قبلی یادم رفت خودم رو معرفی کنم

میرحسینی یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ

دوباره سلام؛
استاد واقعا شرمنده تو نظر قبلی یادم رفت خودم رو معرفی کنم؛

سلمان رحمانی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ

به نام خدا
درود بر استاد گرامی
خدا قوت

سلام خانم میرحسینی
خیلی خوش آمدید
ببخشید که دیر پاسخ دادم
هر وقت که تشریف بیارید در کلبه جای برای شما هست و نیازی به عذرخواهی نیست
راحت باشید

اما در مورد مطالبی که فرمودید آری متاسفانه در خیلی از موارد ما انسان بودنمان را فراموش می کنیم
مهم است که یادمان باشد که هستیم و برای چه هستیم!!!
برای بهبود وضعیت کنونی کسانی که متوجه هستند و نقش و جایگاهی دارند باید بیشتر مراقب باشند و به احیای فرهنگ و انسانیت در جامعه بپردازند و در جهت تربیت صحیح گام بردارند
پیروز و سربلند در پناه خدا

میرحسینی پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

بنام خدا

با سلام خدمت شما استاد گرامی و دوستان

استاد با اجازه شما چند نکته رو خواستم خدمت شما عرض کنم:

مطلب اول اینکه چشم استاد در بهترین و اولین فرصت ممکن مزاحم شما میشم و از راهنمایی های شما بهره میگیرم ان شاالله.
مطلب دوم اینکه دوباره چشم استاد من همیشه سعی کردم خوشبین باشم وقتی جوابتون رو خوندم به یاد این شعر افتادم که :
زندگی چون گل سرخ است
پراز خار پر از برگ پراز عطر لطیف
یادمان باشد اگر گلچیدیم عطر و خار و گلبرگ هرسه همسایه ی دیوار به دیوار هم اند

زندگی آیینه ای شفاف است
تو اگر زشت و یا زیبایی تو اگر شاد ویا غمگینی تو در آینه همان می بینی
شایدت را دریاب چون گل عشق بتاب روز اگر زود گذشت و نچیدیم گل سرخ غروب
رونگیریم زتاریکی شب که سحر میرسد از راه.... ودرون چشمش اثر روشن صبح دگری مشهود است

مطلب بعد اینکه میدونم که این صندوقچه برای همه افرادی که حرفی برای گفتن دارند جا هست البته اگر استاد صلاح بدونند وگرنه صفا و صمیمیت و بی آلایش بودن استاد و سایر دوستان صندوقچه به من ثابت شده

ممنون.


سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد